• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مغیرة بن شعبه در دوران امام علی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مغیره از کسانی است که با علی (علیه‌السّلام) بیعت نکرد. و بسیار علی (علیه‌السّلام) را می‌آزرد و به او زخم زبان می‌زد.



مغیره از کسانی است که با علی (علیه‌السّلام) بیعت نکرد
[۳] مسعودی، علی بن حسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۷۰۹.
و بسیار علی (علیه‌السّلام) را می‌آزرد و به او زخم زبان می‌زد. علی (علیه‌السّلام) درباره مغیره فرمود: هرگاه قدرت پیدا کنم او را با سنگ می‌زنم. سپس فرمود: مغیره چیست اسلامش از روی مکر و فریب و بر اثر یک جنایت بود گروهی از قوم وی به او اعتماد کردند؛ ولی او ناگهان به آن‌ها تاخت و آن‌ها را از پا درآورد، سپس فرار کرد و نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و اسلام آورد. به خدا سوگند، در اسلام کسی از او خضوع و خشوعی ندید. سپس فرمود: مغیره چیزی از آخرت را نمی‌گیرد؛ مگر آن زمان که برای او دنیا را به دنبال داشته باشد.


حجر که از یاران علی (علیه‌السّلام) بود، پیوسته نسبت به اقدامات و ناسزاهای مغیره و از تاخیر انداختن حقوق مردم شکایت می‌کرد؛ ولی با وجودی که اطرافیان مغیره به او اعتراض می‌کردند که در برابر حجر سکوت کرده، او گفت نمی‌خواهم نیکان این شهر را بکشم که آن‌ها نیک بخت و من بدبخت باشم و معاویه در این دنیا معتبر و عزیز و خوشبخت باشد و مغیره در آخرت بدبخت شود. حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی و همراهان آن دو از شیعیان علی (علیه‌السّلام)، هرگاه می‌شنیدند که مغیره و دیگران، علی را روی منابر لعن می‌کنند به پا می‌خاستند و لعن را به خودشان بازمی گفتند.


علی (علیه‌السّلام) مغیره را به استانداری شام برگزید. در این هنگام مغیره گفت: مرا نزد معاویه می‌فرستی، در حالی که پسر عموی او کشته شده است. اگر می‌خواهی عهد و فرمان را به نام معاویه بنویس که در این صورت فرمانبری می‌کند و از علی (علیه‌السّلام) اجازه خواست تا کناره گیری کند و در جنگ جمل و صفین شرکت ننماید سپس گفت: اگرچه من همراه تو نمی‌جنگم، کسی را هم علیه تو تحریک نمی‌کنم. هم چنین وی از زمره کسانی بود که در جریان مطالبه سهم بیشتر از بیت المال با طلحه و زبیر همراهی کرد.
سه روز پس از قتل عثمان، مغیره نزد علی (علیه‌السّلام) آمد و گفت: تو معاویه را بر حکومت شام باقی گذار و هم چنین دیگر کارگزاران عثمان را بر کار خودشان مستقر بدار تا آن که خبر اطاعت و بیعت ایشان به تو برسد و آن گاه آن‌ها را یا باقی می‌گذاری یا تغییر می‌دهی؛ ولی روز بعد از گفته خود پشیمان شد و گفت: آن چه دیروز گفتم درست نبود، راه درست این است که با عجله معاویه و کارگزاران وی را عزل کنی تا به این وسیله فرمانبردار از نافرمان و سرکش تشخیص داده شود و به هر یک پاداش شایسته دهی.
[۱۵] مستوفی قزوینی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۱۹۲.

ابن عباس که شاهد ملاقات او با علی (علیه‌السّلام) بود، ماجرا را از علی (علیه‌السّلام) پرسید و پس از اطلاع از سخنان او گفت: دیروز بر شما خیرخواهی کرده و امروز خیانت کرده است، مغیره با شنیدن سخنان ابن عباس او را تایید کرد.
[۱۸] مستوفی قزوینی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۱۹۲.



مغیره از کسانی بود که در مجلس حکمیت حاضر بوده است، در ماجرای حکمیت معاویه به مغیره گفت: آن چه را مصلحت می‌بینی بگو، او گفت: اگر می‌خواستم برای تو رایزنی کنم، همراه تو در جنگ شرکت می‌کردم، در عین حال خبر این دو مرد را به تو می‌دهم، سپس گفت: من با ابوموسی خلوت کردم و نظرش را پرسیدم، درباره کسانی که از این جنگ کناره گرفته و از ترس خونریزی در خانه خود نشسته بودند. او گفت آن‌ها بهترین مردم هستند که پشت ایشان از بار سنگین خون برادرانشان سبک و شکم ایشان از اموال آن‌ها خالی است، سپس نزد عمرو بن عاص رفتم و نظرش را درباره کسانی که از این جنگ‌ها کناره گرفته‌اند پرسیدم، وی گفت: آن‌ها بدترین مردمانند که حق را شناختند و باطل را انکار نکردند، سپس گفت: تصور من این است که ابوموسی دوست خود، علی (علیه‌السّلام) را از خلافت خلع می‌کند و آن را به کسی که در جنگ شرکت نکرده واگذار خواهد کرد و فکر می‌کنم عبدالله بن عمر را در نظر دارد؛ اما عمرو بن عاص در جستجوی خلافت برای خودش یا پسرش عبدالله است و چنین خیال می‌کنم که او تو را از خودش سزاوارتر برای خلافت نمی‌داند.
معاویه او را برای انجام صلح نزد امام حسن (علیه‌السّلام) فرستاد. وی در سال ۵۰ (ه. ق) درگذشت و زمان مرگ گفت: خدایا این دست راست من است که با رسول بیعت و در راهت مجاهده کردم.
[۲۵] مستوفی قزوینی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۲۴۳.



معاویه پس از اینکه به تخت خلافت نشست عمال خود را به شهر‌ها فرستاد و مغیره را به کوفه منصوب کرد. .برخی گفته‌اند معاویه ابتدا عبدلله بن عمرو بن العاص را حکومت کوفه داد؛ ولی مغیره نزد او آمد و او را اندرز داد که عمرو، خود در مصر است و پسرش در کوفه و تو در میان دندان‌های شیر قرار گرفته‌ای بدین جهت معاویه او را عزل کرد و مغیره را به جای او فرستاد چون این خبر به عمرو بن عاص رسید نزد معاویه آمد و گفت: مغیره بیت المال را می‌گیرد و تو نمی‌توانی از او پس بگیری کسی را به حکومت کوفه بفرست که از تو بترسد. به این ترتیب معاویه مغیره را بر امر نماز گذاشت و بیت المال را به دیگری سپرد. او به دستور معاویه والی ارمینیه شد سپس او را برداشت و قاسم بن ربیعه ثقفی را والی آن جا کرد.

۵.۱ - حاکم کوفه

در جنگ جمل معاویه از مغیره مشورت طلبید. هم چنین معاویه از مردم کوفه بیعت گرفت و مغیره را به حکومت آن‌ها گماشت و با سپاه خود به شام بازگشت وی از سوی معاویه ۹ سال حاکم کوفه بود و همانجا درگذشت.
[۳۲] مستوفی قزوینی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۲۶۵.


۵.۲ - دشمنی با امام حسن

در زمان امام حسن (علیه‌السّلام) هم مغیره از دشمنی‌های خود دست برنداشت و پیوسته علیه امام سخن می‌گفت. نمونه دشمنی‌های وی علیه امام (علیه‌السّلام) در زمانی است که وی به همراه عمرو بن عاص، عمرو بن عثمان، عتبه بن ابی سفیان و ولید بن ابی معیط نزد معاویه بن ابی سفیان اجتماع کرده بودند، در این حال عمرو بن عاص از معاویه درخواست کرد که کسی را به نزد امام (علیه‌السّلام) بفرستد و او را به حضور طلبد تا با او مناظره‌ای را ترتیب دهند و خواری او را بر همگان آشکار کنند، معاویه با وجودی که از نتیجه کار مطمئن و راضی به این کار نبود با اصرار عمرو بن عاص مجلسی ترتیب داد و امام (علیه‌السّلام) را دعوت کرد. هر یک از بزرگان بنی امیه بنا را بر فخر گذاشته بودند و بنی هاشم را سرزنش و تمسخر می‌کردند، امام (علیه‌السّلام) از این سخنان بسیار آزرده شد و فرمود:
ما از بهترین شعبات عرب و پدرانم اکرم و اشرف این طایفه در حسب و نسبند، فخر و کرم و جوان مردی در حسب برای ماست. ما از شاخ‌های بهترین درختیم که آن درخت را فروع نامیه و میوه‌های زاکیه و ابدان قایمه تا روز قیامت، ثابت و برقرار و پایدار خواهد بود. اصل اسلام و علم نبوت و اکرام و احترام ایزد دانا در سلسله آبا و اجداد ماست. ما بحور ذاخره‌ایم که هرگز از جوش اعطا و احسان، نقصان نداریم. ما جبال و کوه‌های بلند پایه اقبالیم که هیچ کوه بلند را بر ما ترقی و استعلا نیست؛ زیرا ما معزز، مکرم، مرشد و هادی طوایف امم از اصناف بنی آدم به حکم خداوند عالمیم.

۵.۲.۱ - سخن مغیره علیه امام

در این میان مغیره به سخن آمد و گفت: ‌ای حسن من در ایام حیات پدرت او را به خیر نصیحت می‌کردم، او به هیچ وجه قبول نکرد تا به او آنچه باید رسید و اگر قطع رحم دامن گیرم نبود و از این کراهت نداشتم که مردم بگویند فلانی قطع رحم و خویشی و دفع رابطه دوستی با علی (علیه‌السّلام) کرد، البته به مسلک شامیان درمی آمدم در آن لحظه بر پدرت معلوم می‌کردم که راه و روش نشست و برخاست و برخورد با بزرگان ملوک چگونه است و غوغای قبیله قیس و حکم بن ثقیف را بر او وارد می‌گردانیدم و بر او از بیشتر قبایل تجربه بسیار آشکار می‌نمودم.

۵.۲.۲ - سخنان امام حسن در جواب مغیره

در جواب مغیره امام (علیه‌السّلام) فرمود: ‌ای مغیره تو دشمن خدا و تارک قرآن و تکذیب کننده رسول خدایی، تو مرتکب زنا شده و مستوجب حد رجم (سنگسارشدن) می‌باشی و بر این گناهت افرادی بسیار عادل، صالح و پرهیزکار گواهی دادند پس رجم تو به تاخیر افتاد و حق به باطل دفع و راستی به دروغ رد شد و این به خاطر آن است که خداوند برایت عذابی دردناک مهیا فرموده است و خواری در دنیا و رسوایی عذاب آخرت بدتر است و تو همان هستی که فاطمه (سلام‌الله‌علیها)، دختر گرامی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را ضربه زدی تا آن جا که خون آلود شده و فرزند در شکمش را سقط کرد، این کارت به جهت خوار ساختن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مخالفت با امر او و هتک حرمت او بود، در حالی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرموده بود تو بانوی زنان بهشتی هستی، و خداوند، خود، تو را راهی آتش نموده و وبال آن چه بر زبان جاری ساختی متوجه خودت خواهد ساخت، پس به کدام یک از این سه چیز علی (علیه‌السّلام) را سب و دشنام دادی، آیا نقص در نسب او بود یا دوری او از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا بدی در اسلام از او ظاهر شده یا در حکمی مرتکب بیدادی شده یا تمایلی به دنیا نموده، اگر بگویی به یکی از این‌ها؛ دروغ گفته‌ای و همه تکذیب کنند. آیا می‌پنداری که علی (علیه‌السّلام)، عثمان را مظلومانه کشت، بلکه او با تقواتر و پاک تر از ملامت گر خود در این اتهام است و به جان خودم اگر علی، عثمان را مظلومانه کشته بود، به خدا تو کاره‌ای نبودی؛ زیرا نه او را در زمان حیاتش یاری نمودی و نه در مرگش تعصب به خرج دادی و پیوسته خانه و ماوای تو همان طایف است که در آن دنبال هرزگی و فساد می‌گردی و امر جاهلیت را احیا می‌کنی و اسلام را می‌میرانی تا این که دیروز آن چه باید رخ بدهد داد و اما اعتراض تو درباره بنی هاشم و بنی امیه این تنها ادعای تو و معاویه است و اما سخنت درباره حکومت و سخن یارانت درباره ملکی که به چنگ آورده‌اید، همانا فرعون چهارصد سال حکومت مصر را تصاحب نمود و موسی و هارون دو نبی مرسلی بودند که آن چه باید آزار و اذیت دیدند و آن همان ملک خدایی است که به نیکوکار و فاجر عطا می‌فرماید و خداوند، خود فرموده: و نمی‌دانم شاید این شما را آزمونی باشد و برخورداریی تا هنگامی و نیز فرموده: و چون بخواهیم مردم شهری را هلاک کنیم کامرانان آن جا را فرماییم تا در آن جا نافرمانی و گناه کنند، آن گاه آن گفتار بر مردم آن سزا شود پس آن را به سختی نابود کنیم.
اما وصلت تو با علی (علیه‌السّلام) امری ساختگی و علاقه خویشی تو ادعای غیر مشهور است و هیچ رحمی بین تو و علی (علیه‌السّلام) نیست. سپس امام حسن (علیه‌السّلام) برخاسته و گفت: زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلیدند..

۵.۲.۳ - سخنان امام حسن به معاویه

به خدا قسم‌ ای معاویه این گروه تو و یاران و پیروانت می‌باشند و زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاکند؛ اینان از آن چه درباره شان می‌گویند پاک و بیزارند، آمرزش و روزی بزرگوارانه برای آن هاست و این گروه علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) و اصحاب و شیعیان او می‌باشند. سپس در حالی که خارج می‌شد، فرمود: وبال عملی که مرتکب آن شدی بچش و آن چه خداوند برای تو و ایشان مهیا فرموده خواری دنیا و عذاب دردناک آخرت است. مغیره با شنیدن این سخنان طاقت نیاورد جلوی حضرت دوید امام دست خود را دراز کرد تا او را بکشد؛ ولی او را رها کرد و رفت، چون معاویه این حال را دید به مغیره گفت: برگرد و مشغول کار خود باش، بر تو زیاده است که با حسن (علیه‌السّلام) مفاخرت کنی. این طایفه بنو عبد منافند صنادید عرب را در برابر ایشان اراده مقاومت و لاف و ادعای شجاعت، امری بیهوده است و برای هیچ کسی جایز نیست که بر آن‌ها فخر فروشد.


۱. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸۰.    
۲. کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۴۶.    
۳. مسعودی، علی بن حسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۷۰۹.
۴. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۵۱۶ - ۵۱۷.‌    
۵. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ص۶۹.    
۶. ابن اثیر، ابو الحسن، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۳۰- ۴۳۱.    
۷. ابن اثیر، ابو الحسن، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۷۳.    
۸. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳۰.    
۹. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ص۲۲۳.    
۱۰. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۶۹.    
۱۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۵.    
۱۲. زرکلی، خیر الدین، اعلام، ج۷، ص۲۷۷.    
۱۳. منقری، نصر بن مزاحم، وقعه الصفین، ص۵۴۰.    
۱۴. ابن عبد البر، یوسف، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۴۴۷.    
۱۵. مستوفی قزوینی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۱۹۲.
۱۶. ابن عبد البر، یوسف، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۴۴۷.    
۱۷. مسکویه الرازی، تجارب الامم، ج۱، ص۴۶۲.    
۱۸. مستوفی قزوینی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۱۹۲.
۱۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۵.    
۲۰. ابن اثیر، ابو الحسن، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۳۰.    
۲۱. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ص۱۹۸.    
۲۲. منقری، نصر بن مزاحم، وقعه الصفین، ص۵۴۰.    
۲۳. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.    
۲۴. ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۲۹۵.    
۲۵. مستوفی قزوینی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۲۴۳.
۲۶. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۱۹.    
۲۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۲۷.    
۲۸. ابن فقیه، احمد بن محمد، البلدان، ص۵۹۰.    
۲۹. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۲۰۳.    
۳۰. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ص۲۱۸.    
۳۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۴۳.    
۳۲. مستوفی قزوینی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص۲۶۵.
۳۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۱۱.    
۳۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۶.    
۳۵. نور/سوره۲۴، آیه۲۶.    
۳۶. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۴۱۳.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مغیرة بن شعبه در دوران امام علی»، تاریخ بازیابی۹۵/۳/۵.    






جعبه ابزار