ابوجندل عاصی بن سهیل عامری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوجندل عامری،عاصی
(عمرو
) بن سهیل بن عمرو از تیره بنیعامر
از
اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بودهاست.
برخی، ابوجندل را با برادرش عبدالله که از
بدریّون است،
اشتباه گرفتهاند.
او در
مکّه اسلام آورد و به وسیله پدرش زندانی شد.
با شنیدن خبر ورود
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به
حدیبیّه در سال ششم هجری، با غل و زنجیر از زندان گریخت و به
مسلمانان پیوست. در این زمان، قرارداد
صلح بین پیامبر و سهیل بن عمرو (
پدر ابوجندل) به نمایندگی از
مشرکان ، به تازگی بسته شده
یا به مراحل پایانیاش رسیده بود
و سهیل، طبق یکیاز بندهای آن (بازگرداندن تازه مسلمانان مکّی) بازگرداندن ابوجندل را طلبید و به نقلی، کاملشدن قرارداد را مشروط به آن دانست.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به ابوجندل فرمود : شکیبا باش و پاداشت را از
خدا بخواه.
خداوند به زودی برای تو و همراهانت گشایش خواهد کرد. ما با این
قوم ، قرارداد صلح بستهایم.
عُمَر ، ابوجندل را بهکشتن پدرش
تشویق کرد. ابوجندل پرسید:چراتو او را نمیکشی؟ گفت:پیامبر مرا از کشتن او و غیر او
نهی کردهاست. وی با ردّ پیشنهاد عمرگفت:تو برای
اطاعت رسول خدا شایستهتر از من نیستی.
وعده پیامبر به زودی محقّق شد و ابوجندل دوباره از
زندان گریخت و به ابوبصیر و دیگر مسلمانان مکّی پیوست که از
شکنجه مشرکان مکّه به عیص (منطقهای در اطراف
مدینه ) رفته بودند و با ناامن کردن راه کاروانهای تجاری
قریش ، آنان را به
لغو آن بند واداشتند.
سپس ابوجندل به مدینه آمد و در تمام جنگهای
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شرکت کرد.
پس از
رحلت پیامبر ، ازنخستین مجاهدانی بود که به
شام رفت
و در فتح
یرموک (منطقهای نزدیک شام) و مَرْجُ الصُّفر
(محلی نزدیک
دمشق ) شرکت جست.
ابوجندل، با وجود پیشینه نیکو، در اواخر عمر دچار لغزش شد و به همراه دو تن دیگر از مجاهدانِ جبهه شام،
شراب خورد و برای
توجیه عملش، آیه ۹۳
(یا ۹۱)
مائده را
تأویل کرد.
به دستور عمر، بر او حدّ جاری و پس از آن، دچار بحران روحی شد.
عمر در نامهای
خطاب به وی، آیه ۴۸
نساء و ۵۳
زمر را (در موضوع
توبه ) یادآوری کرد که منجر به توبه
او انجامید و سرانجام در سال ۱۸ هجری، در
طاعون عمواس (منطقهای نزدیک
بیتالمقدّس ) که بسیاری از سربازان
اسلام را به کام
مرگ فرو برد، از
دنیا رفت.
از او فرزندی باقی نماندهاست.
مفسّران در ذیل سه
آیه از ابوجندل یاد کردهاند:
«وَالّذین هاجَروا فِی اللّهِ مِن بَعدِ ما ظُلِموا لَنُبَوِّئَنَّهُم فِی الدُّنیا حَسنَةً و لأجرُ الأخِرَةِ أکبرُ لَو کانُوا یَعلَمون • الّذین صَبَروا و عَلی رَبِّهم یَتَوکَّلُون = و کسانی که پس از ستم دیدن، در راه خدا
هجرت کردند، در دنیا جایگاه خوبی به آنها میدهیم و
پاداش آخرت بزرگتر است؛ اگر میدانستند. (آنانند) کسانی که
شکیبایی ورزیدند و فقط بر پروردگارشان
توکل میکنند.»
طبری نقل میکند که نزول این دو آیه درباره ابوجندل است؛
هرچند
قرطبی پس از نقل
شأن نزول مذکور، در روایتی به نقل از
قتاده مینویسد:آیه شامل همه
اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میشود که مورد
ستم واقع شدند و هجرت کردند.
«ثُمّ إنّ رَبَّک لِلّذین هاجَروا مِن بَعد ما فُتِنوا ثُمّ جهَدوا و صَبَروا إنّ رَبَّکَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ = امّا
پروردگار تو به کسانی که پس از شکنجهشدن هجرت کردند؛ سپس جنگیدند و (در راه
خدا )
استقامت ورزیدند، پروردگارت از آن پس
آمرزنده و
مهربان است (وآنها را مشمول
رحمت خود خواهد ساخت).»
طبرسی مینویسد:گفته شده که این آیه، درباره ابوجندل و گروهی از
مسلمانان مکّه نازل شده که بر اثر
شکنجه مشرکان، به بعضی از خواستههای آنها تن دادند؛ سپس هجرت و
جهاد کردند.
«... وَ لَولا رِجالٌ مُؤمِنونَ وَ نِساءٌ مُؤمِنتٌ لَمتَعلَموهم أن تَطَوهم فَتُصِیبَکُم مِنهم مَعَرَّةٌ بِغَیْرِ علم = و اگر (در مکّه) مردان و زنان با ایمانی نمیبودند که بدون آگاهی شما در زیر دست و پا از بین میرفتند و از این راه
عیب و عاری ناآگاهانه به شما میرسید، (خداوند مانع این جنگ نمیشد).» گفتهاند:مقصود از «رِجالٌ مُؤمِنونَ» ابوجندل و دیگر مؤمنان ضعیف در میان مشرکان مکّهاند که خداوند برای
حفظ جان آنها، به مسلمانان اجازه ورود به مکّه نداد و به
صلح حدیبیه انجامید.
الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ انساب الاشراف؛ تاریخ مدینه دمشق؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة انساب العرب؛ السیرةالنبویّه، ابن هشام؛ الطبقات الکبری، ابن سعد؛ کتابالطبقات؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن؛ المغازی
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «ابوجندل عامری».