ابوالصلاح حلبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم بن عبیدالله،
فقیه، متکلم و امامی شام، ثقه جلیل عظیم الشان، شیخ اقدم، عالم فاضل فقیه محدث، از بزرگان شیوخ و علمای
شیعه و از شاگردان
سید مرتضی و
شیخ طوسی است. (۳۷۴-۴۴۷ هـ. ق.)
نام او تقی بن نجم الدین بن عبیداللّه حلبی و شهرتش تقی الدین
فقیه بزرگوار و شیخ جـلـیـل القدر، فاضل،
محدث،
مفسر، ثقه و مورد اعتماد و یكی از بزرگان و
مشایخ امامیه در قرن پـنـجـم هـجرت می باشد. وی در ۳۷۴ در
حلب به دنیا آمد.
در پارهای منابع،
تاریخ تولد او ۳۴۷ ذکر شده که احتمالا ناشی از
تصحیف است.
وی ظاهرآ فراگیری علم را در زادگاه خود آغاز کرده است.
نام او را بیشتر شرححالنگاران تقی و برخی تقیالدین ذکر کردهاند، همچنانکه نام پدرش نجم و نجمالدین ثبت شده است.
ابن حجر عسقلانی ،
به اشتباه، نام پدر او را عمر ذکر کرده است.
متون و منابع موجود و در دسترس، از بیان جزئیات زندگی این شخصیت شهیر
تشیع،
بخل ورزیدهاند و بدین سبب، بسیاری از ابعاد حیات شخصی و علمی ایشان مبهم است. آنچه که یاد و خاطره ابوالصلاح را تا عصر حاضر زنده نگاه داشته، آثار ارزشمندی است که از او به یادگار مانده و همواره مورد استفاده بزرگان و فرزانگانی همچون
علامه مجلسی،
شهید اول،
شهید ثانی،
علامه حلی و بسیاری دیگر بوده است هر چند که بیش تر آثار او نیز از میان رفته است. در هرحال، آنچه باقی است برای نشان دادن عظمت و دقت نظر فقهی و کلامی او کافی است.
حلب شهری است قدیمی که سابقه بنای آن به قرنها پیش از
اسلام باز میگردد. حلب در سال ۱۵ هـ. ق. توسط
مسلمانان فتح شد.
ناصر خسرو درباره حلب میگوید:
«حلب را شهری نیکو دیدم. بارهای عظیم دارد و قلعهای عظیم، همه برسنگ نهاده. به قیاس چند بلخ باشد. همه آبادان و بناها بر سر هم نهاده. و آن شهر باجگاه است میان بلاد شام و روم و دیار بکر و
مصر و
عراق و از این همه بلاد، تجار و بازرگانان آنجا روند.»
قزوینی نیز میگوید:
«حلب مدینهای است عظیم و کثیرة الخیرات. زجاج گفته: که ابوالانبیاء خلیل علیهالسّلام میدوشیده غنم خود را به آنجا در روز
جمعه و شیر آن را در راه
خدا تصدق میفرموده پس
فقرا آنرا حلب خواندند و از آنجا مسمی به حلب گشت.»
برخی از بزرگان حلب عبارتند از:
۱. حسین بن عقیل بن سنان خفاجی (متوفا: ۵۰۷ هـ. ق.)
۲. اسد بن علی عسانی (متوفا: ۵۳۴ هـ. ق.)
۳. علی بن عبدالحمید غضایری (متوفا: ۳۱۳ هـ. ق.)
۴.
سهروردی (متوفا: ۵۸۷ هـ. ق.)
۵.
ابن شهر آشوب (۵۸۸-۴۸۹ هـ. ق.)
۶. عبدالرحمن کواکبی (متوفا: ۱۳۲۰ هـ. ق.)
حلب در عصر ابوالصلاح، گرفتار آشفتگی سیاسی و اجتماعی بود.
از سویی،
فاطمیان مصر و از طرف دیگر، دولت «بیزانس» سعی در نفوذ و دخالت در امور شام را داشتند.
به نظر میرسد که ابوالصلاح با صالح بن مرداس که در سال ۴۱۴ هـ. ق.
حکومت حلب را در دست گرفت، ارتباطی نیک و نزدیک داشت. ابوالصلاح ارتباط با دستگاه حکومت و در عین این که از احترام و نفوذ فراوان در حلب برخوردار بود، زندگی زاهدانهای داشت.
از نیمه
قرن چهارم هجری،
مذهب اسماعیلی در اثر نفوذ
اسماعیلیان مصر، در شام رواج یافت.
مواضع ابوالصلاح در برخورد با اسماعیلیان مشخص نیست، ولی از دستگیری و
شهادت یکی از شاگردان ابوالصلاح، که پس از او بر جای او نشست، و به
آتش کشیدن
کتابخانه مهم
شیعیان در حلب، میتوان پی برد که ابوالصلاح روی خوش به اسماعیلیان نشان نمیداد.
ابوالصلاح در جنگ حاکمان و فرمانروایان حلب با دشمنان بیزانس، کمک به امیران را لازم میدانست زیرا در این جنگ، نبرد بین دو حکومت ستمگر مطرح نبود،
جنگ بین کشوری
مسلمان با
کفار به وقوع پیوسته بود و بدیهی است که در این گونه موارد، تمامی اختلافات کنار نهاده میشود و همه مسلمانان در برابر کفار به
دفاع بر میخیزند.
تقی بن نجم تحصیلات اولیه خود را در زادگاهش به پایان رساند و سپس برای استفاده از دانش بزرگان تشیع، راهی
بغداد شد.
او در بغداد، از محضر
سید مرتضی، شیخ طوسی و
سلار بن عبدالعزیز بهرههای فراوان برد. سفرهای علمی ابوالصلاح از شام به
عراق، بالغ بر سه
سفر است.
ابوالصلاح در فراگیری
دانش دین تا آن جا پیش رفت که شخصیت رتبه اول دیارشام گشت. او از سوی سید مرتضی (فقیه مشهور قرن پنجم هجری) و پس از او، از سوی شیخ طوسی و سلار، مقام نیابت داشت و به نمایندگی از آنان، به حل مشکلات و پاسخ به مسایل شرعی ودینی سرزمین شام میپرداخت.
این سه شخصیت والا، مردم شام را به ابوالصلاح ارجاع میدادند و خود در مسایل آن دیار دخالت نمیکردند. پاسخ آنان به استفتاء کنندگان شامی این بود: ابوالصلاح در بین شماست. او را دریابید.
لقبهای «خلیفة السید» و «خلیفة الشیخ»(خلیفه به معنای جانشین و نماینده است.)
بیانگر نیابت ابوالصلاح از سوی سید مرتضی وشیخ طوسی است.
ابوالصلاح در شهر حلب به تدریس و تحقیق پرداخت و حوزه درسی و علمی در آن شهر دایر نمود. از حوزه درس او شاگردان بسیاری برخاستند.
این
فقیه پرکار در سال ۴۴۷ هـ. ق. پس از بازگشت از سفر
حج درگذشت.
ابوالصلاح از محضر بزرگان و شخصیتهای کم نظیر تشیع بهره برده است. شوق او برای حاضر شدن در مجالس درس این بزرگان بود که وی را از زادگاهش، شام به عراق کشاند و راهی بغداد ساخت. از تفحص در احوال ابوالصلاح بر میآید که حداقل سه بار او از شام به عراق سفر کرده و در هر سفر مدتی از مجالس درس استادان بغداد بهره برده است.
وی در بغداد نزد
سید مرتضی علم الهدی درس خواند و در زمره شاگردان مبرِّز او قرار گرفت، چنانکه بعدها سیدمرتضی پاسخ استفتائات مردم حلب را به وی احاله میداد و حلبی نماینده او در حلب به شمار میرفت.
استاد دیگر او
شیخ طوسی بود که در کتاب
رجال حلبی را از شاگردان خود به شمار آورده است. برخی
حمزة بن عبدالعزیز سلار دیلمی را نیز جزو استادان او ذکر کردهاند.
برخی از استادان و شیوخ روایت ابوالصلاح، که وی از آنان روایت و
حدیث شنیده است، عبارتند از:
سید مرتضی از شاگردان مشهور شیخ مفیداست و در فقه،
کلام،
اصول فقه،
ادبیات عرب و بسیاری دیگر از علوم آن دوران، صاحب نظر بود و در بیشترین موضوعات، تالیفات ارزشمندی داشت.
سید مرتضی شاگردان فراوانی تقدیم جامعه اسلامی کرده است که بسیاری از آنان ستارگان درخشان جهان تشیع به شمار میروند.
سید مرتضی به ابوالصلاح حلبی عنایتی خاص داشت و وی را نماینده خود در سرزمین حلب قرار داد. هرگاه مردم حلب از سید مرتضی سؤال و استفتاء میکردند، در پاسخ میگفت: عندکم التقی ابوالصلاح در بین شماست.
از قراین بر میآید که ابوالصلاح هنگام حضور در درس سید مرتضی، خود عالمی فاضل بود که برای تکمیل اندوخته هایش و عرضه آموخته هایش بر سید، به عراق سفرکرد.
شیخ طوسی که سرآمد شاگردان سید مرتضی بود، یکی دیگر از استادان ابوالصلاح است.
شیخ طوسی در یکی از تالیفات رجالیاش، به نام ابوالصلاح اشاره کرده و تصریح نموده که وی در مجلس درس او حاضر شده است.
این که شیخ طوسی از شاگردان خود به عنوان یکی از بزرگان رجال یاد میکند، عظمت و بزرگی مقام علمی ابوالصلاح را میرساند.
محدث نوری عقیده دارد که ابوالصلاح جانشینی و نیابت شیخ طوسی را نیز در سرزمین شام به عهده داشته است.
از همین رو «خلیفة الشیخ» نیز همانند خلیفة السید از القاب حلبی است.
وی از شاگردان مبرز سید مرتضی است و در غیاب او، مجلس درس او را اداره میکرد.
ابوالصلاح از شاگردان او بود و مقام نیابت او را نیز در حلب به عهده داشت.
ابوالحسن محمد بن محمد مفیدمحمد بن محمد بصروی، فقیهی فاضل و شاعری فصیح بود که از استادانی همچون سید مرتضی روایت میکند.
جبرئیل بن اسماعیل قمی،
پدر شاذان بن جبرئیل از راویان محدث بصروی است.
به گفته
افندی اقوال فقهی او در منابع استدلالی فقه شیعه همچون مدارک الاحکام نقل شده است. «المعتمد»، «المفید» و دیوان
شعر از آثار اوست.
ابوصلاح حلبی در «تقریب المعارف» در فصل مربوط به معجزات
امام محمد باقر علیهالسّلام از وی حدیث و روایت نقل میکند.
تعداد فرزندان ابوالصلاح بر ما پوشیده است، البته شهید اول در «غایة المراد فی شرح نکت الارشاد» از شخصی به نام «شیخ ابوالحسن علی بن منصور بن تقی حلبی» نام میبرد.
این سخن میرساند که یکی از پسران ابوالصلاح، منصور نام داشته و
فرزند او «علی» نیز از نوادگان ابوالصلاح است.
ابوالصلاح در مسایل فقهی و اعتقادی، آراء و نظریاتی دارد که تفصیل آن را باید در تالیفات موجود او پی گیری کرد.
تحصیل ابوالصلاح در بغداد، به ویژه نزد سید مرتضی سبب شد که فقه ابوالصلاح، در کلیات تفاوت چندانی با فقه بغداد و نظرات سید مرتضی نداشته باشد، اما در جزئیات، اختلاف نظر ابوالصلاح با استادش سید مرتضی تا آن جا بود که ابوالفتح کراجکی ـ از شاگردان آن دو بزرگوار ـ کتابی با عنوان «غایة الانصاف فی مسایل الخلاف» نوشت و در آن، به نقض آرای ابوالصلاح و دفاع از نظریات سید مرتضی پرداخت. برخی از آرای مهم ابوالصلاح بدین شرح است:
ابوالصلاح عقیده دارد که در زمان
غیبت امام دوازدهم علیهمالسّلام ، «فقیه امین» جانشین
امام معصوم است و به عنوان «نایب امام» یا «نایب ولی امر»، اداره امور جامعه اسلامی را بر عهده میگیرد و دامنه اختیارات نایب امام فقط امور قضایی نیست، بلکه شامل امور حکومتی نیز میگردد.
به عقیده ابوالصلاح، بر
فقیه لازم است برای احقاق حقوق مردم و اجرای احکام الهی، مناصب گوناگون قضایی و حکومتی را حتی از سوی سلطان و
حاکم جائر بپذیرد.
از دیدگاه او، فقیه امین در دوران غیبت امام معصوم، وظایف و اختیارات امام معصوم را در مورد حقوق مالی، بر عهده دارد.
ابوالصلاح در نظریه ولایت فقیه بر بسیاری از فقیهان پیشی گرفته است. وی همچنین حکم به لزوم بر پایی
نماز جمعه در زمان غیبت کرده است.(برای آگاهی بیشتر که نظرات ابوالصلاح، به الکافی مراجعه شود.)
ابوالصلاح، پس از فراگیری
فقه و علوم دیگر، به حلب بازگشت و به تدریس پرداخت. در حوزه درس او شاگردان بسیاری پرورش یافتند. برخی از شاگردان و راویان حدیث از او عبارتاند از:
ثابت بن اسلم حلبی ، که پس از وفات حلبی بر جای او نشست؛ قاضی عبدالعزیز
ابن برّاج ؛
عبدالرحمان بن احمد مفید نیشابوری ؛
محمد بن علی کراجکی ؛ و ابومحمد
ریحان بن عبداللّه حبشی.
شرح حال برخی از آنان عبارت است از:
ابوالحسن ثابت بن اسلم حلبی (متوفا: ۴۶۰ هـ. ق.)
وی از معروفترین شاگردان ابوالصلاح بود که پس از وفات استاد، برجای او نشست.
ثابت بن اسلم در علوم مختلف صاحب نظر بود و کتابی در توضیح قرائت عاصم(مقصود قرائت قرآن به روش عاصم است.) و مطابقت آن با قرائت قریش نوشته است.
ثابت علاوه بر تدریس و ارشاد مردم، اداره
کتابخانه بزرگ و مهم حلب را نیز به عهده داشت.
این
کتابخانه به منزله مرکز فرهنگی تشیع در حلب بود و بیش از ۱۰۰۰۰ جلد از آثار علمی ارزشمند آن دوران که به خط نویسندگان یا نسخه برداران نگارش یافته بود، در خود جای داده بود.
در آن عصر، تبلیغات اسماعیلیان در شام و حلب گسترش فراوان یافت. ثابت با افکار آنان مخالفت کرد و برای آن که شیعیان در دام تبلیغات اسماعیلیان گرفتار نشوند، کتابی را در افشای گمراهی آنان به رشته تحریر در آورد.
اسماعیلیان حلب او را دستگیر و به مصر، مرکز اسماعیلیه فرستادند.
والی
مصر که سرسختی و
مقاومت ثابت را در
دفاع از
عقاید خود را مشاهده کرد، فرمان داد او را به دار آویخته و
کتابخانه پرارزش حلب را نیز
آتش زنند.
ابوالقاسم بن براج (متوفا: ۴۸۱ هـ. ق.)
ابن براج در مصر متولد شد و چون مدت زیادی
قضاوت طرابلس را بر عهده داشت به طرابلسی مشهور شد.
ابن براج در درس سید مرتضی(از استادان ابوالصلاح.) نیز حاضر شد و هفت سال از او بهره علمی برد.
سید مرتضی به ابن براج احترام بسیار میگذاشت.
ابن براج پس از مدتی، به نیابت از استاد دیگرش، شیخ طوسی، راهی شام شد و در طرابلس اقامت کرد و به قضاوت پرداخت. در فقه شیعه، هرگاه از «قاضی» یاد میشود، مقصود ابن براج است.
نوشتههای کلامی و فقهی متعددی از وی بر جای مانده است که برخی از آنان عبارتند از:
۱ ـ الجواهر، در فقه.(این کتاب در مجموعه «الجوامع الفقیه» چاپ شده است.)
۲ ـ شرح جعل العلم و العقل، در فقه.
۳ ـ المهذب، در فقه.
سایر تالیفات ابن براج به دست نیامده است.
وی پس از ابن براج، قضاوت طرابلس را بر عهده گرفت.
بیشتر سندهای روایات تالیفات ابوالصلاح، به عزالدین باز میگردد.
روایات عزالدین از ابوالصلاح، در سندهای گوناگون محدثان و فقیهان امامیه همچون
علامه حلی و
شهید اول به
چشم میخورد.
محمدبن علی کراجکی (متوفا: ۴۴۹هـ. ق.)
ابوالفتح کراجکی از فقیهان بزرگ نیمه اول
قرن، پنجم هجری است. وی از شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی نیز کسب دانش نموده است.
کراجکی به شهرهای شام،
فلسطین و مصر که محل حکومت خلفای فاطمی بود،
سفر کرد و سالها در رمله، طرابلس، طبریه،
دمشق، حلب و چند شهر دیگر اقامت کرد تا مبانی
مذهب امامیه را ترویج کند.
شماری از تالیفات کراجکی عبارتند از:
۱ ـ
کنز الفوائد.
۲ ـ
معدن الجواهر و ریاضة الخواطر.
۳ ـ
الاستنصار فی النص علی الائمة الاطهار.
۴ ـ
رسالة فی تفضیل امیرالمؤمنین.
کراجکی کتابی به نام «غایة الانصاف فی مسایل الاختلاف» نوشته است. وی در این کتاب، مسایل مورد اختلاف سید مرتضی و ابوالصلاح را بررسی کرده و سپس نظرات خود را ابراز نموده است.
او فقیه و محدث است و از ابوالصلاح و کراجکی روایت کرده است.
سیوطی و
ابن حجر در وصف او گفتهاند: از فقیهان بزرگ امامیه در دیار مصر بود.
او از محدثان بزرگی است که برای شنیدن روایت، به کشورهای اسلامی
مسافرت کرد و در ری اقامت کرد. لذا به رازی نیز شهرت دارد. بیش از ۳۰۰۰ محدث در درس او شرکت میکردند.
ابن سمعانی میگوید: برخی احادیث او را مطالعه کردم. در یکی از مجالس حدیث، در مورد اسلام آوردن
ابو طالب علیهالسّلام احادیثی را آورده است.
برخی از تالیفات وی عبارتند از :
۱ ـ
سفینة النجاة.
۲ ـ
العلویات.
۳ ـ
الرضویات.
۴ ـ
مختصرات المواعظ و الزواجر و الآداب.
الداعی بن زید حسینی آویوی از ابوالصلاح و بعضی دیگر از محدثان روایت میکرده است.
تراب (تواب) بن حسین بصروی او فقیه و
محدث است و از ابوالصلاح روایت میکرده است.
ابوالصلاح حلبی برخی از نتایج فعالیتهای علمی و تحقیقات فراوان خود را بر روی کاغذ آورده و مجموعههای فقهی و کلامی ارزشمندی تالیف کرده است.
وی در زمینه
علم طب نیز کتابی تالیف کرده است.
آثار علمی ابوالصلاح دو دستهاند:
الف) نوشتههایی که موجود نیست و فقط فهرست نویسان و شرح حال نگاران به نام آنها اشاره کردهاند، عبارتند از:
۱ ـ البدایة، در علم فقه.
۲ ـ تدریس الصحة، در علم طب.
۳ ـ التلخیص، در علم فقه.
۴ ـ التهذیب.
۵ ـ الشافیة.
۶ ـ دفع شبه الملاحدة.
۷ ـ شرح الذخیره، در علم کلام، الذخیره (تالیف سید مرتضی است).
۸ ـ العمدة، در علم فقه.
۹ ـ الکافیه.
۱۰ ـ اللوامع.
۱۱ ـ مختصر الفرائض الشرعیه.
۱۲ ـ المرشد فی طریق التعبد.
۱۳ ـ المعراج، در علم حدیث.
ب) تالیفاتی که نسخههای خطی آنها موجود است و برخی نیز به طبع رسیدهاند، عبارتند از:
موضوع این کتاب، تکلیف الهی است. وی در این کتاب، تکلیف شرعی و مباحث فقهی را اصل قرار داده و مباحث اعتقادی را به گونهای مختصر و به عنوان مقدمهای بر مباحث فقهی، آورده است. ابوالصلاح در این کتاب، شیوهای نوین در فصل بندی ابداع کرده است که با توجه به آثار فقهی پیشین امامیه، بی نظیر است.
در آثار فقهی امامیه که در قرن پنجم تالیف شدهاند، شباهتهایی با الکافی دیده میشود که نشانگر رواج و تداول این کتاب در عراق و شام است.
ابن حمزه در قرن ششم هجری، هنگام تالیف «الوسیله» روش و شیوه «الکافی» را الگوی کار خود قرار داده است.
همچنین
ابن ادریس، دیگر فقیه
قرن ششم هجری در موارد متعدد از کتاب خود «السرائر» به نقل نظرات ابوالصلاح پرداخته و با این که فقیهی دیر پسند است، «الکافی» را کتابی محققانه میشمرد.
ابن زهره، فقیه دیگر حلب نیز در تالیف کتاب «الغنیة» الکافی را یکی از مدارک و منابع اصلی خود مورد توجه قرار داده است.
نسخههای خطی «الکافی» در این
کتابخانهها موجود است:
۱ ـ
کتابخانه مولا محمد علی خوانساری در نجف.
۲ ـ
کتابخانه سید حاج آقا، نواده سید حجة الاسلام اصفهانی.
۳ ـ
کتابخانه مولا محمد حسین قمشهای در نجف.
۴ ـ
کتابخانه شیخ مشکور در نجف.
۵ ـ
کتابخانه آستان قدس رضوی.
۶ ـ
کتابخانه آیة الله حکیم در نجف (تاریخ کتابت: ۱۲۲۴ هـ. ق.)
۷ ـ
کتابخانه مدرسه بروجردی در نجف (تاریخ کتابت: ۱۲۳۷ هـ. ق.)
۸ ـ
کتابخانه مجلس شورای اسلامی در تهران.
۹ ـ
کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی تهران (تاریخ کتابت: ۱۲۳۰ هـ. ق.)
۱۰ ـ
کتابخانه آیة الله العظمی
گلپایگانی در قم (تاریخ کتابت: ۱۲۲۲ هـ. ق.)
۱۱ ـ
کتابخانه آیة الله العظمی مرعشی نجفی در قم.
کتاب الکافی، اخیرا به کوشش
آیة الله رضا استادی منتشر شده است.
مهمترین و مشهورترین اثر او کتاب
الکافی فی الفقه است که یک دوره فقه جامع و در بردارنده پارهای مباحث کلامی است. او در این اثر ابتدا شقوق مختلف هر مسئله را به اجمال و سپس بهتفصیل بررسی کرده و نظر خود را (گاه با استناد به ادلّه) بیان داشته است. فقهای
شیعه به کتاب الکافی بسیار استناد کرده و آن را ستودهاند، از جمله
ابن ادریس حلّی آن را تألیفی نیکو و محققانه خوانده است. این اثر، بر پایه نوزده نسخه خطی،
تصحیح و در ۱۳۶۲ش در
اصفهان چاپ شد.
تألیف دیگر حلبی،
تقریبالمعارف، شامل مباحث کلامی، به ویژه
توحید و
نبوت و
امامت و
عدل، است. از ویژگیهای این اثر استفاده از منابعی است که امروزه در دسترس نیستند، مانند تاریخ ثقفی و تاریخ واقدی. حلبی در این کتاب به پارهای مباحث ابتکاری پرداخته که تا عصر او مطرح نبوده است، از جمله موضوع تکلیف، مباحث گوناگون درباره امامت با استناد به
قرآن و احادیث و مباحث مرتبط با وجود
امام عصر عجل
اللّه تعالیفرجه.
دانشمندان و بزرگان متعددی از این کتاب نام برده و آن را مورد توجه خود قرار دادهاند.
این کتاب از منابع
علامه مجلسی در تألیفِ
بحارالانوار بوده است.
شیخ حر عاملی نیز آن را ستوده است.
این اثر، براساس تنها نسخه خطی موجود، دو بار (قم ۱۳۶۳ش؛ قم ۱۳۷۵ش)، با تفاوتهایی چاپ شده است. این کتاب که دومین تالیف موجود ابوالصلاح است، به همت
آیة الله استادی منتشر شده است. تنها نسخه خطی موجود از این کتاب، در
کتابخانه آیة الله العظمی مرعشی در
قم وجود دارد که ناقص است و بخشهایی از آن مفقود شده است. تاریخ کتابت این نسخه، ۱۹۱ صفحهای، قرن یازدهم هجری است. از سخنان شیخ
آقا بزرگ تهرانی بر میآید که نسخهای دیگر از این کتاب در حاشیه نسخه خطی «کفایة الاثر»، یکی دیگر از کتب اعتقادی امامیه وجود دارد. این نسخه مربوط به سال ۱۰۰۹ هـ. ق. و به خط افضل بن حسن شوشتری است.
این کتاب در چهار بخش تدوین شده است:
۱ ـ
توحید،
نبوت و
امامت.
۲ ـ توضیح در مورد خلفای پس از
پیامبر صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم و بررسی شخصیت و ابعاد وجودی آنها.
۳ ـ مباحث مربوط به
امام عصر عجّل
اللهفرجهالشریف .
۴ ـ جزء آخر کتاب در نسخه حاضر موجود نیست. تنها ۲ صفحه از آن باقی مانده است.
سومین تالیف از آثار موجود ابوالصلاح، درباره علم کلام است. این تالیف مختصر است و تاکنون به چاپ نرسیده است و به صورت نسخه خطی در
کتابخانه آستان قدس رضوی در مشهد و
کتابخانه آیة الله العظمی حکیم در نجف موجود است.
نسخهای از این کتاب در قرن هشتم هجری، توسط «حسن بن الحسن دیلمی» در ضمن اعلام الدین نوشته و نگه داری شده است.
ابوالصلاح در این نوشته مختصر، توحید و
عدل را بررسی کرده و مسایلی را بیان کرده است که به عقیده وی، باور داشتن آنها سبب نجات و عدم اعتقاد آنها موجب
کفر میگردد.
آثار متعدد دیگری نیز نوشته حلبی یا منسوب به او هستند، از جمله البدایة فی الفقه، العمدة و اللوامع هر دو در فقه، الکافیة، الشافیة، شرح بر الذخیره سیّدِمرتضی، شُبَهالملاحدة، منتخبالمعارف، المعراج (در حدیث) و البرهان علی ثبوت الایمان.
دیدگاههای فقهی حلبی تا حد زیادی نزدیک به مکتب بغداد و متأثر از آرای استادش
سید مرتضی است، از جمله در مورد حجت نبودن
خبر واحد .
با این همه، آرای آن دو با یکدیگر اختلافاتی دارند که ابوالفتح کراجکی در غایةالانصاف فی مسائلالخلاف بدانها پرداخته و عمدتآ از نظر سیدمرتضی دفاع کرده است.
هر چند آرای فقهی حلبی در هر مسئله کمتر با دیدگاه مشهور ناسازگار است، در پارهای موارد وی با نظر مشهور به مخالفت برخاسته است.
بر طبق دیدگاه حلبی،
منصب قضا تنها در صلاحیت
امامان معصوم و نایبان آنهاست و کسانی که به نیابت از امام معصوم عهدهدار امر قضا میشوند، باید ویژگیهایی مانند
عقل ،
بصیرت ،
وَرَع ،
عدالت ،
بردباری و قصد و تصمیم جدّی در اجرای احکام داشته باشند. بر این اساس، پذیرش تولی
قضاوت ، حتی اگر از جانب حاکمی ستمگر پیشنهاد شود، بر واجدان شرایط،
جایز بلکه
واجب است، زیرا در واقع آنان نایب امام به شمار میروند نه نماینده حاکم.
حلبی را ــ که سرآمد عالمان
شام بودــ به وثاقت،
زهد ،
قناعت ، و مهارت داشتن در
طب و
فقه ستودهاند.
«تقی بن نجم حلبی فردی مورد اعتماد است و تالیفاتی دارد. او نزد من و سید مرتضی به قرائت و تحصیل پرداخته است.»
«محاسن و نیکیهای فراوانی دارد و صاحب تالیفات نیکوست که با الفاظی روان نگاشته شدهاند.»
«فقیهی عظیم الشان و از بزرگان مشایخ
شیعه است و به گفته شیخ طوسی، نام و احوال او مشهور است و نیاز به توضیح ندارد.»
«او را از شاگردان سید مرتضی دانسته و از برخی کتاب هایش نام برده است.»
(از بزرگان قرن ششم هجری):
«فقیهی والا و مورد اعتماد بود. تصنیفاتی دارد که یکی از آنها «الکافی» است.
«شیخ مفید فقیه و سعید، نماینده سید مرتضی در نواحی حلب بود.»
«از این که شیخ طوسی که استاد ابوالصلاح بوده، نام شاگردش را در شمار بزرگان شیعه میآورد، به جلالت و منزلت والای او در
علم و
دین پی میبریم.»
«در پیروی از نظریات او (ابوالصلاح) هیچ اشکال و محذوری وجود نداردزیرا وی یکی از اعیان و بزرگان است.»
(از بزرگان
اهل سنت):
«تقی بن نجم بن عبیدالله ابوالصلاح حلبی، شیخ شیعه و عالم رافضیان در شام بود. یحیی بن ابی طی حلبی در تاریخش میگوید: او از متشخصترین علمای شام بود که علم و بیان را جمع کرده و در علوم ادیان و علوم ابدان، صاحب نظر بود. در سال ۳۷۴ هـ. ق. در حلب متولد شد و سه بار برای آموزش
علوم دینی به عراق رفت و نزد سید مرتضی به تحصیل پرداخت.
ابوالصلاح در فقه
اهل بیت، علامه بود. نوشتههایی نیز در اصول و فروع دارد. کتابهایش بین بزرگان قوم مشهور است.
زهد و
قناعت و بزرگی و جلالت از صفات بارز او بود. به حضور در جمع و برپایی جماعت بسیار راغب و مشتاق بود. از کسانی که نزد او به آموزش و تحصیل میپرداختند، هیچ هدیهای نمیپذیرفت. از هوش و ذکاوت بهره فراوان داشت و در علوم متعددی متبحر بود.»
«تقی بن نجم، مشهور به ابوالصلاح از بزرگان و راویان مورد اعتماد است. از او چند کتاب باقی است کتاب تقریب المعارف که یکی از نوشتههای اوست، تالیفی نیکو در علم کلام است و مؤلف آن بزرگ تر از آن است که محتاج به بیان و توضیح باشد.»
«او عالمی فاضل، مورد اعتماد و فقیهی محدث بود، ابن براج از او روایت میکند و هم عصر شیخ طوسی بود. کتابهایی از خود بر جای نهاده است. یکی از آنها، تقریب المعارف است که من آن را کتابی نیکو و متقن یافتم. علامه او را توثیق و ستایش میکند.»
«ثقه جلیل عظیم الشان، شیخ اقدم، عالم فاضل فقیه محدث، از بزرگان شیوخ و علمای
شیعه معاصر
شیخ طوسی است.»
«تقی الدین
فرزند نجم حلبی، مشهور به ابوالصلاح، فقیه و بزرگ مورد اعتماد شیعه، از شاگردان سید مرتضی و شیخ طوسی است.»
«شیخ اجل اقدم، فقیه فاضل، محدث،
ثقه و معتمد از اعاظم مشایخ امامیه، از اعیان فقها و متکلمین
قرن پنجم هجری قمری شیعه میباشد که در مراتب علمیه و ایفای وظایف دینیه دارای مقامی عالی و از تلامذه شیخ طوسی و سید مرتضی بود. نزد سلار بن عبدالعزیز دیلمی تلمذ نمود و از طرف سید به تدریس و قیام به امور دینیه بلاد حلب منصوب شد. به همین جهت، به خلیفة المرتضی موصوف گردید. از طرف شیخ طوسی نیز در بلاد شام نیابت داشت.»
مـرحـوم
میرزا عبداللّه افندی صاحب
ریاض العلما شرح حال او را به اختصار در كتاب خویش آورده است و می نویسد:
او شـیـخ تـقی الدین بن نجم الدین بن عبداللّه الحلبی، شاگرد
سید مرتضی علم الهدی و
شیخ طوسی، و استاد
قاضی ابن براج حلبی می باشد با اینكه او از شاگردان
شیخ طوسی است، باز نام او را در كتاب فهرست خویش آورده است و گفته است اوپیش ما و پیش
سید مرتضی درس خوانده است.
سپس او را توثیق كرده است و این امر نشانگر عظمت شان و اعتبار اوست.
