• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آثار حسد (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آثار حسد با توجه به آیات قرآن عبارتند از:



۱. اختلاف آگاهانه در دين، از آثار حسادت عالمان:
۱. «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِ‌ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ‌ ...؛مردم (در آغاز) یک دسته بودند (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، (در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت می‌ کرد، با آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانه ‌های روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند....»معنای اصلی بغی، حسد است. و در آیه یاد شده به حسد و ظلم تفسیر شده است. اختلاف در دین از ناحیه کسانی ناشی شده که حاملان کتاب و علمای دین بودند.
۲. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ‌ ...؛دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او می‌رسد زیرا) خداوند، سریع الحساب است.»
۳.«شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‌ وَ عِيسى‌ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ‌ ... • ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ‌ ...؛آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید! ... آنان پراکنده نشدند مگر بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغشان آمد....»
۴. «وَ لَقَدْ آتَيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِينَ‌ • وَ آتَيْناهُمْ بَيِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ‌ ...؛ما بنی‌اسرائیل را کتاب (آسمانی) و حکومت و نبوت بخشیدیم و از روزیهای پاکیزه به آنها عطا کردیم و آنان را بر جهانیان (و مردم عصر خویش) برتری بخشیدیم. و دلایل روشنی از امر نبوت و شریعت در اختیارشان قرار دادیم آنها اختلاف نکردند مگر بعد از علم و آگاهی و این اختلاف بخاطر ستم و برتری جویی آنان بود....»


حسادت برخى يهوديان به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، زمينه‌ساز اعراض آنان از ايمان به او:
«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‌ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً • فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ‌ ...؛یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ ورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها (پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم. ولی جمعی از آنها به آن ایمان آوردند و جمعی راه (مردم را) بر آن بستند....»


حسد، از عوامل انكار حق:
«وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُ‌ ...؛بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد- که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو می‌ کردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است....»


حسد، موجب انكار و ناديده گرفتن نبوّت محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله، از ناحيه اهل کتاب:
«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ‌ ...؛دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود....»
مقصود از «و ما اختلف...» اختلاف یهود و نصارا در صدق نبوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است که به رغم مشاهده خصوصیات آن حضرت در کتابهایشان از روی حسد، آن را نمی‌پذیرفتند.


حسادت، زمينه‌اى مناسب براى بروز دشمنى شیطان با انسان:
«قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى‌ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ‌ • إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ؛گفت: فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن، که برای تو نقشه (خطرناکی) می‌کشند چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است. هنگامی که (برادران) گفتند: یوسف و برادرش (بنیامین) نزد پدر، از ما محبوبترند در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم! مسلما پدر ما، در گمراهی آشکاری است.»


حسادت برخى اهل كتاب، واداركننده آنها به توطئه بر ضدّ مؤمنان:
«وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ‌ • وَ لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدى‌ هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتى‌ أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِيتُمْ أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ؛و جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: (بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانی پیشین می‌ دانند و این توطئه کافی است که آنها را متزلزل سازد). و جز به کسی که از آیین شما پیروی می‌ کند، (واقعا) ایمان نیاورید! بگو: هدایت، هدایت الهی است! (و این توطئه شما، در برابر آن بی اثر است)! (سپس اضافه کردند: تصور نکنید) به کسی همانند شما (کتاب آسمانی) داده می‌ شود، یا اینکه می‌ توانند در پیشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو کنند، (بلکه نبوت و منطق، هر دو نزد شماست!) بگو: فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار کسی نیست بلکه) به دست خداست و به هر کس بخواهد (و شایسته بداند،) می‌دهد و خداوند، واسع (دارای مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شایسته آن) است.»


حسادت يهود به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله، موجب دروغ‌گویی آنان و ادّعاى هدايت‌يافته‌تر بودن مشركان مکّه نسبت به مسلمانان:
۱. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‌ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا • أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‌ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‌ ...؛ آیا ندیدی کسانی را که بهره ‌ای از کتاب (خدا) به آنان داده شده، (با این حال)، به جبت و طاغوت (بت و بت‌پرستان) ایمان می‌ آورند، و درباره کافران می‌ گویند: آنها، از کسانی که ایمان آورده ‌اند، هدایت یافته ترند. یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ ورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها (پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم.» منظور از «ناس»، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ و اهل بیت اویند که مورد حسادت قرار گرفتند.
۲. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ‌ • كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ؛ای کسانی که ایمان آورده ‌اید! چرا سخنی می‌ گویید که عمل نمی‌ کنید؟! نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی‌ کنید!»


حسادت، از صفات نكوهيده و باعث سرزنش خداوند:
۱. «وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُ‌ ...؛بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد- که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو می‌ کردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است....»
۲. «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ‌ ...؛مردم (در آغاز) یک دسته بودند (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت می‌ کرد، با آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانه ‌های روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند....»
۳. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ‌ ...؛دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود....»
۴. «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‌ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً؛یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ ورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها (پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم.»
۵. «وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً ...؛آنان پراکنده نشدند مگر بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغشان آمد و این تفرقه جویی بخاطر انحراف از حق (و عداوت و حسد) بود....»


حسادت، رذيلتى شرّآفرين:
«وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ؛و از شر هر حسودی هنگامی که حسد می‌ ورزد.»

۹.۱ - ظلم

حسادت برادران يوسف به وى و برادرش (بنيامين)، سبب ستم آنان در حق ايشان:
«إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ‌ • قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ؛هنگامی که (برادران) گفتند: یوسف و برادرش (بنیامین) نزد پدر، از ما محبوب ترند در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم! مسلما پدر ما، در گمراهی آشکاری است. گفت: آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آن گاه که جاهل بودید؟»


حسادت، زمينه‌ساز اقدام براى كشتن برادر:
۱. «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ‌ ... • فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ‌ ...؛ و داستان دو فرزند آدم را بحق بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرب (به پروردگار) انجام دادند اما از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: به خدا سوگند تو را خواهم کشت! ... نفس سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد....»سلیمان بن خالد از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده است: خداوند، قربانی هابیل را پذیرفت، لذا قابیل بر او حسد ورزید و او را کشت.
۲.«قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى‌ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً ... • إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي‌ ضَلالٍ مُبِينٍ‌ • اقْتُلُوا يُوسُفَ‌ ...؛گفت: فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن، که برای تو نقشه (خطرناکی) می‌ کشند چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است. هنگامی که (برادران) گفتند: یوسف و برادرش (بنیامین) نزد پدر، از ما محبوبترند در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم! مسلما پدر ما، در گمراهی آشکاری است. یوسف را بکشید یا او را به سرزمین دوردستی بیفکنید تا توجه پدر، فقط به شما باشد و بعد از آن، (از گناه خود توبه می‌ کنید و) افراد صالحی خواهید بود.»


حسادت، عاملى براى گرايش به کفر:
۱. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ‌ ...؛ولی آنها در مقابل بهای بدی، خود را فروختند که به ناروا، به آیاتی که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل می‌ کند؟!....» این آیه، علت کفر یهود را با وجود علمی که به حقانیت اسلام داشتند بیان می‌کند و آن را ناشی از حسد می‌داند.
۲. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ؛دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او می‌رسد زیرا) خداوند، سریع الحساب است.»
۳. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‌ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا • أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‌ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‌ ...؛آیا ندیدی کسانی را که بهره ‌ای از کتاب (خدا) به آنان داده شده، (با این حال)، به جبت و طاغوت (بت و بت‌پرستان) ایمان می‌ آورند، و درباره کافران می‌ گویند: آنها، از کسانی که ایمان آورده ‌اند، هدایت یافته ترند. یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ ورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها (پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم.» مقصود، کعب بن اشرف و گروهی از یهودیانند که کعب بن اشرف برای جلب اعتماد مشرکان، بر دو بت جبت و طاغوت آنان سجده کرد.

۱۱.۱ - حسد به پیامبراسلام

حسادت يهود به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله، از ريشه‌هاى كفرورزى آنان به قرآن:
«وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ‌ • بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ‌ ...؛ و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه ‌هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران می‌ دادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامی که این کتاب، و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند لعنت خدا بر کافران باد! ولی آنها در مقابل بهای بدی، خود را فروختند که به ناروا، به آیاتی که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل می‌ کند؟!....»


حسادت، موجب تلاش دشمنان دين، براى بازگرداندن اهل ايمان از اسلام:
«وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُ‌ ...؛بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد- که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو می‌ کردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است....» مشرکان و یهود مدینه، پس از ورود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به آنجا، آن حضرت و یارانش را به شدت مورد اذیت و آزار قرار می‌دادند (تا دست از دین و ایمان بردارند.)


اقدام برخاسته از حسد، درپى‌دارنده ندامت و پشيمانى:
«وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ‌ • فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ‌ ... • ... فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ؛و داستان دو فرزند آدم را بحق بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرب (به پروردگار) انجام دادند اما از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: به خدا سوگند تو را خواهم کشت! (برادر دیگر) گفت: (من چه گناهی دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران می‌ پذیرد. نفس سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد (سرانجام) او را کشت ... و سرانجام (از ترس رسوایی، و بر اثر فشار و جدان، از کار خود) پشیمان شد.»
طبق روایتی از امام صادق علیه‌السلام اقدام قابیل به قتل هابیل بر اثر حسادت بوده است.
امام‌ خمینی نیز به برخی آثار و عوارض حسد اشاره کرده‌ است از جمله:
۱- حسد ایمان را که سرمایه نجات اخروی و حیات قلوب است، از انسان سلب می‌کند؛ زیرا لازمه حسد ناخشنودی از خداوند و تقدیرهای اوست.
۲- حسد سبب خارج‌شدن از ولایت و رحمت خداوند و بی‌نصیب شدن از شفاعت شافعان می‌شود.
۳- حسود ضرر حسادت را بر خود وارد می‌کند؛ زیرا گاهی حسادت چنان قلب را فرامی‌گیرد و تنگ می‌کند که آثار آن در تمام مملکت ظاهر و باطن پیدا می‌شود و قلب را محزون و افسرده می‌کند.
۴- حسادت سبب فشار قبر و ظلمت آن است. زیرا تجسم برزخی فشار روحی و کدورت قلبی حسود، فشار و ظلمت قبر است، چنان‌که در مقابل، گشادی قبر ناشی از شرح صدر است.
۵- چه‌بسا حسد سبب به‌وجودآمدن مفاسد دیگری، چون کبر، غیبت، سخن‌چینی و فحش و اذیت دیگران شود. همچنین سبب منفور شدن حسود نزد مردم، ناراحتی همیشگی حسود، ضعف، ناتوانی و بیماری حسود که منشا آن پریشانی درونی اوست، همچنین موجب کوتاهی عمر حسود و مانع ترقی جامعه و ازبین‌رفتن همکاری در جامعه می‌باشد.
[۵۷] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۲۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.

امام‌ خمینی برای علاج حسد دو راه علمی و عملی ذکر کرده است؛
اما علاج علمی: آن است که حسود باید با تقویت اعتقاد و ایمان به عدل خداوند و حکمتش، حسادت خود را درمان کند.
اما معالجه عملی: در این مرحله باید شخص حسود نخست برخلاف خواسته‌های نفس سرکش خود عمل کند و بامحبت کردن به شخص مورد حسادت و خوش‌رویی و تجلیل از او و ذکر نکات نیکویی‌های او، به نفس خود بفهماند این نعمت که نصیب محسود شده، از ناحیه خداوند است.


۱. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۲. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۲۲۵، «بغی».    
۳. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۲۵۶.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۶.    
۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۲۸ - ۱۲۹.    
۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۷. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۸. شوری/سوره۴۲، آیه۱۴.    
۹. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۶.    
۱۰. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۷.    
۱۱. نساء/سوره۴، آیه۵۴.    
۱۲. نساء/سوره۴، آیه۵۵.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۶۰.    
۱۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۵.    
۱۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۸.    
۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۷۲.    
۱۹. آل عمران/سوره۳، آیه۷۳.    
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۵۱.    
۲۱. نساء/سوره۴، آیه۵۴.    
۲۲. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۰ - ۴۹۱، ح ۲۲۹ و ۳۰۱ - ۳۰۴.    
۲۳. صف/سوره۶۱، آیه۲.    
۲۴. صف/سوره۶۱، آیه۳.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۲۶. حسودان مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۹۸.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۲۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۲۹. نساء/سوره۴، آیه۵۴.    
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۶۵.    
۳۱. شوری/سوره۴۲، آیه۱۴.    
۳۲. فلق/سوره۱۱۳، آیه۵.    
۳۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۸.    
۳۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۹.    
۳۵. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۳۶. مائده/سوره۵، آیه۳۰.    
۳۷. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ص۳۱۲، ح ۸۳.    
۳۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۵.    
۳۹. مائده/سوره۵، آیه۸.    
۴۰. مائده/سوره۵، آیه۹.    
۴۱. بقره/سوره۲، آیه۹۰.    
۴۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۲۲.    
۴۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۴۴. نساء/سوره۴، آیه۵۱.    
۴۵. نساء/سوره۴، آیه۵۴.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۰۶.    
۴۷. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۹۰.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۴۵.    
۵۰. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۵۱. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدرالمنثور، ج۱، ص۲۶۱.    
۵۲. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۵۳. مائده/سوره۵، آیه۳۰.    
۵۴. مائده/سوره۵، آیه۳۱.    
۵۵. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۶۱۰، ح ۱۲۵.    
۵۶. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۱۰۸-۱۱۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵۷. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۲۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۵۸. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۱۱۲-۱۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵۹. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۱۱۳-۱۱۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۰، ص۵۵۴، برگرفته از مقاله «آثار حسد».    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار