أَمْن (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَمْن (به فتح الف و سکون میم) و
أَمان (به همزه مفتوح) و
أَمانَة ( به همزه مفتوح و فتح نون)
واژگان قرآن کریم به معنای ایمنی، خاطر جمع بودن و آرامش قلب است و هر سه معنای واحدی دارند.
مشتقات این واژه در
قرآن کریم آمده است، به صورت:
آمَنَ (به همزه ممدود و میم مفتوح) به معنای خاطر جمع و یا کسی که در او ایمنی است و یا شهری که ایمن است؛
أَمین (به همزه مفتوح) به معنای کسی که در او ایمنی است؛
مُؤْمِن (به ضم میم و سکون واو و کسره میم دوم) از
اسماء الهی است به معنای ایمنی دهنده؛
ایمان به معنای
تسلیم توام با اطمینان خاطر؛
أَمانَت (به همزه مفتوح و فتحه نون) را از آن جهت امانت گویند که شخص امانتگذار از
خیانت آنکه امانت پیش اوست مطمئن و ایمن است.
أَمْن و
أَمانَة و
أَمان به معنای ايمنى، آرامش قلب و خاطر جمع بودن است و در اصل به یک معنیاند.
(فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا) «اگر بعضی از شما به بعضی خاطر جمع باشد.»
یعنی به او اطمینان داشته باشد که خیانت نخواهد کرد.
(أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتيَهُمْ بَأْسُنا بَياتًا وَ هُمْ نآئِمُونَ) «آیا اهل شهرها ایمن هستند که
عذاب ما شبانه آنگاه که در خوابند به سوی آنها بیاید.»
(وَ إِذْ جَعَلْنا الْبَيْتَ مَثابَةً لِّلنّاسِ وَ أَمْنًا) «
خانه کعبه را برای مردم مرجع و ایمنی قرار دادیم.»
آمَنَ یعنی خاطر جمع، کسی که در او ایمنی است و یا شهری که ایمن است.
(وَ مَن دَخَلَهُ كانَ آمِنًا) (و هر كس داخل آن
حرم شود در امان خواهد بود.)
(رَبِّ اجْعَلْ هََذا بَلَدًا آمِنًا) (پروردگارا! اين سرزمين را شهر امنى قرار ده.)
لازم نیست در آیهی اخیر، آمن را ذا امن معنی کنیم، بلکه شهر ایمن مثل شخص ایمن کاملا صحیح و درست است اینگونه چیزها در قرآن بسیار است مانند:
(يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَريرًا) (آن روزى كه
عبوس و سخت است.)
که عبوس و
قمطریر صفت یوم آمده و مانند:
(وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً) «آمنة» به معنی امن است.
أَمین در لغت به معنی
فاعل و
مفعول (آمِن مَاْمُون) هر دو آمده است.
در آیهی:
(وَ اَنا لَکُمْ ناصِحٌ اَمینٌ) (و من خيرخواه امينى براى شما هستم.)
و نظائر آن ممکن است، امین به معنی
اسم فاعل باشد، یعنی من به شما
ناصح و خیرخواهم و مطمئنم که خیرخواهم، و همچنین در آیهی:
(إِنّی لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ) (به يقين من براى شما پيامبرى امين هستم.)
و امثال آن، یعنی از رسالتم مطمئنم و ایضا ممکن است به معنی مفعول باشد.
آیات:
(إِنَّ الْمُتَّقينَ فی مَقامٍ أَمينٍ) (ولى
پرهیزگاران در جايگاه امنى قرار دارند.)
و
(وَ هَذا الْبَلَدِ الْأَمينِ) (و
سوگند به اين شهر امن
مکّه.)
مثل
بَلَداً آمِناً هستند.
بنا بر آنچه گذشت،
أَمانَت را از آن جهت امانت گویند که شخص امانتگذار از خیانت آنکه امانت پیش اوست مطمئن و ایمن است.
مُؤْمِن فعل امن اگر متعدّی بنفسه باشد به معنی ایمنی دادن است.
فعل امن اگر متعدّی بنفسه باشد به معنی ایمنی دادن است، مثل:
(وَ آمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ ) یعنی: «آنها را از
ترس ایمن گردانید.»
و مؤمن که از اسماء حسنی است از همین معنی است، یعنی ایمنی دهنده.
(لا إِلَهَ إِلّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ) (معبودی جز او نيست،
حاکم و
مالک اوست، از هر عيب
منزّه است، به كسى
ستم نمىكند، امنيّتبخش است.)
