• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آصف بن برخیا (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آصف نام وزیر و به قولی نام برادرزاده سلیمان علیه‌السلام و برخی دیگر او را خضر علیه‌السلام و گروهی او را جبرئیل دانسته‌اند. از امام هادی علیه‌السلام روایت شده که: اسم اعظم هفتاد و سه حرف است که آصف بن برخیا یک حرف آن را داشت... و نیز از آن امام روایت شده که چون سلیمان علیه‌السّلام می‌خواست مقام او را آشکار کند چنین کاری را به او واگذار کرده



آصف بن‌ برخیا بن شمعیا
[۴] قصص الانبیاء، ص۲۸۴.
(شمعون)
[۵] کشف‌الاسرار، ج‌۷، ص‌۲۲۲.
داماد، جانشین، وزیر و به قولی کاتب سلیمان بن داوود (علیه‌السّلام) آصف از بنی‌اسرائیل و بر‌اساس بعضی منابعمعلّم دوران کودکی سلیمان بوده است. برخی او را پسر خواهر، پسرعمو
[۱۱] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۳، ص‌۱۳۶.
یا‌ پسرخاله سلیمان می‌دانند. در تورات از شخصی به نام «اَساف بن برکیا» نام برده شده که رهبری گروهی‌ از سرود خوانان و سرایندگان داود را بر عهده داشته، و‌او را از فرزندان لاوی بن یعقوب بن اسحاق معرّفی کرده‌است.
[۱۳] کتاب مقدّس، سفر اوّل تواریخ، ۱۵: ۱۷ و ۱۸، ۱۶: ۴ و ۵‌.
[۱۴] موسوعة الکتاب المقدّس، ص‌۱۹.
دوازده مزمور از مزامیر تورات به او نسبت داده شده است.
[۱۵] المدخل الی العهد القدیم، ص‌۳۱۵.



••• اعلام آمادگی آصف بن برخیا برای آوردن تخت بلقیس:
قال الذی عنده علم من الکتب انا ءاتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...

••• احضار تخت بلقیس به اشاره آصف بن برخیا:
قال الذی عنده علم من الکتب انا ءاتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک فلما رءاه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی....
مقصود از «الذی عنده علم من الکتاب» چنان که در روایات آمده، آصف بن برخیا است.


یکی از کسانی که در تشکیلات حضرت سلیمان نبی وجود داشت، آصف بن برخیا بود.

۳.۱ - حضور در حکومت سلیمان

حضور آصف بن برخیا در تشکیلات حکومتی سلیمان علیه‌السلام:
«فلمّا جاء سليمن ...• قال يأيّها الملؤا أيّكم يأتينى بعرشها ...• قال الذى عنده علم من الكتب أنا ءاتيك به قبل أن يرتدّ إليك طرفك ...؛هنگامى که (فرستاده ملکه سبا)ا نزد سليمان آمد،... اى بزرگان! کدام‌يک از شما تخت او را براى من مى‌آورد... (اما) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت: پيش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!....»

۳.۲ - پاسخ مثبت به حضرت سلیمان

پاسخ مثبت آصف بن برخیا به سلیمان علیه‌السلام برای آوردن تخت بلقیس :
«فلمّا جاء سليمن ...• قال يأيّها الملؤا أيّكم يأتينى بعرشها ...• قال الذى عنده علم من الكتب أنا ءاتيك به قبل أن يرتدّ إليك طرفك ...؛هنگامى که (فرستاده ملکه سبا)ا نزد سليمان آمد،... اى بزرگان! کدام‌يک از شما تخت او را براى من مى‌آورد... (اما) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت: پيش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!....»

۳.۳ - توانایی در آوردن تخت بلقیس

توانایی فوق‌العاده آصف بن برخیا در آوردن تخت بلقیس، مظهر فضل خدا در نظر سلیمان علیه‌السلام :
« قال الذى عنده علم من الكتب أنا ءاتيك به قبل أن يرتدّ إليك طرفك فلمّا رءاه مستقرّا عنده قال هذا من فضل ربّى ...؛(اما) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت: پيش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که (سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است....»

۳.۴ - احضار تخت بلقیس

احضار تخت بلقیس به وسیله آصف بن برخیا، موجب سپاس‌گزاری سلیمان علیه‌السلام به درگاه خداوند:
قال الذى عنده علم من الكتب أنا ءاتيك به قبل أن يرتدّ إليك طرفك فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فعل ربى ليبلونى ءأشكر أم أكفر؛ (اما) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت: «پيش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آيا شکر او را به‌جا مى‌آورم يا کفران مى‌کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مى‌کند؛ و هر کس کفران نمايد (بزيان خويش نموده است، که) پروردگار من، غنى و کريم است!»


آصف بن برخیا از علم و دانش برخوردار بوده است.

۴.۱ - برخورداری از علم به کتاب

دانش آصف بن برخیا، بخشی از علم به کتاب خداوند :
«قال الذی عنده علم من الکتب انا ءاتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...؛(اما) كسي كه دانشي از كتاب (آسماني) داشت گفت، من آنرا پيش ‌ از آنكه چشم بر هم زني نزد تو خواهم آورد!....»

۴.۲ - برخورداری از اسم اعظم

آصف بن برخیا، برخوردار از اسم اعظم
«قال الذی عنده علم من الکتب انا ءاتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...؛(اما) كسي كه دانشي از كتاب (آسماني) داشت گفت، من آنرا پيش ‌ از آنكه چشم بر هم زني نزد تو خواهم آورد!....»
چنانچه مقصود از «علم من الکتاب»، اسم اعظم باشد برداشت یاد شده صحیح خواهد بود.

۴.۳ - آثار علم آصف

علم خارق العاده آصف بن برخیا، منشا قدرت او :
«قال الذی عنده علم من الکتب انا ءاتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...؛(اما) كسي كه دانشي از كتاب (آسماني) داشت گفت، من آنرا پيش ‌ از آنكه چشم بر هم زني نزد تو خواهم آورد!....»


••• مقهور بودن قدرت عفریت دربار سلیمان علیه‌السّلام در برابر قدرت و علم آصف بن برخیا :
«قال عفریت من الجن انا ءاتیک به قبل ان تقوم من مقامک وانی علیه لقوی امین • قال الذی عنده علم من الکتب انا ءاتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک فلما رءاه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی...؛عفريتي از جن گفت: من آنرا نزد تو مي‌آورم پيش از آنكه از مجلست برخيزي و من نسبت به آن توانا و امينم! (اما) كسي كه دانشي از كتاب (آسماني) داشت گفت، من آنرا پيش ‌ از آنكه چشم بر هم زني نزد تو خواهم آورد! و هنگامي كه (سليمان) آنرا نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است....»
در پاسخ پرسش سلیمان علیه‌السّلام که چه کسی می‌تواند تخت بلقیس را پیش او حاضر کند، نخست عفریت، قدرت خویش را مطرح ساخت؛ ولی در برابر آصف بن برخیا که از علم کتاب بهره مند بود، مجالی برای قدرت نمایی عفریت نماند

••• آصف بن برخیا، دارای توانایی فوق العاده :
«قال الذی عنده علم من الکتب انا ءاتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...؛(اما) كسي كه دانشي از كتاب (آسماني) داشت گفت، من آنرا پيش ‌ از آنكه چشم بر هم زني نزد تو خواهم آورد!....»


توانایی آصف بن برخیا در آوردن تخت بلقیس در کم تر از یک چشم بر هم زدن:
«قال الذی عنده علم من الکتب انا ءاتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...؛(اما) كسي كه دانشي از كتاب (آسماني) داشت گفت، من آنرا پيش ‌ از آنكه چشم بر هم زني نزد تو خواهم آورد!....»
اقدام آصف بن برخیا برای آوردن تخت بلقیس از راهی دور در یک لحظه، کاری خارق العاده است که از آن، به کرامت تعبیر می‌شود.


اغلب مفسّران در ذیل آیه ۴۰ سوره نمل که به داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا پرداخته، از آصف بن برخیا نام برده‌اند. شرح داستان براساس آیات ۳۸ تا ۴۰ نمل چنین است: سلیمان از یاران خود خواست که پیش از وارد شدن ملکه سبا، تخت او را در پیش‌گاه وی حاضر سازند. یکی از جنّیان مجلس گفت: من آن را پیش از آن که از مسند قضا که از بامداد تا ظهر ادامه داشته، برخیزی، نزد تو می‌آورم و بر این کار نیرومند و امینم. (سلیمان گفت: سریع‌تر می‌خواهم.) قرآن چنین ادامه می‌دهد: «قالَ الَّذِی عِندَهُ عَلمٌ مِن الکِتبِ اَنَا ءَاتیکَ بِهِ قَبلَ اَن یَرتَدَّ اِلَیکَ طَرفُکَ فَلَمّا رَءَاهُ مُستَقِرًّا عِندَه قال هذا مِن فَضلِ رَبِّی لِیَبلُوَنِی ءَاَشکُرُ اَم اَکفُرُ» آن‌که دانشی از کتاب داشت، گفت: من آن را پیش از آن‌که چشم برهم زنی، برایت می‌آورم؛ پس چون سلیمان، تخت را نزد خود حاضر و پابرجا دید، گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که سپاس‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم.

۷.۱ - اختلاف نظر مفسران

مفسّران درباره شخصی که چنین دانشی داشته و چنین پیشنهادی کرده، بر یک نظر نیستند و احتمال داده‌اند که او آصف بن برخیا، خضر، ضبّة بن اد، مردی صالح از جزیره، یملیخا، ملیخا، تملیخا، بلیخا، بلخ، اسطوم، اسطوس، اسطوع، سلیمان، جبرئیل، یکی از فرشتگان، ذوالنّور،
[۴۳] کشف‌الاسرار، ج‌۷، ص‌۲۲۲.
[۴۵] مفحمات‌الاقران، ص‌۱۵۴.
یا هود بوده است؛ ولی بیش‌تر مفسّران با استناد به روایات بر این عقیده‌اند که این شخص، آصف بن برخیا وزیر و دانشمند و فرد قابل اعتماد سلیمان بوده که اسم اعظم پروردگار را می‌دانسته است؛ اسمی که هرگاه خداوند به آن خوانده شود، اجابت می‌کند؛ ازاین‌رو آصف‌ را مستجاب‌الدعوه می‌دانند.
[۴۸] کشف‌الاسرار، ج‌۷، ص‌۲۲۲.
روایات فراوانی از طریق اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) آصف بن برخیا را وصی سلیمان معرّفی کرده و مقصود از «اَلَّذِی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتب» را همین شخص دانسته است. برپایه روایتی، رسول گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: آورنده تخت بلقیس، وصیّ برادرم سلیمان بن داود بود. بنا به نقلی، علی (علیه‌السّلام) نیز در موردی که کار خارق‌العاده‌ای انجام داد و با شگفتی یاران مواجه شد، فرمود: آیا نمی‌دانید که آصف بن برخیا وصیّ سلیمان‌ بن داود بود؟ و نتیجه می‌گیرد که چون پیامبراکرم نزد خدا گرامی‌تر از سلیمان است، وصیّ او نیز از وصیّ سلیمان گرامی‌تر است. مسعودی می‌نویسد: چون مرگ سلیمان فرا رسید، خداوند به او وحی کرد که آصف را وصیّ خود قرار دهد و میراث، نور و حکمت را به وی بسپارد.

۷.۱.۱ - نظر جزایری

جزایری در ذیل آیه ۱۴ سبا که به موضوع مرگ سلیمان پرداخته، می‌گوید: مدّتی که سلیمان در حال تکیه بر عصا قبض روح شده بود (براسا ‌برخ ‌روایات، یک سال) آصف بن برخیا تدبیر امور را در دست داشت.
[۵۳] النورالمبین، ص‌۳۸۵.
چون مرگ آصف نزدیک شد، به او وحی شد که فرزندش صفورا را جانشین خود کند و آن‌چه از نور و حکمت نزدش بود، به او واگذارد. در تورات رَحُبعام فرزند سلیمان به عنوان جانشین وی دانسته شده است.
[۵۵] کتاب مقدّس، سفر دوم تواریخ، ۹: ۳۱.


