• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أَجَل (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





اَجَل: (ثُمَّ قَضَی‌ اَجَلًا)
«اجل» از مادّه‌ «اجْل» در اصل، به معنای‌ «مدت معین» است. و «قضاء اجل» به معنای تعیین مدت و یا به آخر رساندن مدت است؛ اما بسیار می‌شود، که به آخرین فرصت نیز «اجل» گفته می‌شود؛ مثلًا می‌گویند: «اجلِ دَیْن» فرا رسیده است؛ یعنی آخرین موقع پرداخت بدهی رسیده است و این که به فرا رسیدن مرگ نیز، «اجل» می‌گویند؛ به خاطر آن است که آخرین لحظه عمر انسان در آن موقع است.
«اجل» دو گونه است: «حتمی» و «مشروط یا معلق». اجل حتمی، زمان پایان قطعی عمر شخص یا قوم یا چیزی است که هیچ گونه دگرگونی در آن‌ امکان ندارد؛ ولی اجل مشروط یا معلق، زمانی است که با دگرگون شدن شرائط و موانع، ممکن است کم و زیاد بشود؛ قبلًا در این زمینه به قدر کافی صحبت کرده‌ایم.



ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با أَجَل:

۱.۱ - آیه ۲ سوره انعام

(هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ) (او كسى است كه شما را از گل آفريد؛ سپس مدتى مقرّر داشت تا انسان تكامل يابد؛ و اجل و مرگ حتمى نزد اوست و فقط او از آن آگاه است؛ سپس شما در یگانگی و قدرت او، ترديد مى‌كنيد).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: تسميه اجل به معنى تعيين آن است، چون خود مردم نيز عادتشان بر اين است كه در معاهدات و قرض‌ها و ساير معاملات اجل را كه همان مدت مقرر در معامله و يا سر رسيدن آن است ذكر مى‌كنند و به همين دو معناى عرفى در كلام خدای تعالی نيز آمده است؛ مثلا در آيه شريفه: (إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ)، اجل به معناى آخر مدت است، و همچنين در آيه شريفه: (مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ) و ليكن در آيه شريفه: (قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‌ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ‌) تا آنجا كه مى‌فرمايد: (قالَ ذلِكَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَيَّ)، أجل به معنى تمامى مدت مقرر آمده است و ظاهرا استعمال اجل در تمامى مدت، استعمال اصلى و استعمال آن در سررسيد، فرع آن است، چون بيشتر اوقات در همان معناى اول به كار مى‌رود، حتى در اثر کثرت استعمال در آن گاهى مى‌شود كه احتياجى به ذكر وصف (مقضى) نديده و به ذكر موصوف (اجل) به تنهايى اكتفاء مى‌كنند، بنا بر اين هر جا كه اين كلمه استعمال شده باشد بايد گفت به معنى اجل مقضى و تمام مدت است مگر قرينه‌اى در كلام باشد و دلالت كند بر اينكه به معناى سررسيد است.
راغب در مفردات مى‌گويد: مدت مقرره زندگى انسان را اجل مى‌گويند مثلا گفته مى‌شود: اجلش نزديك شده، يعنى مرگش فرا رسيده، ليكن اصل معنى آن استيفاء مدت است. به هر تقدير، ظاهر كلام خداى تعالى در آيه مورد بحث اين است كه منظور از اجل و اجل مسمی آخر مدت زندگى است نه تمامى آن، هم چنان كه از جمله‌ (فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ) به خوبى استفاده مى‌شود. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۲ - آیه ۱۲۸ سوره انعام

(وَيَوْمَ يِحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَليمٌ) (در آن روز كه خدا همه آنها را جمع و محشور مى‌سازد، مى‌گويد: اى گروه جنیان و شیاطین! شما افراد زيادى از انسان‌ها را گمراه ساختيد! دوستان و پيروان آنها از ميان انسان‌ها مى‌گويند: «پروردگارا! هر يك از ما دو گروه [پيشوايان و پيروان گمراه‌] از ديگرى بهره برديم؛ ما به لذات زود گذر رسيديم و آنها به حكومت بر ما و به پايان مهلتى كه براى ما مقرّر داشته بودى رسيديم.» خداوند مى‌گويد: «آتش جايگاه شماست؛ جاودانه در آن خواهيد ماند، مگر آنچه خدا بخواهد». پروردگار تو حکیم و داناست).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: شيطان‌ها از فريفتن انسان‌ها و ولايت داشتن بر ايشان يك نوع لذتی مى‌برند، انسان‌ها هم از پیروی شيطان‌ها و وسوسه‌هاى آنان يك نوع لذتى را احساس مى‌كنند، چون به اين وسيله به ماديات و تمتعات نفسانى مى‌رسند، و اين همان اعترافى است كه اولياى شيطان‌ها در قیامت خواهند كرد، و خواهند گفت: (رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ) «پروردگارا ما پيروان شياطين و شياطين، از يكديگر استفاده كرديم»، ما از وسوسه و تسويلات آنها -كه همان متاع دنیا و زخارف آن باشد- استفاده كرديم، و آنان از ولايتى كه بر ما داشتند لذت بردند، و نتيجه‌اش اين شد كه مى‌بينيم.
از اينجا معلوم مى‌شود كه مراد از أجل در جمله‌ (وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنا) آن حدى است كه خداوند براى وجود ايشان قرار داده و آن درجه و پايه‌اى است كه ايشان به وسيله اعمالى كه كردند بدان رسيدند، نه اينكه معنايش سر رسيدن مدت زندگى باشد، سیاق آیه هم همين معنا را تاييد مى‌كند. روى اين حساب برگشت معناى آيه به اين است كه: بعضى از ما به سوء اختیار و به عمل زشت خود بعض ديگر را پيروى كرديم، و اين روش را تا آنجا كه‌ تو مقدر كرده بودى ادامه داديم، يعنى تا سر حد ظلم و کفر پيش رفتيم. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)

۱.۳ - آیه ۴۳ سوره مؤمنون

(مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ) (هيچ امّتى بر اجل حتمى خود پيشى نمى‌گيرد، و از آن تأخير نيز نمى‌كند).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: در آیه ۴ و ۵ سوره حجر گذشت که براى هر امتى كتاب معلومى نزد خداست كه در آن اجل‌هايشان نوشته شده، و نمى‌توانند آن را -حتى يك ساعت- جلو و يا عقب بيندازند. اين دو آيه دلالت دارد بر اينكه همانطور كه فرد فرد بشر داراى كتاب و اجل و سرنوشتی هستند، امت‌هاى مختلف بشرى نيز داراى كتاب هستند. اين دو آيه كتاب امت‌ها را خاطر نشان مى‌سازد، و در آيه‌ (وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً) (و هر انسانى، اعمالش را بر گردنش آويخته‌ايم؛ و روز قيامت، نامه اعمالش را براى او بيرون مى‌آوريم كه آن را در برابر خود، گشوده مى‌بيند) كتاب افراد را متذكر است؛و در آیه ۳۴ سوره اعراف گذشت که اين آيه استدلال از مطلبى است كه در تقدير است، و جمله شرطيه‌اى كه در صدر آيه بود بر آن دلالت دارد، و تقدیر كلام چنين است: در مؤاخذه ايشان عجله نمى‌شود، و ليكن عقب انداخته مى‌شود تا اجل مسمی و مدت معين، و اجل مسمى نسبت به فرد فرد انسان همان مرگ اوست، و نسبت به امت‌ها، انقراض ايشان، و نسبت به عموم بشر همان نفخ صور و آمدن قيامت است، و اين سه معنى در قرآن کریم براى اجل مسمى آمده، يك جا فرموده: (وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى) (و در اين ميان گروهى از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مى‌ميرند و در نهايت به اجل حتمى خود مى‌رسيد) و يك جا فرموده: (وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ) (براى هر قوم و جمعيّتى، زمان و اجل معيّنى است؛ و هنگامى كه اجل آنها فرا رسد، نه ساعتى از آن تأخير مى‌كنند، و نه بر آن پيشى مى‌گيرند) و در جاى ديگر فرموده: (وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ) (و اگر فرمانى از سوى پروردگارت صادر نشده بود كه تا سرآمد معيّنى زنده و آزاد باشند، در ميان آنها داوری مى‌شد و به کیفر خود مى‌رسيدند). (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)


۱. انعام/سوره۶، آیه۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۵.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۸۷.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۵۴۲.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۲۶۵.    
۶. انعام/سوره۶، آیه۲.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۸.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۹. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۵.    
۱۰. قصص/سوره۲۸، آیه۲۸.    
۱۱. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۵.    
۱۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۵.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۸.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۸.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۸.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۳.    
۱۷. انعام/سوره۶، آیه۱۲۸.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۴.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۴۸۵.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۵۲.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۷۳.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۶۴.    
۲۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۳.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۵.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۴.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۳.    
۲۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۳.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۳.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۴۱.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۹۷-۹۸.    
۳۱. غافر/سوره۴۰، آیه۶۷.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۷۵.    
۳۳. اعراف/سوره۷، آیه۳۴.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۴.    
۳۵. شوری/سوره۴۲، آیه۱۴.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۴.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۰۸.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۸۲.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۵۳.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۷۱.    



مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أَجَل»، ص۲۴.    






جعبه ابزار