• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آغاز مأموریت مسلم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




مسلم (علیه‌السّلام) به عنوان نماینده ویژه امام، در نیمه ماه رمضان از مکه خارج شد
[۱] مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۴.
تا در مدینه با خانواده خود خداحافظی کند. ابتدا برای اینکه بنی امیه از این ماموریت مطلع نشوند، مخفیانه به سوی مدینه حرکت کرد.
[۴] خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۹۶.
پس از ورود به مدینه به مسجدالنبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفت و در آنجا نماز خواند، و با خاندان خود خداحافظی کرد.



مسلم دو راهنما اجیر کرد و به طرف کوفه روانه شد. آنها از بیراهه حرکت کردند. (انتخاب بیراهه شاید برای کوتاهتر شدن مسیر، یا به دلیل مخفی ماندن ماموریت بوده است.) از این رو یک شب راه را گم کردند، و آن دو راهنما گرفتار تشنگی شدید شدند؛ به گونه‌ای که از تشنگی و حرارت هوا، از راه رفتن باز ماندند.
[۱۰] خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۹۶.
و پس از اینکه نشانه‌هایی از راه را یافتند و احتمال دادند که به مسیر اصلی رهنمون شوند، آن را به مسلم نشان دادند و گفتند از این مسیر برو شاید نجات یابی. سپس هر دو بر اثر تشنگی جان سپردند. مسلم که خود نیز دچار عطش شدید شده بود و هیچ رمقی برایش نمانده بود با همراهانش طبق راهنمایی آن دو، پس از پیمودن مسافتی، به آبی در محلی به نام مضیق (نام روستایی است بین مکه و مدینه) متعلق به قبیله خبیت رسید.


مسلم از همین نقطه (مضیق) در نامه‌ای برای امام نوشت: من از مدینه با دو راهنما حرکت کرده بودم؛ ولی آن دو از مسیر منحرف شدند و راه را گم کردند. تشنگی به ما فشار آورد تا جایی که چیزی نگذشت که آن دو جان سپردند؛ ولی ما به راهمان ادامه دادیم تا اینکه به آب رسیدیم و با اندک جانی که برایمان باقی مانده بود، نجات پیدا کردیم آن آب در محلی به نام مضیق در بطن الخبیت
[۱۴] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۵۳۱.
[۱۵] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۳۹۳.
[۱۷] یوسف غروی، وقعة الطف، ص۹۷.
است. من به این سفر فال بد زده‌ام؛ اگر صلاح می‌دانی، مرا از این سفر معاف کن و شخص دیگری را (به کوفه) بفرست؛ والسلام.
نامه را قیس بن مسهر صیداوی، در مکه به امام رساند. امام نامه مسلم را خواند؛ ولی عذر او را نپذیرفت و او را به ادامه راه فرمان داد.

۲.۱ - جواب نامه مسلم بن عقیل

متن نامه امام به مسلم بدین شرح است: «اما بعد؛ من خوف آن دارم که انگیزه تو برای این نوشته، چیزی جز ترس و دلهره نباشد؛ بنابراین راه خود را ادامه بده و ماموریتی را که بر عهده تو نهاده‌ام، به پایان برسان».
چون نامه امام به دست مسلم رسید و آن را خواند گفت: «من برای خود بیمناک نیستم». پس حرکت کرد و در مسیر کوفه به آبگیر قبیله طی رسید. قدری توقف کرد. هنگام حرکت به مردی برخورد کرد که مشغول تیراندازی برای شکار بود و آهویی را با تیر زد و به زمین انداخت... مسلم با مشاهده آن صحنه، آن را به فال نیک گرفت و گفت: انشاءالله بر دشمن مسلط می‌شویم. (مرحوم مقرم درباره فال بد زدن مسلم، که اندکی پیش در متن گذشت. به تفصیل مطالبی را مطرح کرده است و با استناد به آیات و روایاتی که حاکی از مذمومیت فال بد زدن است، می‌گوید با توجه به روحیه و تربیت والای مسلم، چنین چیزی از او سر نزده است. وی همچنین درباره فال نیکو زدن به بحث و بررسی پرداخته و معتقد است: «در دیانت اسلام، تطیر و فال بد زدن نفی شده است؛ اما درباره فال نیکو زدن به نام‌های خوب سفارش شده است. نکته این توصیه‌ها آن است که فال نیکو زدن، شور و شوق انسان را به تلاش و کوشش و پیگیری برمی‌انگیزد و این همان چیزی است که پروردگار بزرگ از بندگان خواسته است.»)


به نظر میرسد موضوع ترس مسلم که در برخی منابع آمده، صحت نداشته باشد؛ چرا که: اولا، عمار دهنی همین خبر را به نقل از امام باقر (علیه‌السّلام) بیان کرده است؛ اما در خبر یادشده چنین سخنی از امام حسین نقل نشده و تنها به نپذیرفتن استعفای مسلم از جانب امام اشاره شده است؛ ثانیا، شخصیت بزرگ و مورد اعتماد مسلم نزد امام و نیز سابقه لیاقت نظامی وی، (مسلم در جنگ صفین در کنار حسنین (علیهما السلام) و عبدالله بن جعفر، یکی از فرماندهان میمنه (جناح راست) سپاه علی (علیه‌السّلام) بود.) مانع از آن است که این گزارش پذیرفته شود. بنابر گزارش بلاذری، مسلم، قوی‌ترین و شجاع‌ترین فرد از فرزندان عقیل بود. همچنین توصیف محمد بن اشعث از دلاوری و شجاعت حضرت مسلم در کوفه، چنان که نگاشته خواهد شد، شایان توجه است. زمانی که ابن زیاد، پسر اشعث را به سبب هلاکت گروهی از نیروهایش در ماجرای دستگیری مسلم نکوهش کرد و به او گفت: «من تو را مامور دستگیری یک نفر (نه یک گروه) کردم؛ اما تو نیروهای بسیاری را برای دستگیری او تلف کردی!»، محمد به او پاسخ داد: «آیا نمیدانی که مرا برای دستگیری شیری ژیان و دلاوری سلحشور که شمشیر برنده‌ای در کف دارد، فرستاده‌ای؟»
[۲۹] خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۰۹.
افزون بر این، چگونه می‌توان پذیرفت که امام حسین شخصی ضعیف و به تعبیر گزارش یادشده ترسو را برای چنین مأموریت حیاتی و حساسی برگزیده و او را به کوفه گسیل کرده باشد؟ لذا برخی از محققان معاصر، در این جریان تردید کرده‌اند.


۱. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۴.
۲. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۳۰.    
۳. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۳۲.    
۴. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۹۶.
۵. طبری، ابوجعفر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۷.    
۶. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۹.    
۷. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۳۰.    
۸. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۳۰.    
۹. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۳۲.    
۱۰. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۹۶.
۱۱. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۳۰.    
۱۲. طبری، ابوجعفر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۷.    
۱۳. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۳۰۲.    
۱۴. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۵۳۱.
۱۵. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۳۹۳.
۱۶. سماوی، محمد، ابصار العین فی انصار الحسین، ص۴۰.    
۱۷. یوسف غروی، وقعة الطف، ص۹۷.
۱۸. طبری، ابوجعفر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۷.    
۱۹. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۴۰.    
۲۰. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۳۲ ۳۳.    
۲۱. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۴۰.    
۲۲. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۳۲ ۳۳.    
۲۳. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۵۵.    
۲۴. شیح مفید، الارشاد، ج۲، ص۴۰ ۴۱.    
۲۵. موسوی مقرم، سید عبدالرزاق، الشهید مسلم بن عقیل، ص۱۱۵ ۱۳۴.    
۲۶. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۵۲.    
۲۷. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۴.    
۲۸. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۵۳.    
۲۹. خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۰۹.
۳۰. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۴۴.    
۳۱. طبسی، نجم الدین، با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، ج۲، ص۴۹-۵۲، ترجمه عبدالحسین بینش.    



پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۵۰۴_۵۰۷.






جعبه ابزار