ابن میثم بحرانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ مِیْثَم، کمالالدین میثم بن علی بن میثم بحرانی، محدث، فقیه و متکلم مشهور
شیعی سده ۷ق/۱۳م میباشد.
برخی لقب او را مفیدالدین آوردهاند.
از زندگی او آگاهی اندکی در دست است. همین قدر گفتهاند که در ۶۳۶ق/۱۲۳۹م، زاده شد.
وی نزد ابوالسعادات اسعد بن عبدالقاهر بن اسعد اصفهانی و
کمالالدین علی بن سلیمان بحرانی دانش آموخت.
اگرچه در منابع اشارتی به محل تحصیلات او نشده، ولی محتملاً در
عراق و در مراکز تجمع
شیعیان مانند
حله به تحصیل
علم پرداخت. اما ظاهراً پس از آن به
بحرین بازگشت و گوشه عزلت برگزید تا آنکه دانشمندان عراق، خاصه اهل حله که او را مردی دانشمند میشمردند، از او خواستند که به تربیت شاگردان و تألیف و تصنیف بپردازد.
۱.
خواجه نصیر الدین طوسی (۶۷۲ ـ ۵۹۸ ق).
ابن میثم در محضر این استاد بزرگ
حکمت را فرا گرفت؛ شیخ طوسی نیز در تبحر وی در علم
کلام و
حکمت گواهی داده و وی را بسیار ستوده است.
۲.
جمال الدین علی بن سلمان بحرانی (متوفای ۶۷۲ هـ.ق.).
۳.
نجم الدین ابوالقاسم جعفر بن حسن هذلی (معروف به
محقق حلی) (متوفای ۶۷۲ ق.).
احتمال دارد ابن میثم در محضر این استاد،
فقه و
ادبیات را فرا گرفته باشد.
۱.خواجه نصیر الدین طوسی،قبلاً نام وی در ردیف استادان ابن میثم ذکر شد؛ اما بر اساس نقل «
ریحانه الأدب» از برخی بزرگان،
خواجه نصیر الدین طوسی نیز در زمینه
فقه و شرح «
نج البلاغه»، از حوزه درسی ابن میثم بهره مند شده است.
اگر چه برخی، این شاگردی را منتفی دانسته و دور از شأن و جایگاه بلند
خواجه نصیر می دانند، اما با توضیحی که در پایان بخش استادان ذکر شد، این امر بعید به نظر نمی رسد.
۲. جمال الدین،
ابو منصور حسن بن یوسف بن مطهر حلی (
علامه حلی) (متوفای۷۲۶ هـ.ق.) از وی به عنوان شیخ فقیهان حله، یکی از مشایخ گرامی، عالم صدوق و فقیه، شاعر و ادیب یاد شده است. وی یکی از
مشایخ عبدالکریم بن طاووس نیز می باشد.
طریحی، دانشمند معروف، ابن میثم را
شیخ صدوق و مورد اعتماد خوانده است.
شیخ یوسف بحرانی از کتاب «
سلامه البهیه» نقل می کند:
پیشوای متکلمان و زبده فقیهان و محدثان، عالم ربانی کمال الدین میثم ... غواص دریای معارف و سرچشمه حقایق و لطائف است.
محدث شهیر حاج
شیخ عباس قمی، نیز در این باره چنین آورده است:
عالم ربانی و فیلسوف متبحر، محقق و حکیم متأله مدقق، جامع علوم معقول و منقول و استاد فاضلانی است که از فحول بی شمارند.
صاحب
الذریعه او را
عارف متکلم می نامد و صاحب
معجم المولفین وی را
ادیب،
حکیم و متکلمی از فقهای
امامیه می داند.
کتاب
تجرید الکلام فی تحریر عقائد الاسلام نوشته
خواجه نصیر الدین طوسی یکی از آثار گرانبهای فلسفی و کلامی است که شرح های زیادی بر آن نوشته شده است. ابن میثم نیز در این باره، آرائی دارد که
صدرالدین ملا صدرای شیرازی (متوفای ۱۰۵۰هـ.ق.) از میان شرح های مختلف، آراء ابن میثم را ملاک قرار داده است.
ابن میثم تسلط کاملی به شعر داشت؛ او در بسیاری از موارد، برای استشهاد مطالب ذکر شده، از شعر استفاده می کرد.
از مطالعه برگه های تاریخ، بر می آید که ابن میثم بحرانی با آن همه کمالات علمی و معنوی، در نهایت
فقر و تنگدستی زندگی می کرد.
وی هنگامی که مشاهده می کرد آن چه مورد اهمیت عمومی مردم و برخی دانش پژوهان قرار دارد،
پول و
ثروت دنیاست و به کمالات معنوی و علمی توجهی نمی شود، غم بر دلش سایه می افکند. همین تنش های روحی باعث شد که ابن میثم گوشه نشینی و تحمل فقر را بر حضور فعال در اجتماع، ترجیح دهد.
دانشوران بغداد و حله که آوازه ابن میثم را شنیده و برخی از آثارش را نیز مطالعه کرده بودند، نامه ای برای وی ارسال کردند تا با حضور خود در عراق، حوزه درس آن جا را رونق بیش تری بخشد. در بخشی از این نامه آمده است:
«شگفت آور است که شما، با وجود تسلطی که در تمام علوم و معارف دارید، در کنج عزلت و گوشه نشینی باقی بمانید».
ابن میثم پس از دریافت نامه، جواب آنان را با دو بیت شعر ارسال کرد که:
طلبت فنون العلم ابغی بها العلا
فقصر بی عما سموت به القل
تبین لی ان المحاسن
کلهافروع و ان المال فیها هو الاصل
«من انواع علوم و فنون را فرا گرفتم تا به مقام والایی برسم؛ اما تنگدستی و فقر، مرا از رسیدن به این هدف باز داشت. پس آشکارا دانستم که تمام نیکی ها و خوبی ها، فرعند و مال و ثروت، اصل است!»
او به این وسیله به آنان فهماند عده ای از روی نادانی مال بی ارزش دنیا را به کمالات علمی و معنوی ترجیح می دهند.
ابن میثم پس از ورود به عراق، لباس های مندرس و کهنه پوشید و در کلاس درسی که دانش پژوهان زیادی حضور داشتند شرکت کرد و در آستانه درب نشست.
مدتی که از کلاس درس سپری شد، سوالی پیش آمد و هیچ کدام از حاضران نتوانستند به آن پاسخ دهند؛ ابن میثم پاسخ را بیان کرد؛ اما هیچ کدام از دانشجویان به او توجهی نکردند؛ حتی یکی از آن ها گفت: مثل این که تو هم چند صباحی درس خوانده ای؟! پس از اتمام، هنگامی که
سفره غذا پهن شد، به او تعارف نکردند که به سفره بنشیند، فقط مقدار کمی غذا برایش آوردند.
وی فردای آن روز، با لباس های فاخر و اشرافی به مجلس درس وارد شد؛ همگی به احترام او از جا برخاسته و وی را به بالای مجلس راهنمایی کردند.
درس همانند هر روز آغاز شد؛ ابن میثم در میانه درس، مطالبی را که صحت نداشت، عمدا به زبان راند؛ حضار بدون توجه به محتوای گفتار وی، زبان به تصدیق او گشوده و آفرین گفتند.
هنگام غذا خوردن که فرا رسیدن، نسبت به ابن میثم، احترم زیادی قائل شده و او را به غذا خوردن دعوت کردند. وی آستین لباس را به طرف غذا گرفت و گفت: «کل یا کمی؛ ای آستین، بخور!» حاضران با تعجب پرسیدند: این چه حرف و عملی است؟!
ابن میثم در جواب فرمود: همه این غذاهای لذیذ، برای آستین من و جامعه های قیمتی من است؛ نه خود من! زیرا من همان فقیری هستم که دیروز در همین مجلس حضور یافتم و هیچ کدام از شما به من توجهی نکردید و سخنان درست مرا نپذیرفتید؛ اما امروز در قالب یک فرد پولدار شرکت کردم، مورد احترام قرار گرفتم و سخنان باطل و بی اساس من مورد پذیرش شما قرار گرفت!
وی در پایان فرمود: من، ابن میثم بحرانی هستم که دعوتم کردید؛ (قبلاً) همین عمل امروز شما را گوشزد کردم و نوشتم که شما،
جهل با پولداری را بر علم همراه فقر، ترجیح می دهید!
تاریخ سفر وی به
عراق و حله و مدت اقامتش در آن شهر ها نامعلوم است؛ اما بر اساس قراینی، می شود فرض کرد که این سفر در بین سال های ۶۷۵ ـ ۶۶۵ ق. بوده است:
الف) ابن میثم در
عراق، خدمت استادانی رسید که سال وفات آنان در حدود همین سال ها بوده است.
ب) وی پس از تصرف
بغداد توسط هلاکوخان
مغول و در عصر حکومت
عطا ملک جوینی، به
بغداد آمده و شرح «
نهج البلاغه» را به سفارش جوینی نگاشته است.
از آن جا که تاریخ اتمام «
نهج البلاغه»، سال ۶۷۵ هـ.ق. است و عطاء الملک نیز در همان سال از حکومت عزل شد، می توان گفت که ابن میثم پس از عزل عطاء الملک به
بحرین بازگشته است.
ابن میثم در حکومت
عطا ملک جوینی روزگار خوبی داشت، حکومت آن عصر، قدر و ارزش وی را پاس می داشت ابن میثم در این باره می گوید:
هنگامی که توفیق دیدار جوینی برایم دست داد، به حضور شریفش رسیدم. از روی علاقه و محبت، جایگاه و مقامی را به من اختصاص داد که خواسته هایم برآورده شد و باران های نعمت هایش را بر من بارانید که بی شباهت به نعمت های خداوندی نبود،
در گفت و گوهای دوستانه اش، ستایش «
نهج البلاغه» و عظمت، فضیلت و اهمیت آن را به گونه ای بر زبان راند که دانستم او همان کسی است که من در جست و جویش بودم؛ چرا که وی به ارزش «
نهج البلاغه» و منزلت آن در بین کتاب ها آگاهی داشت. من علاقه مندی وی را به کشف اسرار، دقایق و حقایق «
نهج البلاغه» دو چندان کردم ...
از عبارات فوق، می توان به تمایلات شیعی عطا ملک پی برد و ای بسا مصاحبت وی با ابن میثم و تقدیم این شرح از سوی ابن میثم به عطاملک، باعث گرایش وی به تشیع بوده باشد.
ابن میثم به احتمال قوی در حله اقامت گزید، چه، کسانی که از او روایت کردهاند مانند
سید عبدالکریم بن طاووس حلی
و
علامه حلی اهل حله هستند.
وی با خواجه نصیرالدین طوسی معاصر بود و گفتهاند که خواجه نزد او
فقه میخواند و ابن میثم در
کلام شاگرد خواجه بوده است.
در واقع شهرت عمده ابن میثم در کلام است و حتی در شرحی که بر
نهج البلاغه نوشته، روش کلامی و فلسفی در پیش گرفته است.
وی در طرح مسائل و سبک استدلال به روش خواجه نصیرالدین در تجرید الاعتقاد نظر داشته و مستند استدلالهای او، برخلاف علامه حلی، بیشتر
عقل است نه نقل: اگرچه از نظر چیرگی بر همه آراء و عقاید گونه گون متکلمان از علامه حلی ضعیفتر مینماید.
ابن میثم، معرفت و
شناخت خدا را عقلاً
واجب دانسته و بر آن است که این معرفت از روی تقلید و به
موجب نقل قابل حصول نیست.
وی ظاهراً در باب اثبات صانع، نظر
معتزله را بر
اشاعره برتری داده است.
وی در باب
نبوت ، سبک دقیق فلسفی در پیش گرفته و آن را به مطالب «ما، هل، لِمَ، کیف و من» تطبیق داده و بیان کرده است.
درباره
حشر و
معاد نظر ابوالحسن بصری را پذیرفته و بر آن است که اجزاء اصلیه
انسان که تحول و تغییر نمییابد، محشور میشود
(برای برخی دیگر از نظرات اوبه این منابع رجوع کنید
).
به هر حال ابن میثم در روزگار خود چندان شهرت داشته که او را با صفاتی چون فیلسوف، محقق و زبده فقها و محدثان و متکلم ماهر
و صف کرده و
طریحی
او را در فقه، چون خواجه نصیرالدین در کلام دانسته است. همچنین
سلیمان ماحوزی بحرانی به درخواست شاگردان و دوستان، رسالهای در شرح حال او به نام السلافة البهیة فی الترجمة المیثمیة پرداخته است. به گفته همو
فقیهان و محدثان و متکلمان و ادیبان به آراء و روایات ابن میثم، به تصریح یا به اشاره استناد جستهاند. از جمله گفتهاند مراد میرسیدشریف جرجانی از «بعض الافاضل» در حاشیه مطول تفتازانی به تصریح فاضل چلبی شارح دیگر مطول، کمالالدین ابن میثم بحرانی است.
درباره تاریخ درگذشت ابن میثم اگرچه بیشتر منابع ۶۷۹ق/ ۱۲۸۰م را ذکر کردهاند، ولی با توجه به این نکته که وی در ۶۸۱ق تألیف الشرح الصغیر لنهج البلاغه را به پایان رساند،
میبایست پس از آن تاریخ درگذشته باشد؛ کنتوری نیز در یک جا ۶۹۹ق/۱۳۰۰م را تاریخ درگذشت او دانسته است.
قبر او را در دو جا: الدونج یا هلتا در ماحوز
بحرین دانستهاند.
نوری
یادآور شده که براساس قراین و شواهد قبر او میبایست در هلتا باشد، ولی برخی اشاره کردهاند که قبر واقع در الدونج، از آنِ نیای او
میثم بن معلی است نه کمالالدین ابن میثم.
حدود ۳۰ اثر به ابن میثم نسبت داده شده است:
۱. اختیار مصباح السالکین، خلاصه شرح بزرگ نهج البلاغه وی است که آن را به اشاره
عطا ملک جوینی برای دو فرزند او نظامالدین محمد و مظفر الدین علی تألیف کرد. این کتاب به ویرایش محمد هادی امینی به چاپ رسیده است.
۲. شرح المائة کلمة لنهج البلاغه
که کنتوری
نام اصلی آن را منهاج العارفین ذکر کرده و آقابزرگ از نسخههای آن در کتابهای اهدایی مشکوة و کتابخانه کاشف الغطا یاد کرده است.
این کتاب در ۱۳۹۰ق به کوشش محدث ارموی در قم چاپ و منتشر شده است.
۳. قواعد المرام فی علم الکلام، که آن را به اشاره عزالدین ابوالمظفر عبدالعزیز بن جعفر نیشابوری نوشت. این کتاب به کوشش سید احمد حسینی در قم (۱۳۹۸ق) چاپ شده است. نام دیگر آن القواعد الالهیه فی الکلام و الحکمه است.
۴. مصباح السالکین یا شرح بزرگ نهج البلاغه که در ۱۲۷۶ق به اهتمام آخوند ملامحمد باقر در تهران چاپ سنگی شد و بار دیگر در ۱۴۰۴ق در تهران به کوشش جمعی از محققان به نام شرح نهجالبلاغه به چاپ رسید. ابن میثم خود در مقدمه آورده که این شرح را به تشویق و برای عطاملک جوینی نوشته است.
۱. رسالة فی آداب البحث.
۲. الاستغاثة فی بدع الثلاثة
که آقابزرگ
آن را از تصنیفات شریف ابوالقاسم علی بن احمد کوفی (د ۳۵۲ق) دانسته و کنتوری
پس از تأیید این مطلب، نام اصلی آن را البدع المحدثة ذکر کرده است.
۳. استقصاء النظر فی امامة ائمة الاثنی عشر،
که افندی اصفهانی در صحت انتساب آن به ابن میثم تردید کرده است.
۴. اصول البلاغه، که آن را برای نظامالدین منصور پسر عطاملک جوینی نوشت.
این کتاب به تجرید البلاغه نیز نامبردار است
و دو نسخه از آن یکی در کتابخانه سپهسالار و دیگری در کتابخانه مجلس شورای اسلامی شماره ۲ موجود است.
به نظر میرسد که کتاب تجرید الاصول فی علم البلاغه که به ابن میثم منسوب است و نسخهای از آن در جامع کبیر صنعا وجود دارد
همین اصول البلاغه باشد.
۵. رسالة فی الامامه.
۶. بحرالخضم در الهیات.
۷. جواب رسالة نصیرالدین، که نسخهای از آن در کتابخانه حکیم در
نجف موجود است.
۸. شرح الاشارات فی الحکمة النظریه، شرحی است بر اثر استادش
علی بن سلیمان بحرانی در
کلام و
حکمت .
۹. شرح حدیث «الناس نیام»، که نسخهای از آن در نجف هست.
۱۰. شرح رسالة العلم اثر
شیخ طوسی ،
که محتملاً همان کتابی است که به نام رسالة فی العلم به او نسبت داده شده است
و نسخهای از آن در دانشگاه
استانبول نگهداری میشود.
۱۱. شرح صغیر نهجالبلاغه،
که به گفته آقابزرگ
احتمالاً همان شرح المائة کلمة لنهج البلاغه است.
۱۲. غایة النظر در علم کلام.
۱۳. القواعد فی اصول الدین.
۱۴. المراسله، نامههایی است که به
خواجه نصیرالدین طوسی نوشته است.
۱۵. المعراج السماوی.
مقاصد الکلام، که گویا همان قواعد المرام اوست.
۱۶. النجاة فی القیامة فی تحقیق امرالامامه، که نسخهای از آن در آستان قدس هست.
۱۷. رسالة فی الوحی و الالهام،
یا الوحی و الالهام و الفرق بینهما و الاشراق.
برای دیگر نسخ خطی او میتوان به بروکلمان مراجعه کرد.
(۱) آستان قدس، فهرست.
(۲) آقابزرگ، الذریعة.
(۳) آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة، قرن ۷، به کوشش علی نقی منزوی، بیروت ۱۹۷۲م.
(۴) ابن میثم، میثم، شرح نهجالبلاغه، تهران، ۱۴۰۴ق.
(۵) ابن میثم، میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۳۹۸ق.
(۶) استرآبادی، میرزا محمد، منهج المقال، تهران، ۱۳۰۶ق.
(۷) افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، به کوشش محمود مرعشی و احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق.
(۸) بحرانی یوسف، کشکول، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۹) تنکابنی، محمد، قصص العلماء، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۰) حرعاملی، محمد، امل الا¸مل، به کوشش احمد حسینی، بغداد، نکتبه الاندلس.
(۱۱) خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
(۱۲) دانش پژوه، محمد تقی و بهاءالدین علمی انواری، فهرست کتابهای خطی مجلس شورای اسلامی شم ۲، تهران.
(۱۳) شریف لاهیجی، محمد، محبوب القلوب، نسخه
عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
(۱۴) ششن، رمضان، نوادر مخطوطات العربیة فی مکاتبات ترکیا، بیروت، ۱۴۰۰ق.
(۱۵) شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۱۶) طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، به کوشش احمد حسینی، تهران، مکتبة المرتضویة.
(۱۷) عیسوی، احمد محمد و محمد سعید ملیح، فهرست مخطوطات المکتبة الغربیة بالجامع الکبیر بصنعاء، اسکندریه، منشأة المعارف.
(۱۸) فهرست مخطوطات خزانة الروضة الحیدریة، به کوشش احمد حسینی، نجف، ۱۳۹۱ق.
(۱۹) کنتوری، اعجاز حسین، کشف الحجب و الاستار عن اسماء الکتب و الاسفار، به کوشش م هدایت حسین، کلکته، ۱۹۳۵م.
(۲۰) ماحوزی بحرانی، سلیمان، «السلافة البهیة فی الترجمة المیثمیة»، کشکول (نک: بحرانی در همین مآخذ).
(۲۱) ماحوزی بحرانی، سلیمان، فهرست آل بابویه و علماء البحرین، به کوشش احمد حسینی و محمد مرعشی، قم، ۱۴۰۴ق.
(۲۲) نامه دانشوران، قم، دارالفکر.
(۲۳) نجف، محمد مهدی، فهرست مخطوطات مکتبة آیة الله حکیم العامة، نجف، ۱۳۸۱ق.
(۲۴) نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، تهران، ۱۳۱۸-۱۳۲۱ق.
سید جعفر سجادی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن میثم». سایت اندیشه قم مهدي احمدي - تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج ۴، ص ۶۱.