آلقدامه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آلِ قُدامه،
خاندانی فلسطینیُ الاصل و حنبلیمذهب که
فقیهان، مُسندان،
حافظان و
قاضیان بسیاری از آن برخاستند و فعالیت علمی ــ دینی آنان در
اندیشۀ اسلامی آن روزگار و گسترش
مذهب حنبلی تأثیر بزرگی به جای نهاد.
نام این
خاندان از نیای بزرگشان قدامة بن مقدام بن نصر بن عبداللـه گرفته شده است. زادبوم او روستای جمّاعیل یا جمّاعین از توابع نابلس بود. محمد بن قدامه و سپس فرزندش احمد و نوهاش محمد ابوعمر
ریاست مذهبی این روستا را به عهده داشتند. زندگی علمی و آوازۀ آل قدامه پس از حملۀ
صلیبیان به
فلسطین آغاز شد. به دنبال سقوط
بیت المقدس در ۴۹۲ق/۱۰۹۹م به دست صلیبیان، امیران صلیبی به صورت فئودال درآمدند و زندگی را بر مردم سخت گرفتند.
کشاورزان جمّاعیل و روستاهای پیرامون آنکه از فشارهای گوناگونی گوناگونی همچون
بیگاری و پرداخت
خراج و نیز از
زندان و حتی بریدن
پا رنج میکشیدند، تسلای خاطر خود را در سخنان صلیبیان بر جماعیل فرمان میراند، به بهانۀ آنکه گرد آمدن کشاورزان پیرامون شیخ احمد آنان را از کار باز میدارد، در صدد کشتن وی برآمد.
از اینرو، احمد در ۵۵۱ق/۱۱۵۶م به
دمشق که زیر فرمان نورالدین محمود بن زنگی بود،
مهاجرت کرد. این
کوچ سرآغاز فعالیت علمی مداومی شد که در چند
سده از اواسط سدۀ ۶ تا ۱۱ق/۱۲ تا ۱۷م ادامه یافت.
آل قدامه نخست در
مسجد ابوصالح دمشق اقامت گزیدند و شیخ احمد در آنجا به
امامت حنبلیان پرداخت، اما کوچیدن بسیاری از مردم جماعیل و روستاهای دیگر، جا را بر آوارگان تنگ کرد و شیوع
بیماری بسیاری از آنان را از میان برد. از سوی دیگر داشتن
مذهب حنبلی گرفتاریهایی را برای آنان پیش آورد.
سرانجام، حدود ۳ سال بعد، مسجد ابوصالح را ترک گفتند و به دامنۀ
کوه قاسیون که مردگان خود را از پیش در آن به
خاک میسپردند، کوچیدند. از آن پس این منطقه به نام آنان صالحیه خوانده شد.
شیخ احمد در آنجا
دیرُ الْحَنابله را ساخت که اکنون
جامعُ الْحنابله نام دارد و آثارش هنوز برجاست.
سپس خانهها، بازارها،
مدارس و
مساجد بیشماری ساخته شد و صالحیه به صورت یکی از کانونهای فعالیت علمی و دینی درآمد و نقش مهمی را در گسترش مذهب حنبلی در دمشق،
مصر،
بعلبک و
بغداد به عهده گرفت.
آل قدامه گذشته از عالمان، قاضیان بزرگی پروراند که
منصب قاضی القضاتی دمشق بارها به آنان رسید. همچنین توجه این خاندان به آموزش
زنان، به رشد زنانی انجامید که در
دانشهای دینی روزگار خویش صاحب نام بودند.
آل قدامه با خاندانهای علمی سرشناسی همچون
بنی سرور،
بنی عبدالواحد،
راجح و
جماعه پیوندهای خویشاوندی داشتند که گاه افراد آنان را در شمار خاندان آل قدامه نام بردهاند.
در این مقاله گذشته از آل قدامه از فرزندان یوسف برادر شیخ احمد (نوادۀ قدامه) که به
آل عبدالهادی شهرت یافتند نیز یاد میکنیم.
افراد سرشناس آل قدامه بدین قرارند:
احمد بن محمد بن قدامه (۴۹۱-۵۵۸ق/۱۰۹۸-۱۱۶۳م)،
خطیب جماعیل.
وی از روستاهای نابلس بود. در ۵۵۱ق/۱۱۵۶م پس از استیلای فرنگیان بر سرزمینهای بیت المقدس، با
خانوادۀ خود به دمشق کوچید و چنانکه اشاره شد در مسجد ابوصالح اقامت گزید. در ۵۵۴ق/۱۱۵۹م به کوه قاسیون رخت کشید و دیر الحنابله را بنیاد گذاشت و به
تدریس پرداخت. گفتهاند در
پارسایی بیمانند بود.
ابوعمر محمد بن احمد بن محمد بن قدامه (۵۲۸-۶۰۷ق/۱۱۳۴-۱۲۱۰م)، برادر بزرگ موفقالدّین عبدالله بن احمد.
وی در روستای الساویا و به قولی در روستای جماعیل زاده شد. در ۵۵۱ق/۱۱۵۶م به دمشق کوچید و در آنجا از پدرش و ابوالمکارم عبدالواحد ابن هلال و ابوتمیم سلمان بن علی رجبی و دیگران حدیث شنید. سپس به مصر رفت و از سعید بن حسن مأمونی
حدیث آموخت
و در همانجا از علی بن بری
نحو را فرا گرفت.
قرآن و نیز مختصر الْخِرَقیّ و
احادیث بسیاری از برداشت و
فقه و
فرایض میدانست.
ابوعمر در حملات
صلاحالدین ایوبی به سرزمینهای اشغالی صلیبیان شرکت کرد و در
فتح قدس و سواحل
شام و جاهای دیگر حضور داشت.
در ۵۹۸ق/۱۲۰۲م مدرسهای را در دامنۀ قاسیون بنیاد گذاشت که به نام مدرسه العمریه معروف شد. وی آن را
وقف فقه و قرآن کرد.
خط بسیار خوشی داشت و از قرآن و شماری از کتابهای
تفسیر و فقه با خط خود نسخهبرداری کرد. روزگارش را به پارسایی و
عبادت میگذراند و در قاسیون
خطبه میخواند.
ضیاء (حافظ ابوعبداللـه محمد مقدسی) و منذری از او حدیث شنیدند.
مدفن او در
مقبرهای در مقابل دیر حورانی است.
وی ۴
پسر به نامهای عمر، شرفالدین عبدالله پدر عزالدّین، احمد و عبدالرحمن داشت که در ۶۵۵ق/۱۲۵۷م تنها کوچکترین آنان یعنی عبدالرحمن زنده بود.
شرفالدّین ابوالحسن احمد بن عبیدالله بن احمد بن محمد بن قدامه (۵۷۳-۶۱۳ق/۱۱۷۷-۱۲۱۷م). وی
فقیهی فاضل بود.
از ابوالفرج عبدالمنعم بن کُلَیْب حرّانی و دیگران حدیث شنید و روایت کرد.
ابوالمجد عیسی بن عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه (۵۴۱-۶۲۰ق/۱۱۴۷-۱۲۲۳م).
