إِنْسان (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
إِنْسان (به کسر الف و سکون نون) از
واژگان قرآن کریم در مقابل
جن است.
طبق
آیات قرآن، هنگامی که به آدمی بشر گفته شود، مراد جسد ظاهری اوست.
هنگامی به وی انسان اطلاق شود، منظور
باطن، نهاد، کمالات، عواطف و استعدادهای اوست.
این کلمه
۶۵ بار در
قرآن مجید به كار رفته است.
إِنْسان در مقابل
جن است.
که از آن جسد ظاهری و صورت ظاهری مراد نیست چنانکه در بشر مراد است.
بلکه
باطن، نهاد، استعداد، انسانیت و عواطف او در نظر است.
به مواردی از
إِنْسان که در قرآن بهکار رفته است، اشاره میشود:
در اینجا به آیاتی که بعد باطنی انسان را بیان کرده اشاره میکنیم:
(إِنَّ الإِنسانَ لَظَلُومٌ كَفّارٌ) (انسان
ستمکار و
ناسپاس است.)
(وَ کانَ الْاِنْسانُ عَجُولًا) (و انسان، هميشه
عجول بوده است.)
(وَ كانَ الْإِنسانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا) (ولى انسان بيش از هر چيز به
مجادله مىپردازد.)
(لَيْسَ لِلْإِنسانِ إِلّا ما سَعَى) (براى انسان چيزى جز حاصل
سعی و كوشش او نيست.)
(وَ وَصَّيْنا الْإِنسانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسانًا ) (ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند.)
در این بخش به آیاتی که خلقت اولیه انسان را بیان کرده اشاره میکنیم:
آیاتی با عنوان انسان که راجع به اوّل خلقت است:
(لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ) (ما انسان را از گل خشكيدهاى آفريديم.)
(خَلَقَ الْاِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ) (انسان را از
نطفه بىارزشى آفريد.)
اگر در ماقبل و مابعد
آیات دقت شود خواهیم دید که صورت ظاهر از آنها مراد نیست.
بعضی از آنچه قرآن درباره انسان آورده به قرار ذیل است:
برخی از آیاتی که به خلقت اولیه انسان اشاره کرده عبارتند از:
انسان از گل خشک شده از لجن سیاه و بد بو و کهنه آفریده شده:
(وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ) (ما انسان را از گل خشكيدهاى همچون سفال كه از گل بدبوى تيرهرنگى گرفته شده بود آفريديم.)
انسان نسبت به ذاتش و جنبهی حیوانیّتش، ضعيف آفريده شده و ستمگر، ناسپاس، عجول، تنگ چشم، مجادله کن،
نادان، خودپسند، کمصبر، پرطمع و
طاغی است، ولی نسبت به جوهره انسانیّت،
ایمان، درک، تربیت و عقلش، یک موجود بسیار عالی و پر ارزش است. او و جنّ دو موجود پرارزش روی زمین و حامل
امانت و
تکلیف خداوندیاند.
قرآن از آن دو
ثقلان (دو چیز پر قیمت و وزین) تعبیر میکند:
(سَنَفْرُغُ لَکُمْ اَیُّهَ الثَّقَلانِ) (اى دو گروه
انس و جن! به زودى به حساب شما مىپردازيم!)
انسان در مرحلهی اوّل مشمول:
(اِنَ الْاِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ) (انسان، ستمكار و ناسپاس است.)
(وَ کانَ الْاِنْسانُ عَجُولًا) (و انسان، هميشه عجول بوده است.)
(وَ کانَ الْاِنْسانُ اَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا..) (ولى انسان بيش از هر چيز به مجادله مىپردازد.)
(اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا) (او بسيار ستمكار و نادان بود. (چون بر خود ستم كرد و قدر اين مقام والا را ندانست))
(اِنَ الْاِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً) (به يقين انسان
حریص و كمطاقت آفريده شده است.)
(خُلِقَ الْاِنْسانُ ضَعیفاً) (زيرا انسان ضعيف آفريده شده و در برابر تكاليف سنگين، كم توان است.)
(وَ کانَ الْاِنْسانُ کَفُوراً) (و انسان بسيار ناسپاس است.)
و در مرحلهی دوّم از اهل:
(اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ) (چرا كه او از بندگان خالص شده ما بود.)
(اِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ) (ما او را شكيبا يافتيم چه بنده خوبى كه بسيار توبه كننده بود!)
(اِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ) (هرگاه نام خدا برده شود دلهاشان ترسان مىگردد.)
(لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ) (مردانى كه هيچ تجارت و داد و ستدى آنان را از ياد خدا ... غافل نمىكند.)
(یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قیاماً) (كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان
سجده و
قیام مىكنند.)
(وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ) (ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم.)
انسان
۶۵ بار در قرآن مجيد به كار رفته است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «انسان»، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳.