پلیدی بیخردان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
آیه ۱۰۰
سوره یونس به
پلیدی بی خردان اشاره شده است.
قرار دادن
پلیدی بر
بی خردان، از ناحیه
خداوند است.
«وما کان لنفس ان تؤمن الا باذن الله ویجعل الرجس علی الذین لایعقلون»؛ (اما) هیچ کس نمیتواند
ایمان بیاورد، جز به
فرمان خدا (و توفیق و یاری و
هدایت او)! و
پلیدی (
کفر و
گناه ) را بر کسانی قرارمیدهد که نمیاندیشند.
آخرین جمله
آیه یعنى ((و یجعل الرجس على الذین لا یعقلون )) هرگز نباید به معنى
جبر تفسیر شود، چرا که جمله ((لا یعقلون )) دلیل بر
اختیار آنها است ، یعنى نخست افرادى از تعقل و تفکر و اندیشه سرباز مى زنند، سرانجام به این مجازات گرفتار مى شوند که ((رجس )) و
پلیدى شک و
تردید ، و تاریک دلى ، و بینش نادرست ، بر آنها چیره مى شود، تا آنجا که توانائى ایمان از آنها سلب مى گردد، ولى باید توجه داشت که مقدمات آنرا خودشان فراهم کرده اند، در واقع در چنین مواردى اذن و
فرمان الهی براى ایمان وجود ندارد.
به تعبیر دیگر این جمله اشاره به آن است که اذن و فرمان خدا
بى حساب نیست ، آنها که لایق و شایسته اند مشمول آن مى شوند، و آنها که نالایقند محروم خواهند شد.
ملک - به کسر میم - فقط و فقط از آن خدا است ، پس تنها او است که اصالتا و بدون نیاز به موافقت و اجازه کسى مى تواند در ملک
عالم تصرف کند، و کس دیگرى در این اصالت تصرف شریک او نیست . بله ، مگر اینکه او به بعضى از مخلوقاتش در بعضى از تصرفات اجازه بدهد.
و ایمان به خدا - البته
ایمان اختیارى - و راه یافتن به سوى او مانند سایر موجودات عالم و سایر امور در تحققش محتاج به سببى است خاص به خودش، و این سبب هر چه باشد مؤ ثر واقع نمى شود و سببیتش کار آمد نمى گردد و مسبب خود را که همان
ایمان آدمى است پدید نمى آورد مگر به
اذن خداى سبحان ، لیکن خداى سبحان این اذن را در همه موارد نمى دهد، تنها در خصوص انسانى مى دهد که پذیراى
حق باشد. و اما انسانى که معاند حق است و در برابر حق
لجاجت مى کند خداى تعالى
پلیدى و ضلالت را نصیب او مى کند، (چون خود او با بدى اختیارش سبب
پلیدى و ضلالت را که همان
عناد و لجاجت است انتخاب کرده ) پس امیدى در ایمان آوردن او و
سعادت یافتنش نیست .و اگر خداى تعالى در کارآمد شدن سبب ایمان در مورد انسانى اذن دهد غیر اینگونه انسانهاى معاند و تکذیبگر است ، پس اینکه فرمود: ((و ما کان لنفس ان تومن الا باذن اللّه )) حکمى است عام و حقیقى ، نه صرف اعتبار، حکمى است که داراى ایمان شدن نفوس را منوط و وابسته به اذن خداى تعالى کرده . و در اینکه فرمود: ((و یجعل الرجس ...)) خواست تا استعداد دریافت اذن را از آنهائى که تعقل ندارند
سلب کند و امکان رسیدن به
اذن خدا را مختص غیر این طایفه بسازد.
در آیه شریفه : ((و ما کان لنفس ...)) از شک و تردید (درمقابل ایمان ) به
رجس و
پلیدى تعبیر شده است
و منظور از ((رجس )) در خصوص این آیه چیزى در مقابل ایمان است ، و معلوم است که مقابل ایمان شک و تردید است . پس در این آیه شک و تردید، رجس و
پلیدى خوانده شده . به این معنا که شک مصداقى است که عنوان رجس بر آن
صادق است ، و این رجس در
آیه زیر معرفى شده است : ((و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فى السماء کذلک یجعل اللّه الرجس على الذین لا یؤ منون )).
و نیز در خصوص این آیه منظور از جمله ((الذین لا یعقلون ))
تکذیب کنندگان آیات خدا است ، و از این جهت آنان را
بى عقل خوانده که تکذیب کنندگان
آیات خدا یکى از طوایفى هستند که کلمه عذاب علیه آنان محقق و حتمى شده و از کسانى هستند که خدا بر دلهایشان مهر زده در نتیجه دیگر تعقل نمى کنند، همچنانکه در جاى دیگر در بیان
وضع آنان فرموده : ((و طبع اللّه على قلوبهم فهم لا یعلمون ))
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۲۲۹، برگرفته از مقاله «پلیدی بیخردان».