• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أَحْلام (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





اَحْلام: (قالُوا اَضْعاثُ اَحْلامٍ)
«اَحْلام» جمع‌ «حُلُم» (بر وزن نهم) به معنای خواب و رؤیا و عقل است و جمع‌ «حُلْم» (بر وزن ظلم) به معنای خواب و رؤیاست و از آنجا که برای جمع‌آوری یک بسته هیزم و مانند آن یک مشت اشیای پراکنده را روی هم می‌گذارند، این تعبیر به خواب‌های آشفته و پراکنده اطلاق شده است.



ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با أَحْلام:

۱.۱ - آیه ۴۴ سوره یوسف

(قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ) (گفتند: «اينها خواب‌هاى پريشان و آشفته‌اى است و ما از تعبير اين گونه خواب‌ها آگاه نيستيم»).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: احلام جمع حُلُم -به ضم حاء و لام- و گاهى هم حُلْم -به سكون لام- مى‌خوانند، عبارت است از آنچه كه شخص نائم در خواب خود مى‌بيند، و بعيد نيست كه اصل در معناى آن تصوراتى باشد كه انسان از داخل نفس خود بدون واسطه حواس ظاهری دارد، و به همين‌ مناسبت است كه عقل را هم حلم مى‌نامند، چون عقل عبارت است از استقامت تفکر، و نيز از آن باب است كه حد بلوغ و رشد را حلم مى‌نامند، و در قرآن هم فرموده: (وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ) (وقتى اطفال شما به حد حلم رسيدند) يعنى زمان بلوغ و حد بلوغ عقل، و نيز از همان باب است حِلم -به صداى زير حاء- كه به معناى حوصله، ضد كم تحملى است، چون حوصله عبارت از ضبط نفس و كنترل طبع است از اينكه دچار هيجان غضب شود، و در عقوبت طرف عجله كند، و اين خود ناشى از استقامت فكر است. راغب درباره ريشه اين كلمه گفته كه: اصل آن حِلم به كسر حاء است، و ليكن اثبات اين حرف خالى از تكلف نيست؛ و باز راغب درباره معناى كلمه ضغث گفته كه: به معناى يك دسته ريحان و يا علف و يا شاخه درخت است و جمع آن اضغاث مى‌شود، كه در قرآن هم آمده آنجا كه فرموده: (خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً) «يك دسته شاخه (چوب) به دست بگير»؛ و اگر در قرآن خواب‌هاى پريشان را كه حقايقش روشن نيست به دسته‌هايى از چوب و يا ريحان تشبيه كرده و فرموده‌: (قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ) براى اين بوده كه خواب پادشاه مصر به نظر ايشان يك دسته خاطرات غير مربوط به هم بوده و اگر يك رؤیا را دسته‌هايى از احلام خوانده به اين عنايت بوده كه بفهماند ادعاى ايشان اين بوده كه خواب پادشاه صورتى در هم و بر هم از رؤياهاى مختلفى است كه هر كدام براى خود تعبیر جداگانه‌اى داشته و چون يك يك آنها مشخص نيست و با هم مخلوط شده لذا وقوف به تعبير آنها براى معبر دشوار گشته.
آرى چه بسا مى‌شود كه آدمى در يك خواب از يك رؤيا به رؤياى ديگر، و از آن به رؤياى سومى و همچنين به رؤياهاى ديگر منتقل مى‌شود، و خصوصيات هر يك از آنها با خصوصيات آن ديگرى مخلوط مى‌گردد، و در نتيجه اضغاث احلامى مى‌شود كه وقوف بر حقيقت يك يك آنها مشكل و بلكه ممتنع مى‌گردد، شاهد اين مطلب هم اين است كه خواب مذكور را به عبارت «اضغاث» (دسته‌هايى) «احلام» (خواب‌هايى) تعبير كرده، و هر دو كلمه را نکره يعنى بدون الف و لام آورده، و گواهى آن بر گفتار ما مخفى نيست. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۲ - آیه ۵ سوره انبیاء

(بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ) (آنها گفتند: «آنچه محمد آورده وحی نيست؛ بلكه خواب‌هايى آشفته است؛ اصلًا آن را به دروغ به خدا بسته؛ بلكه او يك شاعر است؛ اگر راست مى‌گويد بايد معجزه‌اى براى ما بياورد؛ همان گونه كه پیامبران پيشين با معجزات فرستاده شدند»).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: حكايت سخنان کفار است كه چگونه افترا و تکذیب به آن جناب را درجه به درجه شدت مى‌دادند، اول گفتند: سخنان وى خواب‌هاى پريشان است كه ديده و آن را نبوت خود پنداشته و كتاب آسمانيش گمان كرده، پس كار او و معلوماتش حتى از سحر هم بى‌ارزش‌تر است، (براى اينكه سحر هر چه باشد علمى است و قواعدى دارد). سپس افتراى خود را ترقى داده، گفتند: بلكه خواب پريشان هم نيست، چون در خواب پريشان صاحبش عمدا دروغ نگفته، بلكه چند رقم رؤيا ديده وقتى بيدار شده از هر يك چيزى به يادش مانده، و با گوشه‌هاى ديگر هم رؤيايش مخلوط شده، ولى اين افترا مى‌بندد، و معلوم است كه افترا مستلزم تعمد است. آن گاه مطلب را ترقى بيشترى داده گفتند: بلكه او شاعر است و اين از جهتى ديگر از تهمت قبلى سنگين‌تر است، چون كسى كه به كسى افترا مى‌بندد، فكر مى‌كند كه چه افترايى ببندم، ولى شاعر بدون هيچ تدبر هر چه به نظرش مى‌رسد مى‌گويد، و به هر تعبير كه از نظر فن شاعرى خوشش آيد تعبير مى‌كند، و چه بسا كه شاعرى ضروریات را هم انکار كند، و يا علنا بر باطلى اصرار ورزد، و چه بسا راستى را تكذيب و دروغى را تصدیق كند و مراد از اولين ، انبياى گذشته‌اند و معنايش اين است كه وقتى اين را كه وى آورده و آن را آيت خوانده، يعنى قرآن، خواب‌هاى پريشان، يا افترا، و يا شعر بود، ديگر ادعاى نبوتش تمام نيست، و قرآن او ما را قانع نمى‌كند، پس بايد آيتى براى ما بياورد، همانطور كه گذشتگان آوردند، مثلا ماده شتر از كوه بيرون كردند، عصا اژدها نمودند و ید بیضاء داشتند. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۳ - آیه ۳۲ سوره طور

(أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بِهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ) (آيا عقل‌هايشان آنها را به اين اعمال دستور مى‌دهد، يا قومى طغيانگرند).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه أحلام جمع حلم است كه به معناى عقل است، و كلمه «أم» در اينجا منقطعه است، و استفهامى در تقدير است، و اشاره «هذا» به سخنانى است كه به رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) مى‌گفتند و منتظرش بودند و معنايش اين است كه: بلكه آيا عقول خود آنان به ايشان دستور مى‌دهد چنين چيزى را بگويند و منتظر مرگ خود باشند؟ كدام عقلى حق را رد مى‌كند و به اينگونه أباطيل اجازه مى‌دهد آن را دفع كند؟! (أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ) يعنى، نه، عقل ايشان چنين دستورى نمى‌دهد، بلكه داعى آنان در اين سخنان اين است كه ايشان مردمى طاغى هستند. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)


۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۴.    
۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵.    
۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۲۵۳.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۴۹۸.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۹۰.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۴۵۹.    
۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۴.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۴۱.    
۹. نور/سوره۲۴، آیه۵۹.    
۱۰. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۲۵۳.    
۱۱. ص/سوره۳۸، آیه۴۴.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۲۵۴.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۸۷.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۲۹.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۶۴.    
۱۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۲.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۵۳.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۵۲.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۹۸.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۶۳.    
۲۲. طور/سوره۵۲، آیه۳۲.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۵.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۸.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۹.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۵۸.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۵۴.    



مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أَحْلام»، ص۲۸.    






جعبه ابزار