• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نقش آتش

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آتش، عنصری همراه با گرمی،روشنایی و شعله و نیز سَبُک و بالارونده است که از موادّ سوختنی پدید می‌آید.

فهرست مندرجات

۱ - مفهوم آتش
۲ - معنای عربی آتش
۳ - معانی لغوی
۴ - مترادف معنای آتش در قرآن
۵ - وجوه متعدد برای نار در قرآن
۶ - عامل اصلی پیدایش آتش براساس قرآن
۷ - چگونگی آفرینش آتش از درخت درقرآن
۸ - نظریات مختلف درباره درخت آتش درآیه مذکور
۹ - منشاء همه آتش ها
۱۰ - قابلیت آتش زا بودن درختان
۱۱ - وجوه مختلف الموریات از دیدگاه مفسرین
۱۲ - اقسام آتش
۱۳ - تقسیم آتش براساس عوالم هستی
۱۴ - آتش پدیده‌ای از آفرینش انسان
۱۵ - آفرینش آتش قبل از آفرینش آنسان
۱۶ - ابلیس از جنس آتش
۱۷ - آتش مقدس در تورات
۱۸ - سوزاندن قربانی نشانه قبولی قربانی
۱۹ - قداست آتش از دیدگاه قرآن
۲۰ - برتری آتش نسبت به خاک از دیدگاه مفسرین
۲۱ - فواید آتش
       ۲۱.۱ - فواید معنوی
       ۲۱.۲ - فواید مادی
              ۲۱.۲.۱ - تداوم حیات بشری در گرو آتش
              ۲۱.۲.۲ - ساخت و ساز ابزارهای فلزی
              ۲۱.۲.۳ - آتش جزئی از کالای زندگی
              ۲۱.۲.۴ - آتش بعنوان تذکره
              ۲۱.۲.۵ - تعبیر از آتش بعنوان متاع و کالا
۲۲ - معنای مقوی
۲۳ - مقوی از واژه های اضداد
۲۴ - مقصود از مقوین از دیدگاه مفسرین
۲۵ - استفاده خاص از آتش
       ۲۵.۱ - وسیله‌ای برای گرم کردن و روشنایی
       ۲۵.۲ - آتش ابزاری برای ساخت زیور آلات
       ۲۵.۳ - آتش وسیله‌ای برای ساخت آجر
       ۲۵.۴ - آتش وسیله‌ای برای عذاب کردن
۲۶ - ماده اصلی خلقت جنیان
       ۲۶.۱ - آتش خالص
       ۲۶.۲ - آتش سموم
              ۲۶.۲.۱ - منظور از سموم
              ۲۶.۲.۲ - وجه جمع بین مارج و سموم
۲۷ - منظور از شهاب
۲۸ - سرد شدن آتش
       ۲۸.۱ - منظور از سرد شدن آتش
۲۹ - آتش گرفتن دریا‌ها از رخدادهای قیامت
       ۲۹.۱ - دیدگاه مفسرین درباره برافروخته شدن دریاها
       ۲۹.۲ - تفاوت آتش آخرت با آتش برزخ
       ۲۹.۳ - تفاوت آتش آخرت با آتش دنیا
       ۲۹.۴ - تجسم چهره باطنی افراد در آخرت
       ۲۹.۵ - خوردن آتش چهره باطنی بعضی از اعمال
۳۰ - شعله ور شدن آتش از درون انسان در آخرت
۳۱ - آتش تجلی غضب و انتقام الهی
۳۲ - ویژگی های آتش آخرتی
۳۳ - استعاره‌های قرآنی آتش
۳۴ - پانویس
۳۵ - منبع


آتش ، عنصری همراه با گرمی، روشنایی و شعله و نیز سَبُک و بالارونده است که از موادّ سوختنی پدید می‌آید.


برابر عربی آتش، «نار» و ۱۴۵ بار در قرآن آمده است.
[۱] المعجم الاحصایی، ج‌۳، ص‌۱۵۱۵
[۲] المعجم الاحصایی، ج‌۳، ص‌ ۱۵۱۶



راغب، « نار » را شعله‌ای قابل رؤیت معنا کرده و آن را با نور از یک ریشه دانسته که‌ به‌طور معمول ملازمند و افزوده است که نور ، توشه آخرتی ، و‌ نار، توشه دنیایی است.


واژه‌های دیگری همانند « حریق » به معنای سوزاننده « سعیر » به معنای شعله ور « جحیم » یعنی خرمن آتش « شهاب » « صلی » به معنای سوزاندن « سجر » و « ایقاد » که دو واژه اخیر به معنای برافروختن آتش است، به نوعی، القاکننده معنای یاد شده‌اند.


نویسندگان وجوه القرآن، برای «نار» وجوه متعدّدی مانند آتش جهنّم آتش معروف، آتشِ آتش‌زنه آتش درخت، مال حرام نور دشمنی، آتشی که قربانی را می‌سوزاند، کفر و اختلاف
[۲۲] فی ظلال القرآن، سید قطب، ج‌۱، ص‌۴۴۳..
ذکر کرده‌اند.
[۲۳] وجوه القرآن، نیشابوری، ج۱، ص‌۳۲۲.
[۲۴] الوجوه و النظائر، دامغانی، ج‌۲، ص‌۲۵۱.
[۲۵] الوجوه و النظائر، دامغانی، ج‌۲، ص۲۵۲.
[۲۶] وجوه قرآن، تفلیسی، ج۱، ص‌۲۸۱.



بر اساس آیات قرآن، عامل اصلی پیدایش آتش، خداوند است: «أَفَرَءیتُم‌النّارَ الَّتِی تُورونَ ءأنتم أَنشَأتُم شَجَرَتَ‌ها‌ام نَحنُ المُنشِئون «آیا آتشی را که بر می‌افروزید دیده‌اید؟ شما درخت آن را می‌آفرینید یا ما می‌آفرینیم؟»


در آیه دیگری نیز به تبیین آفرینش آتش از درخت سبز برای آدمیان پرداخته است: «الَّذی جَعَلَ لَکُم مِن الشَّجَرِ الأَخضَرِ ناراً فإذا أنتم مِنه توقِدونَ»


درباره درخت آتش مذکور در آیه، نظریّات گوناگونی وجود دارد. برخی آن را هیزم معنا کرده‌اند
[۳۰] تفسیر اطیب البیان، ج‌۱۲، ص‌۴۰۵.
و بسیاری از مفسّران برآنند که درخت مزبور، آتش‌زن ه است و آورده‌اند که دو نوع درخت به نام «مَرْخ» و «عَفار» بوده که دو شاخه از آن‌ها را می‌بریدند و در حالی‌که هر دو سبز بود و از آن‌ها آب می‌چکید، آن‌ها را به هم می‌ساییدند، و ‌از آن‌ها جرقه تولید می‌شد
[۳۱] کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج۸، ص۲۴۸.
[۳۲] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج ۱۵، ص ۴۱.



بعضی گفته‌اند: منشأ همه آتش‌ها، انرژی خورشیدی است و سوختن هیزم هم به سبب ذخیره شدن انرژی خورشیدی در دوران سبزی آن است.
[۳۳] من هدی القرآن، ج‌۱۱، ص‌۱۷۸..



برخی نیز با یادآوری این‌که ذکر دو درخت مرخ و عفار در تفاسیر به جهت استعداد بیش‌تر آن‌ها برای آتشزا بودن است، نوشته‌اند: همه درختان، این ویژگی را دارند و شاهد آن، آتش سوزی در جنگل‌ها است که بدون دخالت عوامل بیرونی صورت می‌گیرد و حاکی از وجود جریان الکتریسته در درختان است که بر اثر مالش، جرقه می‌زند و آتش می‌گیرد


در جای دیگری از قرآن که در آن از اسبان مجاهدان سخن به میان آمده، اذعان شده که با مالش پای اسبان بر سنگ و یا زمین از آن‌ها جرقه تولید می‌شود: «والعدیتِ ضَبحاً فَالمُورِیتِ قَدحاً» «سوگند به اسبان همهمه‌کننده و برافروزاننده جرقه». کوبیده شدن پای اسبان به کوه و تولید آتش، اصابت سم اسب‌ها به سنگ و جهیدن جرقه از آن
[۳۶] التفسیرالکبیر، قرطبی، ج‌۳۲، ص‌۶۵‌


[۳۷] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۳۰، ص‌۳۴۸..
و پدید آمدن جرقّه از سنگ‌هایی که با فشارِ پای اسبان به هم می‌خورند
[۳۸] مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۸۰۴‌
وجوهی است که مفسّران درباره «الموریات» ذکر کرده‌اند.


آتش، برحسب نوع و عوالم و ماهیّت، اقسامی دارد. صاحب التحقیق آن را دو قسم مادّی و معنوی معرّفی کرده و آیاتی را که در آن‌ها از آتشی غیرقابل رؤیت سخن به میان آمده، مثل «إِنَّما یَأکُلونَ فِی بُطونِهم ناراً» معنوی به شمار آورده است.
[۴۰] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۱۲، ص‌۲۸۰ ـ ۲۸۲..
کسانی هم آتش را با توجّه به کارکرد آن، چند گونه معرّفی کرده‌اند.


از سوی دیگر، به تناسب عوالم هستی نیز آتش قابل تقسیم به آتش دنیا ، برزخ و قیامت است و هر یک از این‌ها ویژگی‌های عوالم خود را دارند.


از آیات قرآن استفاده می‌شود که آتش، از پدیده‌های پیش از آفرینش انسان است.


آیاتی که در آن‌ها از خلقت آدم (علیه‌السلام) و دستور خدا به فرشتگان برای سجده بر وی، سخن گفته شده، نشان می‌دهد که ابلیس ، پیش از آفرینش آدم (علیه‌السلام) از آتش آفریده شده است: «قالَ أنا خَیرٌ مِنه خَلَقتَنِی مِن نار وَ خَلقتَهُ مِن طِین.»


در آیه‌ای، ابلیس از جنس جن معرّفی شده و در آیه‌ای دیگر، به‌صراحت آمده که جن، پیش از آدم (علیه‌السلام)، از آتش آفریده شده است: «وَ لَقَد خَلَقنا الإنسنَ مِن صَلصل مِن حَمإ مَسنون و الجانَّ خَلَقنهُ مِن قَبلُ مِن نارِ السَّمومِ» «ما انسان را از گِل خشکیده برآمده از گِل بدبو آفریدیم و جن را پیش از آن، از آتش گرم و سوزان و بی دود خلق کردیم.».


در تورات، از آتش مقدّسی یاد شده که همواره فروزان بوده‌است
[۴۶] کتاب مقدّس، لاویان، ۶‌: ۱ تا ۶
‌ و مردم، قربانی های خود را برای جلب رضایت خدا در آن می‌سوزانده‌اند.
[۴۷] کتاب مقدّس، لاویان، ۱: ۷ تا ۹
[۴۸] کتاب مقدّس، لاویان، ۲: ۲
[۴۹] کتاب مقدّس، لاویان، ۳: ۱ تا ۵‌

[۵۰] کتاب مقدّس، لاویان، ۶‌: ۱ تا ۵



نزول چنین آتشی از آسمان بر قربانی، نشانه قبول قربانی و دلیل حقّانیّت آورنده آن نیز تلقّی می‌شده است.
[۵۱] کتاب مقدّس، لاویان، ۹: ۲۳
[۵۲] کتاب مقدّس، لاویان، ۹: ۲۴
[۵۳] کتاب مقدّس، لاویان، اوّل پادشاهان، ۱۸: ۳۸
قرآن نیز خواست تعدادی از یهودیان را از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) گزارش کرده که نزد پیامبر آمده، اظهار داشتند که عهد کرده‌اند به هیچ پیامبری ایمان نیاورند، مگر قربانی‌یی بیاورد که آتش آن را بسوزاند
[۵۴] مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۹۰۱.
[۵۵] روض‌الجنان و روح‌الجنان، ابوالفتوح رازی، ج‌۵‌، ص‌۱۷۳..
«الَّذین قالوا إنَّ اللّهَ عَهِد إلَینا أَلاَّ نُؤمِن لِرَسول حتّی یَأتینا بِقُربان تأکُلهُ النّارُ.» برای آتش مطرح شده در آیه، اوصافی چون سپید‌بی‌دود
[۵۷] روض‌الجنان و روح‌الجنان، ج‌۵‌، ص‌۱۹۰..
صدای مهیب
[۵۸] مواهب علّیه، حسین بن علی کاشفی، ج‌۱، ص‌۲۰۴..
و آسمانی
[۶۰] تفسیر جوامع الجامع، ج‌۱، ص‌۲۳۶..
را ذکر‌کرده‌اند.


در آیات قرآن، به قداست آتش اشاره‌ای نشده و فقط در آیاتی، به نقل از ابلیس (به دلیل خلق شدنش از آتش) خود را بر‌تر از آدمی که از گِل آفریده شده به شمار آورده است: «أَنا خَیرٌ مِنه خَلَقتَنیِ مِن نار وَ خَلَقتَهُ مِن طِین». گویا برتری آتش بر گِل و امثال آن نزد ابلیس، چنان بدیهی بوده که وی بدون اقامه دلیل به ادّعای برتری خود بسنده کرده است؛


در عین حال، مفسّران کوشیده‌اند وجوهی را که نشانه یا دلیل برتری آتش باشد، در تفاسیر بیاورند. برخی، احتمال‌هایی را ذکر کرده و درباره آن‌ها نظری نداده‌اند و برخی دیگر، آن‌ها را نقل و نقد کرده‌اند و در مقابل، ادلّه‌ای را مبنی بر برتری چیزهایی بر آتش برشمرده‌اند.
[۶۲] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۱۰
[۶۳] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۷، ص ۱۱۱
مفسّران، احتمال‌های یاد شده را چنین بر شمرده‌اند: آتش، قوّت بیش‌تری بر موجودات دیگر دارد.
[۶۴] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۸‌، ص‌۱۷۳..
از عالم عِلوی، لطیف، گرما بخش، خشک، در کنار اجرام آسمانی و تأثیرگذار است و با حرارت غریزی که مادّه حیات دارد، متناسب است.
[۶۵] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۴، ص‌۳۲.
[۶۶] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۴، ص۳۳.
اجرام فلکی ، بر‌تر از اجرام عنصری‌اند و آتش، نزدیک‌ترین عنصر به فلک است. آتش در پرتوافکنی جانشین خورشید و ماه است؛ وقتی که آن‌ها نیستند. آتش نور دارد و شبیه روح (نفس بخاری) است. سبک و بالا رونده است. نخستین بُرج فلک ، برج حَمَل است که بر طبیعت آتش قرار دارد. هر جِرم زمینی که نورانیت داشته باشد، اشرف است. چشم که شریف‌ترین عضو بدن است، رؤیتش به شعاع است. اشرف اجسام، خورشید است که به آتش می‌ماند،
[۶۷] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۲۶، ص‌۲۳۲.
[۶۸] التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص۲۳۳.
و آتش، جوهر نوردهنده است.
[۶۹] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۱۰
[۷۰] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۷، ص ۱۱۱



از مجموع آیات مربوط به آتش استفاده می‌شود که دو نوع فایده و کارکرد دارد: کارکردی معنوی، و‌نقشی مادّی.

۲۱.۱ - فواید معنوی

فایده معنوی آن، آیه خدا بودن و یادآوری حقایقی مانند معاد و جهنّم است. آیات ۸۰ یس و ۷۱ واقعه که درباره درخت آتش‌زنه است، در شمار آیاتی‌اند که نشانه‌های خداوند را بیان می‌کنند. تعبیر «أَوَلم یَرالإنسنُ‌...» و سیاق آیات در سوره یس و نیز تعبیر «أَفَرءَیتُم... ءَأَنتم أنشَأتم شَجَرَتَها» و ذکر صفت «تذکره» برای آتش در سوره واقعه ، الهام‌بخش این حقیقتند که پدید آمدن آتش از درخت سبز، آیه الهی است. مفسّران، در هر دو مورد، آتش را مایه پند و اندرز
[۷۳] کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج۹، ص۴۶۱.
نشانه توان خداوند بر بازآفرینی انسان‌ها در قیامت، و‌یادآور شعله‌های آتش جهنّم دانسته‌اند.
[۷۴] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج۲۷، ص۲۶۲.
[۷۵] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج۹، ص‌۱۴۳.
[۷۶] مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۳۸.
[۷۷] روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، آلوسی، ج۲۷، ص۲۲۹.
برخی آیه ۸۰ یس را که در سیاق آیات معاد است: «أَوَلَم‌یرَ الإنسنُ أنَّا خَلَقنهُ مِن نُطفة... وَ‌ضَرَب لَنا مَثَلا و نَسِی خَلقَه قال مَن یُحیِ العِظـمَ... قُل یُحیی‌ها الَّذی أَنشَأ‌ها أوَّلَ مَرّة... الَّذی جَعَلَ لَکُم مِنَ الشَّجَرِ الأَخضرِ ناراً» قرینه گرفته‌اند که متعلّق «تذکره» در آیه «نَحنُ جَعَلن‌ها تَذکِرَةً و متعاً لِلمُقوینَ» معاد یا جهنّم است. فخررازی ، آن را یادآور امکان معاد دانسته و توضیح داده است: کسی که بر ایجاد آتش از درخت سبز توانا است، بر ایجاد حرارت جان‌دار در مرده، ناتوان نیست.
[۸۰] التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۱۸۴.
مفسّران، بر همین نظر، تصریح
[۸۱] تفسیر ملاصدرا، ج‌۵‌، ص‌۴۱۱
[۸۲] مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۳۳۸.
[۸۳] تفسیر من وحی القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۶۶..
و آن را حجّتی در پاسخ منکران معاد تلقّی کرده‌اند؛ زیرا کافران مدّعی بوده‌اند که نطفه ، حار و مرطوب و با طبع حیات سازگار است؛ در حالی که استخوان ، سرد و خشک و با طبع مرگ سازگاری دارد؛ بن ابراین، ایجاد حیات در استخوان ممکن نیست و خداوند با تبیین چگونگی پیدایش آتش از درخت سبز، اشکال مزبور را پاسخ می‌دهد.
[۸۴] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۵، ص‌۴۱.
ملاّصدرا ، آتش مزبور را افزون بر یادآور معاد بودن، تذکّری برای وجود آتش نفس که شعله‌ای ملکوتی است و یادآور مادّه آفرینش شیطان دانسته که باید با آن به یاد کید شیطان بود.
[۸۵] تفسیر ملاصدرا، ج‌۷، ص‌۹۵


۲۱.۲ - فواید مادی

کشف آتش به وسیله انسان، اهمّیّت شایان توجّهی دارد
[۸۶] تاریخ تمدّن، ج‌۱، ص‌۱۶..
و از عظیم‌ترین حوادث زندگی بشر است و تمدّن بشری با آن آغاز شده.

۲۱.۲.۱ - تداوم حیات بشری در گرو آتش

این پدیده، از جمله وسایلی است که تداوم حیات بشر و رشد و تحوّل صنعت در گرو آن بوده و هست. انسان برای ادامه حیاتش به غذا نیاز دارد که تهیّه آن با حرارت و آتش ممکن است
[۸۸] الجواهر فی‌تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۲۳۴..


۲۱.۲.۲ - ساخت و ساز ابزارهای فلزی

به ساخت وساز ابزارهای فلزی محتاج است که با آتش انجام می‌شود

۲۱.۲.۳ - آتش جزئی از کالای زندگی

نقشی که آتش در زندگی بشر ایفا می‌کند، به قدری حائز اهمّیّت است که خداوند از آن به متاع (کالای زندگی) تعبیر کرده

۲۱.۲.۴ - آتش بعنوان تذکره

و نیز از آتش با صفت «تذکره» یاد شده که یادآور نعمت خدای متعالی است
[۹۱] کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۹، ص‌۴۶۱..


۲۱.۲.۵ - تعبیر از آتش بعنوان متاع و کالا

هم‌چنین در همین سوره، از آتش به « متاع » ( کالا ) تعبیر شده که نشان‌دهنده استفاده همه انسان‌ها از آن است: «نَحن جَعَلن‌ها تَذکِرةً و مَتعاً لِلمُقوَینَ»


«مُقْوی» از ریشه «قواء» به معنای بیابان و ملازم با ناداری است


قرطبی آن را از واژه‌های اَضداد و به معنای فقیر و غنی شمرده
[۹۴] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۴۴



و مفسّران، مقصود از «مقوین» را همه کسانی دانسته‌اند که از نور و گرمای آتش استفاده می‌کنند و برای پختن نان و غذا از آن بهره می‌گیرند
[۹۵] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۴۴



با این حال، در برخی آیات، مواردی از استفاده خاص از آن، مورد اشاره قرار گرفته است.

۲۵.۱ - وسیله‌ای برای گرم کردن و روشنایی

آتش، وسیله گرمازا و وسیله روشنایی‌بخش است که می‌توان از آن برای یافتن راه در تاریکی استفاده کرد؛ چنان‌که موسی (علیه‌السلام) پس‌از مشاهده آتش در بیابان، برای گرفتن شعله‌ای از آن برای گرم شدن یا یافتن راه در تاریکی شب به طرف آن رفت: «إذ رَءَا ناراً فَقالَ لاِهلِهِ امکُثوا إنّی ءانَستُ ناراً لَعِلّی ءَاتیکُم مِن‌ها بِقَبَس أو أَجِدُ عَلی النّارِ هُدًی.» آتش مزبور که موسی (علیه‌السلام) آن را مشاهده کرد، بر نور حمل شده است
[۹۹] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۶۳.
هرچند مفسّران در این‌که آن‌چه موسی دیده، آتش حقیقی بوده یا نوری بوده که در نظر او آتش آمده، اختلاف نظر دارند.
[۱۰۰] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۶۴.
در مَثَلی که خداوند در سوره بقره آورده و حال منافقان را به آن تشبیه ‌کرده، به روشنایی بخش بودن آتش اشاره شده است: «مَثَلُهم کَمَثلِ الَّذی استوقَدَ ناراً فَلمّا‌أَضاءَت ماحَولَه ذَهَب اللّهُ بن ورِهم وَ تَرَکَهم فی ظُلمت لایُبصِرونَ».

۲۵.۲ - آتش ابزاری برای ساخت زیور آلات

در سه‌جای قرآن ، به تصریح یا اشاره، از آتش، به‌صورت ابزاری برای ساخت زیورآلات، سـدّ و پختن خشت یاد شده است. قرآن، به دست آوردن زینت آلات یا وسtag dark_tagzwnj;بریدند و در حالیzwnj;/span۱۱، صایلی دیگر چون آهن، مس و روی به کمک حرارت آتش را نعمت الهی دانسته است: «و‌مِمّا یُوقِدونَ عَلیه فی‌النَّارِ ابتِغاءَ حِلیَة أَو متع زَبَدٌ مِثلُه» چنان‌که ذوالقرنین برای جلوگیری از ستم قوم یأجوج و مأجوج ، با کمک قطعات ذوب شده آهن ( مس )
[۱۰۴] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۱۶، ص‌۳۴
بین دو کوه ، سدّی بنا کرد: «ءَاتونِی زُبَرَ الحَدیدِ حَتّی إذا ساوی بَینَ الصَّدَفینِ قالَ انفُخوا حتّی إذا جَعَله ناراً قالَ ءَاتونِی أُفرِغ عَلیهِ قِطراً.»

۲۵.۳ - آتش وسیله‌ای برای ساخت آجر

از این‌که فرعون از وزیرش هامان می‌خواهد که با آتش، آجر بسازد و با آن مناره‌ای بنا کند تا وی بتواند به خدای موسی (علیه‌السلام) دست یابد: «فَأوقِد لی یهمنُ علَی الطّینِ فَاجعَل لی صَرحاً لَعَلّی أَطّلِعُ إلی إِلـهِ موسی» می‌توان به‌دست آورد که کاربرد آتش در ساختن آجر در آن دوران امری شناخته شده بوده است؛

۲۵.۴ - آتش وسیله‌ای برای عذاب کردن

هم‌چنین آتش، به صورت وسیله کیفر و تعذیب پیامبران و دین‌داران از سوی کافران به کار رفته است؛ چنان‌که قوم نمرود ، ابراهیم را به جرم شکستن بت‌هایشان ، با آتش کیفر کرده‌اند: «قالوا حَرِّقوهُ»
[۱۰۸] الکشاف، زمخشری، ج‌۳، ص‌۱۲۶
و اصحاب اخدود ، مؤمنانی را در گودالی از آتش انداختند و در حالی‌که خود نظاره می‌کردند، آنان را در آتش سوزاندند: «قُتِلَ أصحبُ الأُخدودِ النّارِ ذاتِ الوَقُودِ إذ هُم عَلَی‌ها قُعودٌ وَ هُم عَلی ما یَفعَلونَ بِالمؤمِنینَ شُهودٌ.» در مقابل، از آتش به گونه‌ای برضدّ کافران و کژروان استفاده شده است؛ چنان‌که در تمثیلی، با تشبیهِ عمnbsp؛br /titrل صالح آمیخته با ریا به باغ سوخته، به مؤمنان هشدار داده تا اعمال صالح خود را با ریا و نفاق نیامیزند چنان‌که صاحبان باغ سوخته وقتی تصمیم گرفتند از عواید باغشان به فقیران کمک نکنند، آتشی آسمانی بر باغ آنان اصابت و آن را به تلّی از خاکس‌تر تبدیل کرد: «فَطافَ عَلَی‌ها طائِفٌ مِن رَبِّک و هُم نائِمونَ فَأصبَحَت کالصَّریمِ» هم‌چنین ماجرای سوزاندن گوساله سامری با آتش و ریشه‌کن کردن آن، از‌جمله موارد استفاده از آتش است. موسی (علیه‌السلام) برای ریشه‌کن کردن بت‌پرستی ، گوساله سامری را در مقابل چشم بنی‌اسرائیل سوزاند و به دریا افکند: «وَ‌انظُر إلی إلـهِکَ الذّی ظَلْتَ علیهَ عاکِفاً لَنُحرِّقنَّه ثمَّ لَننسِفنَّه فِی‌الیَمِّ نَسفاً.»



۲۶.۱ - آتش خالص

قرآن، از آتش به صورت مادّه خلقت جنّیان یاد کرده است: «و‌خَلَق الجانَّ مِن مارِج مِن نار» و از آن‌جا که ابلیس نیز به نصّ آیه ۵۰ کهف از جنّیان بوده، مادّه خلقت او هم آتش است. «مارج»، مُخ، خالص آتش و شعله آتش ناب است. آن را مخلوطی از آتش سرخ و زرد و سبز نیز دانسته‌اند. برخی، آن را شعله زرد و سبزی دانسته‌اند که با برافروختن آتش، بالا می‌رود.
[۱۱۶] روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۲۷، ص‌۱۶۱..


۲۶.۲ - آتش سموم

در آیه دیگری، مادّه آفرینش جن، آتش با وصف «سموم» معرّفی شده است: «وَ‌الجانَّ خَلَقنه مِن قَبلُ مِن نارِ السَّمومِ».

۲۶.۲.۱ - منظور از سموم

«سموم» را آتشی دانسته‌اند که دود ندارد و صاعقه از جنس آن است، و‌برخی آن را شدّت حرارت و از باب اضافه موصوف به صفت تلقّی کرده‌اند.
[۱۱۸] روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۴، ص۵۱..


۲۶.۲.۲ - وجه جمع بین مارج و سموم

صاحب المیزان در وجه جمع بین «مارج» (آتش خالص) و «سموم» (آتش مخلوط)، گفته است: مادّه اصلیِ آفرینش جنّیان، «سموم» و حار و حادّ بوده؛ سپس شعله کشیده و «مارج» شده است.


برخی مفسّران در ذیل آیات ۱۶ تا ۱۸ حجر (وَ لَقَد جَعَلنا فِی‌السَّماءِ بُروجاً... وَ حَفِظن‌ها مِن کُلِّ شَیطـن رَجیم إلاّ مَن استَرقَ السَّمعَ فَأتبَعَه شِهابٌ مُبینٌ» «ما در آسمان برج‌هایی قرار دادیم... و آن را از هر شیطان رانده شده‌ای حفظ کردیم، جز کسی را که استراق سمع کند، شهاب مبین او را تعقیب می‌کند) گفته‌اند که «شهاب» شعله آتش است.
[۱۲۱] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۰، ص‌۹
[۱۲۲] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۰، ص ۱۰
و از آن به آتش لطیف تعبیر کرده‌اند.
[۱۲۳] الکشاف، زمخشری، ج‌۱، ص‌۸۵‌.



طبیعت آتش، سوزانندگی آن است؛ امّا در آیه ۶۹ انبیاء از سرد شدن آن سخن به میان آمده: «قُلنا ینارُ کُونِی بَرداً وَ سَلـماً علی إبرهیمَ» «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش».

۲۸.۱ - منظور از سرد شدن آتش

بعضی مقصود از سرد شدن آتش را تبدیل حرارت آن به سردی از سوی خداوند دانسته‌اند
[۱۲۵] مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۸۷‌.
و بعضی گفته‌اند: خداوند، طبیعت آتش (حرارت و سوزانندگی) را از آن گرفت.
[۱۲۶] تفسیر جوامع الجامع، ج‌۳، ص‌۲۱.
[۱۲۷] الکشاف، ج‌۳، ص‌۱۲۶.
[۱۲۸] التفسیرالکبیر، قرطبی ج۲۲، ص‌۱۸۹
[۱۲۹] روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۱۷، ص‌۱۰۳..
سیدقطب ، بدون ذکر وجوه و احتمالات، آن را کار خدا دانسته و گفته است: کسی که به آتش دستور سوزاندن داد، فرمان سرد شدن را نیز داد و چنین عملی، با موازین بشری قابل تحلیل‌نیست.
[۱۳۰] فی‌ظلال القرآن،سید قطب، ج‌۴، ص‌۲۳۸۸
[۱۳۱] الفرقان فی تفسیرالقرآن، ج‌۱۶، ص‌۳۲۸.
[۱۳۲] الفرقان فی تفسیرالقرآن، ج۱۷، ص‌۳۲۸..



از رخدادهای آستانه قیامت ، تبدیل شدن دریا ‌ها به آتش است: «وَ إذَا البِحارُ سُجِّرت.» «سجر» ‌به معنای برافروختن آتش است.

۲۹.۱ - دیدگاه مفسرین درباره برافروخته شدن دریاها

مفسّران در تبیین برافروخته شدن دریا‌ها اختلاف‌نظر دارند. برخی، آن را چونان شعله ورشدن تنور
[۱۳۵] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۲۷، ص‌۲۶.
و برخی، به معنای داغ شدن‌و‌درهم شدن دانسته‌اند.
[۱۳۶] مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۲۴۷.
پاره‌ای از مفسّران با این ادّعا که دریا‌ها در قیامت به شدّت به حرکت درآمده، آب به بخار تبدیل می‌شود و در اثر خروج کره آتشین از دل زمین، آتش می‌گیرد، به توجیه علمی آن پرداخته‌اند.
==آتش در آخرت=
براساس آیات قرآن، هم در آخرت آتش وجود دارد: «إنّه مَن یُشرِک بِاللّهِ فَقَد حَرَّم اللّهُ علیهِ الجَنّةَ و مَأوهُ النّارُ‌...» و هم در برزخ «... ‌وَ حاقَ بِــالِ فِرعونَ سُوءُ العَذابِ النّارُ یُعرَضونَ عَلی‌ها غُدوّاً و عَشِیّاً وَ یَومَ تَقومُ السَّاعةُ أَدخِلواءالَ فِرعونَ أشدَّ العَذابِ» زیرا طبق این آیه، آل فرعون پیش از فرا رسیدن قیامت، هر صبح‌گاه و شام‌گاه بر آتش عرضه می‌شوند.

۲۹.۲ - تفاوت آتش آخرت با آتش برزخ

تفاوت آتش آخرت و آتش برزخ در شدّت و ضعف آن دو است.
[۱۳۹] شرح الاسماء، سبزواری، ج۱، ص‌۷۵۴.


۲۹.۳ - تفاوت آتش آخرت با آتش دنیا

آتش آخرت، به مراتب قوی‌تر و سوزاننده‌تر از آتش دنیا است. در حدیثی آمده: بخشی از آتش آخرت، هفتاد بار با آب خاموش، سپس شعله ور شده تا به صورت آتش دنیا در آمده است
[۱۴۰] بحارالانوار، مجلسی، ج‌۸‌، ص‌۲۲۸.


۲۹.۴ - تجسم چهره باطنی افراد در آخرت

با توجّه به این‌که اعمال انسان‌ها دارای دو چهره ظاهری و باطنی است و در قیامت، همان چهره باطنی اعمال برای صاحبانشان تجسّم می‌یابد

۲۹.۵ - خوردن آتش چهره باطنی بعضی از اعمال

چهره باطنی بعضی از اعمال، مانند خوردن مال یتیم «إِنَّ الَّذینَ یَأکُلونَ أمولَ الیتمی ظُلماً إنّما یَأکُلونَ فِی بُطونِهم ناراً» یا مالی که از راه کتمان وحی به دست می‌آید «إِنَّ الَّذین یَکتُمونَ ما أَنزَلَ اللّهُ من الکِتبِ وَ یَشتَرونَ به ثَمناً قَلیلاً أولـئکَ ما یَأکُلونَ فی‌بُطونِهم إلاّ النّارَ» همان خوردن آتش است که در آخرت ظهور پیدا می‌کند. گفته شده: کلمه «نار» در آیه ۱۷۴بقره به صورت استعاره تمثیلی به کار رفته و مشبّه به (آتش) در مشبّه ( رشوه خواری اهل کتاب ) استعمال شده است.
[۱۴۶] روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۲، ص‌۶۶‌.



در آخرت، آتش هر انسانی از درون وی شعله ور شده، مخصوص خود او است و فقط به مبدأ فاعلی (ملکات انسان) وابسته است و نیازی به مبدأ قابلی و سبب اعدادی ندارد.
[۱۴۷] تسنیم، تفسیر قرآن مجید، ج‌۲، ص‌۴۵۷.



این آتش که تجلّی غضب و انتقام الهی است با گناهان تولید و تقویت و با توبه خاموش می‌شود؛ بنابراین، آتش آخرت، ابتدا باطن شخص را می‌سوزاند و از آن‌جا به ظاهر سرایت می‌کند؛ چنان‌که از آیه ۹۷ اسراء ، که در آن تعبیر «زدنـهم» به کار رفته نه «زدنـها» به دست می‌آید که هرگاه آتش سوزاننده بدن گمراهان فروکش کند، خداوند آتش درون آنان را شعله ور می‌سازد: «... ‌کُلّما خَبَت زدَنـهُم سَعیرًا»


آتش آخرتی، افزون بر سوزاندن اجسام گرم و سرد «و‌البَحرِ المَسجُور» نفوس را نیز می‌سوزاند: «نَارُ اللّهِ المُوقَدَةُ الَّتِی تَطّلعُ عَلی الأفِـدَة» ولی هیچ‌گاه مؤمن را نمی‌سوزاند: «أُولــئِکَ عَن‌ها مُبعَدون» بلکه با وارد شدن مؤمن درآن «و‌إِن مِنکُم إِلاّ ورِدُها» خاموش می‌شود
[۱۵۴] تفسیر ملاصدرا، ج‌۲، ص‌۱۵۰ ـ ۱۵۳
چنان که بر اساس روایتی، آتش جهنم می‌گوید: ای مؤمن! عبور کن که نورت شعله مرا خاموش کرد.
[۱۵۵] مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۶‌، ص‌۸۱۲‌.
آتش آخرتی با حواس ظاهری قابل مشاهده نیست و فقط با حواس آخرتی می‌توان آن را ادراک کرد.
[۱۵۶] تفسیر ملاصدرا، ج ۲، ص ۱۵۰
آتش جهنّم، برای کیفر کافران و مجرمان آفریده شده و بیش‌ترین کاربرد آتش درقرآن، به همین‌آتش مربوط است. اوصافی چون جوشان بودن، شعله داشتن، نفوذ بر جان‌ها، گداختن چهره، سایه انداختن و‌... ‌، برخی اوصاف آتش جهنّم است. از نگرش به مجموع آیات عذاب و آتش جهنّم به دست می‌آید که شایع‌ترین و سخت‌ترین عذاب جهنّمیان، آتش‌است.


واژه «النار» در آیه «وَ کُنتم عَلی شَفا حُفرة مِن‌النّارِ فَأنقذَکم مِنها» که به وضعیّت عرب، پیش از ظهور اسلام اشاره دارد، به جنگ ، فتنه ، کفر ، کینه، عصبیّت و دشمنی
[۱۶۴] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۴، ص‌۵۱.
[۱۶۵] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۴، ص۵۲‌.
معنا شده است. در آیه دیگری، درباره یهود آمده که در صدد برپا کردن جنگ بر ضدّ پیامبر بوده‌اند که از آن به «نار» تعبیر شده است: «... ‌کُلَّما أَوقَدوا ناراً لَلْحَربِ أَطفَأَ‌ها اللّهُ.» قرطبی، آن را برپا کردن فتنه و جمع نیرو و تجهیزات برای جنگ دانسته که در این صورت، «نار» معنای استعاری دارد. او قولی را هم به معنای غضب نقل کرده است.
[۱۶۷] التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۱۵۶
المیزان ، آن را جنگ دانسته. و برخی گفته‌اند: عرب وقتی تصمیم به جنگ می‌گرفت، آتش بر می‌افروخت که در این صورت، «نار» معنای حقیقی دارد.
[۱۶۹] روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۶‌، ص‌۲۶۸.
در ذیل آیه «فَالمورِیتِ قَدحاً سوگند به افروزندگان جرقه آتش» نیز مفسّران وجوه متعدّدی برای آتش و «قدح» ذکر کرده‌اند. جنگ‌آوران، هنگام شب ، برای رفع حاجت خود، آتش برپا می‌کنند. آتشِ فتنه‌ای که با زبان پدید می‌آید. اندیشه‌هایی که آتش نیرنگ برمی‌افروزند و برپا کردن آتش برای فریب دشمن و زیاد قلمداد کردن جمعیّت، ‌ هیجان شدید جنگ
[۱۷۱] التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۶۵‌.
برپایی آتش پس‌از‌جنگ برای پختن غذا
[۱۷۲] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۳۰، ص‌۳۴۹.
و جرقه پای اسبان
[۱۷۳] جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۳۰، ص‌۳۴۹.
[۱۷۴] مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۸۰۴‌.
معانی گوناگونی است که در تفاسیر ذکر شده است.
منابع:
۱) بحارالانوار، مجلسی؛
۲) تاریخ تمدّن؛
۳) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛
۴) تسنیم، تفسیر قرآن مجید؛
۵) تفسیر اطیب البیان؛
۶) تفسیر جوامع الجامع؛
۷) تفسیرالقرآن الکریم،
۸) ملاّصدرا؛
۹) تفسیر القمی؛
۱۰) التفسیر الکبیر؛
۱۱) تفسیر من وحی القرآن؛
۱۲) تفسیر نمونه؛
۱۳) جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن؛
۱۴) الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛
۱۵) الجواهر فی‌تفسیر القرآن؛
۱۶) روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛
۱۷) روض‌الجنان و روح‌الجنان؛
۱۸) شرح الاسماء، سبزواری؛
۱۹) الفرقان فی تفسیرالقرآن؛ فی ظلال القرآن؛
۲۰) الکتاب المقدّس؛
۲۱) الکشّاف؛
۲۲) کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار؛
۲۳) مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛
۲۴) المعجم الاحصایی؛
۲۵) مفردات الفاظ القرآن؛
۲۶) من هدی القرآن؛
۲۷) مواهب علّیه؛
۲۸) المیزان فی تفسیر القرآن؛
۲۹) وجوه القرآن، نیشابوری؛
۳۰) وجوه قرآن، تفلیسی؛
۳۱) الوجوه و النظائر، دامغانی؛


۱. المعجم الاحصایی، ج‌۳، ص‌۱۵۱۵
۲. المعجم الاحصایی، ج‌۳، ص‌ ۱۵۱۶
۳. المفردات فی غریب القران،الراغب الأصفهانی، ج۱، ص‌۸۲۸‌ «نور»،    
۴. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۸۱.    
۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۷.    
۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۴.    
۷. حجر/سوره۱۵، آیه۱۸.    
۸. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۴.    
۹. تکویر/سوره۸۱، آیه۶.    
۱۰. مائده/سوره۵، آیه۶۴‌.    
۱۱. رعد/سوره۱۳، آیه۱۷.    
۱۲. تحریم/سوره۶۶، آیه۶.    
۱۳. بروج/سوره۸۵، آیه۵.    
۱۴. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۱.    
۱۵. یس/سوره۳۶، آیه۸۰.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۱۷۴.    
۱۷. طه/سوره۲۰، آیه۱۰.    
۱۸. مائده/سوره۵، آیه۶۴.    
۱۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۸۳.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۲۲۱.    
۲۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.    
۲۲. فی ظلال القرآن، سید قطب، ج‌۱، ص‌۴۴۳..
۲۳. وجوه القرآن، نیشابوری، ج۱، ص‌۳۲۲.
۲۴. الوجوه و النظائر، دامغانی، ج‌۲، ص‌۲۵۱.
۲۵. الوجوه و النظائر، دامغانی، ج‌۲، ص۲۵۲.
۲۶. وجوه قرآن، تفلیسی، ج۱، ص‌۲۸۱.
۲۷. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۱.    
۲۸. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۲.    
۲۹. یس/سوره۳۶، آیه۸۰.    
۳۰. تفسیر اطیب البیان، ج‌۱۲، ص‌۴۰۵.
۳۱. کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج۸، ص۲۴۸.
۳۲. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج ۱۵، ص ۴۱.
۳۳. من هدی القرآن، ج‌۱۱، ص‌۱۷۸..
۳۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج‌۱۸، ص‌۴۶۲ ۴۶۵.    
۳۵. عادیات/سوره۱۰۰، آیه۱‌- ۲.    
۳۶. التفسیرالکبیر، قرطبی، ج‌۳۲، ص‌۶۵‌
۳۷. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۳۰، ص‌۳۴۸..
۳۸. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص‌۸۰۴‌
۳۹. نساء/سوره۴، آیه۱۰.    
۴۰. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۱۲، ص‌۲۸۰ ـ ۲۸۲..
۴۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۲.    
۴۲. ص/سوره۳۸، آیه۷۶..    
۴۳. کهف/سوره۱۸، آیه۵۰.    
۴۴. حجر/سوره۱۵، آیه۲۶.    
۴۵. حجر/سوره۱۵، آیه۲۷.    
۴۶. کتاب مقدّس، لاویان، ۶‌: ۱ تا ۶
۴۷. کتاب مقدّس، لاویان، ۱: ۷ تا ۹
۴۸. کتاب مقدّس، لاویان، ۲: ۲
۴۹. کتاب مقدّس، لاویان، ۳: ۱ تا ۵‌
۵۰. کتاب مقدّس، لاویان، ۶‌: ۱ تا ۵
۵۱. کتاب مقدّس، لاویان، ۹: ۲۳
۵۲. کتاب مقدّس، لاویان، ۹: ۲۴
۵۳. کتاب مقدّس، لاویان، اوّل پادشاهان، ۱۸: ۳۸
۵۴. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص‌۹۰۱.
۵۵. روض‌الجنان و روح‌الجنان، ابوالفتوح رازی، ج‌۵‌، ص‌۱۷۳..
۵۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۸۳.    
۵۷. روض‌الجنان و روح‌الجنان، ج‌۵‌، ص‌۱۹۰..
۵۸. مواهب علّیه، حسین بن علی کاشفی، ج‌۱، ص‌۲۰۴..
۵۹. تفسیر قمی، قمی، ج‌۱، ص‌۱۲۷    
۶۰. تفسیر جوامع الجامع، ج‌۱، ص‌۲۳۶..
۶۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۲.    
۶۲. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۱۰
۶۳. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۷، ص ۱۱۱
۶۴. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۸‌، ص‌۱۷۳..
۶۵. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۴، ص‌۳۲.
۶۶. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۴، ص۳۳.
۶۷. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۲۶، ص‌۲۳۲.
۶۸. التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص۲۳۳.
۶۹. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۷، ص‌۱۱۰
۷۰. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۷، ص ۱۱۱
۷۱. یس/سوره۳۶، آیه۸۰.    
۷۲. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۱.    
۷۳. کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج۹، ص۴۶۱.
۷۴. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج۲۷، ص۲۶۲.
۷۵. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج۹، ص‌۱۴۳.
۷۶. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۳۸.
۷۷. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، آلوسی، ج۲۷، ص۲۲۹.
۷۸. یس/سوره۳۶، آیه۷۷ ۸۰.    
۷۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۳.    
۸۰. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۱۸۴.
۸۱. تفسیر ملاصدرا، ج‌۵‌، ص‌۴۱۱
۸۲. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۳۳۸.
۸۳. تفسیر من وحی القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۶۶..
۸۴. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۵، ص‌۴۱.
۸۵. تفسیر ملاصدرا، ج‌۷، ص‌۹۵
۸۶. تاریخ تمدّن، ج‌۱، ص‌۱۶..
۸۷. فی‌ظلال القرآن،سید قطب، ج‌۶‌، ص‌۳۴۶۹.    
۸۸. الجواهر فی‌تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۲۳۴..
۸۹. رعد/سوره۱۳، آیه۱۷.    
۹۰. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۳.    
۹۱. کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج‌۹، ص‌۴۶۱..
۹۲. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۳.    
۹۳. مفردات الفاظ القرآن، «قوی»، ج۱، ص‌۶۹۴‌.    
۹۴. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۴۴
۹۵. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۴۴
۹۶. طه/سوره۲۰، آیه۱۰.    
۹۷. نمل/سوره۲۷، آیه۷.    
۹۸. قصص/سوره۲۸، آیه۲۹.    
۹۹. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۶۳.
۱۰۰. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۶۴.
۱۰۱. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۹.    
۱۰۲. بقره/سوره۲، آیه۱۷.    
۱۰۳. رعد/سوره۱۳، آیه۱۷.    
۱۰۴. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۱۶، ص‌۳۴
۱۰۵. کهف/سوره۱۸، آیه۹۶.    
۱۰۶. قصص/سوره۲۸، آیه۳۸.    
۱۰۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۸.    
۱۰۸. الکشاف، زمخشری، ج‌۳، ص‌۱۲۶
۱۰۹. بروج/سوره۸۵، آیه۴‌ - ۷.    
۱۱۰. بقره/سوره۲، آیه۲۶۶.    
۱۱۱. قلم/سوره۶۸، آیه۱۹.    
۱۱۲. قلم/سوره۶۸، آیه۲۰.    
۱۱۳. طه/سوره۲۰، آیه۹۷.    
۱۱۴. رحمن/سوره۵۵، آیه۱۵.    
۱۱۵. کهف/سوره۱۸، آیه۵۰.    
۱۱۶. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۲۷، ص‌۱۶۱..
۱۱۷. حجر/سوره۱۵، آیه۲۷.    
۱۱۸. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۴، ص۵۱..
۱۱۹. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۵۳..    
۱۲۰. حجر/سوره۱۵، آیه۱۶ – ۱۸.    
۱۲۱. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۰، ص‌۹
۱۲۲. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۱۰، ص ۱۰
۱۲۳. الکشاف، زمخشری، ج‌۱، ص‌۸۵‌.
۱۲۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۹.    
۱۲۵. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص‌۸۷‌.
۱۲۶. تفسیر جوامع الجامع، ج‌۳، ص‌۲۱.
۱۲۷. الکشاف، ج‌۳، ص‌۱۲۶.
۱۲۸. التفسیرالکبیر، قرطبی ج۲۲، ص‌۱۸۹
۱۲۹. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۱۷، ص‌۱۰۳..
۱۳۰. فی‌ظلال القرآن،سید قطب، ج‌۴، ص‌۲۳۸۸
۱۳۱. الفرقان فی تفسیرالقرآن، ج‌۱۶، ص‌۳۲۸.
۱۳۲. الفرقان فی تفسیرالقرآن، ج۱۷، ص‌۳۲۸..
۱۳۳. تکویر/سوره۸۱، آیه۶.    
۱۳۴. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، «سجر»، ج۱، ص۳۹۷.    
۱۳۵. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۲۷، ص‌۲۶.
۱۳۶. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص‌۲۴۷.
۱۳۷. مائده/سوره۵، آیه۷۲.    
۱۳۸. غافر/سوره۴۰، آیه۴۵ - ۴۶.    
۱۳۹. شرح الاسماء، سبزواری، ج۱، ص‌۷۵۴.
۱۴۰. بحارالانوار، مجلسی، ج‌۸‌، ص‌۲۲۸.
۱۴۱. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۳، ص‌۳۲۵.    
۱۴۲. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۰۳.    
۱۴۳. نساء/سوره۴، آیه۱۰.    
۱۴۴. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۴۲۶.    
۱۴۵. بقره/سوره۲، آیه۱۷۴.    
۱۴۶. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۲، ص‌۶۶‌.
۱۴۷. تسنیم، تفسیر قرآن مجید، ج‌۲، ص‌۴۵۷.
۱۴۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۷.    
۱۴۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۷.    
۱۵۰. طور/سوره۵۲، آیه۶.    
۱۵۱. همزه/سوره۱۰۴، آیه۶‌ - ۷.    
۱۵۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۱.    
۱۵۳. مریم/سوره۱۹، آیه۷۱.    
۱۵۴. تفسیر ملاصدرا، ج‌۲، ص‌۱۵۰ ـ ۱۵۳
۱۵۵. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۶‌، ص‌۸۱۲‌.
۱۵۶. تفسیر ملاصدرا، ج ۲، ص ۱۵۰
۱۵۷. ملک/سوره۶۷، آیه۷.    
۱۵۸. مسد/سوره۱۱۱، آیه۳.    
۱۵۹. همزه/سوره۱۰۴، آیه۶ -۷.    
۱۶۰. کهف/سوره۱۸، آیه۲۹.    
۱۶۱. زمر/سوره۳۹، آیه۱۶.    
۱۶۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.    
۱۶۳. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۳، ص‌۳۷۱.    
۱۶۴. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۴، ص‌۵۱.
۱۶۵. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۴، ص۵۲‌.
۱۶۶. مائده/سوره۵، آیه۶۴.    
۱۶۷. التفسیر الکبیر، قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۱۵۶
۱۶۸. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۶‌، ص‌۳۶.    
۱۶۹. روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‌۶‌، ص‌۲۶۸.
۱۷۰. عادیات/سوره۱۰۰، آیه۲.    
۱۷۱. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۶۵‌.
۱۷۲. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۳۰، ص‌۳۴۹.
۱۷۳. جامع‌البیان عن تاویل آی القرآن، ج‌۳۰، ص‌۳۴۹.
۱۷۴. مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۸۰۴‌.



دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «نقش آتش»، شماره۴۱.    

laquo;ءَاتونِی زُبَرَ الحَدیدِ حَتّی إذا ساوی بَینَ الصَّدَفینِ قالَ انفُخوا حتّی إذا جَعَله ناراً قالَ ءَاتونِی أُفرِغ عَلیهِ قِطراً.zwnj;که خود نظاره میspan class=zwnj;إِن مِنکُم إِلاّ ورِدُهاnbsp;zwnj;البیان فی تفسیر القرآن؛




جعبه ابزار