۷.۲ - مقصود از کتاب

رای مفسّران درباره کتابی که دانشِ بخشی از آن نزد آصف بود، گوناگون است. بعضی آن را لوح محفوظ و برخی نامه سلیمان به بلقیس می‌دانند و گروهی از جنس کتاب‌هایی که بر پیامبران نازل می‌شود و نیز جمعی آن را تورات شمرده‌اند؛ هم‌چنین گفته شده که مقصود از کتاب، اسم اعظم پروردگار متعالی است که دانشِ بخشی از آن نزد آصف بود. درباره اسم اعظمی که آصف، خداوند را با آن خواند، برخی بر این عقیده‌اند که «یا‌حیّ یا قیّوم» بوده که به زبان عبری «آهیا شراهیا» است. بعضی گفته‌اند: «اللّه الرّحمن» بوده و مجاهد آن را «یاذا الجلال والاکرام» دانسته و زهری از «یا الهنا و اله کلّ شیء الهاً وحداً لا اله الاّ انت» نام برده است. براساس روایتی، امام موسی کاظم (علیه‌السّلام) سه روز پیش از شهادت، با خواندن اسم اعظمی که آصف خداوند را با آن خوانده بود، در یک چشم به هم زدن از زندان هارونالرشید در بغداد به مدینه رفت تا عهد امامت و وصایت را به امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السّلام) بسپارد؛ هم‌چنین از روایات استفاده می‌شود که بهره آصف از اسم اعظم،‌اندک بوده است. کلینی از امام‌ باقر و امام عسکری (علیهما‌السّلام) روایت کرده که اسم اعظم از ۷۳ حرف ترکیب یافته و آصف یک حرف از آن‌ها را می‌دانست که چون به آن تکلّم کرد، در یک چشم به هم زدن تخت بلقیس در دسترس قرار گرفت و ۷۲ حرف نزد امامان (علیهم‌السّلام) و علم یک حرف، نزد خداوند ثابت‌است.

۷.۳ - نیاز سلیمان به علم آصف

برخی مفسّران به طرح این پرسش پرداخته‌اند که آیا سلیمان برای آوردن تخت، به علم آصف بن برخیا نیازمند بوده است؟ طبق نقل تفسیر عیاشی، امام عسکری (علیه‌السّلام) در پاسخ به این پرسش فرمود: سلیمان از آن‌چه آصف می‌دانست، ناتوان نبود؛ امّا دوست داشت امّت او (از جن و انس) بدانند که آصف، وصیّ و جانشین او و حجت خدا است و آن‌چه آصف می‌دانست، از علم سلیمان بود که به فرمان خدا، نزد آصف به ودیعه نهاده شده بود تا مردم در امامت و جانشینی او اختلاف نکنند؛ چنان‌که خداوند این علم را در زمان داود (علیه‌السّلام) در اختیار سلیمان گذاشت تا جانشین و حجّت بعد از داود بر مردم مشخّص شود. آلوسی می‌گوید: اقدام نکردن شخص سلیمان بر آوردن تخت، دلیل بر ناتوانی وی نبود؛ بلکه عادت پادشاهان این است که از روی مصالحی کاری را که خود قدرت دارند، به دیگری وامی‌گذارند. محی‌الدین عربی آورده است: این که یکی‌ از یاران‌ سلیمان چنین‌ کار خارق‌العاده‌ای را انجام داد، برای تثبیت مقام و منزلت سلیمان نزد حاضران، بهتر بود از این‌ که خود به این کار اقدام می‌کرد.
[۶۲] شرح فصوص الحکم، ص‌۹۳۲.
قیصری گفته است: سلیمان قطب و خلیفه زمان خویش بود و بسیار کم است که اقطاب به طور مستقیم برای خودشان در عالم خرق عادت و تصرّفی کنند و خداوند همراهی عالمان امین و والا مقام را به آنان مکرمت فرموده که کارها و امورشان را به وسیله آنان انجام می‌دهند.
[۶۳] شرح فصوص الحکم، ص‌۹۲۵.
به هر حال، آصف با بهره‌گیری از دانش خود، از خداوند خواست تا تخت ملکه سبا را از مارب به شام نزد سلیمان آورد و پس از لحظه‌ای، تخت نزد وی حاضر شد؛ در حالی‌که فاصله پیمودن دو شهر، حدود دو ماه بوده است. گفته‌اند که آصف وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند؛ آن‌گاه دعا کرد و در یک چشم بر هم زدن، تخت نزد سلیمان ظاهر شد. نیشابوری می‌گوید: خداوند سه کرامت از کرامات اولیا را در قرآن یادآور شده است: یکی کرامت مریم است که طعام بهشتی برایش می‌رسید، دیگری کرامت اصحاب کهف است که سیصد سال در غار خوابیدند و سوم، کرامت آصف است که در طرفة‌العینی تخت بلقیس را احضار‌کرد.
[۶۶] قصص قرآن، ص‌۲۹۱.


۷.۴ - آصف بن برخیا در آیات دیگر

۱. گروهی از مفسّران مانند طبری، ابن‌کثیر و میبدی در ذیل آیه «و‌لَقَد فَتَنّا سُلیمنَ و اَلقَینا عَلی کُرسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ اَنابَ» و به طور قطع سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم؛ پس به توبه باز آمد داستان‌هایی را نقل کرده‌اند که در ضمن آن‌ها، بارها به نام آصف بن برخیا اشاره شده است.
[۶۹] کشف‌الاسرار، ج‌۸‌، ص‌۳۴۹.
در یکی از این داستان‌ها آمده است که همسری از همسران سلیمان به نام جراده (دختر پادشاه جزیره صیدون) تندیس پدر خویش را عبادت می‌کرد.
[۷۱] کشف‌الاسرار، ج۸، ص۳۴۹ و ۳۵۰.
آصف از این موضوع آگاه شده، به اعتراض نزد سلیمان رفت که چهل روز است در خانه تو بت پرستیده می‌شود! سلیمان که از موضوع آگاه شد، به خانه رفت. بت را شکست و آتش زد، و‌ زن را عقوبت کرد؛ پس از آن، یکی از جنّیان به نام صخر یا آصف یا خنفیق در صورت سلیمان پدیدار گشت و انگشتر سلیمان را به دست آورد و بر تخت وی نشست و به حکومت و قضاوت‌ پرداخت. پس ‌از چهل روز آصف‌ بن ‌برخیا بر نیرنگ آن جن سلیمان‌ نما آگاه و جنّی مجبور به فرار شد و انگشتر را در دریا افکند. سلیمان که در این مدّت از قصر رانده شده بود و برای صیّادان کار می‌کرد، انگشتر خویش را در شکم ماهی یافت. آن را به دست کرد؛ پس جنّ و انس به گردش جمع شدند و به حکومتش برگشت؛ البتّه بسیاری از مفسّران، مانند طبرسی، شیخ طوسی و علامه‌طباطبایی، این‌گونه داستان‌ها را با حکمت خداوند و مقام و منزلت انبیا (علیهم‌السّلام) سازگار ندانسته و نپذیرفته‌اند. در تفسیر تبیان آمده است: سخن مفسّران شیعه و هرکسی که پیامبران را منزّه از گناه و زشتی می‌داند، این است که ممکن نیست خداوند به یک جنّی این توان را بدهد که به صورت پیامبری درآید و امکان ندارد که نبوت در انگشتری باشد یا این‌ که خداوند نبوّت پیامبری را سلب کند. به نظر می‌رسد که این‌گونه داستان‌ها، افسانه‌های دروغین و خرافه‌های اسرائیلی است که با عقل و منطق سازگاری ندارد.
۲. در برخی روایات، ذیل آیه ۳۴ ص از آصف چنین یاد شده است: چون خطای کشتن چهارده اسب از سلیمان سرزد، انگشتر از انگشت او بیفتاد. آصف بن برخیا گفت: چهارده روز انگشتر در دست تو قرار نخواهد گرفت؛ پس انگشترت را به من بده تا در این مدّت جانشین تو باشم و تو به خلوتی برو و به توبه و استغفار پرداز. من در میان مردم به سیره و روش تو رفتار می‌کنم. سلیمان انگشتر را به آصف سپرد و در دست او ثابت ماند و آصف که شبیه سلیمان شده بود، بر تخت نشست و حکومت کرد و پس از چهارده روز، انگشتر و تخت را به سلیمان سپرد. المیزان روایاتی را که نشان‌دهنده قتل اسبان به دست سلیمان است، منتهی به کعب‌الاحبار دانسته و علی (علیه‌السّلام) نیز براساس روایتی از ابن‌عباس در مجمع‌البیان، کشتن‌اسبان به دست سلیمان را نادرست شمرده، کعب را در این انتساب، دروغ‌گو معرّفی می‌کند.
۳. در تفاسیر شیعه و سنّی آمده که چون سلیمان از دنیا رفت، شیطان کلّیّات و اقسام سحر را در نامه‌ای نوشت. آن را پیچید و در پشت آن نوشت: این مکتوب، دربردارنده ذخایر گنجینه‌های علم است که آصف بن برخیا برای سلیمان بن داود قرار داد و آن نامه را زیر تخت سلیمان دفن کرد. وقتی مردم آن نامه را یافتند، عدّه‌ای گفتند: حکومت و غلبه سلیمان بر ما با همین سحر بوده و خود به فراگیری و تعلیم سحر مشغول شدندکه قرآن در سرزنش آنان می‌فرماید: «وَاتَّبَعوا ما تَتلُوا الشَّیطینُ عَلی مُلکِ سلیمن» آن‌چه را که شیطان‌ها در سلطنت سلیمان خوانده بودند، پیروی کردند.


امام‌ خمینی کلام برخی اهل معرفت که معتقدند آصف بن برخیا با قدرت الهی و تحت اشراف علمی از کتاب توانست تخت بلقیس را در همان موضع خود معدوم ساخته و در نزد حضرت سلیمان ایجاد کند را نمی‌پذیرد و در بیان کیفیت انتقال تخت بلقیس به دست آصف همان ظهور و بطون می‌داند و معتقد است لوازم وجود در همه موجودات، حضور دارد، در برخی مراتب وجود ظهور دارد و در برخی مراتب بطون دارد و بر این امر موجب می‌شود. ولیّ الهی نظیر آصف برخیا با تصرف در این مراتب ظهور و بطون حقایق را تغییر داده و جابه‌جا کند.
ایشان کلام برخی عرفا که انتقال تخت بلقیس به توسط آصف بن برخیا را دلیل بر تجرد مثالی می‌دانند مورد نقد قرار داده و بر این باور است که این به‌ معنای محدود کردن قدرت ولی الهی است. زیرا کشف محمدی این اقتضا را دارد که قدرت اولیای الهی مقید و محدود نباشد.
تبیین دیگری که امام ارائه می‌دهد علمی و بر اساس یافته‌های فیزیک جدید می‌باشد، زیرا وقتی نور حسی در یک لحظه شصت هزار فرسخ حرکت می‌کند، به طریق اولی نور معنوی و روحانی قدرتی فراتر دارد. همچنین در این حل این مسئله مباحثی چون طی الارض و بسط زمان را نیز مطرح می‌کند.
[۸۷] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۴۲۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۴۹.    
۲. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۹۰، ح۷۳.    
۳. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۹۱، ح۷۷.    
۴. قصص الانبیاء، ص۲۸۴.
۵. کشف‌الاسرار، ج‌۷، ص‌۲۲۲.
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۵، ص‌۳۶۳.    
۷. زمخشری، محمود بن عمر، الکشّاف، ج۳، ص۳۶۷.    
۸. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۳، ص‌۲۰۴.    
۹. سمرقندی، ابواللیث، تفسیر السمرقندی، ج‌۲، ص‌۴۹۶.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۳۴۹.    
۱۱. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۳، ص‌۱۳۶.
۱۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۳، ص‌۲۰۴.    
۱۳. کتاب مقدّس، سفر اوّل تواریخ، ۱۵: ۱۷ و ۱۸، ۱۶: ۴ و ۵‌.
۱۴. موسوعة الکتاب المقدّس، ص‌۱۹.
۱۵. المدخل الی العهد القدیم، ص‌۳۱۵.
۱۶. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۱۷. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۱۸. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۹۱.    
۱۹. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۴۷۶.    
۲۰. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۴۷۸.    
۲۱. نمل/سوره۲۷، آیه۳۶.    
۲۲. نمل/سوره۲۷، آیه۳۸.    
۲۳. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۴۶۱ ۴۷۰.    
۲۵. نمل/سوره۲۷، آیه۳۶.    
۲۶. نمل/سوره۲۷، آیه۳۸.    
۲۷. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۲۸. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۲۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۵۱۷-۵۱۹.    
۳۰. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۳۱. تطباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۵۱۹-۵۲۰.    
۳۲. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۳۳. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۴۹.    
۳۵. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۳۶. نمل/سوره۲۷، آیه۳۹.    
۳۷. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۳۸. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۳۹. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۴۰. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۴۱. نمل/سوره۲۷، آیه۳۸-۴۰.    
