ابوالمعالی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبوالْمَعالی، محمد بن نعمت بن عبیدالله (تولد پس از ۴۸۵ق/۱۹۹۲م)،
فقیه و نویسنده کتاب
بیان الادیان میباشد.
درباره ابوالمعالی اطلاعات اندکی در دست است. مهمترین منبعی که از خلال گزارشها و اشارات موجود در آن، می توان به آگاهیهایی درباره ابوالمعالی دست یافت، همین کتاب بیان الادیان است.
تاریخ تولد و وفات ابوالمعالی معلوم نیست، اما میدانیم که او از «قاضی ابوالفتح بلخی عبدالرحیم بن عبدالله» (د۴۵۰ق)
حدیث شنیده
و بیان الادیان را در ۴۸۵ قمری تألیف کرده است.
از
سلسله نسب ابوالمعالی که در آغاز کتاب آمده،
معلوم میشود که او
علوی و از خاندانی است که نسب ایشان به
حسین اصغر فرزند
امام علی بن حسین (علیهالسلام) می رسد.
مطابق این سلسله نسب، وی از اعقاب
عبیدالله اعرج و فرزندش
جعفر الحجة ، از
سادات مشهور سده دوم قمری، بوده است. حسین فرزند جعفر الحجة که از اجداد ابوالمعالی است، در ۲۴۱ قمری به
بلخ آمد و در آنجا سکنی گزید و اعقاب او در این شهر از فرمانروایان و نقباء و بزرگان این شهر محسوب میشدند.
از برخی منابع چنین برمی آید که ابوالمعالی نیز در بلخ میزیسته است.
در نسخه ای از
بیان الادیان که جزء مجموعه شخصی «شارل شفر» بود و اکنون در
کتابخانه ملی پاریس نگهداری میشود
و چاپ های مختلف کتاب براساس آن صورت گرفته، بخشی از سلسله نسب ابوالمعالی، توسط ناسخ حذف گردیده و همین امر موجب شده است که برخی محققان به خطا او را با یکی از اجدادش - یعنی «ابوالحسن محمد بن عبیدالله زاهد» - اشتباه کنند.
توضیح آنکه ابوالمعالی در اصل فرزند «
ابوابراهیم نعمت» و او خود فرزند «ابوعلی عبیدالله»، ملقب به «یارخدای» و او فرزند «ابولحسن محمد بن عبیدالله زاهد» بوده است.
به احتمال زیاد در مقدمه بیان الادیان نام پدر ابوالمعالی، یعنی نعمت، به سبب اختصار در
نسب یا به سبب شهرت و معروفیت جد ابوالمعالی، «عبیدالله یارخدای» که از
سادات مشهور و از رؤسا و نقبای
بلخ بوده، در
سلسله نسب ذکر نشده بوده و از اینرو در ابتدای نسب نام «محمد بن عبیدالله» دوبار ذکر میشده است و ناسخ که گمان کرده که یکی از آنها زاید است، آن را حذف کرده است.
اینگونه اشتباه در بخش دیگری از نسب ابوالمعالی، جایی که نام «حسین بن علی» میبایست که یکبار دیگر نیز ذکر شود، مشاهده میشود که
عباس اقبال به این مورد اخیر توجه کرده است.
در برخی از نسخ خطی موجود از
بیان الادیان نیز نام ابوالمعالی به صراحت «محمد بن نعمت» ذکر شده است.
در منابع هیچ اشاره ای به اینکه ابوالمعالی از نقبا بوده باشد، وجود ندارد
و ازاینرو آنچه برخی در این مورد گفته اند، محل تردید است.
از عبارت ها و تعبیرات ابوالمعالی به هنگام
نقل حدیث ،
چنین برمی آید که او از
علم حدیث نیز بهره ای داشته و از طرفی میدانیم که وی
فقیه نیز بوده است،
اما از
مشایخ و استادان او در
فقه و
حدیث چیزی نمیدانیم، جز اینکه وی بدون واسطه از
قاضی القضاة «
ابوالفتح عبدالرحیم بن عبدالله صیرفی » حدیث نقل میکند.
