• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پان‌تورانیسم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پانْ‌تورانیسْم، شباهت صوری میان دو نام «تور» و «تورک» (ترک) پندارها و گمراهی‌هایی را سبب شده است. همین تصورات در سده‌های ۱۳و ۱۴ق/۱۹و ۲۰م تحریف‌ها و دشواری‌هایی را پدید آورد؛ به ویژه آن‌که در برخی از مآخذ محدوده‌هایی خیالی با نام‌های توران و ترکستان در آسیای مرکزی پدید آمد که از دیدگاه جغرافیایی و تاریخی به اثبات نرسیده‌اند. اندیشه‌ پان‌تورانیسم مقدمه‌ای برای پان‌ترکیسم بود.



از سدۀ ۶م که ترکان به آسیای مرکزی راه یافتند، شباهت نام‌های «تور» و «تورک» سبب شد که برخی نام توران و ترکان را یکی بدانند؛ حال آن‌که رابطه‌ای میان این دو نام وجود ندارد
[۱] Barthold, W W, Sochineniya, Moscow, ۱۹۶۳، ج۲، ص۶۶۱.
بعدها صورتی جغرافیایی را برای سرزمین توران مشخص کردند که جز تصور و پندار نبوده است. در این مشخصۀ جغرافیایی دشتهای آسیای مرکزی و جنوب قزاقستان را که شامل بخش بزرگی از صحرای قراقوم و قزل‌قوم است، توران نامیدند. ظاهراً این سرزمین در جنوب به کوپت‌داغ، در غرب به دریای کاسپی (خزر)، در شمال شرق به قزاقستان، در جنوب شرق به کوه‌های تیان‌شان و پامیر، دشت چوی، محدودۀ کوهستانی رود ایلی و دشت‌های اطراف دریاچۀ بالخاش منتهی می‌شده است.
[۲] BSE۳، ج۲۶، ص۳۲۰.

نام ترکستان نیز همین حال را داشت و از سوی فاتحان عرب بر اراضی وسیعی از اراضی آسیای مرکزی نهاده شد. این اراضی بخش بزرگی از سرزمین‌های تابع امپراتوری روسیه (ترکستان روس)، جنوب قزاقستان، سین‌کیانگ (اویغور= ترکستان چین) و شمال افغانستان را شامل می‌شده است. در ۱۲۸۴ق/۱۸۶۷م آن بخش از اراضی آسیای مرکزی که تابع روسیه بود، به صورت استانی تابع فرمانداری کل درآمد. از ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م اراضی مذکور رسماً ترکستان نامیده شد. پس از انقلاب روسیه، در ۱۹۱۸م نواحی نواحی غربی سرزمین مذکور، جمهوری شوروی سوسیالیستی خود مختار ترکستان نامیده شد. پس از سال‌های ۱۳۰۳-۱۳۰۴ش/۱۹۲۴-۱۹۲۵م نام ترکستان از میان رفت و جای خود را به عنوان «آسیای میانه» داد که شامل بخش‌های آسیای مرکزی تابع اتحاد شوروی سابق بود.
[۳] BSE۳، ج۲۶، ص۳۳۸.



واژۀ «تور» به معنای دلیر و پهلوان است.
[۴] Justi, F, Iranisches Namenbuch, Marburg, ۱۸۹۵، ج۱، ص۳۲۹.
تور در زبان سنسکریت نیز به همین معناست. این واژه که به صورت صفت در اوستا آمده، با همین معانی به قوم تورانی (توئیریه۱) اطلاق شده است.
[۵] ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۵۳، تهران، ۱۳۴۰ش.
بعدها از این نام دیوانه و وحشی اراده کرده‌اند، چنان‌که در زبان‌های کردی و گیلکی به همین معنا و مترادف واژۀ دیوانه آمده است.
[۶] ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۵۳-۵۴، تهران، ۱۳۴۰ش.
در فرهنگ گیلکی این واژه با ملایمت بیشتری معنا شده، و به صورت «کم‌خرد و شیرین عقل» آمده است.
[۷] فریدون نوزاد، گیله‌گب فرهنگ گیلکی، ج۱، ص۱۲۲، رشت، ۱۳۸۱ش.
پسوند (ان) همراه با نام تور به دو معنا آمده است که در یکی نام سرزمین را با نام قوم مربوط می‌سازد، چون توران، ایران، گیلان (گِلان)، و دیگری نشانۀ تعلق به قوم است، چون توران به معنای تورها، کردان=کردها، ترکان=ترک‌ها، گیلکان=گیلک‌ها و جز آنها.
[۸] عنایت‌الله رضا، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ج۱، ص۵۵۳، تهران، ۱۳۸۰ش.

در نوشته‌های اسطوره‌ای و دینی ایرانی، فریدون که شاه آریاییان بود، سرزمین خویش را میان ۳ فرزند خود سَلم، تور و ایرج بخش کرد.
[۹] بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، ج۱، ص۱۵۰، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۱۰] ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۵۷، تهران، ۱۳۴۰ش.
نام سلم در نوشته‌های باستان به صورت «سئیریم» و «سرم» آمده است.
[۱۱] ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۵۷، تهران، ۱۳۴۰ش.
[۱۲] یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، ج۲، ص۱۰۸، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۵۶ش.
هریک از بخش‌های مُلک فریدون به نام فرمانروایانشان، سرمان، توران و ایران نام گرفته‌اند. نام سرمان در تاریخ به صورت «سرمت» و در لاتینی «سرمتای» آمده است. طبری نام تور را به صورت «طوج» آورده است.
[۱۳] محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و االملوک، ج۱، ص۲۱۴.
در اوستا و دیگر نوشته‌های کهن، افراسیات پسر پَشَنگ و نوادۀ تور فرزند فریدون بوده است. گذشته از نام افراسیاب که به صورت فرنگرسین و در پهلوی فراسیاک و فراسیا آمده است، از دو برادر او با نام‌های اغرئرث و کرسوزد (اغریرث و گرسیوز) یاد شده است که از نام‌های ایرانی هستند. گذشته از آن به نام‌های تورانی دیگری چون ارجاسپ (ارجت اسپ)، گوپت‌شا، پشنگ، ویسه (وئسک)، پیران (فریان)، هومان، سان، پیلسم، فرنگیس، وراز (گراز) و جز آن‌ها بر می‌خوریم که همه از نام‌های ایرانی هستند.
[۱۴] یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۵۶ش.
نام سرزمین‌هایی که پیکار میان ایران و توران در آن روی داد، چون خشتروسوک بالای کنگ دژ (کنک دیز)، فراخ کرت و جز آن‌ها نیز ایرانی هستند.
[۱۵] یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۵۶ش.
چنین به نظر می‌رسد که کنک‌دیز که بعضی آن را ناحیه‌ای از خاک توران دانسته‌اند، در نظر ایرانیان ورجاوند بود. وجود این نام و دیگر نام‌هایی از این گونه در میان سکاییان مفهوم و روشن بوده است.
[۱۶] عنایت‌الله رضا، ایران و ترکان، ج۱، ص۶۲، در روزگار ساسانیان، تهران، ۱۳۶۵ش.

