آزادی بیان (کلام جدید)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آزادی بیان به معنای حق ابراز و بیان
عقیده بوده و در
کلام جدید از آن بحث شده است. واژه
آزادی در حوزههای مختلف معانی مختلفی دارد و باید توجه داشت که در بحث از آزادی بیان، معنای آزادی در حوزه حقوقی مورد نظر است.
اهمیت آزادی بیان و عقیده از منابع اسلامی مانند
قرآن کریم و روایات معصومین (علیهمالسلام) به دست میآید و با توجه به اهمیتی که
دین اسلام برای کسب
علم و دانش قائل است، نمیتوان پذیرفت که چنین دینی قائل به ممنوعیت بیان و علم باشد.
باید توجه داشت که آزادی بیان به این معنا نیست که هرکس هرچه را صلاح دید در
جامعه مطرح کند. بلکه در مواقعی که موجب
فساد و
گمراهی جامعه گردد و استعدادهای عالی و مقدس انسانی به واسطه آن کنار گذاشته شود، باید جلوی این آزادی را گرفت.
در فرهنگ سیاسی و فلسفی کمتر واژهای به اندازه «
آزادی» به بازی گرفته شده است. در حالی که پارهای از حکیمان، آزادی را به مفهوم رهایی از هر گونه قید و بند دانستهاند، جمعی دیگر آن را اطاعت از
عقل و اقدام به قانون معنی کردهاند. گویی رمز این همه اختلاف و ابهام در خود واژه آزادی نیز نهفته باشد. این واژه به دلیل پیشینه تاریخی خود در
جهان طنینی اخلاقی و عاطفی هم دارد و در زمره واژههای مقدس درآمده است و هر جا نامی از آزادی است، از جمله آزادمرد، آزادیخواه و آزاده و مانند اینها، هدف
ستایش و
تفاخر است و هرگز معنای
تحقیر و
نکوهش از آن فهمیده نمیشود.
تلقیای که ما معمولاً از مفهوم آزادی داریم در مقابل «
اسارت» و گرفتار بودن است. در همه زمانها و در همه جوامع، کمابیش همین معنا از آزادی فهمیده شده است. شاید سادهترین تعریف برای آزادی «فقدان منع و جلوگیری» باشد. بدلیل اینکه هیچ انسانی اسارت را دوست ندارد و ذاتاً و فطرتاً هر انسانی خواهان رهایی از قیود و منعهاست، مفهوم آزادی برایش دارای جذابیت است.
واژه آزادی در حوزه
فلسفه،
اخلاق،
عرفان و
حقوق معانی مختلفی دارد. باید توجه کرد که در بحث از آزادی بیان، معنای آزادی در حوزه حقوقی مورد نظر است. در این معنا از آزادی، بحث از این است که آیا هیئت حاکم یا قانون و اجرا کننده آن میتواند آزادی افراد را محدود کند یا نه؟ و اگر میتواند تا چه حد این اختیار را دارد تا افراد را به مراعات مقرراتی در روابط اجتماعی خود موظف کند؟ یا آنها را به انجام اوامر و خواستهای دولت متعهد سازد؟
آزادی حقوقی دارای انواعی از قبیل،
آزادی سیاسی،
آزادی عقیده و غیره است، که یک مورد از آن اقسام هم آزادی بیان است، به این معنا که افراد علاوه بر اینکه به خاطر داشتن عقیده مخالف، چه در امور دینی و چه در امور سیاسی، نباید مورد تعقیب قرار گیرند، باید بتوانند عملاً این عقیده خود را ابراز نموده، برای اثبات و احیاناً به دست آوردن همفکران دیگر درباره آن تبلیغ کنند.
در ماده ۱۸ و ۱۹
اعلامیه جهانی حقوق بشر هم بر ضرورت آزادی عقیده و بیان آن، تاکید شده است:
«هرکس حق دارد از آزادی
فکر،
وجدان و
مذهب بهرهمند شود. این حق متضمن آزادی در تغییر مذهب یا عقیده و همچنین آزادی در اظهار عقیده و
ایمان و شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است، و هرکس میتواند از این حقوق انفرادی یا اجتماعی به طورخصوصی یا عمومی برخوردار باشد. هرکس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاجظات مرزی آزاد باشد.»
تردیدی نیست که آزادی بیان در حقوق و قوانین
اسلام پذیرفته شده است و از این لحاظ محدودیتی وجود ندارد، مگر آنکه این آزادی به سوء استفاده برخی افراد سودجو تبدیل شود. با توجه به اهمیتی که دین اسلام برای کسب
علم و دانش قائل است، نمیتوان پذیرفت که چنین دینی قائل به ممنوعیت بیان و علم باشد. اگر اینگونه بود باید
قرآن به جای این همه استدلال و توضیح و نقد نظرات مخالفین خود و تایید شیوه
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در امر
تبلیغ، شیوه دیگری در پیش میگرفت و با اشکالات مطرح شده از سوی مخالفان مخالفت کرده، جلوی آنها را می گرفت.
از سوی دیگر مسلم است که تمام حق و زوایای فرهنگ دینی برای ما روشن نیست و حق کامل در پیشگاه
حق تعالی و راسخان در علم و متصلان به
وحی است. لذا چاره ای نداریم جز اینکه بگوئیم
معرفت دینی ما در
جامعه همواره نیازمند نقد و بررسی همهجانبه است و لذا باید آزادی بیان را بپذیریم و از نقد دیگران برای تصحیح و یا شفافتر کردن معرفت دینی خود استقبال کنیم.
الف) «بندگان مرا بشارت ده، همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها تبعیت میکنند. آنان کسانی هستند که
خداوند هدایتشان کرده، و آنان خردمندان هستند.»
این آیه مردم را به شنیدن سخنان و متابعت بهترین آنها دعوت می کند، چرا که
انسان برای کشف
حقیقت نیازمند استماع اقوال و سپس اتباع احسن آنهاست و تمییز
حق از
باطل در ظل تقابل آراء گوناگون حاصل میشود.
در واقع
آیه از فرصت گفتگو و تبادل افکار و امکان طرح نظریات موافق و مخالف خبر میدهد، زیرا در صورتی متابعت احسن میسر خواهد بود که چندین راه و کلام وجود داشته باشد و استماع همه آنها ممکن باشد و این ممکن نیست، مگر در صورتی که آزادی بیان افکار مخالف وجود داشته باشد، تا دیگران با شنیدن، امکان مقایسه بین آنها و اتباع احسن را داشته باشند.
ب) «ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ؛
باحکمت و اندرز نیکو به راه خدایت دعوت کن و با آنها به روشی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن». این آیه هم در مقام بیان شیوه تبلیغ و دعوت مردم به دین خداست و در آن، روش تبلیغ صحیح را روش
حکمت و موعظه حسنه معرفی میکند. باید توجه داشت که در جامعهای که امکان طرح دیدگاه های مخالف وجود ندارد، دعوت به روش حکمت و موعظه نیکو معنا ندارد، چرا که دعوت با حکمت در فضای آرام گفتگو و برخورد منطقی و استدلال عقلی ممکن خواهد بود. لذا میتوان نتیجه گرفت که فضای کلی نزول آیه در ظرف جامعه آزاد و با امکان قدرت بیان دیدگاههای مخالف و طرح عقاید گوناگون بوده است.
حضرت باقر (علیهالسلام) از
حضرت عیسی نقل میکنند: «کلام حق را گرچه گوینده آن اهل باطل باشد، بگیرید، ولی کلام باطل را گرچه گوینده آن اهل حق باشد رد کنید. شما منتقدان سخن باشید. چه بسا
ضلالت و گمراهی که بوسیله آیهای از کتاب خدا تزیین شده باشد همانطور که ممکن است مس با نقره ناخالص مخلوط شده باشد، نگاه به آندو یکسان است (در ظاهر قابل تشخیص نیست) ولی کسانی که با
بصیرت و دقت در آن نگاه کنند به آن آگاهی مییابند.»
نکات قابل استفاده از
روایت:
یک- معیار برگزیدن سخن، حق است، گرچه از اهل باطل صادر شود. لذا نمیتوان سخن کسی را به صرف اینکه از اهل اسلام نیست، تخطئه کرد، بلکه باید آن را شنید و در آن تأمل کرد.
دو- چه بسا کسانی خود را اهل حق نشان می دهند، ولی سخنانشان فریبنده و توجیهگرایانه است، لذا نباید فریب ظاهر چنین افرادی را خورد بلکه باید به سخن آنها توجه کرد و آن را با حق محک زد.
سه- امکان و فرصت سخن گفتن افراد را نباید از آنها سلب کرد و به این دلیل که آنها اهل باطل هستند با آنها مخالفت کرد، و برای اهل حق هم نباید ارزشی بیش از گفتار حقشان قائل شد.
چهار- افراد جامعه باید انتخابگر و ناقد باشند. از نظر اسلام ارزش از آن
نقد و بررسی است و تکامل و
رشد بوسیله نقد کلام است. لذا، اگر در جامعهای آزادی برای بیان دیدگاه های مخالف وجود نداشته باشد و از آنها ممانعت شود، دیگر جامعهای ناقدپرور بوجود نخواهد آمد و نقد و بررسی کلام امکان نخواهد داشت.
تاریخ زندگانی
حضرات معصومین (علیهمالسلام) نشان میدهد که در برابر نظرات مخالفین خود با نهایت
سعه صدر برخورد میکردند و اصل آزادی را رعایت میکردند.
شهید مطهری در این باره مینویسد: «شما کی در تاریخ عالم دیدهاید که در مملکتی که همه مردمش احساسات مذهبی دارند، به غیر مذهبیها آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در
مسجد پیامبر، یا در
مکه بنشینند و حرف خودشان را آنطور که دلشان میخواهد بزنند. خدا را انکار کنند، منکر پیامبری شوند،
نماز و
حج را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم. در تاریخ اسلام از این نمونههای درخشان فراوان میبینیم. به دلیل همین آزادیها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام در جواب کسی که میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند، او را بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت با افکار مخالف مواجه شده است.»
امام خمینی در تعریف آزادی، این مفهوم را تنها در قلمرو تعیینشده اسلامی معتبر میدانند و همین را آزادی حقیقی میداند، که تلاش برای دستیابی به آن، ضرورت دارد و باید به بهترین وجه فراهم گردد.
آزادی یکی از والاترین ارزشهای انسانی و از لوازم حیات زندگی بشر است. آزادی انسان در پرتو اصل
توحید و با
هدایت این آموزه، معنا مییابد، ازاینرو امام خمینی با تاکید بر اصل توحید بهعنوان والاترین باور دینی، بر این نکته تاکید کرده است که انسان نباید سرسپرده هیچ موجود دیگری جز خدا باشد. بهتصریح ایشان اصل آزادی بشر برآمده از توحید است و هیچ فردی حق ندارد که آزادی دیگران را محدود کند و روابط آنان را بر پایه خواستههای خود تنظیم کند.
در انسانشناسی مبتنی بر نظام توحیدی، انسان موجودی است که خداوند او را آزاد آفریده است، برایناساس، آزادی از حقوق طبیعی و فطری انسان است که خداوند به او ارزانی داشته است. این مبنای انسانشناختی دراندیشه کلامی شیعیان جایگاه میانه بین جبر و تفویض مییابد و آن را در طول
اراده خداوند میداند. انسان که موجودی امکانی است، همان گونه که در اصل وجودش، مستقل از خداوند نیست، در طلب و اراده خود نیز مستقل از خدا نمیتواند باشد.
از نگاه امام خمینی، اصل آزادی عقیده، از اصول مورد احترام در آموزههای اسلامی است و
اسلام مکتب تحمیل نیست؛ زیرا تحمیل دیدگاه و جلوگیری از آزادیاندیشه، به اختناق و استبداد میانجامد درحالیکه در جامعه اسلامی، مردم دراندیشه و باور خویش آزادند و الزامی ندارند.
باید توجه داشت که آزادی بیان به این معنا نیست که هرکس هرچه را صلاح دید در جامعه مطرح کند، اعم از اینکه به حال جامعه مفید باشد یا مضر و یا سبب گمراهی و فساد
اخلاق و
فتنه و
آشوب شود. عملاً نیز در هیچ نظام حقوقی دنیا ابراز و اظهار هر عقیدهای مطلقاً آزاد نیست و هر کشوری به تناسب نوع
ایدئولوژی و میزان پایبندی به اصول اخلاقی محدودیتهایی را برای آزادی بیان مشخص کرده است و معنای آن اینست که آزادی بیان قابل محدود و مقید کردن است و همه عقلای عالم هم بر این مسئله اتفاق نظر دارند، که انسان نمیتواند در اعمال و رفتار خود بصورت مطلق آزاد باشد.
فرانتیس نویمان مینویسد: «هیچ نظام سیاسی وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد که آزادی فرد را مطلقاً و بدون قید و شرط بپذیرد.»
جان استوارت میل هم مینویسد: «کسی نگفته است که اعمال باید به اندازه عقاید آزاد باشد، به عکس وقتی اوضاع و شرایطی که عقاید در آن ابراز میگردد، چنان باشد که اظهار عقیده را به صورت نوعی تحریک برای انجام کاری مخل مصالح مشروع دیگران در آورد، آن وقت حتی اظهار عقاید هم مصونیت خود را از دست میدهد.»
در اینجا به بیان دیدگاههای برخی از علما درباره آزادی بیان میپردازیم:
به تعبیر استاد
علامه جعفری آزادی فرد مخصوصاً آزادی بیان باید معقول باشد نه نامعقول، و آزادی معقول را اینگونه تفسیر میکنند؛ که معقول بودن یا نامعقول بودن در ذات آزادی نهفته نیست و آنچه آزادی را متصف به این اوصاف میکند، نحوه بهرهبرداری از آزادی است. هر آزادی بیان که به ضرر مادی یا معنوی انسان مورد بهرهبرداری قرار گیرد نامعقول است و اگر موافق اصول و قوانین مفید انسانی مورد استفاده واقع شود معقول است.
از نظر استاد شهید مطهری هم، اراده و آزادی بشر تا آن جا محترم است که با استعدادهای عالی و مقدسی که در نهاد بشر گذاشته شده است، هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقی و تعالی بکشاند، اما آنجا که این آزادی، بشر را بسوی
فنا و نیستی سوق میدهد و استعدادهای نهایی او را هدر میدهد، دیگر احترامی ندارد
و ملاک
شرافت و احترام آزادی انسان این است که در مسیر انسانیت باشد. انسان را در مسیر انسانیت باید آزاد گذاشت نه انسان را در مسیر هرچه خودش انتخاب کرده و لو بر ضد انسانیت باشد.
به بیان دیگر، از نظر
اسلام همه در بیان عقیده خود آزادند، مگر اینکه این عقیده با مصالح انسان تضاد داشته باشد و منظور از مصالح هم اعم از مصالح مادی و معنوی و دنیوی و اخروی است.
حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) نیز در برخی از بیانات خود به همین قلمرو و محدوده برای آزادی بیان اشاره کردهاند:
«قلمی آزاد است که توطئهگر نباشد، قلمی آزاد است، روزنامهای آزاد است که نخواهد این ملت را به عقب و تباهی بکشد. این قلمها همان سرنیزه سابق است که میخواهند ملت را به تباهی بکشند، البته ملت تحمل نمیکند... قلمهای فاسد نباید آزاد باشد. الان هم فاسدهایشان خیلیهایشان آزادند، من جمله همین قلمهایی که میگویند چرا آزاد نمیگذارید.»
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آزادی بیان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۱/۲۹. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.