ابزار فهم قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«
قرآن مشعلی است که نور آن هرگز خاموش نمیگردد،
چشمه زایندهای است که واردان از آن نمیکاهند، نشانههایی است که روندگان بی آنها راه نمییابند، دلیل کسی است که به آن سخن گوید، فیروزی کسی است که آن را حجت آورد، نگه دارنده کسی است که به آن عمل کند، سپر کسی است که آن را دربرگیرد، دانایی کسی است که آن را در گوش دارد. همانا
قرآن کان
ایمان و کانون آن، سنگهای بنای
اسلام و پایه آن، میدانهای حق و راههای آن است.»
نخست دلایل ضرورت شناخت
قرآن و امکان بررسی، تدبر و
تفکر درباره آن را با دقت بررسی میکنیم، سپس به پژوهش و جست وجوی راه کارها و ابزارهای فهم صحیح این کتاب با عظمت میپردازیم.
دلایل ضرورت شناخت و شناخت پذیری
قرآن و جست و جوی راه کارهای
تفسیر و تحصیل
مقاصد خداوندی را در یک نگاه کلی، میتوان موارد ذیل دانست:
قرآن کریم، تنها
معجزه جاویدان و سند حقانیت اسلام و گواه صدق
رسول خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است که طی آیاتی،
جن و انس را به هماوردی فراخوانده، (
تحدی و هماورد طلبی
قرآن کریم در آیههای ۸۸ اسراء،
۸۲ نساء،
هود،
۳۴ طور،
۳۸ یونس،
۲۳ بقره
بیان گردیده است. در این آیات، سخن خدا بودن
قرآن و حقانیت رسالت رسول خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به اثبات رسیده و در آیههای ۴۳ رعد
و ۱۶۶ نساء،
از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم درخواست شده که برای اثبات حقانیت رسالت خود، به تصریح
قرآن استناد جسته و گواهی خدا و
ملائکه را نیز بر آن متذکر شود.)
عدم امکان آن را اعلام داشته است و ضرورت آشنایی با موارد یاد شده، لزوم شناخت
قرآن و
امکان شناخت آن را ضروری مینماید.
قرآن خود را برابر نوامیس
فطرت معرفی کرده
و
بشر را به شناخت آن فرامی خواند. جست و جوی فطرت ضرورت شناخت
قرآن را لازم و امکان پذیری آن را آشکار میسازد.
با توجه به اینکه راه کارهای شناخت بشری (حس،
تجربه ،
عقل ، شهود و...) در عرصه
جهان شناسی و حقایق نهفته در آن ناتوان است، تنها راه کار مطمئن و دقیق، روزنه حقیقت نمای
وحی است که انسان را بدان رهنمون میگردد. (چنان که فرمود: «تلک من انباء الغیب توحیها الیک ماکنت تعلمها انت و لاقومک»؛
این اخبار غیبی است که به تو وحی کردیم. تو و قومت پیش از این از آن آگاهی نداشتید.)
با توجه به خدشه دار شدن سنت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در جریان نامبارک
سقیفه ، (حدیث «تکذیب» که در میان فریقین به تواتر شناخته شده است، گواه بر این مطلب است.) این تنها
قرآن است که از صدر اسلام تاکنون و تا ابد، از گزند تحریف مصون بوده و آیینه تمام نمای اسلام است. از این رو، شناخت آن ضروری میباشد.
از آن جا که
قرآن کریم در تمام عرصههای زندگی بشری، قوانین جاویدان حیاتی عرضه کرده، («یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم...»
) شناخت کامل آن ضروری است.
قرآن کریم دارای اعجاز بیانی است و از این ره گذر، عقول و دلهای بزرگ و والا را چون نیروی مغناطیسی مجذوب خویش میسازد. از این رو، برای فراهم آوردن زمینه چنین جذبه و گرایشی برای عشاق انوار ربوبی، شناخت
قرآن ضروری مینماید.
از آنجا که
انسان همواره برای نیل به جوار قرب حق در حرکت بوده («یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه»؛
ای انسان، تو پیوسته در حرکت به سوی پروردگار خود هستی تا او را دیدار کنی.) و حرکت نیز به شناخت ژرف و دقیق نیازمنداست
و از سوی دیگر،
قرآن کریم در ضمن آیههایی، همگان را به تدبر و تفکر و
اندیشه در
آیات خود دعوت کرده، (آیات مربوط به تدبر، تفکر و تعقل در
قرآن بسیارند و نیازی به ذکر آنها نیست.) بی توجهی بدان را
گناه شمرده و غافلان از آن را مورد نکوهش قرار داده، همچنین
قرآن خود را «تبیان کل شی ء» معرفی کرده و همه اهل عالم را بدان نیازمند میداند، ((... و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی ء و هدی...»؛ این کتاب را به صورت تدریجی بر تو فرود آوردیم که بیان همه چیز در آن است.) این موارد، شناخت آن را ضروری و لازم میگرداند.
قرآن کریم از سوی پروردگار بی نیاز فرود آمده و از هر نوع کلام بشری بی نیاز بوده و دیگر دانشهای بشری بدان نیازمند است. بنابر این، شناخت
قرآن از نیازهای ضروری و اصیل بشری است.
از یک سو، در حوزه اسلامی، ارزیابی هراندیشهای، حتی سنت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم؛ به
قرآن واگذار شده و این خود مساله شناخت
قرآن را ضروری مینماید. (امام علیهالسّلام فرمودند: «ما جاء عنا فاعرضوه علی کتاب الله فما وافقه فخذوه به و ما خالفه فاضربوا به عرض الجدار.» )
از سوی دیگر، در
قرآن کریم به فرض نزولش بر مردگان و جمادات بی
روح ، از تسلیم پذیری آنان سخن گفته، در مقام نکوهش انسان برآمده و از سرپیچی و تمرد وی شکوه نموده است. بنابراین، بر اساس
عقل ،
کتاب ،
سنت ،
تاریخ ، تجربه، حس و فطرت سلیم بشری، شناخت
قرآن لازم بوده و هیچ کس در هیچ زمان و هیچ شرایطی، از آن بی نیاز نیست.
قرآن کریم در یک فراخوانی عمومی، جن و انس را به مطالعه و فهم خود دعوت کرده و خود را شناخت پذیر و قابل فهم معرفی مینماید، چنان که در آیاتی خود را چنین معرفی میکند:
راهنمای مردمان؛
خودنما و دیگر نما؛
روشنگر مردمان؛
داور میان متخاصمان؛
نشانه بزرگ حق؛ روشنی بخش
جامعه ؛
فرقان و فاصل حق و باطل؛
مایه بیداری و هوشیاری مردم؛
مایه تفکر و شکوفایی عقل؛
زمینه تدبر ژرف؛ مایه تذکر و پندآموزی
بشر ؛
راهی استوار به سوی حق، تقواپیشگی و حیات معقول معنوی؛
نوری روشنگر از سوی پروردگار عالم و پیام ربوبی معرفی کرده و برای اثبات دعوی خود، اقامه برهان مینماید؛ و تبیان همه اشیا و حقایق، بیان کننده هر خشک و تر و جامع همه مفاهیم حقوقی در گستره خود.
قرآن اصول
تفسیر خود را در سه اصل اساسی میداند:
قرآن با
قرآن،
قرآن با عقل، و تدبر و تفکر و بررسی.
قرآن کریم راه کار تفسیری خود را طی آیاتی، چنین بیان کرده است: «ان علینا جمعه
وقرآنه فاذا قراناه فاتبع
قرآنه ثم ان علینا بیانه»
؛ به راستی، گردآوری و
تلاوت قرآن برعهده ماست. پس هنگامی که آن را میخوانیم تو
قرائت ما را پیروی کن، آن گاه در بیان
مقاصد و مفاهیم آن، از ما پیروی نما.
بر پایه این آیه، تفسیر
قرآنی را خود خداوند به عهده گرفته و در آیات دیگری، آن را برعهده رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نهاده است. آیههای ۴۴ و ۶۴
سوره نحل و آیههای ۱۵ و۱۹
سوره مائده بر این مطلب صادقاند؛ چرا که بر اساس این آیات و آیه ۲
سوره جمعه ،
۱۲۹ و ۱۵۱
سوره بقره ،
۱۶۴ آل عمران
و دیگر آیات مشابه، بیان
مقاصد قرآن کریم به عنوان یکی از مهم ترین، بزرگترین و بنیادیترین وظایف رسالت تلقی شده است؛ یعنی، تلاوت، بیان
مقاصد، تعلیم آن و تزکیه مسلمانان همراه با آموزش
حکمت اساس رسالت، بلکه تمام آن مطرح گردیده و کوتاهی در بیان آنچه نزول یافته، هم چون عدم ابلاغ آن («یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته...»؛
ای رسول آنچه را که از سوی پروردگارت بر تو فرود آمده (بر همگان) ابلاغ کن، وگرنه ابلاغ رسالت نکردهای.) تلقی گردیده است. واضح است که میان این دو ملازمه عقلی حاکم است؛ زیرا از سویی، بیان
مقاصد و حقایق
قرآن را خود ذات اقدس ربوبی برعهده گرفته و از سوی دیگر، بیان آن را به طور کامل، به عهده رسول خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نهاده و برای آن بزرگوار تفصیل داده است. بنابراین، آیاتی از
قرآن،
آیات دیگر را تفسیر مینماید و یکی از منابع اساسی و بنیادین تفسیر
قرآن خود
قرآن است.
دومین منبع تفسیری
قرآن، رسول خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است، چنان که در آیات ۴۴ و ۶۴ سوره نحل، ۱۲۹ و ۱۵۱ سوره بقره، ۱۶۴ آل عمران، ۱۵ و۱۹ مائده و دیگر آیات آمده است.
از نظرگاه تاریخی نیز شواهد فراوانی در دست است که
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به دنبال قرائت آیات، تفسیر و
مقاصد آنها را نیز برای
صحابه و به ویژه امیرالمؤمنین علیهالسّلام؛ بیان میفرمود. روایت عبدالرحمن السلمی (ت ۷۲ ه. ق) از برخی صحابه هم چون
عثمان و
ابن مسعود و دیگران - مبنی بر این که یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هنگام آموزش
قرآن، همین که ده آیه فرامی گرفتند، به آموختن تفسیر آن از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میپرداختند، آن گاه به سراغ فراگیری آیات دیگر میرفتند،
مؤید این مدعاست.
سیوطی نیز به گزارش از ابونعیم اصفهانی از قول امیرالمؤمنین علیهالسّلام میگوید: به خدا سوگند، آیهای بر محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرود نیامد، مگر آن که من فهمیدم که در مورد چه کسانی و در کجا فرود یافته است؛ چرا که خداوند به من دلی خردمند و زبانی مسؤول عنایت فرموده است.
گزارش ابن مسعود درباره آیه «الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم»؛
- که صحابه را ناامید میگردانید و رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم «ظلم» را به
شرک تفسیر فرمود - نیز دلیل بر این مطلب است.
بنابراین، راه کار خود
قرآن در تفسیر خویش، همان تفسیر آیه با استفاده از تدبر در
آیات و استنطاق آنها از مجموع آیات مربوط به موضوع و بیانات رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است.
همان گونه که
قرآن کریم بیان خویش را خود عهده دار شده، به بیان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز حجیت بخشیده و ایشان نیز به بیان ائمه
اهل بیت : حجیت و اعتبار دادهاند. (دهها آیه و صدها حدیث متواتر و مشهور و مستفیض از فریقین در این باره - که اهل بیت: مرجع فهم قرآنند و بس - گزارش شده است؛ هم چون
آیه تطهیر ، راسخان در علم، اولی الامر، ذوی القربی و حدیث شریف ثقلین، سفینه و...) بنابراین، چنین نتیجه میگیریم که:
۱.
قرآن روشن است و در آیاتش هرگز اختلافی نیست.
۲. در صورت بروز اختلاف، در بیان فهم
مقاصد آن، مرجع نهایی حل اختلاف، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و اهل بیت
عصمت : میباشند؛ پیشوایانی که در آموزش خود از خطا و نسیان و گناه
معصوم و مصونند و قهرا روش تفسیری آنان همان روش ارائه شده در
قرآن است. ائمه دین: به پیروی از
قرآن و رسول خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم این روش را در آموزشهای خود به یاران خویش انتقال دادند.
روایاتی مانند «انما نزل
القرآن لیصدق بعضه بعضا» و «ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض»
این مطلب را تایید مینماید و این غیر از
تفسیر به رای - که ممنوع است - میباشد؛ چرا که در این روش، مفسر نخست آیات مورد نظر را استنطاق میکند و احادیث ائمه اهل بیت: را مینگرد و پس از آشنایی به روش آنان، با استفاده از
قرآن و سنت و عقل و تدبر، به تفسیر آیات میپردازد. (در این صورت، دیگر هیچ پژوهشگر اندیشورزی در تفسیر
قرآن کریم دچار انحراف، تحیر و گمراهی نمیگردد تا در نتیجه سرگردانی، به وجود تناقض لاینحل در
قرآن و
سنت و در ارتباط آن دو با هم و عینیت خارجی اعتقاد یابد و از حل آن عاجز گشته و عملا دچار
نفاق و تکذیب آیات
قرآن گردد.) آنان که درباره
قرآن به انواع تناقضها دچار آمده و در مورد آیات الهی به ناروا، سخن گفتهاند و گاهی به تناقض برخی آیات با برخی دیگر و یا با سنت رسول خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم حکم کرده و یا سنت را در ارتباط با خودش و یا با عینیت تاریخی دانستهاند، همه از بی اطلاعی و از عدم آشنایی آنان با روش تفسیری خواندن
وحی بوده است.
قرآن کریم هرگونه اختلاف و تناقض را از دامن پاک خود دور دانسته و در مقام
تحدی ، برای اثبات اعجازبیانی و حقانیت خود، بدان استدلال میفرماید. («افلا یتدبرون
القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا.»
؛ آیا مگر
قرآن را مورد تدبر قرار ندادند. و اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف زیادی مییافتند.)
قرآن کتابی است دردآشنا و شفابخش؛ مانند داروخانهای که برای همه امراض دارویی ویژه دارد، اما باید درد و دارو را شناخت تا درمان مؤثر واقع شود. در بیماریهای روحی و معنوی نیز چنین است. دوای هر دردی آیهای خاص است؛ آیهای متناسب با؛ ه ه آن درد. و شاید یکی از دلایل نزول تدریجی
قرآن کریم در طول ۲۳
سال همین باشد و علت مراتب نزول و مراحل آن به صورت دفعی و تدریجی و به دو صورت مجمل و مفصل،
روح و
حقیقت تعین نایافته قوانین
جهاد و دفاع و قوانین مالی یا جنایی در ارتباط با گروههای گوناگون الحادی و مسلمان در طول ۲۳ سال نیز همین موضوع باشد.
گوناگونی استدلال هاو موضع گیری
قرآن در برابر کفار قریش، یهود و ملحدان، منافقان و بیماردلان نیز همین بود. بنابراین، هر جا که آیهها متناسب با نیازها و روحیهها و زمانها
تلاوت گردند و در آنها تدبر لازم بشود، هیچ گونه تناقضی در آن احساس نمیگردد.
اگر هدف پژوهشگر تنها
قرائت و روخوانی
قرآن باشد با تسلط بر قواعد قرائت بدان نایل میگردد. اگر هدف او بالاتر از این و در حد فهم
احکام و مفاهیم بلند
قرآن باشد، در این صورت، باید با آموزش قواعد اصول الفقه مدار دلالتها را از قبیل
عام و خاص ،
مطلق و مقید ،
ناسخ و
منسوخ و... بازشناسد. (با عنایت به دانش ارزشمند اصول الفقه، در صورت اختلاف معیارها و موازین، به تعادل و تراجیح چنگ زده و از آن طریق، مشکل فهمیدن را حل نموده، به هدف برسد.) و اگر هدف او
فقه اکبر و یک نطاق گسترده تری باشد، باید فراتر از مراحل سه گانه اصول الفقه (بحث دلیلیت، دلالت، و تعارض ادله) حرکت کند و در سطح گسترده و کلان، مساله را مطرح نماید تا با مطالعه نظامهای
اسلام ، به صورت یک مجموعه به هم پیوسته و دارای روح واحد، روح واقعی اسلام را در پرتو مجموعه
آیات و
روایات کشف کرده، در حریم کبریایی
قرآن و اسلام ماوا بگیرد و به درجه تفقه در دین نایل گردد. («لولا نفر من کل فرقة طائفة لیتفقهوا فی الدین»
تفقه هدف تمام نظام اسلام است.)
بنابر این، اگر در اندیشه فهم اغراض و اهداف
قرآن و اسلام باشیم، باید در جست و جوی اصول روشمند دیگری باشیم و به کمک آنها، به اغراض و
مقاصد بلند کلام خدا پی ببریم؛ چرا که
قرآن و سنت در یک افق تاریخی ویژه، برای هدایت انسانیت تا ابد نزول یافته و شناخت افق تاریخی عصر نزول در فهم آن تعیین کننده است. از این ره گذر است که امام علیهالسّلام فقه متعالی را چنین توصیف مینماید: «انتم افقه الناس اذا عرفتم معانی کلامنا»؛ (باید بر همین پایه و اساس، روایات مربوط به نحلهها و گروههای زبانی و جغرافیای و حتی زمانی، تفسیر گردد؛ هم چون نکوهش برخی نژادها، نسلها، زبانها و مناطق گوناگون؛ مانند، تمجید از اهالی
قم در روایات و مذمت خوزیها و یا بربرها و امثال آن.) شما فقیهترین مردم هستید، هرگاه معانی سخنان ما را دریابید.
با بررسی
سیره معصومان: و واقعیات عینی روشن میشود که روش «
تفسیر قرآن با قرآن » کارسازترین راه فهم
قرآن و کشف
مقاصد آن است. البته این روش دشواریهای فراوانی دارد که اگر بر اساس اصول صحیح و قانونمند عمل نشود، موفقیتی نخواهد داشت؛ زیرا:
۱. برخی از آیات تنها یک بار در
قرآن نزول یافته و هم گونی ندارد.
۲. فهم کامل و نهائی
قرآن در انحصار راسخان در علم و ثقل کبیر است. باید با رجوع بدانان از آن بهره مند شد. پس صرف مقارنه آیات (اشاره به ماجرای مردی که به استناد آیههای «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ومن جاء بالسیئة فلایجزی الا مثلها»؛ از طریق سرقت، دنبال ثواب
صدقه بود و
امام صادق علیهالسّلام به او فرمودند: کلید فهم آن دو آیه «انما یتقبل الله من المتقین» است.) نمیتواند کارساز باشد.
۳.
قرآن دارای ظهر و بطن است که این بطون در برخی روایات تا هفتاد مرتبه ذکر شده است: «ان
للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا الی سبعة ابطن او سبعین.»؛
به راستی،
قرآن دارای ظاهر و باطنی است و باطن آن دارای بطنی دیگر تا هفت و یا هفتاد بطن.
۴. با صرف نظر از روایات ظهر و بطن، عمق معانی
قرآن با قلت لفظ (بلیغ بودن) آن، غموض ویژهای را بر آن افزوده است و آیات تدبر و تفکر و... نشانگر این واقعیت است؛ چرا که
مقاصد قرآن کریم بسی دورتر و فراتر از افق فکری انسان خاکی است؛ هرقدر پیش بتازد هنوز اندر خم یک کوچه است.
به منظور دست یابی به مفاهیم آیات، رعایت اصول ذیل لازم است:
الف: جمع آوری آیات هم خانواده (نظایر و اشباه) از طریق معاجم
قرآن؛
ب:
تفسیر آیات متناظر به کمک یکدیگر؛
ج: عرضه متشابهات بر محکمات بر پایه «هنام الکتاب»
شدهاند؛
د: استفاده بهینه از ظهور و سیاق آیات در مجموع
قرآن که البته
ذوق و
سلیقه و هوشیاری ویژهای میطلبد و بدون آن، حتی درک مفاهیم نیز
مقدور نخواهد بود.
با به کارگیری اصول چهارگانه مزبور، تنها دست رسی به مفاهیم آیات امکان پذیر است، اما به دست آوردن
مقاصد نهائی
خداوند و تعیین مصادیق آنها تنها از طریق رجوع به سنت و عترت، (آنان که به جای پیروی از ثقل کبیر: به استحسان و قیاس و رای روآوردند، ره به جایی نبرده و بالم آل، حیران و سرگردان و خایب بازگشته و در کنار چشمه سارهای زلال
قرآن با فریاد العطش، جان سپردند و خود و دیگران را به وادی هلاکت کشانیدند.) که عدل
قرآن و قرین و ترجمان آنند، میسر است. آنان به دلیل رسوخ در علم، با
مقاصد آیهها آشنا بوده و این پیوسته تا ابد ادامه خواهد داشت و برای هر نسلی آیهای است که آن را
تلاوت مینماید و با مرگ مصداقی، مصداق دیگر به وجود میآید.
بنابر آن چه ذکر شد، میتوان گفت که مراد از ظهر و بطن در این دسته از روایات، همان مصادیق آشکار و نهان است که چون
شب و روز در تبادلند و منظور از راسخان در علم همان خاندان عصمت و طهارت: هستند که بر دانش متشابهات و ظهر و
بطن و
تاویل و
تنزیل آگاهند و دیگران از آن محروم.
امام خمینی برای
مقاصد قرآن اموری را برمیشمارد از جمله:
۱- دعوت به معرفت الله و بیان معارف الهی: به اعتقاد امام خمینی، این کتاب جامع معارف الهی است بهطوریکه این معارف، از معرفت ذات تا معرفت افعال بیان شده که هر طبقهای به
قدر استعداد خود از آن درک و فهم دارد.
۲- دعوت به تهذیب نفس: از دیگر
مقاصد و مطالب فهم
قرآن، دعوت به تهذیب نفوس است این مطلب خود به دو شعبه مهم منقسم است: یکی
تقوا به جمیع مراتب آن و دیگری ایمان به تمام مراتب و شئون، که در آن مندرج است اقبال به حقتعالی.
۳- بیان قصص برای ارائه الگوی عملی تربیت نفوس:
قرآن حکیم مشتمل بر قصهها و نقلهای تاریخی است. نکته مهم در این قصهگوییها، گزیدهگویی و بیان حکمت و نتیجهگیریهای خاص در فاصلههای قصههاست در آن قصص به
قدری معارف الهی و تعلیمات و تربیتهای ربوبیه مذکور و مرموز است که
عقل را متحیر میکند.
۴- حکمتها، مواعظ و معارف توحیدی: به اعتقاد امام خمینی این حکمتها در قالب و سطوح متفاوتی بیان شده است که هرکس به
قدر معرفتش بهرهای از آن دارد؛ مثلاً اصحاب معارف از آیه کریمه مقدسه
(وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا اِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ) قرب نافله و فریضه را استفاده میکنند درعینحال دیگران خروج به بدن و هجرت و مسافرت صوری را میفهمند همچنین
قرآن دعوت کرده به تهذیب نفس و ریاضت باطنی نظیر آیه
(قَدْ اَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا) که دعوت به تهذیب نفس میکند.
۵- بیان قوانین ظاهر شریعت و آداب و سنن الهی: که در
قرآن کلیات و مهمات آن ذکر شده است و عمده در این قسم دعوت به اصول مطالب و ضوابط است.
در
اندیشه بیش تر مفسران، به ویژه پیشینیان، «تنزیل» ظواهر و «تاویل» خلاف آن و یا محکمات و متشابهات تلقی شده است. برخی از بزرگان «تاویل» را به واقعیت عینی آیات تفسیر کردهاند و دیدیم بر پایه احادیث ائمه اهل بیت:،
قرآن دارای تنزیل است؛ یعنی، در مورد گروهی نزول یافته و تاویل دارد؛ یعنی، عدهای هستند که این آیه بدانان بازمی گردد. به عبارت دیگر، تعیین مصداق دانش ارجمند تاویل - هم چون دانش ظهر و بطن (باز گردانیدن مفاهیم به مصادیق تازه) - تنها کار را سخان در علم است. بنابراین میتوان گفت که «تنزیل» یعنی، مصادیق گذشته و «تاویل» یعنی، مصادیق آینده.
و این مطلب از قانون جری و اطباق نیز استفاده میگردد. (علامه طباطبائی؛ تاویل
قرآن را عبارت از حقایقی میداند که درام الکتاب، نزد خداست و از مختصات غیب او میباشد و بر پایه آیه ۸۰
سوره واقعه (الا المطهرون...)
علم به تاویل (غیب) به نحو استقلال، اختصاص به خدا دارد و «مطهرون» به دلالت این آیه، حقیقت
قرآن را مس مینمایند و با ضمیمه آیه تطهیر - که به موجب روایات متواتر، در حق
اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرود آمده - اهل بیت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از پاک شدگان و عالم به تاویل (و غیب) میباشند.)
در راه کار تفسیری
قرآن به
قرآن نیز رجوع به عترت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از ضروریات است؛ زیرا: اولا،
قرآن ظهر و بطن، تاویل و تنزیل و جری و اطباق دارد و دانش آن در انحصار عترت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است که روایات بر آن دلالت دارد.
ثانیا، بنابر این که حقایق و
تاویل و بطون
قرآن را تنها «مطهرون» میتوانند مس نمایند («فلا اقسم بمواقع النجوم... انه
لقرآن عظیم لایمسه الا المطهرون»
) و «مطهرون» بر اساس آیه تطهیر
خاندان عصمت و طهارت: علی و زهرا و فرزندان
معصوم آناناند،
بنابراین، رجوع به آنان در تفسیر
قرآن به
قرآن، بدیهی و الزامی است.
ثالثا، بیان
قرآن بر پایه خود
قرآن، به عهده رسول خدا و اهل بیت او: نهاده شده و رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم اقوال اهل بیت: را حجیت و اعتبار بخشیده است.
رابعا آیاتی از
قرآن منطق رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را منطق
وحی و عین آن میداند. «ما ینطق عن الهوی»
و آیاتی، پیروی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و اولوالامر را واجب شمرده و در صورت اختلاف امت بدانان ارجاع داده شده است.
برخی ظهر و بطن
قرآن را به «معانی و مفاهیم» توجیه و تفسیر کردهاند. اما این مستلزم دور و یا تسلسل باطل است؛ زیرا هر مفهومی را در نظر بگیریم، خود آن نیز ظهر و بطن خواهد داشت. بنابر این، شاید مراد از ظهر مصادیق بارز و منظور از بطن، مصادیق نهان باشد. این مطلب از پرسش فضیل بن یسار و خثیمه از
امام باقر علیهالسّلام به خوبی روشن است که امام علیهالسّلام بطن را به مصادیق نهفته و ظهر را به مصادیق ظهور یافته تفسیر نمودند.
دلیل این مطلب آن است که «تاویل» همان مصداق است و حدیث «انت تقاتل علی تاویله کما قاتلت علی تنزیله»
درباره امیرمؤمنان علیهالسّلام هم به همین مصداق تفسیر شده است؛ چه آن که مسلمانان بر سر مفاهیم
قرآن نزاعی نداشتند، بلکه نزاع آنها بر سر مصادیق آنها بوده است. از این رو، در
حدیث فضیل فرمود: «مراد از ظهر و بطن همان تاویل (مصادیق) است که برخی سپری شده و ظهور یافته و برخی دیگر هنوز در خفا بوده و سر نرسیده است.»
و در حدیث خثیمه، فرمود:
قرآن در تمام ادوار بر همه اقوام شامل شده، جاری رجوع به سنت و عترت در تفسیر
قرآن و همان تفسیر منطق
وحی به کمک منطق دیگر وحی است؛ چرا که فهم مصادیق و بطون
قرآن نیازمند بیان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از طریق ارجاع متشابهات به محکمات است و دانش این ارجاع در انحصار او و خاندان گرامی ایشان میباشد. این مساله در تمام
قرآن جریان دارد؛ زیرا اقرار و پذیرش آن در یک مورد، مستلزم پذیرش آن در همه آیات است و اهل بیت: مطمئنترین راه وصول به نور و حقیقت
قرآن، و مردم بر حسب تفاوت فکری خود، نیازمند ابزاری مطمئن و صحیح میباشند.
بر حسب آن چه ذکر گردید، تفسیر صحیح و رسیدن به
مقاصد الهی به مقدماتی نیازمند است؛ از جمله:
الف: احاطه کامل بر مقدمات علمی تفسیر؛
ب: تدبر در آیات؛
ج: ارتباط پیوسته و پایدار با مجاری وحی (
قرآن و عترت:) اینک به طور فشرده، درباره آنها بحث میشود:
تفکر و تدبر در
قرآن به مواردی نیازمند است تا به نتیجه کامل و کارساز برسد. آن موارد عبارتند از:
۱. تفکر در سورهها از حیث زمان و مکان نزول، افق نزول، مخاطبان، مصادیق نخستین، شان نزول و سیاق
آیات ؛ سنجیدن آیات با ویژگیهای مخاطبان نخستین که آیا مضمون آیات با آن ویژگیها وفق میدهد (در نظر گرفتن عنصر زمان و مخاطبان.)
با بررسی موارد نزول آیات، از جنبه فکری، عقلی، خیالی، قلبی، روحی،
اقتصادی و اجتماعی میتوانیم به موضوع سوره نزدیک تر شویم. این مساله بسیار مهم است و بدون ارزیابی، هیچ موفقیتی به دست نمیآید، به ویژه اگر دقت کنیم که ترتیب آیات بدین صورت بر پایه حکمت
خداوند حکیم است و رمز و رازی دارد.
به عنوان نمونه، به ترتیب شگفت انگیز آیات سوره مبارکه حمد توجه کنید:
الف: ستایش خداوند آن گونه که هست؛
ب: اظهار اخلاص در
عبادت ؛
ج: تقاضای ایصال به مطلوب.
۲. تفکر در آیههای یک سوره به صورت مجموعههای کوچک، به همان روشی که در سورهها گفته شد، یعنی ارتباط تنگاتنگ آیات با هم دیگر. این قسمت از بحث به
قدری با اهمیت است که دانشمندان
بلاغت آن را «انحصار در شناخت فصل و وصل» دانستهاند. در این مرحله، باید به کیفیت ترتیب
قرآن به صورت حاضر، که یک نظم توقیفی است، عنایت ویژه کرد.
۳. تفکر در ارتباط با اجزای آیهها با یکدیگر و اجزای یک آیه با دیگر اجزای آن؛
قرآن دارای یک هدف کلی است و هر سوره و آیه، حتی صدر و ذیل هر آیه و هر سوره، ضمن اشتراک در هدف مافوق خود، خود نیز دارای یک هدف ارجمند است که با اشراف به آن اهداف،
انسان میتواند به هدف کلی
قرآن (هدایت انسان به
مقاصد الله) و دیگر اهداف جزئی و کلی آن پی ببرد. این مرحله به حدی مهم است که اگر یک حرف آن جا به جا گردد، دیگر آن خاصیت هدایتی را نخواهد داشت. از این رو، میگویند
تحریف قرآن عملا امکان پذیر نیست.
۴. مرحله بعدی بررسی صدر و ذیل سورهها و آیهها و مقایسه میان احتمالاتی است که در مورد آیه یا سوره داده میشود.
در خاتمه این بحث، به حدیث
امام صادق علیهالسّلام اشاره میکنیم که فرمود: «ان هذا
القرآن منار الهدی و مصابیح الدجی فلیجل جال بصره و یفتح للضیاء فان التفکر حیاة قلب البصیر کما یمشی المستنیر فی الظلمات بالنور.»
چرا که ناپاکان و بیماردلان از درک آن محرومند. («لا یمسه الا المطهرون»
؛ «الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه...»
) اما همه آیات و حروف و زیر و زبر آن با مؤمن سخن میگوید و
روح و دل و
عقل و همه وجود او را به تفکر و احساس وامی دارد. خداوند، خود فرمود: «هدی للمتقین.»
چنین ایمانی عارفانه به
قرآن، روح مفسر را به نور
قرآن روشن میگرداند و با این نور، به
مقصد میرسد. خداوند فرمود: «ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا.»
در این مرحله، مفسر علاوه برداشتن
ایمان راستین، باید عوامل بازدارنده را نیز از خود دور سازد؛ مانند: پیروی از هوای نفس، تحمیل رای خود بر
قرآن، تعصب کور، پیش داوریها، خودباختگی، نفاق، بیماری دل، شرک باطنی، معاصی و....
الف:
صرف ،
نحو ،
لغت ،
بلاغت : زبان
قرآن عربی است. با احاطه به رمز و راز این زبان، میتوان زمینه فهم آن را فراهم ساخت. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: «اعربوا
القرآن والتمسوا غرائبه.»
به همین دلیل، مستشرقان به طور کلی، به انحراف افتادهاند.
ب: باید دانست که جا به جایی کلمات
قرآن به هیچ وجه امکان پذیر نیست و لغزشهای فراوانی از مفسران در این زمینه رخ داده است.
ج: شناخت مواضع تقدیم و تاخیر موضوعات: مانند: تقدم
امر به معروف بر نهی از منکر یا
هجرت بر جهاد یا صفح بر جهاد یا تزکیه بر تعلیم یا ولایة الله بر ولایة المؤمن و....
د: بررسی ارتباطات آیات با یکدیگر: بیشترین لغزش مفسران در همین زمینه است.
ه:
تفسیر آیات به کمک یکدیگر: در این باره، به طور مفصل بحث شد.
و: توجه به قانون جری و اطباق؛
ز: توجه به تاریخ نزول آیات؛
ح: شناخت اسباب نزول؛
ط: آشنایی با محکمات و متشابهات؛
ی: شناخت کامل ناسخ و منسوخ؛
ک:
تفسیر موضوعی ؛
ل: نقد و بررسی اقوال مفسران؛
م: شناختن مواضیع علوم
قرآن - به طور کلی؛
ن: رعایت مبهمات لفظی
قرآن، پرهیز از
تفسیر به رای و تطبیق آن با پیش فرضها و اهداف خود؛
س: رعایت خصوصیات صناعتی (آن چه در علوم اصول الفقه در بحث دلیلیت بررسی میشود) و ناسخ
و منسوخ
۳. مراجعه به مجاری
وحی (ثقلین): این مطلب به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت و چنین نتیجه گیری شد که به حکم کتاب و
سنت متواتر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و عقل، امت اسلامی در مقام فهم کتاب و سنت و شکل کلی دین و احکام جزئی آن، در همه مراحل و ادوار، باید به عترت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم؛ که حاملان علوم آن حضرتاند، مراجعه نمود.
• فصلنامه معرفت، شماره۲۶، برگرفته از مقاله«راهکارها و ابزارهای فهم و تفسیر قران».
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.