محمدعلی معلم حبیبآبادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
معلم حبیب آبادی متوفای ۱۳۹۶ هـ. ق عالم و
مورخ بزرگ بود
بخش برخوار، در شمال
اصفهان و غرب کوهپایه واقع است. این منطقه به صورت دشت مسطحی در مجاورت ناحیه بیابانی اردستان و
زواره قرار دارد. برخوار دارای ۶ شهر و ۲۲ روستا است و یکی از شهرهای معروفش حبیب آباد است، این
شهر در هیجده کیلومتری اصفهان و در مسیر راه اصفهان به
اردستان و زواره، با آب و هوایی نیمه صحرایی، بر دشتی نسبتا هموار آرمیده است. شهرت این شهر بدان جهت است که برخی از اهل
علم و ادیبان و فرزانگان از آن برخاستهاند.
در این شهر، خاندانی زندگی میکردند، که اگر چه در دانش و اندیشه اشتهاری نداشتند اما به لحاظ درستی و راستی، کسب رزق حلال، قناعت و پرواپیشگی، زبانزد خاص و عام بودند. زین العابدین یکی از افراد این طایفه بود، که از راه
کشاورزی ، روزگار میگذرانید. تلاش او در جهت رعایت موازین شرعی و پرهیزگاری، از چشم مشتاقان فضیلت پوشیده نبود.
در اواخر
محرم الحرام یا اوایل
صفر سال ۱۳۰۸ هـ. ق. این مرد خوش نام و پاک دل، صاحب فرزندی گردید که محمدعلی نامیده شد.
وی در خاندانی نیکو سرشت، دوران کودکی را سپری کرد و مادر باتقوای او، محمدعلی را به دور از هر گونه آلودگی، پرورش داد و گل وجودش را در بوستان فضیلت، شکوفا ساخت. صفای پدر و مادر و خلوص آنان در مسیر زندگی و تربیت نیکوی فرزندان، روح و روان این طفل را آن چنان طراوت بخشید که از همان سنین خردسالی نشانههای نبوغ، فراست و قدرت فوق العاده فراگیری علم در نهادش هویدا بود.
این کودک در زمانی کوتاه تر از معمول، مقدمات علوم دینی و ادبی را آموخت و دلش را با تلاوت
قرآن مانوس ساخت و بر همدرسان خود پیشی گرفت خودش میگوید:
در هفت سالگی به
مکتب رفته و تا
جمادی الاولی سال ۱۳۲۲ هـ. ق. برخی از علوم مقدماتی را خوانده و نوشتن را یاد گرفتم. سپس چند سالی ترک تحصیل نموده، به امور متفرقه پرداختم و پس از آن، از
محرم سال ۱۳۲۸ هـ. ق. به تحصیل ادامه دادم اما نه به طور مرتب و در مدرسه بلکه از اشخاص متفرقه و در اوقات مختلف، علوم گوناگون را میآموختم و به عبارت دیگر، هیچ وقت در مدارس جدید و قدیم، در درس اساتید و بزرگان شرکت نکردم بلکه خود به مطالعه
کتب پرداخته و مشکلاتی را که در حین مطالعه آنها برایم پیش میآمد، از اهلش میپرسیدم.
او در جای دیگر متذکر میگردد:
آباء و اجدادم هیچ یک از
اهل علم نبودهاند، اما خودم به لطف توفیق حضرت ایزد دانا ـ جل جلاله تعالی ـ به تحصیل دانش پرداخته و اندکی در حبیب آباد درس خواندم، سپس درس را ترک کردم. پس از چند سال، در اثر معاشرت و مجالست با بعضی از علما و فضلا در اصفهان و دیگر شهرها، با برخی از رجال اهل علم
مکاتبه کردم. مدتی بعد به فراگیری متون ادبی، نجوم و... نائل گردیدم. در روز پنج شنبه، دوازدهم
جمادی الاولی سال ۱۳۲۴ هـ. ق. زبان به شعر گشودم و پس از تغییر کلماتی چند، که تخلص خود قرار داده بودم، تخلص خود را در شعر «معلم» قرار دادم و آن را نام خانوادگی خویش قرار داده و بدان مشهور شدم.
معلم حبیب آبادی، تحصیلات خویش را در حبیب آباد و شهر
اصفهان به انجام رسانید. مدتی پس از آن در زادگاه خود ساکن گردید و به دلیل معلوماتی که در علوم دینی کسب کرده بود مردمان این دیار به وی مراجعه میکردند و مسایل شرعی، و امورات دینی خود را از او میپرسیدند، و او هم با نهایت فروتنی و
اخلاص و
سعه صدر ، پاسخگوی مشکلات مردم در این زمینهها بود.
معلم در سال ۱۳۵۸ هـ. ق. به اصفهان
مهاجرت نمود و به منزل شیخ غلامعلی
مکتب دار،
مؤذن مدرسه نیمآورد ـ از مشاهیر آن زمان در حوالی همان مدرسه منزل داشت ـ وارد گردید. پس از مدتی به اصرار مرحوم استاد
جلال الدین همایی و جمعی از دوستان و آشنایان، به خصوص مرحوم حاج
میرزارضا کرباسی ، که معلم حبیب آبادی ارادت بسیاری به وی داشت، در
مدرسه کاسه گران حکیم الملک اردستانی حجرهای گرفت و در آنجا به تحصیل، مطالعه و تدریس پرداخت و بیشتر در علومی نظیر
لغت ،
ادبیات ،
تاریخ ،
تراجم ،
هیئت ،
ریاضیات و
شعر اوقات خود را صرف مینمود. دائم به تلاوت
قرآن و تدبر در
تفسیر و معانی آیات، ادعیه و اذکار میپرداخت و به مراقبت در آداب و وظایف شرعی مشغول بود. نسبت به علما پیوسته به دیده احترام مینگریست و به دلیل همین علائق درونی در معرفت احوال رجال، مهارت و تخصصی بسزا یافت و در ابعاد و جوانب این رشته از دانش بشری، دقتهایی ویژه مبذول میداشت.
مرحوم معلم حبیب آبادی در شهر
اصفهان با مدرسان، عالمان و ادیبان مشهور، ارتباط داشت و از پنج نفر از دانشمندان بزرگ اجازه روایی دریافت نمود که اسامی آنها چنین است:
۱. حاجی میرزا محمدتقی فرزند عبدالرزاق فرزند میرزا عبدالجواد موسوی یزدی آبادی اصفهانی (۱۳۴۸-۱۳۰۱ هـ. ق.)
۲. حاج شیخ
محمدباقر بیرجندی (۱۳۵۲-۱۲۷۶ هـ. ق.) مؤلف کبریت احمر.
۳. آخوند ملا
محمدحسین فشارکی (۱۲۶۶-۱۳۵۳ هـ. ق.) ، از شاگردان مرحوم میرزا محمدهاشم چهار سوقی در اصفهان و میرزا حبیب الله رشتی در عتبات. وی مدتی مرجعیت و ریاست امور شرعی اصفهان را عهده دار گردید و چند رساله فقهی را حاشیه نویسی نمود.
۴. حاج شیخ
آقا بزرگ تهرانی ، صاحب
الذریعه ،
طبقات اعلام الشیعه و....
۵. آیة الله حاج میرزا
محمدرضا کرباسی.
استاد
فضل الله ضیاء نور میگوید:
در خدمت مرحوم کرباسی
منطق و
کلام میخواندم، خارج از درس، به مردی برخوردم که قیافهای روشن و چهرهای روحانی داشت. سیمای باز و لحن گفتارش روشنگر صفای باطنی وی بود. مرحوم کرباسی را با او عنایتی بود و با آن جامعیتی که در معارف اسلامی از
فقه ،
اصول ،
حدیث و
فلسفه داشت و از
عرفان هم با آن چاشنی زده بود، مع الوصف گاه با آن مرد از در مذاکره و گفت و گو وارد میشد و سخن از تحقیقات رجالی و عرفانی به میان میآمد. بنده از آنجا با شخص مزبور، یعنی معلم حبیب آبادی آشنا شدم.
معلم حبیب آبادی نیز در این باره نوشته است:
بسیاری از علوم
فقه ،
اصول و غیره را از کلمات متفرقه آقای حاج
میرزا محمدرضا کرباسی فراگرفتهام و از چند نفر از علما
اجازه روایتی گرفته و با بسیاری دیگر از اهل
علم و
عرفان و فضل و ادب هم ملاقات نموده و از مقالات ایشان مستفیض گردیدهام.
این ستارگان فروزان آثار قلمی معلم حبیب آبادی را مورد تایید قرار دادند و همگان را به مطالعه آنها توصیه کردند. او با در دست داشتن اجازات مزبور، از مشایخ اجازه به شمار آمد. سید
مصلح الدین مهدوی دراین باره نوشته است:
آقای معلم، محققی است بی نظیر و متتبعی است خبیر، در
علم رجال و شرح
تراجم بزرگان زحمتها کشیده و
کتب زیادی در این موضوع تالیف نموده و تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، از داناترین افراد در این فن میباشد و در
قدرت حفظ، کم نظیر است.
معلم حبیب آبادی، در زندگی نامه خود که به دست خویش نوشته است، میگوید:
بسیاری از علوم مقدماتی
عرب و فنون ادبی را با شطری از حساب ریاضی قدیم و جدید، جبر و مقابله تا درجه سیم و برخی از علوم وفق اعداد و مخصوصا هیئت و نجوم قدیم و تقویم رقمی را به کمک
مکاتبه، از مرحوم میرزا محمدعلی، فرزند حسن، فرزند علی، فرزند
نعمت الله زفرهای یاد گرفتم.
در ذیل حوادث ۱۲۸۱ هـ. ق. نیز متذکر میگردد که توسط
مکاتبه، علوم هیئت، نجوم، لغز و معما را از وی آموخته است.
محمدعلی رجایی زفرهای، در
محرم الحرام
سال ۱۲۸۱ هـ. ق. در آبادی زفره، از توابع کوهپایه اصفهان، دیده به جهان گشود. در کودکی به مرض آبله مبتلا گردید که عوارض این مرض موجب شد دست راستش فلج و بدون حرکت شود و دست چپش را تا آرنج نتواند به حرکت درآورد. با این وجود، وی برای کسب علوم و فضائل، رنجهای طاقت فرسایی را تحمل کرد تا آن که پس از سالها مجاهدت و اهتمام و مقاومت در برابر ناملایمات، در فنون ادب از
صرف و
نحو ،
عروض ،
قافیه و
بدیع ، صاحب نظر گردید و در
علوم غریبه از
رمل ،
جفر ،
اعداد ، هیات و
نجوم نیز مهارت و آگاهیهای ارزندهای به دست آورد. تمام نوشتههای خویش را به دست چپ مینگاشت. در شعر تواناییهای ذوقی و لطایف روحی خویش را به نحو احسن بروز داد. در سرودهها به «رجاء» تخلص مینمود. از دانش خود در ترویج مکارم
اهل بیت - علیهمالسّلام -و نیز سوگواریهای آن خاندان به کار گرفت و پنجاه مجلس تعزیه را تکمیل، تصحیح و تدوین نمود و آنان را از تحریفات و عبارات وهن انگیز پیراست. نوحهها و مرثیههایی در مصائب خاندان رسالت سرود.
دو رسم سنتی عزاداری را در دهکده زفره به یادگار نهاد: یکی نوحه شال به گردن نمودن مخصوص ۲۱ ماه
رمضان هر سال (به مناسبت سالروز
شهادت حضرت علی -علیهالسّلام- ) و دیگری واقعه سنگ زنی، ویژه شهادت
امام حسن مجتبی -علیهالسّلام -در روز ۲۸
صفر هر سال. قبل از وی این مراسم بدون
نوحه و بی محتوا برگزار میشد.
از تالیفات او به چند مورد اشاره میکنیم:
دبستان الشعرا در
عروض و
قافیه ،
رکاز الدعوات در
سرائر مربعات ،
عمان الحساب در نظم «خلاصة الحساب»
شیخ بهائی ،
قواعد الرمل ،
تجوید قرآن ، دیوان اشعار،
گلستان الادبا در
معما ،
منتخب المقدمات در
صرف و
نحو ،
قواعد النجوم ،
مختصراللغة و نیز ۱۴
کتاب و رساله دیگر.
سرانجام این فاضل شیفته خاندان
عصمت و
طهارت در عصر روز شنبه ۲۸
محرم الحرام سال (۱۳۶۱ هـ. ق.) در زفره رحلت یافت و در همان جا دفن گردید.
۱. مرحوم میرزا
عبدالجواد اختر که برخی علوم را دریافته و شعر هم میگفته و به «اختر» تخلص مینموده است او در ۲۶ سالگی وفات یافت.
۲. میرزا
عبدالرزاق اخضر متولد ۱۳۳۰ هـ. ق. وی صاحب آثاری چون،
حسن المنظر (اشعار ایشان در دو جلد)،
فصول اربعه (در تاریخ زفره)،
میزان الحساب (در نظم
کتاب حساب علیخان) بوده است. او در اشعار به «اخضر» تخلص مینمود.
۳.
محمدحسن رجایی زفرهای ، از محققان و نویسندگان معاصر است که مقالات متعددی در جراید و نشریات در عرصه فرهنگ عامیانه، سوگواری عاشورا، مراثی و شبیه خوانی به نگارش درآورده است. دقت ایشان در تدوین مطالب، قابل تقدیر است.
معلم حبیب آبادی، در
سال ۱۳۳۴ هـ. ق. تذکرة الشعرای منظوم را برای مرحوم
رجاء زفرهای سرود که در آن به نام ۶۲ نفر از شاعران اشاره گردیده است. همچنین در یکی از سرودهها، رجاء زفرهای را چنین وصف کرده است:
السلامای حبر دانشمند، مولانا «رجا» • • • ای که هستی مقتدا و مجتبی و مرتجی
از کلام با نظامت، گشته روشن یکسره• • • قلب اهل حال همچون عالم از بدر دجی
بر تو بادا از «معلم» صد درود و صد سلام• • • هر صدی مضروب اندر حرفی از حرف هجا
رجاء زفرهای در ابیاتی جوابش را داده که در بیتی از آن آمده است:
تا خطت دیدم، نهادم بر دو چشم خویشتن• • • جانم از شوق و شعف چون بحر آمد در وجا
هر گاه مرحوم معلم حبیب آبادی به زفره میآمد و
کتابهای کتابخانه مرحوم رجاء را میدید یا میخواند، معمولا بر این آثار چاپی مقدمه، حاشیه یا توضیحاتی مینوشت و این کار با اجازه مرحوم رجاء صورت میگرفت.
معلم حبیب آبادی، دانشوری بود که قلم و بیانش در تربیت و رشد فکری و علمی افراد تاثیر بسزایی داشت. کمتر اتفاق میافتاد نکتهای بگوید یا بنویسد که خالی از تذکرات اخلاقی و ادبی باشد.
او با مدد عنایات الهی، اهتمام فراوان، تحمل شدائد و مشقات زیاد در هر رشته از فن
رجال ،
ادب ،
نجوم و
شعر که وارد میگردید، به خوبی از عهده اش بر میآمد. در فن رجال و شرح حال دانشوران عرصه
عرفان ،
فقه ،
اصول و ادب دست توانایی داشت و در این رشته مهم، مورد وثوق دانشمندان فن مذکور قرار گرفت و به همین دلیل بزرگان و اساتید برجسته حوزه
اصفهان ، تتبع او را در نگارش ابعاد علمی و فکری بزرگان معرفت و فضیلت، مورد ستایش و تحسین قرار دادهاند.
معلم در
مدرسه کاسه گران حوالی
مسجد جامع اصفهان ـ
کتابهایی چون
البهجة المرضیه و
مغنی اللبیب را تدریس مینمود و به راستی در تتبع مطالب این دو منبع درسی نهایت دقت و حسن سلیقه را به کار میبرد. آنچه از شروح و حواشی در مورد این دو
کتاب در دسترس داشت، مورد مطالعه و بررسی قرار میداد به عنوان مثال، شرح شواهد المغنی سیوطی را که از
کتابهای ادبی و تاریخی آموزنده و ارزنده است، به طور کامل بررسی نمود و حواشی مفیدی بر آن نگاشت و آنچه را که برای خواننده این
کتاب سودمند تشخیص داده، یادآور شده است.
معلم حبیب آبادی در تدریس، امتیازات قابل ملاحظهای داشت که میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
۱. بسیار مؤدب مینشست و هرگز مشاهده نگردید که در وضع نشستن او تغییری حاصل شود.
۲. وقت درس و نظم در کار را رعایت میکرد و در شروع و ختم، دقیقهای تاخیر نمینمود.
۳. در تدریس
کتاب سیوطی روش خاصی داشت نخست با کمال صبر و متانت اشعار
الفیه ابن مالک را تجزیه و ترکیب مینمود، سپس با تانی، مطالب
کتاب را توضیح میداد و آنگاه با عبارات
کتاب کاملا تطبیق مینمود. امکان نداشت کوچکترین و جزئیترین مطلبی را مبهم، مهمل و یا ناگفته بگذارد.
۴. به اشعار عربی و شاعران عرب آگاهی کامل داشت و از این جهت، اشعاری که در
کتاب به عنوان شاهد ذکر شده بود، پس از تجزیه و ترکیب به تفصیل شرح میکرد و ریشه لغات به کار رفته در سرودهها را دقیق بررسی مینمود و شاعر را با تمامی خصوصیات معرفی میکرد.
۵. نسبت به رجال علمی و ادبی که به مناسبت، نامشان در
کتاب مورد تدریس ذکر شده بود، احترام خاصی قائل بود و از آنان با طرز خاصی تجلیل مینمود و با عظمت تمام آنها را یاد میکرد و شرح حال و تواناییهای علمی این مشاهیر را کاملا بیان میکرد.
۶. تسلطی غیر قابل وصف به تفسیر قرآن داشت و هنگام تدریس، آیات مورد بحث را به گونهای ترجمه و تفسیر مینمود که طلاب را از مراجعه به منابع دیگر برای فهم آیات بی نیاز میکرد.
