ابوالحجاج یوسف بن محمد بلوی مالقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبوالْحَجّاجِ بَلَوی، یوسف بن محمد بن عبدالله بن غالب بلوی مالقی (
رمضان ۵۲۹- ۶۰۴ق/ آوریل ۱۱۳۵-۱۲۰۸م)،
فقیه مالکی، ادیب، متصوف و لغتشناسی اندلسی است.
وی به ابنشیخ نیز شهرت دارد.
و
پسران او هم با این شهرت یاد شدهاند.
اصلیترین منبع برای آگاهی از احوال او
صلة الصلة ابنزبیر است که در کنار کتاب
الف باء خود ابوالحجاج تصویر نسبتاً روشنی از زندگی و شخصیت وی به دست میدهد.
ابوالحجاج در مالقه به
دنیا آمد تولد او را در ۵۲۷ق نیز ذکر کردهاند.
خاندانش از
دینپروران مالقه بودند
و
پدرش فقیه بودند.
او در موطن خود و نزد ابنفخار به آموختن
قرائات هفتگانه پرداخت
و هم از جوانی با یکی از مشایخ خود، خطیب ابومحمد عبدالوهاب قیسی، دوستی پایداری یافت
و با وی مکاتبات بسیاری به نظم و
نثر داشت.
ابوالحجاج خود از کسانی چون
ابن قُرقول، ابوعبدالله
ابن سوره و
ابومحمد قرطبی به عنوان مشایخ خود یاد کرده است.
وی در سفر به اشبیلیه احتمالاً محضر
موسی بن عمران قیسی را دریافت.
ابندحمان، ابوزید سهیلی و ابوزکریا اصفهانی نیز از دیگر مشایخ او بودند.
او در حدود ۵۶۰ق آهنگ
حج کرد
و در مسیر خود تا
مکه دو توقف عمده داشت. نخست در بجایه به دیدار عبدالحق ازدی شتافت و از او اخذ
حدیث کرد و هم وی را به تألیف
کتابالاحکام برانگیخت و در بازگشت از حج ضمن اقامتی مجدد و چندماه در بجایه همان کتاب را از خود عبدالحق ازدی شنید و در استماع حدیث از وی، از دیگران پیش افتاد.
از
عبدالحق ازدی اشعار متعددی نیز در
الف باء آورده است.
ابوالحجاج در ۵۶۱ق وارد
اسکندریه شد.
او پس از گزاردن حج یکبار دیگر نیز در ۵۶۲ق در اسکندریه توقف داشت
و در آنجا از گروه بسیاری از جمله حافظ ابوطاهر سلفی اخذ حدیث کرد.
آموزشهای او تنها به حدیث محدود نمیشد و به ویژه
ادبیات و شعر را نیز در برمیگرفت. چنانکه
مقصوره ابندرید را نزد دیباجی خواند
و اشعار بسیاری از سرودههای سلفی و دیباجی، یا به نقل از آنان
روایت کرد.
از استادان دیگر او در اسکندریه باید از
تقیه دختر غیث ارمناوی یاد کرد
که در ابوالحجاج از دیدار خود با او در ۵۶۲ق/ ۱۱۶۷م یاد کرده است.
در این دیدار تقیه برای نقل شعری از خود به ابوالحجاج و پسر او دستخط اجازهای داده است. بنابراین میتوان گفت که یکی از پسران ابوالحجاج نیز-احتمالاً پسر بزرگش عبدالله
-در این سفر همراه او بوده است. به هر تقدیر سفر او به اسکندریه سفری پربار بود.
ابوالحجاج در مکه نیز از ابوالحسن بن مؤمن قُرطبی استماع حدیث کرد
و کتاب
الآیاث ابن ابیالدنیا را بر او خواند و از وی
اجازه گرفت.
ابوالحجاج به گفته خود در ۵۶۲ق در مالقه بوده است
و ظاهراً پس از بازگشت از سفر حج بود که در مالقه به روایت حدیث پرداخت و سمت خطابت شهر را به عهده گرفت.
