آدم و انگور (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
قرآن مجید در داستان
حضرت آدم علیه السلام، در شش مورد به
شجره ممنوعه اشاره شده، ولی در اخبار و روایات اسلامی و کلمات مفسّران بحثهای فراوانی در آن شده است.
• وقلنا یـــادم اسکن انت وزوجک الجنة وکلا منها رغدا حیث شئتما ولاتقربا هـذه الشجرة فتکونا من الظـلمین (و گفتيم اى آدم خود و همسرت در اين باغ سكونت گير(يد) و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد و(لى) به اين
درخت نزديك نشويد كه از
ستمکاران خواهيد بود.)
حضرت رضا علیهالسّلام درخت ممنوعه را
میوه انگور تفسیر کرده است.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید: «و لا تقربا هذه الشجرة... و گویا نهی در این جمله، نهی از
خوردن میوه آن درخت بوده، نه خود درخت، و اگر از آن تعبیر کرده باینکه (نزدیک آن درخت مشوید)، برای این بوده که شدت نهی، و مبالغه در تأکید را برساند، بشهادت اینکه فرمود: (همینکه از آن درخت چشیدند، عیبهاشان برملا شد)، و نفرمود (همینکه از آن خوردند) و گر نه
آیه (فاکلا منها فبدت لهما سوآتهما)، صریح در این است که منظور از نزدیک نشدن به آن،
خوردن آنست، و مخالفتی هم که نتیجه اش بر ملا شدن عیبها شد، همان
خوردن بود، نه نزدیکی. »
• ویــادم اسکن انت وزوجک الجنة فکلا من حیث شئتما ولاتقربا هـذه الشجرة... • فوسوس لهما الشیطـن لیبدی لهما ماوری عنهما من سوءتهما وقال ما نهـیکما ربکما عن هـذه الشجرة الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخــلدین• فدلیـهما بغرور فلما ذاقا الشجرة...(و اى
آدم تو با جفت خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد و(لى) به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد. •پس
شیطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود براى آنان نمايان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از اين
درخت منع نكرد جز (براى) آنكه (مبادا) دو
فرشته گرديد يا از (زمره) جاودانان شويد. •پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از (
ميوه) آن درخت (ممنوع) چشيدند برهنگى هايشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ(هاى درختان)
بهشت بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است.)
تفسیر نمونه در ذیل این آیات می گوید: «نخست همانطور که
قرآن میگوید به وسوسه کردن آنان مشغول شد، تا لباسهای
اطاعت و بندگی خدا را از تن آنان بیرون کند، و عورت آنها که پنهان بود آشکار سازد (فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما وری عنهما من سوآتهما.)
و برای رسیدن به این هدف، بهترین راه را این دید که از عشق و علاقه ذاتی
انسان به تکامل و ترقی و زندگی جاویدان، استفاده کند و هم عذر و بهانهای برای مخالفت فرمان خدا برای آنان بتراشد، لذا نخست به آدم و همسرش گفت : خداوند شما را از این درخت نهی نکرده جز اینکه اگر از آن بخورید یا فرشته خواهید شد و یا عمر جاویدان پیدا میکنید (و قال مانها کما ربکما عن هذه الشجرة الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخالدین.)
و به این ترتیب،
فرمان خدا را در نظر آنان به گونه دیگری جلوه داد، و این طور مجسم کرد که نه تنها
خوردن از شجره ممنوعه زیانی ندارد، بلکه موجب
عمر جاویدان و یا رسیدن به مقام و درجه فرشتگان خواهد شد.»
• فوسوس الیه الشیطـن قال یــادم هل ادلک علی شجرة الخلد وملک لایبلی• فاکلامنها...(پس شيطان او را وسوسه كرد گفت اى آدم آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمى شود راه نمايم. • آنگاه از آن (درخت ممنوع) خوردند و
برهنگی آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود و (اين گونه) آدم به
پروردگار خود
عصیان ورزيد و بيراهه رفت.)
در
تفسیر المیزان چنین آمده است: «فوسوس الیه الشیطن قال یئادم هل ادلک علی شجرة الخلد و ملک لا یبلی کلمه ((شیطان) به معنای شریر است که
ابلیس را هم به خاطر شرارتش شیطان
لقب دادهاند، و مقصود از (شجره خلد) همان درختی است که از
خوردن آن ممنوع شدند و کلمه (یبلی) از ماده (بلی) است که به معنای کهنه شدن و پوسیدن چیزی است و در مقابل نو به کار میرود. و مراد از (شجره خلد) درختی است که خوردنش باعث میشود
آدمی جاودانه زنده بماند، و مراد (از ملکی که کهنه نشود) سلطنتی است که مرور زمان و اصطکاک مزاحمها و موانع در آن اثر نگذارد پس برگشت معنا به این میشود که مثلا بگوییم ابلیس به آدم گفت آیا میخواهی به درختی راهنمائیت کنم که با
خوردن میوه آن عمری جاودان و سلطنتی دایمی داشته باشی...»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۲۹۸، برگرفته از مقاله «آدم و انگور».