ابن ماجه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ ماجه، ابوعبدالله محمد بن یزید رَبَعی قزوینی (۲۰۹-۲۲ رمضان ۲۷۳ق/۸۲۴ -۲۰ فوریه ۸۸۷م)، محدّث بزرگ و گردآورنده سنن، ششمین کتاب از
صحاح سته در
حدیث میباشد.
او برای تكمیل دانش حدیثی خود به شهرهای مختلف علمی آن روزگار ؛ از قبیل
بغداد،
کوفه،
بصره،
شام،
حجاز و
ری مسافرت كرد و از مشایخ بزرگ، همچون:
علی بن محمد طنافسی مصعب بن عبدالله زبیری، و...
علوم حدیث را فرا گرفت
. او دارای كتابی در تفسیر قرآن و كتابی درباره تاریخ قزوین است.
مهمترین کتاب او سنن است که به
سنن ابن ماجه معروف است.
ماجه لقب پدر وی بوده است.
علت خوانده شدن او به ربعی، نسبت ولاء بین خاندان وی با قبیله عرب
ربیعه است.
منبع اساسی در مورد تاریخ ولادت و وفات او دستخط شاگردش
جعفر بن ادریس است.
تنها بخش زندگی ابن ماجه که بیشتر بدان پرداخته شده، مربوط به سفرهای علمی و شیوخ وی در این سفرهاست. براساس گزارش منابع شرح حال که با اسانید
سنن ابن ماجه تأیید میشود، ابن ماجه پس از استماع از مشایخ زادگاه خود
قزوین ، چون
علی بن محمد طنافسی و ابومحمد عمرو بن رافع، راهیِ
سفر شد، ولی با توجه به اینکه هیچ گاه تاریخ مسافرتهای وی در منابع نیامده، تعیین ترتیب آنها نمیتواند قطعی باشد.
به هر حال او مدتی در
عراق به تحصیل پرداخت: در
کوفه از بزرگانی چون ابوکریب محمد ابن علاء، ابوبکر و عثمان پسران ابی شیبه، محمد بن عبدالله بن نمیر و هنادبن سری، در
بصره از استادانی نظیر نصر بن
علی جهضمی و محمد ابن بشّار بندار، در
واسط از کسانی همچون احمد بن سنان قطان و تمیم ابن منتصر و در
بغداد از شیوخی چون ابوخیثمه زهیربن حرب و ابوثور ابراهیم بن خالد حدیث آموخت. نیز چندی در
شام اقامت گزید و در
دمشق از عالمانی چون هشام بن عمار، عبدالرحمان بن ابراهیم دُحَیم و عبدالرحمان بن احمد بن بشیر بن ذکوان و در حمص از محمد بن مصفی و هشام بن عبدالملک یزنی و دیگران
استماع حدیث نمود. همچنین سفری به مصر داشت و از مشایخ آن دیار چون محمد بن رمح، ابوطاهر ابن سرح و یونس بن عبدالاعلی بهره برد. در مدت حضور در
مکه و
مدینه نیز از شماری از شیوخ دانش آموخت.
با مطالعهای درباره این مشایخ، میتوان تاریخ سفر او را به غرب، در حدود ۲۳۰-۲۴۰ق برآورد کرد. در مورد سفر ابن ماجه به شرق، گرچه بر ما معلوم است که گذار او به
ری و
نیشابور افتاده و در ری از محمد بن حمید رازی (د ۲۴۸ق) و در نیشابور از محمد بن یحیی ذهلی (د ۲۵۸ق) استماع حدیث کرده است،
اما تخمین جزئیات این سفر نیاز به اطلاعات بیشتری دارد. سیاق گفتار مورخان قزوین چون خلیلی و رافعی در شرح حال ابن ماجه و نیز بررسی درباره شاگردان وی نشان میدهد که او پس از مسافرت خود، به قزوین بازگشته و در آنجا به تدریس و تألیف پرداخته است.
