آن (فلسفه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«آن» یکی از اصطلاحات بهکار رفته در
علم فلسفه بوده و بهمعنای وقت است.
«آن» یا دم (Instant ،moment) در لغت به معنی وقت است. گفته شده: اصل آن، اوان بوده است، الف اول آن حذف شده و او تبدیل به الف شده و این کلمه تبدیل به «آن» شده است.
در اصطلاح فلاسفه، «آن» عبارت است از پایان گذشته و آغاز آینده. این دو، توسط «آن» از یکدیگر جدا میشوند. چنانکه در
مباحث مشرقیه چنین آمده است: "عبارة عمّا یفصل الماضی عن المستقبل".
پس «آن» به این اعتبار حد جدائی بین این دو لحظه است و به این اعتبار که مشترک بین آنهاست، حدّ پیوند آنهاست. به عبارت دیگر، «آن» طرف موهوم بین دو
زمان متعاقب است. در کتاب
کشّاف اصطلاحات الفنون بر موهوم بودن و حد مشترک بودن «آن» تاکید شده است: "هو الآن الموهوم الّذی هو حدّ مشترک بینهما (الماضی و المستقبل) بمنزلة النّقطة المفروضة علی الخطّ".
«آن» نزد
وهم، مقدار کوچک زمان است. مانند مقدار زمانی که در دو طرف «آن» حقیقی است. «آن» به این معنی زمان متوسط بین گذشته و آینده است که
عقل از آن جهت که کل است، آن را درک میکند.
ابوعلی سینا در پایان فصل ۱۳ بخش طبیعیات شفا میافزاید: «آن» در این معانی به کار میرود:
۱. حد مشترک میان گذشته و آینده، یعنی «آنِ» حاضر که به فارسی «اکنون» میگوییم؛
۲. هر فصل مشترک به طور اعم، اگر چه در گذشته یا آینده باشد؛
۳. طرف و نهایت زمان، اگر چه دلالت بر اشتراک نداشته باشد، ولی همین اندازه که در تصور بتواند سبب ناپیوستگی باشد، کافی است بدین معنی که هرگاه ذهن بخواهد برای زمان، طرف و نهایتی بسازد آن نهایت را «آنی» تصور میکند، چنانکه نهایت هر خطی به صورت نقطه تصور میشود؛
۴. زمان کوتاهی که به «آنِ» حاضر بسیار نزدیک باشد. این معنی مترادف با الآن است که به فارسی «همین دم» یا «هماکنون» گفته میشود و ممکن است مقصود گوینده گذشتۀ نزدیک یا آیندۀ نزدیک باشد، چنانکه گوییم هماکنون دیدم، اکنون میآیم.
نسبت «آن» به زمان مانند نسبت
نقطه به خط نامتناهی است و نسبت واحد به عدد. همچنان که وجود نقطه در خط وجود واقعی نیست بلکه وجود فرضی است، وجود «آن» هم در زمان یک وجود فرضی است. فرق بین وحدت و آن، این است که وحدت جزئی از عدد است، در حالی که «آن» حد دو زمان گذشته و آینده است. به عبارت دیگر آن نهایت زمان است نه نهایت شیء. آنات زمانی را نمیتوان در پی یکدیگر
تصور کرد مگر اینکه آنها را خارج از یکدیگر فرض کنیم.
«آن» تقسیمناپذیر است و با سیلان خود، زمان را پدید میآورد. «آن» دائمی، امتداد حضور الهی است که توسط آن، ازل در ابد مندرج میشود و هر دوی آنها در زمان حال مندرج میشوند. پس ازل و ابد و زمان حال، توسط «آن»، متحد میشوند. به همین مناسبت، «آن» را باطن زمان، اصل زمان و
سرمد نامیدهاند. زیرا آنات زمانی نقوش و تغییراتی است که توسط آنها، صورت «آن» آشکار میشود و خود «آن» به حال خود بطور سرمدی ثابت است.
لحظه در لغت به معنی یک نگاه یا یک بار نگاه کردن است و به وقت کمی که به مقدار یک نگاه باشد، اطلاق میشود. میگویند: یک دم سخن نگفت و یک دم نزد او نشست. فیلسوفان لحظه را به معنی هر یک از مراحل تحول مادی، نفسانی، اجتماعی و دیالکتیکی به کار میبرند و آن را مترادف «آن» میدانند.
فیلسوفان اسلامی بحث دربارۀ «آن» را ضمن مبحث زمان مطرح کردهاند. این بحث به طور کلی در پیرامون دو موضوع میچرخد: یکی ماهیتِ «آن» و چگونگی رابطهاش با زمان، دیگری نحوۀ وجودِ آن.
عمدهترین این بحثها همان است که در بخش طبیعیات شفای ابوعلی سینا آمده است. وی میگوید: چون زمان امری پیوسته است و گسستگی ندارد، هرگاه اجزایی جدا از یکدیگر در آن فرض شود، هر یک از آن اجزاء را «آن» نامند. از همین رو، وجودِ «آن»،
وجود ذهنی و معنایش وابسته به زمان است. در توضیح بیشتر این نکته میافزاید که وجودِ «آن» در زمان مانند وجود نقطه در خط است. نقطه را میتوان دو گونه تصوّر کرد: یکی نقطهای که وجودش وابسته به خط و جزء فرضی خط است؛ دیگری نقطهای که از سَیَلانش خط حاصل میشود و از این لحاظ وجود خط وابسته به نقطه است. به همینسان، «آن» را نیز میتوان دو گونه به تصور آورد: یکی «آنی» که جزء زمان است و وجودش وابسته به زمان است، دیگری «آنی» که از سیلانش زمان پدید میآید. «آن» در این معنی مقدم بر وجود زمان است و وجود زمان وابسته به آن است.
بهمنیار سخنان ابوعلی را بازگو کرده گوید: زمان همیشه در ارتباط با
حرکت به تصور ما میآید و همانسان که
حرکت توسّطی همواره میان سابق و لاحق در سیلان است، آنچه از زمان نیز منطبق با این
حرکت است، میان گذشته و آینده در سیلان است و همان است که «آن» خوانده میشود. «آن»
وجودِ مستقل و
بالفعل ندارد، بدین معنی که برای «آن» وجودِ بالفعلی که متمیز و متمایز از «آنِ» بعدی باشد نیست، بلکه این وجود، وجودی فرضی است. به سبب «آن»،
تقدّم و
تأخّر پدید میآید و به سبب تقدّم و تأخّر زمان معدوم میشود. پس قبلیت و بعدیت از جهت «آن» و در مقایسۀ با «آن» است.
پس از ابوعلی، فیلسوفان و متکلمان کم و بیش در محدودۀ سخنان وی به تحلیل و بحث پرداختند بیآنکه چندان چیزی بر آن بیفزایند.
فخرالدین رازی فشردۀ سخن حکیمان را آورده و به نقد آن پرداخته است. به گفتۀ او «آن» بر دو وجه تصوّر میشد. یکی اینکه حصولش فرع بر حصول زمان باشد، دیگر آنکه حصول زمان فرع بر حصول آن باشد. «آن» در معنای اول چنین است که در زمان و برای زمان حدی فرض کنیم. این حد، طرف زمان است و «آنِ» مفروض نامیده میشود. اما دربارۀ «آنی» که حصول زمان فرع حصول آن است میتوان گفت که
مسافت و
حرکت و زمان اموری متطابقند.
حاصل سخنان فخرالدین رازی این است: همانسان که
حرکت دو گونه است: یکی
خارجی به نام توسطی، دیگری
ذهنی به نام
قطعی، زمان نیز دو وجه دارد: یکی خارجی که مطابق با
حرکت توسطی است (
آنِ سیال)، دیگری ذهنی که منطبق با
حرکت قطعی است (زمان متصل). همانسان که
حرکت توسطی موجب
حرکت قطعی است، «آنِ سیّال» نیز زمانی را که ممتد و تقسیمپذیر است در
ذهن ترسیم میکند. مقصود از
حرکت توسطی، حالت بودن جسم میان
مبدأ و منتهاست. این
حرکت امر بسیط و تقسیمناپذیری است که گذشته و آینده ندارد و ظرفِ وجودِ آن، زمانِ حال است. مقصود از
حرکت قطعی، امر پیوستۀ معقولی است که از آغاز تا پایان
حرکت، امتداد دارد و تابع و معلول
حرکت توسطی است.
علامه حلّی، با تاثّر از گفتههای فخرالدین رازی مینویسد: «آن» پایان گذشته و آغاز آینده است و در خارج نیست. زیرا وجود خارجی آن مستلزم وجود جزء بخشناپذیر در
حرکت خواهد بود که این خود مستلزم وجود جزء بخشناپذیر در مسافت است. اساس
استدلال این است که زمان و
حرکت و مسافت اموری متطابقند و اگر یکی منقسم شود دو دیگر نیز منقسم خواهند شد. گاهی «آن» بر زمان حاضر اطلاق میشود که در
نفسالامر تقسیمپذیر است، ولی ذهن انسان به علت کوتاهی، آن را به صورت حاضر، بخشناپذیر فرض میکند. با این تعبیر «آن» جزئی از زمان بخشپذیر میگردد.
میر محمدباقر داماد مینویسد: «بودنِ در وسط (
حرکت توسطی) و همچنین آنِ سیال، در خارج تحقق دارند».
مقصود میرداماد از این بیان آن است که میخواهد تحقق وجود خارجیِ
حرکت قطعی و زمان متصل را نیز که منطبق با آن است، نتیجه بگیرد. به گفتۀ وی، چون «آن سیال» و
حرکت توسطی وجود عینی دارند، پس زمان و
حرکت قطعی هم که معلول «آن سیال» و
حرکت توسطی است، در خارج موجود است.
در پی میرداماد، شاگردش
صدرالمتألّهین شیرازی نیز بر همین عقیده رفته و در
کتاب اسفار، فصلی زیر این عنوان گشوده است: «گفتار در بارۀ اینکه نبودن
حرکت قطعی و زمانی که منطبق بر آن است، تهی از اشکال نیست».
در پی این مباحث، صدرا، با موشکافی بیشتری دربارۀ «آنِ سیال» و رابطهاش با
حرکت توسطی به بحث پرداخته است. حاصل سخن او چنین است که نسبت «آن سیال» به زمان، مانند نسبت
حرکت توسطی به
حرکت قطعی است، یعنی همانسان که
حرکت توسطی علت
حرکت قطعی است، «آن سیال» نیز موجب تحقق زمان متصل است.
امام خمینی «آن» را نهایت
زمان میداند که به منزله نقطههایی است که خط ممتد زمانی از آنها تشکیل میشود، یعنی زمان را مانند خط مستمر و ممتدی میداند که هرچه مستمر الوجود و تدریجی الوجود است با این خط ممتد زمانی انطباق پیدا میکند و همان گونه که از حصول اتصال وهمی نقطهها، خط ممتد حاصل میشود، در زمان نیز آنات به منزله نقطههایی وهمیاند که خط ممتد زمانی از آنها تشکیل میشود.
امام خمینی در اثبات
صور سیال قائل است که
عالم جسمانی صورت سیالی است که به شکل وحدت جمعی موجود است و در هر جزئی از این صورت سیال تصرم هست، بدون آنکه تخلل عدمی در کار باشد
بنا بر نظر امام خمینی تصرع و تجدد که همان تبدل صورتی به صورت دیگری است، به این است که جزء اول برود و جزء دوم بیاید، پس بین اجزای صورت سیال، فاصله و سکون نیست تا تصرم (گذشتن) عین تکون (شدن) نباشد، ازاینرو زمان متشکل از آنات متوالی نیست؛ زیرا تتالی آنات محال است و اگر تتالی دو «آن» جایز باشد، لازم میآید جزء لایتجزی ثابت باشد و این باطل است.
امام خمینی میان «آن» و زمان و ارتباط آن دو با بحث «
حرکت توسطیه و
قطعیه» ارتباط نزدیکی برقرار کرده است. امام خمینی
حرکت توسطیه را بودن شیء
متحرک میان مبدا و مقصد میداند، بهگونهای که هر یک از حدود مسافت در نظر گرفته میشود
متحرک در «آن» قبل و در «آن» بعد، در آن حد وجود ندارد.
حرکت توسطیه حالت بسیطی است که در همان «آن» نخست
حرکت در
متحرک پدید میآید و تا «آن» آخر
حرکت در آن باقی است که سیلان در نسبتهای «آن» بهحسب موازاتش با حدود مسافت است و زمان کمیت چنین
حرکتی است، اما
حرکت قطعیه، همان نسبت
حرکت توسطیه به حدود است که بهصورت پیدرپی و تدریج و اتصال است بهگونهای که خللی میان آنها نیست؛ یعنی شیء در مسیر
حرکت بهگونهای است که در هر «آن» باتوجهبه اینکه
قطعهای را ترک میکند و
قطعهای دیگر به دست میآورد، از نسبتی خاص برخوردار است.
چنانکه دیده میشود، بیشتر متفکّران پس از ابوعلی سینا با تقسیم «آن» به «آنِ مفروض» و «آنِ سیال»، دربارۀ «آن» با زمان، به رابطۀ میان
حرکت توسطی و
حرکت قطعی توسل جستهاند. «آنِ مفروض» را گاهی به حد فاصل میان گذشته و آینده و گاهی به حدمشترک میان گذشته و آینده
تعریف کردهاند. در توضیح تفاوت این دو تعریف گفتهاند: از آنجا که «آنِ مفروض» وجود خارجی ندارد و امر فرضی و ذهنی است، نمیتواند حدفاصل میان دو امر خارجی ندارد و امری فرضی و ذهنی است، نمیتواند حدفاصل میان دو امر خارجی یعنی گذشته و آینده، گردد. پس بهتر است که بگوییم حدمشترک است، یعنی پایان گذشته و آغاز آینده است. به عبارت دیگر «آنِ مفروض» مشترک میان گذشته و آینده است نه حدفاصل، زیرا اگر حدفاصل باشد ترکیب زمان از اجزاء بخشناپذیر، یعنی تتالی آنات پیش خواهد آمد و تتالی آنات چون مستلزم وجود اجزاء لایتجزا در مسافت است، باطل است. حقیقت زمان در جهانِ خارج چیزی جز «آنِ سیال» نیست. زمان حاصل از «آنِ سیال» امر ذهنی است و اگر وجودِ بالفعل برای آن بپذیریم به این معنی است که منشأ انتزاعش که «آنِ سیال» باشد، تحقق دارد.
در اینجا یادآور میشود که در اصطلاح عرفان، واژۀ «آن» در دو معنای دیگر به کار رفته است:
۱.
حُسن و ملاحتی که به ذوق
ادراک میشود ولی نمیتوان آن را توصیف کرد، یعنی کیفیتی در حُسن و زیبایی که به وصف در نیاید چنانکه
حافظ گفته است: "بندۀ طلعت آن باش که «آنی» دارد".
۲. نزد سالکان، «آن» عبارت است از
عشق.
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
• میرداماد، محمدباقر، قبسات.
• ابنسینا، حسین بن عبدالله، الشفا (طبیعیات).
• ابن سینا، حسین بن عبدالله، فن سماع طبیعی.
• ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل.
• تهانوی، محمد بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون.
• عبداللـه نورانی و محمدتقی دانشپژوه، جام جهاننمای.
• علامه حلی، حسن بن یوسف، ایضاح المقاصد.
• ابنسینا، حسین بن عبدالله، ترجمه فن سماع طبیعی.
• صدرالمتالهین، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیه فی الاسفار الاربعه.
• فخرالدین رازی، محمد بن عمر، المباحث المشرقیه.
• خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، تلخیص المحصل.
•
صمد موحد، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آن». •
صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی، ص۱۱۰. • خاتمی، احمد، فرهنگ علم کلام، ص ۴۶.
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.