آیه تبیلغ در آخرین روزهای حیاتپیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نازل شده و حضرت را مأمورِابلاغپیامی مهم کرد و حاکی از آن است که اگر پیامبر این پیام را ابلاغ نکند، رسالت خدا را به انجام نرسانده است.
بنا به روایت دانشمندان شیعه و نیز بعضی علمای اهلسنّت، پس از بازگشت رسول خدا از حجةالوداع، در منطقه غدیرخم این آیه نازل شد: «یااَیُّهَاالرّسولُ بَلِّغْ مااُنزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاس اِنَّ الله لایهدِی القَومَ الکافِرین» (ای پیامبر آنچه از پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرساندهای و خدا تو را از (گزند) مردم نگاه میدارد).
بعد از نزول آیه تبلیغ، پیامبر به مسلماناندستور توقف داد و پس از اقامه نماز و ایراد خطبهای، به معرفی علی علیهالسلام پرداخت و از جمله فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا علیٌّ مَوْلاه».
بر این اساس، معنای «بلّغ ما انزل الیک» چیزی جز اعلام و ابلاغولایتعلی علیهالسلام نبود و این موضوع قبلاً از طریق وحی به رسول خدا گفته شده بود، اما رسول خدا از نگرانی آنکه عدهای وی را به حمایت از پسرعموی خود متهم سازند، از اعلام آن خودداری کرد.
در تفاسیر اهلسنت از احتمالات دیگری در سبب نزول آیه تبلیغ، و به عبارت دیگر معنای «بلّغ ما انزل الیک»، سخن رفته است که دو موردِ آنها از بقیه مهمتر است:
آیه تبلیغ در مکه نازل شده و غرض از نزول آن سفارش به رسول خدا در ابلاغ حقایقدین به کفار و مشرکان بوده است. ضمناً به موجب برخی روایات، ابوطالب به جهت حفظپیامبر از گزند دشمنان، برای حضرت مراقبانی گماشته بود، اما پس از نزول آیه تبلیغ رسول خدا مراقبان خود را مرخص کرد و فرمود که خداوند مرا از کید مردم حفظ میکند و علاوه بر آن موظف گردید که حقایق دین را بدون واهمه به کفار و مشرکان ابلاغ کند.
لذا فرض نزول آیه تبلیغ در مکه و نیز اینکه آیه مزبور طی سالیان دراز بدون الحاق به سورهای خاص به تنهایی خوانده میشده یا احیاناً در بایگانی بوده است، فرض درستی نیست.
«ما انزل الیک» یعنی «ماانزل الیک من الرّجم و القصاصِ الذی غیّره الیهود فی التوراةِ و النصاری فی الانجیل». استدلال وی آن است که سخن در قبل و بعد از این آیه نیز درباره اهل کتاب است و موضوع آیه نباید با موضوعآیات قبل و بعد از خود بیگانه باشد.
که آن هم به درخواست مسیحیان منتفی شد. پس با توجه به قدرت پیامبر و مسلمانان، آن هم در واپسین سالهای عمر رسول خدا، موجبی جهت نگرانی آن حضرت از یهود و نصارا وجود نداشت تا سبب واهمه در ابلاغ حقایق دین به آنان گردد. بهعلاوه، آیه تبلیغ از جهت موضوع با آیات قبل و بعد از خود بیگانه نیست، زیرا آیات قبل و بعد از آیه تبلیغ در نکوهشِ یهود و نصاراست و چه بسا آنان تصور میکردند که با رحلت رسول خدا، دوران قدرت مسلمانان سپری میشود و بار دیگر زمینه نفوذ و سلطه آنان فراهم میگردد، اما آیه تبلیغ که درباره تعیین رهبریامتاسلام پس از پیامبر است، بطلان این تصور را آشکار ساخت و این مطلب با آیه «اکمال دین» که پس از اعلام ولایتعلی علیهالسلام نازل گردید، کاملاً مناسبت دارد.
نخست آنکه در این آیه، رسول خدا موظف به ابلاغ مطلبی خطیر و حساس گردید، زیرا در صورت ابلاغ نکردن آن، رسالت پروردگار به انجام نمیرسید و از این جهت مطلب مورد نظر ارزشی معادلِ اصل نبوت و رسالت داشت. نمیتوان تصور کرد که مطلب مذکور مطلبی اعتقادی مانند توحید و نبوت و معاد یا موضوعی فقهی از قبیل احکامنماز و روزه و حج بوده است، زیرا سوره مائده از آخرین سورههای نازله است و این حقایق پیش از آن به پیامبر نازل و به مردم ابلاغ شده بود؛ لذا در اواخر حیات رسول خدا نوبت به اعلام مطلبی رسید که علاوه بر اهمیت و تازگی آن برای مردم، در جای خود مکمل اصل رسالت به شمار میرفت و این چیزی جز طرح رهبری امت اسلامی پس از رحلت پیامبر نبود.
نکته دیگر آنکه به سبب حساس بودن مطلب مورد نظر، رسول خدا در ابلاغ آن نگرانی به خود راه داده بود، اما خداوند با پیام «والله یَعْصِمُکَ مِنَ الناس» از رسول خدا رفع نگرانی کرد. با توجه به منتفی بودن نزولآیه درباره مشرکان قریش و اهل کتاب، روشن میگردد که مصداق «ناس» در آیه تبلیغ، منافقان درون جامعه اسلامی بودند.
مهمتر از این موارد، علی علیهالسلام به هنگام وفاتپیامبر، سی و سه ساله بود و پذیرش رهبری او در جامعهای که سن افراد و شیخوخیتملاک مهمی در تصدی مناصب بود، امر سادهای نبود. این امر در جنگ تبوک نیز که پیامبر اکرم، حضرت علی را به جای خود در مدینه قرار داد یا در واپسین لحظات عمر خود اسامه بن زید را به فرماندهی منصوب کرد، بروز یافت.
لذا در جریان معرفی علی علیهالسلام به عنوان رهبر امتاسلام نیز وجود این نگرانیها طبیعی بود، اما خداوند با نزول آیه تبلیغ هر گونه تردید را از رسول خدا زایل ساخت.