آثار موسیقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
موسیقی، عبارت است از اصوات و آهنگهایی که
انسان را در عالمی که برای وی قابل توصیف نیست سیر میدهد و چنان بر اعصاب آدمی مسلّط میشود که گاهی میخنداند، گاهی میگریاند گاهی اعضاء و جوارح انسان را بدون اختیار به حرکت در میآورد، و زمانی تهییج
عشق و
شهوت میکند و آدمی را برده و غلام خود ساخته و بر اعصاب،
فکر،
عقل و روانش فرمانروایی میکند.
در یک تقسیمبندی،
موسیقی به دو نوع طبیعی و هنری تقسیم میشود.
موسیقی اثرات سوء زیادی بر روح و روان و جسم انسان میگذارد. روح انسان، مهمترین جنبه وجودی انسان است، لذا هر آنچه که بر آن اثر بگذارد میتواند در
کمال و سقوطش، مؤثّر باشد. از این جا اهمّیت اثر
موسیقی بر روح و روان انسان مشخّص میشود.
گمراهی و
غفلت از
خدا، گرایش به
فساد، سوء عاقبت،
قساوت قلب و ... از جمله تأثیرات
موسیقی بر روح و روان آدمی است.
علاوه بر مضرات روحی و معنوی،
موسیقی بر جسم انسان نیز تأثیرات سوء میگذارد. بر اساس تجربیات و مطالعات پزشکی
موسیقی باعث ضعف اعصاب، فشار خون، عمر کوتاه، گرایش به مواد مخدر، ضعف چشم و ... میگردد. اما آنچه که به عنوان
موسیقیدرمانی مطرح است باید مورد بررسی قرار گیرد و صحت و سقم آن مشخص گردد.
آنچه در این نوشتار آورده شده است پژوهشی است پیرامون
موسیقی و انواع آن و اثرات
موسیقی بر جسم و روان انسان که البتّه اثرات آن بیشتر مورد توجّه قرار گرفته است. آنچه در این زمینه بیشتر مورد توجّه صاحبنظران بوده است پرداختن به
موسیقی از جنبه فقهی آن بوده است و کمتر به جنبه تاثیرات آن و خصوصاً تاثیرات جسمی آن پرداخته شده است. لذا بر آن شدیم تا از جنبه تاثیرات جسمانی و فیزیکی نیز آن را بررسی کرده تا هم از یک زاویه جدید به مسئله پرداخته شود و هم این که به برخی سؤالات جدید مطرح شده پاسخی هر چند مختصر داده شود.
همانگونه که بیان شد اگر چه این بحث دارای سابقه طولانی است و از دیر باز مطرح بوده است ولی امروزه نیز جزو مباحث روز، مطرح است و عموم مردم، خصوصاً جوانان با آن در ارتباطاند و گویا جزء لاینفکّ زندگی ما شده است.
برای
موسیقی تعریفهای زیادی ارائه شده و از زوایای مختلفی به آن نگریسته شده است.
موسیقی را میتوان هم از لحاظ لغوی و هم از لحاظ اصطلاحی مورد بررسی قرارداد. این واژه، یک واژه یونانی است که به آن «
موسیقیا» گفته میشود و از آن به عنوان
غنا و
لحن نیز یاد شده است: «بدان که
موسیقی در لغت یونان، لحن است و لحن عبارت است از اجتماع در نغم مختلفه که آن را ترتیبی محدود باشد و بعضی این قید را زیاده کنند که کلام مفید بدان مقرون بود. و بعضی این قید را زیاده کنند که آن کلام، دال بر معانی که محرّک
نفس باشد به تحریکی که ملایم غرض و لفظ او موزون باشد.
همچنین در تعریف
موسیقی گفته شده «عبارت است از اصوات و آهنگهایی که
انسان را در عالمی که برای وی قابل توصیف نیست سیر میدهد و چنان بر اعصاب آدمی مسلّط میشود که گاهی میخنداند، گاهی میگریاند گاهی اعضاء و جوارح انسان را بدون اختیار به حرکت در میآورد، و زمانی تهییج
عشق و
شهوت میکند و آدمی را برده و غلام خود ساخته و بر اعصاب،
فکر،
عقل و روانش فرمانروایی میکند.»
مانند ساززدن
فارابی در بزم سیفالدّوله که با ساززدن او مدّتی همه خندیدند و با تغییر آهنگ، همه را به گریستن واداشت و در آخر با نواختن آهنگی دیگر، همه اهل مجلس را به خواب فرو برد و سپس از آن مجلس خارج شد که این جریان در تاریخ، مشهور است.
«
ارسطو موسیقی را یکی از شعب
ریاضی دانسته و فیلسوفان اسلامی نیز این قول را پذیرفتهاند ولی از آنجاکه همه قواعد
موسیقی مانند ریاضی مسلّم و غیرقابل تغییر نیست، بلکه ذوق و قریحه سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد آن را هنر نیز محسوب دارند.»
زیبایی
موسیقی بر حسب اثری است که در
ذهن و احساسات شنونده میگذارد. این هنر با دقّت و محاسبه و اندازهگیری دقیق انجام میگیرد شاید به همین خاطر است که در تقسیمبندیهای علوم قدیم و همانگونه که ذکر شد از شعب علوم ریاضی به حساب آمده است.
شاید در یک تقسیمبندی بتوان
موسیقی را به دو دسته تقسیم کرد:
۱ـ
موسیقی طبیعی.
۲ـ
موسیقی هنری.
موسیقی طبیعی: عبارت است از اصوات و نغمههایی که از طببیعت و یا از حنجره حیوانات شنیده میشود؛ مانند صدای برگها و درختان هنگام وزیدن باد و یا مثل آواز پرندگان.
موسیقی هنری: عبارت است از آهنگهایی که انسان با وسایل مصنوعی (چون ویولون، گیتار و غیره) میسازد.
تفاوت
موسیقی طبیعی و مصنوعی یا هنری را شاید بتوان در این مسئله دانست که آهنگهای طبیعی دارای سیر ملایم و یکنواخت هستند لذا همواره برای انسان جذّاب و مفرّح و مسرتبخش بوده و بر نشاط انسان به صورت واقعی میافزاید و این مسئله کم و بیش شاید برای همه اتفاق افتاده ولی آهنگهای مصنوعی این گونه نیستند بلکه دارای ارتعاشات و زیر و بمهای گوناگونی هستند و لذا به نسبت این ارتعاشات و زیر و بمها سلسله اعصاب از آن اثر میپذیرند و چون یکنواخت نیستند اثرات آن زیانبخش خواهد بود. در
موسیقی هفت دستگاه اصلی و البته دستگاههای فرعی نیز وجود دارد و هرگونه صدایی که انسان تولید کند در یکی از این دستگاهها میگنجد.
بالاخره بعد از آن که
موسیقی را به طبیعی و هنری تقسیم کردیم
موسیقی هنری نیز خود از لحاظ فقهی به
موسیقی حلال و
موسیقی حرام تقسیم میشود. اگر
موسیقی غنا باشد و جزء
موسیقی حرام شناخته شده باشد، قطعاً در انسان تاثیرات منفی بسیاری خواهد گذاشت. البته در برخی از مراکز انرژی درمانی ثابت شده است که اصوات آثار بسیاری بر احساسات و
روح بشر برجا میگذارد که هم ممکن است سودمند و هم زیانبار باشد و در آینده درباره اثرات منفی یا مثبت آن مطالبی خواهد آمد.
بعد از آشنایی کلّی با تعریف
موسیقی و همچنین انواع
موسیقی، بد نیست به جواب سؤالی که در ذهن افراد زیادی هست بپردازیم و آن اینکه چه تفاوتی میان
موسیقی و غنا وجود دارد؟ و مرز این دو کدام است؟ برای پاسخ به این پرسشها از نظرات
علما و
مراجع بهره میگیریم.
حضرت آیتالله خامنهای (حفظه الله): «غنا یعنی ترجیع صدا به نحوی که مناسب با مجالس
لهو باشد که از گناهان بوده و بر خواننده و شنونده حرام است. ولی
موسیقی نواختن آلات آن است که اگر به نحو معمول در مجالس لهو و
گناه باشد هم بر نوازنده و هم بر شنونده حرام است. و اگر به آن نحو نباشد فینفسه جایز است و اشکال ندارد.»
حضرت آیتالله صافی گلپایگانی (حفظه الله): «غنا عبارت از آوازی است که مشتمل بر ترجیع و صوت و طربانگیز و مناسب با مجالس طرب باشد و
موسیقی گاه بر غنا و گاه بر آلات مختلف
موسیقی مانند تار، سنتور، دف و غیره اطلاق میشود.
موسیقی را اگر به همان معنای غنا و آوازها و سازها و بکار گرفتن آنها بدانیم، فراگرفتن
موسیقی که از قدیم الایّام بین اهل لهو و بزم متداول بود و در کشورها و مناطق مختلف انواعی از آن بکار برده میشده و میشود همه حرام است.»
حضرت آیتالله فاضل لنکرانی (رحمهاللهعلیه): «غنا عبارتست از آوازی که در آن صدا را در گلو میگردانند که به زبان عرفی چهچه میگویند و طربانگیز (تحوّل غیراختیاری در مستمع) هم باشد و مناسب مجالس لهو و لعب هم باشد. غنا صوتی است که با ترجیع و طرب همراه باشد و مناسب مجالس لهو و لعب باشد.»
سؤال: اگر استماع
موسیقی هیچگونه تاثیری در انسان نداشته باشد، آیا باز حرام است؟
جواب همه مراجع: اگر از نوع
موسیقی حرام باشد، گوش دادن به آن جایز نیست؛ هر چند در شخص تاثیری نداشته باشد.
تبصره:
موسیقی حرام، غالباً آثار ناپسندی دارد و باعث بیگانگی از
خدا و تحریک
شهوت و آلودگی به مفاسد دیگر میشود ولی حکم، تابع این امور نیست و اگر به فرض، در موردی
موسیقی حرام، هیچ تاثیری در روح و روان انسان برجای نگذارد باز گوش دادن به آن جایز نیست.
بنابر آنچه در معارف اسلامی آمده است: «اولین کسی که مرتکب غنا شد،
شیطان بود.
و از آن به بعد غنا رواج پیدا کرد.» همچنین در روایتی از
امام صادق (علیهالسّلام) آمده است: «وقتی
آدم رحلت نمود
ابلیس و
قابیل با رحلت او خوشحال شدند، آن دو در اجتماع شرکت کردند و به نشانه شادی برای مرگ آدم از تنبورها و وسائل لهو (
موسیقی) استفاده کردند پس هرکس در روی زمین از این وسائل لذت میبرد از پیروان آن میباشد.»
باید دانست در متون دینی واژۀ
موسیقی به چشم نمیخورد ولی به جای آن واژههای غنا، لهو،
ملاهی و مصادیق آلات
موسیقی مانند:
مزمار (نی و فلوت)،
معزف (تار)،
عود،
طبل،
تنبور و مانند آن به کار رفته است.
درباره حوزه تاثیرگذاری
موسیقی و این که اصالتاً مخاطب آن کدام یک از این دو (جسم و روان) هست باید گفت: «مخاطب حقیقی این هنر، مغز و روان انسانها است، نه حس بینایی و نه حس شنوایی؛ زیرا این دو حس چیزی جز واسطه انتقال اصوات فیزیکی به مغز و روان انسانها نیست.
تیزگوشترین انسانها که دریافت درونی از معنای
موسیقی ندارند، هیچ درکی درباره آن نمیتوانند داشته باشند، حتی تفسیر و چگونگی برداشت انسانهایی که در یک
جامعه و در پوشش یک
فرهنگ و یک محیط و سرگذشت زندگی میکنند گوناگون میباشد، اگرچه همه آنان از حس شنوایی مساوی برخوردار بوده باشند.
ولی بالاخره اثر
موسیقی دوگونه است:
۱ـ اثرات معنوی
۲ـ اثرات جسمی.
روح انسان، مهمترین جنبه وجودی انسان است، لذا هر آنچه که بر آن اثر بگذارد میتواند در
کمال و سقوطش، مؤثّر باشد. از این جا اهمّیت اثر
موسیقی بر روح و روان انسان مشخّص میشود. ما در این بخش مهمترین آثار
موسیقی را بر روح بررسی میکنیم:
از بزرگترین آثاری که برای
موسیقی ذکر شده است دور شدن از یاد و ذکر خداست.
قرآن در
سوره لقمان یکی از عوامل گمراهی و
ضلالت را «
لهو الحدیث» دانسته است. «ومِن النّاسِ مَن یشتری لَهو الحدیثِ لیُضلَّ عن سبیلِ الله
لهو یعنی
غفلت، یعنی دورشدن از
ذکر خدا، دورشدن از
معنویت، دورشدن از واقعیتهای زندگی، دورشدن از کار و تلاش و فرو غلتیدن در
ابتذال و بیبند و باری.»
در روایات اسلامی از «لهو الحدیث» نیز به «غنا» تفسیر شده است.
شنیدن غنا و
موسیقی آن چنان اراده انسان را سست و
غریزه جنسی شخص را تحریک میکند که شخص را از یاد خدا و
قیامت باز میدارد لذا از عوامل گمراهی به حساب میآید.
غنا و آواز مطرب و لهوی، انسان را به سوی شهوت و فساد اخلاقی میکشاند و از راه
پرهیزکاری باز میدارد. مجالس غنا و
موسیقی، معمولاً جزو مراکز مفاسد گوناگون است و این خود دلیل روشنی است بر اینکه
موسیقی در گرایش به
فساد نقش مؤثّری دارد. در حدیثی از
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است: «الغناءُ رقیه الزنا؛ غنا نردبان زنا است.»
برای اثبات سوء عاقبت، به واسطه غنا و
موسیقی به یک داستان کوتاهی که در زمان امام صادق (علیهالسّلام) اتفاق افتاده اکتفا میکنیم، چرا که آنچه در زمان آن بزرگواران رخ داده، صرفاٌ یک داستان نیست بلکه باید
عبرت برای سایرین و آنان که در زمانهای بعد میآیند قرار بگیرد. مردی به امام صادق (علیهالسّلام) عرض کرد: همسایگان من کنیزانی دارند که آواز میخوانند و با عود (یکی از آلات
موسیقی) مینوازند. چه بسا به هنگام قضای حاجت نشستنم را طول میدهم، تا صدای آنها را بیشتر بشنوم.
امام فرمودند: «این کار را نکن. در
روز قیامت در برابر خداوند هیچ عذری نداری؛ مگر سخن حق را نخواندی که میفرماید: گوش، چشم، دل، مسئولاند و در برابر کارهایی که کردهاند، مورد سؤال واقع میشوند.» مرد عرض کرد: به خدا سوگند گویا این آیه را تاکنون نخوانده و نشنیده بودم. دیگر به خدا این کارها را انجام نمیدهم و از او آمرزش میطلبم. امام سپس فرمودند: «برخیز و غسل کن و آنچه میتوانی نماز بخوان، چون تاکنون به گناه بزرگی مشغول بودی و چه بد حال و تیرهبخت بودی اگر بدون
توبه و بر این حال از دنیا میرفتی.»
همین داستان کوتاه، خود مؤیّد بزرگی بر مطلب ما میباشد و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.
یکی از اثرات شوم
موسیقی بر روان انسانها پدیدآوردن بیماری
قساوت قلب در انسان میباشد. مویّد این کلام، سفارش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
حضرت علی (علیهالسّلام) میباشد که به ایشان فرمودهاند: «یا علی؛ سه کار دل را سخت کند: گوش دادن به آواز و
موسیقی و شکار و به دربار سلاطین رفتن.
افرادی که مداومت بر گوش دادن به
موسیقی و مطربی دارند قلبشان مریض میگردد.
نتیجه این سختی و قساوت قلب این میشود که دیگر
موعظه و پند در این قلوب اثر نمیکند. زیرا طبق آیات قرآنی از آثار گناهکاری، قساوت قلب است. خداوند متعال در
قرآن میفرماید: قلوب افراد گناهکار مانند سنگ است یا سختتر از سنگ. زیرا برخی از سنگها از میانشان آب بیرون میآید یا از ترس خدا از بلندیها فرو میافتد؛
ولی قلوب افراد گناهکار به قدری سخت است که دیگر چیزی از پندها و موعظههای الهی در آن اثر نمینماید.
نشانه و علامت این بیماری آن است که اینگونه افراد وقتی در مجلسی قرار میگیرند که در آن سخن از خدا و قرآن و یاد مرگ و
آخرت است، اهل
موسیقی، حالشان بد میشود و دوست دارند زود از اینگونه مجالس خارج شوند و بر عکس اگر در جایی باشند که سخن از
دنیا و سرگرمیهای گمراهکننده باشد. به اشتیاق بر آن توجه میکنند و دوست ندارند که تمام شود و باز تاییدکننده سخنان فوق،
آیه ۶ و ۷ سوره لقمان است که در آیه ۶ در مورد اهل «لهو الحدیث» توضیح و بلافاصله در آیه ۷ که مورد بحث ما است میفرماید: و چون
آیات و گفتار ما بر اهل لهو و
موسیقی خوانده شود دوری گزینند و روی برگردانند و تکذیب آن گفتار نمایند مانند کسی که آن را نشنیده و گویا در گوشهای ایشان سنگینی است از شنیدن آیات ما پس به ایشان عذابی دردناک را مژده بده.
امام صادق (علیهالسّلام) در این رابطه در حدیثی میفرمایند: «مَن ضُربَ فی بَیته بَربَطٌ اربعینَ یوماً سلَّطَ اللهُ علیه شَیطاناً یُقال له القَفَندَر فلا یَبقی عضوٌ مِن اعضائه الّا قَعدَ علیه فاذا کانَ کذلک نزعَ منه الحیاءُ ولم یُبال ما قال و لا ما قیل فیه؛
کسی که در خانهاش چهل روز بربط (نوعی تار) نواخته شود خداوند متعال شیطانی را به نام قفندر بر او مسلّط میکند که عضوی از اعضای وی باقی نمیماند مگر اینکه او را در برمی گیرد و هنگامی که این گونه شد
حیا از او گرفته میشود به گونهای که نسبت به آنچه به او گفته میشود بیتفاوت میگردد.»
در خصوص اهمّیت حیا نیز خوب است بدانید
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این باره فرمودهاند: «حیا و
ایمان با همدیگر وابستهاند چون یکی از میان برود، دیگری هم از میان میرود.»
و باز در اهمیّت حیا در حدیثی آمده است که: «کسی که حیا ندارد ایمان ندارد.
شهید مطهّری در کتاب
تعلیم و تربیت در اسلام به نقل از
مسعودی در
مروّج الذّهب مینویسد: در زمان
عبدالملک یا یکی از خلفای بنیامیّه که
موسیقی رایج بود خبر به خلیفه رسید که شخصی با کنیزش خواننده هستند و تمام جوانان
مدینه را به فساد میکشند. خلیفه دستور داد آنها را آوردند. آن مرد گفت: معلوم نیست آنچه این کنیز میخواند غنا باشد و از خلیفه خواست خودش امتحان کند. وقتی کنیز شروع به خواندن کرد کم کم دید سرخلیفه دارد تکان میخورد و به جایی رسید که خلیفه چهار دست و پا راه میرفت و میگفت: بیا به مرکوب خودت سوارشو. «واقعاً
موسیقی قدرت فوقالعادهای مخصوصاً از جهت پاره کردن
تقوا و
عفّت دارد.»
موسیقی بوسیله ارتعاشات خود، اعصاب را تحت تاثیر خود قرار داده و کم کم بر قوای ادراکی چیره میشود. به عبارت دیگر «
موسیقی به حسب انواع هنری که دارد و هر یک از آن انواع مختلف یک حالت در اعصاب ادراکی بر میانگیزد، از شهوت و بیبندوباری و یا شادی و نشاط و اندوه و یا خیالات عرفانگونه و یا دیگر حالات که همه آنها حالاتی است خیالی و اوهامساز، دیگر ادراکات را بر کنار کرده و همان خیالات جای آن را گرفته و در مسیر انگیزههای
موسیقی به حرکت در میآورد.
در این حال پای
عقل و
ذهن و اندیشه به همان خیالات و اوهام بسته شده و در همان مسیر خیالبافیهای
موسیقی در حرکت است و دیگر نمیتواند به خود آید.»
«انّ شَیطاناً یُقال له القَفَندَرُ اذا ضَربَ فی مَنزل الرَّجلِ اَربعینَ صباحاً بالبَربَطِ و دَخلَ الرّجالُ وَضع ذلک الشّیطانُکلَّ عضوٍ منه علی مِثله مِن صاحبِ البیَتِ ثمّ نفخَ فیه نفخه فلا یُغار بعدَها حتّی تؤتی نساؤه فلایُغارُ؛
کسی که چهل روز در خانهاش بربط نوازند و مردمان بر او وارد شوند شیطانی به نام قفندر اعضای خود را به تمام اعضای بدنش مس مینماید، پس
غیرت از آن مرد برداشته میشود تا به حدی که با زنانش اگر فعل قبیحی کنند بدش نمیآید.»
با این روایت شاید بتوان به یکی از علل اصلی رواج بدحجابی و
فحشا در جامعه پی برد، چرا که بر اساس این روایت به هر مقدار
موسیقی در جامعه رواج پیدا کند غیرت از مردان زایل شده و نسبت به بدحجابی و
تعرّض نامحرمان به ناموسشان، بیتفاوتتر میشوند.
فشار شدید
موسیقی بر روی اعصاب، قدرت اندیشه و تفکّر را از انسان میگیرد لذا منجر به انجام کارهایی که با عقل
تضاد دارد میشود. نمونهای از این کارهای جنونآمیز را ذکر میکنیم: «در ملیون پنجاه هزار نفر بعد ازگوش کردن به یک کنسرت
موسیقی چنان
موسیقی آنها را به هیجان آورد که ناگهان همه به هم ریختند و بدون جهت، هم دیگر را زخمی و مصدوم کردند و قبل از این که پلیس خود را برساند چند نفر به ضرب چاقو از پای درآمدند و به چندین دختر، تجاوز شد و تعداد زیادی مجروح شدند.»
یا «در ایالت «لتیل راک» جوانی پیانو یاد میگرفت. نغمات
موسیقی چنان در روح او هیجان ایجاد کرد که بدون دلیل از جای برخاست و با ۱۹ ضربه چاقو، معلّم خود را از پای درآورد.»
کسی که در
موسیقی غوطهور شد، حالت خمودی و
افسردگی، یکی ازحالاتی است که بر او عارض میشود. این مسئله در کسانی که با مطالعه و درس و بحث سروکار دارند بیشتر نمود دارد. به گونهای که بعد از
موسیقی رغبت آنها نسبت به مطالعه کمتر شده و نیروی فکر آنها ضعیف میشود.
روانشناس معروف، دکتر «
الکسیس کارل» در کتاب «
راه و رسم زندگی» مینویسد: «برخی دانش آموزان میخواهند با توجه به رادیو درس خود را یاد بگیرند و در راه تحصیل پیشرفت کنند، باید گفت رادیو نیز مانند سینما و
موسیقی کاهلی کاملی میبخشد به کسانی که به آن سرگرماند.»
بسیاری به دنبال پاسخ این پرسش میگردند که چرا زندگیهایمان با وجود رفاه ظاهری با بلاها و مصیبتها آمیخته شده و یا اینکه چرا هرچه
دعا میکنیم مستجاب نمیشود؟
یکی از عوامل این گونه مسائل را شاید بتوان در روایتی که از امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده پیدا کرد. که فرمودهاند: «بَیت الغناءِ لاتُؤمن فیه الفجیعه و لا تُجاب فیه الدَّعوه و لا یَدخلُه المَلَکُ؛
خانهای که در آن غناء خوانده میشود از
مصیبت و بلای ناگهانی ایمن نیست و دعا در آن مستجاب نمیشود و
فرشته داخل آن نمیگردد.» اینها بخشهایی از مضرّات
موسیقی بر روان و معنویّت انسانها بود و اینک، اثرات جسمانی و مادی آن را بررسی میکنیم.
همانگونه که گفتیم در این باب، اثرات
موسیقی را از جنبه فیزیکی و جسمانی نیز بررسی خواهیم کرد ولی برای این که بتوانیم زیانهای جسمی
موسیقی را بیان کنیم ابتدا به مقدمهای باید اشاره کنیم: در بدن انسان، یک سلسله اعصاب وجود دارد که به آن، سلسله اعصاب نباتی میگویند.
سلسله اعصاب نباتی به دو دسته تقسیم میشوند:
۱ـ اعصاب سمپاتیک.
۲ـ اعصاب پاراسمپاتیک.
اعصاب سمپاتیک وظیفهاش تنگ کردن مردمک چشم، جلوگیری از ترشح، بالا بردن فشار خون، تنگ کردن ضربان قلب و غیره میباشد و باعث میشود که انسان در کارهای زندگی بیدار و در امور، کوشا و فعّال باشد. اعصاب پاراسمپاتیک برعکس اعصاب سمپاتیک عمل میکند. ارمغان آن برای انسان، رخوت و
سستی و بیحالی، خواب، غفلت،
سهو و
نسیان و اندوه حزن و بیهوشی است و وظیفهاش انقباض عضلات صاف، ایجاد ترشح، تقلیل فشارخون، تنگ کردن مردمک چشم و کند کردن ضربان قلب و غیره میباشد.
بدیهی است وقتی از خارج تحریکاتی روی اعصاب شروع میشود اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجی تعادل خود را از دست داده پائین یا بالا میروند. از جلمه تحریکات خارجی که منجر به عدم تعادل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک میشود ارتعاشات
موسیقی است که باعث اثراتی در بدن میشود که ما به گوشهای از آنها اشاره خواهیم کرد:
از بین رفتن تعادل بدن که منوط به مختل شدن تعادل و توازن بین دو سیستم اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک است منجر به پدیدآمدن ضعف اعصاب میشود. دکتر «آرنولد فریدمانی» پزشک بیمارستان نیویورک و رئیس کلینیک سردرد، با کمک دستگاههای الکترونی تعیین امواج مغز و تجربیاتی که بدست آورده ثابت کرده که یکی از عوامل مهم خستگیهای روحی و فکری و سردردهای عصبی، گوش دادن به
موسیقی رادیو است مخصوصاً برای کسانی که به
موسیقی آن دقّت و توجّه میکنند.
شورای ملّی تحقیقات کانادا هم نتایجی از تحقیقات خود اعلام کرده که قابل توجّه است: صدای
موسیقی، هر قدر هم که ضعیف باشد، آشفتگی فوقالعاده شدیدی در کار مغز ایجاد میکند، صدای ملایم
موسیقی حتّی در موقع خواب دشمن سلامت است. خطرناکترین و بدترین
عذاب برای کسی که به خواب رفته است، صدای آهسته
موسیقی درحال پخش است.
گفته میشود عمر متوسّط انسان، حدود ۱۲۰ سال میباشد ولی علل و عوامل مختلفی در کاهش یا افزایش این مقدار مؤثر است. عواملی چون
تغذیه،
تفریح،
خنده،
گناه و غیره. امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «بَیتُ الغِنا لا تؤمنُ فیهِ الفَجیعه وَ لاتُجابُ فیه الدَّعوَه وَلایَدخُلُهُ المَلَکُ؛
خانهای که در آن غنا باشد، از مرگ و
مصیبت دردناک ایمن نیست و دعا در آن به اجابت نمیرسد و
فرشتگان وارد آن نمیشوند.»
طبق یافتههای دانشمندان نیز از جمله عوامل کاهش طول عمر انسان، سر و صداها و صدای
موسیقی میباشد به طوری که اکثر
موسیقی
دانها به نصف عمر طبیعی هم نرسیدهاند و بعضاً با عوارض و مرگ ناگهانی از دنیا رفتهاند، حتّی در قرون قبل هم که مردم از این آلودگیها به دور بوده و دارای عمرهای طولانی بودهاند، کارگزاران
موسیقی از عمر طبیعی محروم بودهاند.
آمارهایی که در این زمینه اعلام شده است مؤیّد این مطلب است که نوع
موسیقی
دانان، دارای عمرهای کوتاهی بودهاند.
بسیاری از
موسیقی
دانان به علّت عارض شدن ضعف اعصاب گرایش به
مواد مخدّر پیدا کرده تا شاید درمانی برای این بیماری پیدا کنند. مواد مخدّر در نگاه اول مسکّن خوبی برای اعصاب و روان است لذا غافل از مضرّات زیاد آن، به آن روی آورده و در دام آن گرفتار میآیند که البتّه خود مواد مخدّر نیز درکاهش قوه بینایی نقش دارد و مضرّات مواد مخدّر، خود فصل جداگانهای میطلبد که از گنجایش بحث خارج است.
از جمله حسّاسترین اعضای بدن چشمها و گوشها هستند. حرکت چشمها توسط اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک انجام میشود و گفته شد که بوسیله ارتعاشات
موسیقی تعادل این سیستم به هم میریزد و موجب ضعف اعصاب میشود، ادامه این عملکرد موجب تاثیرات عمیق در این اعضای حسّاس و در نتیجه باعث ضعف چشم و حتّی کوری میشود.
یکی دیگر از عوارض
موسیقی پیدایش بیماری فشار خون است که البتّه این هم عوامل مختلفی دارد و
موسیقی یکی از آن عوامل است. این مسئله را پزشکان با بررسیهای خود دریافتهاند و به کسانی که با
موسیقی و سر و صدای زیاد در ارتباطاند در مورد عوارض آن هشدار دادهاند. دکتر «گورلدواین» پس از مطالعات زیاد به این نتیجه رسید که رادیو، علّت اساسی فشارخون به شمار میرود و برای اطمینان از این موضوع بازوبند فشار خون را به خود بست و این نتیجه بدست آمد که هر قدر انسان از یک قطعه
موسیقی بدش بیاید، همان اندازه فشار خون او بالا میرود، دکتر «واین» از تغییر فشار خون در اثر شنیدن چند قطعه
موسیقی در تعجّب بود و بالاخره برای این که دچار خطر رادیو نشود رادیو را خاموش کرد.
از همه مهمتر مشاهده حالات روانی خود
موسیقی
دانان است که بزرگترین نمایش تجربیات و آزمایشهای علمی و عملی است که زیان
موسیقی را در این قسمت برای ما تشریح میکند، زیرا آنها به تدریج، گرفتار اختلالات عصبی و حسّاسیّتهای بیجا شده و در نتیجه، اغلب دچار انقباض عروق و فشارخون و سکتههای مغزی گردیده و حتّی بعضیها در هنگام نواختن
موسیقی، فشار خون آنها بالا رفته و در اثر سکته ناگهانی جان خود را فدای تحریکات و ارتعاشات
موسیقی کردهاند.
آیا همین سکتههای نوازندگان، در هنگام اجرای برنامههای
موسیقی خود، دلیل بارز دیگری نیست، مبنی بر این که
موسیقی تا چه اندازه در ایجاد فشار خون مدخلیّت دارد؟
اینها بخشی از مضرّات
موسیقی بود، چرا که
موسیقی، مضرّات دیگری را نیز به همراه دارد، از جمله: مشکلات مغزی، مشکلات قلبی، تهییج و غیره که به جهت جلوگیری از اطاله کلام به همین مقدار بسنده و از توضیحات بیشتر خودداری مینماییم.)
برخی برای توجیه
استماع موسیقی آن را برای بدست آوردن حال و مقام، مفید دانسته و میگویند: چه مانعی دارد که برای رهروان حق و حقیقت در ابتدای کار،
موسیقی و
سماع برای تحصیل حال تجویز شود؟
پاسخ: کدامین منطق واقعبینانه میگوید که تعلیم و تربیتهایی که به وسیله عمل خارجی و گفتار صحیح و روشن صورت میگیرد، حذف شود و به وسیله
موسیقی و سماع که فاقد محتوا بوده و تنها با شکل خوشایندش خیالات را تحریک میکند، تحوّل واقعی در انسان به وجود آورده شود؟ اگر شما برای اشخاص احمق و کسانی که از نیروی اندیشه و تعقّل محرومند، صدها هزار آهنگ پرمعنی و زیبا بنوازید، چه تاثیر مثبت در آنان ایجاد خواهد کرد؟
در نتیجه برای به ثمررسیدن
تعلیم و تربیت مجبور هستیم قوای دفاعی و خودِ روان را تقویت کنیم، نه خیالات و تجسمیّات و ناهشیاریهای تصنّعی را غیره بهترین دلیل این مدّعا (که هر اندازه
موسیقی، آدمیان را به خود مشغول بدارد، ازحالات روحانی و ملکوتی خالص آنان میکاهد.) وضع روانی اکثریت قریب به اتفاق مردم دوران معاصر ماست که به جهت گسترش
موسیقی در شرق و غرب، حتّی متاسّفانه در همه کشورهای اسلامی یک حالت
لذّتگرایی و تاثیرپذیری از
موسیقی، روان آنان را فرا گرفته و از وجد و هیجانات و شهودهای عالی ملکوتی و الهی آنان به طور وحشتناک کاسته است.
همچنین اگر قرار بود که
موسیقی، عاملی در تکامل انسان باشد و وسیلهای برای رسیدن به مقامات الهی باشد بدون شک، رهبران ما یعنی
معصومین (علیهمالسّلام) این مطلب را برای پیروان خویش بیان میفرمودند و از بیان این مسئله فرو گذار نمیکردند چرا که آنان برای رساندن انسانها به کمال حقیقی خویش آمدهاند و اگر چیزی را که باعث رسیدن انسان به
کمال است ذکر نکرده باشند نقض غرض خواهد بود. لذا نمیتوان این حرف را پذیرفت.
مسئله دیگر این است؛ که درست است
موسیقی یک هنر است ولی از طرف دیگر، فقط یک محرّک برای روح و روان انسان است. به عبارت دیگر
موسیقی چیزی را به انسان نمیدهد و آن حالات مختلفی را که برای
موسیقی گفته شد به او اعطا نمیکند بلکه صرفاً یک محرّکی است که آن حالاتی را که در انسانها وجود دارد تحریک میکند و بر میانگیزد.
پس
موسیقی دارای دو جنبه است:
۱: جنبه شکل روانی آن.
۲: جنبه محتوایی آن.
و امّا شکل روانی
موسیقی، آن تاثیری است که انسان در درون خود، با شنیدن
موسیقی احساس میکند.
وقتی که آهنگ حماسهای نواخته میشود، آیا این آهنگِ حماسهای مانند مارش، در درون خود چیزی که واقعیت داشته باشد به من میدهد یا مانند کلمات یا عدوات قراردادی تاثیری در من به وجود میآوردکه حالت حماسهایِ مرا میجوشاند؟ من میجوشم، نه این که محتوای
موسیقی این حالت را در من به وجود میآورد، بلکه عامل محرّک احساسات و هیجانات من عبارت است از واحدهای مربوط به آن حماسه که در محیط زندگیام چه از سرگذشت خود و چه از تاریخ ملّت و قومی که جزئی از آن هستم، به وجود آمده است، یا تاریخ ملّت خود.
پس
موسیقی محتوایش حماسه و محبّت و عشق و اندوه نیست، بلکه این عناصر رسوب یافته در درون من است که با ورود امواج
موسیقی در درونم میجوشد و تحریک میشوم. این است معنای آنکه میگوید
موسیقی شکل دارد ولی محتوا ندارد یا محتوا و شکل در
موسیقی یکی بیش نیست.
حال که با اثرات
موسیقی برجسم و روان انسان آشنا شدید، سراغ دانشمندان غرب و علمای اسلام خواهیم رفت تا نظرات آنها را نیز راجع به
موسیقی بدانیم.
امام خمینی (رحمهاللهعلیه): «از جمله چیزهایی که مغز جوانها را تخدیر میکند،
موسیقی است.
موسیقی، انسان را از جدّیت بیرون میبرد. یک جوان که عادت کرده روزی چند ساعت را با
موسیقی سروکار داشته باشد، یک جوانی که اکثر اوقاتش را پای
موسیقی بنشیند. از مسایل زندگی و از مسایل جدّی به کلّی غافل میشود عادت میکند همان طورکه به مواد مخدّر عادت میکند.
موسیقی با
تریاک فرقی ندارد، تریاک یک جور خلسه میآورد و این یک جور خلسه میآورد. نباید دستگاه تلویزیون، جوری باشد که ۱۰ ساعت
موسیقی بخواند. این عذر نیست که اگر
موسیقی نباشد در رادیو، آنها میروند از جای دیگری
موسیقی میگیرند حال اگر از جای دیگر میگیرند، ما باید به آنها
موسیقی بدهیم؟ جوانی که به
موسیقی عادت کرد دیگر نمیتواند کار انجام دهد، دیگر نمی تواند قاطع باشد.»
امام خامنهای (حفظهالله): «به نظرم میرسد که
موسیقی میتواند گمراهکننده باشد، میتواند انسان را به شهوات دچار کند، میتواند انسان را غرق در
ابتذال و
فساد و پستی کند؛ میتواند هم این نباشد و میتواند عکس این باشد. مرز
حلال و
حرام اینجاست.»
علّامه جعفری (رحمهاللهعلیه): «عمده جذّابیّت و لذّت
موسیقی و انبساط آوردن آن، معلول سلب هشیاری به واقعیتهای درونذات و برونذات و همچنین سلب اختیار است. در حالی که
موسیقیها حتّی روحانیترین آنها با دو حقیقت مزبور (هشیاری و اختیار) سازگار نیست و این اصل را همه ما میدانیم که هیچ حرکت ناهشیارانه و جبری نمیتواند تکاملی باشد، اگرچه با نظر به عوامل گوناگون، دارای لذّت و جذّابیّت بوده باشد.
جنبه تخدیری
موسیقی را نیز میتوان در نظر گرفت، لذا اگر در حال جذبه
موسیقی، ذکر الله اکبر را به زبان بیاوریم، هیجان و تاثّر از
موسیقی مانع از آن خواهد بود که ما معنای آن ذکر مقدّس را به طور معیّن و مستقیم درک کنیم و با همه قوای مغزی و روانی متوجّه آن باشیم.»
«ناپلئون هیل» (نویسنده آمریکایی): «ده چیز است که باعث
هیجان و تحریک مغز میشود این وسائل دهگانه که مغز انسان را به هیجان و فعّالیّت وادار نموده و نوسانات آن را به اعلا درجه میرساند عبارتند از: ۱: اشتیاق و علاقه جنسی ۲:
موسیقی و غیره.»
پروفسور «ولف آدلر» (استاد دانشگاه کلمبیا): «بهترین و دلکشترین نواهای
موسیقی، شومترین آثار را روی سلسله اعصاب میگذارد.
موسیقی علاوه براین که سلسله اعصاب ما را در اثر جلب دقّت خارج از حدّ طبیعی آن سخت خسته میکند، عمل ارتعاش صوتی که در
موسیقی انجام میشود تولید عرقی خارج از حدّ طبیعی در پوست ایجاد مینماید که بسیار زیانبخش است و ممکن است مبدا امراض دیگری قرار گیرد.»
در مقابل همه این حرفهایی که زده شد و همه مضرّاتی که برای
موسیقی گفته شد عدهای نیز ادّعا میکنند که
موسیقی در درمان بسیاری از بیماریها کاربرد دارد و البتّه امروزه یکی از بحثهای مهم، همین بحث درمان، بوسیله
موسیقی است که اصطلاحاً به آن
موسیقیدرمانی گفته میشود و یا گفته میشود که پخش
موسیقی در گاوداریها بر روی شیردهی گاوها تاثیر داشته و مقدار شیردهی آنان را افزایش داده است و از این قبیل مسائل.
در این مورد توجه به چند نکته لازم میباشد:
اولاً: باید دید که این ادعاهای مطرح شده تا چه حد صحّت و سقم دارد و تا چه حد از جنبههای تبلیغاتی برخوردار است.
ثانیاً: بسیاری از روانپزشکان معترفاند به اینکه نتیجه درمان با
موسیقی بسیار ضعیف است چنانکه «اسکریل» در این زمینه میگوید: «من اقرار میکنم که عدم موفّقیّتهایی در زمینه درمان با
موسیقی وجود دارد ولی باید در ضمن، اثر تسکیندهنده و مشغول کننده آن را نیز در نظر داشت.»
ثالثا: باید نسبت بین کسانی را که بوسیله
موسیقی درمان شدهاند و کسانی که از این طریق دچار بیماریهای روحی شدهاند سنجید و مقایسه کرد و دید آمار کدام یک بیشتر است. در این صورت با مشاهده آمار زیاد بیماران خواهیم دید که آمارشان قابل مقایسه نیست.
در ضمن، بر فرض تاثیر مناسب داشتن، یا این گونه است که آن
موسیقی،
موسیقی طبیعی است یا
موسیقی هنری است که انسان بر
استماع آن مجاز باشد، نه هر
موسیقی و اینگونه
موسیقیها نیز نه برای هر شخصی بلکه برای یک عده خاصّی که پزشک متعهّدی برای او تجویز کرده باشد مفید خواهد بود. لذا اینگونه نیست که هر شخصی بتواند هر نوعی از
موسیقی را که خواست به این بهانه گوش دهد.
همچنین شاید بیماریهایی از این طریق درمان شود ولی ما فقط ظاهر قضیّه را میبینیم و مضرّات آن را نمیبینیم. مثل درمان، با قرصها که ظاهراً بیماری، بواسطه آن رفع میشود ولی در واقع، یک عارضه دیگری پیدا میشود که شاید در کوتاه مدت، متوجه آن نشویم ولی در دراز مدت اثر خود را بگذارد.
کارکرد
موسیقی در درمان نیز محدوده خاصّ زمانی و کاربردی دارد و استفاده بلندمدت و بیپروای آهنگهای مختلف، بویژه آهنگهای پرتنش، مورد تجویز هیچ درمانگری نیست.
در مورد
موسیقی و افزایش شیر گاو هم باید گفت: همان دانشمندانی که افزایش شیر گاو را براثر
موسیقی اثبات کردهاند بعدها پائین بودن کیفیّت آن شیر و شیری را که غیرطبیعی دوشیده شود اثبات کردهاند.
همچنین عمر گاوها پائینتر آمده است.
در نهایت میتوان گفت: ممکن است
موسیقی دارای اثرات مثبتی برای انسان باشد ولی آیا باید فقط به اثرات مثبت آن نگاه کرد؟ در مورد
شراب هم قرآن، فرموده: منافعی برای مردم دارد.
و شاید هم حتّی در برخی مراکز، تجویز شود ولی قرآن در ادامه میفرمایدکه ضرر و گناهش بزرگتر از نفعش هست. لذا هر آنچه را اگرچه دارای منافعی نیز باشد نمیتوان مطلقاً مفید دانست و باید جنبههای دیگر آن را نیز در نظرگرفت.
و بالاخره اینکه نمیتوان منکر تاثیر
موسیقی و حتّی لذّت
موسیقی شد و این مسئله، حل شده است ولی بحث اصلی راجع به آن دسته از
موسیقیهایی بود که هم از نگاه
شرع و هم از نگاه دانشمندان مذمّت شده بود که در اثر تخریبی چنین
موسیقی جای تردید نیست و عمده مضرّاتی هم که گفته شد به همین قسم از
موسیقی بر میگردد.
واقعیّت این است که اظهار نظر در مورد استفاده از
موسیقی، کار هرکسی نیست و باید به متخصّص آن در این باب رجوع کرد و لیکن آنچه از گفتار بزرگان با وجود اختلافات در این مسئله میتوان به دست آورد این است که میتوان از
موسیقی در مسیر صحیح آن استفاده کرد و آن را به طور مطلق طرد نکرد.
از طرفی در کلام رهبر معظّم انقلاب از
موسیقی به عنوان هنری که تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است تعبیر میشود و پایه آن پایه الهی دانسته میشود.
لذا میتوان از این هنر برخاسته از فطرت خدادادی استفاده بهینه کرد.
از طرف دیگر، امروزه دنیای غرب و استعمارگر از این هنر متعالی در راستای اهداف سوء خود، استفاده ابزاری زیادی کرده و برای پیاده کردن اهداف شوم خود از این راه به عنوان یکی ازمؤثّرترین راهها برای تاثیرگذاری بر روی جوانان بهرههای فراوانی برده است و تا حدود بسیار زیادی نیز از آن نتیجه گرفته و لیکن متاسفانه در کشورهای درحال توسعه و کشورهای شرق این مسئله مورد غفلت قرار گرفته و آنها فقط به عنوان بازیگر برای کارگردانان اصلی ایفای نقش میکنند و در واقع آنان پذیرنده آن چیزهایی هستند که به آنها القا و قالب میشود و ازخودشان در این زمینهها تولیداتی ندارند.
لذا این گونه کشورها نیز میتوانند با استفاده مطلوب از این هنر و تولید
موسیقیهای مناسب و دارای محتوا از آن به عنوان یکی از راههای انتقال مفاهیم و
فرهنگ خود استفاده کنند. چه اینکه به لحاظ علمی، صوت و
موسیقی نوعی موج است و موج نیز یکی از راههای انتقال انرژی شناخته شده است که البتّه در رابطه با انتقال انرژی و استفاده از این روش بحث گستردهای نیاز است و از حوصله بحث، خارج است.
به هرحال بحث
موسیقی از دورترین زمانها مطرح بوده است. در دوران
پیامبران و بعد از آن دوره، در دوران
ائمّه (علیهمالسّلام) و تا به امروز ادامه داشته است و اینگونه نیست که یک بحث تازه مطرح شده باشد. در این باب، اقوال زیادی نیز مطرح است که در این مقاله سعی شد در حدّ وسع، به این بحث پرداخته شود و از مطرح نمودن جنبههای دیگر
موسیقی به دلیل عدم گنجایش این نوشتار صرفنظر شد. امید است
خداوند متعال، ما را عالم و عامل به وظایف قرار دهد.
۱: قرآن مجید، عثمان طه، چاپ۸، ترجمه مهدی الهی قمشهای، انتشارات پارسایان، قم، ۱۳۸۶.
۲: جعفری، محمدتقی،
موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی، چاپ۴، مؤسسه تدوین و نشر آثار علّامه جعفری، تهران، ۱۳۸۵.
۳: شریعت موسوی، مصطفی، نظری به
موسیقی ازطریق کتاب وسنّت، چاپ اول، نشر اسماعیلیان، بیجا، ۱۳۷۲.
۴: طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیرالمیزان، چاپ ۲۱، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، جلد ۱۳، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بهار۸۵.
۵: طاهری، مهدی، سلامتی و طول عمر در احکام اسلام، چاپ۲، انتشارات گلهای بهشت، قم، ۱۳۸۶.
۶: حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشّیعه، بیچا، جلد۵ و ۱۲، نشرمکتبه الاسلامیّه، تهران، ۱۳۸۲.
۷: عبداللّهی خوروش، حسین، تاثیر
موسیقی بر اعصاب و روان، چاپ۹، نشربادران، اصفهان، ۱۳۸۷.
۸: فاضل لنکرانی، محمد، جامعالمسائل، چاپ دوم، جلد۲، بینا، بیجا، ۱۳۷۵.
۹: فیض مشکینی، علیاکبر، نصایح، چاپ۱۸، ترجمه آیتالله احمدجنّتی، دفتر نشر الهادی، قم، ۱۳۷۸.
۱۰: قدّوسیزاده، حسن، نکتههای ناب، چاپ۷، جلد۲، دفتر نشر معارف، بیجا، ۱۳۸۸.
۱۱: کلینی، محمد بن یعقوب،کافی، چاپ اول، جلد۶، نشر مؤسسه انصاریان، قم، ۱۳۸۴.
۱۲: موسوی خمینی، روحالله، صحیفه نور، چاپ دوم، جلد۵، تهران، ۱۳۷۱ و جلد۷، سازمان چاپ و انتشارات، تهران ۱۳۷۲.
۱۳: مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ۲۷، انتشارات صدرا، قم، ۱۳۷۵.
۱۴: مجلسی، محمدتقی، بحارالانوار، چاپ سوم، جلد۷۱ و جلد۷۹، بینا، بیروت لبنان، ۱۴۰۳ه. ق.
۱۵: معین، محمّد، فرهنگ فارسی معین، چاپ دوم، جلد۴، نشرثامن، تهران، ۱۳۸۶.
۱۶: محمدینیا، اسدالله، بهشت جوانان، چاپ اول، انتشارات سبط اکبر، بیجا، بیتا.
۱۷: محمودی، سیدمحسن، مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، چاپ۳، نشرناصر، قم، ۱۳۷۹.
سایت راسخون، برگرفته از مقاله «پژوهشی در موسیقی و اثرات آن (۱)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۷/۱. سایت راسخون، برگرفته از مقاله «پژوهشی در موسیقی و اثرات آن (۲)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۷/۱.