۷. حالات معنوی و وارستگی وی هنگام تدریس به کلاس درس، جاذبه و معنویت خاصی میبخشید.
معلم حبیب آبادی از ۲۰ سالگی به تحقیق و نگارش روی آورد و بیش از ده هزار صفحه مطلب، آن هم مستند و با ارایه مرجع و مدرک نوشت، که البته چنین تلاشی، دشواریهای توان فرسایی به همراه داشت.
او در تدوین آثار خود جدیت فوق العادهای نشان میداد و همواره میکوشید آثاری به یادگار بگذارد که درست و مستند باشد. نوشتههای خود را مدام اصلاح مینمود و این شیوه تا پایان عمرش استمرار داشت. تقید داشت چیزی بدون مدرک نگوید و ننویسد. هیچ گاه در مورد تالیف شرح حال افراد از خود
تعصب به خرج نداد. و عفت کلام را کاملا رعایت مینمود.
بنا به نوشته دکتر
علینقی منزوی تهرانی (فرزند شیخ
آقا بزرگ تهرانی )، معلم حبیب آبادی مهمترین و صمیمیترین مددکار در تصحیح و تهیه غلط نامههای
کتاب الذریعه بوده و خدمات وی در این راه هیچ گاه فراموش شدنی نیست. روش کار چنین بود که جزوات چاپ شده این
کتاب را برای وی میفرستادند و او غلطهایی را که از نظر دکتر علینقی منزوی، پنهان مانده بود، مشخص میکرد. دکتر علینقی آنها را جمع آوری کرده و به صورت غلط نامه یا استدراک مجلدات گذشته چاپ مینمود.
گاه آقای منزوی در ضمن طبع
الذریعه با مشکلاتی تاریخی روبرو میگردید که با مراجعه به مرحوم معلم، مرتفع میگردید.
مرحوم استاد جلال الدین همایی مینویسد:
در
مدرسه نیمآورد حجره طلبگی داشتم و در تحصیل
فلسفه ،
هیات و
نجوم استدلالی و سطوح عالی
فقه و
اصول ، شب و روز غرق درس و بحث بودم و ضمنا برای نوشتن ذیل و تکمیل
کتاب تذکرة القبور آخوند گزی (متوفای ۱۳۳۹هـ. ق.) زواید وقت خود را در مقابر و بقاع متروکه مخروبه و امامزادهها میگذرانیدم، خاک میخوردم و یادداشتهای تازه جمع میکردم که همه را مرحوم معلم حبیب آبادی دیده و از آنها استفاده کرده است. از همان روز اول که وی را دیدم، دریافتم که به تمام معنا عاشق فن
تراجم احوال رجال مخصوصا طبقه فقها و محدثان
شیعه امامی است. یادداشتهای ذیل تذکرة القبور را که به مرور ایام فراهم آمده بود در اختیار او گذاشتم. بسیار خوشحال شد و با تواضع هر چه تمام تر، آنها را به امانت گرفت و به سلامت باز پس داد. بعدا خود او تحقیقات تازهای بر تعلیقات تذکرة القبور افزود که قسمت عمده اش در طبع جدید آن
کتاب درج و سرگذشت تعلیقات هم در مقدمه اش به قلم خود معلم قید شده است.
محمدباقر ساعدی گفته است:
وقتی به تدوین رساله «
الغیث الساری » در احوال
شیخ انصاری پرداختم، در پارهای از مطالب از معلم حبیب آبادی یاری خواستم او با همه گرفتاری که داشت، فهرستی از چگونگی زندگی شیخ به ضمیمه نام گروهی از شاگردانش بر اساس
حروف تهجی و به طرز جالب موجزی که حاکی از ذوق و سلیقه و حوصله منحصر به فردش بود، ارسال نمود. فهرست مزبور که صفحات معدودی را فراگرفته، میتوان در ردیف یکی از رسالههایی قلمداد نمود که در شرح حال شیخ انصاری تدوین شده است.
مهندس عبدالرزاق بغایری نوشتاری مفصل، در چند مجلد، که هر کدام حدود چهارصد صفحه بود و به شرح احوال و آثار بزرگان
اسلام و
ایران اختصاص داشت، فراهم آورد که متاسفانه در هنگام رحلتش این مجموعه نفیس مفقود گردید. او در ضمن صحبت، گفته بود: عالمی بزرگ به نام
میرزا محمدعلی حبیب آبادی ، معلم مرا در تالیف این دوره تذکره تاریخی یاری میکند.
مرحوم معلم حبیب آبادی زمانی که به اصفهان
مهاجرت نمود، با راهنمایی مرحوم
محمدعلی مکرم ـ هم ولایتی خود ـ در کتابخانه و قرائت خانه شهرداری اصفهان به کار
کتاب داری مشغول گردید. البته علاقه اش به
کتاب و مطالعه در حدی بود که راضی شد مدتی از عمر خود را با عنوان کتابدار انجام وظیفه کند.
گویا مرحوم محمدعلی مکرم به اشاره معزالدین مهدوی (رئیس معارف وقت) و امیر قاسم فولادوند (استاندار وقت اصفهان) موافقت کرد که معلم حبیب آبادی کتابخانه شهرداری را اداره کند. و چون مدارک رسمی و حتی تصدیق ششم ابتدایی هم نداشت، هیچ راهی برای تامین حقوق او نبود، به ناچار از محل اعتبار کارگران مسئول جمع آوری زباله، حقوق اندکی به او میدادند. او توانست با همین مزد ناچیز، از میان چندین جلد
کتابی که تالیف کرده بود، دو جلد مکارم الآثار را با خرج خود چاپ کند.
خودش گفته است ماهی ده تومان بنا به درخواست شهرداری اصفهان، اضافه حقوق برایش پیشنهاد شده و چند
ماه است که اداره کل شهرداریها ابلاغش را صادر نکرده و اضافه حقوقش را هم خزانه نداده است. ریاست کل مطبوعات کشور که از این وضع اطلاع یافت، به اداره مربوطه مراجعه نمود و چون پرونده معلم حبیب آبادی را مورد بررسی قرار داد، ناراحت شد. وقتی همکارانش آثار نگرانی را در سیمای وی دیدند و دلیلش را پرسیدند، جواب داد:
چه چیزی تاسف بارتر از این که دانشمندی بزرگ به نام مستخدم جزء در کتابخانه شهرداری اصفهان استخدام شده و یک سال است ماهی ده تومان حقوقش بایگانی گردیده است.!
هر طور بود اداره کل شهرداری اضافه کارش را تلگرافی حواله کرد. به تقاضای
سعید نفیسی ، طی نامهای از استاندار وقت خواسته شد تا دانشمند بزرگ
اصفهان از ردیف مستخدمان جزء به کارمندان رتبهای تبدیل شود. با وجود این که فرماندار اصفهان شخصا به کتابخانه شهرداری رفت تا آن پیر روشن ضمیر را برای چنین ارتقایی متقاعد کند، نتیجه نبخشید. معلم سالها با همان وضع، مستخدم جزء ماند تا بازنشسته گردید و در اثناء ثلث آخر عمر، لباس خود را به
عبا و
عمامه تبدیل کرد.
مرحوم معلم حبیب آبادی برای تامین منابع تحقیق و استفاده از مصادر و مآخذ در تالیف آثار، با برخی دانشوران که
کتاب در اختیار داشتند، ارتباط برقرار کرد. سالها با مرحوم الفت،
حاج میرزا رضا کرباسی ، حاج
میرزا حسین اژهای ، استاد
همایی و چند نفر دیگر دوستی نزدیک داشت و از کتابخانه آنان بهره مند میشد. شغل کتابداری را به همین لحاظ انتخاب کرد و آن را دوست میداشت. پس از تاسیس کتابخانه مدرسه صدر اصفهان، مدت کوتاهی در آنجا مشغول شد.
او این کار را با همه زحمتش با کمال میل و علاقه پذیرفت و حال آن که از جنبه مادی برایش سودی نداشت. بعد از آن که از شغل
اداری بازنشسته شد، فاضل گرانمایه آیة الل
ه سید محمدعلی روضاتی ، مرحوم معلم و خانواده اش را به منزل خویش دعوت کرد و با کمال بزرگواری از آنان پذیرایی نمود و کتابخانه ارثی و اکتسابی خود را در اختیار مرحوم معلم قرار داد و او هم وقت مطالعه و هم وسیله آن را پیدا کرد. این زمان از بهترین ایام حیات علمی و تحقیقی وی محسوب میشود.
عالمان و ادیبان ذیل از محضر معلم حبیب آبادی استفاده کردهاند:
۱. آیة الله حاج شیخ
عباسعلی ادیب (۱۴۱۲-۱۳۱۵ هـ. ق.) : آیة الله ادیب دروس ابتدائی حوزه را در حبیب آباد و اصفهان از محضر معلم حبیب آبادی آموخت.
۲. آیة الله حاج
سید حسن فقیه امامی (متولد ۱۳۵۴ هـ. ق.) فرزند مرحوم آیة الله حاج آقا
عطاءالله فقیه امامی ، از مفاخر
حوزه علمیه و جامعه روحانیت اصفهان است. ایشان در محضر پدر بزرگوارشان و جمعی از مدرسین همچون آیة الله حاج شیخ
محمدحسن عالم نجف آبادی ، مرحوم شیخ
محمدعلی حبیب آبادی ، آیة الله ادیب، آیة الله فیاض و آیة الله
سید علی موسوی ، دوره مقدمات، سطح و درس خارج حوزه را سپری نمود.
آیة الله فقیه امامی ، چگونگی آشنایی با معلم حبیب آبادی و استفاده از محضر وی را چنین توضیح میدهد:
به خوبی به خاطر دارم که در سال ۱۳۷۲ هـ. ق. پس از پایان یافتن مقدمات، برای تحصیل ادبیات عرب به دنبال استادی جامع و مدرسی شایسته بودم، که مرا به مدرسه کاسه گران راهنمایی کردند. ساعت سه بعد از
ظهر بود که وارد آن مدرسه شدم. پیرمردی موقر را دیدم که از حجره محقری خارج گردید، فرش کوچک مخصوصی به دست داشت و روانه مدرس بزرگ مدرسه شد. نخست قبل از هر چیز سیمای جذاب و جبین نورانی وی توجه مرا جلب نمود، سپس همچون سایر شاگردان به مدرس رفتم. و آن زمان ایشان سیوطی و شرح نظام تدریس میکردند. وقتی استاد شروع به درس کرد احساس کردم گمشده خود را پیدا کردهام.
بحمدالله توفیق دست داد و
سیوطی و مغنی و قسمتی از شرح نظام را از حضور استاد استفاده کردم.
۳. آیة الله حاج سید
احمد فقیه امامی (۱۴۱۴-۱۳۵۲ هـ. ق.) برادر آیة الله حاج
سید حسن فقیه امامی . شخصیت این فقیه والامقام در طول دوران تحصیل، در
حوزه علمیه اصفهان و
قم زیر نظر عدهای از مفاخر علمی در این دو مرکز معرفتی و معنوی شکل گرفت. یکی از آن مفاخر ادیب نامدار، شاعر و رجالی متتبع مرحوم میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی است.
