• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أَوَد (مفردات‌نهج‌البلاغه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





أَوَد (به فتح الف و واو) یکی از مفردات نهج البلاغه، به معنای کجی، زحمت و تلاش است.
حضرت علی (علیه‌السلام) در مورد ابن ملجم مرادی، طلحه و زبیر، و... با این واژه، مطالبی را بیان نموده است.
این لفظ هفت بار در «نهجالبلاغه» مورد استعمال قرار گرفته است.



أَوَد (بر وزن شرف) به معنای کجی، زحمت و تلاش است.
در اقرب الموارد آمده است: «ألأَوَد: ألاِعوِجاج وَ الکدّ وَ التَّعب.»


برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل می‌باشد:

۲.۱ - الاَْوَدِ خطبه ۶۹ (خطاب به ابن ملجم)

پس از آن‌که فرق آن‌ حضرت (علیه‌السلام) توسط اشقی الاشقیاء شکافته شد، فرمودند:
«مَلَكَتْني عَيْني وَ أَنا جالِسٌ، فَسَنَحَ لي رَسولُ اللهِ (صلى‌الله‌عليه‌وآله): يا رَسولَ اللهِ، ما ذا لَقيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الاَْوَدِ وَ اللَّدَدِ؟ فَقالَ: ادْعُ عَلَيْهِمْ.»
«نشسته بودم خوابم ربود، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) در خواب از کنارم گذشت گفتم یا رسول الله چقدر انحراف و خصومت که از امتّت دیدم فرمود: بر آن‌ها نفرین کن.»

۲.۲ - الاَْوَدِ - حکمت ۱۹۲ (خطاب به طلحه و زبیر)

آن‌گاه که طلحه و زبیر به آن حضرت گفتند: با تو بیعت می‌کنیم بشرط آن‌که شریک تو در کار خلافت باشیم، فرمودند:
«لا؛ وَ لكِنَّكُما شَريكانِ في الْقُّوَّةَ وَ الاِْسْتَعانَةِ، وَ عَوْنانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الاَْوَدِ
«نه؛ بلکه شما شریکان من هستید در نیرومندی و یاری، و یاران من هستید بر ناتوانی و کار مشکل.» در این‌جا منظور از «اود» کار مشکل و سخت است.»


۲.۳ - أَوَدَكُمْ - خطبه ۶۸ (ملامت یاران)

آن حضرت (علیه‌السلام) در توبیخ برخی از اصحابش فرموده است:
«وَ إِنّي لَعالِمٌ بِما يُصْلِحُكُمْ، وَ يُقيمُ أَوَدَكُمْ، وَ لكِنّي و اللهِ لا أَرى إِصْلاحَكُمْ بَإِفْسادِ نَفْسي أَضْرَعَ اللهُ خُدودَكُمْ، وَ أَتْعَسَ جُدودَكُمْ.»
«من می‌دانم کدام عمل شما را اصلاح می‌کند، و کجی‌تان را راست می‌نماید ولی نمی‌خواهم شما را اصلاح کنم با فاسد کردن خودم، خداوند ذلّت را در قیافه‌تان وارد کند، و تازه‌تان را تباه گرداند.» منظور از «جدود» حظوظ و نصیب‌هاست.


۲.۴ - الاَْوَدَ - خطبه ۲۲۷ (بیانی از حقایق)

آن حضرت (علیه‌السلام) در خطبه ۲۲۷ چنین فرموده است:
«لله بلادُ فُلان، فَلَقَدْ قَوَّمَ الاَْوَدَ، وَ داوَى الْعَمَدَ، وَ أَقامَ السُّنَّةَ، وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ! ذَهَبَ نَقيَّ الثَّوْبِ، قَليلَ الْعَيْبِ، أَصابَ خَيْرَها، وَ سَبَقَ شَرَّها، أَدَّى إِلَى اللهِ طاعَتَهُ، وَ اتَّقاهُ بِحَقِّهِ.»
«خدا راست بلاد فلان کس، کجی را راست کرد درد را دوا نمود، سنّت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برپا داشت، فتنه را پشت سر‌انداخت (فتنه به او نرسید) پاکدامن و کم عیب از دنیا رفت، به خیر دنیا رسید و از شرّش سبقت یافت (شرش به او نرسید) طاعت خدا را ادا کرد و او را به حق پرهیزکاری نمود.»

۲.۴.۱ - دیدگاه اهل سنت

اهل سنت عقیده دارند، منظور امام (علیه‌السلام) از این کلام عمر بن الخطّاب است چنان‌که محمد عبده و ابن ابی الحدید گفته‌اند.
ابی ابی الحدید گوید: نسخه‌ نهج البلاغه را که به خط سید رضی جامع نهج البلاغه بود به دست آوردم و تحت کلمه «فلان» نوشته بود (عمر) فخّار بن سعد مولوی به من چنین خبر داد، از نقیب ابو جعفر یحیی بن ابی زید علوی پرسیدم گفت:
منظور از فلان در «لله بلاد فلان» عمر بن الخطاب است.
گفتم: آیا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عمر را این چنین مدح می‌کند؟ گفت: آری.


