مهاجران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مهاجران به کسانی اطلاق میشود که از
وطن و
کاشانه خود به خاطر علتی
هجرت کرده باشند و منظور در اینجا
مهاجران صدر اسلام بودند که به خاطر دین از وطن خود هجرت کردند؛ مثل مهاجران به
حبشه و مهاجران به
مدینه.
"
مهاجرین" اسم فاعل و به معنای دور شوندگان از وطن است. این واژه از مادۀ "هجر" به معنای
ترک و
جدایی است.
در سالهای نخستین
بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و دعوت عمومی او، مسلمانان در
اقلیت شدیدی قرار داشتند،
قریش به
قبائل عرب توصیه کرده بود که هر کدام، افراد وابسته خود را که به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
ایمان آورده است تحت فشار شدید قرار دهند و به این ترتیب هر یک از مسلمانان از طرف
قوم و
قبیله خود، تحت فشار قرار داشت. آن روز تعداد مسلمانان برای دست زدن به یک "
جهاد آزادیبخش" کافی نبود، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای حفظ این گروه کوچک، و تهیه پایگاهی برای مسلمانان در بیرون
حجاز، به آنها دستور
مهاجرت داد، و
حبشه را برای این مقصد انتخاب کرد و فرمود:
«در آنجا
زمامدار صالحی است که از
ستم و
ستمگری جلوگیری میکند، شما آنجا بروید تا
خداوند فرصت مناسبی در اختیار ما بگذارد.»
منظور پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
نجاشی بود (نجاشی اسم عامی بود همانند "
کسری" که به تمام
سلاطین حبشه گفته میشد، اما اسم نجاشی معاصر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
اصحمه که در زبان
حبشی به معنی
عطیه و
بخشش است بود). یازده مرد و چهار زن از مسلمانان در
ماه رجب سال پنجم بعثت عازم
حبشه شدند و از طریق دریا با کرایه کردن کشتی کوچکی راه
حبشه را پیش گرفتند. چیزی نگذشت که "
جعفر بن ابو طالب" و جمعی دیگر از مسلمانان به
حبشه رفتند و به آنان پیوستند.
عثمان و همسرش
رقیه دختر پیامبر،
زبیر بن عوام،
عبد الله بن مسعود،
عبد الرحمن بن عوف،
ابو حذیفه بن عتبه و همسرش سهله،
سهل بن عمرو،
مصعب بن عمیر،
ابو سلمه بن عبدالاسد و همسرش ام سلمه،
عثمان بن مظعون،
عامر بن ربیعه و همسرش لیلی دختر
ابی خیثمه،
حاطب بن عمرو و
سهل بن بیضاء.. پس از آنان جعفر بن ابی طالب، و بدنبال او مسلمانان دیگر که درمجموع ۸۲ تن مرد- به استثنای زنان و کودکان- در کشور نجاشی پناهنده شدند.
همین که قریش از
هجرت این مسلمانان به
حبشه آگاه شدند "
عمرو بن عاص" و "
عمارة بن ولید مخزومی" را با هدیههایی نزد نجاشی
پادشاه حبشه فرستادند تا آنان را باز گردانند. اما نجاشی این هدایا را نپذیرفت و از تسلیم کردن پناهندگان به ایشان خود داری کرد. به همین جهت برخی از مفسران شأن نزول آیات ۸۲ تا ۸۴
سورۀ مائده را دربارۀ نجاشی و اصحاب وی دانستهاند.
آنان
پیامبر اسلام و مسلمانان نخستین بودند که از
مکه به
مدینه هجرت کردند، این مهاجران که گاهی از آنها به
مهاجرین بدر تعبیر میشود جایگاه شایستهای در
تاریخ اسلام دارند، آنان برای خدا از همه سرمایههای مادی خود چشم پوشیدند.
این مهاجران که از آنها به "المهاجرون الاولون" تعبیر میشود در حقیقت سنگ زیر بنای کاخ پر شکوه اسلام را تشکیل دادند، و
قرآن از آنها با عظمت خاصی سخن میگوید چرا که از فداکارترین مسلمانها محسوب میشدند.
آنجا که میفرماید:«وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فیِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَاوَواْ وَّ نَصَرُواْ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لهم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ»
«و آنها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یاری نمودند، آنان
مؤمنان حقیقیاند برای آنها،
آمرزش (و
رحمت خدا) و روزی شایستهای است.»
در این آیه و آیه ۱۰۰ سوره توبه
از انصاِر نخستین بسان مهاجرین به نیکی یاد شده است آنهایی که با
آغوش باز از
پیامبر( صلیاللهعلیهوآله) به مدینه دعوت کردند، و یاران مهاجر او را همچون برادران خویش
مسکن دادند، و از آنها با تمام وجود خود
دفاع کردند، و حتی بر خویشتن نیز مقدم داشتند.
«وَ الَّذِینَ هَاجَرُواْ فیِ اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فیِ الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الأخِرَةِ أَکْبر لَوْ کاَنُواْ یَعْلَمُونَ الَّذِینَ صَبرَُواْ وَ عَلیَ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»
«آنها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبی به آنها میدهیم و پاداش
آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر میدانستند! آنها کسانی هستند که
صبر و
استقامت پیشه کردند، و تنها بر پروردگارشان
توکّل میکنند.»
با توجه به آیه یاد شده
اخلاص،
صبر و
شکیبایی و توکل بر خدا از خصوصیات بارز مهاجران است.
تعبیر به «هاجَرُوا فِی اللَّهِ» که حتی کلمه "
سبیل" هم در آن ذکر نشده اشاره به نهایت اخلاص این مهاجران است که تنها برای خدا و در مسیر اللَّه و به خاطر رضای او و حمایت و دفاع از آئینش دست به چنین هجرتی زدند، نه برای نجات جان خود و یا اغراض مادی دیگر.
در آیه دیگری، جهاد و
صدق از دیگر ویژگیهای مهاجران بیان شده است.
«...الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ..یَنصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُوْلَئکَ هُمُ الصَّادِقُون»
«...مهاجرانی که...
خدا و
رسولش را یاری میکنند و آنها راستگویانند.»
«...فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَ أُخْرِجُواْ .مِن دِیَرِهِمْ وَ أُوذُواْ فیِ سَبِیلیِ وَ قَتَلُواْ وَ قُتِلُواْ لَأُکَفِّرَنَّ عَنهمْ سَیاتهمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تجرِی مِن تحتها الْأَنْهَرُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ الله وَ اللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَاب»
«...آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از
خانههای خود بیرون رانده شدند و در راه من
آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را میبخشم و آنها را در
باغهای بهشتی، که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد میکنم. این پاداشی است از طرف خداوند و بهترین پاداشها نزد پروردگار است.»
با توجه به آیه
بخشودگی گناهان و ورود به
بهشت،
پاداش الهی به مهاجرانی است که به خاطر خدا و کسب
رضایت الهی از سرزمین
کفر و
الحاد به سرزمین ایمان هجرت کردند. تا هجرت آنان زمینهای باشد برای برپاداری ارزشهای الهی.
در آیه دیگری بهره مندی از "
رزق حسن" را پاداش همه مهاجران الهی قرار داده چه به مقام
شهادت رسیده باشند و چه در این راه به
مرگ طبیعی از دنیا رفته باشند.
«وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ»
«و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، خداوند به آنها روزی نیکویی میدهد که او بهترین روزیدهندگان است.»
به گفته بعضی از مفسران "رزق حسن"، اشاره به نعمتهایی است که وقتی
چشم انسان به آن میافتد، چنان مجذوب میشود که نمیتواند دیده از آن بر گیرد و به غیر آن نگاه کند، و تنها خداوند
قدرت دارد که چنین
روزی را به کسی دهد.
«وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضیِ اللَّهُ عَنهمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ أَعَدَّ لهمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تحتَهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَالِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
«پیشگامان نخستین از مهاجرین و
انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است
جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ!»
واژۀ "من" در جمله «مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ» تبعیضی است، نه بیانی، بنابرین همه آنان این
فضیلت را نداشتند، آیه شریفه میفرماید: "خداوند از ایشان و ایشان از خدا راضی شدند"، در حالی که به شهادت خود
قرآن، همه مهاجرین و انصار اینطور نبودند، بلکه یک عده از ایشان
بیمار دل و
دهن بین بودند، و تحت تاثیر سمپاشیهای
منافقین قرار میگرفتند، عدهای دیگر
فاسق بودند، عدهای از ایشان کسانی بودند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از عمل آنان بیزاری جست، و معنا ندارد که خدا از کسانی راضی باشد که خودش آنها را به این عناوین یاد کرده است. پس خدای متعال تعدادی ازمهاجرین و انصار را به این فضیلت ستوده است.
«یَأَیها الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا جَاءَکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانهنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلیَ الْکُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لهمْ وَ لَا هُمْ یحلُّونَ لهنَّ وَ ءَاتُوهُم مَّا أَنفَقُواْ...»
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که زنان باایمان بعنوان
هجرت نزد شما آیند، آنها را
آزمایش کنید- خداوند به ایمانشان آگاهتر است- هر گاه آنان را
مؤمن یافتید، آنها را بسوی
کفّار بازنگردانید نه آنها برای کفّار حلالند و نه کفّار برای آنها
حلال و آنچه را همسران آنها (برای
ازدواج با این زنان) پرداختهاند به آنان بپردازید...»
جمعی از مفسران در شان نزول آیه آوردهاند: یکی از مواد پیمان
صلح حدیبیه با
مشرکان مکه این بود که هر کس از اهل
مکه به مسلمانان بپیوندد او را بازگردانند، در این هنگام زنی به نام "سبیعه"
اسلام را پذیرفته و به مسلمانان پیوست همسرش از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، بازگشتِ وی را خواست آیه فوق نازل شد و دستور داد زنان
مهاجر را امتحان کنند. نحوه امتحان به این ترتیب بود که آنها را
سوگند به خدا میدادند که مهاجرتشان جز برای قبول اسلام نبوده، و آنها به خاطر
دشمنی با
همسر و یا
علاقه به مرد دیگری، یا علاقه به سرزمین
مدینه و مانند آن هجرت ننمودهاند.
آن زن سوگند یاد کرد که چنین است. در اینجا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) مهریهای را که شوهرش پرداخته بود و هزینههایی را که متحمل شده بود به او پرداخت، و فرمود: طبق این ماده قرارداد تنها مردان را باز میگرداند نه زنان را.
دستور به امتحان، با اینکه آنها را مؤمنان نامیده به خاطر آن است آنها ظاهرا
شهادتین را بر زبان، جاری میکردند و در
سلک اهل ایمان بودند، اما امتحان برای این بود که اطمینان حاصل شود که این
ظاهر با
باطن هماهنگ است.
دانشنامه موضوعی قرآن.