• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کانی‌شناسی ابوریحان‌بیرونی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بیرونی اطلاعات کانی‌شناختی خود را عمدتاً در کتابی مخصوص، یعنی الجماهر فی الجواهر، در روزگار حکومت متزلزل نواده سلطان محمود غزنوی، سلطان ابوالفتح مودود بن مسعود (۴۳۲ـ۴۴۱) و برای ضبط در کتاب‌خانه او تألیف کرده است.



عنوان معروف‌تر کتاب الجماهر فی الجواهر، که در نخستین چاپ آن نیز به کار رفته است (ویرایش دانشمند آلمانی، فریتس کرنکو، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۵/۱۹۳۶)، (کتاب) الجماهر فی معرفةِ الجواهر است، ولی یوسف الهادی در چاپ خود (۱۳۷۴ش /۱۹۹۵؛ در این مقاله همه ارجاع‌ها به این چاپ است)، با استناد به کشف الظنون حاجی خلیفه و منابع دیگر،
[۱] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۲۶، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
عنوان درست را الجماهر فی الجواهر می‌داند (درباره نسخه‌های خطی این کتاب که دو ویراستار مذکور از سه تای آن‌ها استفاده کرده‌اند به این منبع رجوع کنید
[۲] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
برای نسخه‌ها و توضیح‌های دیگر به این منبع رجوع کنید
[۳] پرویز اذکائی، کارنامه ی بیرونی: کتابشناسی و فهرست آثار، ج۱، ص۶۸ـ۶۹، تهران ۱۳۵۲ ش.
).


این تألیف دارای دو بخش کمابیش نامتجانس است.

۲.۱ - بخش اول

یکی مقدمه‌ای
[۴] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۷۵ـ۱۰۱، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
شامل پانزده «تَرویحه» (در این‌جا، تقریباً به معنای «تأمّل»)، و دیگری متن اصلی
[۵] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۰۳ـ۴۳۶، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
درباره « جواهر ».
در این «تَراویح» (جمع ترویحه)، بیرونی، در چهارچوب عقاید مذهبیِ صُلبِ خود، موضوع ارزش «وضعی» (= غیرذاتی، قراردادی) دو فلز گران‌بها، زر و سیم ، را که، به اعتقاد او، حسب مشیّت الهی ، به صورت مسکوک مبنا و معیار تعیین ارزش کالاها و خدمات و نیز وسیله معاملات بازرگانی در جوامع آدمیان شده‌اند، بهانه کرده، هم‌چون عالم دین، معلّم اخلاق ، جامعه شناس ، مُصلح اجتماعی، اقتصاددان و جز این‌ها به تقبیح مفاسدی چون حرص مال ، زر و سیم‌اندوزی ، بُخل ، طلب لذّات جسمانی، ستم‌کاری ، و تحسین مَحامدی چون دهِش ، اِنفاق ، دادگستری ، مروّت ، فتوّت ، پای‌بندی به دین و دولت ، و نیز پاکیزگی تن و پوشاک پرداخته است و، در تأیید نظرات خود، غالباً به آیات قرآنی و شاعران عرب استناد و به روی‌دادهای تاریخی و گاهی افسانه‌ای تمثیل کرده است.
گرچه یکی از افاضل روزگار ما در تقدیر مقدمه مزبور بیرونی بسیار غلو کرده
[۶] سامی خلف حمارنه، «مقدمه کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر للبیرونی»، ج۱، ص۵ به بعد، مجلة تاریخ العلوم العربیة، ج ۷، ش ۱ و ۲ (۱۹۸۳).
آن را «سَلَف مقدمه مشهور ابن خلدون (بر کتاب تاریخ او، کتاب العِبَر)» دانسته است، ولی از حیث روش تحقیق تاریخی، عمق و وسعت تفکر در فلسفه تاریخ تمدن و در جامعه شناسی، ابوریحان درخورِ مقایسه و برابری با ابن خلدون نیست.

۲.۲ - بخش دوم

بخش دوم در وصف «جواهر» (جمعِ جوهر، معرّب گوهر فارسی) است.
در اصطلاح ابوریحان، جوهر، نه به معنای اصلی آن، یعنی « مروارید »، بلکه به معنای سپسین آن در عربی، یعنی «هر سنگی که چیزی سودمند از آن استخراج توان کرد» (رجوع کنید به معلوف ، زیرِ الجوهر ؛ به تعبیر درست‌تر، «هر کانی و شِبْهِکانی سودمند») به تعبیر درست‌تر، «هر کانی و شِبْهِکانی سودمند»)، و جواهر نه به معنای کنونی آن در فارسی و عربی (= اَحجار کریمه، سنگهای گرانبها) به کار رفته اند.
بدین‌سان، در این تألیف «جواهر» شامل احجار کریمه (مثلاً الماس ، فیروزه )، فلزها (به معنای امروزی، مثلاً آهن، جیوه)، بعض آلیاژها (مثلاً برنج)، و تحجّرات آلی و غیرآلی (مثلاً کهربا، مُهره مار، مروارید) می‌شود، به این تفصیل :(گروه‌بندی و ترتیب ذکر مواد طِبق ترتیب ابوریحان ؛ املای نام‌های مواد طبق چاپ الهادی)
۱) «جواهر»: یاقوت ، لعل ، بَذَخْشی، بیجاذی، الماس، سُنْباذَج، لؤلؤ، زمرّد، فیروزَج، عقیق، جَزْع، بلّور، بُسَّذ، جمست، لازَوَرد، دَهْنَج، یَشْم، باذْزَهر، حَجَر التَّیس، مومیای، خَرَز، الحَیّات، ختو، کهربا، مغناطیس، خماهن و کوک، شاذَنَج، حجرالحلق، الحجر الجالِب لِلْمَطَر، زُجاج، مینا، قِصاع صینیّة، و اذرک؛
۲) «فلزات»: زِئبَق، ذَهَب، فِضّه، نُحاس، حدید، رَصاص، اُسْرُب خارَصینی؛
۳) «المعمولات و الممزوجات بالصَّنعَة» (= آلیاژها) : شَبَه، اسفیذروی، بتروی، طالیقون.
در پایان، بیرونی بخشی از کتاب الاءکلیل همدانی (؟) درباره کان‌های یَمَن را نقل کرده است.
شرح هر مادّه معمولاً شامل این اطلاعات است: ماهیّت، ویژگی‌ها (از جمله، «وزنِ مخصوص»، در مورد ۹ «جواهر» و ۹ «فلز»)، گونه‌ها، منابع (جغرافیایی)، نام‌ها (به چند زبان ــ فارسی، هندی، یونانی، سریانی، و جز این‌ها)، کاربرد، بهای گونه‌ها، و حکایت‌هایی درباره آن مادّه.
بیرونی غالباً برای تبیین یا تأیید مطلبی، و گاه صرفاً برای اظهار تبحّر در شعر عرب ، به شاعران عرب استشهاد کرده است.


ابوریحان بیرونی در الجماهر فی الجواهر از منابع مختلفی اخذ نموده است.

۳.۱ - کتب در دسترس بیرونی

بیرونی ادعا کرده که فقط به دو تألیف در این فن دسترسی داشته است:
۱) کتاب الجواهر و الاشباه یعقوب بن اسحاق کِنْدی (متوفی ح۲۵۲)، که، به گمان او، «دوشیزگی آن (فن) را برداشت و به ذُروه آن رسید» («اِفتَرَعَ... عُذْرَتَهُ و طهر ذُروَتَهُ»)
[۷] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۰۳، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.

۲) مقاله فارسی نصر بن یعقوب دینوری (هم‌روزگار آل بویه در نیمه اول سده چهارم)، که، به گفته بیرونی،
[۸] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۰۳، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
«در بیشتر (موضوعات) تابعِ کِنْدی» بود.
بیرونی می‌گوید کوشیده است که چیزی از محتویات این دو تألیف را از قلم نیندازد، و مسموعات خود را به آن‌ها بیفزاید.
[۹] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۴، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.

به جز مسموعات، بیرونی تجارب و مشاهدات خود را هم در الجماهر گنجانده است (مثلاً رجوع کنید به مبحث زُمرّد
[۱۰] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۲۶۲ به بعد، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
).

۳.۲ - مأخذ عمده بیرونی



۳.۲.۱ - ابن ماسویه

درباره مآخذ بیرونی باید گفته شود که، بر خلاف ادعای او، کِنْدی نخستین کسی نبود که فن کانیشناسی را «اِفتراع» کرد! هم‌روزگار و مرتبط با کندی، ابو زکریا یوحنّا/ یحیی بن ماسویه بود (متوفی ۲۴۳)، صاحب کتاب الجواهر و صفاتها، که کندی بیش‌تر معلومات جواهرشناختی خود را از آن گرفته و، بی این‌که مأخذ خود را ذکر کند، آن اطلاعات را به لفظ یا به معنی نقل کرده است.
[۱۱] ابن ماسویه، کتاب الجواهر و صفاتها، ج۱، ص۱۳، چاپ عماد عبد السلام رؤوف، قاهره ۱۹۷۶.

بدین‌سان، ابن ماسویه، به طور غیرمستقیم، یکی از مآخذ عمده ابوریحان بوده است.
چون ابن ندیم
[۱۲] ابن ندیم، کتاب الفهرست، ج۱، ص۳۲۰، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰ ش.
دو رساله از کندی در کانیشناسی ذکر کرده است، رسالة فی انواع الجواهر الثمینة و غیرها و رسالة فی انواع الحِجارَة، که هر دو ظاهراً از دست رفته‌اند، معلوم نیست منظور بیرونی کدام‌یک از این دو اثر کندی است.

۳.۲.۲ - تألیفات مستقل

به جز آثار مذکورِ ابن ماسویه و «اِمام المجتهدین» (= کندی، به تشخیص بیرونی)، هم تألیفات مستقل دیگری به عربی درباره کانی‌ها بوده است و هم بررسی‌هایی در ضمن تألیفاتی کلّی‌تر.
از تألیفات مستقل، به جز سه تألیف جابر بن حیّان (متوفی ۲۰۰)، باید به ویژه کتاب الاحجار منسوب به ارسطو ، ترجمه عربی لوقا بن اِسرافیون (کذا؛ سده چهارم ؟ ویرایش و ترجمه آلمانی یولیوس روسکا)، را ذکر کرد، که شامل وصف هفتاد مادّه کانی و شبه کانی است.

۳.۲.۳ - تألیفات غیرمستقل

مهم‌ترین تألیفات غیرمستقل کتاب مشهور حکیم نام‌دار یونانی دیوسکوریدس (سده اول میلادی)، به غلط معروف به کتاب الحشائش (عنوان درست‌تر: کتاب فی الادویة المفردة)، است که بیرونی در کتاب دیگر خود، الصیدنة او را بسیار ستوده و از او بسیار نقل کرده است.
کتاب دیوسکوریدس شامل وصف تقریباً صد کانی و شبه کانی نیز هست.
تألیف بسیار مهم دیگری که ادعای ابوریحان را درباره تقدّم کِندی باطل و جهل (یا تجاهل) او را در مورد منابع جواهرشناسیِ پیش از خود معلوم می‌کند، a ¤ks ¦ i Ratnapar («ارزشیابی جواهرات») است که به زبان باستان هندوان ( سانسکریت ) پیش از سده ششم میلادی هم‌چون راهنمایی فنّی برای جوهریان هند تألیف یافته است (درباره این کتاب، وسعت و دقت شگفت‌انگیز محتویات آن، و بعض نکات دیگر، از جمله، «معیار/ استانداردسازی» «جواهر نُه‌گانه» که نُه «جوهر» ابوریحان را به یاد می‌آورد، رجوع کنید به م. کین و م. جنکینز، به نقل از ل. فینو (۱۸۹۶ میلادی)، مقاله «جوهر» در د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۵ ـ۶، ص ۲۵۸).
هند (یعنی هند و پاکستان کنونی) از روزگاران قدیم منبع احجار کریمه بود، از آن‌جا و نواحی نزدیک آن (سَرَندیب/ سیلان، «هندوچین» و کوهستان بَدَخشان) شمار شگفت‌انگیزی از سنگ‌های گران‌بها به دست می‌آمد، و هند هم‌چون بازاری برای جواهرات ، حتی جواهری از کشورهای دوردست (مثلاً، یاقوت برمه و زمّرد مصر)، بود.
از سوی دیگر، می دانیم که ابوریحان سانسکریت را، به ویژه در دوره وابستگی‌اش به حکومت سلطان محمود (از حدود ۴۰۸ تا مرگ محمود)، کشورگشای چپاول‌گرِ زر و جواهر پرستش‌گاه‌های هندوان، چندان آموخته بود که می‌توانست «کتاب‌هایی از سانسکریت به عربی، و بالعکس، ترجمه کند»، و چنان خوب با فرهنگ هند آشنا شده بود که توانست یکی از شاه‌کارهای خود، تحقیق ما للهند، را درباره هند بنگارد.
لذا، بی اطلاعی (ظاهری) او از ka ¤s ¦ i Ratnapar عجیب می‌نماید.

۳.۲.۴ - کتب مجهول المؤلف

بیرونی به کتاب‌هایی مجهول المؤلف و به دانشمندان عدید دیگری هم استشهاد کرده است، به ویژه به حمزة بن الحسن اصفهانی (۲۸۰ـ۳۶۰)، که ابوریحان بارها در مورد نام‌های کانی‌ها و چند بار درباره ماهیّت خودِ کانی‌ها از او نقل کرده است، چنان‌که گویی حمزه کتاب مستقلی هم درباره جواهر داشته، که نامی از آن در مراجع نیست (بیرونی یک بار،
[۱۳] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۳۵۲، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
ظاهراً به چنین کتابی اشاره می‌کند).

۳.۲.۵ - معاصران بیرونی

از معاصران بیرونی، حسن و حسین، دو برادر از اهل ری بودند، ظاهراً جواهرشناسان رسمی دربار محمود و مسعود غزنوی، و خبیر در انواع جواهر و اخبار آن‌ها.
بیرونی بارها به عنوان «الاخَوان الرّازیان» از آنان یاد و به نظراتشان استشهاد کرده است (مثلاً در این صفحات
[۱۴] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۳۰، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
[۱۵] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۴۸، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
[۱۶] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۳۷۰، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
) (درباره دیگر مآخذ فرعی و درجه دوم بیرونی به این منبع رجوع کنید
[۱۷] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۵ـ۲۶، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
).


الجماهر مقامی استثنایی در ادبیات کانی‌شناختی دوره اسلامی دارد، به چند دلیل:

۴.۱ - مبسوط و دقیق‌تر بودن

نخست این‌که از همه تألیفات کانی‌شناختی پیشین و سپسین به زبان عربی مبسوط‌تر، دقیق‌تر و آموزنده‌تر است (از میان تصنیفاتِ پیش از آن، مقایسه کنید با رساله کوتاهِ موجود ابن ماسویه، و از میان متأخران، با تألیف احمد بن یوسف تِیْفاشی (متوفی ۶۵۱)، أزهار الافکار فی جواهر الاحجار).

۴.۲ - بحث درباره کانی‌ها

دیگر این‌که، بر خلاف تألیفات دیگر، الجماهر یک تصنیف کانی‌شناختی صِرف و «خشک» نیست، بلکه بیرونی، به مناسبت، در باره نام‌های کانی‌ها بحث می‌کند، داستان‌هایی در باره آن‌ها حکایت می‌کند (غالباً با نقد صحّت و سُقم آن‌ها)، و، به دلیل تبحّر در زبان و ادب عرب، مطالب خود را با اسلوبی ادیبانه و مرصَّع، ولی گاهی دشوارْ فهم، بیان می‌کند.
اگر مضامین «فلسفی» و اخلاقی مقدمه کتاب را هم به حساب ارزش الجماهر بگذاریم، دامنه جذّابیّت و سودمندی آن باز هم گسترده‌تر می‌شود.

۴.۳ - محاسبه وزن مخصوص کانی‌ها

سوم، و از لحاظ علمی از همه مهم‌تر، این که بیرونی، با استفاده از «قانون ارشمیدس» (متوفی ۲۱۲ ق م)، «وزن مخصوص» هجده سنگ و فلز گران‌بها و جز این‌ها را برای نخستین بار در دوره اسلامی تعیین کرد.


بیرونی ابزار و روش کار هیدروستاتیک خود را نه در الجماهر بلکه در رساله‌ای جداگانه، مقالة فی النِسَب الّتی بَینَ الفلزّات والجواهر فی الحَجْم، وصف کرده است (مذکور در فهرست آثارش که خود او در ۴۲۷ نگاشته است؛ درباره نسخه خطی این مقاله و بررسی‌های دانشمندان اروپایی، به ویژه ا. ویدِمان، درباره محتوای آن به این منبع رجوع کنید
[۱۸] ابوالقاسم قربانی، بیرونی نامه: تحقیق در آثار ریاضی استاد ابوریحان بیرونی، ج۱، ص۵۱، تهران (۱۳۵۳ ش).
).
ابوالفتح عبد الرحمان خازنی (متوفی ۵۵۰) در میزان الحکمة و سپس سَعْد الدین تفتازانی (متوفی ۷۹۱) در شرح المقاصد خود، شرح ابزار و روش او را از مقاله مذکور نقل کرده‌اند.
بنا بر این منقولات، بیرونی برای اندازه‌گیری و محاسبه وزن‌ها و حجم‌های نِسْبی و نیز «وزن مخصوص» کانی‌ها و جز آن‌ها، زر را به عنوانِ «قُطْب» (= معیار، سَنْجه) در مورد فلزهای سخت، و «یاقوت غُباری» (یا «یاقوت آسْمان‌جونی» = آسمان‌گونی) را در مورد سنگ‌های گران‌بها و اَشباه آن‌ها به کار می‌برده است.
ابزار اندازه‌گیری او، که خود طرّاحی کرده بود، شاملِ «اِبْریق» ی بود دارای یک «میزاب» (در این‌جا = لوله مُنحنی، مانند لوله بعض آفتابه‌ها)، و ترازویی که یک کفّه آن را درست در زیر «رأس» (سَر) میزاب قرار می‌داد.
ابریق را پُر از آب می‌کرد و یک صد مثقال از فلز یا سنگ یا مادّه منظورِ دیگر را در آوند می‌گذاشت و وزن و حجم آبی را که جا به جا شده از راه میزاب به کفّه ترازو می‌ریخت، می‌سنجید و، بدین‌سان، «وزن مخصوص» (در اصطلاح کنونی: نسبت چَگالی فلان مادّه به چگالی حجمِ برابری از آب) را معیّن می‌کرد.
بیرونی خوب دریافته بود که دقت اندازه‌گیری بستگی به چند عامل دیگر به جز شکل و ریخت آوند هم دارد: پاکی کامل مادّه منظور، خلوص آبِ مبنای سنجش و دمای آب که در چگالی آن مؤثر است.
لذا بیرونی برای آزمایش‌های هیدروستاتیکِ خود، همیشه از نقطه معینی از رود جیحون نزدیکِ جُرجانیّه (پایتخت ناحیه خوارزم) و آن هم در اوایل پاییز آب بر می‌داشت.
بیرونی بیش‌تر این آزمایش‌ها را در دوره اقامت خود در جرجانیه، حدوداً از ۳۹۹ تا ۴۰۷، یعنی پیش از آن‌که در ۴۰۸ به اجبار سلطان جَبّار به غَزنه برود (یعنی سال‌ها پیش از نگارش الجماهر در اواخر زندگی خود) انجام داد و سپس در سال‌های اقامت در غزنه ، از ۴۰۸ تا ۴۲۷، با دسترسی به جواهرات خزانه سلطان محمود و با استفاده از آب رودخانه غزنه، به ادامه و تدقیق آزمایش‌های خود پرداخت.
به گزارش بلوچ، «ابوریحان و پیروان او جدول استانداردی تهیه کرده (بودند) از مقدار آبی که از ابریق (مذکور) بیرون (می‌ریخت) وقتی که (۱) صد مثقال زر، سیم یا هر فلز/ کانی دیگری را در آن آوند (می گذاشتند)؛ (۲) نُه فلز/ کانی مختلف را که حجماً برابر صد مثقال زر باشد، در آن (می‌گذاشتند)؛ و (۳) جواهراتی حجماً برابر صد مثقال یاقوت اسمان‌جونی در آن (می‌انداختند).
آنان هم‌چنین تفاوت اوزانی حجماً معادل صد مثقال را در بیرون و در درون آب تعیین کرده‌اند.» (برای شرح این مسائل به روایت خازنی و تفتازانی رجوع کنید).


آزمایش‌های بیرونی چندان دقیق بود که نتایج آن‌ها، یعنی «وزن مخصوص» های موادّ منظور، به ارقامی که قرن‌ها پس از او دانشمندان غربی با روش‌ها و محاسبات جدید به دست آوردند، بسیار نزدیک است.
به عنوان مثال، «وزن مخصوص» پنج مادّه را طبق محاسبه ابوریحان ، کلمان ـ موله و بلتون در این‌جا ذکر می‌کنیم: (برای این مواد و موادّ دیگر به این منبع رجوع کنید
[۱۹] ابوالقاسم قربانی، بیرونی نامه: تحقیق در آثار ریاضی استاد ابوریحان بیرونی، ج۱، ص۵۲ ـ۵۳، تهران (۱۳۵۳ ش).
) این پژوهش‌های فیزیکی ابوریحان، به جز ارضای کنجکاوی علمی او، انگیزه‌ای عملی نیز به سود صاحبان جواهر و زر و سیم (عمدتاً، حکم‌رانان و قدرت‌مندان آن زمان) داشته است.
بیرونی می‌خواست (یا از او خواسته بودند) که با آزمایش‌ها و پژوهش‌هایی دقیق، ایشان را از چونی و بهای جواهر و سیم و زر تاراجی یا اهدایی آگاه و تقلّبات رایج غَشّاشان را آشکار کند.


در الجماهر، بیرونی نظراتی هم در باره منشأ کانی‌ها و شبه کانی‌ها و کیفیّت تکوّن تدریجی آن‌ها و در باره بعض موضوع‌های «علمی» دیگر، اظهار کرده است (مثلاً، در اصلْ، بلورْ آبِ جاری منعقد شده است
[۲۰] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۲۹۶، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
[۲۱] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۳۰۰، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
)، که عمدتاً برگرفته از عقاید پیشینیان یونانی (ارسطو و دیگران) و از لحاظ دانشِ امروزی، مردود است.
شاید جالب‌ترین مساهمه او به شناختِ چونی تکوّنِ «جواهر» اشاره به چگونگی تکوّن مروارید باشد، که تا پیش از او نظر غالب این بود که صدف مروارید گاهی از تَهِ دریا به سطح آب می‌آید و قطره‌های باران را می‌بلعد، سپس به جای‌گاه خود در ته دریا باز می‌گردد، و بعضی از آن قطره‌ها در بطن صدف مبدَّل به مروارید (هایی) می‌شوند؛ اما بیرونی، پس از شرح صدف مرواریدساز، به نقل از قائلی نامذکور، می‌گوید که «مروارید در ته دریا... به خودی خود («مِن ذاتِه») متولّد می‌شود و نَه از قطره (باران)، چنان‌که گفته شده است».
[۲۲] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۲۳۳، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.



بعض دانشمندان جدید ابوریحان را پیش‌گام چارلز داروین (۱۸۰۹ـ۱۸۸۲) در بیان نظریّه «تکامل/ تطوّر/ تحوّل» جانوران دانسته‌اند و مستند آنان جمله‌ای از بیرونی در الجماهر
[۲۳] ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۵۴، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
است که طبق آن «آدمی از (میان دیگر) انواع به سوی آدمیّت فراز رفت چنان‌که از (مرحله) سگی به خرسی و سپس بوزینگی ارتقاء یافت تا این‌که انسان شد».
این برداشت، ناشی از خطا در فهم درست عبارت بیرونی است؛ او در تبیین مراد علمای طبیعی که می‌گویند «آدمی نسبت به سایر انواع حیوان به بالاترین مرتبه کمال رسیده است»، جمله مذکور را آورده و ضمن نادرست خواندن آن تأکید کرده است که علمای طبیعی نیز چنین نظری ندارند.
در واقع، بیرونی به همان آموزه‌های سنّتی درباره آفرینش انواع پای‌بند بوده است. (برای بحث درباره « داروینیسم » مفروضِ ابوریحان به این منبع رجوع کنید
[۲۴] عبد الجواد فلاطوری، «اندیشه فلسفی بیرونی بر اساس اصل تکامل تدریجی»، ج۱، ص۵۱۱ـ۵۲۵، در یادنامه بیرونی، الف: مجموعه سخنرانیهای فارسی، تهران ۱۳۵۳ ش.
).


(۶۷) ابن ماسویه، کتاب الجواهر و صفاتها، چاپ عماد عبد السلام رؤوف، قاهره ۱۹۷۶.
(۶۸) ابن ندیم، کتاب الفهرست، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۶۹) ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۷۰) پرویز اذکائی، کارنامه ی بیرونی: کتابشناسی و فهرست آثار، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۷۱) احمد بن یوسف تیفاشی، کتاب أزهار الافکار فی جواهرالاحجار، چاپ محمدیوسف حسن و محمود بسیونی خفاجی، قاهره ۱۹۷۷.
(۷۲) سامی خلف حمارنه، «مقدمه کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر للبیرونی»، مجلة تاریخ العلوم العربیة، ج ۷، ش ۱ و ۲ (۱۹۸۳).
(۷۳) عبد الجواد فلاطوری، «اندیشه فلسفی بیرونی بر اساس اصل تکامل تدریجی»، در یادنامه بیرونی، الف: مجموعه سخنرانیهای فارسی، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۷۴) ابوالقاسم قربانی، بیرونی نامه: تحقیق در آثار ریاضی استاد ابوریحان بیرونی، تهران (۱۳۵۳ ش).
(۷۵) لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام، بیروت ۱۹۹۶، چاپ افست قم ۱۳۷۶ ش.


۱. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۲۶، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۲. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۳. پرویز اذکائی، کارنامه ی بیرونی: کتابشناسی و فهرست آثار، ج۱، ص۶۸ـ۶۹، تهران ۱۳۵۲ ش.
۴. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۷۵ـ۱۰۱، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۵. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۰۳ـ۴۳۶، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۶. سامی خلف حمارنه، «مقدمه کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر للبیرونی»، ج۱، ص۵ به بعد، مجلة تاریخ العلوم العربیة، ج ۷، ش ۱ و ۲ (۱۹۸۳).
۷. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۰۳، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۸. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۰۳، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۹. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۴، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۰. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۲۶۲ به بعد، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۱. ابن ماسویه، کتاب الجواهر و صفاتها، ج۱، ص۱۳، چاپ عماد عبد السلام رؤوف، قاهره ۱۹۷۶.
۱۲. ابن ندیم، کتاب الفهرست، ج۱، ص۳۲۰، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰ ش.
۱۳. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۳۵۲، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۴. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۳۰، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۵. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۴۸، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۶. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۳۷۰، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۷. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۵ـ۲۶، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۸. ابوالقاسم قربانی، بیرونی نامه: تحقیق در آثار ریاضی استاد ابوریحان بیرونی، ج۱، ص۵۱، تهران (۱۳۵۳ ش).
۱۹. ابوالقاسم قربانی، بیرونی نامه: تحقیق در آثار ریاضی استاد ابوریحان بیرونی، ج۱، ص۵۲ ـ۵۳، تهران (۱۳۵۳ ش).
۲۰. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۲۹۶، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۲۱. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۳۰۰، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۲۲. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۲۳۳، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۲۳. ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۵۴، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۲۴. عبد الجواد فلاطوری، «اندیشه فلسفی بیرونی بر اساس اصل تکامل تدریجی»، ج۱، ص۵۱۱ـ۵۲۵، در یادنامه بیرونی، الف: مجموعه سخنرانیهای فارسی، تهران ۱۳۵۳ ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «کانیشناسی ابوریحان بیرونی»، شماره۲۴۵۵.    






جعبه ابزار