• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آغاز عزاداری برای امام حسین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





عزاداری برای امام حسین (علیه‌السّلام)، از روز عاشورای سال ۶۱ هجری قمری با سوگواری اهل بیت سیدالشهدا (علیه‌السّلام) در کربلا آغاز شد و در دوران اسیری ایشان در کوفه، شام و مسیر بازگشت به مدینه و پس از آن ادامه یافت. مراسم عزاداری برای امام حسین (علیه‌السلام)، با توصیه و تشویق امامان شیعه در موقعیت‌های مختلف، توسعه و گسترش یافت. این امر با روی کار آمدن دولت آل بویه، از درون خانه‌ها به کوچه و بازار کشیده شد و در دوران صفویه به نماد و شعار تشیع تبدیل شد و در سراسر ایران فراگیر شد.



برخی روایات و احادیث، سابقه اولین سوگواری برای امام حسین (علیه‌السّلام) را به پیش از واقعه عاشورا و به زمان حضرت آدم (علیه‌السّلام) نسبت می‌دهند. بر اساس این روایات، اولین انسانی که در عزای امام حسین (علیه‌السّلام) گریسته و سوگواری نموده، حضرت آدم (علیه‌السّلام) است. علاوه بر این گزارشاتی مبنی بر گریه و عزاداری سایر انبیای الهی مانند حضرت زکریا، و حضرت عیسی در عبور از سرزمین کربلا وجود دارد.
همچنین بنابر روایات متعددی که در منابع شیعی و اهل سنت نقل شده، اولین کسانی که در تاریخ اسلام در سوگ مصائب سیدالشهداء (علیه‌السّلام) گریه نموده و به سوگواری پرداخته‌اند؛ پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حضرت علی (علیه‌السّلام)و فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)هستند. اما اولین سوگواری پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، توسط اهل بیت ایشان در روز عاشورا و در کنار اجساد مطهر شهیدان کربلا انجام شد. در این عزاداری، امام سجاد (علیه‌السّلام)، حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) و دیگر بازماندگان واقعه کربلا، به سوگواری و مرثیه‌خوانی برای امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش پرداختند.


سوگواری‌های زنان اهل بیت در ماتم شهدای کربلا، از آغازین دقائق شهادت امام حسین (علیه‌السلام) و با حضور زنان اهل بیت (علیهم‌السّلام) در کنار اجساد عزیزانشان آغاز شد و تا بازگشت اسرا به مدینه و پس از آن ادامه یافت.