از جمله شاگردان وی
علی بن ابراهیم قطان، محمد بن عیسی صفار ابهری، اسحاق بن محمد قزوینی، ابوعمرو احمد بن محمد مدینی و ابوالطیب احمد بن روح بغدادی را میتوان نام برد (برای فهرستی از شاگردان وی، به این منابع
رجوع کنید.)
ابن ماجه در قزوین درگذشت و در سوگ او شاعران مرثیهها سرودند.
مزار او در قزوین تا مدتها شناخته شده بود.
به رغم شهرت ابن ماجه، منابع شرح حال وی بسیار اندک بوده و دانستهها درباره زندگی او ناچیز است. نگاهی ژرف به منابع مربوط به ابن ماجه نشان میدهد که همواره در طول تاریخ بین شهرت شخص ابن ماجه و اشتهار کتاب مهم او سنن رابطه مستقیم وجود داشته است. یعنی به موازات کم رواج بودن سنن در سدههای آغازین، شخصیت ابن ماجه نیز کمتر معروف بوده است.
در مقایسه با دیگر صحاح سته میتوان گفت که سنن ابن ماجه تا سده ۶ق/۱۲م اغلب از رواج محلی برخوردار و عمدتاً در سطح
ایران رایج بوده است. به عبارت دیگر در فاصلة ۳ قرن روایت نسل به نسل، سنن ابن ماجه کمتر از مرز ایران و به ویژه قزوین خارج شده است. بسته بودن محیط علمی قزوین و ارتباط نسبتاً ضعیف آن با دیگر مراکز را باید از عوامل آن شمرد.
ابن ماجه در قزوین سنن را بر شاگردان خود عرضه داشت و کسانی چون
علی بن ابراهیم قطّان قزوینی، احمد بن ابراهیم خلیلی قزوینی، سلیمان بن یزید فامی قزوینی، حامد بن لیثویه ابهری، محمد بن عیسی ابهری و ابراهیم بن دینار همدانی آن را از وی فراگرفتند. در این میان روایت قطان بر دیگران چیره شد و درباره سرگذشت تاریک روایات دیگر، این اندازه آگاهی وجود دارد که روایت قزوینیان و ابهریان چندی در منطقه قزوین باقی بوده
و روایت ابراهیم همدانی احتمالاً از راه همدان به عراق رسیده و بدون اینکه نشانی از رواج آن در دست باشد، نسخه آن تا سده ۷ق دوام داشته است.
اعتبار قطان در میان اهل حدیث، و عمر ۹۱ ساله وی موجب آن شد که جمعی گرد او درآیند و سنن را از وی فراگیرند. البته در میان این جمع روایت ابوطلحه قاسم بن ابی المنذر قزوینی بر دیگران غلبه یافت و در درجه بعد روایت ابوبکر ابن لال همدانی از اندک رواجی برخوردار شد.
همچنین شاگرد دیگر قطان، عبدالرحمان بن احمد قزوینی در ۲۰۹ق، هنگام گذار از بغداد، برخی احادیث سنن را در آنجا رواج داد.
ابوطلحه قزوینی در ۴۰۸-۴۰۹ق، در حالی که افزون بر ۶۰ سال از وفات قطان میگذشت، کتاب سنن را در قزوین تحدیث نمود و جمعی از محدثان آن را از وی استماع کردند.
از آن جمله محمد بن حسین مقومی قزوینی که در آن زمان بسیار جوان بود، توانست حدود ۸۰ سال سنن را در ثبت خود نگاه دارد و در ۴۸۰-۴۸۱ق آن را در قزوین باز گوید (برای رواج روایات مجالس مقومی در قزوین در سده ۶ق، نک
).
اما رواج سنن در ری چنان بوده است که در نیمههای سده ۵ق، تنها از طریق روایت واقد بن خلیل (از
علی بن حسن بن ادریس از قطان)، در سطح محدودی شناخته شده بود.
در واقع سال ۴۸۴ق/۱۰۹۱م را که در آن محمد بن حسین مقومی به ری آمده و سنن را به روایت ابوطلحه باز خوانده است،
باید نقطه عطفی در تاریخ رواج سنن دانست. در ری محدّثانی چون ابن ناصر بغدادی، ابوسعد عبدالرحمان حصیری، ابوالقاسم محمود طالقانی
ابن قیسرانی و فرزند وی ابوزرعه طاهر بن محمد مقدسی در مجلس مقومی حضور یافتند و به سماع سنن نایل شدند. ابن ناصر سنن را با خود به بغداد برد و کسانی چون
ابن شهر آشوب و
ابن جوزی آن را از او فراگرفتند.
