ممتاز السلطنه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صمدخان معروف به ممتازالسلطنه
فرزند علیاکبر مکرمالسلطنه، از اشراف آذربایجان بود. آقا علیاکبر نخست عضو کنسولگری و سپس سرکنسول
ایران در قسطنطنیه بود. وی در سال ۱۹۰۴ در اداره مرکزی وزارت امور خارجه در
تهران مشغول کار شد. مکرمالسلطنه
پدر صمدخان ممتازالسلطنه، میرزا اسماعیل ممتازالدوله، ممتاز همایون و چند اولاد دیگر است. اکثر اعضای خاندان آقاعلیاکبر که بسیار پرشمار است، در خدمت دولت بودند.
صمدخان در سال ۱۲۴۸ه. ش (۱۸۶۹م) در
تبریز متولد شد. وی پس از انجام تحصیلات مقدماتی چند سالی در
اروپا درس خواند، سپس وارد وزارت امورخارجه گردید و مراحل اداری را به سرعت پیمود. در ۱۲۸۴ وزیر مختار در
پاریس شد و مدت بیست سال در آن سمت باقی ماند و دولت ایران قادر به تغییر او نبود.
همسر نخستین وی اهل ایران بود که از او پسری به نام عبدالله ممتاز داشت. وی در
فرانسه با یک بانوی فرانسوی
ازدواج نمود که حاصل آن دو
دختر بوده است.
بیشترین اطلاعات راجع به ممتازالسلطنه را میتوان از لابلای خاطرات افراد و بخصوص کسانی که به پاریس
مسافرت کردند، به دست آورد. از جمله اینکه ظلّالسلطان در خاطرات خود و در سفرنامهاش میگوید که در
سفر پاریس مورد استقبال صمدخان وزیرمختار ایران در پاریس قرار گرفت. (به همراه وزیرمختار فرانسه در تهران).
ممتازالسلطنه به میمنت ورود ظلّالسلطان ضیافت ناهاری ترتیب داد و هرچه ایرانی در این
شهر بود، دعوت کرد. ظلّالسلطان هم از ممتازالسلطنه و از مناسبت
لقب او بسیار تعریف میکند...
در خاطرات عبدالحسین مسعود انصاری نیز میخوانیم: «...ما در پاریس به هتل ماکماهون پالاس وارد شدیم و وزیر مختار ما مرحوم صمدخان ممتازالسلطنه یک طبقه از آن هتل را برای ما رزرو کرده بود...»
یا هم او در جای دیگر میگوید که ممتازالسلطنه یکی از چند نفری است که در زمان سلطنت احمدشاه به دریافت لقب پرنسی نائل گردید.
انصاری میگوید: «ممتازالسلطنه حدود بیست و هفت سال در پاریس مانده بود. در آن شهر خیلی سرشناس شده بود. محافل سیاسی فرانسه به او احترام میگذاشتند و در محافل اقتصادی هم وجهه خوبی داشت، چون به بازی در بورس علاقه داشت و قسمت زیادی از مکنت سرشار خودش را از بورسبازی به دست آورده بود. خانه مجللی داشت و خیلی از شخصیتهای سیاسی و اقتصادی آن زمان فرانسه با مراوده میکردند. از طریق او بود که ایرانیان حاضر در آنجا برای کارهای مربوط به ایران میتوانستند با اشخاص مؤثر تماس بگیرند. بین ممتازالسلطنه و معینالوزاره (میرزاحسین خان فرزند علاءالسلطنه) روابط خوبی نبود. مرحوم علاء در کارها خیلی سختگیر و عجول بود و به همه تاکید میکرد که در انجام کارها وقفهای حاصل نشود. یکبار که در یکی از جلسات وی از ممتازالسلطنه خواست تا ترتیب ملاقات یک ایرانی (پدر عبدالحسین مسعود انصاری) را با مسیو پیشون وزیر امور خارجه فرانسه بدهد، ممتاز در این کار تامل کرد و این باعث رنجش خاطر دو نفر از یکدیگر شد.
مشیرالدوله در زمان
محمدعلی شاه وزیر امورخارجه شده بود.
در آن زمان میرزاحسنخان مشیرالملک وزیر مختار پطرزبورغ شد. تنها مشکلی که مشیرالملک با آن مواجه بود، حضور صمدخان ممتازالسلطنه بود. روزی مشیرالدوله منشی اداره روس (احمدخان ملک ساسانی) را احضار کرد و گفت به صمدخان ممتازالسلطنه بنویسد «هر ماموریتی بخواهید از شما مضایقه نخواهد شد». نامه فرستاده شد؛ ولی مدتی طول کشید و صمدخان جواب نداد. نامه دیگری به او فرستادند مبنی براینکه به سمت وزیر مقیمی ایران در هلند انتخاب شده و زودتر به محل ماموریتش حرکت کند. دو روز بعد از اینکه تلگراف مخابره شد نامه صمدخان رسید که تقاضا کرده بود او را سرکنسول حاجیترخان کنند.
در سال ۱۲۹۰ وزارت معارف تصمیم گرفت، عدهای از جوانان مستعد ایرانی را برای ادامه تحصیل به اروپا اعزام دارد. از اینرو بیست نفر از جوانان را انتخاب کرد و تحت سرپرستی ریشارخان به اروپا فرستاد. پارهای از این افراد پس از اتمام تحصیل در فرانسه و گرفتن گواهینامه عالی آموزگاری، به ایران برمیگشتند و برخی هم قصد ورود به دانشگاه پاریس را داشتند. داشتن گواهینامه عالی به منزله گواهینامه دیپلم متوسطه (باکالورئا) محسوب میشد و به دارندگان این مدرک جواز ورود به
دانشگاه را میداد. در سفارت ایران در پاریس شخصی به نام «نظر آقا» کارهای محصلین دولتی را انجام میداد و کسانی که قصد ورود به دانشگاه پاریس را داشتند، میبایست با «نظر آقا»
مشورت کنند تا او با کسب اجازه از وزیر مختار (صمدخان ممتازالسلطنه) و بلکه دولت ایران اقدام نماید. در این سفر قرار شد طبق معمول در اروپا برای هر یک از محصلین نام خانوادگی انتخاب شود. پس از ورود این هیئت به پاریس، با کمک و مساعدت صمدخان ممتازالسلطنه، وزیر مختار در پاریس، که مرد قدرتمند و با نفوذی در پاریس شده بود، محصلین اعزامی در بهترین مدارس جای گرفتند.
بنابراین در آن سالها صمدخان سرپرستی کلیه محصلین دولتی و غیردولتی را به عهده داشت. از جمله این محصلین میتوان به محمدعلیخان
فرزند ممتحنالدوله نام برد که برادرشهادیخان نیز در پاریس مشغول بود. وی طبق دستور پدرش به محض ورود به پاریس خود را به ممتازالسلطنه معرفی کرد و با سفارش کتبی او و راهنمایی برادرش به تحصیل مشغول شد.
در سالهای ۱۲۹۱ تا ۱۲۹۳ش (۱۹۱۲ تا ۱۹۱۴م) اوضاع سیاسی و اجتماعی و بخصوص وضعیت مالی و حوالجات ارزی دولت ایران به خارج از همه مواقع بدتر و ارتباط قطع و به قدری مغشوش و مختل بود که هیچ کس و هیچ مقام رسمی دولتی اصلاً به فکر تامین و ارسال هزینه تحصیل محصلین دولتی و غیر دولتی نبود و شش ماه یا یکسال مخارج محصلین و حقوق سفارتخانهها به تاخیر میافتاد و این درست در اوایل
جنگ جهانی اول بود... کلیه مدارس ابتدایی و دبیرستانها و دانشکدهها چه نظامی و دولتی و چه ملی تعطیل و شاگردان ایرانی محصل دولتی یا غیردولتی از همه مدارس اخراج شدند. عدهای که اعتباری در بانکها داشتند یا قبلاً توسط اولیای آنها
پول و خرج سفر قبلاً یا در همان اوان به وسایلی فرستاده بودند به ایران بازگشت نمودند. عدهای هم که خرج سفر و زندگی و ملجا و پناهی نداشتند در پاریس حیران و سرگردان و بطور فلاکتباری زندگی میکردند. بیشتر آنها با روزنامهفروشی و خدمت در کافهها و رستورانها و کارگری در کارخانجات یا به وسیله رفتهگری در شهر امرار معاش میکردند. طبق مکاتبات برخی محصلین با خانوادههایشان از دیر رسیدن یا نرسیدن هزینه تحصیل و نیز از طرز رفتار ممتازالسلطنه شکوه و
شکایت داشتند و تقاضای بازگشت به ایران را مینمودند.
فرانسه و
آمریکا مخالف این
قرارداد بودند و اقداماتی نیز صورت دادند. مسیوبونن وزیرمختار فرانسه در ایران فعالیتهای ضدانگلیسی در تهران انجام میداد. سرپرسیکاکس وزیرمختار انگلیس در تهران وثوقالدوله را وادار کرد که مستقیماً از دست وزیرمختار فرانسه به پاریس شکایت کند. مقامات مسئول فرانسوی رونوشت این شکایت را به اطلاع مسیوبونن به تهران فرستادند. وی از وثوقالدوله در اینباره توضیح خواست. نخستوزیر منکر اقدامات محرمانه خود شد؛ ولی در ضمن اظهار داشت که چون مطالب روزنامههای ایران مرتباً برای وزیرمختار ایران در پاریس صمدخان ممتازالسلطنه) فرستاده میشود و روحیه خصمانه ایشان (مسیوبونن) در اغلب این روزنامها به طول تفصیل شرح داده شده است. وزیرمختار ایران در پاریس ظاهراً احساس وظیفه کرده که خود مستقیماً در اینباره اقدام و اعتراض تسلیم مقامات رسمی دولت فرانسه بکند. دولت فرانسه در این تاریخ به علت مقاصد استعماری خاصی که در خاورمیانه (منطقه
سوریه و
لبنان) تعقیب میکرد به حمایت و حسن نظر انگلستان نیاز شدید داشت و اگر رویه خصومتآمیز سفارت فرانسه در تهران ادامه مییافت، انگلیسیها به طور حتم تلافی این عمل را در سوریه میکردند و این به نفع فرانسه نبود.
احمدشاه مانند اجداد خود میل داشت به عنوان شاه ایران به کشورهای اروپایی سفر کند. در اوایل مرداد ۱۲۹۸ش سفر خود را آغاز کرد؛ امّا قبل از حرکت، وثوقالدوله را از کار برکنار و نصرتالدوله فیروز وزیر عدلیه را وزیر امورخارجه کرد. نصرتالدوله نیز احتشامالسلطنه سفیر کبیر ایران در عثمانی را به علت بیاعتنایی به خودش از کار برکنار کرد. در پاریس نیز صمدخان ممتازالسلطنه را که قریب ربع
قرن وزیرمختار بود، ساقط کرد؛ ولی ممتازالسلطنه با پشتیبانی وزارت امورخارجه فرانسه حکم عزل خود را قانونی ندانست و کماکان به کار خود ادامه داد و سفارتخانه را تحویل نداد. نصرتالدوله ناچار در محلی که منزل داشت، سفارتخانهای دایر نمود و پرچم ایران را بر فراز آن به اهتزاز درآورد؛ ولی ممتازالسلطنه با تحریکات دامنهدار دست از تحریک برنداشت و جراید ملّی و محلّی را با خود همراه و وزیر امورخارجه ایران را مورد حمله و تحقیر قرار داد. حتّی نخستوزیری وثوقالدوله را مخدوش و صمصامالسلطنه را رییسالوزرای رسمی و قانونی ایران دانست. رویهمرفته در فرانسه برای دولت ایران آبرویی نماند و کار به
رسوایی کشید و ممتازالسلطنه همچنان بر اریکه
قدرت باقی ماند.
به این ترتیب ایران در پاریس صاحب دو سفارتخانه شد. یکی از اقداماتی که دولت ایران به عمل آورد محدود کردن مدت ماموریت سیاسی و قنسولی ایران در کشورهای خارج بود. علت اصلی این تصمیم این بود که عدهای از اعضاء وزارت امورخارجه که مدتهای مدید از طرف امورخارجه در ماموریت بودند، به هیچ وجه حاضر نبودند که به ایران بازگردند. بدیهی است که این افراد وابستگیهای خارجی و داخلی داشتند. لذا در تاریخ ۱۶ فروردینماه ۱۳۰۱ لایحهای در ۳ ماده در مجلس شورای ملّی به تصویب رسید. به موجب آن حداکثر اقامت ماموران سیاسی در خارجه به پنج سال تقلیل یافت. در نتیجه عده زیادی از ماموران سیاسی و کنسولی ایران که سالیان طولانی در ماموریتهای خارج بودند به تهران احضار شدند. یکی از این افراد صمدخان ممتازالسلطنه بود.
قانون را عطف به ماسبق کردند. در ۱۳۰۴ قانون درباره او اجرا شد. ممتازالسلطنه بعد از برکناری از وزیر مختاری به ایران نیامد و همچنان در پاریس ماند. او که مرد ثروتمندی بود قصری برای خود خریداری نمود.
طبق برخی منابع ممتازالسلطنه که هنگام جلوس
رضاشاه به تخت سلطنت وزیرمختار ایران در فرانسه بود، در مقام خود ابقاء شد.
در کنفرانس
صلیب سرخ جهانی که در سال ۱۹۰۶ در ژنو برگزار شد تنها دو کشور
مسلمان ایران و عثمانی اجازه حضور داشتند. نماینده عثمانی به دلیل اینکه در کنفرانس صلیب سرخ در سال ۱۹۰۴ شرکت نکرده و قرارنامه منعقده آن را امضا نکرده بود، از شرکت در کنفرانس صلیب سرخ در سال ۱۹۰۶ محروم ماند. بنابراین ایران تنها کشور مسلمانی بود که در آن کنفرانس حضور داشت و میبایست به اتفاق اعضای دیگر در مورد نماد و نشانه پرچم امدادرسانی که همانا صلیب سرخ بود، تصمیمی نهایی میگرفت. این کنفرانس در شرایطی تشکیل شد که جو به شدت بر ضدعثمانی و
مسلمانان بود و
جهان در آستانه دستهبندی کشورها برای آغاز جنگ جهانی اول قرار داشت، دولتهای مسیحی به خصوص نمایندگان دولتهای بالکان، چنان بر ضدعثمانی و قراردادن هلال
ماه به عنوان نشان پرچم سازمان امدادرسانی کشورهای مسلمان موضعگیری کردند که گمان میرفت تنها صلیب سرخ و شیر و خورشید سرخ به عنوان نشانهای رسمی مورد تصویب قرار گیرد؛ اما دفاع ممتازالسلطنه از هلال ماه موجب دگرگونی فضای کنفرانس شد.
در این کنفرانس نماینده ایران
[
صمدخان ممتازالسلطنه
]
طی نطقی اظهار داشت با اینکه صلیب مذهبی مورد احترام
آیین اسلام است و نباید ذرهای بیاحترامی نسبت به صلیب عیسی کرد؛ اما به دلیل پارهای ملاحظات تاریخی و از آنجا که سابقاً صلیب علامت جنگ و
جهاد با ممالک اسلامی بوده شاید اثر سویی در بین مسلمانان داشته باشد و اینان پذیرای خدمات بهداشتی و امدادرسانی تحت پرچم صلیب سرخ نشوند. بنابراین درخواست کرد که اجازه داده شود کشورها علامت ملی خود را داشته باشند. این نطق ممتازالسلطنه اثر مثبت بخشید و به رغم سعایت کشورهای مسیحی و بالکان هلال احمر به عنوان پرچم امدادرسانی کشورهای مسلمان مورد تصویب قرار گرفت. بنابر گزارش گزارشگر روزنامه حبل المتین: «به کوری چشم منکرین حسن ایرانیان... جناب ممتازالسلطنه سفیر دولت ایران در ژنو... اول کارش برهم زدن شرط صلیب بود
[
دوم
]
اختیارداشتن هر دولت که نشان دولتی خود را به رنگ سرخ بر بیرق نصب کند.»
این تلاش ممتازالسلطنه در حفظ حقوق مسلمانان و دولت عثمانی باعث شد، منیر پاشا سفیر کبیر عثمانی در پاریس شخصاً به حضور ممتازالسلطنه رفته و قدردانی نماید و سلطان عثمانی پیام تشکر و قدردانی برای وی ارسال کند، در حالی که در آن برهه بر سر مسائل مرزی مجادلات پرتنشی بین دو کشور جاری بود. اما با وجود این مناقشات نماینده ایران نه تنها با هلال ماه ابراز خصومت نکرد بلکه پایمردی و تلاش وی باعث شد هلال احمر جزء پرچمهای امدادرسانی بینالمللی شود، در حالی که میتوانست فقط بر روی شیر و خورشید سرخ تاکید کند. میرزانصرالله خان مشیرالدوله وزیر امور خارجه وقت در نامهای به رضا ارفعالدوله از اقدام ممتازالسلطنه در حفظ حقوق مسلمانان و دول عثمانی تقدیر کرده و مینویسد: «ممتازالسلطنه... نظر به جامعیت اسلام... در واقع عصبیت کامل بروز دادهاست...» به دلیل حضور قوی و توانمند ممتازالسلطنه در آن کنفرانس، وی به عنوان تنها نماینده
مسلمان و تنها نماینده کشورهای آسیایی در کمیسیون تدوین اساسنامه جدید و نهایی کنفرانس ژنو برگزیده شد. قرار گرفتن نشانهای شیر و خورشید سرخ و هلال احمر در کنار صلیب سرخ بر پرچم سازمانهای امدادرسان بین المللی در این کمیسیون تصویب شد. گزارشگر روزنامه حبل المتین در اینباره مینویسد: «... جناب ممتازالسلطنه را در دو کمیسیون جزء منتخب کرده سمت ریاست هم داشت و درست هم از عهده برآمد، چنان که اخبارات
اروپا خیلی تعریف و تمجید از
علم و
دانش و سیاست وی میکردند، با وجود این که اروپاییان هرگز راضی نخواهند شد کسی از آسیاییان را همسر خود بدانند تا چه رسد به برتری.»
عضویت ممتازالسلطنه در کمیسیون تدوین قرارنامه جدید باعث شد فصل ۱۸ قرارنامه که مربوط به استفاده تنها از علامت صلیب سرخ بود تغییر یابد و هلال احمر و شیر و خورشید سرخ نیز به نشانهای پرچمهای سازمانهای امدادرسانی اضافه شوند. او در نامهای به وزارت خارجه مینویسد: «... چاکر به انجام این خدمت و... موفق شد و دیگر حالا کسی نمیتواند ایرادی بکند و دولت علیه مختار است که از حالا قدغن بفرماید که اداره صحیه ایران بیرق خود را شیر و خورشید سرخ روی پرده سفید قرار بدهد.» در چنین شرایطی نماینده کاردان و پرتلاش ایران در کنفرانس صلیب سرخ سال ۱۹۰۶ ژنو به رغم میل برگزارکننده کنفرانس موفق به ثبت و قبولاندن هلال احمر و شیر و خورشید سرخ به دیگر اعضای کنفرانس شد. متاسفانه این پیروزی دستگاه دیپلماسی ایران و ممتازالسلطنه وزیرمختار ایران در پاریس در تاریخ نویسی پهلوی اول نادیده ماند و مفقود گردید.
(برای آگاهی بیشتر به این منابع رجوع کنید:
) از دیگر کارهای ممتازالسلطنه این بود که ایرانیان مقیم فرانسه (بخصوص دوستان خودش) را برای مداوا به اطبّا مشهور معرفی میکرد. از جمله در آن زمان در پاریس دکتر چشمی بود به نام دولاپرسن که شهرت جهانی داشت. صمدخان برای دوستانش از او وقت میگرفت.
ممتازالسلطنه آدم خرّاجی نبود و برخی حتی او را خیلی
خسیس و ممسک میدانستند. ولی گاهی برای دوستان خود سخاوتهایی انجام میداد.
دکتر صدیق اعلم (عیسی صدیق) در کتاب یادگار عمر چنین نوشته است: «ممتازالسلطنه مردی بود نیرومند و قویبنیه، بلندبالا و خوشچهره، خوشلباس و باسلیقه، معتقد به آداب مذهبی، بسیار غیرتمند و جدی و وظیفهشناس، یکدنده و باتدبیر، وطنپرست، به اندازهای در محافل سیاسی فرانسه نفوذ و رسوخ داشت که بعضی از وزرای خارجه ایران که میخواستند تغییرش دهند نمیتوانستند». سرانجام وی در ۱۳۳۳ در سن ۸۴ سالگی در پاریس قبرستان پرلاشز درگذشت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ممتاز السلطنه» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۰۶.