ابنزبیر ابوالحسن علی بن محمد قرشی اسدی کوفی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ
زُبَيْر، ابوالحسن علی
بن محمد بن عُبید
بن زبیر قرشی اسدی کوفی (ذیقعده ۳۴۸-۲۵۴ق/ ژانویه۹۶۰ - ۸۶۸م)، معروف به ابنکوفی،
ادیب ،
کاتب و
راوی است.
او از تبار اسد
بن عبدالعزّی
بن قصّی به کلاب و از قوم و
قبیله زبیر بن عوام برادرزاده حضرت
خدیجه بنت خُوَیلد است
و شاید به همین سبب وی را ابن
زبیر خواندهاند.
پدرش از مردم
کوفه بود، ولی او در
بغداد اقامت گزید و از روزگار
پدر به فراگیری دانش پرداخت.
پدرش
ارث فراوانی برای او بر جای نهاد و او همه را در راه دانشاندوزی، فراهم آوردن کتابخانه، خریدن و نسخهبرداری
کتاب و
کمک به دانش پژوهان بینوا صرف کرد.
وی کتابهای خود را دستهبندی کرده، بر هر یک نشان خاصی نوشته بود تا یافتن آنها از میان انبوه کتابها آسان باشد.
ابن
زبیر به گردآوری و
نشر کتاب
عشق میورزید و کتابهای بسیاری را به
خط خویش
نسخهبرداری کرد و چندان در این کار
اهتمام ورزید که با داشتن تواناییهای علمی، کمتر به کار
تألیف پرداخت.
همین نسخهبرداریهای نیکو و
دقیق موجب جلب
اعتماد دانشمندان شد، چنانکه نویسندگان برای اعتبار بخشیدن به نوشتههای خود از نسخههایی استفاده میکردند که به خط ابن
زبیر بود و به این نکته نیز تصریح میکردند.
ابنندیم
میگوید: «وی از دانشوران درست خط است» و گزارشهای زیادی را در
الفهرست از تحریرهای او نقل کرده است.
ابنقفطی و یاقوت هر کدام تحریرهای
پاکیزه و دقیق و
کیفیت خط و
ضبط درست و نیکوی او را
سخت ستودهاند.
اهتمام ابن
زبیر به کار استنساخ سبب شد که کتابهای بسیاری به دست آیندگان برسد.
او از شاگردان و یاران ثعلب (امام کوفیان زمان خود در
نحو و
لغت ) بود.
نزدیکی ابن
زبیر به ثعلب چندان بود که ثعلب او را به عنوان
وصی خویش برگزیده و از او خواست که پس از
مرگ کتابهایش را به
احمد بن اسحاق قُطْرَبُّلی بسپارد.
ابن
زبیر در
علم حدیث نیز مقامی ارجمند دارد، چنانکه
طوسی از طریق
احمد بن عبدون حدیثهایی را که ابن
زبیر روایت کرده، در کتابهای خویش آورده است.
او از ابراهیم
بن ابی العَنبس، حسن و
محمد دو پسر علی
بن عَفان، ابراهیم
بن عبدالله قصّار،
محمد بن حسین حنینی و علی
بن حسن فضال حدیث شنید و گروهی همچون ابن رزقویه،
احمد بن محمد بن حسنون، ابوعلی
بن شاذان و تَلْعُکْبَری از او حدیث شنیده و روایت کردهاند.
همچنین ابوعبدالله
محمد بن اسد کاتب بغدادی از شاگردان او بود.
خطیب بغدادی ،
ابنجوزی و
ذهبی او را
ثقه شمردهاند.
نجاشی میگوید ابن
زبیر در زمان خود شخصی عالی منزلت به شمار میآمد.
در میان رجالشناسان متقدم شیعی کسی به ثقه بودن او تصریح نکرده است و این شاید بدان سبب باشد که گفتهاند
مشایخ اجازه از
تصریح به توثیق بینیازند.
ابن
زبیر در بغداد درگذشت و جسدش را به کوفه بردند و در نزدیکی
مرقد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دفن کردند.
یاقوت
کتاب الهَمْز و ابنندیم
کتاب القلائد و الفرائد در لغت و
شعر و نیز کتابی در معانی شعر را به او نسبت داده است.
نکته
مبهم و در عین حال مهمی که درباره ابن
زبیر به
چشم میخورد مربوط به نقلهایی است که ابنندیم از او کرده است.
این نقلها - که بیش از ۲۰ مورد است - غالباً با عبارت: «این
گزارش را از خط یا به خط او خواندم» یا «دیدم»، همراه است و معلوم نیست که منظور ابنندیم آیا کتابهای خود ابن
زبیر است که پیش از این ذکر شده، یا یادداشتهای گوناگونی است که بر حاشیه انبوه کتابهای کتابخانهاش نوشته بوده و یا دفترچه یا دفترهایی شامل یادداشتهایی از ابن
زبیر درباره کتابها بوده است؟
لیبرت معتقد است که تمام این نقلها از کتابی به
قلم ابن
زبیر بوده که شامل فهرست کتابها و شرح حال نویسندگان آنها در همه زمینههای تاریخی و ادبی بوده است.
وی
عقیده دارد که این
اثر بیشباهت به کار ابنندیم نبوده است و علت اینکه ابنندیم در ضمن آثار ابن
زبیر نامی از این کتاب نبرده، این است که وی آن را برای استفاده شخصی و نه برای عمومی نوشته بوده است.
به علاوه، اینکه ابنندیم در مورد نقل مطالب از روی خط ابنکوفی تصریح دارد، این است که آن کتاب یا کتابها نسخه اصلی خود نویسنده بوده است.
سزگین
نظر لیبرت را نپذیرفته است.
وی میگوید:
شایسته نیست که از این اقتباسها این گونه نتیجه بگیریم که ابنکوفی صاحب نوشتهای در تاریخ بوده که همه زمینههای ادبی را شامل میشده است.
به عقیده
آقابزرگ نیز نقلهای ابنندیم نشان میدهد که ابنکوفی کتابی در شرححال دانشمندان داشته است
و شگفت آنکه وقتی کتاب منازل
مکه را به خط ابنکوفی در جایی دیدهاند، بلافاصله آن را به وی نسبت دادهاند،
در صورتی که هیچ یک از منابع چنین مطلبی را نگفتهاند.
البته از این بیان ابنندیم
در مورد گزارشهای ابوحاتم سجستانی که: «
ابنکوفی چنین گوید...، به خطش دیدم...» و نیز از آنچه ضمن معرفی آثار مداینی میگوید که: «درباره کتاب مغازی او، ابنکوفی گفته است این کتاب که به خط عباسِ ناسی بر پورست نوشته شده، نزد او بوده است و هشت جزء دارد، و در زیر همین فصل اظهار نظر کرده است...»،
شاید بتوان این گونه برداشت کرد که ابن
زبیر یادداشتهایی فهرست گونه بر پارهای از کتابهای کتابخانه خود نوشته بوده است.
این
احتمال را هم نمیتوان از نظر دور داشت که شاید برخی از اقتباسهای ابنندیم از روی همان کتابهای ابن
زبیر بوده که در الفهرست خود از آنها نام برده است.
(۱) آقابزرگ، الذریعه.
(۲) آقابزرگ، مصنفی علم الرجال، تهران، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۶م.
(۳) عبدالرحمان
بن علی ابنجوزی، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م.
(۴) ابنخلکان، وفیات.
(۵) علی
بن یوسف ابنقفطی، انباه الرواة، به کوشش گوستاو فلوگل، هاله، ۱۸۷۲م.
(۶) میرزا عبدالله افندی اصفهانی، ریاض العلماء، به کوشش
محمد مرعشی و
احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق.
(۷)
احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق/۱۹۳۰م.
(۸)
محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
(۹)
محمد بن حسن زبیدی، طبقات النحویین، به کوشش
محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
(۱۰)
محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، به کوشش موسوی خرسان، تهران، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۱۱)
محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، به کوشش موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۱۲)
محمد بن حسن طوسی، رجال، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۱۳)
محمد بن حسن طوسی، الفهرست، به کوشش اشپرنگر و دیگران، بمبئی، ۱۲۷۱ق/۱۸۵۴م.
(۱۴) عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، نجف، ۱۳۵۰ق.
(۱۵)
احمد بن علی نجاشی، رجال، قم، ۱۴۰۷ق.
(۱۶) یاقوت، ادبا.
(۱۷) ابنندیم، الفهرست.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالحسن ابنزبیر»، ج۳، ص۱۲۶۲.