ابوالمعالی در هیچ جای کتابش
مذهب خود را صریحاً اظهار نکرده و از منابع دیگر نیز در این مورد مطلبی به دست نمیآید. با مطالعه بیان الادیان در بادی امر چنین به نظر میرسد که نویسنده از
اهل سنت است به خصوص که وی در منطقه ای میزیسته که اکثریت با اهل سنت به ویژه
حنفی ها بوده است، چنانکه برخی همچون «شارل شفر»
و «ویلفرد مادلونگ»
او را عالمی
سنی و حنفی دانسته اند، اما هیچیک از این قرائن احتمالات دیگر را درباره مذهب ابوالمعالی منتفی نمیسازد، از این رو برخی
تشیع و یا دست کم گرایش وی به تشیع را مطرح کرده اند.
در این مورد به ویژه توجه به چند نکته لازم است:
• نخست آنکه وی زمانی که از
فرق اسلامی صحبت میکند، بیش از همه به شیعه و بالاخص
شیعه اثنی عشری میپردازد و فهرستی از
ائمه شیعه اثنی عشری (علیهمالسلام) را با ذکر جزئیات مربوط به تاریخ زندگی آنان به دست میدهد.
• دیگر اینکه وی در موارد بسیاری به نقل آراء فقهی خاص شیعه
امامیه میپردازد و سعی دارد شیعه را با
فقهش معرفی نماید، حال آنکه درباره دیگر
فرق ، جز یکی دو مورد به آراء فقهی توجهی ندارد.
• همچنین «
حدیث مشهور ۷۳ فرقه » را که از طریق
عامه و
خاصه بهطور مستقل روایت شده است،
در ضمن حدیث غیرمشهوری از طریق ائمه امامیه (علیهمالسلام) روایت میکند که شامل
حدیث غدیر ،
حدیث ثقلین و برخی باورهای دیگر شیعی است.
ابوالمعالی این حدیث را دارای بهترین
سند و
طریق میداند.
ترکیب حدیث به گونه ای است که گویا میخواهد به خواننده این باور را القا کند که
فرقه ناجیه جز پیروان
اهل بیت (علیهمالسلام)، فرقه دیگری نمیتواند باشد.
آنچه به خصوص پژوهنده را درباره سنی بودن ابوالمعالی به تردید میاندازد، این است که وی ضمن برشمردن ۷۳ فرقه اسلام، ۶ فرقه را به
اهل سنت اختصاص میدهد
و با این کار، از اهل سنت و شیوه معمول ایشان در تقسیم و برشمردن فرق، بسیار فاصله میگیرد.
در میان اهل سنت چنین متداول است که ۷۲ فرقه را به فرق
ضاله و یکی را به فرقه ناجیه یعنی اهل سنت و
جماعت اختصاص میدهند.
به طور کلی ابوالمعالی در تقسیم بندی و برشمردن فرق اسلامی، به ویژه در داخل کردن
مذاهب فقهی در این تقسیم بندی تحت تأثیر کتاب
مفاتیح العلوم تألیف
خوارزمی است.
این شیوه بعدها در برخی آثار امامیه دنبال شده است.
«
بیان الادیان » تنها اثری است که از ابوالمعالی برجای مانده است.
این کتاب که در شرح
ادیان و مذاهب قبل از اسلام و همچنین فرق و
مذاهب اسلامی به رشته تحریر درآمده است، ظاهراً بیشتر از مؤلف آن مشهور بوده است. از این رو کتاب های انساب، وی را به عنوان «صاحب بیان الادیان» معرفی کرده ا ند.
این کتاب که به
نثر فصیح
فارسی تألیف شده، احتمالاً قدیمی ترین کتابی است که اکنون درباره
ملل و نحل به زبان فارسی در دست است،
البته در بخشی از کتاب
السوادالاعظم تألیف
حکیم سمرقندی که ترجمه فارسی آن مربوط به سده ۴ قمری است،
سخن از ۷۳ فرقه به میان آمده است.
