آرامگاه امیرمؤمنان در گذر تاریخ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شیعیان اتفاق نظر دارند که مرقد مطهر امیرمؤمنان
حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در
نجف اشرف است، همان جاییکه امروزه شیعیان سراسر عالم اسلامی، به زیارت آرامگاه شریف او میروند. علمای شیعه بالاتفاق محل دفن بدن مطهر آن حضرت را مکان فعلی (نجف) میدانند اما در میان
اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد. با این حال نظر بیشتر علمایشان موافق نظر شیعیان است.
چگونگی پیدایش و آشکار شدن آرامگاه امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از جمله موضوعات پرحجم تاریخی و روایی است که اثبات آن نیاز به بررسی
تاریخ، بازخوانی
روایات و بررسی اظهار نظرهای بزرگان از
فریقین است. آشکار شدن قبر مطهر امام علی (علیهالسلام) در دو مرحله صورت گرفته است. یکی توسط
امام صادق (علیهالسلام) که ایشان در زمان
سفاح به زیارت آن حضرت رفتند و به برخی از یاران خویش آن محل را نشان دادند؛ اما به خاطر سختگیری خلفای عباسی قبر شریف ایشان دوباره مدتی پنهان بود تا اینکه در زمان
هارون الرشید در جریان شکاری که پیش آمد قبر مطهر در اثر
معجزه و
کرامت دوباره آشکار گردید.
بنا به نقل روایات و تاریخ نخستین عمارت به صورت گنبد در زمان هارون بود. او در سال ۱۷۰ دستور داد که قبهای را با چهار درب بر آن بسازند. عمارت دوم (دژی با هفتاد طاق) توسط محمد زید مشهور به
داعی صغیر، پس از سال ۲۷۹ هـ بر قبر حضرت انجام شد. سومین ساختمان توسط
عضدالدوله که حاکم شیعی بود در سال ۳۶۹هـ بر قبر مطهر حضرت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بنا شد. عمارت چهارم پس از آتشسوزی عمارت عضدالدوله، بر روی قبر مطهر حضرت در سال ۷۶۰ به صورت گروهی انجام شد. و پنجمین عمارت بر قبر مطهر امیرمؤمنان (علیهالسّلام)، از شاه صفی صفوی است.
بارگاه ملکوتی و نورانی اولین پیشوای
شیعیان،
حضرت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در «
نجف» اشرف واقع شده است.
از این مکان در تاریخ و روایات، به اسمهای مختلفی یاد شده است. از آنجایی که در این نوشتار نیز این روایات مورد استفاده واقع شده، لازم دیده شد که اسامی این بقعه شریف به صورت اختصار مورد بررسی قرار گیرد.
به گفته لغتشناسان، «نجف» و «نجفه» به حرکت «جیم» به معنای مکان دائرهای شکل و زمین بلندی است همانند تپه در دل دشت که آب به آنجا نفوذ نمیکند و مشرف بر اطراف خود است. هر یک از لغویان این واژه را مورد تامل قرار دادهاند، اما عبارت جامعتر از
زبیدی در
تاج العروس است که گفته:
النجف، محرکة، والنجفة، بهاء: مکان لا یعلوه الماء، مستطیل منقاد... نجف (با حرکت جیم) و نجفه (باهاء) مکانی است که آب روی آن بالا نمیآید، اما مکان طولانی و در عین حال وسط آن فرورفتگی دارد. لیث گفته است: نجف در دل دشت همانند زمین همواری است که دو سوی آن بلند باشد و او دیواری دارای عرض است، اما طولانی که نه راست است و نه مستقیم که آب از آن بالا نمیآید. جمع آن نجاف (به کسر جیم) است. یا عبارت از زمینی است دائرهای شکل که بر اطراف خود مشرف است. مفرد مؤنث آن «نجفه» است.
ابناعرابی گفته: نجف به معنای «تل» و غیر ایشان گفته، شبه تل است.
ازهری گفته: «نجفه» همان مسناة (اسم محلی) در پشت
کوفه است که مانع بالا آمدن سیل به قبرها و خانههاست. ابوالعلاء گفته است که نجف قریهای جلوی دروازه کوفه است.
نجف فعلی، همان پشت کوفه قدیمی است که به آن نجف (بلندی) حیره و نجف کوفه هم میگفتهاند.
وجه نامگذاری نجف را به نجف، این روایت بیان میکند: ابینعیم، از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده که آن حضرت فرمودند: نجف همان کوهی بود که
پسر نوح گفت: «سَآوِی اِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ؛
به زودی بالای کوهی خواهم رفت که مرا از غرق شدن در آب حفظ میکند.» و روی زمین کوهی بزرگتر و مرتفعتر از آن نبود،
خداوند متعال به کوه خطاب فرمود: ای کوه! آیا از من به تو باید پناه برده شود؟ پس کوه بلافاصله تکّه تکه گردید و به طرف بلاد و سرزمینهای
شام پرتاب و به ریگهای ریز و کوچکی مبدّل گشت و بعد از آن به صورت دریایی عظیم درآمد و به دریای «نی» نامیده شد. سپس خشک شد و به آن نی جف گفتند، بعد از آن، مردم آن سرزمین را «نجف» خواندند زیرا اداء آن بر زبانشان سهلتر و آسانتر بود.
یکی از اسامی که درباره نجف به کار برده شده واژه «غری» است. این واژه از ماده «غرو» و در
لغت به معنای خوبترین هر چیزی و یا بناء زیبا است. «غری»، اسم محلی در کوفه است که قبر مطهر امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) در آنجا واقع شده است.
بکری اندلسی مینویسد: «غری» نام جایی در کوفه است که گفته میشود قبر علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در آنجاست.
ابنمنظور مینویسد: غرَی اسم مقصور به معنای زیبائی و غَرِی به معنای مردان زیبا است. در تهذیب به معنای منظره زیبا است و هر ساختمان زیبائی را غَرّی گویند. غَرّیان دو بناء بلند (همانند مناره) مشهور در کوفه است که گفته میشود قبر مالک و عقیل دو غلام
جذیمه ابرش در آنجاست. و غَرو، غَرِی و غُرَی اسم جایی است.
زبیدی در تاج العروس آورده است: «غری» بناء زیبا و نیکو است و از این واژه، واژه «غریان» است. غریان دو بناء مشهور در محلی به نام «ثویه» در کوفه کنار قبر امیرمؤمنان علی است.
فخرالدین طریحی مینویسد: «غری» مانند «غنی» به معنای بناء نیکو است. و از این باب است «غریان» و آن دو بناء معروف در کوفه هستند و «غری» موضعی است که الآن محل دفن علی (علیهالسّلام) است.
یاقوت حموی میگوید: «غری» نیکوترین از هر چیزی است، نیکو چهره به مردی گفته میشود که خوش طبع و بانمک باشد.
تا اینجا روشن شد که واژه «غری» اسم محلی است که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در آنجا دفن شده است. در ضمن عبارتهای لغویان، واژه «غریان» هم ذکر شد و این واژه است که با بحث ما نیز مرتبط است لذا باید روشن شود که «غریان» چیست؟
بغدادی درباره این واژه میگوید: «غریان» مفرد مؤنث «غری» بفتح غین و کسر راء و تشدید یاء، به معنای جایی در کوفه است که بهاندازه دو فرسخ از کوفه دور است. و «غریان» دو بنائی است که آنها را نعمان بر قبر
عمرو بن مسعود و خالد در وقتی آنها را کشت، بنا کرده است.
جوهری و جماعتی از پیروانش، گمان بردهاند که آن دو بنا، قبر مالک و عقیل دو تا غلام جذیمه ابرش است. سر نامیدن آن دو را به «غریین» به این جهت است که نعمان در روز غضبش هر کسی را که میکشت آن دو را با خونش آلوده میکرد، اما این پندار جوهری و دیگران اشتباه است.
نعمان بن منذر پادشاه حیره دو روز را برای خود انتخاب کرده بود، یکی روز خوشی و مسرت و دیگری روز خشم و غضب. حموی نیز مینویسد: «غریان» دو مناره بلندی در پشت کوفه نزدیک قبر علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) است.
واژه «مشهد» از ریشه «شهد» در لغت به معنای مکان اجتماع مردم است، و جمع آن «مشاهد» میآید.
ابنمنظور مینویسد: والمَشْهَدُ: المَجْمَعُ من الناس. والمَشْهَد: مَحْضَرُ الناس. و مَشاهِدُ مکة: المَواطِنُ التی یجتمعون بها.
مشهد (اسم مکان) به معنای محل اجتماع مردم و محل حضور مردم است. مشاهد مکه یعنی، مکانهای که مردم در آنجا اجتماع میکنند.
اما این واژه در زمان فعلی فقط بر
عتبات عالیات و قبور مطهر
ائمه معصومین (علیهمالسّلام) به مناسبت اینکه عاشقان اهل بیت از اکناف و اطراف کشورهای اسلامی برای زیارت آنها میآیند، اطلاق میشود. از جمله در
کشور عراق به حرم مطهر امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بیشتر واژه «مشهد» را به کار میبرند، همچنانکه در
کشور ایران اطلاق این واژه، بر
حرم مطهر علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) شهرت دارد.
از دیدگاه روایات، مکان مضجع شریف امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از جایگاه بس والایی برخوردار است، زیرا طبق روایات غیر از اینکه بدن مطهر حضرت در آنجا دفن شده بدن انبیاء بزرگ الهی؛ همانند
آدم و
نوح نیز در آنجا مدفون است. علاوه برآن، غری قطعهای از کوهی است که
موسی (علیهالسّلام) در آنجا با
خدا تکلّم نمود و
حضرت عیسی در آن تقدیس گردید و
حضرت ابراهیم در آن به منصب خلیلی منصوب شد و
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آن حبیب خدا خوانده شد و همین کوه بود که حق تعالی آن را مسکن
انبیاء قرار داد.
این فضائل در روایتی که به دو طریق از امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده بیان شده است که یک طریق
کامل الزیارات و طریق
شیخ طوسی در
تهذیب از نظر سندی صحیح است:
ابنسنان گفته است:
مفضل بن عمر برایم چنین حکایت نمود: محضر امام صادق (علیهالسّلام) داخل شده عرض کردم مشتاقم که به غریّ بروم حضرت فرمودند: چه اشتیاقی به آن داری؟ عرض کردم: امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را دوست داشته و به زیارتش علاقمند هستم. حضرت فرمودند: آیا فضیلت زیارت آن حضرت را میدانی؟
عرضه داشتم: خیر ای فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مرا از آن آگاه و مطّلع فرمائید. حضرت فرمودند: هرگاه اراده زیارت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را نمودی بدان که در واقع استخوانهای حضرت آدم (علیهالسّلام) و بدن نوح (علیهالسّلام) و جسم امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را زیارت میکنی. عرض کردم: حضرت آدم در سرندیب محل طلوع آفتاب هبوط نمود و عموم معتقدند استخوانهایش در
بیتاللّه الحرام دفن شده پس چطور میفرمائید در کوفه میباشد؟!
حضرت فرمودند: خداوند متعال به حضرت نوح (علیهالسّلام) در حالی که در کشتی بود
وحی فرمود که هفت بار
طواف بیت نماید، آن جناب طبق آنچه به وی وحی شده بود طواف نمود سپس از کشتی بیرون آمد و تا زانوهایش در آب فرورفت، تابوتی را که در آن استخوانهای حضرت آدم بود، از آب بیرون آورده و آن را به داخل کشتی حمل فرمود و به دنبال آن مطابق خواسته حق تعالی دور بیت طواف نمود و پس از آن وارد درب کوفه که در وسط
مسجد کوفه هست گردید در این وقت بود که حق تعالی به زمین فرمود: آبی را که در برداری فرو ببر، پس زمین آبش را از مسجد کوفه فرو برد همان طوری که قبلا از همین مسجد ظاهر ساخته بود و به هر صورت گروهی که با نوح در سفینه بودند متفرّق گشته سپس جناب نوح تابوت را در غری دفن کرد (غری قطعهای از کوهی است که موسی (علیهالسّلام) در آن با خدا تکلّم نمود و عیسی در آن تقدیس گردید و ابراهیم در آن به منصب خلیلی نصب گردید و حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آن حبیب خدا خوانده شد و همین کوه بود که حق تعالی آن را مسکن انبیاء قرار داد).
سپس حضرت فرمودند: به خدا قسم بعد از آباء طاهرین پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یعنی حضرت آدم و نوح (علیهماالسّلام) احدی کریمتر از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در آن سکونت اختیار نکرده. سپس فرمودند:
و بدینترتیب هر گاه اراده کردی نجف را، پس استخوانهای آدم و بدن نوح و جسم علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) را زیارت کن، که زائر آباء اوّل و گذشته (آدم و نوح (علیهماالسّلام)) و حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که خاتم انبیاء است و حضرت علیّ (علیهالسّلام) که سید اوصیاء است، میباشی و باید توجه داشته باشی که برای زائر آن حضرت دربهای آسمان گشوده میشود پس از این خیر عظیم غافل مباش.
محلی که بدن مطهر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) دفن شده است، نجف، غری و مشهد اسم دارد و در تعبیر روایات، واژه «غری» بیشتر به این مکان مقدس اطلاق شده و این مکان بسیار مقدس و دارای حرمت ویژه است.
امام علی در سال چهلم هجری به شهادت رسید،
امام حسن و
امام حسین (علیهماالسّلام) با تنی چند از اصحاب خاص آن حضرت، شبانه بدن مطهرش را دفن کردند که به جز از همان چند نفر و فرزندانش تا زوال حکومت
امویان و ظهور
عباسیان در صحنه سیاسی
جهان اسلام کسی دیگر از قبر ناپیدای آن حضرت اطلاعی نداشتند. در اینکه بدن مطهر آن حضرت در کجا دفن شده بین
اهلسنت اختلاف شدید است، اما در میان
شیعه هیچگونه اختلافی نیست.
شیعیان اتفاق نظر دارند که مرقد مطهر امیرمؤمنان حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در نجف اشرف است، همان جایی که امروزه شیعیان سراسر عالم اسلامی، به زیارت آرامگاه شریف او میآیند و محل رفت و شد عاشقان اوست. در این مورد به صراحت کلام برخی از بزرگان اشاره میکنیم.
شیخ مفید در
الارشاد میگوید: وتولی غسله وتکفینه ابناه الحسن والحسین (علیهماالسّلام) بامره، وحملاه الی الغری من نجف الکوفة، فدفناه هناک وعفیا موضع قبره، بوصیة کانت منه الیهما فی ذلک، لما کان یعلمه (علیهالسّلام) من دولة بنی امیة من بعده، واعتقادهم فی عداوته، وما ینتهون الیه بسوء النیات فیه من قبیح الفعال والمقال بما تمکنوا من ذلک.
به فرمان امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین دو پسر آن حضرت،
غسل و
تکفین او را به عهده گرفتند و بدنش را به «غری» در نجف کوفه انتقال دادند و در آنجا به خاک سپردند و جای قبرش را طبق
وصیت خود آن حضرت مخفی کردند. علت مخفی کردن این بود که حضرت میدانست دولت
بنیامیه که بعد از ایشان روی کار میآید، به دشمنی با حضرت اعتقاد دارند و هرچه در توان دارند از دشمنی کوتاهی نخواهند کرد.
اربلی در
کشف الغمه نوشته است: کل الشیعة متفقون علی انه دفن بالغری حیث هو معروف الآن یزار باخبار یروونها عن السلف وفیهم الامام المعصوم.
تمام شیعیان اتفاق دارند که آن حضرت در غری دفن شده و الآن این مساله در میان شیعه معروف است و آن مکان را زیارت میکنند، دلیل اتفاق شیعه روایاتی است که از گذشتگان نقل شده و در میان راویان اخبار،
امام معصوم نیز وجود دارد.
حسن دیلمی از علمای قرن هشتم، سه دلیل برای اثبات این مطلب آورده است: وامّا الدلیل الواضح والبرهان اللاّئح علی انّ قبره الشریف (علیهالسّلام) بالغری فمن وجوه: الاوّل: تواتر الامامیة الاثنا عشریةیروونه خلفاً عن سلف، الثانی: اجماع الشیعة والاجماع حجة، و (الثالث) ما حصل عنده من الاسرار والآیات وظهور المعجزات.
دلائل ذیل برهان آشکار است بر اینکه قبر شریف امیرمؤمنان در «غری» است:
۱. روایات متواتری که پیروان
مذهب امامیه اثناعشریه از گذشته تا امروز نقل کردهاند.
۲.
اجماع شیعه بر این امر و اجماع حجت است.
۳. اسرار، نشانهها و معجزاتی که از مضجع شریف حضرت در همین مکان ظاهر شده است.
علامه مجلسی در ابتدا به اختلاف اقوال مخالفان در محل دفن آن حضرت اشاره کرده و راجع به نظر شیعه در این مساله میگوید:
وقد اجمعت الشیعة علی انه (علیهالسّلام) مدفون بالغری فی الموضع المعروف عند الخاص والعام وهو عندهم من المتواترت رووه خلفا عن سلف الی ائمة الدین (صلوات الله علیهم اجمعین)
شیعیان اجماع دارند که بدن حضرت علی (علیهالسّلام) در «غری» که جای شناخته شده در نزد خاص و عام است، دفن شده است. و این قول، بین شیعیان متواتر است که از بزرگانشان نقل کردهاند و ریشه این سخن به امامان معصوم (علیهمالسّلام) میرسد.
صاحب
اعیان الشیعه، بعد از این که نظر شیخ مفید را که میگوید: «والاصح ان قبره هو الموضع الذی یتبرک به ویزار» نقل کرده؛ مینویسد:
اقول: وهذا مما لا شبهة فیه ولا ریب لان اولاده وذریته وشیعتهم کانوا یزورونه فی هذا الموضع واعرف الناس بقبر المیت اهله واتباعه وعلیه جمیع الشیعة وائمة اهل البیت وجمیع المسلمین الا من شذ.
دیدگاه صحیح این است که قبر آن حضرت در این همین مکانی است که الآن مورد تبرک و زیارت عاشقان اوست، زیرا بدون تردید فرزندان، وابستگان و شیعیانش که از بقیه مردم به قبر او آگاهترند؛ حضرت را در همین جا زیارت میکنند و این نظر کل شیعه و بزرگان اهل بیت و مسلمین است، مگر عدهای کمعقیده.
دیدگاه شیعه را در مورد قبر مطهر امیرمؤمنان، میتوان از منظر روایات و گفتار بزرگان اهل سنت اثبات کرد.
۱. خبر دادن رسول خدا از محل دفن حضرت علی (علیهالسّلام): مرحوم
سید بن طاوس میگوید: در کتاب
حسن بن
حسین بن طحال مقدادی دیدم که به روایت
ابنعباس، رسول خدا به
امام علی (علیهالسّلام) فرمود: تو در کوفه دفن میشوی:
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) فرمود: یا علی! خداوند عالمیان، محبّت ما اهل بیت را بر آسمانها و زمین عرضه کرد، پس اوّل چیزی که قبول کرد و اجابت نمود آسمان هفتم بود، پس خداوند آن را به
عرش و کرسی مزیّن ساخت، بعد از آن آسمان چهارم قبول کرد، پس آن را به
بیتالمعمور مزیّن ساخت، پس آسمان دنیا قبول کرد، پس مزیّن ساخت آن را به ستارگان. بعد از آن زمین
حجاز اجابت نمود، حق تعالی آن را مشرّف ساخت به خانه با حرمت و عزّت، یعنی
کعبه معظّمه، بعد از آن زمین شام قبول کرد، پس او را زینت داد به
بیت المقدس، بعد از آن زمین
مدینه مشرّفه قبول کرد، پس آن را شرف و منزلت کرامت کرد به قبر من، بعد از آن زمین کوفه قبول کرد، و حق - سبحانه و تعالی- آن را مشرّف ساخت به قبر تو یا علی! حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: یا رسول اللَّه! من در کوفه عراق مدفون خواهم شد؟ حضرت فرمودند که بلی، یا علی! شهید خواهی شد و مدفون خواهی شد در صحرای پشت کوفه میان غریین- که تفسیرش گذشت- و ذکوات بیض (مکانی در نجف)، و تو را خواهند کشت بدبختترین این امّت،
عبدالرّحمن بن ملجم. به حقّ آن خداوندی که مرا به راستی برای هدایت خلق فرستاده که پیکننده
ناقه صالح عذابش از او بدتر و عظیمتر نیست. یا علی! تو را یاری و نصرت خواهد کرد از عراق صد هزار شمشیر.
سید بن طاوس در پایان میفرماید: این حدیث حسن است که برای اثبات این مدعا کافی و حجت و برهان قطعی است.
۲. خبر دادن علی (علیهالسّلام) از جایگاه قبرش: عَنْ اَحْمَدَ بْنِ حَبَّابٍ قَالَ نَظَرَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ اِلَی ظَهْرِ الْکُوفَةِ فَقَالَ مَا اَحْسَنَ ظَهْرَکِ وَ اَطْیَبَ قَعْرَکِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ قَبْرِی بِهَا.
احمد بن حباب میگوید: حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به نجف اشرف نظر کردند و فرمودند که چه خوش آینده است دیدار تو و چه خوش بوست قعر تو! خداوندا! قبر مرا در این زمین قرار ده.
در این قسمت از
ائمه معصومین (علیهمالسّلام) روایات فراوان وارد شده است که برخی از آنها ذکر میشود.
ابنقولویه و شیخ مفید از امام حسین (علیهالسّلام) نقل کردهاند که آن حضرت تصریح کردهاند که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را در منطقه غری دفن نمودهاند: از حضرت امام حسین (علیهالسّلام) سؤال کردیم که حضرت امیر را در کجا دفن کردید؟ فرمود: شب آن حضرت را بیرون بردیم و از
مسجد اشعث گذشتیم و در بیرون کوفه به طرف غری دفن کردیم.
ابوالفرج اصفهانی از علمای
اهل سنت، با سند دیگر همین روایت را از امام حسن (علیهالسّلام) نقل کرده است: از حضرت امام حسن (علیهالسّلام) سؤال کردیم که حضرت امیر را در کجا دفن کردید؟ فرمود: شبانه آن حضرت را بیرون بردیم و از مسجد اشعث گذشتیم و در بیرون کوفه به طرف غری دفن کردیم.
ابنابیالحدید، به نقل از ابوالفرج به جای اسم مبارک امام حسن، نام امام حسین (علیهماالسّلام) ذکر شده ولی سند و متن روایت یکی است. سپس میگوید: این روایت حق است و باید طبق آن عمل کرد. پیش از این گفتیم که پسران شخص نسبت به دیگران به محل دفن پدرانشان آگاهترند. و این قبری که در «غری» است، همان را فرزندان علی از گذشته تاکنون زیارت میکنند و میگویند: این قبر پدر ما است و در این هیچ یکی از شیعیان و غیر آنها یعنی کسانی که از نسل حسن و حسیناند شکی ندارند و فقط همین قبر را زیارت کردند و جای دیگر توقف نکردند.
امّکلثوم، دختر حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، گفت: آخر سخنی که پدرم به برادرانم، حضرت امام حسن و امام حسین (علیهالسّلام)، فرمود، این بود که ای فرزندان! چون من از دنیا رحلت نمایم مرا غسل دهید و جسد مرا خشک کنید از
برد یمانی که رسول خدا و
فاطمه (سلاماللهعلیها) را از آن خشک کردید و مرا در
تابوت گذاشته چیزی بر من بپوشانید، پس نظر کنید هر گاه پیش تابوت بلند شود عقب آن را بردارید.
امّکلثوم گوید: بیرون آمدم که
تشییع جنازه پدر خود کنم، چون به نجف اشرف رسیدیم، طرف سر تابوت میل به زمین کرد، پس عقب تابوت را بر زمین گذاشتند، حضرت امام حسن (علیهالسّلام) کلنگی گرفتند و به ضرب اوّل قبر کنده شدهای پیدا شد و در آنجا تخته بود و بر آن دو سطر به خطّ سریانی نوشته بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ این قبریست که نوح پیغمبر برای علی، وصیّ محمّد (صلیاللهعلیهوآله)، پیش از طوفان به هفتصد سال آماده کرده است.
امّکلثوم میگوید که چون قبر را درست کردند قبر شکافته شد، ندانستیم که آن حضرت در زمین غایب شد یا به آسمان بردند. آنگاه شنیدیم که هاتفی ما را تعزیه داد و گفت: خدا شما را در مصیبت سیّد و بزرگ شما و حجّت خداوند عالمیان بر خلایق، صبر نیکو کرامت فرماید.
ابوحمزه ثمالی میگوید: زمانی که
امام سجاد به کوفه آمد از آن حضرت سؤال کردم: ای فرزند رسول خدا چه باعث شد که شما به این شهر تشریف آوردید؟ حضرت فرمود: باعث همین بود که دیدی - یعنی نماز در
مسجد کوفه، بعد از آن حضرت فرمودند: اگر مردم بدانند فضیلت این مسجد و عبادت در آن را هر آینه از اطراف عالم به سوی این مسجد بشتابند اگرچه به چهار دست و پا باشد یا اگرچه به طریق اطفال به نشستگاه خود را بر زمین کشند و آیند.
بعد از آن فرمود که میخواهی که با من زیارت جدّم علیّ بن ابیطالب به جا آوری؟ گفتم: بلی. پس من در رکاب همایون آن حضرت میرفتم و آن حضرت احادیث برایم نقل میفرمودند و سخن میگفتند تا آنکه رسیدیم بغریین- یعنی صحرای نجف- به زمین سفیدی که نور از آن میتافت. آن حضرت از شتر به زیر آمدند و دو طرف روی مبارک خود را بر آن زمین سودند و فرمودند: یا ابا حمزه! این قبر جدّم علیّ بن ابیطالب است. بعد از آن زیارت فرمودند به زیارتی که اوّلش اینست: السّلام علی اسم اللَّه الرّضی و نور وجهه المضیء، بعد از آن وداع فرمودند و به جانب
مدینه روانه شدند و من به طرف کوفه برگشتم.
شیخ مفید و سید بن طاوس نقل کردهاند:
جابر بن یزید میگوید: از
امام باقر (علیهالسّلام) پرسیدم امیرالمؤمنین در کجا دفن شد؟ فرمودند: در طرف غریین قبل از طلوع صبح و حضرت امام حسن و امام حسین (صلواتاللَّهعلیهما) و
محمّد بن حنفیّه و
عبداللّه بن جعفر داخل قبرش شدند.
کلینی با سند صحیح نقل میکند:
صفوان شتربان گفت من و
عامر بن
عبداللّه بن خزاعه نزد حضرت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) بودیم. عامر عرض کرد: فدایت شوم! مردم میگویند: حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در رحبه کوفه مدفوناند. فرمودند که نه. من گفتم: در کجا مدفوناند؟ فرمودند: چون آن حضرت وفات یافتند، حضرت امام حسن (علیهالسّلام) ایشان را برداشت و آورد به پشت کوفه، به طرف چپ غری و به طرف راست حیره، در میان تلکهای سفید دفن کرد.
صفوان گفت: بعد از چندگاه رفتم و تفحّص کردم، یک موضعی را گمان کردم و زیارت کردم و چون به خدمت حضرت آمدم عرض کردم. حضرت فرمودند که درست دیدهای خدا ترا رحمت کند! سه مرتبه این عبارت را فرمودند.
سید بن طاووس مینویسد: سید بن طاوس میگوید: در کتاب ابییعلی جعفری (داماد
شیخ مفید) این روایت را خواندم که
ایوب بن نوح میگوید: عریضهای خدمت
حضرت امام موسی کاظم (علیهالسّلام) نوشتم که اصحاب ما در موضع قبر حضرت امیرالمؤمنین اختلاف دارند، بعضی میگویند در رحبه کوفه است و بعضی میگویند در غری است. حضرت نوشتند: در غری آن حضرت را زیارت کن.
ابنقولویه با سند صحیح روایت کرده است:
احمد بن ابینصر میگوید: از
حضرت رضا (علیهالسّلام) پرسیدم: جای قبر امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) کجا است؟ حضرت فرمودند: غریّ. محضرش عرضه داشتم: فدایت شوم برخی میگویند آن حضرت در رحبه دفن شدهاند؟ حضرت فرمودند: خیر ولی پارهای معتقدند که آن جناب در مسجد دفن گردیده است.
طبق این روایات مشخص شد که مضجع شریف امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در
نجف اشرف قرار دارد که در تعبیر روایات، واژه «غری» به این مکان مقدس اطلاق شده است و این مکان دقیقاً همان جایی است که فعلاً قبر حضرت در آنجا واقع شده و نظر شیعیان بر گرفته از همین روایات صحیح است.
در میان اهل سنت درباره محل دفن حضرت اختلاف اقوال بسیار در کتابهایشان نقل شده است:
۱. زاویه مسجد کوفه.
۲. رحبه کوفه.
۳. قصر الاماره در کوفه.
۴.
قبرستان بقیع.
۵. برخی به اهل
عراق نسبت دادهاند که حضرت در آسمان بالای ابرها رفت.
۶. جمعی از
قبیله طی، تابوت حضرت را یافتند و دفن کردند که محل آن معلوم نیست. به گفته ابنابیالحدید این اعتقاد
بنیامیه و پیروانشان است.
۷. نجف، بارگاه ملکوتی حضرت که محل زیارت عاشقان است.
عاصمی مکی شافعی، تقریباً بیشترین اقوال را آورده و در پایان تصریح میکند صحیحترین قول این است که حضرت در قصرالاماره در کوفه دفن شده است:
وقد اختلف فی قبره فقیل فی زاویة الجامع بالکوفة وقیل بالرحبة من الکوفة وقیل بقصر الامارة منها وقیل بنجف الحیرة فی المشهد الذی یزار به الیوم واصح ما قیل انه مدفون بقصر الامارة بالکوفة.
ابنسمعون بغدادی، علاوه بر نقل بعضی اقوال، مینویسد بعضی گفته، آن حضرت در بقیع دفن شده است: وقیل بالبقیع وهو بعید.
بعضی محل دفن را در بقیع گفتهاند که این قول بعید است.
ابنابیالحدید قول ششم را اینگونه نقل کرده است: خبرهای دروغ و گوناگون در صبح آن روز که اختلاف شدیدی با یکدیگر داشتند، شایع شد، و دیدگاههای مختلف در محل قبر شریف حضرت ظهور کرد. گروهی ادعا کردند که جماعتی از قبیله طی بر شتری دست یافتند که بالای آن صندوقی بود و این شتر را صاحبانش در شهرشان گم کرده بودند. آنها خیال کردند در میان صندوق مالی است اما هنگامی که آن را دیدند و ترسیدند از این که آن را صاحبانش طلب کند، صندوق را با محتوایش دفن کردند و خود شتر را نحر کرده و گوشتش را خوردند و این قضیه در میان بنیامیه و پیروانشان مشهور شد و اعتقاد داشتند که سخن درست همان است.
ابنحجر و
سیوطی درباره قول پنجم مینویسند: چون علی (علیهالسّلام) کشته شد بدن او را برداشتند تا در کنار قبر رسول خدا دفن کنند. شبانه در مسیر راه شتر حامل تابوت رم کرد و فرار نمود و آنها ندانستند که به کجا رفت و نتوانستند آن را پیدا نمایند به همین جهت اهل عراق میگویند: بدن آنحضرت در بالای ابر (سحاب) است.
اما بیشتر آنها میگویند: قول صحیح این است که حضرت در قصر اماره در کوفه مدفون است: واصح ما قیل انه مدفون بقصر الامارة بالکوفة. (منابع ذیل نیز این قول را صحیح دانستهاند.
)
ابنخلکان هم همین قول را صحیح میداند اما دوباره با جمله «والله اعلم» میفهماند که به آن یقین ندارد: واصح ما قیل فیه انه مدفون بقصر الامارة بالکوفة والله اعلم.
در میان بزرگان اهل سنت عدهای هستند که نظرشان در محل دفن حضرت، موافق با نظر
شیعه است.
یعقوبی از مورخان اهل سنت درباره محل دفن حضرت مینویسد: حضرت علی را پسرش حسن با دست خود غسل داد و بر او نماز گزارد و در نماز هفت مرتبه تکبیر گفت و فرمود: آگاه باشید بر هیچ کسی بعد از پدرم هفت تکبیر گفته نخواهد شد. او در کوفه در محلی که آن را «غری» میگویند دفن شد و خلافت او چهار سال و ده ماه بود.
ابنحزم اندلسی مینویسد: وقتل، رضی الله عنه، غیلة وهو داخل المسجد لصلاة الصبح، ضربه عبد الرحمن بن ملجم المرادی- من الخوارج- ضربة مات منها بعد ثلاثة ایام. وقبره بالغری عند الکوفة.
ابوالفرج در کتاب
المنتظم در شرح حال محمد بن علی بن میمون بن محمد،
ابوالغنائم نرسی مینویسد: استاد ما
ابوبکر بن عبدالباقی میگفت که از ابیالغنائم شنیدم که میگفت در میان اهل سنّت در کوفه محدّثی مثل من نیست و میگفت در کوفه سیصد و سیزده نفر از
اصحاب رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مدفون شدند که قبر هیچ کس معلوم نیست مگر قبر علی بن ابیطالب و حضرت امام محمّدباقر و امام جعفر صادق (علیهالسّلام) به زیارت آن حضرت آمدند و همین موضع را زیارت کردند و در آن وقت علامت قبری نبود تا آنکه
محمّد بن زید صاحب خروج آمد و قبر را ظاهر کرد
سپس
ابنجوزی ابوالغنائم را اینگونه ستایش میکند: مانند ابیالغنائم در
ثقه و حافظ بودنش کسی را ندیدم. حدیث او به گونهای بود که امکان نداشت کسی در سخن او چیزی را که او نگفته است اضافه کند و او از شب زندهداران بود.
ابناثیر نیز مینویسد: صحیحترین قول این است که قبر آنحضرت در همین جایی است که الآن زیارت میشود و به آن تبرک جسته میشود.
ابنابیالحدید معتزلی از شارحان بزرگ
نهج البلاغه امام علی (علیهالسّلام) مینویسد: قبر حضرت علی در «غری» است و اختلاف اصحاب حدیث درباره قبر او، باطل است و حقیقتی ندارد و فرزندان او شناختشان بر قبر حضرت بیشتر از دیگران است و فرزندان تمام مردم شناختشان به قبور پدرانشان بیشتر از بیگانگان است و این قبر را هنگامی که به
عراق آمدند زیارت کردند که از جمله آنان جعفر بن محمد و غیر ایشان از بزرگان این خاندان است.
محمد بن علی معروف به
ابنطقطقی از دیگر علمای اهل سنت مینویسد: اما محل دفن امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، او شبانه در غری دفن شد و سپس قبر او مخفی ماند تا اینکه مشهدش آشکار شد.
ابنصباغ از بزرگان
مذهب مالکی نیز جای قبر حضرت را «غری» دانسته است: امیرالمؤمنین در دل شب در «غری»، موضع معروفی که تا الآن مورد توجه و زیارت است، دفن شد.
شهابالدین خفاجی: وغری محلی در کوفه است که علی (علیهالسّلام) در آن دفن شده است.
به نظر تعدادی از بزرگان اهل سنت که تصریحات برخی از آنان در اینجا ذکر شد؛ قبر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در نجف اشرف که نام آن «غری» است میباشد و نظر آنان موافق نظر شیعیان است.
برخی از علمای اهل سنت به پندار این که با یک شایعهسازی میتوانند از عظمت و قداست بارگاه ملکوتی امام علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) بکاهند گفتهاند: قبری را که شیعیان الآن در نجف زیارت میکنند، قبر
مغیرة بن شعبه است نه قبر علی بن ابیطالب.
خطیب بغدادی و بعض دیگر این سخن را نقل کردهاند:
ابونعیم احمد بن عبدالله میگوید: شنیدم که
ابابکر طلحی میگفت: اباجعفر حضرمی (مطین) منکر این است که آن قبری که در پشت کوفه زیارت میشود، قبر علی بن ابیطالب باشد. او میگوید: اگر شیعیان بداند که در اینجا قبر چه کسی است، آنرا با سنگ میزنند، این قبر، قبر مغیرة بن شعبه است. مطین میگوید: اگر اینجا قبر علی بن ابیطالب بود من برای همیشه در آنجا منزل میکردم.
ابنجوزی بعد از نقل این حکایت میگوید: خدا میداند کدام یکی از این اقوال صحیحتر است.
این توهم از چند جهت باطل و بیاساس است. عدهای از بزرگان خود اهل سنت تصریح کردهاند که قبر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در همین مکان فعلی است. دستکم هشت نظر از بزرگان آنها را در بحث قبلی «نظر موافق بزرگان اهل سنت با شیعه» نقل کردیم.
در جهت نفی این توهم فوق، عدهای از بزرگان آنها تصریح کردهاند که قبر مغیره در «ثویه» (که محلی در کوفه است) میباشد:
ابنعساکر از بزرگان شافعی مینویسد: ابوحسان گفته است: مغیرة بن شعبه در
ماه شعبان سال پنجاه از دنیا رفت و در کوفه در محل ثویه دفن شد.
حازمی همدانی: ابوحسان گفته است: مغیره بن شعبه در کوفه در محلی به نام ثویه دفن شده است و در آنجا
ابوموسی اشعری هم دفن شده است.
یاقوت حموی در
معجم البلدان، در ابتدا این مکان (ثویه) را مشخص کرده که در کجا واقع شده و بعد محل دفن مغیره را متذکر شده است:
«ثویه» بفتح «ثا» و کسر «واو» و یای مشدده، محل نزدیک
کوفه است، بعضی گفته، ثویه در خود کوفه است و بعضی گفته: ثویه خرابهای است به سوی حیره که بهاندازه یک ساعت از آن دور است. علماء متذکر شدهاند که ثویه، زندان
نعمان بن منذر بود، در آنجا هر کسی را که میخواست بکشد، حبس میکرد به هر کسی که در آنجا زندانی میشد، ثوی میگفتند.
ابنحبان گفته است: مغیرة بن شعبه در کوفه در ثویه همان جایی که ابوموسی اشعری به خاک سپرده شده، در سال پنجاه دفن شده است.
ابننجار بغدادی: ابوحسان میگوید: : مغیرة بن شعبه در ماه
شعبان سال پنجاه از دنیا رفت و در کوفه در محلی که به آن «ثویه» میگویند دفن شده است.
ابنابی الحدید میگوید: من از افراد موثق درباره این توهم سؤال کردم آنها جواب دادند که این قول اشتباه محض است: در رابطه با آنچه خطیب ابوبکر در تاریخش نقل کرده (که عدهای گفتهاند: قبری را که در غری شیعیان زیارت میکنند قبر مغیره است) از بعضی از بزرگان کوفه که مورد اعتماد من بود پرسیدم، او در جواب گفت: در این سخن اشتباه کردهاند، قبر مغیره و زیاد در ثویه کوفه است و ما آنها را میشناسیم و این سخن را از پدران و اجداد ما برای تو گفتیم.
از قطبالدین
نقیب طالبیین درباره سخن این فرد مورد اعتماد خود پرسیدم که آیا راست است که قبر مغیره در ثویه کوفه است؟ او گفت: این سخن راست است ما و اهل ثویه همه قبرهای ثقیف را میشناسیم که در ثویه است و قبر مغیره هم در آنجاست ولی معلوم نیست که در کدام جای آن است، زیرا
شورهزار شدن و فوران کف (
شوره) زمین آن را از بین برده است پس از آن این قبر ناپدید شد و با قبرهای دیگران مخلوط گردید. پس از آن گفت: اگر میخواهی درباره قبر مغیره تحقیق کنی، کتاب
الاغانی ابیالفرج را نگاه کن و آنچه در حالات او بیان کرده از چشمت بگذران. و در آنجا آمده که او در مقابر ثقیف دفن شده است. این قول ابیالفرج ترا کفایت میکند، زیرا او ناقد با بصیرت و طبیب آگاه است. پس من حالات مغیره را در آن کتاب همانگونه که نقیب گفته بود یابیدم.
از جمله کسانی که این قول را نقل کرده، ابنجوزی است. ایشان بعد از نقل این حکایت میگوید: والله اعلمای الاقوال اصح.
خدا میداند کدام یکی از این دو قول صحیحتر است.
معلوم میشود که خود ناقلان این قول هم ایمان و اعتمادی به این قول ندارند و از این عبارت بیپایگی و ساختگی آن هویداست.
روی این جهت است که همان ابنجوزی، از شخصی به نام اباالغنائم روایت کرده که او میگوید: ۳۱۳
صحابی در کوفه از دنیا رفت ولی به جز قبر علی (علیهالسّلام)، قبر بقیه معلوم نشد و قبر علی همان جایی است که فعلاً مردم به زیارتش میآیند
امام باقر و
امام صادق، امیرالمؤمنین را در این موضع در حالی که صورت قبری نبود و فقط زمین خالی بود، زیارت میکردند. تا آنگاه که
محمد بن داعی آمد و این قبر را آشکار نمود.
آنگاه درباره اباالغنائم از استادش نقل میکند که او در وثاقت و حفظ نظیری نداشت: استاد ما درباره ابیالغنائم (صاحب این سخن) گفت: مانند او در وثاقت و حافظ بود ندیدم و حدیث شناخته شده بود به گونهای که برای کسی ممکن نبود که در سخن او چیزی را در آن نیست اضافه کند و او از شب زندهداران بود.
توهم اینکه آرامگاه فعلی امیرمؤمنان، قبر مغیرة بن شعبه است نه قبر آن حضرت، باطل و بیاساس است. و با توجه به تصریح بزرگان اهل سنت، قبر مغیره، در «ثویه» (محلی دیگری در کوفه) است.
همانگونه که از مطالب قبل روشن شد، بعد از اینکه بدن مطهر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را دفن کردند؛ قبر شریفش را از دید مردم پنهان کردند و فقط فرزندان و اصحاب خاص میدانستند.
سؤال این است: با اینکه آن حضرت از دیدگاه شیعیان، خلیفه بلافصل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، اولین امام و پیشوا و از نظر اهل سنت خلیفه چهارم امت اسلامی بود، چرا مضجع شریف او را از پنهان کردند؟
با تتبع در کلمات مورخان و علمای فریقین سه علت مهم در اخفاء قبر آن حضرت به دست میآید.
در ایام خلافت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) وقایع مهمی به وقوع پیوست که از جمله آنها
جنگ جمل،
صفین و
نهروان بود. هر کدام از عاملان و آفرینندگان این حوادث، دشمنی خاصی با امیرمؤمنان داشتند.
مهمترین دشمن آنحضرت
معاویه بود که جنگ صفین را به راه انداخت و در امر خلافت با حضرت منازعه میکرد. امیرمؤمنان به خوبی هویت، مرام و مقصود این شخص و دودمان او را درک کرده بود و میدانست که اگر بعد از شهادتش نیز به بدن او دست یابند از هرگونه اهانت و بیاحترامی دریغ نخواهند کرد.
بنا به نظر عدهای از علماء، خود آنحضرت وصیت نمود که قبرش را مخفی کنند و بنا به نظر عدهای، فرزندان آنحضرت این کار را کردند تا مبادا بنیامیه به بدن مطهر پدرشان دست یابند.
شیخ مفید در
الارشاد مینویسد: جای قبر حضرت را طبق وصیت خودش مخفی کردند. علت مخفی کردن این بود که حضرت میدانست دولت بنیامیه که بعد از ایشان روی کار میآید، در دشمنی با حضرت تصمیم قطعی دارند و هرچه در توان دارند، از گفتار و کردار در دشمنی با آن حضرت دریغ نخواهند کرد.
سید بن طاوس در مقدمه دوم از کتاب «
فرحة الغری» بعد از ذکر مواردی که بنیامیه در جهت محو آثار
اهل بیت (علیهمالسّلام) انجام دادهاند، مینویسد: علت اینکه قبر حضرت از دید مردم پنهان شد، وصیت خود حضرت بوده است.
این امور باعث این شد که
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) وصیت کردند تا حضرت را از بیم معاویه و
خوارج و پیروانانشان، مخفیانه دفن کنند و کسی را مطّلع نسازند تا مبادا آنها بر نبش قبر تصمیم بگیرند و متعرض
بنیهاشم شوند و در میانشان جنگ و درگیری به طول انجامد و موجب فتنههای عظیم شود و آن حضرت در حال حیات آنگونه تلاش میکرد که آتش فتنه را خاموش نماید، چگونه وصیّت نفرمایند به ترک امری که منشا درگیری و نزاع بعد از وفات آن حضرت باشد.
ابنسمعون و
دمیری شافعی، علت خفاء قبر حضرت را وصیت خود آن حضرت دانسته و میگویند: علی (علیهالسّلام) نخستین امامی است که قبرش مخفی شد. گفته شده که خود حضرت وصیت کرد تا قبرش را مخفی کنند به جهت این که میدانست حکومت به دست بنیامیه میافتد و آنها ابایی از این ندارند که اگر قبرش آشکار باشد کاری را انجام ندهند.
ابنابی الحدید علت ناپیدائی قبر امیرمؤمنان را، تصمیم فرزندان حضرت بر این کار دانسته است: هنگامی که علی (علیهالسّلام) کشته شد، فرزندانش از ترس اینکه بنیامیه قبر حضرت را مورد اهانت قرار دهند، آرامگاه او را پنهان نمودند....
به هر حال این کار به وصیت خود حضرت بوده یا فرزندانش اینگونه مصلحت دیدهاند، اما نکته مهم این است که علت مخفی کردن قبر، عداوت عمیق بنیامیه است که در راس آنان در جامعه آن روز، معاویه قرار داشت.
پارهای از کارهایی که معاویه انجام داد ثابت میکند که اگر به قبر حضرت دست مییافت، حتماً آن را نبش میکرد.
مسلم نیشابوری در صحیح خود نقل میکند:
عامر بن
سعد بن ابیوقّاص، از پدرش روایت کرده است که در یکی از روزها، معاویة بن ابیسفیان به سعد دستور داد (تا به حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) ناسزا بگوید! «سعد» از دستور او سرپیچی کرد.)
معاویه، از وی پرسید: به چه سبب علی را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمیدهی؟ سعد گفت: بخاطر آن که سه فضیلت از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدهام که با توجه به آنها، هیچگاه به
سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هرگاه یکی از آنها برای من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخمو بود که در اختیار من باشد...
سپس سعد بن ابیوقاص سه ویژگی آن حضرت، شامل
حدیث منزلت،
فتح خیبر و
آیه مباهله نام میبرد.
برخی از بزرگان اهل سنت اعتراف کردهاند که معاویه به سعد بن ابیوقاص دستور داده است که امیرالمؤمنین را سبّ نماید و او به دلایلی که خود برشمرده، از این کار امتناع کرده است.
ابنتیمیه حرانی در اینباره مینویسد: اما روایت سعد: هنگامی که معاویه به سعد بن ابیوقاص فرمان که داد که علی (علیهالسّلام) را سبّ نماید، وی از سبّ علی (علیهالسّلام) خودداری کرد. معاویه گفت: چه چیزی تو را از سب و دشنامدادن به علی باز میدارد؟ سعد گفت: سه فضیلت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام اقدام نمیکنم که اگر یکی از آن سه خصلت را در حق من فرموده بود برای من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخمو بود.
این حدیث صحیحی است که مسلم در صحیحش آن را نقل کرده است.
ابنتیمیه که خود در دشمنی با خاندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زبانزد عام و خاص است، در اینجا به صراحت اعتراف میکند که معاویه به سعد دستور داد که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را سبّ کن، ولی او نپذیرفت. در حقیقت اصل جمله این چنین بوده است: «اَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ اَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا ان یسب علیا، فامتنع؛ معاویه به سعد وقاص دستور داد تا علی را سب کند و او امتناع ورزید».
ابوالفداء در تاریخ خود مینویسد: خلفای بنیامیه از سال چهل و یک که سال خلع حسن بن علی از خلافت بود تا سال نود و نه آخرین روزهای حکومت
سلیمان بن عبدالملک و آغاز حکومت
عمر بن عبدالعزیز، علی (علیهالسّلام) را سب و لعن میکردند.
یکی از کارهای معاویه این بود که با دادن پول شان نزول آیات قرآن را درباره افراد میساختند از جمله آیات ۲۰۴ و ۲۰۵
سوره بقره را در شان علی (علیهالسّلام) و آیه ۲۰۷ بقره را که در شان او نازل شده بود از حضرت سلب و برای قاتل او جعل کرد:
معاویه برای
سمرة بن جندب صد هزار درهم داد تا روایتی جعل کند این آیه درباره علی بن ابیطالب نازل شده است: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فی قَلْبِهِ وَهُوَ اَلَدُّ الْخِصامِ، وَاِذا تَوَلَّی سَعی فِی الْاَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ؛
و از میان مردم کسی است که در زندگی این دنیا سخنش تو را به تعجّب وامیدارد، و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه میگیرد، و حال آنکه او سختترین دشمنان است. و چون برگردد (یا ریاستی یابد) کوشش میکند که در زمین فساد نماید و کشتزارها و نسل بشر را نابود سازد، و خداوند تباهکاری را دوست ندارد.»
و آیه دیگر در شان
ابنملجم نازل شده است: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ؛
و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد، و خدا نسبت به (این) بندگان مهربان است.»
اما او قبول نکرد. پس برای او دوصد هزار درهم داد با این هم قبول نکرد تا اینکه چهارصد هزار برایش بخشش کرد و او هم قبول کرد و این حدیث را روایت کرد.
بنیامیه دوست نداشتند که هیچکس مطلقا فضائلی را در شان اهل بیت به ویژه فضائل امام علی (علیهالسّلام) نقل کند. حتی آنها طاقت شنیدن احکام را از طریق روایت امیرمؤمنان نیز نداشتند و اگر کسی روایتی را که درباره احکام بود از حضرت بیان میکرد، اسم حضرت را ذکر نکرده و به جای آن میگفتند: ابوزینب چنین گفته است.
این سیره بنیامیه را ابنابیالحدید ذکر کرده است: این مطلب صحت دارد که بنیامیه از اظهار فضائل علی (علیهالسّلام) جلوگری و راوی آن را مجازات میکردند. کار به جایی رسید که اگر کسی روایتی را که مربوط به فضائل حضرت نبود بلکه بیانگر
شریعت اسلامی بود از امام نقل میکرد، اسم حضرت را ذکر نمیکرد و تعبیر: عن ابیزینب را به کار میبرد.
دشمنی با علی تنها به معاویه ختم نمیشود، بلکه تمام دار و دستهاش از علی کینه در دل داشتند. سخن ولید اموی هنگامی که در بستر افتاده بود، حاکی از عمق کینه او با علی است: مردمانی که قصد عیادت
ولید بن عقبه را داشتند با
امام حسن (علیهالسّلام) بر خوردند، حضرت نیز همراه آنها به عیادت ولید رفت. ولید به امام حسن (علیهالسّلام) گفت: از تمام کارهای که بین من و مردم واقع شده به سوی خدا توبه میکنم، مگر از آنچه میان من و پدرت واقع شد و از آن توبه نمیکنم.
سخن در این باب زیاد است و ما فقط خواستیم نمونهای از کارهای بنیامیه را که نشانگر تلاش آنان در محو آثار اهل بیت رسول خداست بیان کنیم.
حال با در نظر گرفتن این موارد و موارد بسیار دیگر، و با در نظر داشت شرایط آن زمان، فرزندان آن حضرت (امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام)) چگونه میتوانستند قبر پدرش را برای مردم آشکار کنند که نتیجه آن جز هتک حرمت به ساحت مقدس امیرمؤمنان چیزی دیگری نباشد!
افزون بر تلاشهای فوق، در برخی از منابع نقل شده است که معاویه بر نبش قبر امیرمؤمنان نیز تصمیم گرفت و درباره این کار، با دو نفر
مشاوره کرد. یکی از آنها
مروان بن حکم بود.
قاضی ابیحنیفه نعمان مغربی درباره مروان مینویسد: علی (علیهالسّلام) مروان را در جنگ جمل اسیر نمود، حضرت بر او منت گذاشت و او را آزاد کرد، اما او این کار حضرت را در نظر نداشت و مراعات نکرد، بلکه هنگامی که قدرت یافت با معاویه درباره بر نبش قبر علی (علیهالسّلام)
مشورت کرد... معاویه را بر نبش قبر علی (علیهالسّلام) تحریک میکرد و برای او یادآوری میکرد کشتهشدگان
بدر از خاندان
بنیعبدالشمس و کسانی را که بر طریقه
کفر کشته شده بودند و بدون دفن مانده بودند.
سپس معاویه، در اینباره با
عبدالله بن عامر به
مشاوره پرداخت؛ اما او معاویه را از این کار باز داشت: معاویه درباره نبش قبر علی (علیهالسّلام) با عبدالله بن عامر به
مشاوره نشست. او گفت: دوست ندارم که موضع قبر علی را بدانم و نه از آن سؤال کنم و دوست ندارم این عقوبت بین ما و قوم ما باشد. معاویه حرف او را پذیرفت و از رای مروان که نظرش بر نبش قبر حضرت بود اعراض کرد.
علت دومی که قبر حضرت مخفی شد، ترس از نبش قبر توسط
منافقین بود. اگر قبر حضرت برای همه آشکار میبود قطعاً این دسته نیز از هیچگونه توهین و جسارت و انتقام دریغ نمیکردند.
ابیاسحاق
ابراهیم ثقفی و مرحوم
مجلسی مینویسند: وکان السبب فی هذا الاختلاف اخفاء قبره خوفا من الخوارج والمنافقین، وکان لا یعرف ذلک الا خاص الخاص من الشیعة.
علت اختلاف در موضع قبر امیرمؤمنان مخفی بودن قبر اوست که از ترس خوارج و منافقان این کار را کردند و قبر مطهر حضرت را فقط شیعیان خاصش میدانستند
خوارج کسانی بودند که ابتدا به امیرمؤمنان (علیهالسّلام) فشار آوردند که
حکمیت را بپذیرد، اما بعد از جریان حکمیت، اعتراض کردند که چرا امام به سخنان آنها گوش داده و حکمیت را پذیرفته است، سپس به همین بهانه بر علیه امام علی (علیهالسّلام) خروج و عدهای از مسلمانان بیدفاع را کشتند و شکم زنان باردار را دریدند. امام (علیهالسّلام) با آنها جنگید و تمام کسانی را که در
نهروان بودند از دم تیغ گذراند.
بازماندگان خوارج، همواره در صدد بودند که انتقام کشتههای خود را بگیرند و روی همین جهت بود که ابنملجم (از اهل خوارج) با شمشیر زهر آلود در سحرگاه روز نوزدهم
ماه مبارک رمضان فرق مبارکش را شکافت و حضرت در اثر همین ضربت به شهادت رسید.
عدهای از علمای فریقین تصریح کردهاند که علت مخفی کردن قبر حضرت این بوده است که این گروه که دشمنی و جنگ با علی را
عبادت خدا میدانستند، بر بدن مطهرش دست نیابند.
ابنکثیر از علمای برجسته اهل سنت میگوید: علی (علیهالسّلام) در
دار الاماره کوفه دفن شد از ترس اینکه خوارج قبرش را نبش نکنند.
به نقل ابنکثیر،
ابنکلبی نیز گفته است: علت مخفی کردن قبر، ترس از خوارج و غیر آنان بوده است: حسن، حسین،
ابنحنفیه،
عبدالله بن جعفر و دیگران از اهل بیت حضرت شاهد دفن بدن حضرت در شب بودند. پس آنها او را در پشت کوفه دفن کردند و قبرش را از ترس خوارج و غیر آنان، پنهان نمودند.
بنا بر آنچه گفته شد این نتیجه به دست میآید که قبر مطهر امیرمؤمنان به وصیت خودش یا به صلاح دید فرزندانش مخفی شد و بعد از به خاکسپاری بدنش غیر از فرزندان و اصحاب خاصش هیچ کسی از مضجع شریفش آگاه نبود. در تحلیل و کلمات بزرگان، دلیل ناپیدایی قبر او، ترس از دسترسی خاندان بنیامیه، دشمنان
صحابه و خوارج که سرسختترین دشمنان حضرت به شمار میرفتند، ذکر شده است.
در مدتی که قبر شریف امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از دید عموم مخفی بود، فرزندان آن حضرت مخفیانه به زیارت این قبر شریف میآمدند. نمونه آن در روایت امام باقر (علیهالسّلام) است که میفرماید: وقتی من و پدرم به زیارت قبر جدم امیرمؤمنان آمدیم همراه ما هیچ کسی نبود: وَاَنَا مَعَهُ وَلَیْسَ مَعَنَا ذُو رُوحٍ اِلَّا النَّاقَتَیْنِ.
درباره
امام سجاد و امام باقر (علیهماالسّلام) روایات متعدد داریم که مضجع شریف امیرمؤمنان را زیارت کردهاند. در اینجا به یک روایت اشاره میکنیم:
سید بن طاوس نقل کرده است: امام محمّد باقر (علیهالسّلام) فرمود: پدرم علی بن حسین (علیهالسّلام) بعد از
واقعه کربلا، خیمهای از موی در صحرا زدند و چند سال در آنجا اقامت فرمودند و از کثرت حزن و اندوه و وفور دشمنان و معاندان به میان مردمان نمیآمدند و از اختلاط ایشان نفرت مینمودند و از آن صحرا به طرف
عراق تشریف میبردند به زیارت پدر و جدّ بزرگوار خود و کسی بر این مطّلع نمیشد. پس روزی پدرم متوجّه زیارت شد و من با آن حضرت بودم و هیچ کس همراه نبود به غیر از دو شتری که سوار بودیم. چون آن حضرت به نجف کوفه رسیدند در موضعی ایستادند و آنقدر گریستند که محاسن مبارکش به آب دیده تر شد و این زیارت نامه را خواندند:
ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَمِینَ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ وَحُجَّتَهُ عَلَی عِبَادِهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ جَاهَدْتَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَعَمِلْتَ بِکِتَابِهِ وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ صلی الله علیه وآله- حَتَّی دَعَاکَ اللَّهُ اِلَی جِوَارِهِ.... . ثُمَّ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَی قَبْرِهِوَقَالَ اللَّهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ اِلَیْکَ وَالِهَةٌ وَسُبُلَ الرَّاغِبِینَ اِلَیْکَ شَارِعَةٌ.
این روایت نشان میدهد که امام سجاد و امام باقر (علیهماالسّلام) قبر جدشان را به صورت مخفیانه و به تنهائی زیارت کردهاند.
حال سؤال این است که مضجع مطهر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به دست چه کسی آشکار شد که مردم از آن به بعد به صورت علنی به زیارت میآمدند؟ قبر مطهر حضرت به صورت علنی در طی چند مرحله آشکار شد.
قبر شریف امیرمؤمنان (علیهالسّلام) همواره در میان
اهل بیت (علیهمالسّلام) مشهور بود، اما آن بزرگواران از آشکار کردن آن برای عموم مردم به همان دلایلی که ذکر شد، خودداری میکرند، هر چند که در مواردی به برخی از یاران خاص خود نشان میدادند که نمونه آن را در روایتی از امام سجاد (علیهالسّلام) که به
ابوحمزه ثمالی نشان دادند، خواندیم، اما آشکار کردن این قبر برای عموم مردم در زمان امام صادق (علیهالسّلام) اتفاق افتاده است، چرا که با ضعیف شدن حکومت بنیامیه و پس از به حکومت رسیدن
عباسیان، ترسی که از دشمنی بنیامیه و خوارج وجود داشت، از بین رفته بود و
ائمه و شیعیان در اوائل دوره بنیالعباس آزادی بیشتری داشتند.
با توجه به این آزادی نسبی که برای حضرت پیش آمده بود امام صادق (علیهالسّلام) آشکارا مضجع شریف جدشان امیرمؤمنان را هم زیات کردند و هم به شاگردان و ارادتمندان حضرت نشان دادند و برای بعضی از شاگردانش زیارتنامه و کیفیت زیارت را نیز تعلیم میداد. ما به مواردی از آن اشاره میکنیم.
سید بن طاوس یکی از ماجرای زیارت حضرت را از زبان یکی از اصحابش اینگونه نقل میکند:
اسحاق بن جریر میگوید:
حضرت صادق (علیهالسّلام) فرمود: در وقتی که من در
حیره نزد
ابیالعبّاس سفّاح بودم، به زیارت حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میرفتم و قبر آن حضرت پهلوی عمارت غری در جانب نجف واقع است و
نماز شب را در آنجا بجا میآوردم و قبل از صبح برمیگشتم.
شاگردان و ارادتمندان آن حضرت نیز از محل مضجع شریف امیرمؤمنان (علیهالسّلام) از امام پرسیدند و حضرت محل دقیق آن را بیان کردند و گاهاً با اصحابش به زیارت قبر مطهر میرفتند. روایت در اینباره متعدد است، در اینجا به برخی از آنها که مدعای فوق را اثبات میکند اشاره میشود.
محمد بن جعفر مشهدی،
ابراهیم بن محمد ثقفی، سید بن طاوس و دیگران این روایت را نقل کردهاند:
صفوان شتربان میگوید: به خدمت حضرت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) به
کوفه آمدم در وقتی که آن حضرت به دیدن
منصور دوانیقی تشریف میبردند در یک موضعی فرمود: شتر را بخوابان که این قبر جدّم حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است. من شتر را خوابانیدم. حضرت پیاده شد و بعد از غسل جامههای خود را تغییر دادند و فرمودند: هر عملی که من انجام میدهم تو هم انجام بده.
بعد از آن به جانب تپههای نجف روانه شدند و فرمودند: پاها را نزدیک هم بگذار و سر را به زیرانداز، همانا برای هر قدمی که برمیداری صد هزار حسنه در نامه عملت ثبت و صد هزار سیّئه از آن محو میکنند و صد هزار درجه در
بهشت برایت بلند میکنند و صد هزار حاجت برآورده میشود و مینویسند برای تو
ثواب هر صدّیق و هر شهیدی که مردهاند یا کشته شدهاند.
پس من به همراه ایشان در حال
سکینه و
وقار، و
تسبیح و
تقدیس و
تهلیل و ذکر خدا به تپهها رسیدیم. حضرت ایستادند و به دست راست و چپ نظر کردند و چوبی که در دست داشتند خطی کشیدند و فرمودند: جست و جو کن. من به کاوش پرداختم و ناگهان قبر نمایان شد. آب دیده مبارک آن حضرت بر روی مقدّسش روان شد و فرمودند: اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ و بر صاحب آن قبر اینگونه سلام دادند:
السَّلَامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ الْبَرُّ التَّقِیُّ...
بعد از اتمام زیارت به حضرت عرض کردم: یَا سَیِّدِی تَاْذَنُ لِی اَنْ اُخْبِرَ اَصْحَابَنَا مِنْ اَهْلِ الْکُوفَةِ بِهِ قَالَ نَعَمْ وَاَعْطَانِی الدَّرَاهِمَ وَاَصْلَحْتُ الْقَبْر.
عرض کردم: سرورم! آیا اجازه میدهی تا دیگر یارانمان را در کوفه از این امر آگاه کنم؟ فرمود: آری. و مقداری پول به من داد و من قبر را اصلاح کردم.
در این روایت به صراحت آمده که به دستور حضرت، صفوان محل مضجع امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را علامتگذاری کردند و قطعاً اصلاح آن به این معنا است که صورت قبری برای مضجع شریف ساخت تا هنگامی که شیعیان به زیارت میآیند بدانند که این قبر حضرت است.
ابراهیم ثقفی نقل میکند:
صفوان بن مهران جمّال میگوید: من حضرت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) را بر شتران خود سوار کرده به طرف نجف آوردم و چون به حیره رسیدند- و آن شهری بوده است در حوالی کوفه- فرمودند: یا صفوان! به دست چپ میل کن تا از حیره بگذریم و به طرف قائم برو. (گویا قایم عمارتی یا علامتی بوده است در حوالی نجف.) به آن جائی رسیدیم که قبر حضرت امیر را در آنجا نشان میدادند. حضرت به زیر آمدند و وضو ساختند و پیش ایستادند و با
عبدالله بن حسن نماز گزاردند. چون از نماز فارغ شدند، پرسیدم فدایت شوم! این چه موضع است؟ فرمود که این قبر علیّ بن ابیطالب است (صلواتاللَّهعلیه) و این قبری است که شیعیان به زیارتش میآیند.
سیدمحسن امین درباره این روایت مینویسد: وینبغی ان یکون هذا فی خلافة السفاح لانه هو الذی وفد علیه عبدالله بن الحسن.
شاید این در زمان خلافت سفاح (اولین خلیفه عباسی) باشد، زیرا سفاح کسی است که عبدالله بن حسن بر او وارد شد.
طبق این روایت، امام صادق (علیهالسّلام) دور قبر مطهر جدش را برای صفوان خط کشید و حدود آن را معین کردند:
صفوان جمّال میگوید: با حضرت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) از
مدینه مشرّفه بیرون رفتم و اراده کوفه داشتیم و چون از حیره گذشتیم، فرمود: که یا صفوان! گفتم: لبّیک یا ابنرسول اللَّه! فرمود: شتران را رو به قایم ببر (و «قایم» میلی یا عمارتی بوده است) و به طرف غری برو، چون به قائم رسیدند آن حضرت ریسمان باریکی بیرون آوردند و سرش را در قایم بند کردند و به طرف مغرب چند گام رفتند و آن ریسمان را کشیدند تا آنجا که ریسمان منتهی شد، ایستادند و کفی از خاک برداشتند و مدت زیاد بو کردند و چند قدم آمدند تا موضعی که اکنون موضع قبر آن حضرت است و به دست مبارک قبضهای از خاک برداشتند و بوئید و فریادی زدند و از هوش رفتند و من گمان کردم که از دنیا مفارقت کرده است، چون به هوش آمد فرمودند: قسم به خدا این محلّ قبر حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است.
بعد از آن خطّی بر دور قبر کشیدند. من عرض کردم که یا ابنرسول اللَّه! چه مانع شد معصومان این اهل بیت را از اظهار قبر آن حضرت؟ فرمودند: از خوف
بنیمروان و خوارج (علیهم اللّعنه) اظهار نکردند و مخفی کردند.
در روایت دیگر امام صادق (علیهالسّلام) کیفیت زیارت جدش امیرمؤمنان را به یکی دیگر از اصحابش (
محمد بن مسلم) تعلیم میدهد و این نشانگر این است که اصحاب حضرت، قبر مطهر را زیارت میکردهاند و این مزار شریف در میان مردم در زمان امام مشهور شد.
محمد بن مشهدی در کتاب
المزار مینویسد:
اَنَّ الصَّادِقَ (علیهالسّلام) عَلَّمَ مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیَّ هَذِهِ الزِّیَارَةَ وَقَالَ اِذَا اَتَیْتَ مَشْهَدَ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَاغْتَسِلْ غُسْلَ الزِّیَارَةِ وَالْبَسْ اَنْظَفَ ثِیَابِکَ وَشَمَّ شَیْئاً مِنَ الطِّیبِ وَامْشِ- وَعَلَیْکَ السَّکِینَةُ والْوَقَارُ فَاِذَا وَصَلْتَ اِلَی بَابِ السَّلَامِ فَاسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ- وَکَبِّرِ اللَّهَ تَعَالَی ثَلَاثِینَ مَرَّةً.
حضرت صادق (علیهالسّلام) این زیارت را به محمّد بن مسلم ثقفی تعلیم دادند و فرمودند: هرگاه به زیارت حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) رفتی غسل کن و پاکیزهترین جامههای خود را بپوش و خود را خوشبو کن و به آرام دل و آرام تن راه رو وقتی به در روضه مقدّسه رسیدی رو به
قبله کن و سی مرتبه اللَّه اکبر بگو، و بگو: السَّلَامُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَی خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ.
پس از آشکار شدن قبر شریف آن حضرت توسط امام صادق (علیهالسّلام)، شیعیان و دوستدارن امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به زیارت آن حضرت میآمدند. ما به چند روایت اکتفا میکنیم:
روایت اول: کلینی با سند صحیح نقل میکند
عبدالله بن سنان،
عمر بن یزید و
حفص کناسی، قبر حضرت را زیات کردهاند:
عبد اللَّه بن سنان گوید: عمر بن یزید نزد من آمد و گفت: سوار شو برویم من سوار شدم و همراه او رفتم تا به منزل حفص کناسی رسیدیم، او را هم از خانه بیرون آوردم، او هم همراه ما آمد تا به غری رسیدیم و به قبری برخوردیم، عمر گفت: فرود آئید که این قبر امیرالمؤمنین است، گفتیم تو از کجا دانی؟ گفت: زمانی که امام صادق (علیهالسّلام) در حیره بود، بارها در خدمتش به اینجا آمدم و به من فرمود: این قبر آن حضرت است.
روایت دوم:
سلیمان بن خالد و محمد بن مسلم قبر حضرت را زیارت کردند:
سلیمان بن خالد و محمّد بن مسلم نقل کردند که در حیره به خدمت حضرت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) رفتیم و از موضع قبر
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از ایشان سؤال کردیم. فرمودند: چون از کوفه بیرون میروید و از ثویه و قائم میگذرید یک تیر پرتاب یا دو تیر پرتاب راه مانده به تلی که آن را نجف میگویند تلکهای سفید نورانی میبینید، در میان آنها قبری هست که سیلاب اندکی آن را رخنه کرده است، آن قبر حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است.
گفتند که ما روز دیگر صبحی از پی نشان رفتیم و چون به تلکهای سفید رسیدیم، قبر را به نحوی که فرموده بودند، یافتیم، در آنجا از چهارپایان فرود آمده و زیارت کردیم و نماز گذاردیم و برگشتیم. روز دیگر به خدمت آن حضرت رفتیم و این قضیه را نقل کردیم. فرمودند: که درست یافتهاید، خدا شما را به راه راست بدارد!
چنانچه اشاره شد آزادی نسبی که برای اهل بیت و
علویان در اوائل حکومت عباسیان به اجراء گذاشته شده بود، در دورههای بعدی کمکم برداشته شد و خباثت درونی عباسیان روز به روز نسبت به خاندان رسول خدا بیشتر آشکار میشد. کار بدانجا رسید که امامان معصوم را زیر نظر قرار داده و زندانی کردند، علویان و
فاطمیان را زنده به گور میکردند و هر روز صحنه زندگی برای شیعیان تنگتر میشد، تا جائی که شاعر این چنین سروده است:
یا لیت جور بنی مروان قد دام لنا••• و لیت عدل بنی العباس فی النار
ای کاش جور و ستم بنیمروان همچنان مستدام میگردید و آرزو میکنم که عدالتگستری بنیعباس آتش میگرفت و از میان میرفت.
با این وضع، شیعیان از ترس خلفاء نمیتوانستند به زیارت قبور ائمه از جمله به زیارت قبر مطهر امیرمؤمنان بروند. این سیاست حکام عباسیان باعث شد که این مضجع شریف یک بار دیگر از دلها فراموش شود و دوباره به همان وضع نخستینش، همانند تلی از خاک در آید.
در زمان هارون، جریان شکاری پیش آمد که این قبر مطهر دوباره آشکار شد و عظمت از دست رفته آن در دلهای عاشقان زنده گردید. و از آن به بعد دیگر هارون مانع زیارت قبر مطهر نگردید، بلکه خود نیز به زیارت آن میآمد.
جریان آشکار شدن قبر امیرمؤمنان را منابع تاریخی ذکر کردهاند، اما جالب توجه این است که روایت آن، از یک راوی به دو طریق نقل شده است:
عبداللّه حازم میگوید: روزی همراه
هارونالرشید برای شکار از کوفه خارج شدیم در غریین و ثویه چند آهو را مشاهده کردیم، بازها و سگها را بطرف آنها فرستادیم که به مدت یک ساعت آنها را دنبال کردند آخرالامر حیوانات بیچاره شده خود را به پناه پشته درآورده بازها به طرفی رفته و سگهای شکاری به جانب ما آمدند. هارون از این پیش آمد شگفت زده شد. اما بلافاصله آهوان از آن به پایین آمدند دو مرتبه بازها و سگها به آنها حمله کردند اما باز آنها که خود را بیچاره دیدند به همان پشته پناه بردند تا سه مرتبه این عمل تکرار شد و آن روز از شکار باز ماندند.
هارون دستور داد بروید در این نزدیکی هر کسی را ملاقات کردید به حضور آورید تا ما را از آن قضیه مطلع گرداند.
پیرمردی از مردم
بنیاسد را حاضر کردند هارون پرسید این پشته و قضیه آن را کاملا بیان کن و ما را از پیش آمدی که دیدهایم اطلاع بده؟ پاسخ داد: اگر مرا امان دهی حقیقت آن را برای تو شرح خواهم داد. هارون گفت: با خدا پیمان بستم که اگر حقیقت آن را بگوئی بتو آسیبی نرسانم.
آن مرد گفت: پدرم از پدرانش نقل میکرده که در زیر این پشته مرقد مطهر امیرالمؤمنین است و آن را خدای متعال حرم امن خود قرار داده هرکس بدانجا پناهنده شود از هر آسیب و گزندی در امانست.
هارون از شنیدن این حقیقت به خود آمد، پیاده شد وضو گرفت و در کنار آن پشته نماز گزارد. صورت بخاک مالید و گریست و از آنجا بازگشتیم.
محمد بن عایشه میگوید: حکایت را به گونهای که نقل کردم از عبداللَّه حازم شنیدم لیکن قلب من آن را نمیپذیرفت و افسانه میپنداشت تا سالی که به
حج بیتاللَّه مشرف شدم در آنجا با ساربان رشید ملاقات کردم. پس از
طواف در گوشه نشسته از همهجا سخن میگفتیم تا گفتگوی ما به اینجا رسید که شبی از شبها که از
مکه برگشته و در کوفه نزول کردیم، هارون به من گفت: ای یاسر به
عیسی بن جعفر بگو با مابیاید. آمدیم تا به غریین رسیدیم عیسی خوابید لیکن هارون به طرف پشته آمده شروع کرد به نماز خواندن، هر دو رکعت نمازی را که سلام میداد دعا میکرد و میگریست و صورت بر آن پشته میمالید و میگفت:
ای پسر عم سوگند به خدا! بزرگی و فضیلت ترا میشناسم و متوجهم که تو از همه مقدمتر به شرف اسلام مشرف شدی و من به این مقامی که نائل گردیدهام ببرکت تست لیکن فرزندان تو مرا آزار میکنند و بر من خروج مینمایند آنگاه حرکت کرده مشغول نماز شد و چون از نماز فارغ شد همین سخن را تکرار کرده و میگریست و با این حال تا وقت سحر به سر برد در آن هنگام دستور داد تا عیسی را بیدار کنم چون عیسی بیدار شد به او گفت: برخیز کنار قبر پسر عمت نماز بخوان پرسید قبر کدام پسر عم من است؟ گفت: قبر علی بن ابیطالب (علیهالسلام). عیسی هم وضو گرفت و به نماز مشغول شد و پیوسته نماز میخواندند تا سپیده صبح دمید پیش آمده گفتم: بامداد ظاهر شد آنگاه بطرف کوفه بازگشتیم.
در بعضی از نقلها آمده که هارون از آن مردی که محل قبر مطهر را نشان داد پرسید: از کجا میدانید که اینجا محل دفن علی بن ابیطالب است؟ او در جواب گفت:
من همراه پدرم به زیارت میآمدم و پدرم مرا خبر داد که او با امام صادق به زیارت میآمد و امام صادق با پدرش محمدباقر و او نیز با علی بن حسین به زیارت میآمدند و
امام حسین آنها را بر قبر پدرش آگاه ساخت. پس هارون رشید به سنگ چینی و بناء قبر اقدام نمود، او اولین کسی بود که بالای قبر مطهر بناء ایجاد کرد و پس از آن بناها فراوان شد.
بزرگان شیعه نیز تصریح دارند که اولین مرتبه، قبر حضرت توسط امام صادق (علیهالسّلام) به صورت علنی آشکار شد که از آن به بعد
شیعیان به زیارت این مضجع شریف میرفتند. در اینجا به تصریح دوتن از بزرگان شیعه اکتفا میکنیم.
شیخ مفید از بزرگان علمای شیعه در اینباره مینویسد:
فلم یزل قبره (علیهالسّلام) مخفی حتی دل علیه الصادق جعفر بن محمد (علیهماالسّلام) فی الدولة العباسیة، وزاره عند وروده الی ابی جعفر (ابو جعفر المنصور عبدالله بن محمد بن علی بن العباس، ثانی خلفاء بنی العباس، ) - وهو بالحیرة - فعرفته الشیعة واستانفوا اذ ذاک زیارته (علیهالسّلام) وعلی ذریته الطاهرین.
پیوسته قبر مطهر حضرت پنهان بود تا اینکه امام صادق (علیهالسّلام) در زمان دولت عباسی آن را آشکار و به مردم راهنمائی کرد و در موقع ورودش به نزد
منصور دوانقی، دومین خلیفه عباسی که در حیره بود، آن را زیارت کرد. با این زیارت حضرت، شیعیان محل دفن بدن حضرت را شناختند و از آن به بعد زیارت را آغاز کردند.
وقد دل الصادق (علیهالسّلام) جماعة من اصحابه علی قبر امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بظهر الکوفة فی المکان المعروف منهم ابو بصیر وعبدالله بن طلحة ومعلی بن خنیس ویونس بن ظبیان وزارة وغیرهم وقبل ذلک جاء الامام علی زین العابدین (علیهالسّلام) من الحجاز الی العراق مع خادم له لزیارته فزاره ثم رجع ولکن لم یعرفه جمیع الناس ثم عرفه واظهره الرشید العباسی بعد سنة ۱۷۰ فعرفه عامة الناس.
امام صادق (علیهالسّلام) گروهی از یارانش را از قبر محل قبر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در پشت کوفه در همان مکان معروف آگاه ساخت. از جمله اصحابش
ابوبصیر،
عبدالله بن طلحه،
معلی بن خنیس،
یونس بن ظبیان، و
زراره و غیر آنها است. پیش از امام صادق علیه السلام، امام سجاد (علیهالسّلام) با غلامش از
حجاز برای زیارت قبر جدش به عراق میآمد و بر میگشت، اما همه مردم به قبر مطهر آگاهی نیافتند. پس از امام صادق (علیهالسّلام)، هارون الرشید پنجمین خلیفه عباسی بعد از سال ۱۷۰ آن قبر مطهر را آشکار کرد و پس از آن همه مردم آن را شناختند.
طبق منابع و روایات، قبر مطهر حضرت علی (علیهالسّلام) طی دو مرحله آشکار شد. مرحله اول در زمان امام صادق (علیهالسّلام) و مرحله دوم در زمان هارون الرشید عباسی است.
باید توجه نمود که فاصله بین زمان شهادت امام صادق (علیهالسّلام) تا خلافت هارون تقریباً ۲۲ سال است. طبیعی است که در این فاصله زمانی، اگر کسی نتواند به زیارت برود، آن محل به کلی فراموش خواهد شد و اگر دیوار و بنائی هم داشته باشد خراب میشود.
آشکار شدن به این معناست که مردم و عاشقان حضرت طی این دو مرحله بدون ترس و دغدغه و بهصورت علنی میتوانستند به زیارت بروند وگرنه خود مضجع شریف برای اهل بیت و افراد خاص از شیعیان معلوم بود اما آنها در غیر از این دو زمان نمیتوانستند علنی به زیارت بروند.
عمارت و ساخت گنبد و ضریح حرم مطهر امام علی (علیهالسّلام) مراحل متعددی را در دورانهای مختلف طی کرده است. پیش از این گفتیم که بعد از امام صادق (علیهالسّلام) برای دومین بار هارون الرشید قبر را کشف و آن را برای همگان آشکار کرد.
طبق مدارک تاریخی، بعد از این که هارون به قبر مطهر آگاهی یافت علاوه براین که زیارت را به صورت آزاد اعلام کرد، خودش نیز مرتب به زیارت میرفت و دستور دارد که بالای مرقد مطهر حضرت گنبد بسازند و این نخستین گنبد بر این بارگاه شریف بوده است. بزرگان
شیعه و
سنی بر این مطلب تصریح کردهاند که ما دیدگاه چند تن از علماء را در اینباره متذکر میشویم.
ابراهیم ثقفی نقل می کند: ...سپس هارون دستور داد تا بر آرامگاه حضرت گنبدی بسازند. از آن پس مردم به زیارت قبر مطهر میآمدند و مردگانشان را در کنار آن دفن میکردند تا اینکه زمان عضدالدوله که از
آل بویه بود، فرا رسید. ایشان عمارت بزرگی از مال خودش بر آرامگاه حضرت بنا کرد و بر این مرقد شریف اوقافی را معین کرد. عمارت او تا سال هفت صد و پنجاه و سه هجری قمری باقی بود دیوار آن را با چوب ساج نقش دار پوشانده بود. این عمارت در آتش سوخت و عمارت جدیدی بر مشهد امام بنا شد که تا الآن باقی است اما از عمارت عضدالدوله کمی از آن باقی مانده و قبرهای آل بویه در آنجا مشهود است که نسوخته بود.
به گفته
ابنطحال، رشید دیواری از آجر سفید، کوچکتر از ضریح امروزی، که از هر جانب یک ذراع طول داشت، بر قبر آن حضرت بنا کرد. هنگامی که ما ضریح شریف آن حضرت را پیدا کردیم آن را ساخته شده از خاک و گچ یافتیم. رشید دستور داده بود قبهای بر آرامگاه آن حضرت بسازند، آن قبه از گل سرخ ساخته شده و بر سر آن نشانی سبز بود که هم اکنون در خزانه موجود است.
جمالالدین احمد حسینی بعد از نقل ماجرای زیارت و نماز عیسی بن جعفر، همان عبارت ابراهیم ثقفی کوفی را ذکر کرده است: ... ثم ان هارون امر فبنی علیه قبة واخذ الناس فی زیارته والدفن لموتاهم حوله، .... لم تحترق.
حسن دیلمی مینویسد: هارون دستور داد که قبهای را با چهار درب بر آن بسازند و این بناء ساخته شد و تا زمان سلطان عضدالدوله از آل بویه باقی بود، اما او وقتی به
نجف آمد قریب یک سال همراه سربازانش در آنجا ماند به دستور او معماران و استادان را از آوردند و این عمارت را خراب نموده و عمارت خوب دیگری را بنا کردند و در این راه اموال زیادی را صرف کرد و این عمارت قبل از عمارت امروزی است.
علامه محمدباقر مجلسی نیز بعد از نقل روایت درباره صید و کشف قبر، همان عبارت فوق را بیان کرده است.
محسن امین: اولین عمارت حرم مطهر بعد از سال ۱۷۰ هجری توسط هارون انجام شد و اینکه در بعضی کتابها گفته شده در سال ۱۵۵ بوده، اشتباه است، زیرا رشید در سال ۱۷۰ به
خلافت رسید و در سال ۱۹۳ از دنیا رفت آشکار کردن قبر و تعمیر آن در زمان خلافتش بود.
با توجه به روایات و اظهار نظر علماء، روشن شد که اولین گنبد را هارونالرشید از خلفای عباسی بعد از سال ۱۷۰ بر روی مضجع شریف امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بنا کرد.
دومین عمارت که بر قبر مطهر حضرت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) صورت گرفت توسط
محمد بن زید حسنی ملقب به داعی صغیر است که منصب فرمانروائی
طبرستان را بر عهده داشت. این جریان را نیز منابع متعدد نقل کرده است.
صاحب کتاب
اعیان الشیعه در ضمن این که این شخصیت را از جهت نسبی و جایگاه او در میان مردم معرفی کرده، به عمارت قبر مطهر نیز که توسط او انجام شده اشاره میکند: دومین عمارت، عمارت محمد بن حسنی ملقب به داعی صغیر، صاحب بلاد
دیلم و
طبرستان، است. وی به عمارت قبر امیرالمؤمنین و نیز عمارت حائر در
کربلا، پس از سال ۲۷۹ هـ فرمان داد. همچنین او بر قبر علی (علیهالسّلام) دژی ساخت که هفتاد طاق داشت. نام کامل این مرد محمد بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب ملقب به داعی صغیر بود که پس از برادرش حسن بن زید، به فرمانروایی طبرستان رسید.
محقق کتاب «
فرحة الغری» در مقدمه این کتاب مینویسد:
عمارت دوم، عمارت محمد حسنی مقلب به داعی صغیر است که او فرمانروای دیلم و طبرستان بود. او بعد از سال ۲۷۹ به عمارت حائر امام حسین و عمارت مضجع شریف امام علی (علیهالسّلام) دستور داد و بر مشهد علوی دیواری که ۷۰ طاق داشت بنا کرد و امام صادق (علیهالسّلام) از بنای این ساختمان قبلاً خبر داده بود و فرمود: شب و روز نمیگذرد مگر اینکه
خداوند مردی که قلبش را به جهاد آزموده بر میانگیزد، او بر مشهد علوی دیواری را که دارای ۷۰ طاق باشد بنا خواهد کرد.
روایتی را که
آل شبیب به آن استناد کرده، در بسیاری از منابع روایی نقل شده است و راوی حدیث،
حبیب بن حسین در پایان میگوید: این روایت را قبل از اینکه چیزی بر این جایگاه بنا شود، شنیدم. پس از آن محمد بن زید به آنجا توجه کرد و بر آن موضع بنا ساخت. زمانی نگذشت تا اینکه محمد امتحان خودش را با کشته شدن پس داد.
بعضی از نقلها حکایت از این دارد که این بنا توسط برادر محمد بن زید،
حسن بن زید معروف به داعی کبیر که در سال ۲۵۰ به فرمانروایی طبرستان رسید و در سال ۲۷۰ وفات یافت، صورت گرفته است: طبق بعضی نقلها، اولین عمارت توسط محمد بن زید بنا شده نه هارون!
تا اینجا ثابت شد که اولین عمارت توسط هارون و دومین عمارت توسط محمد بن زید انجام شد، به ویژه این که عبارت سید بن طاوس: نشان سبز که بر بالای گنبد آن حضرت نصب شده بود در خزانه موجود است، این قول را تقویت میکند.
طبق بعضی از نقلها، اولین عمارت، از محمد بن زید داعی است نه عمارت هارون.
روایات معارض این است:
۱. روایت
ابنجوزی در
المنتظم: استاد ما
ابوبکر بن عبدالباقی به ما گفت از
ابوالغنائم ابن نرسی شنیدم که میگفت: سیصد و سیزده تن از صحابه در کوفه مردهاند که جز قبر علی، قبر کس دیگری از آنان معلوم نیست. و جعفر بن محمد و محمد بن علی بن حسین به کوفه آمده محل قبر امیرالمؤمنین را زیارت کردند و در آن هنگام اثری از خود قبر نبود و تنها زمین خالی به چشم میخورد تا آنکه محمد بن داعی آمد و قبر را آشکار کرد.
۲. روایت
طبری: از حبیب بن حسین از
عبید بن خارجه از
علی بن عثمان از
فرات بن احنف از امام صادق (علیهالسّلام) در حدیث زیارت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نقل شده است که گفت: ...... اینجا قبر امیرالمؤمنین است. بدانید که روزگاری نمیگذرد تا آنکه
خداوند مردی که قلبش را به جهاد آزموده است، بر میانگیزد و او بر این قبر بنایی میسازد. حبیب بن حسین گوید: پیش از اینکه بر این قبر بنایی ساخته شود، این حدیث را شنیدم. سپس محمد بن زید به اینجا توجه کرد و بنایی بر آن ساخت.
پاسخ سیدمحسن امین: ممکن است بنایی که رشید آن را ساخته بود ویران شده باشد. علیالخصوص آنکه جنس این بنا از گل سرخ بوده است. و اما اینکه گفتهاند بنایی از آجر سفید روی این قبر ساختهاند، ظاهرا این بنا مربوط به زیر زمین بوده که جز چهار انگشت یا مانند آن از خاک بیرون نبوده که آن هم با گذشت زمان از میان رفته است.
بنابراین ممکن است بناء هارون از بین رفته و محمد بن زید بناء دیگری بر آن ساخته است. و این هردو هیچگونه منافات ندارند.
بناء سوم بر قبر مطهر حضرت علی (علیهالسّلام) از
عضدالدوله فنا خسرو بن حسن از آل بویه است. عمارت او از بهترین عمارتی بود که تا آن روز بر قبر مطهر انجام شده بود، زیرا ایشان از بهترین معماران آن روز در این ساخت بهره گرفت و دیوارهای آن را با چوب ساج پوشانید و برای سر و سامان دادن به حرم مطهر اوقاف را بنیان نهاد. این جریان را افراد ذیل نقل کردهاند:
صاحب اعیان الشیعه در اینباره مینویسد: سومین کسی که قبر امیرالمؤمنین را ساخت فنا خسرو بن بویه دیلمی بود که در ایام الطایع به چنین اقدامی دست زد. وی مقبره علی (علیهالسّلام) و نیز
مقبره حسین (علیهالسّلام) را عمارت کرد و در بزرگداشت این دو قبر و اختصاص اوقاف به آنها، تلاش بسیاری کرد. وی بر قبر امیرالمؤمنین بنایی بزرگ ساخت و اموالی گرانبها بدان بخشید و دیوارهای آن عمارت را با چوبهای منقوش ساج پوشانید و گنبدی سفید بر آن ساخت. ابنحجاج شاعر مشهور درباره آن گنبد میگوید:
ای صاحب گنبد سفید بر نجف هر کس قبر تو را زیارت کند و شفا بطلبد نزد تو شفاست.
عضدالدوله در سال ۳۶۷ هـ بر
عراق دست یافت و در سال ۳۷۲ هـ از دنیا رفت و ظاهرا تاریخ ساختن این عمارت به سال ۳۶۹ هـ مربوط میشود. و آنچه در برخی از کتابها دیده میشود که سال ساختن این عمارت را ۳۳۸ یا ۳۷۶ ذکر کردهاند، اشتباه است، زیرا تاریخ اول، پیش از دست یافتن عضدالدوله بر عراق و تاریخ دوم به پس از مرگ او، مربوط میشود.
صاحب
ارشاد القلوب میگوید: هارون دستور داد بر قبر علی گنبدی با چهار در بسازند، این ساختمان تا زمان سلطان عضدالدوله بر جای بود. چون عضدالدوله آمد، در همین مکان خود و لشکرش نزدیک یک سال اقامت کردند. او دستور داد صنعت کاران و استادان فن را از اطراف و اکناف آوردند و این عمارت را خراب کرد و اموال بسیار و گرانبهایی خرج کرد تا آنکه مقبره را به صورتی نیکو و زیبا ساخت و این عمارتی است که تا پیش از عمارت امروزی، باقی بود.
در منابع اهل سنت نیز آمده است که عضدالدوله قبر مطهر را ساخت.
ابنسمعون بغدادی مینویسد: عضدالدوله همان کسی است که قبر علی ابن ابیطالب (علیهالسّلام) را ظاهر کرد و بارگاه او را آباد کرد و وصیت کرد که خودش نیز در آنجا دفن شود.
شمسالدین ذهبی مینویسد: عضدالدوله در کوفه در بارگاه علی که خداوند از او راضی باد، دفن شده است. او کسی است که قبر علی را در کوفه ظاهر کرد و ادعا نمود که این مکان قبر اوست و او
شیعه بود پس بر مشهد علی ساختمان ساخت.
صلاحالدین صفدی مینویسد: عضدالدوله کسی است که قبر علی بن ابیطالب (کرماللهوجهه) را در کوفه ظاهر کرد و بر آن بارگاه ساخت و اموال بسیاری را در آن مصرف نمود.
عکری حنبلی مینویسد: عضدالدوله قبر علی را در کوفه ظاهر ساخت و بر او بارگاهی بنا کرد و اطراف آن را تعمیر نمود و چشمههای آب را حفر کرد و راه
مکه را اصلاح نمود. او در
مدینة النبی دیواری بنا کرد و بیمارستان عضدی را در
بغداد ساخت و برای ساخت او اموال غیر قابل شمارش را انفاق کرد. او شخص ادیبی بود که بهره از علوم و فنون مختلف داشت، او مرد دوراندیش عاقل بود.
طبق تصریح بزرگان شیعه و
اهل سنت سومین ساختمان توسط عضدالدوله که حاکم شیعی بود در سال ۳۶۹هـ بر قبر مطهر حضرت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بنا شد.
عمارت چهارم پس از آتش سوزی عمارت عضدالدوله، بر روی قبر مطهر حضرت در سال ۷۶۰ انجام شد، اما ساخت این عمارت بهصورت گروهی بوده است روی این جهت نمیتوان به یک نفر یا چند نفر مشخص نسبت داد.
سید بن طاوس و صاحب اعیان الشیعه در اینباره مینویسند: این عمارت پس از بنایی بوده که عضدالدوله آن را ساخته و سپس چنانکه گفته شد، دستخوش حریق شده است. پس از این آتشسوزی، قبر آن حضرت در سال ۷۶۰ هـ تجدید بنا شد اما از نام مجدد این بنا خبری نیست. شاید اقدام به تجدید بنای قبر شریف، از سوی یک شخص صورت نپذیرفته، بلکه از جانب گروهی بوده است و از اینرو نام مجدد آن بر ما پوشیده مانده است.
در حالی که اگر مجدد بنا یک فرد میبود، عادتاً میبایست نام او مشخص و معلوم باشد. به ویژه اگر آن کس، شخص شناخته شده و معروفی باشد و نیز باید کسانی که شاهد تجدید بنا بودهاند، همچون
ابنعتایقی، از نام او سخنی به میان آوردند. در خلال این مدت اصلاحات و عمارات بسیاری از سوی خاندان بویه و حمدانیان و برخی از عباسیان و فرزندان چنگیز و
ایلخانیان و دیگران صورت پذیرفته است.
پنجمین عمارت که بر قبر مطهر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) انجام شده است توسط
شاه صفی صفوی است. البته در اینجا دو قول نقل شده است:
قول این است که این عمارت پنجم از شاه صفی نوه
شاه عباس اول است.
سید بن طاوس در اینباره مینویسد: عمارت پنجم: بعد از پی هم آمدن روزگار و گذشت دهها سال بر عمارت گذشته، قبه حرم مطهر رو به خرابی نهاد و مساحت صحن شریف گنجایش اجتماع مردم را نداشت. شاه صفی نوه شاه عباس اول دستور داد تا اطراف قبر و نیز خود حرم مطهر علوی در سال ۱۰۴۷ توسعه یابد برای این منظور بعضی از جوانب قبر خراب شد. کار این توسعه ادامه داشت تا اینکه صفی شاه در سال ۱۰۵۲ از دنیا رفت و کار توسعه و عمران حرم را پسرش شاه عباس دوم به اتمام رسانید.
قول دوم این است که این عمارت توسط شاه عباس صفوی (اول) انجام شد. گفته شده که این عمارت از شاه عباس صفوی است و مهندس و
مشاور این بنا را
شیخ بهایی میدانند. وی گنبد سفید را به گنبد سبز رنگ تغییر داد.
صاحب اعیان الشیعه به صراحت میگوید: مشهور میان اهل نجف این است که این عمارت از شاه عباس اول است: پنجمین عمارت همان است که امروزه به چشم میخورد. در میان اهل نجف مشهور است که بنای این عمارت را به شاه عباس اول نسبت میدهند و مهندس و
مشاور این بنا را شیخ بهایی میدانند. وی گنبد سفید را به گنبد سبز رنگ تغییر داد.
قول صحیح کدام است آیا این عمارت مال شاه عباس اول است یا شاه عباس دوم؟
صاحب اعیان الشیعه در جمع بین این دو قول میگوید: این عمارت بیشتر از ۲۰ سال طول کشید شاید اصل عمارت از شاه عباس اول بوده و شاه صفوی نواقص آن را برطرف کرده و بر صحن مطهر توسعه داده است:
از جمع اقوال گذشته میتوان چنین نتیجه گرفت که کار ساختن این عمارت بیش از بیست سال طول کشیده و کسی که فرمان به ساختن این بنا داده پادشاهی بزرگ بوده است. علاوه بر این در کتاب
المنتظم الناصری در ذیل حوادث سال ۱۰۴۲ هـ آمده است:
«شاه صفی وقتی قبر امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را زیارت کرد، نقایصی در ساختمان آن دید. از اینرو به وزیر خود، میرزا تقی مازندرانی، فرمان داد تا به اصلاح این اماکن مشرفه همت گمارد. میرزا تقی نیز معماران و مهندسانی به نجف برد و آنها در آنجا سه سال به کار و بررسی پیرامون ساختمان قبر علی (علیهالسّلام) مشغول بودند.» و چه بسا که این قول صحیح باشد. علاوه بر آنکه از برخی عبارات بر میآید که شاه صفی صحن شریف را گسترش داده و بر آن افزوده است. (واللهاعلم).
با گذشت زمان و روی آوردن عاشقان آن حضرت پیوسته این حرم مطهر در حال تغییر و تحول بوده است و هر از گاهی تعمیراتی جهت تکمیل ساختمان حرم شریف صورت گرفته است.
صاحب
اعیان الشیعه خلاصه آن را اینگونه گزارش کرده است: عمارتی که پادشاهان صفوی آن را ساختند به دست
نادرشاه افشار تجدید بنا شد و نادرشاه افشار مقدار جواهرات گنبد و منارهها و ایوان مرقد آن حضرت را پس از بازگشت از فتح هند، با طلای ناب افزود و آراست. چنانکه این جواهرات امروزه نیز در آنجا موجود است. گفته میشود بر هر آجری، یک تومان نادری از طلا کار گذاشته شده است. جواهرات و هدایای بسیاری نیز در سال ۱۱۵۶ هـ یا ۱۱۵۴ هـ از سوی نادرشاه به این مرقد اهدا شد. نادر نام خود را در درون طاق در شرقی بدینترتیب نگاشت (المتوکل علی الملک القادر السلطان نادر) و زیر آن، تاریخی نوشته شده است که اینک آن را به یاد ندارم و گمان میکنم تاریخ سابق باشد.
پس از نادرشاه،
ناصرالدین شاه قاجار نیز آبادانیهایی در قبر علی (علیهالسّلام) بوجود آورد و پس از آن هر یک از پادشاهان و فرمانروایان در عمارت قبر آن حضرت و اهدای اشیای گرانبها به آن مکان، اقداماتی به انجام رساندند.
سلطان عبدالعزیز عثمانی دو شمعدان بزرگ نقرهای که طلاکوبی شده بود، در زیباترین شکل، به مرقد علی (علیهالسّلام) و
مرقد امام حسین (علیهالسّلام) و به مرقد امامانی که در
کاظمین به خاک سپرده شدهاند و نیز به مرقد شیخ
عبدالقادر گیلانی، اهدا کرد.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آرامگاه امیر مؤمنان (علیهالسّلام) در گذر تاریخ»