وی در روستای جماعیل به دنیا آمد. ده ساله بود که خانوادهاش از
ستم صلیبیان به دمشق کوچید. او در این شهر
قرآن و مختصر الخِرَقی را از بر کرد و از پدرش و ابوالمکارم بن هلال و دیگران حدیث شنید.
در ۵۶۱ق/۱۱۶۶م با پسر خالهاش حافظ عبدالغنی به بغداد رفت و از
هبةالله دقّاق و
ابن بطّی و
عبدالقادر گیلانی و دیگران حدیث شنید. سپس در
مکه از مبارک بن الطّباخ و در موصل از خطیب شهر ابوالفضل حدیث شنید.
مدتی در مدرسۀ عبدالقادر اقامت داشت و خرقی را نزد او خواند.
پس از مرگ عبدالقادر از ابوالفتح بن منّی
فقه آموخت.
۴ سال در بغداد ماند و سپس به دمشق بازگشت و در ۵۶۷ق/۱۱۷۲م بار دیگر به
بغداد رفت.
موفقالدّین در جنگهای صلاحالدّین ایوبی شرکت میجست.
در ۵۷۴ق/۱۱۷۸م به
حج رفت و در بازگشت یک سال در بغداد ماند. سپس به دمشق بازگشت و در همین زمان به نوشتن کتاب المغنی در شرح الخرفی پرداخت.
او در جامع مظفری دمشق امامت میکرد و حدیث میگفت و
درس میداد و روزهای
جمعه خطبه میخواند. منذری در دمشق با او دیدار کرده و از وی حدیث شنیده است.
موفقالدّین در زمینههای گوناگونی همچون فقه، نحو، حساب، فرایض و
نجوم دست داشت و کتابهای فراوانی به یادگار گذاشت که از آن میان اینها را میتوان نام برد: لمعة الاعتقاد، چاپ دمشق، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م؛ لمحة الاعتقاد، دمشق، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م؛ التّوابّین، دمشق، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م؛ المغنی فی شرح مختصر الخرقی، مصر، ۱۳۴۱ق/۱۹۲۳م؛ المقنع، مصر، ۱۳۴۱ق/۱۹۲۳م؛ عمدة الاحکام عن سید الانام، نسخۀ خطی در مدرسۀ سپهسالار (سابق)؛ العمده، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۸۴م؛ الکافی؛ التبیین فی انساب القرشیین، نسخۀ خطی در امیرنشین قطر؛ ذم الموسوسین، نسخۀ خطی در
آستان قدس؛ اثبات صفة العلوّ اللـه الواحد القهار، نسخۀ خطی در دارالکتب قاهره؛ العقیده، در ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م ضمن یک مجموعۀ ۹ کتابی در مطبعۀ علمی کردستان به چاپ رسیده است؛ ذمّ التأویل، همراه العقیده به چاپ رسیده است؛ العقائد، نسخۀ خطی در کتابخانۀ عمومی اوقاف در بغداد؛ التّنزیه و التّفویض، نسخۀ خطی در همانجا؛ روضة النّاظر و جنّة المناظر، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
).
او ۲
دختر به نامهای صفیّه و فاطمه و ۳ پسر به نامهای ابوالفضل محمد، ابوالعزّ یحیی و ابوالمجد عیسی داشت. همۀ پسرانش در زمان
حیات وی درگذشتند و از این ۳ تن تنها عیسی ۲ پسر داشت که آن دو نیز نابههنگام مردند و به این ترتیب از
نسل موفقالدّین کسی نماند.
امّ محمد رابعه دختر احمد بن محمد بن قدامه (د ۶۲۰ق/۱۲۲۳م)،
خواهر ابوعمر و موفقالدین.
وی از ابوالفتح محمد بن عبدالباقی بن احمد و ابوالقاسم یحیی بن ثابت بن بندار و ابوبکر احمد ابن مقرب کرخی و دیگران
اجازۀ روایت حدیث گرفت و به منذری اجازه داد. فخرالدین ابوالحسن علی بن احمد از او
روایت کرده است. ام محمد
حافظ قرآن بود و به زنان درس میداد.
امّ احمد رقیه دختر احمد بن محمد بن قدامه (د ۶۲۱ق/۱۲۲۴م)، خواهر بزرگ امّ محمد رابعه و
مادر حافظ ابوعبدالله محمد بن عبدالواحد مقدسی مشهور به ضیاء.
ابوالفتح محمد بن عبدالباقی بن احمد و ابوبکر احمد بن مقرب کرخی و دیگران به او اجاه دادند و منذری از وی روایت کرده است.
امّ احمد آمنه دختر ابوعمر محمد بن احمد بن محمد بن قدامه (د ۶۳۱ق/۱۲۳۴م).
وی از ابوالفتح محمد بن عبدالباقی بن احمد و ابوبکر احمد بن مقرب و دیگران اجازۀ روایت حدیث گرفت. قرآن را از بر داشت و به زنان و کنیزان درس میگفت. منذری از وی اجازۀ نقل حدیث گرفت.
جمالالدّین ابوحمزه احمد بن عمر بن محمد بن احمد بن محمد بن قدامه (۵۶۹-۶۳۳ق/۱۱۷۴-۱۲۳۵م).
وی در کودکی به
بغداد رفت و مدت اندکی به شنیدن حدیث و
تحصیل پرداخت. سپس وارد
سپاه شد و در جنگ با صلیبیان از خود دلاوری نشان داد. وی مدتی
والی جماعیل بود.
از نصراللـه القزّاز و ابن شاتیل و ابوالمعالی بن صابر حدیث شنید و روایت کرد. گروهی از جمله منذری از وی روایت کردهاند.
ساره دختر عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه.
وی از ابوطاهر سلفی روایت میکرد و ام احمد عایشه بنت عیسی از وی
حدیث شنید. در حدود ۶۴۱ق/۱۲۴۳م زنده بود.
شرفالدّین ابوبکر عبدالله بن محمد بن احمد بن محمد بن قدامه (۵۷۸-۶۴۳ق/۱۱۸۳-۱۲۴۵م)، معروف به خطیب جیل.
وی در
دمشق به دنیا آمد و در همانجا از یحیی ثقفی و در بغداد از ابوالفرج بن الجوزی و ابن المعطوس و ابن سکینه و در مصر از بوصیری و ارتاحی و فاطمه دختر سعدالخیر حدیث شنید. فقه را نزد پدر و عمویش آموخت و مدتی در جامع جبل خطبه خواند.
سیفالدّین ابوعباس احمد بن عیسی بن عبدالله بن محمد (۶۰۵-۶۴۳ق/۱۲۰۸-۱۲۴۵م).
وی در قاسیون به دنیا آمد. از نیای خود و ابوالقاسم حَرَسْتانی و ابوالیمن بن عبدالسلام و ابوعلی بن جوالیقی حدیث شنید. خطی خوش داشت و کتابهای بسیار نوشت و به
تدوین حدیث پرداخت.
سیفالدّین کتابی بزرگ در ردّ بر
محمد بن طاهر مقدسی که در جاهایی از کتاب صفوه اهل التّصوف
سماع را
مباح شمرده بود، نوشت.