۴۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۱۱.    
۴۳. کشف‌الاسرار، ج‌۷، ص‌۲۲۲.
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۳۴۹.    
۴۵. مفحمات‌الاقران، ص‌۱۵۴.
۴۶. سمرقندی، ابواللیث، تفسیر السمرقندی، ج‌۲، ص‌۵۸۲.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۳۴۹.    
۴۸. کشف‌الاسرار، ج‌۷، ص‌۲۲۲.
۴۹. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج‌۴، ص‌۸۸‌.    
۵۰. حسین بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص‌۲۲۰.    
۵۱. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص‌۷۶.    
۵۲. سبا/سوره۳۴، آیه۱۴.    
۵۳. النورالمبین، ص‌۳۸۵.
۵۴. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص‌۷۶.    
۵۵. کتاب مقدّس، سفر دوم تواریخ، ۹: ۳۱.
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۳۴۹.    
۵۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۵، ص‌۳۶۳.    
۵۸. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (علیه‌السّلام)، ج‌۱، ص۶۹.    
۵۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص‌۲۳۰.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۳۵۲.    
۶۱. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج‌۱۹، ص‌۲۰۴.    
۶۲. شرح فصوص الحکم، ص‌۹۳۲.
۶۳. شرح فصوص الحکم، ص‌۹۲۵.
۶۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۹، ص۴۶۹.    
۶۵. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۱۹، ص۲۰۵.    
۶۶. قصص قرآن، ص‌۲۹۱.
۶۷. صاد/سوره۳۸، آیه۳۴.    
۶۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۲۱، ص‌۱۹۶.    
۶۹. کشف‌الاسرار، ج‌۸‌، ص‌۳۴۹.
۷۰. دمشقی، اسماعیل بن کثیر، تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۸.    
۷۱. کشف‌الاسرار، ج۸، ص۳۴۹ و ۳۵۰.
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۸‌، ص‌۷۴۳.    
۷۳. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۸‌، ص‌۵۶۲‌.    
۷۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۲۰۷.    
۷۵. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۸‌، ص‌۵۶۲‌.    
۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۱۹، ص‌۲۸۱.    
۷۷. صاد/سوره۳۸، آیه۳۴.    
۷۸. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص‌۷۶.    
۷۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۷، ص‌۲۰۷.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۸‌، ص‌۷۴۱.    
۸۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۲، ص‌۴۰۹‌.    
۸۲. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج‌۱، ص‌۵۲‌.    
۸۳. بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.    
۸۴. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۹۱-۱۹۲، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۸۵. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۹۲-۱۹۳، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۸۶. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۹۳، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۸۷. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۴۲۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱، ص۳۷۰، برگرفته از مقاله «آصف بن برخیا»    
مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «آصف بن برخیا».    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار