آسیبشناسی تربیت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یک سلسله عواملی در سر راه
تربیت وجود دارد که آسیب زننده به
رشد و تربیت است، و در این نوشتار به آن آسیبها پرداخته میشود.
تحریف
احکام الهی، از عوامل آسیب زننده به رشد و تربیت است.
یـایها الرسول لایحزنک الذین یسـرعون فی الکفر من الذین... یحرفون الکلم من بعد مواضعه یقولون ان اوتیتم هـذا فخذوه وان لم تؤتوه فاحذروا... اولـئک الذین لم یرد الله ان یطهر قلوبهم لهم فی الدنیا خزی ولهم فی الاخرة عذاب عظیم. «ای فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر
کفر شتاب می کنند و با
زبان می گویند: «
ایمان آوردیم» و
قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند!. ..... آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می کنند، و (به یکدیگر) می گویند: «اگر این (که ما می خواهیم) به شما داده شد (و
محمد بر طبق خواسته شما داوری کرد،) بپذیرید، و گر نه (از او) دوری کنید!» (ولی) کسی را که
خدا (بر اثر
گناهان پی در پی او) بخواهد
مجازات کند، قادر به
دفاع از او نیستی آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را
پاک کند در
دنیا رسوایی، و در
آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد.»
تقلید کورکورانه، آسیب زننده به تربیت عقلانی انسانها است.
واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه ءاباءنا اولو کان ءاباؤهم لایعقلون شیـا ولایهتدون. «و هنگامی که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید!» می گویند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می نماییم.» آیا اگر پدران آنها، چیزی نمی فهمیدند و
هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد)»
واذا قیل لهم تعالوا الی مآ انزل الله والی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه ءابآءنآ اولو کان ءابآؤهم لایعلمون شیـا ولایهتدون. «و هنگامی که به آنها گفته شود: «به سوی آنچه خدا نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید!»، می گویند: «آنچه از پدران خود یافته ایم، ما را بس است!» آیا اگر پدران آنها چیزی نمی دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروی می کنند)»
درست است که تقلید در بعضی از مواقع و در شرایط معینی حق و صحیح است، و باید که
جاهل به
عالم رجوع کند، و این سیره ایست که همیشه در مجتمع انسانی و در جمیع احکام زندگی به حکم
جبر جریان دارد، چون همه افراد نمی توانند بر جمیع ما یحتاج خود علم و تخصص پیدا نموده و رفع حوایج خود را بنمایند و ناگزیرند در هر مورد به عالم مربوط به آن رجوع نموده و از او تقلید کنند، لیکن در بعضی مواقع هم تقلید باطل است، و آن تقلید جاهل است از جاهل دیگری مثل خود، خلاصه همانطوری که
سیره عقلا رجوع جاهل را به عالم صحیح می داند و آن را امضا می کند، همچنین رجوع جاهل را به جاهل دیگر مذموم و باطل می داند چنان که رجوع عالم را هم به عالم دیگر باطل دانسته و تجویز نمی کند که مردی علم خود را ترک نموده و علم دیگری را اخذ نماید.
(و اذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل الله و الی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه آباءنا). در حقیقت خلاف کاریها و بت پرستی های آنها از یک نوع
بت پرستی دیگر به نام تسلیم بدون قید و شرط در برابر
آداب و رسوم خرافی نیاکان سرچشمه می گرفت، گویا آنها تنها عنوان "نیاکان" و "پدران" را برای، صحت و درستی عقیده و عادات و رسوم خود کافی می پنداشتند.
واذا فعلوا فـحشة قالوا وجدنا علیهآ ءابآءنا والله امرنا بها قل ان الله لایامر بالفحشآء اتقولون علی الله ما لاتعلمون. «و هنگامی که کار زشتی انجام می دهند می گویند: «پدران خود را بر این عمل یافتیم و
خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمی دهد! آیا چیزی به خدا نسبت می دهید که نمی دانید؟»
مساله تقلید کورکورانه از نیاکان به اضافه
تهمت به ساحت مقدس
پروردگار دو عذر ساختگی و ناموجه هستند، که شیطان صفتان در اعمال خود، غالبا به آن متشبث میشوند.
قالوا اجئتنا لنعبدالله وحده ونذر ما کان یعبد ءابآؤنا فاتنا بما تعدنآ ان کنت من الصدقین. «گفتند: «آیا به سراغ ما آمده ای که تنها خدای یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما می پرستند، رها کنیم؟! پس اگر راست می گویی آنچه را (از
بلا و
عذاب الهی) به ما وعده می دهی، بیاور.»
قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه ءابآءنا وتکون لکما الکبریآء فی الارض وما نحن لکما بمؤمنین. «گفتند: «آیا آمده ای که ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، منصرف سازی و بزرگی (و ریاست) در روی
زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما
ایمان نمی آوریم.»
قالوا یـصــلح قد کنت فینا مرجوا قبل هـذا اتنهـنآ ان نعبد ما یعبد ءابآؤنا واننا لفی شک مما تدعونآ الیه مریب. «گفتند: «ای
صالح! تو پیش از این، مایه
امید ما بودی! آیا ما را از
پرستش آنچه پدرانمان می پرستیدند،
نهی می کنی؟! در حالی که ما، در مورد آنچه به سوی آن دعوتمان می کنی، در
شک و
تردید هستیم!»
آنها (
قوم صالح) برای نفوذ در صالح و یا لا اقل خنثی کردن نفوذ سخنانش در توده مردم از یک عامل روانی استفاده کردند، و به تعبیر عامیانه خواستند هندوانه زیر بغلش بگذارند، و" گفتند: ای صالح تو پیش از این مایه امید ما بودی" در مشکلات به تو پناه می بردیم و از تو
مشورت می کردیم، و به
عقل و
هوش و
درایت تو ایمان داشتیم، و در
خیرخواهی و دلسوزی تو هرگز
تردید به خود راه نمی دادیم (قالوا یا صالح قد کنت فینا مرجوا قبل هذا).
اما متاسفانه امید ما را بر باد دادی، و با مخالفت با
آئین بت پرستی و خدایان ما که راه و رسم نیاکان ما است و از افتخارات
قوم ما محسوب می شود نشان دادی که نه احترامی برای بزرگان قائلی، نه به عقل و هوش ما ایمان داری، و نه مدافع سنتهای ما هستی.
در اینجا می بینیم قوم گمراه برای توجیه غلط کاری و افکار و اعمال نادرست خود به زیر چتر نیاکان و هاله قداستی که معمولا آنها را پوشانیده است پناه می برند، همان
منطق کهنه ای که از قدیم میان همه اقوام منحرف برای توجیه
خرافات وجود داشته و هم اکنون در عصر اتم و فضا نیز به قوت خود باقی است.
وجآءه قومه یهرعون الیه ومن قبل کانوا یعملون السیـات قال یـقوم هـؤلاء بناتی هن اطهر لکم فاتقوا الله ولاتخزون فی ضیفی الیس منکم رجل رشید. «قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند- و قبلا کارهای بد انجام می دادند- گفت: «ای قوم من! اینها دختران منند برای شما پاکیزه ترند! (با آنها
ازدواج کنید و از زشتکاری چشم بپوشید!) از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!»
لوط، راهی جز این نداشت که میهمانهای تازه وارد را به
خانه خود بپذیرد و از آنها پذیرایی کند، اما برای اینکه آنها را اغفال نکرده باشد، در وسط راه چند بار به آنها گوشزد کرد، که این
شهر مردم شرور و منحرفی دارد، تا اگر مهمانها توانایی مقابله با آنان را ندارند، حساب کار خویش بکنند.
در روایتی می خوانیم که خداوند به
فرشتگان دستور داده بود که تا این پیامبر، سه بار
شهادت بر بدی و
انحراف این قوم ندهد، آنها را مجازات نکنند (یعنی حتی در اجرای فرمان خدا نسبت به یک قوم گناهکار باید موازین یک
دادگاه و
محاکمه عادلانه انجام گردد!) و این رسولان شهادت
لوط را در اثناء راه سه بار شنیدند.
در پارهای از
روایات آمده که
لوط آن قدر مهمانهای خود را معطل کرد تا
شب فرا رسید شاید دور از
چشم آن قوم شرور و آلوده بتواند با حفظ حیثیت و آبروی از آنان پذیرایی کند. ولی چه میتوان کرد. وقتی که
انسان دشمنش در درون خانه اش باشد.
همسر لوط که
زن بی ایمانی بود و به این قوم گنهکار کمک می کرد، از ورود این میهمانان
جوان و
زیبا آگاه شد بر فراز بام رفت. نخست از طریق کف زدن، و سپس با روشن کردن
آتش و برخاستن دود، گروهی از این قوم منحرف را آگاه کرد که طعمه چربی به دام افتاده! در اینجا
قرآن می گوید: " قوم با سرعت و
حرص و
ولع برای رسیدن به مقصد خود به سوی
لوط آمدند" (و جاءه قومه یهرعون الیه).
قوم
لوط قبل از آن
زمان که
ملائکه بیایند همواره مرتکب معاصی می شدند و
گناهان و کارهای زشتی می کردند پس در ارتکاب
فحشاء جسور شده بودند، و در انجام فحشاء هیچ باکی نداشته بلکه معتاد به آن بودند و اگر
گناهی پیش می آمد به هیچ وجه از آن منصرف نمی شدند نه
حیاء مانعشان می شد و نه زشتی عمل، نه
موعظه آنها را از آن عمل منزجر می کرد و نه
مذمت، برای اینکه
عادت، هر کار زشتی را آسان و هر عمل منکر و بلکه بی شرمانه ای را زیبا می سازد.
فلاتک فی مریة مما یعبد هـؤلاء ما یعبدون الا کما یعبدءابآؤ هم من قبل وانا لموفوهم نصیبهم غیر منقوص. «پس شک و تردیدی (در باطل بودن) معبودهایی که آنها می پرستند، به خود راه مده! آنها همان گونه این معبودها را پرستش می کنند که پدرانشان قبلا می پرستیدند، و ما نصیب آنان را بی کم و کاست خواهیم داد.»
قالت رسلهم افی الله شک فاطر السمـوت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الی اجل مسمی قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد ءابآؤنا فاتونا بسلطـن مبین. «رسولان آنها گفتند: «آیا در خدا شک است؟! خدایی که آسمانها و زمین را آفریده او شما را دعوت می کند تا
گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرری شما را باقی گذارد!» آنها گفتند: «(ما اینها را نمی فهمیم! همین اندازه می دانیم که) شما انسانهایی همانند ما هستید، می خواهید ما را از آنچه پدرانمان می پرستیدند بازدارید شما دلیل و
معجزه روشنی برای ما بیاورید!»
قالوا وجدنآ ءابآءنا لها عـبدین• قال لقد کنتم انتم وءابآؤکم فی ضلـل مبین. «گفتند: «ما پدران خود را دیدیم که آنها را
عبادت می کنند.» گفت: «مسلما هم شما و هم پدرانتان، در
گمراهی آشکاری بوده اید!»
قال هل یسمعونکم اذ تدعون• او ینفعونکم او یضرون• قالوا بل وجدنا ءاباءنا کذلک یفعلون. «گفت: «آیا هنگامی که آنها را می خوانید صدای شما را می شنوند؟!
یا سود و زیانی به شما می رسانند؟! » گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین می کنند.»
واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا علیه ءاباءنا اولو کان الشیطـن یدعوهم الی عذاب السعیر. «و هنگامی که به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید!»، می گویند: «نه، بلکه ما از چیزی پیروی می کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم!» آیا حتی اگر
شیطان آنان را دعوت به
عذاب آتش فروزان کند (باز هم
تبعیت می کنند)»
واذا تتلی علیهم ءایـتنا بینـت قالوا ما هـذا الا رجل یرید ان یصدکم عما کان یعبد ءاباؤکم وقالوا ما هـذا الا افک مفتری وقال الذین کفروا للحق لما جاءهم ان هـذا الا سحر مبین. «و هنگامی که آیات روشنگر ما بر آنان خوانده می شود، می گویند: «او فقط مردی است که می خواهد شما را از آنچه پدرانتان می پرستیدند بازدارد!» و می گویند: «این جز
دروغ بزرگی که (به خدا) بسته شده چیز دیگری نیست!» و
کافران هنگامی که
حق به سراغشان آمد گفتند: «این، جز افسونی آشکار نیست!»
بل قالوا انا وجدنا ءاباءنا علی امة وانا علی ءاثـرهم مهتدون. «بلکه آنها می گویند: «ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم، و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافته ایم.»
تکذیب آیات الهی مانع رشد و تربیت انسانها است.
ولو شئنا لرفعنـه بها ولـکنه اخلد الی الارض واتبع هوه فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث ذلک مثل القوم الذین کذبوا بـایـتنا فاقصص القصص لعلهم یتفکرون «و اگر می خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و
علوم و دانشها) بالا می بردیم (اما
اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از
هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون
سگ(هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون می آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می کند (گویی چنان تشنه
دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمی شود! (این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند این داستانها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)» سآء مثلا القوم الذین کذبوا بـایـتنا وانفسهم کانوا یظـلمون. «چه بد مثلی دارند گروهی که آیات ما را تکذیب کردند و آنها تنها به خودشان
ستم می نمودند!»
خبرچینی و
جاسوسی برخی از
منافقان و
یهودیان برای تحریفگران، از موانع تربیت و
تطهیر قلوب آنها بود.
یـایها الرسول لایحزنک الذین یسـرعون فی الکفر من الذین قالوا ءامنا بافوههم ولم تؤمن قلوبهم ومن الذین هادوا سمعون للکذب سمعون لقوم ءاخرین لم یاتوک یحرفون الکلم من بعد مواضعه... اولـئک الذین لم یرد الله ان یطهر قلوبهم لهم فی الدنیا خزی ولهم فی الاخرة عذاب عظیم. «ای فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر
کفر شتاب می کنند و با زبان می گویند: «ایمان آوردیم» و قلب آنها
ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند!. ..... آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می کنند، و (به یکدیگر) می گویند: «اگر این (که ما می خواهیم) به شما داده شد (و
محمد بر طبق خواسته شما داوری کرد،) بپذیرید، و گر نه (از او) دوری کنید!» (ولی) کسی را که خدا (بر اثر
گناهان پی در پی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد.»
حرامخواری، از موانع تربیت و تطهیر قلوب انسانها است.
یـایها الرسول لایحزنک الذین یسـرعون فی الکفر... اولـئک الذین لم یرد الله ان یطهر قلوبهم لهم فی الدنیا خزی ولهم فی الاخرة عذاب عظیم• سمعون للکذب اکـلون للسحت... «ای فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر کفر شتاب می کنند.... . آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد. آنها بسیار به سخنان تو
گوش می دهند تا آن را تکذیب کنند
مال حرام فراوان میخورند.»
دنیاطلبی از عوامل آسیب زننده به رشد و تربیت آدمی است.
ولو شئنا لرفعنـه بها ولـکنه اخلد الی الارض واتبع هوه فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث ذلک مثل القوم الذین کذبوا بـایـتنا فاقصص القصص لعلهم یتفکرون. «و اگر می خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا می بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون می آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می کند (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمی شود! (این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند این داستانها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)»
دوست گمراه، از عوامل آسیب زننده به تربیت است.
ویوم یعض الظالم علی یدیه... • یـویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا• لقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جاءنی وکان الشیطـن للانسـن خذولا. «و (به خاطر آور) روزی را که
ستمکار دست خود را (از شدت
حسرت) به
دندان می گزد... ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و
شیطان همیشه خوارکنند
انسان بوده است!»
قال قائل منهم انی کان لی قرین• یقول اءنک لمن المصدقین• اءذا متنا وکنا ترابا وعظـما اءنا لمدینون• قال هل انتم مطلعون• فاطلع فرءاه فی سواء الجحیم• قال تالله ان کدت لتردین• ولولا نعمة ربی لکنت من المحضرین. «کسی از آنها می گوید: «من همنشینی داشتم... که پیوسته می گفت: آیا (به راستی) تو این سخن را باور کرده ای... که وقتی ما مردیم و به
خاک و
استخوان مبدل شدیم، (بار دیگر) زنده می شویم و جزا داده خواهیم شد؟!» (سپس) می گوید: «آیا شما می توانید از او خبری بگیرید؟» اینجاست که نگاهی می کند، ناگهان او را در میان
دوزخ می بیند. می گوید: «به خدا
سوگند نزدیک بود مرا (نیز) به هلاکت بکشانی! و اگر
نعمت پروردگارم نبود، من نیز از احضارشدگان (در دوزخ) بودم.»
شیطان، از عوامل آسیب زننده به رشد و تربیت انسان است.
فازلهما الشیطـن عنها فاخرجهما مما کانا فیه وقلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو ولکم فی الارض مستقر ومتـع الی حین• فتلقی ءادم من ربه کلمـت فتاب علیه انه هو التواب الرحیم. «پس شیطان موجب لغزش آنها از
بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگی (به زمین) فرود آیید! در حالی که بعضی
دشمن دیگری خواهید بود. و برای شما در
زمین، تا مدت معینی قرارگاه و وسیله بهره برداری خواهد بود.» سپس
آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت (و با آنها
توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت چرا که
خداوند توبه پذیر و
مهربان است.»
. وانی سمیتها مریم وانی اعیذها بک وذریتها من الشیطـن الرجیم• فتقبلها ربها بقبول حسن وانبتها نباتا حسنا وکفلها زکریا... «.... من او را
مریم نام گذاردم و او و فرزندانش را از (وسوسه های) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار می دهم.» خداوند، او (مریم) را به طرز نیکویی پذیرفت و به طرز شایسته ای، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد) و
کفالت او را به «
زکریا» سپرد....»
فدلـهما بغرور فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوءتهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة ونادهما ربهمآ الم انهکما عن تلکما الشجرة واقل لکمآ ان الشیطـن لکما عدو مبین• قالا ربنا ظـلمنآ انفسنا وان لم تغفر لنا وترحمنا لنکونن من الخـسرین. «و به این ترتیب، آنها را با فریب (از مقامشان) فرودآورد. و هنگامی که از آن
درخت چشیدند، اندامشان (عورتشان) بر آنها آشکار شد و شروع کردند به قرار دادن برگهای (درختان) بهشتی بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را نداد داد که: «آیا شما را از آن درخت
نهی نکردم؟! و نگفتم که شیطان برای شما دشمن آشکاری است؟! » گفتند: «پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود!»
واستفزز من استطعت منهم بصوتک واجلب علیهم بخیلک ورجلک وشارکهم فی الامول والاولـد وعدهم وما یعدهم الشیطـن الا غرورا. «هر کدام از آنها را می توانی با صدایت تحریک کن! و لشکر سواره و پیاده ات را بر آنها گسیل دار! و در
ثروت و فرزندانشان شرکت جوی! و آنان را با وعدهها سرگرم کن! - ولی شیطان، جز
فریب و دروغ، وعده ای به آنها نمی دهد.»
فوسوس الیه الشیطـن قال یــادم هل ادلک علی شجرة الخلد وملک لایبلی• فاکلامنها فبدت لهما سوءتهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة وعصی ءادم ربه فغوی• ثم اجتبـه ربه فتاب علیه وهدی. «ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «ای آدم! آیا می خواهی تو را به درخت زندگی جاوید، و ملکی بی زوال راهنمایی کنم؟! » سرانجام هر دو از آن خوردند، (و
لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورتشان آشکار گشت و برای پوشاندن خود، از برگهای (درختان) بهشتی جامه دوختند! (آری) آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، و از
پاداش او محروم شد! سپس پروردگارش او را برگزید، و توبه اش را پذیرفت، و هدایتش نمود.»
لقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جاءنی وکان الشیطـن للانسـن خذولا. «او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و شیطان همیشه خوارکنند انسان بوده است!»
قل اعوذ برب الناس «بگو: پناه می برم به پروردگار مردم.» الذی یوسوس فی صدور الناس• من الجنة والناس. «از شر وسوسه گر پنهانکار، که در درون سینه انسانها
وسوسه می کند، خواه از
جن باشد یا از انسان.»
قساوت قلب، از عوامل آسیب زننده به تربیت است.
افمن شرح الله صدره للاسلـم فهو علی نور من ربه فویل للقـسیة قلوبهم من ذکر الله اولـئک فی ضلـل مبین• الله نزل احسن الحدیث کتـبا متشـبها مثانی تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم وقلوبهم الی ذکر الله ذلک هدی الله یهدی به من یشـاء و من یضلل الله فما له من هاد. «آیا کسی که خدا سینه اش را برای
اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!) وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر
ذکر خدا دارند! آنها در گمراهی آشکاری هستند! خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابی که آیاتش (در لطف و زیبایی و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است آیاتی مکرر دارد (با تکراری شوق انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان می ترسند می افتد سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا می شود این هدایت الهی است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایی می کند و هر کس را خداوند گمراه سازد، راهنمایی برای او نخواهد بود!»
نفاق، مانع تربیت و تطهیر قلوب انسانها است.
یـایها الرسول لایحزنک الذین یسـرعون فی الکفر من الذین قالوا ءامنا بافوههم ولم تؤمن قلوبهم... اولـئک الذین لم یرد الله ان یطهر قلوبهم لهم فی الدنیا خزی ولهم فی الاخرة عذاب عظیم. «ای فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر کفر شتاب می کنند و با زبان می گویند: «ایمان آوردیم» و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند!. ..... آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می کنند، و (به یکدیگر) می گویند: «اگر این (که ما می خواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داوری کرد،) بپذیرید، و گر نه (از او) دوری کنید!» (ولی) کسی را که خدا (بر اثر
گناهان پی در پی او) بخواهد مجازات کند، قادر به
دفاع از او نیستی آنها کسانی هستند که
خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد.»
پیروی از هوای نفس، آسیب زننده به رشد و تربیت انسان است.
ولو شئنا لرفعنـه بها ولـکنه اخلد الی الارض واتبع هوه فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث ذلک مثل القوم الذین کذبوا بـایـتنا فاقصص القصص لعلهم یتفکرون. «و اگر می خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا می بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون می آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می کند (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز
سیراب نمی شود! (این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند این داستانها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)»
ومآ ابرئ نفسی ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی ان ربی غفور رحیم. «من هرگز خودم را تبرئه نمی کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر می کند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»
افرءیت من اتخذ الـهه هوه واضله الله علی علم وختم علی سمعه وقلبه وجعل علی بصره غشـوة فمن یهدیه من بعد الله افلاتذکرون. «آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و
خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر
گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده ای افکنده است؟! با این حال چه کسی می تواند غیر از خدا او را
هدایت کند؟! آیا متذکر نمی شوید؟»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۴۴۸، برگرفته از مقاله «آسیب شناسی تربیت».