ابن طولون این کتاب را به یک چهارم
تلخیص کرد.
وی همچنین کتابهای الاعتقاد و الازهر فی ذکر آل جعفر را نوشت و فضایل
آل جعفر بن ابی طالب را بر شمرد.
عزالدّین ابواسحاق ابراهیم بن عبدالله بن محمد (۶۰۶-۶۶۶ق/۱۲۱۰-۱۲۶۷م)، معروف به خطیب جیل.
وی از موفقالدین عموی پدرش و شهاب بن راجح و قاضی و قاضی ابوالقاسم حرستانی و ابن مُلاعب و ابن عبدون بنا و کندی و ابومحمد بن البن و ابوالفتح محمد بن عبدالغنی و ابوالمجد قزوینی و دیگران حدیث شنید و ابن طبرزد و مؤید طوسی و دیگران به وی اجازه دادند. عزّالدّین فقیهی
پارسا بود.
دِمیاطی و قاضی تقیالدین سلیمان و ابن خبّاز و ابن زرّاد و دیگران از او حدیث روایت کردهاند. ابن خباز اخبار و مناقب وی را در چند دفتر گرد آورد.
شمسالدین ابوالفرج عبدالرحمن بن محمد بن احمد بن محمد بن قدامه (۵۹۷-۶۸۲ق/۱۲۰۰-۱۲۸۳م).
وی در دیر دامنۀ کوه قاسیون به دنیا آمد.
از پدر و عمویش موفقالدین و نت الطراح و ابن طبرزد و بعداً در
مکه از ابوالمجد قزوینی و ابن باسویه، و در
مدینه از ابوطالب عبدالمحسن حفیفی
حدیث شنید.
صیدلانی و
ابن جوزی و گروهی دیگر دیگر به وی اجازۀ روایت حدیث دادند. شمسالدین
اصول را نزد سیف آمِدی و فقه را نزد عمویش آموخت و کتاب
المقنع را در ۱۰ جلد شرح کرد، اما بخش بزرگ این شرح را از کتاب دیگر عمویش المغنی گرفت.
وی نخستین کس از آل قدامه است که در ۶۶۴ق/۱۲۶۶م
قاضی القضاتی حنبلیان را در دمشق به عهده گرفت. شمسالدین بر خلاف میل خود، ۱۲ سال در این سمت ماند، اما در برابر کار خود
مزد دریافت نکرد و سپس کناره گرفت. مسند قضای
حنبلیان همچنان بی قاضی ماند تا آنکه فرزندش نجمالدین عهدهدار آن شد.
وی از دانشمندان بافضیلت روزگار خود به شمار میرفت و ریاست مذهبی حنبلیان و مشیخت مدرسۀ دارالحدیث اشرفیّه را به عهده داشت و مدتها در قاسیون
قضاوت کرد و خطبه خواند.
تقیالدّین ابن تیمیّه و مجدالدّین اسماعیل و ابن محمد حرّانی از شاگردان وی بودند و ابومحمد حارثی و ابوالحسن بن عطّار و برزالی از او حدیث روایت کردند.
اسماعیل بن خباز شرح حال وی را به گونهای سخت مبالغهآمیز در ۱۵۰ جزء نوشته که تنها بخش کوچکی از آن به زندگی شمسالدین ارتباط دارد.
از کتابهای وی میتوان اینها را نام برد: مختصر منهاج القاصدین، دمشق، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م؛ الشّافی، قاهره، ۱۳۴۱ق/۱۹۲۳م.
شرفالدّین
ابوالعباس احمد بن احمد بن عبیدالله (۶۱۴-۶۸۷ق/۱۲۱۷-۱۲۸۸م).
وی از عموی پدرش موفقالدّین و ابن ابی لقمۀ قزوینی و ابوالقاسم صَصْری و ابن صباح
حدیث شنید و
فقه را نزد تقیالدّین احمد بن العز آموخت. حَرَستانی و دیگران به وی اجازۀ نقل حدیث دادند.
حدیث بسیار روایت کرد و مِزّی و ابن خبّاز و برزالی از او روایت کردند.
فرایض و
جبر و
مقابله میدانست و در جامع مظفری حلقۀ درس میداشت اما مزدی نمیگرفت. روزگارش را در
زهد گذراند.
سرانجام در روضۀ قاسیون در کنار موفقالدّین به خاک سپرده شد.
نجمالدّین
ابوالعباس احمد بن عبدالرحمن بن احمد (۶۵۱-۶۸۹ق/۱۲۵۳-۱۲۹۰م).
وی از خطیب مَرْدا ابوعبداللـه محمد بن اسماعیل و ابراهیم بن خلیل و ابن عبدالدّائم حدیث شنید، اما روایت نکرد. فقه را از
پدر آموخت و در دارالحدیث اشرفیّه در قاسیون درس میگفت. خطابت قاسیون و امامت حلقۀ حنبلیان و سرپرستی اوقاف آنان را به عهده داشت.
پس از آنکه پدرش از مقام قاضی القضاتی کناره گرفت، بر جای او نشست.
در فتح طرابلس به دست سلطان ملک منصور حضور داشت. در قاسیون به خاک سپرده شد.
شرفالدّین ابوالفضل حسن بن عبدالله بن ابیعمر (۶۳۸-۶۹۵ق/۱۲۴۰-۱۲۹۶م).
ابن کثیر نام وی را حسین آورده که درست نمینماید.
شرفالدّین از ابن قُمیره و ابن مسلمه و مرسی و یلدانی و دیگران حدیث شنید. فقه را نزد عموی خود شمسالدّین آموخت و در
لغت و فروع چیرهدست شد. در مدرسۀ نیای خویش ابوعمر و دارالحدیث اشرفیّه درس داد. برزالی و دیگران از وی حدیث شنیدند. پس از نجمالدّین
قضا را به عهده گرفت.
شمسالدّین ابوعبدالله محمد بن حمزة بن احمد (۶۳۱-۶۹۷ق/۱۲۳۳-۱۲۹۸م).
وی از ابن اللّتی و جعفر همدانی و کریمه و پیاء و دیگران حدیث شنید.
فقه آموخت و به تدریس و افتاء پرداخت. در مدرسۀ اشرفیّۀ قاسیون حدیث میگفت و با خطی خوش کتاب مینوشت. مدتی نیابت قضای برادرش را داشت.
ابن طولون
مرگ وی را در ۶۸۷ق نوشته است.
امّ احمد عایشه بنت عیسی بن عبدالله (۶۱۱-۶۹۷ق/۱۲۱۴-۱۲۹۸م).
وی از نیایش و ابن راجح حدیث روایت کرد.
ابوالقاسم حرستانی به او اجازه داد. او در حدیث معتمد بود ابن نابلسی و محب از او حدیث شنیدند.
ابوالحسن علی بن عبدالرّحمن بن ابیعمر (د ۶۹۹ق/۱۲۹۹م). وی در مدرسۀ نیایش ابوعمر و نیز در
جامع دمشق درس میداد و در
جامع مظفری امامت میکرد. با جمعی از حنبیلیان در
ربیع الاول ۶۹۹ق/نوامبر ۱۲۹۹م در ۲ منزلی بیره به دست تاتارها کشته شد.
ناصرالدّین داوود بن حمزه بن عمر (۶۲۹-۷۰۱ق/۱۲۳۲-۱۳۰۱م) برادر قاضی سلیمان.
وی وقت خود را در
تدریس میگذراند. در
مسجد عتیق امامت میکرد. از ابن اللّتی و جعفر و ضیاء و کریمه حدیث روایت کرد.
شرفالدّین ابومحمد عبدالله بن عبدالرحمن بن محمد (۶۳۹-۷۰۸ق/۱۲۴۱-۱۳۰۸م). وی از ابن عبدالدّائم حدیث شنید. ابوالحسن بن صابونی و ابن رواح و دیگران به وی اجازه دادند. ابن رافع از او
روایت کرده است.
ساره دختر عمر بن احمد بن عمر (د پس از ۷۱۵ق/۱۳۱۵م). وی از ابن عبدالدّائم حدیث شنید و روایت کرد و به برخی
اجازه داد.
تقیالدّین ابوالفضل سلیمان بن حمزه بن احمد (۶۲۸-۷۱۵ق/۱۲۳۱-۱۳۱۶م).
وی از ابن اللّتی و جعفر همدانی و ابن مقیّر و کریمه و ابن جمیزی و دیگران حدیث شنید. عمر بن کرم و ابوالوفاء محمود بن منده و شهابالدین سهروردی و گروه دیگری از
اصفهان و بغداد به او «اجازه» دادند.
فقه را از ابن ابی عمر آموخت و در چند مدرسه به تدریس پرداخت. حدیث بسیار گفت و ابیوردی و علاءالدین کندی از وی حدیث شنیدند.
در ۶۹۵ق/۱۲۹۶م در روزگار عادل ایوبی قاضی القضاة دمشق شد.
در ۶۹۹ق/۱۳۰۰م که تاتارها بر
دمشق چیره شدند، سختیها کشید و برخی از افراد خانوادهاش کشته شدند.
در ۷۰۵ق/۱۳۰۵م که واقعۀ
ابن تیمیّه پیش آمد و حنبلیان مجبور به برگشت از معتقدات خود شدند، قاضی تقیالدین مدارا پیشه کرد تا آنکه ماجرا فرو خفت.
در ۷۰۹ق/۱۳۰۹م جاشنکیر او را عزل کرد و قاضی شهابالدّین بن الشّرف حسین برای مدتی جای او را گرفت، اما سلطان ملک ناصر او به قضا بازگرداند.
وی معجمی در ۲ جلد نوشت. همچنین کتابی به نام المائه العوالی از وی به جاب مانده است که نسخهای خطی از آن در خزانۀ تیموریّۀ
مصر موجود است.
تقیالدّین احمد بن ابراهیم بن عبدالله (۶۴۸-۷۲۶ق/۱۲۵۰-۱۳۲۶م). وی از محمد بن عبدالهادی، خطیب مَرْدا و دیگران حدیث شنید. گروهی به وی اجازه دادند. در جامع مظفری
خطبه میخواند.
فخرالدّین علی بن احمد بن عبدالرحمن (د ۷۲۷ق/۱۳۲۷م).
وی از فخرعلی و دیگران حدیث شنید. خطابت جامع مظفری را به عهده داشت.
عزّالدّین محمد بن سلیمان بن حمزه (۶۶۵-۷۳۱ق/۱۲۶۷-۱۳۳۰م).
وی از شمسالدّین ابن ابی عمر و ابوبکر هروی و ابن عبدالدائم حدیث روایت کرد.
در روزگار قضای پدرش
نیابت وی را به عهده داشت و
فتوا مینوشت. وقتی ابن مسلم قضا را به دست گرفت خانهنشین شد و در جوزیّه و دارالحدیث اشرفیّه به تدریس پرداخت.
پس از
مرگ ابن مسلم در ۷۲۷ق/۱۳۲۷م قضای حنبلیان را در دمشق عهدهدار شد و ۴ سال بعد درگذشت و در آرامگاه نیایش ابوعمر به
خاک سپرده شد.
شرفالدّین ابومحمد عبدالله بن ابراهیم بن عبدالله (۶۳۳-۷۳۱ق/۱۲۳۶-۱۳۳۱م).
وی از علی کرمانی و احمد بن عبدالدائم و ابوبکر هروی و ابن ابی عمر و احمد بن شیبان و دیگران حدیث شنید. ابوشامه و حسن بن حسین بن المُهَیْمر و دیگران به او اجازه دادند.
فاطمه دختر عبیدالله بن محمد (۶۶۰-۷۳۲ق/۱۲۶۲-۱۳۳۲م). وی از ابن عبدالدائم و ابن زین و تقی واسطی و نجیب حدیث شنید.
ابوشامه و ابن ابی الیسر و دیگران به او اجازه دادند. العزّ ابن جمّاعه و دیگران از او حدیث شنیدند.
عزّالدین عبدالرحمن بن ابراهیم بن عبدالله (۶۵۶-۷۳۲ق/۱۲۵۸-۱۳۳۲م).
وی از ابن عبدالدائم و پدرش و عموی پدرش شمسالدّین و کرمانی و ابوبکر هروی حدیث شنید. در فرایض چیرهدست و به تقسیم
ارث عالم بود.
زینب دختر عبدالرحمن بن ابی عمر (۶۵۹-۷۳۹ق/۱۲۶۱-۱۳۳۹م). وی از احمد بن عبدالدائم و پدر خود و دیگران حدیث شنید و جمعی از وی روایت کردند.
زینب دختر سلیمان بن حمزه بن احمد (د ۷۳۹ق/۱۳۳۹م).
وی از شمسالدین عبدالرحمن حدیث شنید (۶۷۹ق)، اما حدیثی روایت نکرد.
زینب دختر اسماعیل بن احمد بن عمر (سدۀ ۸ق/۱۴م).
وی از قبیطی حدیث شنید. ابراهیم بن عثمان کاشغری و دیگران به وی اجازۀ روایت حدیث دادند.
زینب دختر عبدالرحمن بن ابراهیم بن عبدالله (سدۀ ۸ق/۱۴م).
وی به شیخه فاطمۀ
حنبلیه اجازه داد.
صفیّه دختر احمد بن احمد بن عبیدالله بن محمد (۶۶۰-۷۴۱ق/۱۲۶۲-۱۳۴۱م)،
همسر ابوالحسن علی بن العزّ شیخ ابن رافع.
وی از
ابوالعباس احمد بن عبدالدائم و عمر بن محمد کرمانی حدیث شنید و روایت کرد.
شهابالدّین
ابوالعباس احمد بن محمد بن احمد بن عمر (۶۵۲-۷۴۲ق/۱۲۵۴-۱۳۴۲م).
وی برادرزادۀ تقیالدّین سلیمان است. از
ابوالعباس احمد بن عبدالدائم و عبدالوهاب بن ناصح و شمسالدّین عبدالرحمن حدیث شنید و روایت کرد.
فقه آموخت و المقنع را از بر داشت. در ۷۲۶ق/۱۳۲۶م در دمشق به خط خود به
صفدی اجازه داد.
عزّالدّین
ابوالعباس احمد بن عبدالله بن عبدالرحمن (۶۷۳-۷۴۳ق/۱۲۷۴-۱۳۴۲م).
وی از نیای خود و نیز از الفخر و دیگران حدیث شنید و روایت کرد.
ابن رافع از وی حدیث شنید.
حبیبه دختر ابراهیم بن عبدالله بن ابی عمر (۶۵۴-۷۴۵ق/۱۲۵۶-۱۳۴۵م).
وی از ابن عبدالدائم و دیگران حدیث شنید و روایت کرد. محمد بن عبدالهادی و دیگران به او اجازه دادند.
زینب دختر محمد بن عبدالله بن ابیعمر (۶۶۵-۷۴۶ق/۱۲۶۶-۱۳۴۵م).
وی از عموی پدرش شمسالدّین ابوالفرج و الفخر و کمال عبدالرحیم حدیث شنید و روایت کرد. ابن عبدالدائم و کرمانی به او اجازه دادند.
فاطمه
دختر ابراهیم بن عبیدالله بن ابیعمر (۶۵۴-۷۴۷ق/۱۲۵۶-۱۳۴۷م).
ابن رافع وی را امّ عبدالله نامیده است. از ابراهیم ابن خلیل و ابن عبدالدائم و دیگران حدیث شنید.
وی آخرین کسی بود که با اجازه از محمد بن عبدالقادر و ابن سروری و ابن عوّه و خطیب مردا روایت کرد.
عزّالدّین ابوعبدالله محمد بن ابراهیم بن عبدالله بن ابی عمر (۶۶۳-۷۴۸ق/۱۲۶۵-۱۳۴۷م).
وی از ابن عبدالدائم و علی عمر کرمانی و دیگران حدیث شنید. در جامع مظفری خطبه میخواند. در چندین جا به تدریس پرداخت. در
فقه چیرهدست بود.
اسماعیل بن درجی و دیگران به او اجازه دادند.
سِتُّ العرب امّ محمد (د ۷۴۹ق/۱۳۴۸م)، دختر سلیمان بن حمزه.
ظاهراً ابن رافع تنها کسی است که از او یاد کرده و نوشته است: گروهی به وی اجازه دادند، اما حدیثی به روایت از او ندیدهام.
محمود بن عبیدالله بن احمد بن عمر منجنیقی (د ۷۵۴ق/۱۳۵۳م)، از
ابن بخاری حدیث شنید و روایت کرد و شریف حسینی از او حدیث شنید.
وی که ادارۀ
منجنیق را به عهده داشت به هنگام اصلاح آن از
حصار افتاد و درگذشت.
نجمالدّین
ابوالعباس احمد بن محمد بن سلیمان بن حمزه (ح ۷۱۰-۷۵۵ق/۱۳۱۰-۱۳۵۴م).
وی از خطیبان زبانآور بود. مدتی در جامع مظفری خطبه خواند.
شمسالدین ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن عبدالرحمن (۶۸۹-۷۶۵ق/۱۲۹۰-۱۳۶۴م)، امام و مسند و مفتی، معروف به تتری (زیرا تاتارها اسیرش کردند).
وی از قاضی تقیالدین سلیمان و اسماعیل بن فرّاء و ابن عبدالدائم و عایشه بنت عیسی بن موفق حدیث شنید و روایت کرد.
حسینی و
ابن رجب از او حدیث روایت کردهاند.
ابن کثیر به جای «تتری»، «بیری» آورده که ظاهراً مصحّف آن است.
حسن بن محمد بن سلیمان بن حمزه (ح ۷۱۰-۷۷۰ق/۱۳۱۰م.
وی از جدش و مطعّم و یحیی بن سعد و دیگران حدیث شنید و روایت کرد و در دارالحدیث اشرفیّه و جوزیّه درس گفت. در اواخر
عمر نیابت قضای ابن قاضی الجبل را به عهده داشت..
شرفالدّین
ابوالعباس احمد بن حسن بن عبدالله (۶۹۳-۷۷۱ق/۱۲۹۴-۱۳۷۰م)، معروف به ابن قاضی الجبل.
وی در کودکی از اساعیل بن عبدالرحمن فرّاء و محمد بن علی واسطی و عبدالرحمن بن مؤمن حدیث شنید.
از ۷۱۰ق/۱۳۱۰م به بعد از قاضی تقیالدّین سلیمان و مطعّم و یحیی بن سعد و دیگران حدیث شنید و از پدر و تنوخی و ابن القوّاس و
ابن عساکر اجازه گرفت.
شرفالدّین نزد تقیالدّین بن تیمیّه به شاگردی پرداخت و ابن تیمیّه و قاضی تقیالدّین سلیمان به او اجازۀ
افتا دادند.
او
حدیث و
نحو و
لغت و
اصول فقه و
کلام و
منطق میدانست
و در چند
مدرسه درس میداد.
در اواخر عمر برای
تدریس در مدرسۀ سلطان حسن به
مصر فرا خوانده شد. سپس به
شام بازگشت و به تدریس و افتا روی آورد.
در ۷۶۷ق/۱۳۶۶م به جای جلالالدین یوسف بن محمد بن عبداللـه مرداوی قضای حنبلیان را در دمشق به عهده گرفت، اما رفتاری ناپسند پیشه کرد و به سبب
جاهطلبی با
قاضی القضاة تاجالدین
شافعی و برخی از حنبلیان مرداوه اختلاف پیدا کرد.
وی تا هنگام
مرگ ریاست مذهب حنبلی و نیز قضا را به عهده داشت.
از جمله کتابهای وی: القصد المفید فی حکم التوکید، المناقله فی الاوقاف و ما فی ذلک من خلاف، مسأله رفع الیدین، الفائق فی المذهب و شرح المنتفی را میتوان نام برد. ۲ کتاب اخیر ناتمام مانده است.
سعدالدین محمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم (د ۷۷۲ق/۱۳۷۰م)، فرزند صلاحالدین ابو عبدالله محمد.
وی بسیار حدیث شنید و روایت کرد. سعدالدین پیش از پدر درگذشته است.
نجمالدّین
ابوالعباس احمد بن اسماعیل بن احمد بن عمر (۶۸۲-۷۷۳ق/۱۲۸۳-۱۳۷۱م).
ابن حجر در سال
تولد وی اشتباه کرده است. نجمالدین در مجلس درس شمسالدین بن ابی عمر حضور داشت و امالی
ابن سمعون را از ابن بخاری شنید و از تقی واسطی و ابوالفضل بن عساکر و دیگران حدیث روایت کرد. در حدیث
مسند بود. به ابوحامد بن ظهیره و عبداللـه بن عمر بن جماعه اجازه داد.
شمسالدّین (خطیب) ابوالفرج عبدالرحمن بن محمد بن ابراهیم (۶۹۸-۷۷۳ق/۱۲۹۹-۱۳۷۱م).
وی از حسن خلال و عیسی ابن ابی محمد مغازی و سلیمان بن حمزه و ابن عبدالدائم و دیگران حدیث شنید. در
فرایض چیرهدست بود. حدیث روایت کرد و مدتی در جامع مظفری به تدریس پرداخت.
صلاحالدّین ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابراهیم (۶۸۴-۷۸۰ق/۱۲۸۵-۱۳۷۹م).
وی از
فخر بن بخاری و
اسماعیل بن فرّاء و
سلیمان بن حمزه و
عبدالله بن شمسالدین عبدالرحمن و دیگران حدیث شنید.
ابوالفتح بن مجاور و زینب بنت مکی و عبدالرحمن بن زین احمد بن ملک و دیگران به او اجازه دادند. امامت مدرسۀ جدش ابوعمر را داشت و حدیث میگفت. به گروهی از مصریان اجازه داد، ولی ابن حجر موفق به گرفتن اجازه از او نشد.
شمسالدّین ابوعبدالله محمد بن عبدالرحمن بن محمد (۷۰۸-۷۹۴ق/۱۳۰۸-۱۳۹۲م)، معروف ابن رشید.
وی از قاضی سلیمان و عیسی مطعم و یحیی بن سعد و محمد بن یعقوب الجرایدی و قاضی شرفالدین بن حافظ
حدیث شنید و روایت کرد.
ابن حجر سال مرگ وی را ۷۶۴ق/۱۳۶۳م نوشته است.
علاءالدین ابوالحسن علی بن عبدالرحمن بن محمد (۷۱۴-۷۹۴ق/۱۳۱۴-۱۳۹۲م).
وی از نیایش قاضی سلیمان و حجّار و یحیی بن سعد حدیث شنید و روایت کرد. شیخ شهاب بن حجی از او حدیث شنید.
علاءالدین شیخ دارالحدیث نفیسیّه بود.
ناصرالدّین ابوعبدالله محمد بن داوود (۷۰۸-۷۹۶ق/۱۳۰۸-۱۳۹۴م).
وی نزد علی محمد بن علی بن عبداللـه نحوی شاگردی کرد. از قاضی سلیمان بن حمزه و عیسی مطعم و ابراهیم بن غالب و ابن عبدالدائم و
ابوالعباس حجّار و یحیی بن محمد بن سعد حدیث شنید.
از مکیان، رضی طبری و برادرش صفی و فخر توزری و احمد بن ابی طالب حمامی، و از مقدسیان زینب بنت احمد بن شکر و از مصریان اسماعیل بن العلم و حسن کردی و ابن دراده و از حَلَبیان تاج بن نصیبی بیبرس عدیمی و از دمشقیان اسماعیل نحّاس به او اجازه دادند.
جمالالدّین ابوالمحاسن یوسف بن احمد بن ابراهیم (۷۲۱-۷۹۸ق/۱۳۲۱-۱۳۹۶م)، برادر صلاحالدین ابو عبداللـه.
از حجّار و ابن زرّاد و دیگران حدیث شنید. گروهی به وی اجازه دادند. جمال به حدیث گفتن و تدریس و افتا میپرداخت.
ابن طولون مرگ وی را به اشتباه در ۶۹۸ق/۱۲۹۹م دانسته است.
ناصرالدّین محمد بن عبدالرحمن بن محمد (ح ۷۶۰-۸۰۳ق/۱۳۵۹-۱۴۰۱م)، معروف به ابن زُرَیق.
وی در ده سالگی (؟) به دست سپاهیان تیمور لنگ
اسیر شد. از صلاحالدین بن ابی عمر حدیث شنید و فقه آموخت.
ناصرالدین «حافظ» بود و در فنون حدیث مهارت داشت. ابن حجر از وی استفادۀ بسیار کرده است.
عزّالدّین محمد بن علی بن عبدالرحمن (۷۶۴-۸۲۰ق/۱۳۶۳-۱۴۱۸م).
وی المقنع را از بر داشت و در فقه و حدیث ماهر بود. از ابن رجب و
ابن المحب حدیث شنید.
در زمان قاضی علاءالدین ابن المنجا نیابت قضا را داشت. پس از مرگ
قاضی شمسالدین نابلسی به مقام قاضی القضاتی رسید و شمسالدین بن عباده را به نیابت خود گماشت.
وی در دارالحدیث اشرفیّه درس میگفت. بسیار
حج گزارد و در
مکه مجاور شد. در واپسین سالهای زندگی پیشوای مذهبی
حنبلیان به شمار میرفت.
از جمله کتابهای وی النّظم المفید الاحمد فی مفردات الامام احمد است.
شهابالدّین احمد بن محمد بن احمد (د ۸۴۱ق/۱۴۳۷م)، معروف به ابن زُرَیق.
وی کتاب خِرَقی را خواند و نزد گروهی از جمله شرفالدّین بن مفلح فقه آموخت. از شیخ شمسالدّین بن قباقبی
اجازۀ افتا گرفت.
نایب قاضی القضاة شهابالدّین ابن حبّال و نظامالدّین عزّالدین بغدادی بود. پس از مرگ مادرش نیابت قضا را واگذاشت و در جامع مظفری به
عبادت پرداخت.
در
طاعون ۸۴۱ق/۱۴۳۷م درگذشت و در روضۀ نزدیک
آرامگاه شیخ موفقالدّین به خاک سپرده شد.
شهابالدّین احمد بن ابیبکر بن قدامه (د ۸۹۱ق/ ۱۴۸۶م)، معروف به ابنزریق.
وی در فرایض چیرهدست بود. شیخ تقیالدّین ابن قندس به او اجازۀ تدریس و افتا داد.
سرانجام در
دمشق درگذشت.
شمسالدّین محمد بن احمد بن علی (۸۰۵-۸۹۸ق/۱۴۰۳-۱۴۹۳م).
وی در صالحیه به دنیا آمد. در دانشاندوزی سرآمد همگنان شد. به حدیث گفتن و تدریس و افتا پرداخت. نیابت قضای
مصر و
شام را به عهده گرفت و سرانجام در قاهره درگذشت.
ناصرالدّین ابوالبقاء محمد بن ابیبکر بن عبدالرحمن (۸۱۲-۹۰۰ق/۱۴۱۰-۱۴۹۵م)، معروف به ابن زریق.
وی در صالحیه به دنیا آمد. از عالمان زمان دانش آموخت و به تدریس و
روایت حدیث پرداخت.
مدت درازی به ادارۀ مدرسۀ نیایش ابوعمر پرداخت و سپس نیابت قضا را به عهده گرفت، اما از این کار روی برتافت و سرانجام در صالحیه درگذشت.
بهاءالدّین محمد بن محمد بن قدامه (۸۳۰-۹۱۰ق/۱۴۲۷-۱۵۰۴م).
وی به دانشاندوزی پرداخت و سپس به تدریس و افتا روی آورد. قضای حنبلیان را در شام به عهده گرفت و رفتارش ناپسند بود.
شاخۀ دیگر این خاندان که به یوسف نوادۀ قدامه بن مقدام منتسب میشود، به نام
آل عبدالهادی معروف است.
افراد مشهور این خاندان بدین شرحند:
عبدالملک بن عبدالملک بن یوسف بن محمد بن قدامه (د ۶۲۲ق/۱۲۲۵م)،
فقیه و
محدث.
از ابوالفرج یحیی بن محمود ثقفی
حدیث روایت کرد.
شمسالدّین ابوعبدالله محمد بن عبدالهادی (ح ۵۵۰-۶۵۸ق/۱۱۵۵-۱۲۶۰م).
وی از محمد بن حمزه بن ابیالصقر و عبدالرّزاق نجّار و یحیی ثقفی و دیگران حدیث شنید. وی آخرین کسی بود که از شُهدة الکاتبه با
اجازه حدیث روایت کرد. دمیاطی و دیگران از وی حدیث روایت کردند.
سرانجام در حالی که بیش از ۱۰۰ سال داشت، به دست تاتارها در روستای ساویه از توابع نابلس کشته شد و همانجا دفن گردید.
عمادالدّین عبدالحمید بن عبدالهادی (د ۶۹۹ق/۱۳۰۰م).
وی از یحیی ثقفی و احمد موازینی و دیگران به او اجازه دادند که از ایشان حدیث روایت کند.
احمد بن عبدالحمید بن عبدالهادی (ح ۶۱۰-۷۰۰ق/۱۲۱۳-۱۳۰۰م).
وی از شیخ موفقالدین و
ابن ابیلقمه و
ابنراجح و
موسی بن عبدالقادر و
البهاء و
ابوالقاسم بن صصری و
ابنزبیدی و دیگران حدیث روایت کرد. از مسندان بزرگ روزگار خود بود.
عمادالدّین عبدالحمید محمد بن عبدالحمید (ح ۶۶۰-۷۰۷ق/۱۲۶۲-۱۳۰۸م).
وی از ابن عبدالدائم حدیث شنید و روایت کرد. امام جامع حاکمی
حنبلیان بود.
محبالدّین ابومحمد عبداللـه بن محمد بن عبدالحمید (۶۵۱-۷۰۷ق/۱۲۵۳-۱۳۰۷م).
وی از خطیب مردا و ابراهیم بن خلیل و احمد بن عبدالدائم و کرمانی و دیگران حدیث شنید.
تقیالدّین ابومحمد عبداللـه بن ایوب بن یوسف (د ۷۳۵ق/۱۳۳۵م).
وی از ابوالفرج بن ابیعمر و عبدالرحمن بن زین و فخر بن بخاری و دیگران حدیث شنید. در کار دانشاندوزی و نسخهنویسی
کتاب و گواهیدهی، روزگار گذراند.
شمسالدّین محمد بن احمد بن عبدالهادی (۷۰۵-۷۴۴ق/۱۳۰۶-۱۳۴۳م).
وی از پدرش و قاضی
تقیالدّین سلیمان و ابن عبدالدائم و
عیسی مطعم و
احمد بن حجّار و
محمد زرّاد و دیگران حدیث شنید.
نزد قاضی
شمسالدین بن مسلم و
تقیالدین بن تیمیّه فقه آموخت.
عربی را نزد
ابوالعباس اندرشی و
قرائات را نزد ابن بصیحان فرا گرفت. در مدرسۀ صدریّه و ضیائیّه درس میگفت و در حدیث،
فقه،
تفسیر،
علم رجال و
لغت چیرهدست بود و
فتوا میداد.
سرانجام در دامنۀ قاسیون در کنار قبر سیفالدّین بن المجد به
خاک سپرده شد.
شمسالدّین کتابهای بسیار نوشت که اندکی از آنها برجاست.
عبدالرّحمن بن محمد بن عبدالحمید (۶۵۶-۷۴۹ق/۱۲۵۸-۱۳۴۹م).
وی از ابن عبدالدائم و عمر کرمانی و عبدالوهاب بن ناصح و ابن ابی عمر و الفخر و اسماعیل بن عسقلانی و دیگران حدیث شنید.
وزیر
بغداد او را به
دیار مصر فرستاد و او در مسیر راه
صحیح مسلم را روایت کرد و از اینرو جمع بسیاری از وی روایت کردند. سپس به
شام بازگشت و سرانجام در صالحیّه درگذشت.
عمادالدّین احمد بن عبدالهادی بن عبدالحمید (۶۷۲-۷۵۲ق/۱۲۷۳-۱۳۵۱م).
وی از
عبدالرحمن بن ابیعمر و
ابن بخاری و
ابن شیبان و زینب بنت مکی و دیگران حدیث شنید و روایت کرد.
پسرش شمسالدین محمد و
ابن رافع و حسینی و دیگران از وی روایت کردند.
صفدی نوشته است که در ۷۳۰ق/۱۳۳۰م در دمشق به خط خود به من اجازه داد.
شمسالدّین ابوعبداللـه محمد بن عبداللـه بن محمد (۶۸۸-۷۶۹ق/۱۲۸۹-۱۳۶۸م).
وی از الفخر و السّیف علی بن رضی حدیث شنید. در ۶۹۱ق/۱۲۹۲م و پس از آن گروهی به وی اجازه دادند. حدیث گفت و ابن شرائجی و عراقی
استاد ابن حجر و
ابوزرعه از وی روایت کردند.
زینالدّین عبدالرحمن بن احمد (د ۷۷۹ق/۱۳۷۷م).
وی از تقیالدّین سلیمان و ابی نصر شیرازی و حجّار و دیگران حدیث شنید و روایت کرد. سرانجام در صالحیه درگذشت.
شهابالدّین
ابوالعباس احمد بن احمد بن عبدالحمید (۷۰۷-۷۹۸ق/۱۳۰۷-۱۳۹۵م)، معروف بن ابن العزّ.
وی در دامنۀ قاسیون به دنیا آمد. از قاضی سلیمان و عیسی مطعم و فاطمه بنت جوهر و تقیالدّین بن تیمیّه و هدیه بنت عسکر و دیگران حدیث شنید.
فخر توزری و گروهی دیگر از
مکه، زینب بنت شکر از قدس، اسماعیل بن علم و ابوالقاسم بن رشیق و دیگران از مصر، قاسم بن عساکر و ابن شیرازی و دیگران از دمشق، و ابن دوالیبی و دیگران از بغداد به وی اجازه دادند.
فقه آموخت و اجازۀ افتا گرفت. از مسندین بزرگ دمشق بود. ابن حجر نیز از وی اجازه گرفت.
عمادالدّین ابوبکر بن احمد بن عبدالهادی (د ۷۹۹ق/۱۳۹۶م).
وی نزد نیایش عمادالدّین امالی ابن الحسن بن زرقویه را شنید و از حجّار حدیث اصغا و روایت کرد. به ابن حجر اجازه داد.
برهانالدین ابراهیم بن احمد بن عبدالهادی (۷۲۶-۸۰۰ق/۱۳۲۶-۱۳۹۸م)، معروف به قاضی.
وی در ۴ سالگی در درس حجّار حضور یافت و از احمد بن علی حریری و عایشه بنت مسلم و زینب بنت الکمال حدیث شنید. ختنی و وانی و گروهی از مصریان به وی اجازه دادند.
فاطمه دختر محمد بن عبدالهادی (ح ۷۲۰-۸۰۳ق/۱۳۲۰-۱۴۰۱م).
وی احادیث بسیاری از حجّار شنید. از شام ابونصر بن شیرازی و ابومحمد بن عساکر و دیگران، از حلب ابوبکر بن عبداللطیف و دیگران، از حماه شرف بارزی، از حمص علی بن عبداللـه بن مکتوم و از
مصر حسین الکردی و عبدالرحیم منشاوی به وی اجازه دادند. سرانجام در ۸۰ سالگی درگذشت.
زینالدین عمر بن محمد بن احمد (د ۸۰۳ق/۱۴۰۰م). وی از زینب دختر کمال و احمد بن علی جزری و عبدالرحیم بن ابیالیسر حدیث شنید. ابن حجر مرافقات زینب بنت الکمال را نزد او خواند. در فتنۀ تیمور درگذشت و در دامنۀ قاسیون به خاک سپرده شد.
عایشه دختر محمد بن عبدالهادی (۷۲۳-۸۱۶ق/۱۳۲۳-۱۴۱۳م).
وی در ۴ سالگی در درس
ابوالعباس حجّار شرکت کرد.
صحیح بخاری، جزء ابی الجهم و امالی و
قرائت ابن عفّان و احادیث دیگر را از حجّار شنید. همچنین صحیح مسلم را از شرفالدّین عبداللـه بن حسن و
سیره ابن هشام را از عبدالقادر بن ملوک فرا گرفت.
او آخرین کسی است که از بنت الفقهاء، بنت الواسطی و زینب الکمال و زینب بنت یحیی بن عبدالسلام حدیث شنید و اجازۀ روایت حدیث گرفت.
همراه خواهرش فاطمه در بسیاری از
مسموعات و
مَجازات شرکت کرد و از او برتر آمد. ابراهیم بن صالح بن عجمی از حلب، شیخ شرفالدّین بارزی از حَماه، برهان جعبری از الخلیل، عبداللـه بن یوسف از نابلس و دیگران به او اجازه دادند.
عمری دراز یافت و احادیث بسیاری روایت کرد. به ویژه
محدثّان پرسفر از او
حدیث کردند. خطیب ابوعمر حنبلی بخشی از ذَمّ الکلام هروی را از او شنید و ابن حجر و ابوالفتح عثمانی از وی روایت کردند. او
مسند روزگار خود بود.
بدرالدّین حسن بن احمد بن عبدالهادی (د ۸۷۸ق/۱۴۷۳م)، مشهور به ابن المبرد. وی مدتی
نیابت قضا را در دمشق به عهده گرفت.
جمالالدّین یوسف بن حسن بن احمد (۸۴۰-۹۰۹ق/۱۴۳۶-۱۵۰۳م).
وی
المقنع را نزد شیخ تقیالدّین ابن قندس و قاضی علاءالدین مرداوی خواند و در درس قاضی برهانالدّین بن مفلح و برهان زراعی حضور یافت.
از اصحاب ابن حجر و ابن عراقی و ابن بالسی و جمال بن حرستانی و صلاحالدین بن ابی عمر و ناصرالدین و دیگران حدیث شنید.
حدیث و
فقه میدانست و اهل
تصوف بود و در
نحو و
صرف و
تفسیر دست داشت. به
تدریس و
افتا مشغول بود و کتابهای بسیاری نوشت.
شمسالدین
ابن طولون کتاب بزرگی در شرح حال وی نوشته است.
(۱) آستان قدس رضوی، فهرست.
(۲) ابن تغری بردی، یوسف، المنهل الصافی، قاهره، ۱۳۷۵ق.
(۳) ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهره، قاهره، ۱۳۸۳ق.
(۴) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، انباء الغمر، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۷ق.
(۵) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الدّرر الکامنه، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۲-۱۳۹۶ق.
(۶) ابن رافع، تقیالّدین محمد، الوفیات، به کوشش صالح مهدی عباس و بشار عواد معروف، بیروت، ۱۴۰۲ق.
(۷) ابن رجب، زینالدین، الذیل علی طبقات الحنابله، قاهره، ۱۳۷۲ق.
(۸) ابن طولون، محمد، الفوائد الجوهریّة فی تاریخ الصّالحیّه، به کوشش محمد احمد دهمان، دمشق، ۱۴۰۱ق.
(۹) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذّهب، قاهره، ۱۳۵۱ق.
(۱۰) ابن قاضی، احمد بن محمد، درّه الجمال فی اسماءِ الرجال، بیروت، ۱۹۷۱م.
(۱۱) ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، قاهره، ۱۳۵۱ق.
(۱۲) ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، تراجم الرجال، قاهره، ۱۳۶۶ق، جم.
(۱۳) الازهریه، فهرس المخطوطات.
(۱۴) بغدادی، اسماعیل پاشا، ایضاح المکنون، استانبول، ۱۳۶۴ق.
(۱۵) بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیه العارفین، استانبول، ۱۹۵۵م.
(۱۶) حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، ۱۹۴۱م.
(۱۷) حسینی شمسالدین، ذیول العبر، به کوشش محمد رشاد عبدالمطلب، کویت، وزاره الارشاد و الانباء، جم.
(۱۸) دباغ، مصطفی مراد، الموجز فی تاریخ الدول الاسلامیه، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۱۹) ذهبی، شمسالدین محمد، تذکره الحفاظ، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۲۰) ذهبی، شمسالدین محمد، دول الاسلام، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۲۱) ذهبی، شمسالدین محمد، العبر، به کوشش ابوهاجر محمد السعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۲۳) سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۵ق.
(۲۴) سرکیس، معجم المطبوعات.
(۲۵) سید، فؤاد، فهرس المخطوطات.
(۲۶) سید، فؤاد، فهرس المخطوطات المصوره.
(۲۷) سیوطی، جلالالدین، بغیة الوعاه، قاهره، ۱۳۲۶ق.
(۲۸) شوکانی، محمد بن علی، البدر الطالع، بیروت، ۱۳۴۸ق.
(۲۹) صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش ژاکلین سوبله و علی عماره، بیروت، ۱۹۸۰م.
(۳۰) صقاعی، فضلاللـه، تالی کتاب وفیات الاعیان، به کوشش ژاکلین سوبله، دمشق، ۱۹۷۴م.
(۳۱) طلس، محمداسعد، الکشاف، بغداد، ۱۳۷۲ق.
(۳۲) کتبی، محمد بن شاکر، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۴م.
(۳۳) کحاله، عمر رضا، اعلام النساء، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۳۴) کحاله، عمر رضا، المنتخب من مخطوطات المدینه.
(۳۵) منذری، زکیالدین، التکلمة لوفیات النّفله، به کوشش بشّار عوّاد معروف، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۳۶) الموسوعة الفلسطینیه.
(۳۷) نعیمی، عبدالقادر بن محمود، الدارس فی تاریخ المدارس، دمشق، ۱۹۴۸م.
(۳۸) یافعی، عبداللـه بن اسعد، مرآه الجنان، بیروت، ۱۳۹۰ ق.
(۳۹) یاقوت حموی، معجم البلدان، به کوشش فردیناند ووستفلد، لایپزیک، ۱۸۶۶-۱۸۷۰م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آل قدامه»، شماره۴۴۸.