نقش آتش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آتش، عنصری همراه با گرمی،روشنایی و شعله و نیز سَبُک و بالارونده است که از موادّ سوختنی پدید میآید.
آتش ، عنصری همراه با گرمی،
روشنایی و
شعله و نیز سَبُک و بالارونده است که از موادّ سوختنی پدید میآید.
برابر عربی
آتش، «نار» و ۱۴۵ بار در
قرآن آمده است.
راغب، «
نار » را شعلهای قابل رؤیت معنا کرده و آن را با نور از یک ریشه دانسته که بهطور معمول ملازمند و افزوده است که
نور ،
توشه آخرتی ، و نار، توشه دنیایی است.
واژههای دیگری همانند «
حریق » به معنای سوزاننده
«
سعیر » به معنای شعله ور
«
جحیم » یعنی
خرمن آتش «
شهاب »
«
صلی » به معنای سوزاندن
«
سجر »
و «
ایقاد »
که دو واژه اخیر به معنای برافروختن
آتش است، به نوعی، القاکننده معنای یاد شدهاند.
نویسندگان وجوه
القرآن، برای «نار» وجوه متعدّدی مانند
آتش جهنّم آتش معروف،
آتشِ آتشزنه آتش درخت،
مال حرام نور دشمنی،
آتشی که
قربانی را میسوزاند،
کفر و اختلاف
ذکر کردهاند.
بر اساس آیات
قرآن، عامل اصلی پیدایش
آتش،
خداوند است: «أَفَرَءیتُمالنّارَ الَّتِی تُورونَ ءأنتم أَنشَأتُم شَجَرَتَهاام نَحنُ المُنشِئون «آیا
آتشی را که بر میافروزید دیدهاید؟ شما
درخت آن را میآفرینید یا ما میآفرینیم؟»
در آیه دیگری نیز به تبیین
آفرینش آتش از
درخت سبز برای آدمیان پرداخته است: «الَّذی جَعَلَ لَکُم مِن الشَّجَرِ الأَخضَرِ ناراً فإذا أنتم مِنه توقِدونَ»
درباره
درخت آتش مذکور در آیه، نظریّات گوناگونی وجود دارد. برخی آن را
هیزم معنا کردهاند
و بسیاری از
مفسّران برآنند که
درخت مزبور،
آتشزن ه است و آوردهاند که دو نوع
درخت به نام «مَرْخ» و «عَفار» بوده که دو شاخه از آنها را میبریدند و در حالیکه هر دو سبز بود و از آنها
آب میچکید، آنها را به هم میساییدند، و از آنها جرقه تولید میشد
بعضی گفتهاند: منشأ همه
آتشها،
انرژی خورشیدی است و سوختن
هیزم هم به سبب ذخیره شدن انرژی خورشیدی در دوران سبزی آن است.
برخی نیز با یادآوری اینکه ذکر دو
درخت مرخ و
عفار در تفاسیر به جهت استعداد بیشتر آنها برای
آتش
زا بودن است، نوشتهاند: همه
درختان، این ویژگی را دارند و شاهد آن،
آتش سوزی در جنگلها است که بدون دخالت عوامل بیرونی صورت میگیرد و حاکی از وجود جریان الکتریسته در
درختان است که بر اثر مالش، جرقه میزند و
آتش میگیرد
در جای دیگری از
قرآن که در آن از
اسبان مجاهدان سخن به میان آمده، اذعان شده که با مالش پای اسبان بر
سنگ و یا
زمین از آنها جرقه تولید میشود: «والعدیتِ ضَبحاً فَالمُورِیتِ قَدحاً» «سوگند به اسبان همهمهکننده و برافروزاننده جرقه».
کوبیده شدن پای اسبان به
کوه و تولید
آتش، اصابت سم اسبها به سنگ و جهیدن جرقه از آن
و پدید آمدن جرقّه از سنگهایی که با فشارِ پای اسبان به هم میخورند
وجوهی است که مفسّران درباره «الموریات» ذکر کردهاند.
آتش، برحسب نوع و عوالم و ماهیّت، اقسامی دارد. صاحب التحقیق آن را دو قسم مادّی و معنوی معرّفی کرده و آیاتی را که در آنها از
آتشی غیرقابل رؤیت سخن به میان آمده، مثل «إِنَّما یَأکُلونَ فِی بُطونِهم ناراً»
معنوی به شمار آورده است.
کسانی هم
آتش را با توجّه به کارکرد آن، چند گونه معرّفی کردهاند.
از سوی دیگر، به تناسب عوالم هستی نیز
آتش قابل تقسیم به
آتش دنیا ،
برزخ و
قیامت است و هر یک از اینها ویژگیهای عوالم خود را دارند.
از آیات
قرآن استفاده میشود که
آتش، از پدیدههای پیش از
آفرینش انسان است.
آیاتی که در آنها از
خلقت آدم (علیهالسلام) و دستور خدا به
فرشتگان برای
سجده بر وی، سخن گفته شده، نشان میدهد که
ابلیس ، پیش از آفرینش آدم (علیهالسلام) از
آتش آفریده شده است: «قالَ أنا خَیرٌ مِنه خَلَقتَنِی مِن نار وَ خَلقتَهُ مِن طِین.»
در آیهای، ابلیس از جنس
جن معرّفی شده
و در آیهای دیگر، بهصراحت آمده که جن، پیش از آدم (علیهالسلام)، از
آتش آفریده شده است: «وَ لَقَد خَلَقنا الإنسنَ مِن صَلصل مِن حَمإ مَسنون و الجانَّ خَلَقنهُ مِن قَبلُ مِن نارِ السَّمومِ» «ما انسان را از گِل خشکیده برآمده از گِل بدبو آفریدیم و جن را پیش از آن، از
آتش گرم و سوزان و بی دود خلق کردیم.».
در تورات، از
آتش مقدّسی یاد شده که همواره فروزان بودهاست
و مردم، قربانی های خود را برای جلب رضایت خدا در آن میسوزاندهاند.
نزول چنین
آتشی از آسمان بر قربانی، نشانه قبول قربانی و دلیل حقّانیّت آورنده آن نیز تلقّی میشده است.
قرآن نیز خواست تعدادی از
یهودیان را از
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گزارش کرده که نزد
پیامبر آمده، اظهار داشتند که عهد کردهاند به هیچ پیامبری
ایمان نیاورند، مگر قربانییی بیاورد که
آتش آن را بسوزاند
«الَّذین قالوا إنَّ اللّهَ عَهِد إلَینا أَلاَّ نُؤمِن لِرَسول حتّی یَأتینا بِقُربان تأکُلهُ النّارُ.»
برای
آتش مطرح شده در آیه، اوصافی چون سپیدبیدود
صدای مهیب
و آسمانی
را ذکرکردهاند.
در آیات
قرآن، به قداست
آتش اشارهای نشده و فقط در آیاتی، به نقل از ابلیس (به دلیل خلق شدنش از
آتش) خود را برتر از آدمی که از گِل آفریده شده به شمار آورده است: «أَنا خَیرٌ مِنه خَلَقتَنیِ مِن نار وَ خَلَقتَهُ مِن طِین».
گویا برتری
آتش بر گِل و امثال آن نزد ابلیس، چنان بدیهی بوده که وی بدون اقامه دلیل به ادّعای برتری خود بسنده کرده است؛
در عین حال، مفسّران کوشیدهاند وجوهی را که نشانه یا دلیل برتری
آتش باشد، در تفاسیر بیاورند. برخی، احتمالهایی را ذکر کرده و درباره آنها نظری ندادهاند و برخی دیگر، آنها را نقل و نقد کردهاند و در مقابل، ادلّهای را مبنی بر برتری چیزهایی بر
آتش برشمردهاند.
مفسّران، احتمالهای یاد شده را چنین بر شمردهاند:
آتش، قوّت بیشتری بر موجودات دیگر دارد.
از عالم عِلوی، لطیف، گرما بخش، خشک، در کنار
اجرام آسمانی و تأثیرگذار است و با حرارت غریزی که مادّه حیات دارد، متناسب است.
اجرام فلکی ، برتر از اجرام عنصریاند و
آتش، نزدیکترین عنصر به
فلک است.
آتش در پرتوافکنی جانشین
خورشید و
ماه است؛ وقتی که آنها نیستند.
آتش نور دارد و شبیه
روح (نفس بخاری) است. سبک و بالا رونده است. نخستین
بُرج فلک ،
برج حَمَل است که بر طبیعت
آتش قرار دارد. هر جِرم زمینی که نورانیت داشته باشد، اشرف است. چشم که شریفترین عضو بدن است، رؤیتش به شعاع است. اشرف اجسام، خورشید است که به
آتش میماند،
و
آتش، جوهر نوردهنده است.
از مجموع آیات مربوط به
آتش استفاده میشود که دو نوع فایده و کارکرد دارد: کارکردی معنوی، ونقشی مادّی.
فایده معنوی آن، آیه خدا بودن و یادآوری حقایقی مانند
معاد و
جهنّم است. آیات ۸۰
یس و ۷۱
واقعه که درباره
درخت آتشزنه است، در شمار آیاتیاند که نشانههای
خداوند را بیان میکنند. تعبیر «أَوَلم یَرالإنسنُ...»
و سیاق آیات در
سوره یس و نیز تعبیر «أَفَرءَیتُم... ءَأَنتم أنشَأتم شَجَرَتَها»
و ذکر صفت «تذکره» برای
آتش در
سوره واقعه ، الهامبخش این حقیقتند که پدید آمدن
آتش از
درخت سبز، آیه الهی است. مفسّران، در هر دو مورد،
آتش را مایه پند و اندرز
نشانه توان خداوند بر بازآفرینی انسانها در قیامت، ویادآور شعلههای
آتش جهنّم دانستهاند.
برخی آیه ۸۰ یس را که در سیاق آیات معاد است: «أَوَلَمیرَ الإنسنُ أنَّا خَلَقنهُ مِن نُطفة... وَضَرَب لَنا مَثَلا و نَسِی خَلقَه قال مَن یُحیِ العِظـمَ... قُل یُحییها الَّذی أَنشَأها أوَّلَ مَرّة... الَّذی جَعَلَ لَکُم مِنَ الشَّجَرِ الأَخضرِ ناراً»
قرینه گرفتهاند که متعلّق «تذکره» در آیه «نَحنُ جَعَلنها تَذکِرَةً و متعاً لِلمُقوینَ»
معاد یا جهنّم است.
فخررازی ، آن را یادآور امکان معاد دانسته و توضیح داده است: کسی که بر ایجاد
آتش از
درخت سبز توانا است، بر ایجاد حرارت جاندار در مرده، ناتوان نیست.
مفسّران، بر همین نظر، تصریح
و آن را حجّتی در پاسخ منکران معاد تلقّی کردهاند؛ زیرا کافران مدّعی بودهاند که
نطفه ، حار و مرطوب و با طبع حیات سازگار است؛ در حالی که
استخوان ، سرد و خشک و با طبع
مرگ سازگاری دارد؛ بن ابراین، ایجاد حیات در استخوان ممکن نیست و خداوند با تبیین چگونگی پیدایش
آتش از
درخت سبز، اشکال مزبور را پاسخ میدهد.
ملاّصدرا ،
آتش مزبور را افزون بر یادآور معاد بودن، تذکّری برای وجود
آتش نفس که شعلهای ملکوتی است و یادآور مادّه آفرینش
شیطان دانسته که باید با آن به یاد
کید شیطان بود.
کشف
آتش به وسیله انسان، اهمّیّت شایان توجّهی دارد
و از عظیمترین حوادث زندگی بشر است و تمدّن بشری با آن آغاز شده.
این پدیده، از جمله وسایلی است که تداوم حیات
بشر و رشد و تحوّل صنعت در گرو آن بوده و هست. انسان برای ادامه حیاتش به
غذا نیاز دارد که تهیّه آن با حرارت و
آتش ممکن است
به ساخت وساز ابزارهای فلزی محتاج است که با
آتش انجام میشود
نقشی که
آتش در زندگی بشر ایفا میکند، به قدری حائز اهمّیّت است که خداوند از آن به متاع (کالای زندگی) تعبیر کرده
و نیز از
آتش با صفت «تذکره» یاد شده که یادآور
نعمت خدای متعالی است
همچنین در همین سوره، از
آتش به «
متاع » (
کالا ) تعبیر شده که نشاندهنده استفاده همه انسانها از آن است: «نَحن جَعَلنها تَذکِرةً و مَتعاً لِلمُقوَینَ»
«مُقْوی» از ریشه «قواء» به معنای
بیابان و ملازم با ناداری است
قرطبی آن را از واژههای اَضداد و به معنای
فقیر و
غنی شمرده
و مفسّران، مقصود از «مقوین» را همه کسانی دانستهاند که از نور و گرمای
آتش استفاده میکنند و برای پختن
نان و
غذا از آن بهره میگیرند
با این حال، در برخی آیات، مواردی از استفاده خاص از آن، مورد اشاره قرار گرفته است.
آتش، وسیله گرمازا و وسیله روشناییبخش است که میتوان از آن برای یافتن راه در تاریکی استفاده کرد؛ چنانکه
موسی (علیهالسلام) پساز مشاهده
آتش در بیابان، برای گرفتن شعلهای از آن برای گرم شدن یا یافتن راه در تاریکی
شب به طرف آن رفت: «إذ رَءَا ناراً فَقالَ لاِهلِهِ امکُثوا إنّی ءانَستُ ناراً لَعِلّی ءَاتیکُم مِنها بِقَبَس أو أَجِدُ عَلی النّارِ هُدًی.»
آتش مزبور که موسی (علیهالسلام) آن را مشاهده کرد، بر نور حمل شده است
هرچند مفسّران در اینکه آنچه موسی دیده،
آتش حقیقی بوده یا نوری بوده که در نظر او
آتش آمده، اختلاف نظر دارند.
در مَثَلی که خداوند در
سوره بقره آورده و حال منافقان را به آن
تشبیه کرده، به روشنایی بخش بودن
آتش اشاره شده است: «مَثَلُهم کَمَثلِ الَّذی استوقَدَ ناراً فَلمّاأَضاءَت ماحَولَه ذَهَب اللّهُ بن ورِهم وَ تَرَکَهم فی ظُلمت لایُبصِرونَ».
در سهجای
قرآن ، به تصریح یا اشاره، از
آتش، بهصورت ابزاری برای ساخت زیورآلات، سـدّ و پختن خشت یاد شده است.
قرآن، به دست آوردن زینت آلات یا وسtag dark_tagzwnj;بریدند و در حالیzwnj;/span۱۱، صایلی دیگر چون آهن، مس و روی به کمک حرارت
آتش را نعمت الهی دانسته است: «ومِمّا یُوقِدونَ عَلیه فیالنَّارِ ابتِغاءَ حِلیَة أَو متع زَبَدٌ مِثلُه»
چنانکه
ذوالقرنین برای جلوگیری از ستم قوم
یأجوج و
مأجوج ، با کمک قطعات ذوب شده
آهن (
مس )
بین دو
کوه ، سدّی بنا کرد: «ءَاتونِی زُبَرَ الحَدیدِ حَتّی إذا ساوی بَینَ الصَّدَفینِ قالَ انفُخوا حتّی إذا جَعَله ناراً قالَ ءَاتونِی أُفرِغ عَلیهِ قِطراً.»
از اینکه
فرعون از وزیرش
هامان میخواهد که با
آتش، آجر بسازد و با آن
منارهای بنا کند تا وی بتواند به خدای موسی (علیهالسلام) دست یابد: «فَأوقِد لی یهمنُ علَی الطّینِ فَاجعَل لی صَرحاً لَعَلّی أَطّلِعُ إلی إِلـهِ موسی»
میتوان بهدست آورد که کاربرد
آتش در ساختن آجر در آن دوران امری شناخته شده بوده است؛
همچنین
آتش، به صورت وسیله
کیفر و تعذیب
پیامبران و
دینداران از سوی کافران به کار رفته است؛ چنانکه قوم
نمرود ،
ابراهیم را به جرم شکستن
بتهایشان ، با
آتش کیفر کردهاند: «قالوا حَرِّقوهُ»
و
اصحاب اخدود ، مؤمنانی را در گودالی از
آتش انداختند و در حالیکه خود نظاره میکردند، آنان را در
آتش سوزاندند: «قُتِلَ أصحبُ الأُخدودِ النّارِ ذاتِ الوَقُودِ إذ هُم عَلَیها قُعودٌ وَ هُم عَلی ما یَفعَلونَ بِالمؤمِنینَ شُهودٌ.»
در مقابل، از
آتش به گونهای برضدّ
کافران و کژروان استفاده شده است؛ چنانکه در تمثیلی، با تشبیهِ
عمnbsp؛br /titrل صالح آمیخته با
ریا به
باغ سوخته، به مؤمنان هشدار داده تا اعمال صالح خود را با ریا و
نفاق نیامیزند
چنانکه صاحبان باغ سوخته وقتی تصمیم گرفتند از عواید باغشان به
فقیران کمک نکنند،
آتشی آسمانی بر باغ آنان اصابت و آن را به تلّی از خاکستر تبدیل کرد: «فَطافَ عَلَیها طائِفٌ مِن رَبِّک و هُم نائِمونَ فَأصبَحَت کالصَّریمِ»
همچنین ماجرای سوزاندن
گوساله سامری با
آتش و ریشهکن کردن آن، ازجمله موارد استفاده از
آتش است. موسی (علیهالسلام) برای ریشهکن کردن
بتپرستی ،
گوساله سامری را در مقابل چشم
بنیاسرائیل سوزاند و به
دریا افکند: «وَانظُر إلی إلـهِکَ الذّی ظَلْتَ علیهَ عاکِفاً لَنُحرِّقنَّه ثمَّ لَننسِفنَّه فِیالیَمِّ نَسفاً.»
قرآن، از
آتش به صورت مادّه خلقت جنّیان یاد کرده است: «وخَلَق الجانَّ مِن مارِج مِن نار»
و از آنجا که ابلیس نیز به نصّ آیه ۵۰
کهف از جنّیان بوده، مادّه خلقت او هم
آتش است.
«مارج»، مُخ، خالص
آتش و شعله
آتش ناب است. آن را مخلوطی از
آتش سرخ و زرد و سبز نیز دانستهاند. برخی، آن را شعله زرد و سبزی دانستهاند که با برافروختن
آتش، بالا میرود.
در آیه دیگری، مادّه آفرینش جن،
آتش با وصف «سموم» معرّفی شده است: «وَالجانَّ خَلَقنه مِن قَبلُ مِن نارِ السَّمومِ».
«سموم» را
آتشی دانستهاند که دود ندارد و صاعقه از جنس آن است، وبرخی آن را شدّت حرارت و از باب اضافه موصوف به صفت تلقّی کردهاند.
صاحب
المیزان در وجه جمع بین «مارج» (
آتش خالص) و «سموم» (
آتش مخلوط)، گفته است: مادّه اصلیِ آفرینش جنّیان، «سموم» و حار و حادّ بوده؛ سپس شعله کشیده و «مارج» شده است.
برخی مفسّران در ذیل آیات ۱۶ تا ۱۸ حجر (وَ لَقَد جَعَلنا فِیالسَّماءِ بُروجاً... وَ حَفِظنها مِن کُلِّ شَیطـن رَجیم إلاّ مَن استَرقَ السَّمعَ فَأتبَعَه شِهابٌ مُبینٌ» «ما در آسمان برجهایی قرار دادیم... و آن را از هر
شیطان رانده شدهای حفظ کردیم، جز کسی را که
استراق سمع کند،
شهاب مبین او را تعقیب میکند)
گفتهاند که «شهاب» شعله
آتش است.
و از آن به
آتش لطیف تعبیر کردهاند.
طبیعت
آتش، سوزانندگی آن است؛ امّا در آیه ۶۹
انبیاء از سرد شدن آن سخن به میان آمده: «قُلنا ینارُ کُونِی بَرداً وَ سَلـماً علی إبرهیمَ» «ای
آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش».
بعضی مقصود از سرد شدن
آتش را تبدیل حرارت آن به سردی از سوی خداوند دانستهاند
و بعضی گفتهاند: خداوند، طبیعت
آتش (حرارت و سوزانندگی) را از آن گرفت.
سیدقطب ، بدون ذکر وجوه و احتمالات، آن را کار خدا دانسته و گفته است: کسی که به
آتش دستور سوزاندن داد، فرمان سرد شدن را نیز داد و چنین عملی، با موازین بشری قابل تحلیلنیست.
از رخدادهای آستانه
قیامت ، تبدیل شدن دریا ها به
آتش است: «وَ إذَا البِحارُ سُجِّرت.»
«سجر» به معنای برافروختن
آتش است.
مفسّران در تبیین برافروخته شدن دریاها اختلافنظر دارند. برخی، آن را چونان شعله ورشدن
تنور و برخی، به معنای داغ شدنودرهم شدن دانستهاند.
پارهای از مفسّران با این ادّعا که دریاها در قیامت به شدّت به حرکت درآمده،
آب به
بخار تبدیل میشود و در اثر خروج کره
آتشین از دل زمین،
آتش میگیرد، به توجیه علمی آن پرداختهاند.
==
آتش در آخرت=
براساس آیات
قرآن، هم در آخرت
آتش وجود دارد: «إنّه مَن یُشرِک بِاللّهِ فَقَد حَرَّم اللّهُ علیهِ الجَنّةَ و مَأوهُ النّارُ...»
و هم در
برزخ «... وَ حاقَ بِــالِ فِرعونَ سُوءُ العَذابِ النّارُ یُعرَضونَ عَلیها غُدوّاً و عَشِیّاً وَ یَومَ تَقومُ السَّاعةُ أَدخِلواءالَ فِرعونَ أشدَّ العَذابِ»
زیرا طبق این آیه، آل فرعون پیش از فرا رسیدن قیامت، هر
صبحگاه و
شامگاه بر
آتش عرضه میشوند.
تفاوت
آتش آخرت و
آتش برزخ در شدّت و ضعف آن دو است.
آتش آخرت، به مراتب قویتر و سوزانندهتر از
آتش دنیا است. در
حدیثی آمده: بخشی از
آتش آخرت، هفتاد بار با آب خاموش، سپس شعله ور شده تا به صورت
آتش دنیا در آمده است
با توجّه به اینکه اعمال انسانها دارای دو چهره ظاهری و باطنی است و در قیامت، همان چهره باطنی اعمال برای صاحبانشان تجسّم مییابد
چهره باطنی بعضی از اعمال، مانند خوردن مال
یتیم «إِنَّ الَّذینَ یَأکُلونَ أمولَ الیتمی ظُلماً إنّما یَأکُلونَ فِی بُطونِهم ناراً»
یا مالی که از راه
کتمان وحی به دست میآید
«إِنَّ الَّذین یَکتُمونَ ما أَنزَلَ اللّهُ من الکِتبِ وَ یَشتَرونَ به ثَمناً قَلیلاً أولـئکَ ما یَأکُلونَ فیبُطونِهم إلاّ النّارَ»
همان خوردن
آتش است که در آخرت ظهور پیدا میکند. گفته شده: کلمه «نار» در آیه ۱۷۴بقره به صورت
استعاره تمثیلی به کار رفته و مشبّه به (
آتش) در مشبّه (
رشوه خواری اهل کتاب ) استعمال شده است.
در آخرت،
آتش هر انسانی از درون وی شعله ور شده، مخصوص خود او است و فقط به مبدأ فاعلی (ملکات انسان) وابسته است و نیازی به مبدأ قابلی و سبب اعدادی ندارد.
این
آتش که تجلّی غضب و انتقام الهی است با گناهان تولید و تقویت و با
توبه خاموش میشود؛ بنابراین،
آتش آخرت، ابتدا باطن شخص را میسوزاند و از آنجا به ظاهر سرایت میکند؛ چنانکه از آیه ۹۷
اسراء ، که در آن تعبیر «زدنـهم»
به کار رفته نه «زدنـها» به دست میآید که هرگاه
آتش سوزاننده بدن گمراهان فروکش کند، خداوند
آتش درون آنان را شعله ور میسازد: «... کُلّما خَبَت زدَنـهُم سَعیرًا»
آتش آخرتی، افزون بر سوزاندن اجسام گرم و سرد «والبَحرِ المَسجُور»
نفوس را نیز میسوزاند: «نَارُ اللّهِ المُوقَدَةُ الَّتِی تَطّلعُ عَلی الأفِـدَة»
ولی هیچگاه
مؤمن را نمیسوزاند: «أُولــئِکَ عَنها مُبعَدون»
بلکه با وارد شدن مؤمن درآن «وإِن مِنکُم إِلاّ ورِدُها»
خاموش میشود
چنان که بر اساس روایتی،
آتش جهنم میگوید: ای مؤمن! عبور کن که نورت شعله مرا خاموش کرد.
آتش آخرتی با
حواس ظاهری قابل مشاهده نیست و فقط با
حواس آخرتی میتوان آن را ادراک کرد.
آتش جهنّم، برای کیفر کافران و مجرمان آفریده شده و بیشترین کاربرد
آتش درقرآن، به همین
آتش مربوط است. اوصافی چون جوشان بودن،
شعله داشتن،
نفوذ بر جانها،
گداختن چهره،
سایه انداختن
و... ، برخی اوصاف
آتش جهنّم است. از نگرش به مجموع آیات عذاب و
آتش جهنّم به دست میآید که شایعترین و سختترین عذاب جهنّمیان،
آتشاست.
واژه «النار» در آیه «وَ کُنتم عَلی شَفا حُفرة مِنالنّارِ فَأنقذَکم مِنها»
که به وضعیّت عرب، پیش از ظهور
اسلام اشاره دارد، به
جنگ ،
فتنه ،
کفر ،
کینه،
عصبیّت و دشمنی
معنا شده است. در آیه دیگری، درباره یهود آمده که در صدد برپا کردن
جنگ بر ضدّ پیامبر بودهاند که از آن به «نار» تعبیر شده است: «... کُلَّما أَوقَدوا ناراً لَلْحَربِ أَطفَأَها اللّهُ.»
قرطبی، آن را برپا کردن
فتنه و جمع نیرو و تجهیزات برای جنگ دانسته که در این صورت، «نار» معنای استعاری دارد. او قولی را هم به معنای
غضب نقل کرده است.
المیزان ، آن را جنگ دانسته.
و برخی گفتهاند: عرب وقتی تصمیم به جنگ میگرفت،
آتش بر میافروخت که در این صورت، «نار» معنای حقیقی دارد.
در ذیل آیه «فَالمورِیتِ قَدحاً سوگند به افروزندگان جرقه
آتش»
نیز مفسّران وجوه متعدّدی برای
آتش و «قدح» ذکر کردهاند. جنگآوران، هنگام
شب ، برای رفع حاجت خود،
آتش برپا میکنند.
آتشِ فتنهای که با زبان پدید میآید. اندیشههایی که
آتش نیرنگ برمیافروزند و برپا کردن
آتش برای فریب دشمن و زیاد قلمداد کردن جمعیّت،
هیجان شدید جنگ
برپایی
آتش پسازجنگ برای پختن غذا
و جرقه پای اسبان
معانی گوناگونی است که در تفاسیر ذکر شده است.
منابع:
۱) بحارالانوار، مجلسی؛
۲) تاریخ تمدّن؛
۳) التحقیق فی کلمات
القرآن الکریم؛
۴) تسنیم، تفسیر
قرآن مجید؛
۵) تفسیر اطیب البیان؛
۶) تفسیر جوامع الجامع؛
۷) تفسیرالقرآن الکریم،
۸) ملاّصدرا؛
۹) تفسیر القمی؛
۱۰) التفسیر الکبیر؛
۱۱) تفسیر من وحی
القرآن؛
۱۲) تفسیر نمونه؛
۱۳) جامعالبیان عن تاویل آی
القرآن؛
۱۴) الجامع لأحکام
القرآن، قرطبی؛
۱۵) الجواهر فیتفسیر
القرآن؛
۱۶) روحالمعانی فی تفسیر
القرآن العظیم؛
۱۷) روضالجنان و روحالجنان؛
۱۸) شرح الاسماء، سبزواری؛
۱۹) الفرقان فی تفسیرالقرآن؛ فی ظلال
القرآن؛
۲۰) الکتاب المقدّس؛
۲۱) الکشّاف؛
۲۲) کشفالاسرار و عدةالابرار؛
۲۳) مجمعالبیان فی تفسیر
القرآن؛
۲۴) المعجم الاحصایی؛
۲۵) مفردات الفاظ
القرآن؛
۲۶) من هدی
القرآن؛
۲۷) مواهب علّیه؛
۲۸) المیزان فی تفسیر
القرآن؛
۲۹) وجوه
القرآن، نیشابوری؛
۳۰) وجوه
قرآن، تفلیسی؛
۳۱) الوجوه و النظائر، دامغانی؛
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «نقش آتش»، شماره۴۱. laquo;ءَاتونِی زُبَرَ الحَدیدِ حَتّی إذا ساوی بَینَ الصَّدَفینِ قالَ انفُخوا حتّی إذا جَعَله ناراً قالَ ءَاتونِی أُفرِغ عَلیهِ قِطراً.zwnj;که خود نظاره میspan class=zwnj;إِن مِنکُم إِلاّ ورِدُهاnbsp;zwnj;البیان فی تفسیر
القرآن؛