• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کُتَک

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



منبع: کُتَک


کتک به معنای زدن ضربه یا ضرباتی بر بدن خود یا دیگری است.
از احکام آن در ابواب مختلف، همچون طهارت، صلات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، اجاره، نکاح، کفارات، حدود، قصاص و دیات سخن گفته‌اند.



کتک زدن انسان محترم، مانند مسلمان به ناحق، مصداق آزار و اذیت و ظلم به او و حرام است.
[۱] خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک، ج۷، ص۱۱۹.
[۳] شاهرودی، سیدمحمود، کتاب الحج، ج۱، ص۳۵۳.
بر پایه روایتی، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چند دسته را لعنت کردند. از جمله کسی که دیگری را به ناحق کتک بزند.


کتک زدن کودک غیر ممیز، همچنین ممیز بر اثر غضب و یا با هدف تشفی قلب حرام است، لیکن برای تادیب با شرایطی جایز میباشد.
تادیب کودک یا به جهت ارتکاب گناهی است که اگر بالغ مرتکب آن شود، حد یا تعزیر بر او جاری می‌گردد و یا به جهت ترک آداب اجتماعی و انسانی و اخلاق نیک می‌باشد. گونه نخست تادیب به تصریح برخی واجب است. مقدار تادیب متناسب با گناه ارتکابی و سن کودک خواهد بود.
[۷] مومن، محمد، مبانی تحریر الوسیلة، (الحدود)، ص۵۲۰-۵۲۲.
گونه دوم تادیب که به مصلحت کودک بر می‌گردد، در صورت عدم ترتب فساد بر ترک آن، واجب نخواهد بود، لیکن جایز و افضل است. در مقدار تادیب اختلاف است. بدون شک زدن افزون بر مقدار حصول تادیب با آن حرام است. ظاهر کلام برخی عدم جواز زدن بیش از شش ضربه با رعایت رفق و مدارا است.
[۱۳] حلی، احمد بن محمد، المهذب، ج۲، ص۵۵۲.
ظاهر کلام برخی دیگر عدم جواز زدن بیش از ده ضربه است. برخی نیز زدن افزون بر ده ضربه را در صورت نیاز به آن در حصول تادیب مکروه دانسته‌اند. بعضی احتیاط را در زدن به مقدار سه ضربه و عدم تجاوز از آن دانسته‌اند. برخی گفته‌اند: ملاک، حصول تادیب است که به نظر ولی کودک بستگی دارد.
بدون شک، ولی کودک برای تادیب می‌تواند او را بزند. آیا معلم هم نسبت به شاگردش چنین اختیاری دارد؟ این حق برای معلم نیز وجود دارد، لیکن به قول برخی، مشروط به اذن ولی کودک است و بدون آن حق زدن کودک را ندارد در مقدار زدن نیز برخی افزون بر سه ضربه را جایز ندانسته‌اند.
سرپرست یتیم نیز در این مسئله حکم ولی را دارد و می‌تواند برای تادیب او را بزند.
[۲۷] شهید ثانی، رسائل، ج۱، ص۱۶۵.

در روایات از کتک زدن فرزندی که نام محمد و فاطمه بر او نهاده‌اند، نهی شده است، از این‌رو، این عمل کراهت دارد.


چنانچه از زوجه نسبت به حقوق واجب زوج، نشانه‌های نافرمانی (نشوز) آشکار گردد، زوج ابتدا باید او را نصیحت کند اگر سودمند نبود، در بستر به او پشت کند یا بستر خود را از او جدا کند. اگر این نیز اثر نبخشید، می‌تواند با هدف تادیب و اصلاح و نه انتقام و تشفی ـ او را بـه آرامی در حدی که موجب جراحت زخم و کبودی نشود، کتک بزند. کتک زدن وی پس از اطاعت جایز نیست.


زن مرتد کشته نمی‌شود، بلکه در صورت عدم توبه به زندان افکنده و در غذا بر او سخت گرفته می‌شود و در اوقات نماز کتک زده می‌شود تا توبه کند


کتک زدن برده خطا کار برای تادیب جایز است. برخی پنج تا شش ضربه و برخی تا ده ضربه را برای تادیب جایز دانسته‌اند. بعضی زدن بیش از ده ضربه را در صورت نیاز به آن، مکروه دانسته‌اند.
چنانچه مولا برده‌اش را در پی ارتکاب گناهی که موجب حد نیست، به مقدار حد بزند، مستحب است او را آزاد کند. برخی قدما آزاد کردن برده را در این صورت واجب دانسته‌اند


زدن حیوان هنگام کند راه رفتن با توانایی بر شتاب گرفتن جایز است. در روایتی آمده است: «هر زمان راه رفتن حیوان مانند زمان راه رفتنش به سوی مرتع شتاب نداشته باشد، زدن آن جایز است»، لیکن زدن به صورت حیوان و لعن کردن آن مکروه است.
کسی که برای تربیت حیوان اجیر شده یا کسی که چارپایی را کرایه کرده است می‌تواند در صورت نیاز، در حد متعارف آن را بزند، چنانچه بر اثر زدن حیوان تلف شود، ضامن نخواهد بود، مگر آنکه زدن بیش از حد متعارف باشد
سزاوار است جز هنگام نیاز از زدن حیوان پرهیز گردد. ضمان کتک زدن چنانچه کودک و شاگرد بر اثر کتک زدن ولی و معلم و زن ناشزه بر اثر کتک زدن شوهرش آسیب ببیند یا بمیرد، بر ضمان ولی، معلم و شوهر هرچند زدن در حد متعارف باشد ادعای اجماع شده است. برخی ولی را ضامن ندانسته و الحاق شوهر به ولی را نیز در عدم ضمان بعید ندانسته‌اند.
ضربه زدن به صورت دیگری در صورتی که منجر به ورم کردن صورت گردد، موجب ثبوت ارش خواهد بود. در صورت سرخ شدن صورت دیه آن یک دینار و نصف و در صورت کبود شدن سه دینار و در صورت سیاه شدن، به قولی شش دینار و به قولی دیگر سه دینار است دیه ضربه زدن به دیگر اعضای بدن در صورت سرخ شدن سه چهارم، دینار در صورت کبود شدن یک دینار و نصف و در صورت سیاه شدن یک دینار و نصف یا سه دینار بنابر اختلاف دیدگاه‌ها - می‌باشد.
در دیه ضربه زدن به سر اختلاف است. برخی آن را ملحق به صورت و برخی حکم به ثبوت ارش کرده‌اند.
کتک زدن دیگری بدون قصد کشتن و با غیر آلت قتل در صورتی که منجر به مرگ او شود قتل شبه عمد به شمار می‌رود.


زدن در مقام دفاع از خود در صورتی جایز است که دفع مهاجم متوقف بر آن باشد و با فریاد کردن و مانند آن، امکان دفع نباشد. حکم زدن در مقام امر به معروف و نهی از منکر نیز همین است.


ضربه زدن به بدن و سر و صورت خود حتی در مرگ کسی جایز نیست مگر در عزای سالار شهیدان و نیز دیگر معصومان (علیهم‌السّلام).


۱. خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک، ج۷، ص۱۱۹.
۲. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۸، ص۲۲۵.    
۳. شاهرودی، سیدمحمود، کتاب الحج، ج۱، ص۳۵۳.
۴. گلپایگانی، سیدمحمدرضا، الدر المنضود، ج۲، ص۲۸۱.    
۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۹، ص۲۱.    
۶. لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (الحدود)، ص۴۲۴.    
۷. مومن، محمد، مبانی تحریر الوسیلة، (الحدود)، ص۵۲۰-۵۲۲.
۸. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۴۵-۴۴۶.    
۹. گلپایگانی، سیدمحمدرضا، الدر المنضود، ج۲، ص۲۸۲.    
۱۰. لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (الحدود)، ص۴۲۴ – ۴۲۵.    
۱۱. گلپایگانی، سیدمحمدرضا، الدر المنضود، ج۲، ص۲۸۵.    
۱۲. شیخ طوسی، النهایة، ص۷۳۲.    
۱۳. حلی، احمد بن محمد، المهذب، ج۲، ص۵۵۲.
۱۴. حلی، احمدبن‌ادریس، کتاب السرائر، ج۳، ص۵۳۴.    
۱۵. حلی، جعفر بن حسن، المختصر النافع، ص۲۲۱.    
۱۶. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۵، ص۳۹۸.    
۱۷. شهید ثانی، الروضة البهیة، ج۹، ص۱۹۳.    
۱۸. فیض کاشانی، محمدمحسن، النخبة، ص۱۸۰.    
۱۹. اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة، ج۱۳، ص۱۷۸-۱۸۰.    
۲۰. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۴۴-۴۴۶.    
۲۱. خمینی، روح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۴۷۷.    
۲۲. گلپایگانی، سیدمحمدرضا، الدر المنضود، ج۲، ص۲۸۶.    
۲۳. خوئی، سیدابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۳۴۱.    
۲۴. گلپایگانی، سیدمحمدرضا، الدر المنضود، ج۲، ص۲۸۵-۲۸۶.    
۲۵. لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (الحدود)، ص۴۲۶-۴۲۷.    
۲۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۴۷۸.    
۲۷. شهید ثانی، رسائل، ج۱، ص۱۶۵.
۲۸. لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (الحدود)، ص۴۲۶.    
۲۹. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۳۰.    
۳۰. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱۰، ص۳۴۴-۳۴۵.    
۳۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۴۸۲.    
۳۲. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۰۱-۲۰۷.    
۳۳. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱۳، ص۳۵.    
۳۴. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۱۱-۶۱۲.    
۳۵. موسوی سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۲۸، ص۱۳۷.    
۳۶. شیخ طوسی، النهایة، ص۷۳۲.    
۳۷. حلی، احمد بن ادریس، کتاب السرائر، ج۳، ص۵۳۴.    
۳۸. حلی، حسن بن یوسف، تلخیص المرام، ج۳۲۳.    
۳۹. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱۴، ص۴۵۵.    
۴۰. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۴۶.    
۴۱. شیخ طوسی،النهایة، ص۷۳۲.    
۴۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۴۸۷-۴۸۸.    
۴۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۴۸۲.    
۴۴. حلی، احمد بن ادریس، کتاب السرائر، ج۲، ص۴۶۳.    
۴۵. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۳، ص۱۱۷-۱۱۸.    
۴۶. محقق کرکی، جامع المقاصد، ج۷، ص۲۷۹-۲۸۰.    
۴۷. عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة، ج۱۹، ص۸۲۵.    
۴۸. حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۰، ص۴۸.    
۴۹. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۷، ص۲۸۹.    
۵۰. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۰۷.    
۵۱. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۴۴.    
۵۲. لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (الدیات)، ص۵۴-۵۵.    
۵۳. عاملی، سیدمحمد بن علی، نهایة المرام، ج۱، ص۴۲۸.    
۵۴. سبزواری، محمدباقر بن محمدمومن، کفایة الاحکام، ج۲، ص۲۶۹-۲۷۰.    
۵۵. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۴۶-۳۴۸.    
۵۶. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۱۶-۱۷.    
۵۷. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۵۱.    
۵۸. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۷۴-۳۸۳.    
۵۹.فیض کاشانی، محمدحسن، مفاتیح الشرائع، ج۲، ص۱۷۵.    
۶۰. طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۱۳۱.    
۶۱. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۳۷۱.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم‌السلام)، ج۷، ۷۱.







جعبه ابزار