سپس روایت حصیری و طالقانی به دست کسانی چون
سمعانی از خراسان و
ابن عساکر از شام افتاد
(برای نمونههایی از رواج سنن در خود ری به این منابع رجوع کنید
).
گفتنی است که ابوزرعه مقدسی (ز ۴۸۰ق) به هنگام شرکت در مجالس مقوّمی خردسال بود و نسخهای که او روایت میکرد در واقع متنی بود که پدرش ابن قیسرانی از مقومی فراگرفته و پس از آن
استنساخ کرده بود.
فاصله ۸۰ ساله میان جلسات مقومی تا وفات وی (۵۶۶ق) انگیزهای شد تا ابوزرعه مقدسی به عنوان تنها شاهد بازمانده آن مجالس مورد توجه طالبان سنن قرار گیرد و شوق به دست آوردن سندی
عالیتر، روایت دیگر شاگردان را به بوته فراموشی سپارد. دیگر عامل توجه به ابوزرعه این بود که وی در حدود ۵۶۰ق به بغداد رفت و در آنجا به نشر سنن پرداخت.
به عنوان یک جمع بندی باید گفت، چنانکه ابن قیسرانی گزارش کرده، در سده ۵ق سنن ابن ماجه در منطقه جبال، جنوب
خراسان (قهستان) و
مازندران از رواج و اعتبار شایستهای برخوردار بوده، در حالی که در دیگر نقاط، هنوز آنگونه که شاید، برای اهل دانش آشنا نبوده است.
این عدم آشنایی حتی در مورد برخی نقاط ایران چون شمال خراسان نیز صادق است.
در یک بررسی بر روی اسانید برجای مانده از تداول سنن، میتوان نتیجه گرفت که رواج چشمگیر آن از ابوزرعه مقدسی آغاز شده و با تلاش شاگردان عراقی و شامی او به کمال رسیده است. از مؤثرترین این شاگردان میتوان موفقالدین ابن قدامه مقدسی، عبداللطیف بن یوسف بغدادی، عبداللطیف بن محمد قبیطی، عمر بن محمد سهروردی، انجب بن ابی السعادات حمامی و ابوبکر ابن باقا را ذکر کرد که حلقههای واسطه در زنجیره روایات متداول سنن ابن ماجه هستند (برای اسانید روایت ابوزرعه به این منابع رجوع کنید
).
براساس آنچه از اسانید یاد شده برمیآید، سنن ابن ماجه به طور جدی از نیمه دوم سده ۶ق در
عراق و
شام و سپس
مصر شناخته شده و دقیقاً از همین دوره است که نقل از سنن در آثار مؤلفان این نواحی بسیار دیده میشود (به عنوان نمونه به این منابع رجوع کنید
و در مورد نسخهای از سنن مورخ ۳۷۰ واندی که تا سده ۹ق باقی بودهبه این منبع رجوع کنید.
طبیعی به نظر میرسد که پس از شام و مصر این کتاب راه
مغرب و
اندلس را بر روی خود باز کرده باشد. در سدههای ۶ و ۷ ق/۱۲ و ۱۳م در فهارس مغربی چون: فهرس
ابن عطیه ، فهرسه
ابن خی ر و برنامج رعینی جای خالی سنن ابن ماجه احساس میشود، ولی از آشنایی جسته و گریخته مغربیان با سنن اطلاعاتی در دست است. چنانکه مثلاً محمد ابراهیم بن خطاب مغربی اندکی پس از ۵۸۰ق در رحله علمی خود به قزوین آمده و سنن را استماع کرده است.