از این رو متن مذکور را باید مقدم بر بیان الادیان دانست، اما تمامی آن کتاب به
ملل و نحل اختصاص ندارد.
ابوالمعالی خود تاریخ تألیف کتاب را ۲۳۰ سال، پس از ولادت
امام دوازدهم شیعه گزارش کرده و باتوجه به اینکه سال ولادت آن امام را ۲۵۵ قمری میداند،
بیان الادیان میبایست در ۴۸۵ قمری تألیف شده باشد، اما به گزارش فتح الله مجتبائی، در نسخه ای خطی از بیان الادیان موجود در
هندوستان ، سال تألیف آن ۵۲۵ قمری یاد شده است.
ظاهراً این نسخه همان نسخه لاهور است که
دانش پژوه آن را وصف کرده است.
ابوالمعالی در مقدمه کتابش به مجلس پادشاهی اشاره میکند که در آن از ادیان و مذاهب
جاهلی و
اسلامی و اعتقادات ایشان سخن میرفته
و ظاهراً
بیان الادیان به دنبال این مذاکرات نوشته شده است. شارل شفر باتوجه به برخی مطالب کتاب درباره شهر
غزنه ،
حدس میزند که بیان الادیان در این شهر نوشته شده و
پادشاه مذکور کسی جز سلطان غزنوی
مسعود بن ابراهیم نباشد.
اما با توجه به آنکه دوران سلطنت مسعود بن ابراهیم از ۴۹۲ قمری به بعد آغاز میشود و این امر با سال تألیف بیان الادیان در ۴۸۵ قمری هماهنگی ندارد، می توان گفت که حدس شفر درباره پادشاه مزبور اشتباه است و بیان الادیان در دوران
ابراهیم بن مسعود (حکـ۴۵۱-۴۹۲ق/۱۰۵۹-۱۰۹۹م) تألیف شده است.
البته ابوالمعالی در
بلخ میزیسته است، اما شاید بتوان گفت وی سفری به
غزنه کرده است، به ویژه که برخی از نزدیکان او در این شهر سمت
نقابت و نقیب النقبایی داشته و از القاب آنان (ندیم السلطان) چنین برمی آید که با
دربار نیز دارای روابط نزدیکی بوده اند.
ابوالمعالی
بابی مستقل از کتاب خود را به شرح ادیان و مذاهب پیش از اسلام اختصاص داده است. سابقه طرح این موضوعات در میان
مسلمانان به نخستین بحث های
کلامی که میان ایشان و پیروان ادیان دیگر در سده های اولیه اسلام درگرفت، بازمی گردد.
به دنبال این رویارویی آراء و اندیشهها بود که در سده های ۳ و ۴ قمری و پس از آن، متفکران مسلمان در آثار خود به این موضوع پرداختند که از جمله این آثار میتوان به
البدء و التاریخ مقدسی ،
الفهرست ابن ندیم ،
مروج الذهب مسعودی ،
المقالات ابوعیسی وراق ،
الآراء و الدیانات نوبختی ، جلد پنجم
مغنی قاضی عبدالجبار ،
تمهید باقلانی و
تحقیق ماللهند ابوریحان بیرونی اشاره کرد.
شیوه برخی از این نویسندگان تنها ارائه گزارشی از آراء و عقاید ادیان پیشین بوده، حال آنکه برخی دیگر همچون باقلانی، با هدف نقض و رد این مذاهب، به آنها پرداخته اند.
بیان الادیان که پس از همه این آثار به وجود آمده، بی شک از تأثیر آنها برکنار نمانده است. ابوالمعالی که خود به برخی از منابع مذکور اشاره کرده، تنها گزارشی مختصر از آراء ادیان قبل از اسلام را - بدون آنکه به نقض آنها بپردازد – آورده است.
از ویژگی های بیان الادیان اطلاعات و گزارش هایی است که مؤلف از برخی وقایع زمان خود به دست داده است. ابوالمعالی که معاصر
ناصرخسرو بوده، از وی و فعالیت ها و آثارش با دشمنی یاد میکند.
بیان الادیان اولین اثری است که در آن از ناصرخسرو و فرقه
ناصریه سخن به میان میآید و اطلاعاتی که مؤلف در این باره میدهد، با گزارش های خود ناصرخسرو هماهنگی دارد.
وی همچنین از
حسن صباح و فرقه
صباحیه سخن به میان میآورد، اما از
قلعه الموت ذکری نمیکند.
تأثیر گزارش های ابوالمعالی درباره دو فرقه ناصریه و صباحیه را در منابع پس از او میتوان مشاهده کرد.
ابوالمعالی آشکارا به مخالفت با
اسماعیلیه میپردازد و در معرفی آنان، در مواردی تحت تأثیر منابع ضد اسماعیلی است و در مواردی از کتب خود
اسماعیلیان بدون اینکه صریحاً متذکر شود، بهره میگیرد. در این باب وی به خصوص آثار ناصرخسرو را مورد توجه قرار داده است.
ابوالمعالی کتاب را به ۵ باب تقسیم کرده است:
باب اول، در پیدا کردن آنکه در همه روزگارها و به همه اقلیمها بیشتر
خلق به
صانع عزّوجلّ مقرّ بودهاند و مقرند؛
باب دوم، در بیان
مذهب ها که پیش از
اسلام داشته اند؛
باب سوم در بیان این خبر که
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: «امت من پس از من به ۷۳ فرقه شوند»، و وجه و اسناد آن خبر و شرح و معنی آن؛
باب چهارم، در بیان مذهب های اسلام و پیداکردن مقالت هر یکی و شرح القاب ایشان به استقصاء؛
باب پنجم، در پیداکردن حکایات و نوادر گروهی که بیرون آمدند و دعوی های محال کردند، گروهی دعوی
خدایی و گروهی دعوی
پیامبری .
ابوالمعالی درباره منابع کتاب خود میگوید:
در این ابواب آنچه گفتیم و بنوشتیم، از خویشتن نگفتیم، بلکه از آموخته و خوانده گفتیم، چه آنچه پیش استادان و امامان خواندیم و چه آنچه به تلقّف یاد گرفتیم و چه آنچه از کتب معروفان التقاط کردیم و بیشتر از نام استادان و نام آن کتب یاد کردیم. ابوالمعالی در چند جای از اثر خویش به نام کتاب ها یا نویسندگانی که از آنها نقل کرده است، اشاره میکند که از مهم ترین آنها میتوان البدء و التاریخ مقدسی،
الامد علی الابد ابوالحسن عامری ، تحقیق ماللهند ابوریحان بیرونی، المقالات ابوعیسی وراق، المقالات ابوالقاسم بلخی، کامل
مبرد و
المقنع فی الغیبة اثر
سیدمرتضی علم الهدی نام برد.
نسخه ناقصی از
بیان الادیان را که فاقد باب پنجم بود، نخستین بار شارل شفر در ۱۸۸۳م در مجموعه «منتخبات فارسی» چاپ کرد. سپس در ۱۳۱۲ش،
عباس اقبال با مقدمه و تعلیقاتی، آن را از روی نسخه ناقص شفر در
تهران به چاپ رسانید.
«باب پنجم» کتاب را
محمدتقی دانش پژوه یافت و در
مجله فرهنگ ایران زمین منتشر کرد،
و سرانجام در ۱۳۴۲ش، هاشم رضی هر ۵ باب کتاب را یکجا چاپ کرد.
نسخه های کاملی از بیان الادیان نیز در دست است که با نسخه به چاپ رسیده، تفاوت هایی دارد در این میان نسخه «وحید قریشی» در شهر
لاهور از اعتبار بیشتری برخوردار است.
از این کتاب ترجمههایی به
زبان فرانسه توسط «هانری ماسه»
و به زبان عربی توسط «یحیی خشاب» صورت گرفته است.
(۱) ابن
بابویه محمد، معانی الاخبار، قم، ۱۹۷۱م.
(۲) ابن عنبه احمد، عمدة الطالب، به کوشش محمد حسن آل طالقانی، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۳) ابوطالب مروزی اسماعیل، الفخری فی انساب الطالبیین، به کوشش سیدمهدی رجایی، قم، ۱۴۰۹ق.
(۴) ابوالمعالی محمد، بیان الادیان، به کوشش عباس اقبال، تهران، ۱۳۱۲ش.
(۵) ابوالمعالی محمد، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۶) اسفراینی شهفور، التبصیر فی الدین، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۵۹ق/۱۹۴۰م.
(۷) افشار ایرج، فهرست مقالات ایران شناسی در زبان عربی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۸) اقبال عباس، مقدمه بر بیان الادیان (همـ، ابوالمعالی).
(۹) برتلس آ-ی، ناصرخسرو و اسماعیلیان، ترجمه یحیی آرین پور، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۰) بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد محی الدین عبدالحمید، قاهره، مطبعة المدنی.
(۱۱) تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به مرتضی بن داعی حسنی رازی، به کوشش عباس اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۲) حبیبی عبدالحی، مقدمه بر السواد الاعظم (همـ، حکیم سمرقندی).
(۱۳) حکیم سمرقندی اسحاق، السواد الاعظم (ترجمه فارسی)، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۴) خوارزمی محمد، مفاتح العلوم، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۱۵) دانش پژوه محمدتقی، «از چند کتابخانه هند و سند»، نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، نسخه های خطی، تهران، ۱۳۵۸ش، دفتر۱۰.
(۱۶) دانش پژوه محمدتقی، «باب پنجم از کتاب بیان الادیان»، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۴۱ش، ج۱۰.
(۱۷) صفا ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۸) صفی الدین بلخی عبدالله، فضائل بلخ، ترجمه محمد حسینی بلخی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۱۹) عضدالدین ایجی عبدالرحمن، الواقف فی علم الکلام، بیروت، عالم الکتب.
(۲۰) فخرالدین رازی محمد، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، به کوشش علی سامی نشّار، قاهره، ۱۳۵۶ق/۱۹۳۸م.
(۲۱) فخرالدین رازی محمد، الشجرة المبارکة، به کوشش سید مهدی رجائی، قم، ۱۴۰۹ق.
(۲۲) قزوینی رازی عبدالجلیل، نقض، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۲۳) کیاگیلانی احمد، سراج الانساب، به کوشش سیدمهدی رجائی، قم، ۱۴۰۹ق.
(۲۴) کتابخانه مرعشی، نسخ خطی.
(۲۵) کتابخانه مرکزی، میکروفیلمها.
(۲۶) ناصرخسرو، وجه دین، به کوشش غلامرضا اعوانی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۲۷) هفتادوسه ملت، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۲۸) باوزانی آ، «مذهب در دوره سلجوقی»، تاریخ کمبریج ایران، کمبریج، ۱۹۶۸، جلد پنجم.
(۲۹) بلوشه ای، مهدویت در مسلمانان زندیق، پاریس، ۱۹۰۳.
(۳۰) دایرة المعارف ایرانیکا.
(۳۱) لازار جی، زبان قدیمی ترین آثار نثر فارسی، پاریس، ۱۹۶۳.
(۳۲) مادلونگ ویلفرد، مدارس و فرقه های دینی در اسلام قرون وسطی، لندن، ۱۹۸۵.
(۳۳) شفر شارل، «توجه به کتاب بیان الادیان»، قطعات منتخب، پاریس، سال ۱۸۸۳، جلد اول.
(۳۴) تفضلی آ، «برخی از نقل قول های فارسی میانه در متون کلاسیک فارسی و عربی»، بنیاد فرهنگی ایران، ۱۹۷۴.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «محمد ابوالمعالی»، ج۶، ص۲۵۵۷.