۲.۴.۲ - دیگاه امامیه

امّا امامیّه می‌گویند:
این گفته از باب تقیه است؛ می‌خواسته یاران خودش را با نقل این سخن به صلاح بکشد ... آنگاه ابن ابی الحدید از تاریخ طبری نقل می‌کند:
بعد از قتل عمر، دختر ابی حثمه می‌گفت:
«وا عمراه، أقام الأود و أبرَّ العهد، أَماتَ الْفِتَنَ وَ أَحْيا السُّنَنَ، خَرَجَ نَقيَّ الثَّوْبِ برياً مِنَ الْعَيْبِ.»
مرحوم راوندی در شرح خود به نقل از ابن ابی الحدید گوید: آن حضرت (علیه‌السلام) بعضی از یاران خویش را با حُسن سیرت مدح می‌کند.
ابن میثم در این خصوص نوشته است:
نقل شده مراد از فلان «عمر» است و از قطب راوندی نقل شده که آن حضرت (علیه‌السلام) بعضی از یاران خویش را مدح می‌کند که قبل از وقوع فتنه‌ها مرده بود... ابن میثم ادامه می‌دهد:
«بدان: شیعه در اینجا سؤالی مطرح کرده و می‌گوید: ما به خطاکار و غاصب بودن ابوبکر و عمر اتفاق داریم، در این صورت یا این سخن از علی (علیه‌السلام) نیست و یا به اتفاق ما باطل است؛ آنگاه شیعه به دو وجه جواب داده است.
۱ـ این‌که این سخن، از امام است و منظور آن حضرت (علیه‌السلام) این بوده که معتقدین به خلافت شیخین را، با این سخن به اصلاح بکشد.
۲ـ این‌که با این سخن، ابوبکر یا عمر را مدح کرده تا عثمان را توبیخ کند که راه آن دو نفر را نرفت.


۲.۴.۳ - دیدگاه نگارنده

نگارنده معتقد است: این کلام نمی‌شود در رابطه با یک فرد عادی باشد؛ یقینا درباره یک حاکم و یک پیشوا است.
از طرفی دیگر یقینا منظور آن حضرت (علیه‌السلام) مدح عمر نیست و این محال است.
زیرا چگونه ممکن است امام (علیه‌السلام) عمر بن الخطاب را در خطبه شقشقیّه آن‌گونه مورد انتقاد شدید قرارداده و بگوید:
«فدک را به طور غصب از ما گرفتند.»
و مکرر بفرماید: «حکومت برای اهل بیت (علیهم‌السّلام) و آل محمد (صلوات‌الله‌علیهم) است.

۲.۴.۴ - دیدگاه شهید مطهری

مرحوم شهید مطهری در «سیری در نهج البلاغه» می‌نویسد:
این سخن از علی (صلوات‌الله‌علیه) نیست بلکه سخن دختر «ابی حثمه» و مانند آن است که مرحوم رضی به اشتباه به آن حضرت (علیه‌السلام) نسبت داده است.



این لفظ هفت بار در «نهجالبلاغه» مورد استعمال قرار گرفته است.


۱. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۹.    
۲. شرتونی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۱، ص۸۰.    
۳. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۱۲۹، خطبه ۶۹.    
۴. عبده، محمد، نهج البلاغه، ط مطبعة الإستقامة، ص۱۱۴، خطبه ۶۸.    
۵. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۹۹، خطبه ۷۰.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۱۳۳، خطبه ۷۰.    
۷. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۱۲.    
۸. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۱۳.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمومنین، ج۳، ص۱۴۹.    
۱۰. هاشمی خویی، حبیب‌الله‌، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج۵، ص۱۲۶.    
۱۱. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، ج۶، ص۱۱۲.    
۱۲. سید رضی، محمد، نهج البلاغة ت الحسون، ص۱۹۲، حکمت ۱۹۲.    
۱۳. عبده، محمد، نهج البلاغة - ط مطبعة الاستقامة، ج۳، ص۱۹۸، حکمت ۲۰۲.    
۱۴. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۵۰۵، حکمت ۲۰۲.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۷۸۳.    
۱۶. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۵۸۶.    
۱۷. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۵۸۷.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۱۳، ص۵۵۹.    
۱۹. هاشمی خویی، حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج۲۱، ص۲۷۲.    
۲۰. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، ج۱۹، ص۲۲.    
۲۱. سید رضی، محمد، نهج البلاغة، ت الحسون، ص۱۲۹، خطبه ۶۸.    
۲۲. عبده، محمد، نهج البلاغة، ط مطبعة، ج۱، ص۱۱۴، خطبه ۶۷.    
۲۳. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۹۹، خطبه ۶۹.    
۲۴. شرح مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۱۳۳، خطبه ۶۹.    
۲۵. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۰۶.    
۲۶. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۱۰.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمومنین، ج۳، ص۱۴۱.    
۲۸. هاشمی خویی، حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۲۳.    
۲۹. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۰۲.    
۳۰. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۵۶۱، خطبه ۲۲۷.    
۳۱. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعه الاستقامه، ج۲، ص۲۴۹، خطبه ۲۲۳.    
۳۲. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۳۵۰، خطبه ۲۲۸.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۵۴۷، خطبه ۲۲۸.    
۳۴. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۷۷.    
۳۵. بحرانی، ابن میثم، ترجمه شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۷۸.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین(ع)، ج۸، ص۴۷۰.    
۳۷. هاشمی خویی، حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۳۷۸.    
۳۸. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۴.    
۳۹. عبده، محمد، نهج البلاغة، ج۲، ص۲۴۹، بی‌جا، مطبعة الإستقامة، بی‌تا.    
۴۰. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۲، ص۳-۴، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی (ره)، بی‌تا.    
۴۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۲، ص۵، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی (ره)، بی‌تا.    
۴۲. بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه ابن هیثم، ج۴، ص۹۷، بی‌جا، بی‌تا.    
۴۳. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص۱۶۴، بی‌جا، بی‌تا.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «اَوَد»، ص۹۸-۱۰۰.    






جعبه ابزار