همچنین
محمد بن احمد قرطبی (د ۶۷۱ق) از سنن بهره برده و بارها از آن نقل کرده،
و در سده ۸ق
ابن خلدون در مقدمه،
سنن ابن ماجه را مورد استناد قرار داده است. در پی او
ابن رشید ،
وادی آشی
و
ابن غازی روایت مشهور ابوزرعه را از مشایخ شرقی گرفته، در فهارس مغرب ثبت کردند. پس از سده ۹ق نیز میتوان روایت سنن را با اسانید مختلف در فهارس مغربی نظیر ثبت بلوی
و صلة الخلف رودانی
باز یافت.
اساساً وجود نظریهای به عنوان «صحاح سته» یا مثلاً «صحاح خمسه» پیش از سده ۵ق روشن نیست تا بتوان از حضور سنن ابن ماجه در آن میان سخن راند. در واقع نخستین شخصیت شناخته شدهای که در دو کتاب شروط الائمة السنه و اطراف الکتب السته نظریه صحاح سته را در دمشق زمین مطرح ساخت، ابن قیسرانی (د ۵۰۷ق) بود که ابن ماجه را مؤلف ششمین صحیح از صحاح سته شناخت (در کنار
بخاری ،
مسلم ،
ابوداوود ،
ترمذی ،
نسایی ). درپی ابن قیسرانی،
ابن عساکر (د ۵۷۱ق) که در تألیفی با عنوان الاشراف «اطراف» سنن سه گانه را گردآورده بود، با مطالعه کتاب ابن قیسرانی، «اطراف» سنن ابن ماجه را نیز بدان افزود
و عبدالغنی جمّاعیلی مقدسی (د ۶۰۰ق) در الکمال که بعدها مبنای کار مزّی در تهذیب الکمال قرار گرفت، رجال صحاح سته را جمع کرد (برای نشانههایی از رواج
سنن ابن ماجه به عنوان صحیح ششم در اواخر سده ۶ و اوایل سده ۷ق در ایران به این منابع رجوع کنید
).
به هر صورت در سدههای ۷ و ۸ق آشکارا نظریه صحاح سته در مشرق جای خود را محکم ساخته بود.
البته باید در نظر داشت که در کنار نظریه غالب، نظریه صحاح خمسه
و نظریات دیگری که با حذف کتاب ابن ماجه یا حفظ آن، سنن دارمی را به میان میآوردند، نیز با دامنه بسیار محدودی وجود داشته است.
در مغرب زمین، رزین عبدری (د ۵۲۵ق) در زمانی که هنوز مغرب مالکی مذهب، سنن ابن ماجه را نشناخته بود، کتب پنجگانه را به همراه موطأ مالک، صحاح سته خواند و این نظریه در سده ۶ق حتی مورد پذیرش برخی از شرقیان چون
ابن اثیر جزری قرار گرفت،
ولی با گسترش رواج سنن ابن ماجه نظریه شرقی صحاح سته در مغرب نیز برای خود جایی باز کرد.
در مقایسه محتوایی بین سنن ابن ماجه با دیگر صحاح، همواره این کتاب از نظر اعتبار احادیث در ردیف ششم قرار داشته و بیش از دیگران، احادیث آن مورد
نقد قرار گرفته است. اول نقدی که دیده شده مربوط به
ابوزرعه رازی (د ۲۶۴ق) از محدثان بزرگ
ری است که پس از مطالعه سنن در عین اینکه آن را ستوده، یادآور شده که در آن شماری احادیث ضعیف یافته است.
پس از او
ابوالحسن قطان (د ۳۴۵ق) مهمترین راوی سنن، برخی از اسانید کتاب را معلّل دانست و بر حواشی آن تعلیقاتی نوشت
(برای نمونههایی از نقد متأخران به این منابع رجوع کنید
).
قطع نظر از مسأله صحت اسانید، حسن ترتیب و باببندی سنن ابن ماجه از امتیازات آن نسبت به دیگر کتب شمرده شده است
و گزارشی که قطان از ترتیب اولیه کتاب سنن به دست داده،
با ترتیب کنونی آن کاملاً سازگار است و این نشان میدهد که ترتیب سنن ابن ماجه - برخلاف برخی آثار دیگر - اصیل است و مربوط به دورههای بعدی نیست. (برای جزئیات بیشتر درباره این کتاب رجوع کنید به
).
بجز سنن، دو اثر دیگر از ابن ماجه یاد شده است: ۱. التاریخ، که خلیلی آن را ذکر کرده و ابن قیسرانی
که نسخه آن را دیده، یادآور شده است که این کتاب بر اساس شخصیتها و سرزمینها مرتب شده بوده و از عهد
صحابه تا زمان مؤلف را در بر میگرفته است. رافعی نیز در مواردی از آن نقل کرده است
(برای نقل قولهای مستقیم یا غیر مستقیم از التاریخ به این منابع
رجوع کنید.). کتاب تاریخ الخلفاء روایت ابوبکر سدوسی از شخصی به نام ابوعبدالله محمد بن یزید که به عنوان ابن ماجه در ۱۹۷۹م در مجله مجمع اللغة العربیه دمشق به چاپ رسیده است، با توجه به شواهدی که در متن آن وجود دارد، نمیتواند بخشی از التاریخ گمشده ابن ماجه باشد.
۲. تفسیر، که از قدما خلیلی از آن نام برده
و تا مدتها درباره آن سکوت شده بوده است. در رأس سده ۷ق
ابن تیمیه تنها از آن در شمار تفاسیر روایی نام برده و در پی او مزّی متذکر شده که بر نسخهای از تفسیر ابن ماجه که تنها دو جزءِ منتخب از کتاب را دربرداشته، دست یافته است. او خود در جای جای تهذیب الکمال به بررسی اسانید آن پرداخته است.
اکنون نشانی از این کتاب در دست نیست.
قدیمترین منابع درباره ابن ماجه دستنوشتههایی پراکنده از شاگردان ابن ماجه و دیگران است، چون: دستخطهای
ابراهیم بن دینار بر نسخهای از سنن،
جعفر ابن ادریس بر پایان التاریخ ابن ماجه،
علی بن ابراهیم قطان ،
هبةالله بن زاذان و ابوحاتم خاموش بر ظهر نسخهای کهن
و دستخط ناشناختهای که مورد استفاده منتجبالدین رازی قرار گرفته بود.
قطع نظر از این نوشتههای پراکنده، در سده ۴ق صالح بن احمد در تاریخ همدان اطلاعاتی درباره ابن ماجه به دست داده است.
در سده ۵ق نیز خلیلی در تاریخ قزوین و شیرویه دیلمی در
تاریخ همدان شرح حالی از ابن ماجه را آوردهاند. شایان ذکر است که خلیلی در الارشاد در بخش مربوط به قزوین از وی شرح حالی به دست نداده است.
در حالی که
ابن ماکولا تقریباً هیچ آگاهی در مورد او نداده،
ابن قیسرانی در شروط دادههای برخی از منابع یاد شده را گردآورده است،
ولی بعضی از اطلاعاتی که در المنثور به دست داده است، یافتههای خود اوست.
در سده ۶ق ابن عساکر به هنگام تألیف
تاریخ مدینه دمشق نوشتههای ابن قیسرانی را در شروط و نیز یادداشتی از منتجبالدین و احتمالاً مطالب تاریخ همدان شیرویه را مورد استفاده قرار داده
و شرح حال مختصری که
ابن جوزی در المنتظم
آورده، اقتباسی از شروط ابن قیسرانی است. در اوایل سده ۷ق تنها دادههای رافعی در التدوین
و تا اندازهای
ابن نقطه در التقیید
از تازگی برخوردار است. مأخذ اساسی
یاقوت در معجم البلدان،
شیرویه دیلمی مؤلف تاریخ همدان بوده و
عزالدین ابن اثیر در الکامل
چیزی بر گفتههای ابن جوزی نیافزوده است.
برخی دیگر از افراد خاندان ابن ماجه نیز از عالمان شناخته شده قزوین بودهاند، همچون برادر وی ابومحمد حسن بن یزید،
پسر وی ابوالحسن احمد بن حسن
و
علی ابن احمد فرزند او.
(در مورد پسر ابن ماجه عبدالله و برادر دیگر ابن ماجه ابوبکر بن یزید به این منابع رجوع کنید
).
(۱) ابن اثیر، الکامل.
(۲) ابن اثیر، مجدالدین، جامع الاصول، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م.
(۳) ابن تغری بردی، النجوم.
(۴) ابن تیمیه، احمد، مقدمة فی اصول التفسیر، به کوشش عدنان زرزور، بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۵) ابن جزری، محمد، اسنی المطالب، به کوشش محمد هادی امینی، اصفهان، ۱۴۰۰ق.
(۶) ابن جماعه، محمد، المنهل الروی، به کوشش محییالدین عبدالرحمان رمضان، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۷) ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
(۸) ابن جوزی، عبدالرحمان، الموضوعات، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۹) ابن حجر عسقلانی، احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ق.
(۱۰) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، قاهره، ۱۳۴۸ق.
(۱۱) ابن خلدون، العبر.
(۱۲) ابن خلکان، وفیات.
(۱۳) ابن خیر اشبیلی، محمد، فهرسة، به کوشش کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
(۱۴) ابن دمیاطی، احمد، المستفاد، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
(۱۵) ابن رشید، محمد، ملا´ العیبة، به کوشش محمد حبیب ابن خوجه، تونس، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۳م.
(۱۶) ابن شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، قم، چاپخانه علمیه.
(۱۷) ابن صابونی، محمد، تکملة اکمال الاکمال، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۸) ابن صلاح، تقیالدین، مقدمه، به کوشش عائشه عبدالرحمان، قاهره، ۱۹۷۴م.
(۱۹) ابن طاووس،
علی، الطرائف، قم، ۱۴۰۰ق.
(۲۰) ابن عساکر،
علی، تاریخ مدینه دمشق، عمان، دارالبشیر.
(۲۱) ابن عطیه، عبدالحق، فهرس، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد
زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۲۲) ابن غازی، محمد، فهرس، به کوشش محمد
زاهی، دارالبیضاء، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.
(۲۳) ابن قدامه عبدالله، التبیین فی انساب القرشیین، به کوشش محمد نایف دلیمی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۲۴) ابن قدامه عبدالله، المغنی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۲۵) ابن قیسرانی، محمد مقدسی، شروط الائمة السنة، به کوشش طارق سعود، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۲۶) ابن کثیر، «اختصار علوم الحدیث»، همراه الباعث الحثیث، به کوشش احمد محمد شاکر، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۲۷) ابن کثیر، البدایة.
(۲۸) ابن ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
(۲۹) ابن ماکولا،
علی، الاکمال، بیروت نشر محمد امین دمج.
(۳۰) ابن نقطه، محمد، التقیید، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۳- ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳-۱۹۸۴م.
(۳۱) ابوالخیر حاکمی، «کتاب الاربعین المنتقی»، مجلة تراثنا، قم، ۱۴۰۵ق، شم ۱.
(۳۲) ابوطالب حسنی، یحیی، تیسیر المطالب، به کوشش یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۳۳) ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، دارالمعرفة.
(۳۴) برزالی، قاسم، مشیخه قاضی القضاة ابن جماعه، به کوشش موفق ابن عبدالله بن عبدالقادر، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۳۵) بصری، عبدالله، «الامداد»، رسائل خمسة اسانید، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م.
(۳۶) بکری، حسن، کتاب الاربعین حدیثاً، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۳۷) بلوی، احمد، ثبت، به کوشش عبدالله عمرانی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳۸) ترمسی، محمد محفوظ، کفایة المستفید، به کوشش محمد یاسین فادانی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.
(۳۹) جورقانی، حسین، الاباطیل و المناکیر، به کوشش عبدالرحمان عبدالجبار فریوائی، بنارس، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۴۰) جوینی، ابراهیم، فرائد السمطین، به کوشش محمد باقر محمودی، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۴۱) حاجی خلیفه، کشف.
(۴۲) حازمی، محمد، الاعتبار، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۴۳) حازمی، محمد، «شروط الائمة الخمسة»، همراه شروط الائمة السته (نک: ابن قیسرانی در همین مآخذ).
(۴۴) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۴۵) حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش گ لسترنج، لیدن، ۱۹۱۵م.
(۴۶) خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۴۷) خطیب بغدادی، السابق و اللاحق، به کوشش محمد بن مطر زهرانی، ریاض، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۴۸) خلیلی، خلیل، الارشاد، به کوشش محمد سعید بن عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۴۹) ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، مؤسسة الرسالة.
(۵۰) ذهبی، محمد، الکاشف، به کوشش عزت
علی عید عطیه و موسی محمد
علی موشی، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۵۱) رازی، محمد، نزهة الکرام، به کوشش محمد شیروانی، ۱۳۶۱ش.
(۵۲) رافعی، عبدالکریم، التدوین فی اخبار قزوین، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵م.
(۵۳) رودانی، محمد، صلة الخلف، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۵۴) سبکی، تاجالدین، طبقات الشافعیةالکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۵۵) سبکی، تقیالدین، شفاء السقام، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
(۵۶) سخاوی، محمد، فتح الغیث، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۶۷) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۶۸) سمعانی، عبدالکریم، التحبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۶۹) سمعانی، عبدالکریم، المنتخب، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۹۵۳.
(۷۰) سهمی، حمزه، تاریخ جرجان، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۷۱) شوکانی، محمد، «اتحاف الاکابر»، رسائل خمسة اسانید، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق/ ۱۹۱۰م.
(۷۲) صریفینی، ابراهیم، منتخب تاریخ نیسابور فارسی، به کوشش محمد کاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
(۷۳) ضیاء مقدسی، محمد بن عبدالواحد، فضائل الاعمال، به کوشش مجدی سید ابراهیم، قاهر، ۱۴۰۷ق.
(۷۴) ضیاء مقدسی، المستخرج من الاحادیث المختاره، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
(۷۵) فلاّنی، صالح بن محمد، «قطف الثمر»، رسائل خمسه اسانید، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق/ ۱۹۱۰م.
(۷۹) قاضی اردبیلی، عبدالله، فوائد، نسخه خطی کتابخانه ظاهریه، شم (۱۳) ۳۷۶۴.
(۸۰) قرطبی، محمد، التذکره، به کوشش فواز احمد زمرلی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۸۱) قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م.
(۸۲) کتانی، محمد، الرسالة المستطرفه، استانبول، ۱۹۸۶م.
(۸۳) کنجی، محمد، البیان، به کوشش محمد مهدی خرسان، قم، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۸۴) کنجی، محمد، کفایة الطالب، به کوشش محمدهادی امینی، نجف، ۱۳۹۰ق.
(۸۵) کورانی، ابراهیم، «الامم لایقاظ الهمم»، رسائل خمسة اسانید، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م.
(۸۶) محب طبری، احمد، الریاض النضره، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م.
(۸۷) مزی، یوسف، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۸۸) مزی، یوسف، تحفة الاشراف، بمبئی، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
(۸۹) مقدسی، عبدالغنی، الکمال فی معرفة الرجال، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
(۹۰) مقدسی، یوسف، عقدالدرر، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۹۱) منذری، عبدالعظیم، الترغیب و التزهیب، به کوشش مصطفی محمد عماره، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۹۲) منذری، محمد، مشیخة النعال البغدادی، به کوشش ناجی معروف و بشار عواد معروف، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۹۳) میّانشی، ابوحفص، «ایضاح مالایسع المحدث جهله»، ثلاث رسائل فی علوم الحدیث، به کوشش
علی حسن
علی عبدالحمید، زرقا، (اردن)، الوکالة العربیه.
(۹۴) نخلی، احمد، «بغیة الطالبین»، رسائل خمسه اسانید، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م.
(۹۵) نووی، یحیی، الاذکار، به کوشش محییالدین شامی، دارالبشائر.
(۹۶) وادی آشی، محمد، برنامج، به کوشش محمد محفوظ، بیروت ۱۹۸۲م.
(۹۷) یاقوت، بلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن ماجه»، ج۴، شماره۱۷۰۹. سایت اندیشه قم