ابراهیم بن محمد بن ابییحیی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْراهیمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اَبی یَحْیی، از بزرگان
شیعه در
قرن ۲ق/۸م که نظرات مختلف و حتی متضادی دربارۀ او ابراز شده است.
وی
مردی متفکر،
متکلم،
محدث و
فقیه بوده است.
بغدادی او را مؤسس فرقهای میداند که به نام خود او به امر ابراهیمیه معروف بود.
نام او در اغلب تذکرهها و کتب طبقات و تواریخ و رجال، ابراهیم بن محمد بن ابی یحیی آمده است، اما ابراهیم بن ابی یحیی
و ابراهیم بن یحیی
نیز گفتهاند.
کنیۀ او ابواسحاق است، و چون
مولای بنیاَسلُم بوده، او را اَسلُمی، و از آن روی که اهل
مدینه بوده مدنی نیز خواندهاند.
جدش سمعان نام داشته
و به نوشتۀ
ابن حجر
مولای ابواسحاق مدنی بوده است.
زمان
تولد ابراهیم معلوم نیست، ولی
سال درگذشت وی را ۱۸۴ق/۸۰۰م گفتهاند.
وی از استادان
امام شافعی (
محمد بن ادریس ) بود و بنا بر پارهای اقوال شافعی وی را
ثقه دانسته و از او
روایت کرده است و گویند آنگاه که شافعی مسند
قضا را پذیرفته، ابراهیم از او بیزاری جسته است.
ابراهیم کثیرالحدیث نیز بوده است
چنانکه مُوَطَّأ او بر چند برابر مُوَطّأ مالک بالغ میشده،
ولی مجموعۀ
احادیث او اکنون در دست نیست. بعضی گفتهاند که واقدی کتب ابراهیم را گرفته و به نام خود کرده است.
با اینکه از
اهل سنت بزرگان دیگری هم بودهاند که در حدیث او امر منکری نیافتهاند،
ولی بیشتر آنان به انکارش کوشیدهاند. از جملۀ اینان مالک است که او را
ثقه نمیداند و حتی کذّابی میشمرد که نه به حدیثش اعتمادی هست و نه به
دینش.
امام
احمد بن حنبل نیز احادیث او را بیاصل دانسته
و برخی دیگر او را متروک الحدیث، منکر الحدیث،
ضعیف یا کذّاب ذکر کردهاند
علت این انکار و تکذیب را میتوان درآن دانست که وی از خاصان در
حدیث شیعه بوده
و از اصحاب
امام صادق (علیهالسلام) بوده
و از وی و
امام محمدباقر (علیهالسلام) نقل حدیث کرده است.
گفتهاند که کتابی در
حلال و
حرام به نقل از امام صادق (علیهالسلام) تألیف کرده بوده
که آن هم در دست نیست.
از آنچه گذشت چنین بر میآید که ابراهیم شیعۀ امامی بوده است. از جمله تأییدات این قول آن است که مخالفان، وی را
رافضی خواندهاند.
لیکن همین مخالفان او را از
معتزله نیز دانستهاند.
با اینهمه موافقان وی نیز از اعتزال او سخن گفتهاند، چنانکه
بلخی،
قاضی عبدالجبار
و نیز
ابن مرتضی در طبقات المعتزلة
و باب ذکرالمعتزلة
وی را از جملۀ معتزله و از معتزلۀ اهل مدینه دانستهاند.
قاضی عبدالجبار،
پدر او محمد بن ابی یحیی را هم از معتزله میداند،
اما خودش، به گفتۀ
ابن مرتضی، از طبقۀ پنجم معتزله و از اصحاب عمرو بن عبید بوده است.
ابراهیم را از اینرو از معتزله شمردهاند که وی از قائلان به
توحید و
عدل بود و اهل اعتزال معتقدین به توحید و عدل را از خود میدانستند و بسیاری کسان، از جمله
ائمۀ شیعه را در طبقات معتزله ذکر میکردند.
ابن مرتضی حتی
امام شافعی را نیز در زمرۀ اهل عدل و توحید آورده است.
امام
احمد بن حنبل وی را
قَدَری خوانده
و
امام مالک و شافعی نیز قَدَری بودن ابراهیم را تأیید کردهاند.
خود وی نیز ظاهراً اعتقاد خویش به قَدَر را آشکار میکرده و از آن پروایی نداشته است.
مخالفان ابراهیم او را جهمی نیز گفتهاند، و
جهمیّه در
اسلام مشهور به اعتقاد به
جبر هستند. اما نکتۀ جالب توجه این است که او را هم قدری و هم جهمی خواندهاند.
علت این امر را شاید بتوان در همآوازی وی با برخی از نظریات جهم دانست که با
آرای شیعه همانندی داشته است و افزون بر این قدما در مواردی معتزله را نیز از جهمیه شمردهاند. و اطلاق این عنوان بدیشان از جهت مشارکت هر دو گروه در بعضی عقاید مانند
نفی صفات ازلی، نفی رؤیت
حق تعالی، مخلوق بودن کلام خدا و
حسن و قبح عقلی و نیز به جهت تقدم جهمیه بر معتزله و پیروی معتزله از آنان بوده است.
حتی گاهی بعضی اشخاص منتسب به شیعه را هم بدین عنوان ملقب میکردند.
نکتۀ دیگر دربارۀ این است که بغدادی
او را از اهل
تشبیه میداند. چنین نسبتی به بعضی دیگر از
متکلمین شیعه، همچون
هشام بن حکم (ﻫ م) که او هم از شاگردان
امام صادق (علیهالسلام) بوده، نیز داده شده است، اما چون اصل سخن ابراهیم و دعاویش دردست نیست، داوری دربارۀ معتقدات او بیش از این میسر نیست.
(۱) احمد بن عبدالحلیم
ابن تیمیه، منهاج السنه النبویه، قاهره، ۱۳۳۲ق.
(۲) عبدالرحمن
ابن جوزی، کتاب الضعفاء و المتروکین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۳) احمد بن علی
ابن حجر، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵ق.
(۴) محمد
ابن سعد، الطبقات الکبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.
(۵) عبداللـه
ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۶) احمد بن یحیی
ابن مرتضی، باب ذکر المعتزلة، به کوشش توماس آرنولد، حیدرآباد دکن، ۱۳۱۶.
(۷) احمد بن یحیی
ابن مرتضی، طبقات المعتزلة، به کوشش دیوالد ویلتسر، بیروت، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۸) محمد بن اسماعیل بخاری، «کتاب الضعفاء الصغیر»، المجموع فی الضعفاء و المتروکین، به کوشش عبدالعزیز عزالدین السیروان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۹) احمد بن ابیعبداللـه برقی، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی اُرموی، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۱۰) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفَرقُ بین الفِرَق، به کوشش عزت العطار الحسینی، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
(۱۱) ابوالقاسم بلخی، «باب ذکرالمعتزلة»، فضل الاعتزال، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۴م.
(۱۲) حسن بن علی حلی، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی ارموی، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۱۳) عثمان بن سعید دارمی، الرّد علی الجهمیّة، به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۰م.
(۱۴) شمسالدین محمد ذهبی، تذکرة الحفّاظ، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م.
(۱۵) شمسالدین محمد ذهبی، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۹۶۳م.
(۱۶) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، به کوشش محمود رامیار، مشهد، ۱۳۵۱ش.
(۱۷) محمد بن عمر عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۱۸) حسنیوسف علامۀ حلی، خلاصة الاقوال فی معرفه الرجال، تهران، ۱۳۱۱ق.
(۱۹) فضل الاعتزال، به کوشش فؤاد سید.
(۲۰) قاضی عبدالجبار معتزلی، «طبقات المعتزلة»، فضل الاعتزال، به کوشش فؤاد سید.
(۲۱) احمد بن علی نجاشی، رجال، قم، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۲۲) احمد بن علی نسائی، «الضعفاء و المتروکون»، المجموع فی الضعفاء و المتروکوین، به کوشش عبدالعزیز عزالدین السیروان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابراهیم بن محمد بن ابییحیی»، ج۲، ص۶۶۰.