عـلامـه مـتـتبع مرحوم
میرزا محمد باقر خوانساری (ره) مؤلف روضات، درتالیف منیف خود فصلی را در مورد زندگی این
فقیه نامدار بازگشوده است و مطالبی را در مورد او بازگو می كند كه بخشی از تقریرات او را در ذیل می آوریم او می گوید:
فقیه نامدار و بزرگوار، ابوالصلاح تقی الدین بن نجم بن عبداللّه حلبی،
فقیه ومورد اعتماد اهل
رجال از اعـیان
امامیه و از مشاهیر
فقها ی حلب و موصوف به
خلیفه المرتضی است و آن بر اساس نیابتی است كه از سوی استاد بزرگوارش داشته است،آن چنان كه ابن براج از سوی
شیخ طوسی اعـلـی
اللّه مـقـامه داشته است این گونه نیابت بر اساس
قضاوت یا جنبه نیابت در تدریس داشته است، چون هر دو نیابت مورد نص و تصریح قرار گرفته اند این امر نشانگر عظمت و شان این
فقیه بزرگوار می تواند باشد.
طـریـحی می نویسد: نام صاحب گفتار ما تقی بن نجم الدین می باشد و هر وقت تقی به صورت مطلق گفته شود، منظور ایشان می باشد.
در
مجمع البحرین هنگامی كه نامی از سلا ر می برد، در شرح حال او می نویسد:ابوالصلاح حلبی نـیز از او فرا گرفته است، و هنگامی كه از شهر حلب مورداستفتا و پرسش فقهی قرار می گرفت، در پاسخ می گفت: پیش شما تقی وجوددارد یعنی به او مراجعه كنید.
مـرحـوم
آیه اللّه خویی در شرح حال او كلام
شیخ طوسی را می آورد كه او پیش ما و
سید مرتضی درس خوانده است، فرد موثقی است و دارای تالیفاتی می باشد اسامی كتابهای او را این چنین نام می برد:
۱ ـ البدایه (در فقه).
۲ ـ الكافی (در فقه).
۳ ـ شرح ذخیره سید مرتضی (در كلام).
ایـن فقیه بزرگوار مورد توثیق بزرگان
فقه و
فقاهت قرار گرفته است
شیخ طوسی در الفهرست خـویـش و
شیخ منتجب الدین نیز در فهرست خویش، و
ابن شهر آشوب در
معالم العلما او را ستوده اند.
ابـن داود صـاحـب رجـال گفته است: او دارای عظمت قدر و از بزرگان
شیعه است محقق در المعتبر او را به عنوان اعیان
فقها ی ما توصیف كرده است.
در كـتـاب
امل الامل در مـورد او آمده است: ابوالصلاح حلبی كه
ابن براج از او
روایت می كند، مـعاصر
شیخ طوسی بود و او مورد وثوق، عالم، فاضل،
فقیه و
محدث بوده است و كتابهایی دارد، و كـتـاب
تقریب المعارف او بسیار نیكو و زیبا است و من كتاب الكافی او را مشاهده كرده ام كه ابواب فقهی را به صورت منظم آورده است وكتاب بسیار زیبا و مورد استناد در فقه ماست و بیش از بـیـسـت هـزار سطر می باشد، ولی آن نسخه ای را كه من مطالعه كرده ام، سكته ها و سقطها در بـردارد، و تنها نسخه ای است كه از آن كتاب در دست می باشد و كتاب المعراج كه در مورد حدیث است، به اونسبت داده می شود، شاید مؤلف آن ابوصالح حلبی باشد، نه ابوالصلاح.
او در ۴۴۷ در مسیر بازگشت از
سفر حج ، در رَمله
فلسطین وفات یافت.
(۱) آقابزرگ طهرانی.
(۲) ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم ۱۴۱۰ـ۱۴۱۱.
(۳) ابن حجر عسقلانی، لسانالمیزان، حیدرآباد، دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱.
(۴) ابن شهرآشوب، کتاب معالمالعلماء، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۵۳.
(۵) ابوالصلاح حلبی، تقریبالمعارف، چاپ فارس تبریزیان حسون، (قم) ۱۳۷۵ش.
(۶) ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، چاپ رضا استادی، اصفهان (۱۳۶۲ش).
(۷) عبداللّه بن عیسی افندیاصفهانی، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ.
(۸) امین.
(۹) حرّ عاملی، املالآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد (۱۳۸۵)، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش.
(۱۰) حسن بن علی دیلمی، اعلامالدین فی صفات المؤمنین، قم ۱۴۱۴.
(۱۱) ذهبی.
(۱۲) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمعالبحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۳) محمد بن حسن طوسی، رجالالطوسی، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱، چاپ افست قم (بیتا).
(۱۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۲۰.
(۱۵) اسداللّهبن اسماعیل کاظمی تستری، مقابس الانوار و نفایس الأسرار فی احکام النبی المختار و عترته الاطهار، قم (آلالبیت، بیتا).
(۱۶) مجلسی، بحار الانوار.
(۱۷) محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، تهران ۱۳۶۹ش.
(۱۸) علی بن عبیداللّه منتجبالدین رازی، الفهرست، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ش.
(۱۹) حسین بن محمدتقی نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«ابوصلاح حلبی». دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حلبی»، شماره۶۴۵۳. سایت اندیشه قم