آیاتی که آمن و آمنوا و سایر مشتقّات آن به معنی ایمان آوردن است، اکثرا با باء و گاهی با لام متعدّی شدهاند مثل:
(كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ) (و همه
مؤمنان نيز، به خدا... ايمان آوردهاند.)
و مثل:
(فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ) (و
لوط به او (
ابراهیم) ايمان آورد.)
ایمان به معنای تسلیم توام با اطمینان خاطر است. اگر گویند: چرا بر خلاف اهل تفسیر ایمان را تسلیم معنی میکنید با آنکه
طبرسی فرموده
ازهری میگوید: علماء اتفاق دارند بر اینکه ایمان به معنی تصدیق است.
المیزان آن را استقرار اعتقاد در
قلب معنی کرده
و
راغب تصدیق توام با اطمینان خاطر گفته است.
گوئیم
قرآن مجید ایمان به معنی اعتقاد را تایید نمیکند بلکه بهترین معنای آن همان تسلیم است زیرا میبینیم آنان را که اعتقاد دارند ولی تسلیم عقیده خویش نیستند
کافر میشمارد.
در اینجا به چند مورد مثال قرآنی در اینکه ایمان به معنای تسلیم است اشاره میکنیم، چون قرآن آنهایی را که
اعتقاد دارند ولی تسلیم اعتقاد خود نیستند، کافر میشمارد:
درباره
فرعون و قوم او آمده:
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا) (و آن را از روى ظلم و
تکبر انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند.)
فرعونیان در
باطن و
نفس خویش عقیده داشتند که آیات
موسی (علیهالسّلام) از قبیل عصا و غیره از جانب خداست ولی در ظاهر تسلیم نشدند و اقرار نکردند نظیر این
آیه قول موسی (علیهالسّلام) است به فرعون که فرمود:
(لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنزَلَ هَؤُلاء إِلاّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ) (تو مىدانى اين
معجزات را جز پروردگار آسمانها و زمين نفرستاده.)
فرعون یقین داشت که آیات از جانب خداست ولی تسلیم نبود.
شیطان به
خدا عقیده داشت میگفت:
(خَلَقْتَنی مِن نّارٍ ...) (مرا از آتش آفريدهاى...)
میگفت:
(رَبِّ بِمآ أَغْوَيْتَنی) (گفت: «پروردگارا! به سبب آنكه مرا
گمراه ساختى)
خدا را خالق خود میدانست و او را «
رب» خطاب میکرد. به
معاد نیز عقیده داشت لذا میگفت: تا
روز قیامت مهلتم ده:
(أَنظِرْنی إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ) (مرا تا روزى كه مردم برانگيخته مىشوند مهلت ده (و زنده بگذار.))
ایضا به
انبیاء معتقد بود و میدانست به
عباد مخلصین راهی ندارد و آنها را نتواند فریفت
(إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ) (مگر بندگان خالص شدهات را.)
با همه اینها دربارهاش فرموده
(أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكَافِرينَ) (جز
ابلیس كه سرباز زد و تكبّر ورزيد و به خاطر نافرمانى و تكبّرش از
کافران شد.)
بسیاری از
اهل کتاب به
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) عقیده داشتند و میدانستند که او پیغمبر است و حتی او را مانند پسران خود میشناختند ولی حق را کتمان میکردند و به عقیده خویش تسلیم نبودند.
(الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ ) (كسانى كه كتاب آسمانى به آنان دادهايم، او (پيامبر) را همچون فرزندان خود مىشناسند؛ ولى جمعى از آنان، حق را در حالى كه از آن آگاهند كتمان مىكنند.)
آیه ۲۰ سوره انعام نیز همین است ولی ذیل آن چنین میباشد:
(الَّذينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ) (فقط كسانى كه سرمايه وجود خود را از دست دادهاند، ايمان نمىآورند.)
پس ایمان به معنی اعتقاد و تصدیق نیست وگرنه میبایست این اشخاص مؤمن باشند بلکه ایمان به معنی تسلیم است. مؤمن کسی است که به حق تسلیم باشد و آن قهرا با عمل توام است و بدون آن مصداق ندارد. اگر گویند: چرا در معنی ایمان اطمینان خاطر را قید کردید؟ گوئیم: آن برای ملاحظه اصل مادّه است که ایمان بالاخره از امن مشتق است پس مؤمن آن است که به حق تسلیم شود و قلبش در آن تسلیم مطمئن و آرام و بیاضطراب باشد.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «امن»، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴.