آقابزرگ تهرانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آقابزرگ تهرانی (۱۱ ربیعالاول ۱۲۹۳-۱۳ ذیالحجه ۱۳۸۹ق/۷ آوریل ۱۸۷۶-۲۰ فوریه ۱۹۷۰م) با نام محمدمحسن و معروف به صاحب الذریعه،
فقیه، پژوهشگر، و کتابشناس شیعی امامی در
قرن چهاردهم هجری قمری بود.
شیخ آقابزرگ
علوم دینی را در
تهران و
نجف نزد اساتید بزرگی چون
محدث نوری،
شیخ الشریعه اصفهانی،
سید محمدکاظم یزدی،
محمد طه نجف،
سید مرتضی کشمیری،
میرزا حسین خلیلی،
آخوند خراسانی،
محمدتقی شیرازی،
حاج آقا رضا همدانی و دیگر اساتید فرا گرفته و از بزرگان حدیث
اجازه نقل حدیث گرفت. آقا بزرگ از محدثان بزرگ
شیعه بود که بسیاری از فقها، مراجع تقلید، محدثان و مورخان نامدار معاصر از او اجازه روایت دریافت کردهاند. آقا بزرگ تالیفات بسیاری نگاشته و کتاب
الذریعه الی تصانیف الشیعه به عنوان بزرگترین دایره المعارف کتابشناسی شیعی در معرفی کتابها و آثار شیعه، و کتاب
طبقات اعلام الشیعه در شرح احوال و آثار عالمان و رجال شیعه شناخته میشود. شیخ آقا بزرگ
روز جمعه ۱۳
ذی حجه ۱۳۸۹ق درگذشت و در نجف در آستانه کتابخانه عمومی خود دفن گردید.
محمدمحسن آقا بزرگ تهرانی فرزند حاج ملا علی در روز ۱۱
ماه ربیع الاول شب
پنجشنبه سال
۱۲۹۳ قمری و یک هفته به سالروز میلاد
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مانده بود که به دنیا آمد.
حاج ملا علی از پیش بر آن بود که نام جدش حاج محسن را بر فرزند نهد تا یاد او بماند، ولی تقارن این تولد با ماه میلاد پیامبر باعث شد که اسم فرزندش را محمدمحسن نامید.
پس از دهها سال زمانی که هر کس برای گرفتن شناسنامه نام خانوادگی خاصی بر میگزید او شهرت «منزوی» را برگزید و به این ترتیب مولود ماه میلاد در شناسنامه «محمدمحسن منزوی» خوانده شد اما هیچ وقت به این اسم و رسم نامیده نگشت و مشهور نشد.
اما از آنجا که در میان تهرانیها از دیر باز عادت چنین بود که پسری را به نام جد بزرگ خانواده و به اسم «آقا بزرگ» صدا کنند، محمدمحسن آقا بزرگ خوانده شد. با این تفاوت که آقا بزرگ خاندان محسنی براستی «آقایی بزرگ» شد و با همین نام شهره آفاق گشت.
پدر محمدمحسن، حاج ملا علی و مادرش زنی باورمند و نیکوکردار بود که از سادات علوی محسوب میگشت. و با نام بیگم خوانده میشد و دختر حاج سید عطار تهرانی بود.
جدِّ بزرگش حاج محسن، بازرگان بود و به یاری منوچهرخان معتمدالدوله گرجی، نخستین چاپخانه
ایران را بنیاد نهاده بود.
محمدمحسن در حالیکه تنها چهار یا پنج سال داشت هر روز
قرآن فرا میگرفت. او از نخستین آموزگار خویش چنین یاد کرده است:
«قبل از رفتن به مکتبخانه، در توی خانه، پیش عمال عمو، «زهرا سلطان خانم» از اول
حروف ابجد و بعضی سورههای کوتاه قرآن را خوانده بودم ...»
پس از آن که به ۷ سالگی رسید (
۱۳۰۰ق) در محلهاش پامنار به مکتبخانه آقا سید ضیاء رفت و پیش او قرآن و
کلیات نصاب الصبیان را در لغت
عربی و
فارسی و ... خواند.
فرزند حاج ملا علی ابتدا علاقه چندانی به درس و مشق نداشت و بیشتر دوست داشت به پیشه اجدادی خویش تجارت و بازرگانی بپردازد. او خود در اینباره مینویسد:
«تا شش سال از عمر گذشت در خانه بازی میکردم. به یاد دارم که دکانی درست کرده اجناس بقالی و عطاری و ترازو با سایر لوازم دکان تهیه میکردم ... شوق زیادی به درس خواندن نداشتم. میخواستم کاسب شوم، ولی مرحوم پدرم کسب را نمیخواست چون خودش درس عربی نخوانده بود میخواست من طلبه علم شوم. مرا چندی برای امتحان به دکان بزازی برادرم مرحوم آقای محمدابراهیم در سر سه راه بازار پامنار فرستاد. با محبتهای برادرانه بلکه پدرانه او از زحمت رفتن به دکان عاجز شدم و پس از مدتی استعفا دادم و به شوق درس افتادم.»
«پس از آن که پدر شوق و ذوق فرزندش را در تحصیل علم و کمال افزونتر از پیش دید و استعداد او را در این راه شکوفا یافت به این فکر افتاد که برای تشویق و ترغیب او مجلسی را ترتیب دهد و پسرش را ملبس به لباس دانش و دین سازد. و چون ۱۰ ساله شد (
۱۳۰۳ق) پدرش مجلسی ترتیب داد، با حضور جمعی از روحانیون آن روزگار تهران، و در این محفل معنوی، وی
لباس روحانیت پوشید و
عمامه بر سر گذارد. حاضران به او تبریک گفتند و خواستند تا خواندن «
جامع المقدمات» را بیاغازد. پس از پوشیدن لباس روحانی وی را با افزودن کلمه شیخ (کلمهای که برای روحانیون، هم عنوان است و هم احترام) بر سرِ نامش، شیخ آقا بزرگ خواندند.»
شیخ آقا بزرگ در زندگینامه خود مینویسد:
«مرحوم آقا
سید جمال افجهای عمامه بر سر من گذاشت.»
شیخ آقا بزرگ تهرانی از سال ۱۳۰۳ق که معمم شد، تا سال
۱۳۱۵ق در
تهران سکونت داشت. نخست مراحل مقدماتی را در مدرسه دانگی آغاز کرد و در مدرسه پامنار و سپس در مدرسه فخریه (مروی) آنرا پی گرفت. او در عرض این دوازده سال توانست علوم و فنون مختلفی چون
ادبیات،
منطق،
تجوید قرآن،
فقه،
اصول،
خط نسخ و
نستعلیق را یاد گیرد. او در این مدت به جز تحصیل و تکمیل معلومات، کارها و اقدامهای جالبی هم داشته است که از آن میان استنساخ چندین نسخه از کتابهای معتبر و حایز اهمیت است. برخی از آن کتابها که امروزه زینتبخش بعضی کتابخانهها و گنجینههاست هر یک حاکی از سلیقه و خط زیبای او، و مهمتر از همه بیانگر تلاش و تکاپوی او در احیای متون و میراث علمی و فرهنگی شیعه است.
زمانی که در مدرسه دانگی مشغول تحصیل بود، در غیاب پسر خالهاش حاج سید محمدتقی، پسر حاج سید عزیزالله که کتابدار کتابخانه آن مدرسه بود، کتابداری میکرد! خود در اینباره مینویسد:
« ... من نایب کتابدار بودم که کتابها را به طلاب میدادم و قبوضات میگرفتم و هر سه ماه تجدید نظر میکردم.»
شیخ آقا بزرگ تهرانی تا سال ۱۳۱۵ق در تهران بود و در آن مدت تنها برای چند سفر زیارتی و تفریحی از تهران خارج شد. یکی از آن سفرها، سفر به
مشهد مقدس بود که او و پدرش در حالیکه در رفت و برگشت همراه و همقافله با
شیخ فضلالله نوری بودند در سال
۱۳۱۱ق انجام دادند و دیگری سفر به ایلکا (از روستاهای نور در
مازندران) بود که به دعوت شیخ جواد ایلکانی و به صلاحدید پدر صورت گرفت و سومی سفر به
کشور عراق، برای زیارت
عتبات بود که همراه برادرش کربلایی محمدابراهیم و در سال
۱۳۱۳ق آغاز شد. شیخ آقا بزرگ به هیچ وجه نمیخواست از این سفر برگردد و مصمم بود که برای تحصیل علم در
حوزه علمیه نجف اشرف، در آن شهر بماند اما اصرار بیش از حد برادر و همراهان او را وادار به بازگشت ساخت، تا اینکه در سال ۱۳۱۵ق برای همیشه ایران را ترک کرده و راه
نجف را در پیش گرفت.
آن سال در حالیکه تنها بیست و دو بهار از عمرش میگذشت وارد عراق شد. پس از آنکه چند صباحی را در
شهر کربلا، با
زیارت و
عبادت گذراند،
روز چهارشنبه ۱۷
شعبان همان سال وارد نجف گشت تا در آنجا تحصیل کند.
شیخ آقا بزرگ، استادان زیادی داشته است که عبارتند از:
با عنایت به نوشتههای شیخ، یادکردی از آن نیک مردان و دانشوران را که همگی از اساتید او در دوره مقدمات و سطوح شمرده میشود و شیخ پیش از هجرت به نجف، در تهران پیش آنان درس خوانده بود ـ لازم دیده، به ترتیب نام میبریم:
۱- شیخ
محمدحسین خراسانی (متوفی
۱۳۴۷ق)؛ ۲- شیخ
محمدباقر تهرانی معروف به معزالدوله؛
۳- شیخ
زینالعابدین محلاتی (شیخ در مدرسه صدر صدرنشین نویسی را از دو طرف فرا گرفت)؛
۴- میرزا
ابراهیم زنجانی (م
۱۳۵۱ق)؛ ۵- شیخ
محمدرضا قاری؛
۶- میرزا
محمود قمی؛ ۷- حاج شیخ ملا
محمدعلی نوری ایلکانی؛
۸- شیخ
علی نوری ایلکانی (باید همان نوری حکمی و غیر از آن نوری ایلکانی باشد که پیش از این نام برده شد)؛
۹-
سید عبدالکریم مدرسی لاهیجی؛ ۱۰- میرزا
محمدتقی گرگانی (م
۱۳۳۶ق)؛
۱۱-
سید محمدتقی تنکابنی (م
۱۳۲۷ق)؛ ۱۲- شیخ
محمدتقی نهاوندی؛
۱۳-
سید حسن استرآبادی؛ ۱۴- شیخ
عباس نهاوندی؛
۱۵- شیخ
عبدالله اصفهانی؛ ۱۶-
سید محمدتقی قزوینی؛
۱۷- حاج میرزا
سید حسن تهرانی؛ ۱۸- آقا شیخ
مهدی مازندرانی؛
۱۹- آقا شیخ
محمد شاه عبدالعظیمی؛ ۲۰- آقا شیخ
عبدالحسین شیرازی؛
۲۱- آقا
میرزا کوچک ساوجی؛ ۲۲- حاج
محمدعلی عراقی؛
۲۳- آقا میرزا
شهابالدین شیرازی؛ ۲۴- آقا شیخ
عبدالخالق یزدی.
اما اساتید بزرگ شیخ در سطوح عالی حوزه علمیه نجف اشرف عبارتند از:
۱.
محدث نوری (
۱۲۵۴-
۱۳۲۰ق)؛ ۲. شریعت اصفهانی، معروف به
شیخ الشریعه (
۱۲۶۶-
۱۳۳۹ق)؛
۳. آیت الله
سید محمدکاظم یزدی؛ ۴. آیت الله شیخ
محمد طه نجف (
۱۲۴۱-
۱۳۲۳ق)؛
۵.
سید مرتضی کشمیری (
۱۲۶۸-
۱۳۲۳ق)؛ ۶. حاج
میرزا حسین خلیلی (
۱۲۳۰-
۱۳۲۶ق)؛
۷.
آخوند خراسانی (
۱۲۵۵-
۱۳۲۹ق)؛ ۸. آیت الله
محمدتقی شیرازی (متوفی
۱۳۳۸ق)؛
۹.
سید احمد تهرانی کربلایی (متوفی
۱۳۳۲ق)؛ ۱۰. شیخ
محمدعلی چهاردهی رشتی (
۱۲۵۲-
۱۳۳۱ق)؛
۱۱. شیخ
احمد شیرازی، معروف به «شانه ساز»؛ ۱۲. شیخ
حسن تویسرکانی؛
۱۳.
سید آقا قزوینی؛ ۱۴. شیخ عبدالله اصفهانی؛
۱۵. آیت الله
حاج آقا رضا همدانی.
علامه تهرانی اهمیت بسیاری به
روایت و
نقل حدیث میداد و در کسب اجازه برای نقل احادیث میکوشید. علماء و فقهای بسیاری برای او اجازهنامه روایتی نوشته یا از او اجازه گرفتهاند تا آنجا که او پس از محدث نوری، سرشناسترین شیخ روایت یاد میشود. در اینجا ما نخست از کسانی نام میبریم که پیر پژوهشگران از آنان گواهی نقل روایت داشته است.
محدث نوری: وی نخستین کسی است که برای شیخ آقا بزرگ در حالیکه او هنوز در دوران جوانی بود، اجازه نقل حدیث داده است.
۱- آیت الله
سید حسن صدر کاظمی (م
۱۳۵۴ق)؛ ۲- شیخ
محمدصالح آل طعان بحرانی (
۱۲۸۴-۱۳۳۳ق)؛
۳- شیخ
علی خاقانی (م ۱۳۳۴ق)؛ ۴- سید محمدعلی شاه عبدالعظیم (۱۲۵۸-۱۳۳۴ق)؛
۵- شیخ
موسی بن جعفر کرمانشاهی؛ ۶-
سید ابوتراب خوانساری (
۱۲۷۱-
۱۳۴۶ق)؛
۷- شیخ
علی کاشف الغطاء (م
۱۳۵۰ق)؛
۸-
ملا علی نهاوندی؛
۹- شیخ
محمد طه نجف؛ ۱۰- سید مرتضی کشمیری؛
۱۱- حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی؛ ۱۲- آخوند محمدکاظم خراسانی؛
۱۳- سید
احمد تهرانی کربلایی؛ ۱۴- میرزا
محمدعلی مدرسی رشتی؛
۱۵- شیخ الشریعه اصفهانی؛ ۱۶-
سید ناصر حسین لکهنوی (فرزند علامه مجاهد
میر حامد حسین هندی)؛
۱۷- آخوند محمدتقی نهاوندی؛ ۱۸- علامه
سید عبدالحسین شرف الدین عاملی؛
۱۹- آقا
سید علی شوشتری؛ ۲۰- حاج
شیخ عباس قمی؛
۲۱-
سید محمدعلی هبةالدین شهرستانی؛ ۲۲- آقا میرزا
هادی خراسانی حائری.
روایت از این پنج بزرگوار همچون روایت از شیخ
محمدصالح طعان بحرانی به صورت مْدبجه میباشد.
یعنی اجازهای که دو نفر به یکدیگر اعطا کرده باشند.
۱. شیخ
محمدعلی ازهری مکی، از علمای
مالکی مذهب و رئیس مدرسان
مسجد الحرام.
۲. شیخ
عبدالوهاب شافعی، امام جماعت مسجد الحرام.
۳. شیخ
ابراهیم بن احمد حمدی، از عالمان
شهر مدینه.
۴. شیخ
عبدالقادر خطیب طرابلسی، مدرس حرم شریف.
۵. شیخ
عبدالرحمن علیش حنفی، از مدرسان
دانشگاه الازهر و امام جماعت در مسجد «رأس الحسین (علیهالسلام)» واقع در
قاهره مصر.
کسانی که از شیخ آقا بزرگ تهرانی اجازه روایتی گرفتهاند «طبقه پس از شیخ» خوانده میشوند و در میان آنان، نام بسیاری از فقها و مراجع تقلید، محدثان و مورخان نامدار معاصر، روایتگران به چشم میخورد و شمارش اسم آنان افزون بر آن است که در این مجال بگنجد. تا آنجا که گفته میشود:
«او استاد مطلق محدثان شیعه بود و بیش از دو هزار اجازه در روایت حدیث از او صادر شد...»
حال به عنوان نمونه تنها برخی از آن بزرگان را نام میبریم.
۱- آیت الله
حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی؛ ۲- علامه شیخ
عبدالحسین امینی تبریزی «مسند الامین» نامیده میشود.
۳- سید عبدالحسین شرفالدین عاملی؛ ۴- آیت الله
سید عبدالهادی شیرازی؛
۵- علامه سید هبةالدین شهرستانی؛ ۶- شیخ
محمدمهدی شرفالدین شوشتری؛
۷- شیخ
نجمالدین عسکری؛ ۸-
سید مصطفی صفایی خوانساری؛
۹- شیخ
محمدحسن مظفر؛ ۱۰-
سید محمدعلی روضاتی اصفهانی؛
۱۱- آیت الله
سید محمدهادی میلانی؛ ۱۲- میرزا
حیدر قلی سردار کابلی؛
۱۳- آیت الله شیخ
مرتضی حائری یزدی؛ ۱۴- میرزا
محمدعلی اردوباری؛
۱۵- میرزا
محمدعلی مدرس خیابانی؛ ۱۶-شیخ
جعفر محبوبه نجفی؛
۱۷-
سید محمد مفتی الشیعه اردبیلی؛ ۱۸- شیخ
حسین مقدس مشهدی؛
۱۹-
سید محمدصادق بحرالعلوم؛ ۲۰-
سید احمد حسینی اشکوری؛
۲۱-
سید رضا هندی؛ ۲۲- شیخ
جمالالدین نائینی؛
۲۳-
سید جلالالدین محدث ارموی؛ ۲۴-
سید عبدالرزاق مقرم؛
۲۵- شیخ
ذبیحالله محلاتی عسکری؛ ۲۶- شیخ
محمد شریف رازی؛
۲۷- شیخ
محمدباقر ساعدی خراسانی؛ ۲۸-
عبدالرحیم محمدعلی نجفی؛
۲۹-
محمدرضا حکیمی؛ ۳۰- شیخ
محمد سماوی تنکابنی؛
۳۱- علامه
سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی؛ ۳۲- شیخ
غلامرضا عرفانیان یزدی؛
۳۳- علامه
سید محمدحسین طباطبایی؛ ۳۴- آیت الله
شیخ لطفالله صافی گلپایگانی؛
۳۵-
سید هادی خسروشاهی تبریزی؛ ۳۶-
سید مرتضی نجومی حسینی؛
۳۷-
سید هاشم رسولی محلاتی؛ ۳۸- آیت الله
سید شهابالدین مرعشی نجفی؛
۳۹- شیخ
کاظم مدیر شانهچی؛ ۴۰-
حسین عماد زاده اصفهانی؛
۴۱-
سید مصلحالدین مهدوی؛ ۴۲- شیخ
احمد سبط الشیخ؛
۴۳- علامه شیخ
محمدتقی شوشتری؛ ۴۴-
سید موسی شبیری زنجانی؛
۴۵- شیخ
عبدالجبار اعظمی؛ ۴۶-
محمد واعظ زاده خراسانی؛
۴۷- آیت الله
علامه فانی اصفهانی؛ ۴۸-
سید محمد مشکاه بیرجندی؛
۴۹-
سید محمدعلی موحد ابطحی؛ ۵۰- شیخ
احمد انصاری قمی.
مهمترین آثار آقا بزرگ تهرانی از این قرار است:
۱.
الذریعه الی تصانیفالشیعه، شامل ۲۶ جلد که جزء نهم آن در ۴ مجلد است، و میان سالهای
۱۳۵۷-
۱۳۹۷ق/۱۹۳۸-۱۹۷۷م در
نجف و
بیروت به چاپ رسیده است.
۲.
طبقات اعلام الشیعه، شامل ۱۱ جزء بدین ترتیب: نوابغ الرواه فی رابعه امآت، بیروت، دارالکتاب العربی،
۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م؛ الثقاه و العیون فی سادس القرون، بیروت، دارالکتاب العربی،
۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م؛ الضیاء اللامع فی عباقره القرن التاسع، دانشگاه تهران، ۱۳۶۲ش؛ احیاء الداثر فی مآثر اهل القرن العاشر، دانشگاه تهران؛ روضه النضره فی تراجم علماء المائه الحادیه عشره، (زیر چاپ)؛ الکواکب المنتشره فی القرن الثانی بعد العشره، (خطی)؛ الکرام البرره فی القرن الثالث بعد العشره، نجف،
۱۳۷۳-
۱۳۷۷ق/۱۹۵۴-۱۹۵۸م؛ نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، نجف، ۱۳۷۳ق،
۳.
مصفی المقال فی مصنفی علم الرجال،
تهران، ۱۳۳۷ش؛
۴.
المشیخه، نجف،
۱۳۵۶ق/۱۹۳۸م؛
۵.
هدیه الرازی الی المجدد الشیرازی،
کربلا،
۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م؛
۶.
النقد اللطیف فی نفی التحریف عن القرآن الشریف (خطی)؛
۷.
توضیح الرشاد فی تاریخ حصر الاجتهاد،
قم،
۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م؛
۸.
تفنید قول العوام بقدم الکلام (خطی)؛
۹.
ذیل المشیخه، نجف،
۱۳۵۵ق/۱۹۳۷م؛
۱۰.
ضیاء المفازات فی طریق مشایخ الاجازات، (خطی)؛
۱۱.
اجازات الطوسی نجف،
۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م، (همچنین در مقدمه
تفسیر التبیان چاپ شده است: بیروت، داراحیاء التراث العربی)؛
۱۳.
مستدرک کشف الظنون، یا ذیل کشف الظنون، تهران، مکتبه الاسلامیه و جعفری تبریزی
۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
۱- علامه
عبدالعزیز طباطبایی یزدی (قدس سره)؛
۲-
سید احمد حسینی اشکوری؛
۳-
سید مرتضی نجومی؛
۴-
سید محمدحسن طالقانی؛
۵-
سید محمدصادق بحرالعلوم؛
۶- مولانا
رضا حسینخان رشیدی ترابی؛
۷- مولانا
سید صفدر حسین نقوی؛
۸- مولانا شیخ
محمدحسین پاکستانی؛
۹- مولانا
سید محمدمحسن نقوی؛
۱۰- شهید محراب
سید محمدعلی قاضی طباطبایی.
آقا بزرگ در
۱۳۲۹ق/۱۹۱۲م به
کاظمین رفت و به منظور تدوین بزرگترین دایرة المعارف کتابشناسی شیعی، یعنی الذّریعه الی تصانیف الشّیعه به تحقیق و تتبع پرداخت. چندی بعد به
سامرا رفت و ضمن ادامه کار خود در آنجا، در مجلس درس میرزا محمدتقی شیرازی نیز حاضر شد. در ۱۳۳۵ق/۱۹۱۷م به کاظمین بازگشت، دو سال در آنجا ماند و باز به سامرا رفت. در ۱۳۵۴ق/۱۹۳۵م به نجف بازگشت و به منظور چاپ الذریعه، چاپخانهای به نام مطبعة السعاده بنیاد نهاد، اما دولت پادشاهی
عراق به بهانهای گوناگون مانع کار وی گردید. شیخ جلد نخستین ذریعه را در مطبعة الغری به چاپ رساند، اما انتشار آن، باز هم در نتیجه مخالفت دولت عراق ۶ ماه به تعویق افتاد.
آقا بزرگ برای تدوین و تکمیل این دایرة المعارف به سفرهای طولانی نیز پرداخت. از بیشتر کتابخانههای عمومی عراق و
ایران و
سوریه و
فلسطین و
مصر و
حجاز و بسیاری از کتابخانههای عمومی عراق و ایران و سوریه و فلسطین و مصر و حجاز و بسیاری کتابخانههای خصوصی در این کشورها دیدن کرد و به بررسی کتب آنها پرداخت. وی در ۶۲ کتابخانه شخصاً کاوش کرد و فهرستهای بسیاری از کتابخانههای دیگر را نیز مورد مطالعه قرار داد.
فراهم شدن دایرة المعارفی مانند الذریعه، آرزوی بسیاری از دانشمندان شیعی بود. جای خالیِ فهرست آثار نویسندگان شیعی، از مدتها پیش احساس میشد. در فهرستهای مشابه از آثار دانشمندان مسلمان که توسط پژوهشگران دیگر مذاهب تدوین میگشت. آثار بزرگان شیعه مورد بیاعتنایی قرار میگرفت، و در همین اواخر
جرجی زیدان، ادیب مسیحی عرب، در تاریخ آداب اللغه العربیه، نقش
شیعه را در بنای
فرهنگ اسلامی بسیار اندک شمرده بود.
این امر، بر فقهای شیعه گران افتاد و تنی چند از آنان گرد هم آمدند و ۳ تن از ایشان به قصد معرفی دانشمندان این مذهب و آثار آنان و دفع دعوی باطل جرجی زیدان وظایفی برعهده گرفتند. شرح نقش شیعیان در
علوم اسلامی به
سید حسن صدر واگذار شد و وی در کتاب
تأسیس الشیعه الکرام لفنون الاسلام، به این کار پرداخت. شیخ
محمدحسین کاشفالغطاء در بیان نادرستیها و لغزشهای کتاب جرجی زیدان، کار
المراجعات الریحانیه والنقود والردود را آغاز کرد و آقا بزرگ تألیف الذریعه را برعهده گرفت.
سید حسن صدر همچنین بر آن بود تا نامهای بزرگان شیعه را در مجموعهای زیر عنوان
وفیات الاعلام من الشیعه الکرام گرد آورد، اما تنها به اندکی از این کار، که به ۳ سده نخستین تاریخ اسلام مربوط میشد توفیق یافت. آقا بزرگ دنباله کار وی را گرفت و تدوین دایرة المعارف رجالی بزرگی را، شامل نامهای عالمان شیعه، از سده ۴ تا ۱۴ق/۱۰ تا ۲۰م آغاز کرد. وی ابتدا برای این مجموعه، عنوان کلی وفیات الاعلام بعد غیبه الامام را برگزید و چون در مجلدات مربوط به سده ۱۴ق/۲۰م ذکر نامهای علمای زنده را نیز مصلحت شمرد، آن عنوان را به طبقات اعلام الشیعه تغییر داد.
شیخ آقا بزرگ به حقیقت مردی خستگیناپذیر و نستوه بود. همیشه در تلاش و تکاپو و شیفته کار و تحقیق بود. اگر مجموعه آثار ماندگارش یکجا گردآوری و تحقیق شود سر به صد جلد خواهد زد. او از همان نخستین روزهای ایام جوانی دست به استنساخ دهها نسخه کمیاب و کتاب معتبر زد و تا آخر عمرش که قامتش از خمیدگی حالت رکوع دایم یافته باز سر در کتاب و دست در قلم داشت.
با این همه کار و کوشش، خانهای بیآلایش و بسیار ساده داشت و همیشه دور و برش آکنده از اوراق و اسناد و دفاتر بود. خانه ساده او پناهگاه پژوهشگران و مرجع محققان بود. در خانه و کتابخانه او پیوسته به روی محققان باز بود. چیزی که شیخ به آن نمیاندیشید راحتی و رفاه بود. محقق تهرانی حتی فرصت شام خوردن را در شبها نداشت و میگفت: «چهل سال است که شام نمیخورم.»
از
سید محسن امین عاملی، نویسنده «
اعیان الشیعه» نقل میکنند که گفت:
«برای تهیه اسناد اعیان الشیعه که به شهرها سفر میکردم، در کربلا به کتابخانه شیخ العراقین وارد شدم و از متصدی آن خواستم که یک هفته کتابخانه را در اختیار من بگذارد. پذیرفت مشروط بر این که در این هفته میهمان او باشم. شبی به من اطلاع داد امشب میهمان دیگری هم داریم و آن شیخ آقا بزرگ بود که اسمش را شنیده بودم. هنگامی که او را زیارت کردم و بحثی میان ما در گرفت فهمیدم که او تنها یک فهرستنگار نیست بلکه اطلاعات فقهی و اصولی و فلسفی وسیعی نیز دارد. از اینرو مسرور شدم. ساعت چهار و نیم شب بود که خستگی بر من غالب شد و خوابیدم. از خواب که برخاستم دیدم شیخ آقا بزرگ نخوابیده و همچنان مشغول یادداشتبرداری است. از او پرسیدم نمیخوابید؟ فرمود: من هنوز نشاط دارم و نخوابید. ما هفت روز و شب در آنجا بودیم. ایشان استراحت منظمی نداشت و میفرمود ما برای استراحت اینجا نیامدهایم و من با وجود اینکه پر کار بودم به ایشان غبطه میخوردم.»
آقا بزرگ ۲ بار ازدواج کرد و دارای ۵ پسر و ۴ دختر شد.
محقق تهرانی با وجود آن همه کار طاقتفرسا، هیچ وقت از محراب مسجد و سنگر سجاده غافل نبود. تا زمانی که پا به آستانه هشتاد سالگی نگذاشته بود سیر و سلوک هفتگی خود را که سالها بود در چهارشنبه شبها ادامه داشت ترک نگفت. او هر شب چهارشنبه از نجف تا «
مسجد سهله» را پیاده میپیمود تا در آن مسجد (واقع در ۱۰ کیلومتری نجف) به سیر و سلوک بپردازد. گذشته از اینکه او با
نماز و
دعا در مسجد سهله انس و الفتی دیرینه داشت، روزی سه بار اقامه جماعت میکرد. تا سال
۱۳۷۶ق، در مسجد طوسی نجف، نماز جماعت را به پا میداشت تا آنکه در آن سال در راه زیارت کربلا دچار تصادف شد و آسیب دید. از آن پس به علت دوری مسجد طوسی دیگر نتوانست امامت آن مسجد را ادامه دهد و به ناچار «مسجد آل طریحی» را که به خانهاش نزدیک بود، برگزید و تا نزدیکیهای وفاتش امامت آن مسجد را به عهده داشت.
نستوه و پرتلاش کار میکرد. همیشه به یاد خدا بود. در وفا به عهد حساس بود. تکریم میهمان و احترام به سادات از صفات بارز او بود. از جاه و مقام و ریاست دنیا گریزان بود، چنانکه از انتخابات شهرت «منزوی» نشان داد. نسبت به
اهل بیت (علیهمالسلام) ارادات ویژهای داشت. در ضمن آن تقریط که بر کتاب
الغدیر نوشت آنرا چنین ستود:
«من قاصرم از توصیف این کتاب گرانبها و ستایش آن الغدیر بالاتر و بزرگتر از آن است که آنرا توصیف کنند و ثنا گویند. من تنها کاری که میتوانم کرد این است که دعا کنم تا
خداوند عمر مؤلف کتاب را طولانی کند. به او فرجام نیک بخشد. این است که با خلوص دل از درگاه خدای متعال مسألت میکنم که بقیه عمر مرا، بر عمر شریف او بیفزاید تا او بتواند به همه آرمان خویش دست یابد...»
آقا بزرگ تهرانی، دوازدهم اسفند ۱۳۴۸ ش برابر با
روز جمعه ۱۳
ذی حجه ۱۳۸۹ق. ساعت یک بعد از ظهر، دار فانی را وداع گفت. سیدی از ارادتمندان شیخ و از علمای پارسای نجف ـ که بعدها با نام شهید محراب
آیت الله مدنی شهره آفاق شد ـ برای
غسل و
کفن پیکر آقا بزرگ اقدام کرد.
عصر همان روز، ساعت ۶ بعد از ظهر، پیکر شیخ را برای طواف بر
مرقد امام حسین (علیهالسلام) و برادرش
حضرت ابوالفضل العباس به کربلا انتقال دادند.
پس از
تشییع با ازدحام و احترام مردم کربلا پیکرش به نجف اشرف برگردانده شد و آن شب را در دانشگاه بزرگ نجف، در حلقه دانشوران و دانشجویان دینی سحر کرد. فردای آن روز پیکر شیخ در میان سیل خروشان مردم، روی دستها بلند شد و در حالیکه همه دروس حوزه تعطیل شده و علما و فوج طلاب و دانشجویان در پیشاپیش مردم حرکت میکردند از جامعه النجف به سوی
حرم امام علی (علیهالسلام) تشییع شد و پس از آن که در صحن شریف علوی،
نماز میت به امامت آیت الله
سید ابوالقاسم خویی خوانده شد، شاگردان شیخ، پیکر استاد را به دور ضریح امام علی (علیهالسلام) طواف دادند. سپس بنا به وصیت شیخ، به جایگاهی که نخست قسمتی از خانه مسکونی خودش بود و بعدها قسمتی از کتابخانه موقوفه او شده بود حمل گردید تا در آستانه کتابخانه عمومی خود دفن شود.
و چنین بود که دانشوری نستوه از دانشوران بزرگ شیعی، پس از ۹۶ سال عمر که بیشتر آن در کتابخانهها و با کتاب و قلم گذشته بود، در نهایت نیز در میان کتابها در کتابخانه عمومی خود به خاک سپرده شد. آن روز غمبار، در مدارس رسمی نجف هم برای نخستینبار، به خاطر تکریم مردی از مردان دین و دانش، تعطیل شد و شاعران و سخنوران در مجالس بسیاری که تا چهلم درگذشت او در شهرهای مختلف عراق و ... برگزار شد داد سخن دادند.
از میان صدها سخن و چکامهای که در تجلیل از شیخ آقا بزرگ تهرانی گفته یا سروده شده است به سخن دو دانشمند بزرگ، یکی از دانشمندان شیعی و دیگری از اندیشمندان مسیحی و شرقشناس، بسنده میکنیم.
علامه سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی (قدسسره) مینویسد:«شیخ مشایخ معاصر، بزرگ پژوهشگران و فهرستنگاران، حجت و دلیل تاریخ ، احیاگر آثار گذشتگان، نمونه ناب تقوا و صلاح، شیخ آقا بزرگ تهرانی (ره) است.»
«شیخ بزرگ ما مرحوم محقق تهرانی روح بزرگی داشت. ۲۵ سال با او بودم اما برای یک بار هم ندیدم پشت سر کسی بدگویی یا
غیبت کند ...» استاد این سخن را ضمن مصاحبهای که با صدا و سیما داشت فرمود.
استاد
یوسف اسعد داغر، دانشمند و محقق مسیحی و مورخ پر کار و صاحب آثار فراوان از جمله «
مصادر الدراسة الادبیه» مینویسد: «به خدا سوگند اگر برای شیعه، در
قرن چهاردهم هجری نمیبود جز امینی بزرگ و الغدیرش، و مرحوم سید محسن امین و اعیان الشیعهاش، و علامه کبیر شیخ آقا بزرگ و الذریعهاش، در نظر خردمندان، همین مردان دین برای خدمت به علم و اجتماع و هدایت افکار کافی بود...»
۱- آقا بزرگ تهرانی، تاریخ حصر الاجتهاد، قم، مطبعه الخیام، ۱۴۰۱ق، صص۵۵-۶۶.
۲- آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ۱/مقدمه، ۱۲۹، ۳۰۸، ۲/۷۰، ۴۲۸، ۳/۷۱، ۴/۲۱۶، ۳۸۳، ۵/۸، ۷/۳۴، ۸/۸۶، ۸۷، ۱۰//۲۶، ۲۷، ۵۱، ۱۱/۳۰۴، ۱۳/۳۱، ۱۵/۱۲۷، ۱۲۸، ۱۳۰، ۱۴۶، ۲۰۲۱۸/۱۸، ۲۶۹، ۲۰/۸۲، ۱۵۱، ۲۱/۵۰۴، ۱۳۰، ۲۴/۱، ۱۱۵، ۲۷۱، ۲۷۸، ۳۱۵، ۲۵/۱۲۳، ۲۰۷، ۲۷۴.
۳- آقا بزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، (القرنالرابع)، بیروت، دارالکتابالعربی، ۱۹۷۱م، مقدمه.
۴- حکیمی، محمدرضا، شیخ آقا بزرگ تهرانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، صص ۳-۲۸.
۵- خلیلی، جعفر، موسوعه العتبات المقدسه، بغداد، دارالتعارف، ۱۹۶۵م، ۲/۲۶۱-۲۶۲.
۶- زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغه العربیه، قاهره، دارالهلال، ۱۹۵۷م، ۲/۳۸۴.
۷- عبدالرحیم، محمدعلی، شیخ الباحثین آغا بزرگ الطهرانی، نجف، ۱۳۹۰ق، جمـ.
۸- مشار، خانبابا، فهرست چاپی عربی، ص۵۸، ۳۴۴، ۳۹۲، ۶۰۵، ۸۵۷.
۹- منزوی علینقی، «الذریعه و آقا بزرگ تهرانی»، آینده، س ۶، شمـ ۳-۴، ۷-۸ (خرداد ـ تیر، مهر ـ آبان، ۱۳۵۹ش)، صص ۲۴۷-۲۵۳، ۵۸۸-۵۹۶.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۲/۱۸. •
کاظم بجنوردی دانشنامه بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آقا بزرگ تهرانی»، شماره ۲۸۳.