ابوالعلاء محمد بن ابیالقاسم علی بن حسول
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوالعلاء محمد بن ابیالقاسم علی بن حسول، مشهورترین
عضو از خاندان
آلِ حَسول، میباشد؛ این
خاندان خاندانی علمی و ادبی ایرانی که چندی در
سده ۴ و ۵ق/۱۰و ۱۱م عهدهدار وزارت و دبیری
آل بویه شاخه
ری و
غزنویان و
سلجوقیان بودند.
مشهورترین
عضو این
خاندان، ابوالعلاء محمد بن ابیالقاسم علی بن حسول، ملقّب، به صفی الملک، الوزیرالصفی، و صفی الحضرتین است. وی از
همدان برخاست و در
ری پرورش یافت و نزد
احمد بن فارس و
صاحب عبّاد دانش آموخت.
سپس به دنبال
پدر، به کار نویسندگی در دیوان رسائل مشغول شد و روزگاری دراز در این پیشه بود. او یک چند وزارت شاهنشاه،
مجدالدوله دیلمی را داشته و خود به این تصریح کرده است.
ظاهراً
لقب الوزیرالصفی الحضرتین را باید پس از ورود به دربار
غزنویان یافته باشد. اینکه
قزوینی او را وزیر شاهنشاه دانسته، موجب شده که
شوشتری،
بدون توجه به سنوات مورد بحث و معاصران وی، او را وزیر عضدالدوله پندارد. به هرحال چون «رایت محمودی در ری درخشیدن گرفت»، به
غزنه رفت
و «محمود او را دبیری فرمود».
سپس که نوبت به سلطان مسعود رسید، به ریاست دیوان رسائل در ری برگزیده شد و رهسپار آن دیار گشت.
ثعالبی او را به
نیشابور، در راه ری، دیده و «از فروغ دانش او بهره گرفته است».
ابوالعلاء که
عمر دراز یافت، با
انقراض غزنویان به خدمت
سلجوقیان پیوست و در دیوان عمیدالملک کُنْدُری به خدمت پرداخت. آنگاه که بَساسیری در
بغداد بر
خلیفه شورید، عمیدالملک به فرمان
طغرل میبایست نامهای در پاسخ ایتگین شحنه فراری بغداد بنویسد، صفی ابوالعلاء را که
نقیب یا «بقیّت کتاب فاضل بود بخواند و نامه ایتگین را به او داد و فرمود که این را جوابی مختصر و مفید میباید».
ابوالعلاء بر پشت نامه ایتگین این
آیه قرآن مجید را نوشت: «اِرْجِعْ اِلَیْهِم فَلَنَأتِیَنَّهُم بِجُنُودٍ لاقِبَلَ لَهُم بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُم مِنْها اَذِلَّهً وَهُم صاغِرُونَ؛
به سوی ایشان بازگرد. به زودی با لشکری انبوه بر سر ایشان خواهیم تاخت که تاب پایداری با آن را نداشته باشند و ایشان را خوار و زبون از آنجا خواهیم راند.» این پاسخ، وزیر و طلسان را خوش افتاد و او از سوی طغرل
خلعت یافت.
ابوالعلاء از نویسندگان و ادیبان مشهور به شمار میرفته و با
ادیان نامور روزگار خود
مکاتبه و مراوده داشته است.
ابوسعد منصور بن حسن آوی مؤلف تاریخ ری که یک چند وزارت مجدالدوله را داشته، از ستایندگان او بوده و چکامهای بلند برای او فرستاده است
نیز او را ستوده و اشارت کرده که «او را در ری دیدم و
قصیده خویش را برایش خواندم. چنان در شگفت شد که گفت اگر زانوانم سست نمیبودند، به
رقص درمیآمدم»، اشعاری هم از او باقی است.
با آنکه او در اصل همدانی بود، ابیاتی در نکوهش همدانیان از او نقل شده است.
شوشتری او را ابوالعلاء بن بَطّه نامیده است. این اشتباه ظاهراً از بیتی که ابوالعلاء در آن «
ابن بطّه» تخلّص کرده
برخاسته است. همین بیت را دلیلی بر آنکه وی مردی «شیعی و معتقد بوده» دانستهاند.
ابن شهر آشوب،
نیز او را از شعرای
مجاهد اهل بیت دانسته است. با این همه، شگفت است که چگونه توانسته از چنگ
محمود غزنوی، سلطان متعصب شیعی ستیز برهد و حتی در دربار او به خدمت پردازد و «صفی الحضرتین» گردد. ظاهراً کتاب
فضل الاتراک را ـ شاید در مقابل کتاب التاجی صابی در فضایل
دیلمیان ـ در همین ایام برساخته است. کتاب مذکور
از کهنترین و مهمترین آثار عربی در باب ترکان به شمار میرود.
ابوالعلاء محمد سرانجام در ۴۵۰ق/۱۰۵۸م،
و به قولی پیش از آن درگذشت.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آلحسول»، ج۱، ص ۴۰۸.