آسیه دختر مزاحم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آسیه همسر با ایمان
فرعون مصر در زمان
موسی علیهالسلام و از زنان نمونه تاریخ است.
در
قرآن به نام
آسیه تصریح نشده؛ امّا با عنوان همسر فرعون دو بار از او یاد شده است: «وَقَالَتِ امرَأَتُ فِرعَونَ قُرَّتُ عَین لِی و لَکَ لاتَقتُلوهُ... = و همسر فرعون گفت: {این کودک} نور چشم من و تو خواهد بود. او را مکشید...»
«وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ ءَامَنوا امرَأَتَ فِرعَونَ... = و خدا برای کسانی که ایمان آوردهاند، همسر فرعون را مَثَل آورده...».
در
تورات دختر فرعون، نجاتدهنده موسی و کسی که او را به فرزندی پذیرفت، دانسته شده است.
همسر فرعون، به اتّفاق مفسّران،
آسیه نام داشته است و روایات فراوانی نیز همین نظر را تأیید میکند،
ولی در اینکه وی از نژاد
بنیاسرائیل یا از
قبطیان بوده، اختلاف است. به گفته طبری،
آسیه دختر
مزاحم بن عبید بن ریان بن ولید قبطی ، فرعون زمان
یوسف بوده است.
مقاتل نیز گفته: از قبطیان فقط سه نفر به موسی ایمان آوردند که یکی از آنان
آسیه بود.
گروهی دیگر برآنند که وی از بهترین زنان بنیاسرائیل، پیامبرزاده و مادر و مددکار مؤمنان بوده است
و برخی او را عمّه موسی دانستهاند،
ولی
آلوسی این نسبت را بعید شمرده.
جمع بین دو نظر این است که
آسیه از سوی پدر، قبطی، واز سوی مادر، از بنیاسرائیل یا به عکس بوده است. به نوشته
طبری ،
آسیه ابتدا همسر
قابوس بن مصعب بن معاویه بود. هنگامی که موسی به پیامبری رسید، قابوس (فرعون زمان کودکی موسی) مُرد و برادرش ولید (فرعون غرق شده در نیل) به جای وی نشست و با
آسیه، همسر برادرش ازدواج کرد،
ولی از
آیه ۱۸
شعراء برمیآید که فرعونِ غرق شده در
نیل ، همان فرعونِ زمانِ کودکی موسی است و گفته طبری تضعیف میشود. از سوی دیگر، نامهای نامتناسب با فرهنگ و زبان قبطی، خود میتواند دلیلی بر نادرستی گزارشهای مذکور باشد.
درباره گرفتن موسی از رود نیل و رفتار فرعون با وی، آرای گوناگونی وجود دارد: به گفته برخی،
آسیه به
برص دچار شده بود و پزشکان از درمان آن ناتوان بودند.
کاهنان به فرعون گفتند: در فلان زمان، کودکی را در رود نیل، در صندوق مییابید که آب دهان او شفای این
بیماری است. فرعون کسانی را بر کنار رود نیل بگماشت. هنگامی که صندوق را یافتند،
آسیه آب دهان وی را بر برص مالید و بیدرنگ
شفا یافت. اطرافیان فرعون گفتند: این همان طفلی است که باید کشته شود؛ ولی
آسیه مانع شد و به فرعون گفت: «قُرَّتُ عَین لِی وَ لَکَ لاتَقتُلوهُ عَسیأَن یَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَداً = او نورچشمی برای من و تو است. او را نکشید؛ امید است نفعی به ما برساند یا او را
فرزند خود بگیریم»
و موسی اینگونه از
مرگ رهایی یافت.
آسیه، نام کودک را موسی (برگرفته از میان آب و درخت
یا فرزند آب)
نهاد.
این وجه تسمیه از
عهد عتیق برگرفته شده است.
نیز گفتهاند:
آسیه برای انکار انتساب موسی به بنیاسرائیل، دردفاع از وی گفت: زنان بنیاسرائیل علاقه شدیدی به فرزندانشان دارند و آنها را پنهان میکنند؛ پس چگونه ممکن است آنها را به دریا بیندازند؟
به گفته
ثعلبی ، کنیزانی که برای شست و شو و بردن آب به کنار نیل آمده بودند، صندوق حامل موسی را یافته، نزد
آسیه آوردند. چون
آسیه درِ آن را گشود، خداوند محبّت او را در دلش افکند. از فرعون خواست آن کودک را که مایه روشنی چشمانشان شده، به او ببخشد. فرعون گفت: میترسم این همان کسی باشد که نابودی ما به دست او است؛ ولی با اصرار
آسیه، موسی را به او بخشید.
از
امام باقر علیهالسلام نقل شده که
آسیه و فرعون برای تفریح در ایام
بهار ، در خیمهای (قصری)
کنار رود نیل به سر میبردند که موسی را یافتند
و فرعون با دیدن موسی گفت: چگونه است که این کودک کشته نشده؟
آسیه گفت: تو فرمان کشتن کودکانی را صادر کردهای که امسال به
دنیا آمدهاند و این کودک، بیش از یک سال دارد.