۲.۱ - ناله حضرت زینب

بنابر گزارش منابع تاریخی و مقاتل پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) و آتش زدن خیام آن حضرت، زنان سوگوار و غارت زده و پابرهنه و گریان را از کنار قتلگاه عبور دادند. هنگامی که چشم زنان به کشتگان افتاد، شیون کردند و بر صورتشان زدند.در این میان حضرت زینب (علیهاالسّلام) فریاد می‌زد:
«وا مُحَمَّداه! صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ، هذا حُسَینٌ بِالعَراءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ، مُقَطَّعٌ الاَعضاءِ، وا ثُکلاه! وبَناتُکَ سَبایا، الَی اللّه ِ المُشتَکی، والی محمّدٍ المُصطَفی، والی عَلِیٍّ المُرتَضی، والی فاطِمَةَ الزَّهراءِ، والی حَمزَةَ سَیِّدِ الشُّهَداءِ. وا مُحَمَّداه! وهذا حُسَینٌ بِالعَراءِ، تَسفی عَلَیهِ ریحُ الصَّبا، قَتیلُ اولادِ البَغایا، وَاحُزناه! واکَرباه عَلَیکَ یا ابا عَبدِ اللّه ِ! الیَومَ ماتَ جَدّی رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله، یا اصحابَ مُحَمَّدٍ، هؤُلاءِ ذُرِّیَّةُ المُصطَفی یُساقونَ سَوقَ السَّبایا. »
«وا محمّدا! درودهای فرشتگان آسمان، بر تو باد! این، حسین است که آغشته به خون، در صحرا افتاده و قطعه قطعه شده است. وا مصیبتا! دختران تو، اسیر شده‌اند. به خدا و به محمّدِ مصطفی و به علیِ مرتضی و به فاطمه زهرا و به حمزه سیّد الشهدا، شِکوه می‌کنم. وا محمّدا! این، حسین است که در بیابان افتاده. باد صبا بر او می‌وزد و به دست زنازادگان، کشته شده است. چه غم جانکاهی و چه غصّه‌ای بر تو، ‌ای ابا عبد اللّه! امروز، جدّم پیامبر خدا، از دنیا رفت. ‌ای اصحاب محمّد! اینان، نسل مصطفایند که به اسیری برده می‌شوند».
مثیر الاحزان در این باره چنین می‌نویسد:
«مَرَرنَ عَلی جَسَدِ الحُسَینِ (علیه‌السّلام) وهُوَ مُعَفَّرٌ بِدِمائِهِ، مَفقودٌ مِن احِبّائِهِ، فَنَدَبَت عَلَیهِ زَینَبُ علیهاالسلام بِصَوتٍ مُشجٍ، وقَلبٍ مَقروحٍ: یا مُحَمَّداه! صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ، هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ، مُقَطَّعُ الاَعضاءِ، وبَناتُکَ سَبایا، الَی اللّه ِ المُشتَکی، والی عَلِیٍّ المُرتَضی، والی فاطِمَةَ الزَّهراءِ، والی حَمزَةَ سَیِّدِ الشُّهَداءِ، هذا حُسَینٌ بِالعَراءِ تَسفی عَلَیهِ الصَّبا، قَتیلُ اولادِ الاَدعِیاءِ، واحُزناه! واکَرباه! الیَومَ ماتَ جَدّی رَسولُ اللّه ِ، یا اصحابَ مُحَمَّداه، هذا ذُرِّیَّةُ المُصطَفی یُساقونَ سَوقَ السَّبایا، فَاَذابَتِ القُلوبَ القاسِیَةَ، وهَدَّتِ الجِبالَ الرّاسِیَةَ. »
«زنان را، از کنار جنازه حسین (علیه‌السّلام) عبور دادند در حالی که در خون، غوطه ور بود... زینب (علیهاالسّلام)، با ناله‌ای شکسته و دلی زخمی، کنار جنازه حسین (علیه‌السّلام) صدا زد: «وا محمّدا! درود فرشتگانِ آسمان بر تو! این، حسینِ در خون غوطه ور و قطعه قطعه شده است و دخترانت، اسیرند. به خدا و به علی مرتضی و به فاطمه زهرا و به حمزه سیّد الشهدا، شِکوه می‌کنیم. این، حسین است که در بیابان افتاده و باد صبا بر او می‌وزد و کشته شده به دست حرام زادگان است. چه‌اندوه جانکاهی! چه غصّه‌ای! امروز، جدّم پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در گذشت. ‌ای اصحاب محمّد! اینان، فرزندان مصطفایند که به اسارت برده می‌شوند». این سخنان زینب (علیهاالسّلام) دل‌های پُر قساوت آنان را آب کرد و کوه‌های استوار را به لرزه در آورد.»

۲.۲ - ناله‌ام کلثوم

«اقبَلَ فَرَسُ الحُسَینِ (علیه‌السّلام) حَتّی لَطَّخَ عُرفَهُ وناصِیَتَهُ بِدَمِ الحُسَینِ علیه السلام، وجَعَلَ یَرکُضُ ویَصهِلُ، فَسَمِعَت بَناتُ النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صَهیلَهُ، فَخَرَجنَ فَاِذَا الفَرَسُ بِلا راکِبٍ، فَعَرَفنَ انَّ حُسَینا قَد قُتِلَ، وخَرَجَت اُمُّ کُلثومِ بِنتُ الحُسَینِ (علیه‌السّلام) واضِعَةً یَدَها عَلی رَاسِها، تَندُبُ وتَقولُ: وا مُحَمَّداه! هذَا الحُسَینُ بِالعَراءِ، قَد سُلِبَ العِمامَةَ وَالرِّداءَ. »
«از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل است که: اسب حسین (علیه‌السّلام) به سمت ایشان رفت تا این که یال و پیشانی اش را به خون حسین (علیه‌السّلام) خون آلود کرد و پا بر زمین کوبید و شیهه سر داد. دختران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، شیهه اسب را شنیدند و بیرون آمدند. ناگهان، اسبِ بی سوار را دیدند و فهمیدند که حسین (علیه‌السّلام) کشته شده است. اُمّ کلثوم، دختر حسین (علیه‌السّلام) بیرون آمد، در حالی که دستش را بر روی سر گذاشته بود و صدا می‌زد: «وا محمّدا! این، حسین است که در بیابان افتاده و عمامه و رَدایش را برده‌اند». »

۲.۳ - شیون زنان و دختران

خوارزمی به نقل از حُمَید بن مسلم می‌نویسد: عمر بن سعد، فرمان کوچ به کوفه را داد و دختران و خواهران حسین (علیه‌السّلام) و علی بن الحسین (علیه‌السّلام) و فرزندانشان را حرکت دادند. هنگامی که آنها را از کنار جنازه حسین (علیه‌السّلام) و یارانش عبور دادند، صدای شیونِ زنان، بلند شد و به صورتشان می‌زدند.
«اذَّنَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ بِالنّاسِ فِی الرَّحیلِ الَی الکوفَةِ، وحَمَلَ بَناتِ الحُسَینِ (علیه‌السّلام) واخَواتِهِ وعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه‌السّلام) وذَرارِیَّهُم، فَلَمّا مَرّوا بِجُثَّةِ الحُسَینِ وجُثَثِ اصحابِهِ علیهم السلام، صاحَتِ النِّساءُ ولَطَمنَ وُجوهَهُنَّ... »


برپایی عزاداری برای امام حسین (علیه‌السّلام) از سوی اهل بیت ایشان در قتلگاه و پس از آن تاثیر عمیقی بر مردم کوفه، شام و مدینه گذاشت و بسیاری از مردم پس از شنیدن مصائب و مشاهده این عزاداری، به گریه و زاری پرداختند. این عزاداری، باعث شد تا واقعه کربلا در اذهان مردم زنده بماند و پیام‌های آن به نسل‌های بعدی منتقل شود. به همین سبب از آن پس شیعیان و دوستداران خاندان پیامبر، با اشاره و تشویق امامان شیعه، هر سال در سالگرد شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) به سوگواری و عزاداری می‌پرداختند. با روی کار آمدن سلسله شیعی آل بویه، این سوگواری‌ها گسترش یافت و از درون خانه‌ها، به کوچه و بازار کشیده شد و کم کم طی قرنهای متمادی، به نماد و شعار تشیع تبدیل شد و به عنوان یک سنت دینی در بین شیعیان رواج پیدا کرد. سرانجام با تشکیل دولت صفویه در ایران و اهتمام آنان به این امر، عزاداری در ایام محرم در سراسر کشور فراگیر شد و تا به امروز ادامه پیدا کرده است.

۳.۱ - دوره آل بویه و سلجوقیان

گرچه عزاداری برای امام حسین (علیه‌السّلام) سابقه‌ای دیرینه دارد، اما به صورت سازمان‌یافته از زمان آل بویه آغاز شد. حمایت آل بویه زمینه را برای شکل‌گیری دسته‌های عزاداری در سال ۳۵۲ هجری قمری فراهم کرد. کامل شیبی می‌گوید: «دسته‌های عزاداری در شکل جدید، نخستین بار در سال ۳۵۲ به وجود آمدند.»
[۴۸] شیبی، کامل، تشیع و تصوف، ترجمه قراگزلو، ص۴۳.
[۴۹] فقیهی، علی اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ص۴۶۷.
به دستور معزالدوله، در عاشورای سال ۳۵۳ عزای عمومی اعلام شد و از مردم خواسته شد که با پوشیدن جامه سیاه،‌اندوه خود را نشان دهند. در این روز با آویختن پلاس (پارچه‌های کهنه و سیاه)، اعلام عزا نمودند. در روز عاشورا مردم حتی برخی علمای حنفی مثل خواجه علی غزنوی و امام نجم الدین بلعمانی حنفی، سفیانیان را لعن میکردند، دستار از سر باز کرده نوحه می‌خواندند و خاک بر سر می‌افشاندند. در سال ۳۹۸ که روز عاشورا مصادف با عید مهرگان بود، مراسم عید را به تاخیر‌انداختند. مورخین به برپائی این مراسم در تمام طول سلطه آل بویه اشاره دارند، اما در همان دوره، با گسترش برگزاری مراسم روز عید غدیر و روز عاشورا و حساسیت اهل سنت و وقوع درگیری‌های متعدد، اهالی محله کرخ از برگزاری این مراسم منع شدند.
در سال ۴۰۲ قمری فخرالملک، وزیر سلطان بهاءالدوله برگزاری مراسم عاشورا را آزاد اعلام کرد و برای جلوگیری از وقوع فتنه تدابیری‌اندیشید، ولی بار دیگر خودش در سال ۴۰۶ قمری برگزاری مراسم عاشورا را منع کند، که اصرار شیعیان به برگزاری آن، باعث نزاع آنها با ساکنان محله باب الشعیر شد و تعداد زیادی در این نزاع کشته شدند.
سلاطین سلجوقی از دوستداران ائمه شیعه بودند و به زیارت عتبات عالیات می‌رفتند. ملکشاه به همراه خواجه نظام در سال ۴۷۹ق به زیارت کاظمین، نجف و کربلا رفت. محمد بن عبدالله بلخی پس از سخنرانی و وعظ برای عالمان، مسئولان و طلاب نظامیه اهل سنت، روضه می‌خواند و از مظلومیت‌های اهل بیت پیامبر یاد می‌کرد.
[۵۷] طباطبائی، سیدعبدالعزیز، معجم اعلام الشیعه، ص۲۹۶.
این رسم تا اوایل سلطنت طغرل سلجوقی در بغداد و شهرهای دیگر ایران معمول بوده است.

۳.۲ - دوره صفویه و پس از آن

با روی کار آمدن دولت صفویه و در آوردن مملکت به صورت کشوری شیعه و مقتدر، سرودن شعر در مدح و رثای ائمه و شهدای کربلا برای شاعران افتخاری بس بزرگ محسوب می‌شد. و این تاثیری فراوان بر آینده آیین سوگواری محرم گذارد، به گونه‌ای که تظاهرات شیعیان در محرم هر سال، در نشر و اشاعه مذهب تشیع در فلات قاره ایران، مساعدت فراوانی کرد. در این زمان کتاب « روضة الشهداء» به رشته تحریر درآمد و قوه محرکه‌ای شد برای پیدایش مراسم محرم که از بطن آن، سبک تازه‌ای از فعالیت به نام روضه خوانی یا قرائت «روضة الشهداء»، به وجود آمد. دو قرن و نیم بعد، این سبک به منزله رشته‌ای در آمد که به وسیله آن، اشعار غنائی و متون و نمایش‌های تعزیه به هم بافته شدند.
در طول دوره صفویه شکل مهم و معروف دیگری از نمایش مذهبی پدید آمد که در ارتباط با واقعه کربلا و شهادت امام حسین و یارانش بود. از این زمان به بعد تکیه‌ها و حسینیه‌ها و موقوفات مربوط به عزاداری امام حسین (علیه‌السّلام) در ایران شکل گرفت. دولت مغولان و گورکانیان هند که از دولت صفویه متاثر بودند، مراسم عزاداری امام حسین (علیه‌السّلام) را برپا می‌داشتند.
[۵۸] هالیستر، جان نورمن، تشیع در هند، ترجمه آزر میدخت و مشایخ فریدی، ص۱۹۹-۲۰۲.
گزارشات متعددی از اجتماعات مزبور در دروه صفویه که اکثرا توسط فرستادگان سیاسی اروپا، مبلغان، بازرگانان و سیاحان به ثبت رسیده است.
[۵۹] پترچلکووسکی، Popular Shi’i Morning Rituals، ص۱۰-۱۱.

از عزاداری در دوره افشار و زند گزارش‌های مهمی نقل شده است و همین گزارشات، شروع تعزیه خوانی را مربوط به دوره کریم خان می‌دانند. در عصر قاجار، خون آلود کردن سر و صورت با تیغ و قمه زدن به فرق سر به مرااسم سینه زنی اضافه شد.
[۶۰] نوری، میرزا حسین، لؤلؤ و مرجان، ص۸.



۱. بحرانی، عبدالله، مستدرک عوالم العلوم و المعارف، ج۱۷، ص۱۰۴.    
۲. جزائری، سیدنعمت‌الله، ریاض الابرار، ج۱، ص۱۷۴.    
۳. بحرانی، عبدالله، مستدرک عوالم العلوم و المعارف، ج۱۷، ص۱۰۸.    
۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۸۴.    
۵. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۶۹۵.    
۶. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۶.    
۷. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۰.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۴۲۹.    
۹. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۰۲.    
۱۰. نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۹۴.    
۱۱. ابن‌ عساکر، علی‌ بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۹۶ - ۱۹۷.    
۱۲. ابن‌ کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۶، ص۲۵۸.    
۱۳. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۰۸.    
۱۴. هیتمی، علی بن ابی‌بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۸۸-۱۸۹.    
۱۵. متقی‌هندی، علی، کنز‌ العمال، ج۱۳، ص۶۵۶-۶۵۷.    
۱۶. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۶۹۴-۶۹۵.    
۱۷. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۱، ص۴۳۵.    
۱۸. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ج۱، ص۲۶.    
۱۹. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج۱، ص۹۱.    
۲۰. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۲۰.    
۲۱. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۸۵.    
۲۲. صدوق، محمد بن علی، کمال الدّین و تمام النّعمة، ج۱، ص۲۸۲.    
۲۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۰۰.    
۲۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۰۱.    
۲۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۴۸.    
۲۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۳۹۶.    
۲۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۳۹۷.    
۲۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۸.    
۲۹. ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۸۰.    
۳۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۴۴.    
۳۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۳۹۸.    
۳۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۳۹۹.    
۳۳. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۷۷.    
۳۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۳۹۸.    
۳۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۳۹۹.    
۳۶. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۴۲.    
۳۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۲.    
۳۸. صدوق، محمد بن علی‌، الامالی، ص۲۲۶.    
۳۹. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین، ص۱۸۹.    
۴۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۰۰.    
۴۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۰۱.    
۴۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۰۰.    
۴۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۰۱.    
۴۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۴۸.    
۴۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۴۴.    
۴۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.    
۴۷. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السلام)، ص۳۰۳.    
۴۸. شیبی، کامل، تشیع و تصوف، ترجمه قراگزلو، ص۴۳.
۴۹. فقیهی، علی اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ص۴۶۷.
۵۰. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۲۶، ص۱۱.    
۵۱. بردی، ابوالمحاسن، النجوم الزاهرة، ج۴، ص۲۱۸.    
۵۲. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۳۲۶.    
۵۳. ابن جوزی، عبد الرحمن، المنتظم، ج۱۴، ص۳۶۱.    
۵۴. ابن جوزی، عبد الرحمن، المنتظم، ج۱۵، ص۸۲.    
۵۵. ابن جوزی، عبد الرحمن، المنتظم، ج۱۵، ص۱۲۵.    
۵۶. خلیلی، جعفر، موسوعه عتبات مقدسه، ج۶، ص۱۴۵.    
۵۷. طباطبائی، سیدعبدالعزیز، معجم اعلام الشیعه، ص۲۹۶.
۵۸. هالیستر، جان نورمن، تشیع در هند، ترجمه آزر میدخت و مشایخ فریدی، ص۱۹۹-۲۰۲.
۵۹. پترچلکووسکی، Popular Shi’i Morning Rituals، ص۱۰-۱۱.
۶۰. نوری، میرزا حسین، لؤلؤ و مرجان، ص۸.



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۳۳۵.






جعبه ابزار