بارزترین جنبه شخصیت ابوالحجاج گرایش او به
زهد و
تصوف است، اما او زاهدی گوشهنشین نبود، بلکه از نمونههای فعال و پرتحرک زاهدان صوفی مشرب از شمار عالمان عامل بود و فعالیتهای اجتماعی بسیار داشت که در رأس آنها باید از شرکت فعالانه وی در
جنگهای صلیبی یاد کرد. ذهبی
ابوالحجاج را «کثیرالغزو» خوانده و
منذری گفته است که هیچ
غزوهای در
خشکی و
دریا از او فوت نشد. اطلاعات بیشتری درباره سفرهای جنگی او در دست نیست، اما
ابن زبیر گفته است که ابوالحجاج در کشور شرق اسلامی و در ناحیه
شام همراه صلاحالدین ایوبی و در مغرب همراه با ابویوسف یعقوب موحدی معروف به المنصور به
جنگ میرفت.
او خود به شرکت در یکی از این غزوهها اشاره کرده است.
گذشته از مجاهدتهایش در غزوهها، وی در مالقه به قولی ۱۲
مسجد و به قولی دیگر ۲۵ مسجد به خرج خود ساخت و در ساختن آنها چون کارگری خدمت میکرد.
همچنین حدود ۵۰
چاه آب نیز در مالقه حفر کرد
و در جامع مالقه که امامت آن را داشت، از آن میگفت.
ابوالحجاج
لباس خشن میپوشید و به اقامه
نماز توجه بسیار داشت، چنانکه به هیچ موضع طاهر نمیرسید، مگر بر آن نماز میگزارد و هر چاهی که حفر میکرد بر
خاک تازه آن نماز میخواند. از هیچ عمل صالحی، گرچه سخت و پرمشقت بود، روی برنمیتافت و با این همه
عبادات خویش را پنهان میداشت
و سخت مراقب بود که اوقات خود را در غیر طاعت حق صرف نکند.
ذهبی
او را ربّانی و متأله و از ابدال میشمارد. نیز گفتهاند که
مستجاب الدعوه بوده است.
مسلماً این ویژگیها برای او نفوذ کلام فراوانی در دیارش فراهم کرده است. در واقع، با استفاده از همین نفوذ کلام بود که در ۵۸۱ق توانست با شایعه وقوع طوفانی شدید که
مردم عامه از
مصر تا
اندلس را مضطرب ساخته بود، مقابله کند و شهروندان مالقه را از پیروی مردمان مصر که از شهرها میگریختند و در بیابانها پناهگاه میساختند، برحذر دارد.
درک محضر بزرگانی چون ازدی و سلفی و دیگران گروه بسیاری را مشتاق شنیدن حدیث از او ساخت
و کسانی چون ابومحمد قرطبی، ابواسحاق بن کماد، ابوعلی رندی، ابن عبدالمجید جیار، ابومحمد ابن حَوط الله و
برادرش ابوسلیمان،
ابنقَطرال و ابوالربیع بن سالم از او روایت کردند
و خطیب ابواسحاق اوسی و محمد بن عیسی بن هلال از او حدیث بسیار شنیدند.
در میان شاگردان او از دو پسرش عبدالله و عبدالرحیم ونیز از عبدالعظیم نوه او-پسر عبدالله-که در کودکی به استماع حدیث از
جد خود توفیق یافت، باید یاد کرد.
عبدالله و عبدالرحیم هر دو سنت
پدر را در زبد و صلاح ادامه دادند. عبدالرحیم به تولیت نماز و
خطبه جامع مالقه رسید و از مشایخ
ابنابار بود.
عبدالله نیز مجلس حدیث داشت.
گذشته از مقام ابوالحجاج در
فقه و حدیث، وی در
ادب و
لغت و
شعر نیز مایهور بود
و حتی ابنزبیر
دانش او را در ادب، عمدهترین بخش دانشهای او میداند.
او سرودههای بسیار داشت و به آسانی، حتی در ضمن سفرهای خود نیز شعر میگفت.
به عنوان نمونه به شعری که در راه
مکه در وصف
کعبه و نیز به شعر دیگری که در یکی از سفرهای جنگی خود
سروده است، میتوان اشاره کرد. در دیارش کسی، در لغت و ادب برتر از او نبود.
از خلال کتاب
الفباء او نیز چهره ادیبی برجسته نمایان است.
شعرهای او اغلب آمیخته با آرایههای ادب تزیینی است. مثلاً می توان از شعری یاد کرد که
مصراعهای نخستین از هر
بیت و مصراعهای دوم از آنها خود به تنهایی شعری کامل است.
در این گونه تفنّنها که او البته با جدیت دنبال میکرد، توجًه او به حریری قابل ملاحظه است.
در عین حال وی اشعار روان و محکمی در ترغیب مجاهدان جنگهای صلیبی داشته است که این نوع صنایع در آنها دیده نمیشود.
الف باء؛ ابوالحجاج این کتاب را به قصد تربیت کوچکترین پسر خود عبدالرحیم که در هنگام تألیف کتاب ۱۱ ساله بود، فراهم آورده است.
این کتاب که در اواخر
عمر مؤلف (۶۰۳ق) نوشته شده،
مجموعهای است از آموختههای بسیار ابوالحجاج
در زمینه لغت، نحو،
قرائت، فقه،
حدیث،
تاریخ،
سیره،
قصص قرآنی،
حکایات،
مواعظ و حکم،
تفسیر،
کلام، نجوم و تقویم، حساب و علوم طبیعی، او خود
الفباء را از لحاظ تنوع موضوعات همانند الکامل مبرد دانسته است.
اساس تبویت کتاب شرح بیت به بیت شعری است از خود مؤلف که در آغاز کتاب آمده است.
بروکلمان
الف باء را
دائرة المعارف علوم عصر ابوالحجاج دانسته و به نظر پالنثیا
دانشنامه مختصری است که در آن وجوه مختلف
فرهنگ اوساط مردمان روزگار وی فراهم آمدهاست. وی در وصف و ذکر جزئیات چیرهدست بود، مثلاً وصفی که از
کعبه یا
مناره اسکندریه
به دست داده است، بیانگر دقت نظر و تیزبینی اوست. پالنثیا
وصف ابوالحجاج از مناره اسکندریه را کاملترین و دقیقترین وصفی میداند که از این اثر ارزشمند باقیمانده است. بسبب شیوه خاص تنظیم الفباء و حتی «نوع ادبی» آن، حاجی خلیفه
این اثر را تالیفی غریب معرفی میکند. نثر ابوالحجاج عموماً ساده است، اما در موارد گوناگون به ویژه در آغاز ابواب و صفحات آغاز کتاب، وی از نثر مسجع استفاده کرده است. با اینهمه،
نثر مسجع او که در قالب جملههایی کوتاه شکل گرفته، نیز غیر متکلف است و خصلت سادگی عمومی نثر او دارد. نثر او گاه چنان ساده، آهنگین و بلیغ است که تاثیر
آیات موزون قرآنی را به خوبی نشان میدهد.
نسخههای متعددی از
الفباء در کتابخانههای مختلف جهان وجود دارد که نشانه توجّه پیشینیان به این اثر و و جنبههای آموزشی و تربیتی آن است. چاپ این کتاب به کوشش مصطفی وهبی در
قاهره (۱۲۸۷ق) صورت گرفته است که چاپی علمی محسوب نمیشود و فاقد تعلبقات و فهارس است.
۱.
التکمیل. نام این اثر بارها در الفباء ذکر شده است و از آنجا که ابوالحجاج اغلب برای متن کامل اشعار خود و دوستش فقیه عبدالوهاب به آن ارجاع میدهد،
باید گفت مجموعهای از شعر بوده که پیش از الفباء یا همزمان با آن تألیف شده است. در این اثر ارجوزههایی تا ۵۰۰
بیت از ابوالحجاج وجود داشته،
اما غیر از شعر، ظاهراً حاوی
رسالات و مکاتبات و حکایاتی نیز بوده است
۲. کتابی درباره صوفیان که خود ابوالحجاج از آن یاد کرده است.
به گفته ابن زبیر، اخبار و مکتوبات ابوالحجاج و عبدالوهاب قیسی نیز گرد آوردی شده بود.
(۱) محمد بن عبدالله ابنابار، التکلمة لکتاب الصلة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، مادرید، ۱۸۸۲م.
(۲) احمد ابن زبیر، صلة الصلة (القسم الاخیر)، به کوشش لوی پرووانسال، پاریس، ۱۹۳۷م.
(۳) یوسف بن محمد ابوالحجاج بلوی، الفباء، به کوشش مصطفی وهبی، قاهره، ۱۲۸۷ق.
(۴) پالنثیا، آنخل گنثالث، تاریخ الفکر الاندلسی، ترجمه حسین مؤنس، قاهره، ۱۹۵۵م.
(۵) حاجی خلیفه، کشف.
(۶) محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش بشار عواد معروف و محی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
(۷) عبدالعظیم ابن عبدالقوی منذری، التکملة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۴م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالحجاج بلوی»، ج۵، ص۲۰۶۴.