• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أَحادیثِ (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





اَحادیثِ: (تَاوِیْلِ الاَحَادِیثِ)
«اَحادیثِ» جمع‌ «حدیث» به معنای نقل‌ یک ماجرا است و از آنجا که انسان خواب خود را برای این و آن نقل می‌کند، در اینجا کنایه از خواب است ولی بعضی احتمال داده‌اند جمع‌ «احدوثه» باشد که به‌ معنای اخبار عجیبی است که مردم پیرامون آن با یکدیگر گفتگو می‌کنند.



ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با أَحادیثِ:

۱.۱ - آیه ۶ سوره یوسف

(وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ) (و اين گونه پروردگارت تو را بر مى‌گزيند؛ و از تعبیر خواب‌ها به تو مى‌آموزد؛ و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب كامل مى‌كند، همان گونه كه پيش از اين، بر پدرانت ابراهیم و اسحاق كامل كرد؛ به يقين، پروردگار تو دانا و حکیم است).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه احاديث جمع حدیث است، و بسيار مى‌شود كه اين كلمه را مى‌گويند و از آن رؤياها را اراده مى‌كنند، چون در حقيقت رؤیا هم حديث نفس است، زيرا در عالم خواب امور به صورت‌هايى در برابر نفس انسان مجسم مى‌شود، همانطور كه در بيدارى هر گوينده‌اى مطالب خود را براى گوش شنونده‌اش مجسم مى‌كند، پس رؤيا هم مانند بيدارى، حديث است.
پس اينكه بعضى‌ گفته‌اند اگر رؤيا را حديث ناميده‌اند به اين اعتبار است كه بعد از خواب آن را تعريف مى‌كنند صحيح نيست و همچنين است اينكه گفته شده‌ كه چون خواب صادق حديث و گفتگوى ملائکه است، و در رؤياى كاذبه گفتگوى شیطان است؛ زيرا بسيارى از رؤياها هست كه نه مستند به ملائكه است، و نه به شيطان، مانند رؤياهايى كه از حالت مزاجى شخص بيننده ناشى مى‌شود، مثل اينكه دچار تب و يا حرارت شده و در خواب مى‌بيند كه دارد در حمام استحمام مى‌كند و يا در هواى بسيار گرم در عالم خواب تشنه مى‌شود، و خواب مى‌بيند كه در استخر آب‌تنى مى‌كند، و يا دچار سرماى شديد شده، خواب مى‌بيند كه برف و يا تگرگ مى‌آيد.
بعضى‌ ديگر از مفسرين اين حرف را چنين رد كرده‌اند كه: مخالف با واقع است، زيرا در رؤياى یوسف اصلا گفتگويى نبود، و همچنين خوابى كه رفيق زندانى آن حضرت ديده بود، و يا آن خوابى كه پادشاه مصر ديده بود در هيچ يك گفتگو وجود نداشت؛ و غفلت كرده از اينكه منظور آقايان از حديث فرشته و يا شيطان حديث به معناى تکلم نيست، بلكه مراد اين است كه خواب، قصه و يا حادثه‌اى از حوادث را به صورت مناسبى براى انسان مصور و مجسم مى‌سازد، همانطور كه در بيدارى گوينده‌اى همان قصه يا حادثه را به صورت لفظ درآورده شنونده از آن به اصل مراد پى مى‌برد و نيز حديث ملك و شيطان نظير اين است كه در باره شخصى كه تصميم دارد كارى بكند و يا آن را ترك كند، مى‌گوييم: نفس او وى را حديث كرد كه فلان كار را بكند، و يا ترك كند؛ معناى اين حرف اين است كه او تصور كردن و يا نكردن آن عمل را نمود، مثل اينكه نفس او به او گفته كه بر تو لازم است اين كار را بكنى، و يا جايز نيست بكنى و كوتاه سخن، معناى اينكه رؤيا از احاديث باشد اينست كه رؤيا براى نائم از قبيل تصور امور است، و عينا مانند تصورى است كه از اخبار و داستان‌ها در موقع شنيدن آن مى‌كند، پس رؤيا نيز حديث است، حالا يا از فرشته و يا از شيطان و يا از نفس خود انسان. اين است مقصود آنهايى كه مى‌گويند رؤيا حديث فرشته و يا شيطان است. و ليكن حق مطلب همان است كه ما گفتيم كه رؤيا حديث خود نفس است، به مباشرت و بدون واسطه ملك و يا شيطان.
تا اينجا مى‌خواستيم بگوييم مراد از تاويل احاديث تاويل رؤياها است، و ليكن از ظاهر داستان يوسف در اين سوره برمى‌آيد كه مقصود از احاديثى كه خداوند تاويل آن را به یوسف (علیه‌السّلام) تعليم داده بود اعم از احاديث رؤيا است، و بلكه مقصود از آن مطلق احاديث يعنى مطلق حوادث و وقايعى است كه به تصور انسان درمى‌آيد، چه آن تصوراتى كه در خواب دارد و چه آنهايى كه در بيدارى. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۲ - آیه ۴۴ سوره مؤمنون

(ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاء أُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ) (سپس پیامبران خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم؛ هر زمان پيامبرى براى هدایت قومى مى‌آمد، او را تکذیب مى‌كردند؛ و ما اين امّتهاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم، و آنها را خبرهايى قرار داديم؛ كه تنها نامى از آنان باقى ماند؛ دور باد از رحمت خدا قومى كه ایمان نمى‌آورند).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: اينكه فرموده: (وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ) بليغ‌ترين بيان در رساندن تسلط قهر الهی بر دشمنان حق و تكذيب كنندگان دعوت حق است، چون مى‌رساند كه اين قهر آن چنان آنها را از بين مى‌برد كه نه عينى از ايشان باقى مى‌گذارد، و نه اثرى، و نه نامى و نه نشانى، تنها داستانى باقى گذاشته كه مايه عبرت ديگران باشد. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)


۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۲۲۲.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۶۹.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۲۶۶.    
۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۶.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳۶.    
۷. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۱۲، ص۲۱۱.    
۸. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۱۲، ص۲۱۱.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۱۰۷.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ۱۱ج، ص۷۹.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۱۶۲.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۲۰.    
۱۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۴.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۵.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۵.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۵۳.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۷۲.    



مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أَحادیثِ»، ص۲۵.    






جعبه ابزار