به گفته بیشتر مفسّران، فرعون ابتدا قصد کشتن موسی را داشت و در مقابل سخن
آسیه که این کودک، نور چشم من و تو است، گفت: نور چشم من نیست.
از جمله «لاتَقتُلُوه» نیز برمیآید که آنها قصد کشتن موسی را داشتند؛ همچنین
آسیه واسطه میشود تا مادر موسی در مقام
دایه پذیرفته شود. از امامباقر علیهالسلام نقل شده که فرعون، ابتدا نمیپذیرفت مادر موسی که از بنیاسرائیل بود، به وی شیر دهد؛ ولی با اصرار
آسیه پذیرفت.
بار دیگر که فرعون تصمیم گرفت موسی را به
قتل برساند،
آسیه با زیرکی مانع شد. به گفته
علی بن ابراهیم ، این بار هنگامی بود که موسی با چنگ زدن به
ریش فرعون چند مو از آن را کَند. فرعون به شدّت ناراحت شد و تصمیم گرفت او را بکشد.
آسیه گفت: این کودکی است که نمیداند چه میکند. فرعون گفت: خوب میداند.
آسیه گفت: دانهای
خرما (یاقوت)
و حبّهای
آتش در برابرش بگذار؛ اگر آن دو را تشخیص داد، تو راست میگویی. او چنین کرد و به موسی گفت: بخور. موسی دست به طرف خرما برد؛ ولی
جبرئیل ، دستش را به طرف آتش گرداند. موسی آتش را گرفت و در دهان گذاشت
و همین سوختن زبان، سبب
لکنت زبان او شد
و بدین وسیله رهایی یافت.
آسیه، با مشاهده
معجزه عصای موسی و غلبه وی بر ساحران به او
ایمان آورد،
ولی ایمان خود را اظهار نمیکرد تا زمانی که همسر
حزقیل (خزانهدار فرعون و آرایشگر دخترش) به سبب ایمانش به دست فرعون کشته شد؛ آنگاه، با اعتراض به فرعون و سرزنش وی، ایمان خود را آشکار ساخت.
براساس روایتی از
پیامبر صلیاللهعلیهوآله اگر فرعون هم میگفت: موسی نور چشم من است، خدا او را چون
آسیه هدایت میکرد.
از این
حدیث استفاده میشود که زمینه ایمان
آسیه، پیشتر فراهم بوده است. در روایتی،
آسیه، پیش از ایمان به موسی زنی نیکوکار شمرده شده است.
جابر از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل کرده که سه نفر (مؤمن آل یاسین،
علی بن ابی طالب علیهالسلام و
آسیه همسر فرعون) حتّی یک لحظه به
وحی کافر نشدند.
پس از آنکه
آسیه ایمانش را آشکار کرد، فرعون او را
دیوانه خواند.
آسیه گفت: من دیوانه نیستم. خدای من و تو و همه جهانیان کسی است که آسمان، زمین، کوه و دریا را آفرید. فرعون بر او خشم گرفت و او را از خود راند.
آسیه در پاسخِ
نصیحت پدر و مادرش که از وی میخواستند با فرعون که به عقیده آنان خدای آسمان و زمین بود، مخالفت نکند، گفت: اگر او خدای آسمان و زمین است، بگویید برای من تاجی بسازد که آفتاب در پیش،
ماه در پشت و ستارگان بر گرد آن باشند. گفتند: او نمیتواند.
آسیه گفت: خداوند بر این کار توانا است.
نیشابوری میگوید: هنگامی که
آسیه، خبر قتل آرایشگر را شنید، به فرعون گفت: وای بر تو! چه چیز تو را این قدر در مقابل خداوند بزرگ گستاخ کرده است؟ فرعون گفت: شاید تو نیز دیوانه شدهای!
آسیه گفت: دیوانه نشدهام؛ بلکه به پروردگار خود و تو و همه جهانیان ایمان آوردهام.
به روایت
ابوالعالیه ، هنگامی که فرعون از ایمانِ
آسیه آگاه شد، از سران دربارش درباره
آسیه نظر خواست و همگی او را ستودند. فرعون گفت: او پروردگاری جز مرا عبادت میکند. آنها قتل
آسیه را پیشنهاد کردند.
فرعون دستور داد
آسیه را به زمین میخکوب کرده، سنگی بزرگ را بالای سرش بیاویزند؛ اگر از ایمانش دست برداشت، به قصر فرعون باز گردد و همچنان همسر وی باشد و گرنه سنگ را بر او بیفکنند.
آسیه از ایمان خود دست برنداشت و از خداوند خواست که به جای قصر فرعون، خانهای در جوار
رحمت خویش در
بهشت برایش بنا کند و او را از فرعون و کفر و
ستم او و نیز از عُمّال ستمکارش رهایی بخشد: «رَبِّ ابنِ لِی عِندکَ بَیتاً فِیالجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِن فِرعَونَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ القَومِ الظَّـلِمِین.»
بیشتر مفسّران، عمل فرعون را به کفر و گمراهی یا به ستم و
شکنجه او تفسیر کردهاند و در روایتی از
ابن عباس ، به
آمیزش تفسیر شده،
ولی
ابن عطیه این نظر را ضعیف دانسته است.
خداوند، دعای
آسیه را اجابت کرد و خانهاش را در بهشت که از
درّ و
مروارید ساخته شده بود، به او نشان داد و
آسیه با مشاهده آن خندید. فرعون که نظارهگر بود گفت: از دیوانگی این زن تعجب نمیکنید؟ در حالی که او را شکنجه میدهم، میخندد،
آنگاه سنگ را رها کردند؛ امّا پیش از فرود آمدن سنگ،
روح از بدنش جدا شده بود.
از
سلمان فارسی نقل شده که همسر فرعون را زیر آفتاب سوزان شکنجه میدادند و هنگامی که حرارت خورشید او را آزار میداد، فرشتگان با بالهای خود بر او سایه میافکندند.
به گفته ابن عبّاس، هنگام شکنجه
آسیه، موسی بر وی گذشت.
آسیه با اشاره از شکنجهاش به موسی شکایت کرد. موسی او را
دعا ، وخداوند، شکنجه را بر وی آسان کرد و
آسیه بر اثر شکنجه از دنیا رفت.
در آیه ۱۱
سوره تحریم خداوند
آسیه را در کنار
مریم و مقدّم بر او، الگوی مؤمنان معرّفی میکند: «وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ ءَامَنوا امرَأَتَ فِرعَونَ...»
سبب الگو بودن
آسیه آن است که ایمان خود را در کنار فرعون حفظ کرد
و از همه جاذبههای زندگی دنیا گذشت و جوار رحمت خداوند را بر زندگی در قصر فرعون ترجیح داد و در دعای خود، کرامت معنوی (
قرب خداوند) و صوری (بهشت) را طلبید.
در روایات نیز از
آسیه به نیکی یاد شده است. پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله)،
آسیه را در کنار مریم،
خدیجه و
فاطمه علیهاالسلام یکی از چهار زن کامل و برتر عالم و نیز از بهترین زنان اهل بهشت شمرده است.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله به نقل ابوموسی،
آسیه را به همراه مریم و خدیجه و فاطمه (علیهاالسلام) از زنانی میشمرد که به نهایت مراتب
کمال رسیدند.
نقلشده که
آسیه، به همراه
حوا ، مریم و مادر موسی برای کمک به وضع حمل
فاطمه بنت اسد داخل
کعبه شد و
آسیه، علی علیهالسلام را پس از
تولد در پارچهای پیچید
و هنگام تولّد فاطمه (دختر پیامبر)
آسیه به همراه ساره، مریم و خواهر موسی، برای کمک به خدیجه نزد وی آمدند.
آسیه، همدم خدیجه در بهشت
و از همسران بهشتی پیامبر دانسته شده است.
نقل شده که هنگام وفات خدیجه، پیامبر به وی گفت: هنگامی که بر هووهای خود، مریم،
کلثوم خواهر موسی و
آسیه، همسرفرعون واردشدی، سلام مرا برسان.
امام حسین علیهالسلام هنگام دفن امیرمؤمنان،
آسیه را به همراه فاطمه و حوّا و مریم در حال
ندبه بر ایشان مشاهده کرد.
از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل شد که حوا در
روز قیامت ، درحالیکه
آسیه بااو است، در میان هفتاد هزار
حوریه به استقبال فاطمه میآید.
(۱) بحارالأنوار.
(۲) تاریخ الامم و الملوک، طبری.
(۳) التبیان فی تفسیر
القرآن.
(۴) تفسیر القمی.
(۵) تفسیر نورالثقلین.
(۶) جامعالبیان عن تأویل آی
القرآن.
(۷) الجامع لأحکام
القرآن، قرطبی.
(۸) الجواهر فیتفسیر
القرآن.
(۹) الدرّالمنثور فی التفسیر بالمأثور.
(۱۰) روحالمعانی فی تفسیر
القرآن العظیم.
(۱۱) روضالجنان و روحالجنان.
(۱۲) صحیح البخاری.
(۱۳) عرائس المجالس فی قصصالانبیاء، ثعلبی.
(۱۴) کتاب الخصال.
(۱۵) الکتاب المقدس.
(۱۶) الکشّاف.
(۱۷) کشفالأسرار و عُدّةالأبرار.
(۱۸) لسانالعرب.
(۱۹) مجمعالبیان فی تفسیر
القرآن.
(۲۰) المحررالوجیز.
(۲۱) المیزان فی تفسیر
القرآن.
(۲۲)
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «آسیه»، ج۱، ص۲۴.