در نوشته‌های کهن فریان تورانی به عنوان نام شخص و دودمان او آمده است.
[۱۷] ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۶۷، تهران، ۱۳۴۰ش.
برخی از خاورشناسان نام پیران ویسه، سپاه‌بد افراسیاب را فریان دانسته‌اند. طبری این نام را «فیران پسر ویسغان» آورده است.
[۱۸] محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و االملوک، ج۱، ص۵۰۶.
در ضمن وی شخصی به نام فرواک (فریاک) را نوادۀ کیومرث خوانده است.
[۱۹] محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و االملوک، ج۱، ص۱۵۴.
دیاکونف اقوام تور را سکایی و سرزمین آنان را «ایران شرقی» دانسته است.
[۲۰] Diakonov, I M,» VostochnyĮ Iran do Kira «, Istoriya Iranskogo gosudarstva i Kultury, ed B G Gafurov et al, Moscow, ۱۹۷۱، ج۱، ص۱۴۴.
آبایف
[۲۱] آبایف و ا، شرحی در پیرامون واژه‌شناسی نامها خاص ایرانی، ج۱، ص۲۷۳، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۶ش، س۱۲، شم‌ ۳.
با استناد به نوشتۀ اوستا، فریانه را متعلق به قوم تور و درست‌تر گفته شود، سکاییان دانسته، و یادآور شده است که وجود این نام و دیگر نام‌هایی از این‌گونه در میان سکاییان مفهوم و روشن است.
[۲۲] حاشیۀ ۲۰، عنایت‌الله رضا، ج۱، ص۶۲، ایران و ترکان، در روزگار ساسانیان، تهران، ۱۳۶۵ش.



به گمان بسیار وجود درگیری میان ایرانی‌ها و تورانی‌ها که هر دو از یک‌نژاد و یک تیره بوده‌اند، می‌تواند مربوط به دو مسئله باشد: یکی صحراگردی تورانیان که به ایرانیان کشاورز یکجانشین گاه و بیگاه حمله می‌کردند و دیگری اختلاف در باورهای دینی آنان. گومیلف ایرانیان و تورانیان را اقوام آریایی دانسته است که از دیدگاه قومی و نژادی به یکدیگر نزدیک بودند، ولی آنچه آنان را از یکدیگر جدا می‌کرد، نه تفاوت قومی بود و نه زبان، بلکه تنها دین عامل افتراق و جدایی آنان به شمار می‌رفت.
[۲۳] Gumilev, L N, Tysyacheletie Vokrug Kaspiya, Moscow, ۱۹۹۳، ج۱، ص۵۷.
آبایف به اختلاف دینی تورانیان و ایرانیان توجه کرده، و ضمن اشاره به عدم نفوذ آیین زرتشت در باورهای دینی مردم اوستیا (آس‌ها) یادآور شده است که اقوام سکایی و سرمتی تنها اقوامی از تیره‌های ایرانی بودند که آیین زردشت به سرزمینشان راه نیافت. وی ضمن اشاره به رسم و سنت استفاده از نام‌های قومی و نژادی به اشتراک نام «آریا» در اقوام ایرانی و تورانی (سکایی) پرداخته، و با اشاره به شباهت نام‌های ایرانی اریارمنه، اریوبرزن و آریارت با نام‌های سکایی ـ تورانی آریاپیت، آریافرن و ...، آنها را واژه‌های قومی از ریشۀ آریا دانسته است.
[۲۴] آبایف و ا، شرحی در پیرامون واژه‌شناسی نامها خاص ایرانی، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۰، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۶ش، س۱۲، شم‌ ۳.

پورداود به نقل از برون‌ هوفر۲ با اشاره به تورانیان در آثار برهمایی می‌نویسد که گروهی از سرودگویان، ریگ‌ودا را از تورانیان باسکاها و پارت‌ها دانسته، و معتقد به انشاء این سرودها در سرزمین ایران و توران در آسیای مرکزی بوده‌اند.
[۲۵] ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۵۳، تهران، ۱۳۴۰ش.
وی می‌نویسد که ایرانیان و تورانیان از یک دودمان‌اند.
[۲۶] ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۷۱، تهران، ۱۳۴۰ش.
بارتولد تورانیان را شاخه‌ای با فرهنگ نازل‌تر از قوم آریایی دانسته، و یادآور شده که میان دو قوم آریان و توران دشمنی وجود داشته است. هنگامی که در سدۀ ۶م ترکستان به تسلط ترکان درآمد، این دو واژه با یکدیگر درآمیختند و نام توران بر ترکان اطلاق شد، حال آن‌که از آغاز رابطه‌ای میان این دو نام موجود نبود.
[۲۷] Barthold, W W, Sochineniya, Moscow, ۱۹۶۳، ج۲، ص۶۶۱.



تشویش‌های مندرج در آثار مؤلفان دربارۀ مرز ایران و توران سبب بروز ابهام گردیده، و موجب آن شده است که برخی مؤلفان تورانیان را ترک بنامند. گروهی از مؤلفان نیز حدود آمودریا (جیحون) را مرز ایران و توران نوشته‌اند. خوارزمی ایرانیان را «صاحب‌ النهر» دانسته، و آن سوی رود را مرز توران خوانده است.
[۲۸] محمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ج۱، ص۱۳۷، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
بیرونی مرز ایران و توران را در جایی میان فرغانه و تخارستان دانسته است.
[۲۹] ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة، ج۱، ص۲۷۱، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۹ش.
مسعودی دربارۀ ترک نبودن تورانیان، به خطای برخی از مؤلفان اشاره کرده، و نوشته است که «مولد افراسیاب به دیار ترک بود و آن خطا که مؤلفان کتب تاریخ و غیر تاریخ کرده، و او را ترک پنداشته‌اند، از همین‌جا آمده است».
[۳۰] علی مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۲۴۹، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.



جنبش پان‌تورانیسم نخستین بار در محدودۀ امپراتوری عثمانی پدید نیامد، بلکه از سوی عناصر ترکی زبان درون امپراتوری روسیه شکل گرفت. این نکته که پان‌تورانیسم از روسیه به ترکیه انتقال یافت، وجود اوضاع مساعد برای رشد نظریۀ مذکور در مرکز امپراتوری عثمانی و سپس جمهوری ترکیه بوده است. ترکان عثمانی مدتی دراز از وجود نظریه‌پردازان پان‌تورانیسم بی‌خبر بودند. اینان بعدها از طریق نوشته های اروپاییان از جمله لئون‌ کائن۳، وامبری و دیگر خاورشناسان به اندیشۀ نظریه‌پردازان پان‌تورانیسم پی بردند. آندره ماندلشتام عضو انستیتوی حقوق بین‌الملل امپراتوری روسیه و مدیر ادارۀ حقوقی دولت موقت آن کشور ضمن مقدمه‌ای بر کتاب «پان تورانیسم» یادآورد گردیده است که طلعت‌بیگ، وزیر ترکان جوان در گفت‌وگویی در ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م یا وی چنین بیان داشت که به تازگی از وجود «برادران ترک خود در آسیای مرکزی» آگاهی یافته است. با این وصف بذری که پان‌تورانیست‌های روسیه کاشتند، زمینۀ مناسبی در ترکیه برای رشد و نمو یافت.
[۳۱] Mandelshtam Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۷-۸.



در سدۀ ۷ق/۱۳م لشکریان مغول که روس‌ها آنان را با نام مغول و تاتار شناخته‌اند
[۳۲] BSE۳، ج۱۶، ص۵۰۲.
، روسیه را تصرف کردند و طی ۳ سده دشواری‌های اقتصادی فراوانی به بار آوردند که در آثار مورخان روس منعکس شده است. حاکمیت مغولان که بعدها دین اسلام را پذیرا شدند، برای روس‌ها احساس سرشکستگی و نفرت ریشه‌دار و عمیقی را فراهم آورد. سرانجام مغلوبان در ۹۵۹ق/۱۵۵۲م با درهم شکستن اردوی زرین، نه تنها بر روسیه، بلکه بر سرزمین‌های ترکان حوالی رود ولگا، کریمه و بخش‌هایی از آسیای مرکزی تسلط یافتند که ۳۴۸ سال ادامه یافت و تنها در ۱۳۱۸ق/۱۹۰۰م با تصرف پامیر موقتاً پایان‌ پذیرفت.
توسعۀ روسیۀ تزاری بر اراضی ترکان را می‌توان به ۳ دوره تقسیم کرد: ۱. توسعۀ ارضی تزار نشین مسکو از ۹۵۹-۱۰۱۴ق/۱۵۵۲-۱۶۰۵م؛ ۲. دورۀ طولانی آرامش نسبی که با توسعۀ ارضی روسیه در جهت غرب مقارن بود؛ ۳. دوران کشورگشایی خاندان رومانف از عهد کاترین دوم تا ۱۹۰۰م.
[۳۴] الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ج۱، ص۲۷-۲۸، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.

پس از سقوط امپراتوری روم شرقی که بزرگ‌ترین دولت ارتدکس مسیحی جهان بود، در روسیه این اندیشه پدید آمد که اکنون دولت مسکوِ روس یگانه دولت ارتدکس مسیحی است و مردم روسیه مبشران مسیحیت ارتدکس در جهان‌اند. این زمان مصادف بود با سلطنت ایوان سوم (۸۴۴-۹۱۱ق/۱۴۴۰-۱۵۰۵م). وی دولت تاتار و مغول را که بر روسیه فرمان می‌راند، منهدم کرد، با تجزیه‌طلبی در روسیه، سخت به پیکار برخاست و به محدود کردن استقلال و آزادی عمل فرمانروایان محلی پرداخت. اسقف فیلوفی۴ طی نامه‌ای به ایوان سوم دولت روسیه را پس از سقوط امپراتوری روم شرقی که به «روم دوم» شهرت یافته بود، «روم سوم» نامید و نوشت: «امپراتوری روم سقوط کرد، ولی دولت تو (که روم سوم است) پایدار خواهد ماند و روم چهارمی در کار نخواهد بود». مسکو روم سوم نامیده شد و کلیسای مسیحی روس رنگ ملی به خود گرفت. در دولت مسکو روس، دین و ملیت به هم درآمیخت و در مردم روسیه حالتی مشابه روحیات قوم یهود در روزگار باستان پدید آمد.
[۳۵] Berdyaev, N, Istoki i smysl russkogo Kommunizma, Paris, Ymca،Press، ج۱، ص۹-۱۰.



سرکوب ترکی‌زبانان روسیه رنگ مبارزۀ دینی به خود گرفت و تا زمان سلطنت کاترین دوم مکتب‌خانه‌ها و مساجد که مراکز تدریس قرآن و تعالیم دینی بودند، بسته شد که یک نمونۀ آن وضع شهر مسلمان‌نشین غازان بوده است. در این شهر طی سال‌های ۱۱۵۱-۱۱۶۸ق/۱۷۳۸-۱۷۵۵م از ۵۳۶ مسجد، ۴۱۸ مسجد بسته شد
[۳۶] Bennigsen, A and C Lemercier-Quelquejay, ص۲۱، L’Islam en Union soviétique, Paris, ۱۹۶۷.

بدین سان دشمنی قومی با خصومت دینی درآمیخت. ازاین‌رو، ترکی زبانان روسیه در صدد یافتن حامیانی برآمدند. دولت عثمانی که با روسیه سرجنگ داشت، برای مسلمانان کریمه و شمال قفقاز و سواحل دریای سیاه پشتیبان مناسبی می‌نمود. ترکی زبانان آسیای مرکزی که همانند دیگر مسلمانان روسیه سنی مذهب بودند، دولت شیعه مذهب صفوی را حامی مناسبی نمی‌پنداشتند؛ به ویژه آن‌که ازبک‌ها گاه و بیگاه با دولت صفوی در پیکار بودند. مسلمانان روسیه از جمله تاتارهای اطراف ولگا و کریمه، چرکس‌ها، کوه‌نشینان داغستان، چچن‌ها، باشقیرها، ازبک‌ها، قزاق‌ها، قرقیزها، ترکمن‌ها و دیگران در آغاز به مبارزۀ مسلحانه دست زدند که قیام شیخ شامل در داغستان یکی از نمونه‌های آن بود. امپراتوری عثمانی می‌کوشید تا از اختلاف آنان با دولت روسیه بهره گیرد. دولت روسیه نیز می‌کوشید با توسل به زور و اشاعۀ مسیحیت، موقعیت مسلمانان آن سرزمین را تضعیف کند. اگر چه برخی از تزارهای روسیه چون ایوان مخوف به سبب نیاز به رونق بازرگانی با ایران و عثمانی طرفدار سیاست تساهل و تسامح در مسائل دینی بودند، با این وصف مسیر کلی سیاست دولت روسیه در جهت حاکمیت بلامنازع بر سرزمین پهناور روسیه، آسیای مرکزی، سیبری و قفقاز همچنان ادامه داشت، تا این‌که با تصرف شبه جزیرۀ کریمه و تحت‌الحمایه شدن تاتارهای آن سرزمین، شکست نهضت نقش بندیان به رهبری شیخ شامل، پایان جنگهای ایران و روس، تصرف چیمکنت و سپس تاشکند در ۱۲۷۱ق/۱۸۵۵م، بخارا در ۱۲۸۵ق/۱۸۶۸م و در پی آن خیوه، خوقند، مرو و ترکمنستان در ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م حاکمیت روسیه بر نواحی مسلمان‌نشین آسیای میانه و قفقاز تا ۱۳۱۸ق/۱۹۰۰م به حد کمال رسید و این سرزمین تابع «فرمانداری کل» شدند که فرماندار آن از طرف دولت مرکزی روسیه منصوب می‌شد.
[۳۷] جم‌، الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، ج۱، ص۳۹-۴۰، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.

مسیحی کردن اجباری اقوام مسلمان بخشی از سیاست دولت روسیه تا ۱۲۴۶ق/۱۸۳۰م بود. بعدها این سیاست جای خود را به روش غیرمستقیم تغییر دین از طریق فعالیت مبلغان مسیحی داد.
[۳۸] زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۲۷-۲۸، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
سیاست مسیحی کردن اجباری واکنش‌هایی در محافل تاتارهای کریمه پدید آورد. آنها دولت عثمانی را حامی خود می‌نامیدند و در مراسم نماز جمعه در مساجد کریمه به نام سلطان عثمانی خطبه خوانده می‌شد. در فاصلۀ سال‌های ۱۱۹۷-۱۳۱۸ق/۱۷۸۳-۱۹۰۰م بیش از یک میلیون تاتار، دیار خویش را به سوی امپراتوری عثمانی ترک کردند.
[۳۹] الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ج۱، ص۴۱-۴۲، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
این وضع بروز مقاومت‌های قومی ـ دینی در میان عناصر ترکی زبان مسلمان روسیه و اندیشه‌های پان‌تورانیستی را موجب گردید. بدین‌سان «پان تورانیسم» در میان اقوام مسلمان روسیه شکل گرفت و گسترش یافت.


در شهرهای اوفا و غازان در تاتارستان دو سازمان پان‌تورانیستی به نام‌های «تورک یوردو= سرزمین ترک» و «تورک اجاقی= کانون ترک» پدید آمد که بعدها به استانبول و آنکارا منتقل شد و به صورت میعادگاه گروه ترکانِ جوان درآمد.
[۴۰] زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۲۶، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.

اسماعیل گاسپرالی (غصپرینسکی) نخستین شخصیتی بود که با انتشار مجله‌ای به نام ترجمان در باغچه‌ سرای به نشر و تبلیغ اندیشه‌های پان‌تورانیسم پرداخت.
[۴۱] حاشیۀ۱، الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، ج۱، ص۴۶، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۴۲] زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
در قفقاز نیز میرزا فتحعلی‌ آخوندزاده راه او را ادامه داد.
[۴۴] زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
ماحصل پیشنهاد گاسپرالی به امپراتوری روسیه، همکاری با شرایط مساوی برای تسخیر جهان بود که نتیجۀ دلخواه به بار نیاورد.
[۴۵] الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ج۱، ص۱۳۶، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.

عناصر برجستۀ جنبش تاتار روسیه هنگامی که در معرض خطر روسی شدن قرار گرفتند، کوشیدند تا شیوه‌های نوین‌ آموزشی را در میان اقوام ترک و تاتار رواج دهند.
[۴۶] الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ج۱، ص۱۵۵، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
دولت روسیه که نگران این فعالیت‌ها شده بود، طریق حمایت از عناصر محافظه‌کار ترک و تاتار را در پیش گرفت. گاسپرالی و پیروان او کافر نامیده شدند. در پی آن گروهی از یاران گاسپرالی دستگیر، و به سیبری تبعید شدند.
[۴۷] زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۳۹، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
این فعالیت‌ها جملگی در بیداری ترکی زبانان مسلمان روسیه مؤثر افتاد و عصرجدیدی در ادب تاتاری پدید آمد که یوسف آقچورا، علی‌حسین‌زاده، احمد آقایف، علی مردان بیگ توپچی باشی‌ یف ودیگران از جملۀ نمایندگان آن بودند.
[۴۸] زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۴۲، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.

پس از شکست روسیه در جنگ با ژاپن و انقلاب ۱۹۰۵م روسیه، بندها گسسته شد و فعالیت‌های فرهنگی با انتشار جرایدی چون ییلدیز (ستاره)، بیان‌ الحق، حیات، تازه حیات، صدا، ارشاد، ترقی، حقیقت، اقبال و فیوضات، به زبان ترکی استانبولی گسترش یافت. فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی که در حدود سال ۱۹۰۶م از سوی پان‌تورانیست‌ها آغاز شده بود، نتایج تا اندازه‌ای مهم به بار آورد که در اروپای مرکزی نیز مؤثر افتاد، چنان که وامبری ترک‌شناس مجار، پس از سفر به آسیای مرکزی چنین نوشت: «اتباع مسلمان تزار تنها شعارشان اتحاد، و تلاش اصلی آنها (تاتارها) متوجه اتحاد استوار میان شاخه‌های مختلف خانواده‌های ترک‌نژاد است».
[۴۹] زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۳۹-۴۰، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
سیاست‌های ضد روسی سبب بروز گرایش‌های پان‌تورانیستی در مجارستان و بلغارستان شد.


طی نخستین سال‌های سدۀ ۲۰م مسلمانان قفقاز به لحاظ بیداری ترکی‌گرایانۀ خود بسیار کوشا و فعال شدند و در این راستا پس از تاتارها در مقام دوم قرار داشتند. مشکل بتوان گفت که نزدیکی قفقاز و کریمه به ترکیه در ایجاد چنین تحرکی مؤثر افتاده است. شاید دانشگاه غازان در تقویت روحیۀ ترکی‌گرایی مردم قفقاز مؤثر بوده است. این دانشگاه معتبر روسیه که لنین نیز زمانی در آن‌جا تحصیل می‌کرد، یکی از مراکز مهم ملاقات روشنفکران بود و چه بسا از باکو نیز کسانی با دانشگاه غازان در ارتباط بودند. روزنامۀ اکینچی (کشتگر) که توسط حسن زردابی انتشار می‌یافت، نخستین روزنامۀ ملی گروه‌های سیاسی ترک‌گرای قفقاز بود. انتشار این روزنامه به سبب جهت‌گیری‌های سیاسی از سوی مقامات قفقازی متوقف شد و چنانکه گفته شد، جراید دیگری از جمله حیات و ارشاد جای آن را گرفتند. کنترل رسمی تمامی جنبش‌های سیاسی، به بیگانه ساختن قفقازی‌ها منجر شد و زمینه‌ را برای احزاب سیاسی و تمایل روز افزون به جدایی از امپراتوری روسیه و نزدیک‌تر ‌شدن به امپراتوری عثمانی فراهم آورد.
[۵۰] لاندو ج، پان ترکیسم، ج۱، ص۴۰، یک قرن در تکاپوی الحاق‌گری، ترجمۀ حمید احمدی، تهران، ۱۳۸۲ش.



در امپراتوری عثمانی نجیب عاصم کتاب مقدمه‌ای بر تاریخ آسیا: ترک‌ها و مغول‌ها از آغاز تا ۱۴۰۵م نوشتۀ لئون کائن را از فرانسه به ترکی ترجمه کرد و چند بخش مهم را که شامل تمایلات پان‌تورانیستی بود، بدان افزود. عاصم به مغول‌ها و دستاوردهای آنان شکوه و جلال بخشید و ترکان را به عنوان بازماندگان مغولان معرفی کرد. این کتاب بعدها بر سران حزب «اتحاد و ترقی» اثر بخشید و بیش از همه موجب افزایش علایق ناسیونالیستی نسبت به خویشاوندان ترکی زبان ساکن آسیای مرکزی شد.
[۵۱] لاندو ج، پان ترکیسم، ج۱، ص۶۵، یک قرن در تکاپوی الحاق‌گری، ترجمۀ حمید احمدی، تهران، ۱۳۸۲ش.

ترک‌پرستی نه تنها در درون امپراتوری‌های عثمانی و روسیه، بلکه در بیرون از آن‌ها در اروپا نیز نفوذ کرد و به هنگام جنگ ترکیه و روسیه در ۱۲۹۴ق/۱۸۷۷م در میان مجارها نیز ظهور کرد. همین روحیات سبب شد که بعدها بلغارستان نیز در کنار مجارستان و عثمانی قرار گیرد. شرکت بلغارها در جنگ جهانی اول شاهد این مدعاست. در بوداپست و صوفیه سیاست‌های ضدروسی موجب بروز گرایش‌های پان‌تورانیستی در مجارستان و بلغارستان شد. یک سال پیش از جنگ جهانی اول، نمایندگان این دو کشور در کنگرۀ پان‌تورانیست‌ها که در شهر استانبول تشکیل یافته بود، شرکت کردند. سخنان یکی از نمایندگان بلغارستان، نشانه‌ای از اعتراض به روسیه و اسلاوهاست. وی گفت: «ما را، هون بنامید، ترک و تاتار بنامید، اما اسلاو خطاب نکنید».
[۵۲] زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۲۵-۲۶، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
مجلۀ توران که به زبان مجاری در بوداپست منتشر می‌شد، شمارۀ ژانویه ـ فوریۀ ۱۹۱۸ خود را به سرزمین توران اختصاص داد و محدودۀ توران را بدین شرح مشخص کرد: «دریای کاسپی (خزر)، فلات ایران، سرچشمۀ سیر دریا و ایرتیش، فلات اکمولینسک و استپهای پهناور».
[۵۳] زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۲۱-۲۲، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.



جنگ روس و ژاپن و شکست روسیه، دولت این کشور را تضعیف کرد. در جمادی‌ الآخر ۱۳۲۳/اوت۱۹۰۵ نخستین کنگرۀ مسلمانان روسیه برگذار شد و قطعنامه‌ای دربارۀ نیاز به وحدت مسلمانان روسیه و تأسیس سازمانی دائمی با مجلسی مرکزی صادر شد که محل آن در باکو بود. کنگرۀ دوم در ژانویۀ ۱۹۰۶ به ریاست گاسپرالی برگذار شد و هدفش اتحاد مسلمانان روسیه بود. کنگرۀ سوم در اوت ۱۹۰۶برگذار شد که تصمیم گرفت حزبی سیاسی به نام اتفاق المسلمین تأسیس شود.
[۵۴] لاندو ج، پان ترکیسم، ج۱، ص۳۶-۳۷، یک قرن در تکاپوی الحاق‌گری، ترجمۀ حمید احمدی، تهران، ۱۳۸۲ش.
در این کنگره ترکی استانبولی به عنوان زبان رسمی اعلام، و نظام درسی عثمانی پذیرفته شد.
[۵۵] زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۴۳، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.



پس از رهایی دولت روسیه از جنگ خاور دور و فشار انقلابیون، سرکوب فعالان سیاسی از سرگرفته شد. همین امر موجب گردید که سران‌ پان‌تورانیست روسیه بار دیگر به دولت عثمانی روی آورند، حال آن‌که در خود ترکیه هنوز از جنبش پان‌تورانیسم، اثری عمده و چشم‌گیر مشاهده نمی‌شد.
[۵۶] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۰-۵۱.
در اوایل دهۀ اول سدۀ ۱۴ق/اوایل دهۀ نهم سدۀ ۱۹م نخستین نشانه‌های جنبش «عثمانی جدید» که از سوی اروپاییان، نهضت «ترکان جوان» نام گرفت، پدید آمد. رهبران این جنبش در اواخر دهۀ ۷۰ و سراسر دهۀ ۸۰ سدۀ ۱۹م تحت پیگرد مأموران سلطان عبدالحمید دوم (۱۲۹۳-۱۳۲۷ق/۱۸۷۶-۱۹۰۹م) قرار داشتند.
[۵۷] Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۷۰.
سیاست خود کامانۀ سلطان عبدالحمید در بی‌اعتنایی به اجرای اصلاحات (تنظیمات) موجب بروز جنگ میان دولت‌های روسیه و عثمانی شد. بوسنی و هرزه‌گوین، جزیرۀ کرت و بلغارستان اعلام استقلال کردند.
[۵۸] Mandelshtam Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۸-۹.

در آن هنگام خود آگاهی ملی ترکان عثمانی رو به گسترش نهاد و کوشش‌هایی در جهت رهایی از سیطرۀ فرهنگ ایرانی و عربی صورت گرفت. بعضی راه رهایی را در پیروی از فرهنگ اروپایی می‌دانستند. مدحت پاشا که زمانی فرمانداری بلغارستان و سپس حکومت بغداد را برعهده داشت، یکی از رهبران جنبش «عثمانی جدید» بود. وی برای سرکوب نهضت استقلال‌طلبی بلغارستان، همواره در روزهای مقدس ده‌ها تن از مردم بلغار را بر دار می‌کشید و حدود ۳۰هزار تن از مردم آن سامان را کشت.
[۵۹] Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۷۱.
با این وصف وی نخستین قانون اساسی عثمانی را تدوین کرد.
[۶۰] زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۴۶، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.



پیروان اندیشۀ مدحت‌ پاشا برخلاف او خیراندیش بودند، ولی در نظر مردم چندان اعتباری نداشتند. نامق کمال نخستین کسی از این گروه بود که با زبان هنر و ادبیات به تبلیغ نظر خویش پرداخت و در این راستا از واژه‌های «وطن»، «حریت» و «مشروطیت» بهره جست. در ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م نخستین تشکل ترکان جوان در آموزشگاه پزشکی استانبول به صورتی غیرعلنی تأسیس یافت. بعضی این گروه را هستۀ اصلی حزب «اتحاد و ترقی» دانسته‌اند. حزب مذکور در ۱۳۰۸ق/۱۸۹۱م تأسیس یافت.
[۶۱] Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۷۱-۷۲.
در ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م علی‌بیگ حسین‌زاده که از باکو به استانبول آمده بود، قصیده‌ای با عنوان «توران» سرود که در واقع ندای پان‌تورانیسم بود.
[۶۲] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۴.

پیش از اعلام مشروطیت، پان تورانیسم در ترکیه چندان نیرومند نبود. آقچورا که به قاهره رفته بود، در مجلۀ ترک چاپ قاهره ضمن انتقاد از عثمانی‌گرایی و اتحاد اسلام، پان‌تورانیسم را موفق و مربوط به آینده نامید.
[۶۳] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۷-۵۸.
رفته ‌رفته زمینۀ مساعدی برای فعالیت مبلغان پان‌تورانیسم فراهم آمد. حزب «اتحاد و ترقی» مرکز مناسبی برای تبلیغ پان‌تورانیسم و بعدها «پان‌ترکیسم» شد. در ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م کنگرۀ حزب اتحاد و ترقی در سالونیک برگذار شد. در این کنگره محمد ضیاء بیگ به عضویت کمیتۀ مرکزی انتخاب شد. اندکی بعد این مبلغ سرشناس نظریۀ پان‌تورانیسم نام محمد را از روی خود برداشت و خویشتن را ضیاءگوک‌آلپ نامید.
[۶۴] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۶-۵۷.
[۶۵] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۹.



در آن زمان در سالونیک دو نشریه به نام‌های گنج قلم لر (قلم‌های جوان) و ینی لسان (زبان نو) انتشار یافت
[۶۶] EI۱.
ضیاءگوک آلپ که از مدت‌ها پیش برنامۀ پان‌تورانیست‌ها را تبلیغ می‌کرد، نشریه‌های مذکور را مناسب یافت. وی در نشریۀ گنج قلم لر شعری را که سروده بود، به چاپ رسانید و آتیلا و چنگیز را از افتخارات نژاد خویش خواند.
[۶۷] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۷-۵۸.
وی در ادامۀ شعر ضمن ستایش از اغوزخان به میهن ترکان اشاره کرده که نموداری از اندیشۀ پان‌تورانیسم است. وی می‌گوید: میهن ترکان، ترکیه نیست، ترکستان هم نیست، بلکه کشور پهناور و جاودانی توران است.
[۶۸] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۸-۵۹.
ضیاء گوک آلپ ضمن تهدید دشمنان فرضی و کسانی که راه دوستی با «ترکان» ساخته و پرداختۀ او را در پیش نگیرند، چنین نوشت: «اولاد اغوزخان، هیچ‌گاه کشورشان توران را فراموش نمی‌کنند. ای کسی که دشمن ترکانی، به کتاب‌ها نظر کن و بنگر فارابی‌ها و الغ‌بیگ‌ها کیستند؟ ابن‌سینای بزرگ و آتیلای قهرمان اولاد چه کسانی هستند؟ ترکان امروزی تیره‌ای بیش نیستند، اما فردا ملتی واحد خواند شد. وای بر کسانی که با آنان دوستی نکنند!».
[۶۹] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۹۰-۹۱.
این اندیشه‌ها مقدمه‌ای برای پان‌ترکیسم بود. خالده ادیب در ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م داستانی با عنوان «توران نو» نوشت که وزیر فرهنگ ترکیه آن را «انجیل پان‌تورانیسم» نامید.
[۷۰] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۶۱.
کسان دیگری از جمله روشنفکران و شاعرانی چون علی کمال، جلال نوری، فکرت لطفی، حمید عبدالحق، توفیق فکرت، شهاب‌الدین جناب و نظیف سلیمان با نظریۀ پان‌تورانیسم روی موافق نشان نمی‌دادند. رضا توفیق، فیلسوف عثمانی مدعی بود که در سراسر ترکیه حتیٰ یک ترک اصیل، جز خاندان سلطنت وجود ندارد.
[۷۱] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۶۱.
مرکز حزب اتحاد و ترقی از سالونیک به استانبول انتقال یافت، هم‌زمان با این انتقال، یوسف آقچورا پان تورانیست مشهور تاتار نشریه‌ای با عنوان ترک یوردو (سرزمین ترک) انتشار داد. ضیاءگوک آلپ عضو مرکز اتحاد و ترقی نیز از سالونیک به استانبول رفت. در آستانۀ جنگهای بالکان دو رهبر پان‌تورانیست که یکی ترک‌ و دیگری تاتار بود، با یکدیگر ملاقات و هدف مشترک خود را اعلام کردند.
[۷۲] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۶۵-۶۶.



سقوط سلطان عبدالحمید دوم نتایج مطلوبی در محدودۀ امپراتوری عثمانی به بار نیاورد. به جای روشنفکرانی که با روحیۀ دموکراتیک پرورش یافته، و طرفدار حکومت پارلمانی بودند، افسران و نظامیان متعصب رشتۀ امو را در دست گرفتند. در ۱۹۰۸م شمار اعضای حزب اتحاد و ترقی که از ۳۰۰تن تجاوز نمی‌کرد، در ۱۹۱۴م به ۳۵۰هزارتن رسید.
[۷۳] Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.
در ماه‌های اکتبر و نوامبر ۱۹۱۰مجمع عمومی حزب اتحاد و ترقی به مدت ۱۳ روز برگذار شد. شعار ترکان جوان در این مجمع چنین بود: «ترکیه تنها از آن ترکان است».
[۷۴] Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۱۷.
سیاست ترکی کردن کشور، اعتراض اقوام غیرترک تابع امپراتوری را برانگیخت. به عنوان نمونه در دانشکدۀ افسری یکی از استادان اعلام نمود که: «برای ما ملیت ترک بیش از دین اسلام اهمیت دارد، و غرور نژادی بزرگ‌ترین فضیلت‌هاست». در همان جلسه یک افسر عرب، زبان به اعتراض گشود و گفت: «همۀ عثمانیان ترک نیستند. اگر امپراتوری را بدین شکل تلقی کنیم، کلیۀ عناصر غیرترک به جای این‌که بخشی از تشکیلات سیاسی زندۀ امپراتوری عثمانی را تشکیل بدهند، بیگانه شمرده خواهند شد».
[۷۵] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰.

در پی اجرای سیاست ترکی کردن در ۱۹۱۰م عرب‌ها و دروزی‌های فلسطین و عراق، نیز آلبانیای‌ها، در ۱۹۱۱م در یمن و در ۱۹۱۲م در مقدونیه و بار دیگر در آلبانی مردم سربه شورش برداشتند.
[۷۶] Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۲.
در بند اول قانون اساسی ترکیه چنین آمده بود: «ترکیه کشوری است غیرقابل تقسیم. هیچ‌یک از بخش‌های آن در هیچ شرایطی حق جدایی ندارد». این به معنای عدم پذیرش حق خود مختاری برای اقوام غیرترک درون امپراتوری بود.
[۷۷] Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۳.
مقایسۀ شمار نمایندگان مجلس ترکیه در سال‌های ۱۹۰۸ و ۱۹۱۰م سیاست ترکی کردن کشور را مجسم می‌سازد. در مجلس ترکیه که در ۷ شوال ۱۳۲۶ق/۲نوامبر۱۹۰۸م گشایش یافت، از مجموع ۲۳۰نمایندۀ مجلس، عرب‌ها ۴۵، آلبانیایی‌ها ۲۲، ارمنیان ۱۰، بلغارها ۵، صرب‌ها ۴، یهودیان ۴، کردها ۲، دروزی‌ها ۱ و ترکان ۱۰۷ نماینده داشتند. شمار نمایندگان ترک کمتر از نصف نمایندگان مجلس بود، ولی در ۱۹۱۰م ترکیب نمایندگان تغییر یافت. در این مجلس شمار نمایندگان ترک ۲۲۸تن، یونانیان ۲۷، بلغارها ۴، عربها ۳، ارمنیان ۴، یهودیان ۳، والاخها یک تن بود.
[۷۸] Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۵.



جنگ بالکان در سال‌های ۱۹۱۲-۱۹۱۳م دگرگونی‌هایی در اوضاع داخلی ترکیه پدید آورد. در دسامبر ۱۹۱۲ معلوم شد که دولت ترکان جوان از نیروهای متحد بالکان شکست خواهد خورد.
[۷۹] Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۸.
یأس و نومیدی ترکیه را فرا گرفت و سبب انتقادهای شدید شد. در این زمان از کریمه، قفقاز، غازان، خیوه، تاشکند و نواحی دیگری که در مسیر پان‌تورانیسم فعالیت داشتند، کمک‌هایی به مقصد ترکیه ارسال گردید و احساسی در روشنفکران آن‌جا پدید آورد که آنان اروپایی نیستند، بلکه آسیایی هستند. این احساس موجب تقویت نظر پان‌تورانیست‌های ترکیه شد و در آنان احساس نزدیکی با ترکی‌زبانان آسیا را فراهم آورد و ترک‌گرایی اوج گرفت. خالده ادیب نوشت: آرزوی من دست‌یابی ترکان جهان به عظمت و استقلال سیاسی و فرهنگی است.
[۸۰] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰.
محمد امین رسول‌زاده در یکی از شعرهای خود ضمن اشاره به سرزمین ترکان چنین نوشت: «این کشور پهناور که بر ۳ قاره گسترده است، متعلق به ماست، توران، توران مقدس...».
[۸۱] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰.

احساس نزدیکی با ترکی‌زبانان آسیا، احساس دوری و دشمنی با اقوام غیرترک ساکن آناتولی از جمله یونانیان، ارمنیان، کردان و دیگران را به همراه آورد. چند موضوع در ترکیه مطرح گردید که یکی ترک‌گرایی و دیگر پیوند دادن آذربایجان ایران به اران و شیروان و دیگر مناطق ترکی زبان قفقاز و سرانجام تلاش برای پیوند تاتارها، قرقیزها، باشقیرها، یاکوتها، ترکان آلتای و غیره بود که باید آن را پان‌ترکیسم و مولود پان‌تورانیسم به شمار آورد.
[۸۲] Mandelshtam Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۲.
برای تربیت افراد با روحیۀ ناسیونالیسم ترک، کانونها و انجمن‌هایی پدید آمد. ورود به این کانون‌ها و انجمن‌ها از همان بدو تأسیس برای عناصر غیرترک ممنوع بود.
[۸۳] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰.



در ژانویۀ ۱۹۱۳ انور پاشا طی کودتایی بر باب عالی هجوم برد و با کشتن وزیر جنگ دولت عثمانی، قدرت را در دست گرفت. حاکمیت از آن «ترکان جوان» شد.
[۸۴] حاشیۀ ۸، کاوه بیات، ج۱، ص۱۱۱، مقدمه بر افسانۀ پان‌تورانیسم (نک‌: هم‌، زاره‌واند).
دولت جدید به جای آن‌که در مسیر اتحاد با اقوام درون امپراتوری عثمانی حرکت کند، به سوی اتحاد «اقوام تورانی» گام برداشت
[۸۵] کاوه بیات، مقدمه بر افسانۀ پان‌تورانیسم (نک‌: هم‌، ج۱، ص۱۱۹، زاره‌واند).
که از سوی پان‌تورانیستها با اقبال مواجه شد. به عنوان نمونه، محمدامین رسول‌زاده، یکی از هواداران نظریۀ ایجاد فدراسیون متحد ترکیه و قفقاز بود.
[۸۶] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۷۱-۷۲.



سیاست پان‌تورانیستی که «ترکان جوان» در پیش گرفته بودند، در میان اقوام ترکی زبان واکنش‌های متفاوت داشت. این اقوام تا زمانی که زیرسیطرۀ بیگانگان، از جمله روس‌ها قرار داشتند، از پان‌تورانیسم به عنوان عاملی در جهت رهایی خویش بهره می‌جستند، ولی هیچ‌یک از آنان نمی‌توانستند در مجموعۀ واحدی با یکدیگر متحد شوند. در واقع همین که اندک امکانی به دست می‌آمد، دعوی استقلال می‌کردند. به عنوان نمونه پس از سقوط دولت تزاری در ۱۹۱۷م کنگرۀ ملی «ترک و تاتار» که در شهر اوفا تشکیل شده بود، خواستار تأسیس یک «دولت ولگا ـ اورالی» گردید، درحالی ک تاتارهای کریمه در قورولتایی (کنکره‌ای) که در باغچه‌سرای برگذار کردند، استقلال خود را اعلام داشتند
[۸۷] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۱۳۱.
حال آن‌که این هر دو قوم خود را تاتار می‌نامیدند.
چنان که دیده شده است، ترکی زبانان تابع روسیه به سبب اختلاف‌های زبانی، فرهنگی، آداب، سنت‌ها و شیوه‌های متفاوت زندگی تاکنون نتوانسته‌اند چنین اندیشه‌ای را مطرح کنند. از این‌رو، «پان توارنیسم» که در درون روسیه شکل گرفت، واکنشی در برابر نظریه‌های دیگر بود. پیروان افراطی این نظریه تا بدانجا پیش رفتند که کشورهایی را که زمانی زیر سلطۀ اقوام ترک و یا گروه‌های ترکی‌زبان قرار داشتند، از جمله ایران و افغانستان را در نقشه‌ها و برنامه‌های خود گنجانیدند. اینان گروه‌های ترکی‌زبان را به ترکان سیبری (یاکونها= یاقوتها و دیگران)، ترکان آسیای مرکزی (قزاق‌ها، اقوام ترکی زبان ساکن چین و روسیه، ازبکها، قرقیزها، ترکمنها و دیگران)، ترکان ولگا (قپچاقها، تاتارها و غیره)، ترکان حوالی دریای سیاه (اقوام تاتارنوگای= نوغای، کریمه و قفقاز) و ترکان غربی (ایران و ترکیه) تقسیم کرده‌اند.
[۸۸] Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۸۶.
هر گاه تفکر «پان‌ترکیسم» در جهت اثبات سیاست توسعه‌طلبانۀ ترک‌ها نسبت به اقوام ترکی زبان عمل می‌کند، «پان تورانیسم» مبلغ اندیشۀ تأسیس کشور «توران بزرگ» است که از اقیانوس کبیر تا اسکاندیناوی و دریای مدیترانه کشیده شده است.
[۸۹] Zulalyan, M K, Voprosy drevneĮ i srednevkovoĮ istorii Armenii v osveshchenii sovremennoĮ turetskoĮ istoriografii, Erevan, ۱۹۷۰، ج۱، ص۱۶.



(۱) آبایف و ا، شرحی در پیرامون واژه‌شناسی نامها خاص ایرانی، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۶ش، س۱۲، شم‌ ۳.
(۲) بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳) الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۴) کاوه بیات، مقدمه بر افسانۀ پان‌تورانیسم (نک‌: هم‌، زاره‌واند).
(۵) ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۹ش.
(۶) ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۷) محمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۸) عنایت‌الله رضا، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۹) عنایت‌الله رضا، ایران و ترکان، در روزگار ساسانیان، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۱۰) زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۱) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و االملوک.
(۱۲) لاندو ج، پان ترکیسم، یک قرن در تکاپوی الحاق‌گری، ترجمۀ حمید احمدی، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۱۳) علی مسعودی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
(۱۴) فریدون نوزاد، گیله‌گب فرهنگ گیلکی، رشت، ۱۳۸۱ش.
(۱۵) یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۶) Abaev, V I, Iz iranskoĮ onomastiki, Istoriya Iranskogo gosudarstva i kultury, ed B G Gafurov et al, Moscow, ۱۹۷۱.
(۱۷) Barthold, W W, Sochineniya, Moscow, ۱۹۶۳.
(۱۸) Bennigsen, A and C Lemercier-Quelquejay, L’Islam en Union soviétique, Paris, ۱۹۶۷.
(۱۹) Berdyaev, N, Istoki i smysl russkogo Kommunizma, Paris, Ymca-Press.
(۲۰) BSE۳.
(۲۱) Diakonov, I M,» VostochnyĮ Iran do Kira «, Istoriya Iranskogo gosudarstva i Kultury, ed B G Gafurov et al, Moscow, ۱۹۷۱.
(۲۲) EI۱.
(۲۳) Gumilev, L N, Tysyacheletie Vokrug Kaspiya, Moscow, ۱۹۹۳.
(۲۴) Justi, F, Iranisches Namenbuch, Marburg, ۱۸۹۵.
(۲۵) Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶.
(۲۶) Mandelshtam Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶.
(۲۷) Mandelshtam, A, introd Turtsiya… (vide: Zarevand).
(۲۸) Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰.
(۲۹) Zulalyan, M K, Voprosy drevneĮ i srednevkovoĮ istorii Armenii v osveshchenii sovremennoĮ turetskoĮ istoriografii, Erevan, ۱۹۷۰.


۱. Barthold, W W, Sochineniya, Moscow, ۱۹۶۳، ج۲، ص۶۶۱.
۲. BSE۳، ج۲۶، ص۳۲۰.
۳. BSE۳، ج۲۶، ص۳۳۸.
۴. Justi, F, Iranisches Namenbuch, Marburg, ۱۸۹۵، ج۱، ص۳۲۹.
۵. ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۵۳، تهران، ۱۳۴۰ش.
۶. ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۵۳-۵۴، تهران، ۱۳۴۰ش.
۷. فریدون نوزاد، گیله‌گب فرهنگ گیلکی، ج۱، ص۱۲۲، رشت، ۱۳۸۱ش.
۸. عنایت‌الله رضا، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ج۱، ص۵۵۳، تهران، ۱۳۸۰ش.
۹. بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، ج۱، ص۱۵۰، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۰. ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۵۷، تهران، ۱۳۴۰ش.
۱۱. ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۵۷، تهران، ۱۳۴۰ش.
۱۲. یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، ج۲، ص۱۰۸، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۵۶ش.
۱۳. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و االملوک، ج۱، ص۲۱۴.
۱۴. یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۵۶ش.
۱۵. یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۵۶ش.
۱۶. عنایت‌الله رضا، ایران و ترکان، ج۱، ص۶۲، در روزگار ساسانیان، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۷. ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۶۷، تهران، ۱۳۴۰ش.
۱۸. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و االملوک، ج۱، ص۵۰۶.
۱۹. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و االملوک، ج۱، ص۱۵۴.
۲۰. Diakonov, I M,» VostochnyĮ Iran do Kira «, Istoriya Iranskogo gosudarstva i Kultury, ed B G Gafurov et al, Moscow, ۱۹۷۱، ج۱، ص۱۴۴.
۲۱. آبایف و ا، شرحی در پیرامون واژه‌شناسی نامها خاص ایرانی، ج۱، ص۲۷۳، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۶ش، س۱۲، شم‌ ۳.
۲۲. حاشیۀ ۲۰، عنایت‌الله رضا، ج۱، ص۶۲، ایران و ترکان، در روزگار ساسانیان، تهران، ۱۳۶۵ش.
۲۳. Gumilev, L N, Tysyacheletie Vokrug Kaspiya, Moscow, ۱۹۹۳، ج۱، ص۵۷.
۲۴. آبایف و ا، شرحی در پیرامون واژه‌شناسی نامها خاص ایرانی، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۰، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۶ش، س۱۲، شم‌ ۳.
۲۵. ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۵۳، تهران، ۱۳۴۰ش.
۲۶. ابراهیم پورداود، تعلیقات بر بسنا، ج۱، ص۷۱، تهران، ۱۳۴۰ش.
۲۷. Barthold, W W, Sochineniya, Moscow, ۱۹۶۳، ج۲، ص۶۶۱.
۲۸. محمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ج۱، ص۱۳۷، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
۲۹. ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة، ج۱، ص۲۷۱، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۹ش.
۳۰. علی مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۲۴۹، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
۳۱. Mandelshtam Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۷-۸.
۳۲. BSE۳، ج۱۶، ص۵۰۲.
۳۳. مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۴، ص۵۶۴۱، ه‌ د، تاتار.    
۳۴. الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ج۱، ص۲۷-۲۸، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
۳۵. Berdyaev, N, Istoki i smysl russkogo Kommunizma, Paris, Ymca،Press، ج۱، ص۹-۱۰.
۳۶. Bennigsen, A and C Lemercier-Quelquejay, ص۲۱، L’Islam en Union soviétique, Paris, ۱۹۶۷.
۳۷. جم‌، الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، ج۱، ص۳۹-۴۰، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
۳۸. زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۲۷-۲۸، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
۳۹. الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ج۱، ص۴۱-۴۲، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
۴۰. زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۲۶، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
۴۱. حاشیۀ۱، الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، ج۱، ص۴۶، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
۴۲. زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
۴۳. مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱، ص۱۱۰، ه‌ م.    
۴۴. زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
۴۵. الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ج۱، ص۱۳۶، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
۴۶. الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی گذشته حال و آینده، ج۱، ص۱۵۵، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، ۱۳۷۰ش.
۴۷. زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۳۹، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
۴۸. زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۴۲، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
۴۹. زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۳۹-۴۰، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
۵۰. لاندو ج، پان ترکیسم، ج۱، ص۴۰، یک قرن در تکاپوی الحاق‌گری، ترجمۀ حمید احمدی، تهران، ۱۳۸۲ش.
۵۱. لاندو ج، پان ترکیسم، ج۱، ص۶۵، یک قرن در تکاپوی الحاق‌گری، ترجمۀ حمید احمدی، تهران، ۱۳۸۲ش.
۵۲. زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۲۵-۲۶، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
۵۳. زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۲۱-۲۲، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
۵۴. لاندو ج، پان ترکیسم، ج۱، ص۳۶-۳۷، یک قرن در تکاپوی الحاق‌گری، ترجمۀ حمید احمدی، تهران، ۱۳۸۲ش.
۵۵. زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۴۳، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
۵۶. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۰-۵۱.
۵۷. Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۷۰.
۵۸. Mandelshtam Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۸-۹.
۵۹. Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۷۱.
۶۰. زاره‌واند، افسانۀ پان‌تورانیسم، ج۱، ص۴۶، ترجمۀ محمدرضا زرگر، تهران، ۱۳۶۹ش.
۶۱. Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۷۱-۷۲.
۶۲. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۴.
۶۳. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۷-۵۸.
۶۴. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۶-۵۷.
۶۵. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۹.
۶۶. EI۱.
۶۷. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۷-۵۸.
۶۸. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۵۸-۵۹.
۶۹. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۹۰-۹۱.
۷۰. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۶۱.
۷۱. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۶۱.
۷۲. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۶۵-۶۶.
۷۳. Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.
۷۴. Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۱۷.
۷۵. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰.
۷۶. Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۲.
۷۷. Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۳.
۷۸. Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۵.
۷۹. Kirakosyan, Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۸.
۸۰. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰.
۸۱. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰.
۸۲. Mandelshtam Dzh S, Mladoturki perd sudom istoriĮ, Erevan, ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۲.
۸۳. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰.
۸۴. حاشیۀ ۸، کاوه بیات، ج۱، ص۱۱۱، مقدمه بر افسانۀ پان‌تورانیسم (نک‌: هم‌، زاره‌واند).
۸۵. کاوه بیات، مقدمه بر افسانۀ پان‌تورانیسم (نک‌: هم‌، ج۱، ص۱۱۹، زاره‌واند).
۸۶. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۷۱-۷۲.
۸۷. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۱۳۱.
۸۸. Zarevand, Turtsiya i Panturanizm, Paris, ۱۹۳۰، ج۱، ص۸۶.
۸۹. Zulalyan, M K, Voprosy drevneĮ i srednevkovoĮ istorii Armenii v osveshchenii sovremennoĮ turetskoĮ istoriografii, Erevan, ۱۹۷۰، ج۱، ص۱۶.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پان‌تورانیسم»، شماره۵۴۶۹.    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی




جعبه ابزار