۴. استاد
سید جلال الدین همایی (۱۳۵۹-۱۲۷۸ هـ. ش.) : استاد جلال الدین همایی اگر چه در مجلس رسمی درس و بحث معلم حبیب آبادی از محضر این محقق توانا بهره نبرده اما در جلسات گوناگونی از معارف و آگاهیهای این مرد وارسته استفاده میکرده است. وی در نوشتاری یادآور میشود:
آشنایی من با معلم حبیب آبادی، که منتهی به دوستی تا پایان عمر گردید، از حوالی سال ۱۳۰۰هـ. ش. آغاز میشود. در آن تاریخ هنوز معلم حبیب آبادی دیرنشین بود و گاه گاه با همان کلاه ماهوتی و شال و قبای راستای دهاتی و گیوه کمری که مخصوص اهالی حبیب آباد و دیگر قرای برخوار است، به شهر میآمد. تا آن که به اصفهان آمد و در مدرسه کاسه گران سکونت اختیار کرد. بعد از آن، این حقیر از اصفهان
مهاجرت کردم باز همچنان رشته دوستی و
مکاتبه بین ما دوام و استمرار داشت. همزمان با آن اوقات که وی در کتابخانه شهرداری بود، همه ساله دو سه ماه تعطیلات
تابستان را در اصفهان میگذرانیدم و تقریبا در تمام این مدت، همه روزه از حدود نیم ساعت قبل از ظهر تا حوالی شش هفت ساعت بعد از ظهر علی الدوام با هم بودیم، گفت و گوی ادبی و تاریخی داشتیم. در مبادله علمی از یادداشتهای تازه یکدیگر استفاده میکردیم و مبادله، چندین سال دوام داشت.
۵. شیخ محمدباقر ساعدی، نویسنده، مترجم و پژوهش گر معاصر خراسانی مینویسد:
معلم، دانشوری بود که وقتی افتخار ملاقاتش در
اصفهان و
مشهد دست میداد، علاوه بر بهره وری از مراتب علمی او، جز صفا و پاکی، مهر و مودت و رعایت آداب محاوره و معاشرت عملی، بر خلاف انتظار از وی دیده نمیشد.
۶. آیة الله
سید محمدعلی روضاتی ، که در تصحیح، اصلاح و رفع کاستیهای
کتاب مکارم الآثار با معلم حبیب آبادی همکاری وافری داشته است، محضر علمی این دانشور را درک کرده و در تاریخ ششم
ذیقعده سال ۱۳۸۵هـ. ق. به دریافت اجازه روایت از وی نائل گشته است.
۷. حسین عمادزاده، محقق گرانمایه که افتخار بهره مندی از فروغ اندیشه معلم حبیب آبادی را در اصفهان به دست آورده است. عمادزاده در جهت تحقیق و تالیف سیره معصومین و امامزادگان، از افق فکری این دانشور بهره میگرفت، و از معلم حبیب آبادی اجازه روایی داشت.
۸. استاد فضل الله ضیاء نور، متولد ۱۲۹۹ش. در محضر تعدادی بزرگان علم و ادب و استوانههای دانش و فضیلت به شاگردی پرداخت که یکی از آنان، ادیب و مدرس نامدار، مرحوم معلم حبیب آبادی است. مرحوم ضیاء نور در سنین جوانی
منطق و
ادبیات عرب را از وی آموخت.
فضل الله ضیاء نور ، در نوشتاری کوتاه به چگونگی آشنایی با معلم حبیب آبادی این گونه اشاره دارد:
سی واند سال قبل (زمان نگارش ۱۳۵۵) که در خدمت آیة الله حاجی میرزا محمد کرباسی
منطق و
کلام میخواندم با معلم حبیب آبادی آشنا شدم و اجمالا فهمیدم که مردی محقق و دانشمند است. پس از این آشنایی چون به مشکلی از مطالب رجالی، ادبی و آیات قرآنی و امثال آن برخورد میکردم، به هنگام ملاقات از ایشان میپرسیدم. آن بزرگوار نیز zwnj;خواندم، خارج از درس، به مردی برخوردم که قیافهlt;/refgt;با دقت هر چه تمام تر، سؤالم را پاسخ میداد و چنان حضور ذهن داشت که گویی اکنون آن را دیده و مطالعه کرده است.
۹. استاد
سید مصلح الدین مهدوی ، (متوفای ۱۳۷۴ش.) فرزند عالم ربانی
سید شهاب الدین نحوی . او با شرکت در درس علمای بزرگ حوزه علمیه اصفهان، مراحل عالی علوم اسلامی را طی کرد و تا مرحله
اجتهاد پیش رفت. او همزمان با تحصیل و تدریس، به طور جدی به تحقیق پرداخت و آثار ارزندهای در تاریخ و شرح حال نگاشت. وی در این طریق از افاضات علمی، ادبی و آگاهیهای وسیع و عمیق معلم حبیب آبادی برخوردار گشت و در تکمیل، تصحیح و حواشی فراوان بر
کتاب تذکرة القبور ، از مطالب تکمیلی این دانشور بهره گرفت.
سید مصلح الدین مهدوی در خاطراتی گفته است:
تابستان سال ۱۳۱۳ یا ۱۳۱۴هـ. ش. اولین روزهای آشنایی من با مرحوم آقای معلم بود. در آن تاریخ آن چنان که باید و شاید نمیتوانستم وی را بشناسم و به مقام احاطه و تتبع وی آگاه گردم. اما همین قدر میدانستم که وی برتر از دیگران است. در آن وقت مرحوم معلم هنوز در حبیب آباد ساکن بود و مرجع شرعیات آن حدود به شمار میرفت. گاهی که به شهر میآمد به منزل ما آمده، از محضرش بهره مند میشدیم. از سال ۱۳۵۸ هـ. ق. که در
اصفهان ساکن شد تقریبا مدت شش
سال ، کمتر اتفاق میافتاد که هفتهای دو سه مرتبه در قرائت خانه شهرداری و یا در حجره مدرسه کاسه گران خدمتش نرسم و از فضائل او بهره مند نشوم. الحق دریایی بود بی کران! و آنچه از ادبیات، تاریخ و رجال میدانست، بی مضایقه در اختیار همه قرار میداد. در سال ۱۳۲۵ به
تهران مسافرت کردم و تا سال ۱۳۳۲ در آن شهر بودم، با ایشان توسط
مکاتبه ارتباط داشتم. هر سؤالی از وی میشد به طور مستوفی جواب مینوشت، به طوری که از مراجعه به مدارک بی نیاز میشدم. هر گاه به اصفهان میآمدم به خدمتش رسیده و به قدر قابلیت و استعداد خود، درک فیض مینمودم. در این برهه از زمان چه بسیار مطالب علمی و رجالی که از او فراگرفتم و چه نکتههای اخلاقی که عملا به من آموخت. حقا اسمی بود با مسمی. معلمی مهربان و دوستی صادق و مسلمانی نیک اعتقاد.
دروغ نمیگفت و از دروغگویان سخت بیزار بود. اغلب تالیفات و
کتب ایشان در نزد من به عنوان
امانت بود که ضمن مطالعه آنها آنچه مربوط به رجال و دانشمندان اصفهان بود، یادداشت میکردم.
۱۰. شیخ
حسین آل محفوظ ، که معلم حبیب آبادی در سال ۱۳۷۵ هـ. ق. به او
اجازه روایت داد.
۱۱. سید
عباس کاشانی کربلایی ، که از آن مرحوم اجازه روایی داشت.
معلم حبیب آبادی علاقه وافری به
قرآن داشت و میگفت: سی سال است در سفر و حضر هر روز یک جزء
قرآن را با تامل و تانی در معانی و مفاهیم آن خواندهام و این روش حتی یک روز هم ترک نشده است. او پس از
تهجد و اقامه
نماز صبح تا طلوع
آفتاب به قرائت قرآن میپرداخته است.
اصولا از سنت پسندیده او این بود که مدام به
تفکر در آیات الهی ، ادعیه، اذکار و آداب دینی مراقبت داشت. پس از آن که همسر بسیار خوب و باوفایش را از دست داد، دیگر تاب و توانش رو به کاستی رفت، کمتر مطالعه میکرد و روز به روز بیماری و کسالت بر او چیره میگردید، اما از قوت ایمانی که داشت، تا
ماه رمضان سال ۱۳۹۵ هـ. ق. (آخرین ماهی که درک کرد) فریضه روزه از وی فوت نگردید و از مراسم
عبادت و تلاوتش چیزی کم نشد. اصولا معلم حبیب آبادی مرد میدان عبادت و
تقوا بود. برایش سستی در امر
نماز و
روزه خواری هیچ مفهوم صحیحی نداشت. اگر احساس میکرد در بین دوستانش شخصی به عبادت و ذکر و دعا توجهی ندارد، از او و دانش و معرفتش روی گردان و بیزار میگردید. چون خدا را از روی اشتیاق توام با معرفت عبادت میکرد، هیچ گاه از عبادت احساس خستگی نمینمود. از کارهای دیگر به فرائض و نوافل روی میآورد اما به هیچ عنوان برای پرداختن به امور دیگر، این حالات معنوی را ترک نمینمود.
استاد
جلال الدین همایی مینویسد:
آنچه از صحبت و معاشرت طولانی وی بر من معلوم و مسلم شد این است که: مرحوم معلم حبیب آبادی مردی کاملا مذهبی، دیندار، با
تقوا و ملتزم به امور دینی بود فرائض او هرگز ترک نمیشد، در انجام سنتهای مستحبی و نوافل تا میتوانست اهتمام داشت و به مشرب عرفانی گرایشی بی نمایش.
معلم حبیب آبادی در زندگی فردی و اجتماعی و نیز در طریق تحقیق و نگارش، ارادت خود را به خاندان رسالت از اعماق وجودش بروز میداد. نشانه این ادعا، در جلد پنجم
کتاب مکارم الآثار به خوبی دیده میشود زیرا این جلد را با نام
خمسه طیبه (اصحاب کساء) افتتاح نموده است.
در ذیل شرح حال عمان سامانی نوشته است:
چون اینک که این سطور را مینویسم دهه اول
محرم سال ۱۳۶۴ هـ. ق. است، محض دخول در اصحاب مصیبت و تقرب به حضرت احدیت، این چند شعر از گنجینه عمان در اینجا نوشته میشود.
آن گاه اشعاری در رثای حضرت
امام حسین -علیهالسّلام -نقل میکند.
و در ذیل داستان
قتل عام شیعیان به دست
نجیب پاشا در
کربلا مینویسد:
پوشیده نماند که هر جا اسم این نانجیب دیده شده، نجیب پاشا نوشتهاند.
معلم حبیب آبادی در تمامی نوشتههای خود میکوشد بی طرفی را رعایت کند اما در این جا به دلیل علائق درونی و نفرتی که از این حرکت دارد، گرایش خویش را بروز میدهد. مهم تر این که، معلم حبیب آبادی کوشید توصیههای خاندان عصمت و طهارت را در رفتار و اخلاق خویش پیاده کند و علائق خویش را به ستارگان فروزان آسمان امامت و ولایت، عاملی برای جذب و دفع افراد و نیز موضع گیری در مقابل مسایل اجتماعی قرار دهد.
معلم حبیب آبادی زبده، خلاصه و عصاره تربیت صحیح اسلامی و پر چون اینک که این سطور را میورشهای پرمایه و اصیل شیعی بود. یادگرفتن و یاد دادن را برای رضای حق آغاز کرد و به انجام رسانید. گفتار و کرداری درست داشت
عفاف و کفاف ناگفتنی داشت. علاوه بر آن، در تعلیم آرام و قرار نداشت اگر از او سؤالی میشد غالبا با صداقت کامل جزوهای
مکتوب در پاسخ مینوشت. در بیان مطالب،
شجاعت و
شهامت داشت و برای بیان حقایق هراس به دل راه نمیداد. به سیره نبوی و جانشینان او تاسی میجست. سید مصلح الدین مهدوی میگوید:
در مدت چهل و چند سال که با او محشور و مربوط بودهام، آنچه از سجایای اخلاقی و
ملکات نفسانی این مرد بزرگ را درک کردهام، در چند جمله خلاصه کنم: مسلمان واقعی بود،
واجب و
مستحب را به جای میآورد و از منهیات و منکرات اجتناب داشت. مردی بود متواضع و فروتن و از خودنمایی، ریا و کسب شهرت و عنوان طلبی منزجر بود. مایل نبود خود را به دیگران معرفی کند و همین اخلاق کریمه اش وی را مدت هشتاد سال در زاویه گمنامی نگه داشت. در
عزت نفس ،
مناعت طبع ،
تقوا و پاکدامنی نظیرش کم بود و از این روی، گرد گناه و
معصیت نگشت. در هیچ لحظهای از معرفت و دانش اندوزی
غفلت نداشت و این حالت را در تمامی مکانها و مجالس عمومی و خصوصی رعایت میکرد. همت و پشتکار او و نیز دقتش در تالیفات زبانزد خاص و عام بود. اگر چه در ارتباط با دوستان، استواری و ثابت قدمی شیوه اش بود اما اگر از صمیمیترین دوستانش خلاف شرعی میدید، او را برای همیشه ترک مینمود.
آیة الله رضا استادی ، ضمن این که موارد مذکور را مورد تایید قرار داده، افزوده است:
بندهای با
اخلاص و متواضع بوده است و گرنه، کسی که این همه برایش بزرگواری قائلند چطور درباره خود مینویسد: وقتی سرتاسر عمرم را ملاحظه میکنم، میبینم همه به خزان و وبال گذشته و چیزی که بتوان در پیشگاه الهی عرضه نمود، ندارم جز امید به رحمت واسعه و
عفو از خطیئات فاجعه.
استاد جلال الدین همایی میگوید:
در صفای روح و صراحت گفتار و کردار، همان سادگی روستایی را که از کودکی بدان پرورش یافته بود تا آخر عمر از دست نداد. در لفظ و قول بسیار امین، راستگو و محقق و در نقل قول و نوشتههای خود مصداق کامل اصطلاح فن
درایه یعنی ثبت
ثقه بود و بدین سبب هر چه گفته و نوشته مورد اعتماد و اطمینان است.
بنا به گفته دکتر علی نقی منزوی:
مرحوم حبیب آبادی واقعا معلم به معنای واقعی کلمه بود. برای کارکنان و خدمت گزاران به علم، بی ریا و پدرانه دلسوز بود. من مطمئن هستم که ملت حق شناس
ایران روز به روز به ارزش او بیشتر پی خواهند برد و احترامی بیشتر برایش قائل خواهند شد.
معلم حبیب آبادی در زمره اشخاص سعادتمندی بود که از مواهب خوبی بهره داشت. توان جسمی و روحی و مزاجش سالم و عاری از هر گونه مرارت و کسالت بود. و به عنوان مثال مسافت بین حبیب آباد و
اصفهان را که حدود ۲۰ کیلومتر بود، همیشه پیاده رفت و آمد میکرد و هرگز اظهار خستگی و دشواری نمینمود. با زندگی فقیرانه میساخت، در خوراک و لباس به حداقل قانع بود. از قوه باصره به حد اعلی برخوردار بود چنان که ریزترین خطها را تا آخر عمرش بدون عینک و ذره بین میخواند. در حجره تاریک مدرسه «کاسه گران» تا حوالی غروب بدون چراغ میخواند و مینوشت. حافظهای سرشار داشت که خزانه دار محفوظات او بود به طوری که هر چیزی را هر وقت میخواست بدون درنگ و بدون عیب تحویل میداد از باب مثال در مورد دانشورانی که ساعت، روز، ماه و سال تولد و وفاتشان را به خاطر سپرده بود، هر وقت از او میپرسیدی، آن را بی کم و کاست بازگو میکرد. از حسن اتفاق مرحوم معلم شکر این نعمتها را در نهایت زهد و وارستگی گزارد و آن را به مصرفی شایسته رسانید که به حال خود و جامعه فضل و ادب، مفید و سودمند بود و از این جهت مشمول رحمت الهی واقع شد.
معلم حبیب آبادی نزدیک نود سال عمر کرد که حدود هشتاد سال آن را با
کتاب، مدرسه و نگارش سر و کار داشت. در تمام عمر یک قبای بلند میپوشید و تنبانی بسیار گشاد کرباسی سیاه رنگ به پا میکرد. خانهای در حبیب آباد داشت و به نان مختصر از در آمد زمین اکتفا میکرد. دکتر باستانی پاریزی میگوید:
یکی از آرزوهای من دیدن معلم، این دریای ذوق و نشانه کامل معارف اسلامی و ایرانی بود. در کنگره تحقیقات ایرانی که در اصفهان تشکیل شد، از آقای ادیب و سایر هم ولایتیهای وی خواهش کردیم به خدمت ایرج افشار برویم و حبیب آباد و معلم را ببینیم. دکتر داوری به استاد خبر داده بود او عصر جمعه دالان خانه را آب پاشی کرده و در انتظار ما مانده بود. از قضا آن روز به دیدار مسجد برسیان رفته بودیم و در بازگشت به ما گفتند که: آیة الله روضاتی از آقای حبیب آبادی دعوت کرده که آن روز عصر به خانه ایشان بیایند و همه باید به خانه ایشان برویم تا معلم را آنجا ببینیم. چنین کردیم و به خانه روضاتی رفتیم. اندکی بعد از غروب بود، خبر دادند که قاصد دیر رسیده و معلم سالخورده در انتظار ما ساعتها دم در خانه نشسته و پی در پی، آب پاشی جلو خانه را تجدید کرده است و اینک که قاصد رسیده، غروب نزدیک است. معلم گویا این بیت دلپذیر را زمزمه میکند:
جایی که تویی، آمدن من مشکل• • • جایی که منم، هزار پای اندر گل
پس، این ملاقات انجام نشده و من هنوز این زیان بزرگ را در زندگی احساس میکنم.
محقق عالی قدر حاج سید بدرالدین
کتابی، نوشته است:
در همان روزگار
حجب و
حیا ،
عفت نفس ، شرافت مندی، آزادگی و وارستگی و بی اعتنایی به امور مادی، از همه وجودش آشکار بود و در جهان علم و حقیقت جویی و در عالم اخلاق و وارستگی، مردی با ارج و گران قدر به نظر میآمد. در محفلی باشکوه در آبان ماه سال ۱۳۵۳ به عرض حضار محترم رسانیدم که: بنده نمیتوانم مقام وارستگی و بی اعتنایی به مال و منال شخصی مانند معلم حبیب آبادی را درک کنم و
خدا را شاهد میگیرم که این گفتار، انعکاس صادق عقیده و پندار من است. چگونه میتوانم تصور کنم که مردی بیش از شصت سال در هر روز لااقل دوازده ساعت بدون هیچ گونه غرض دنیایی و بدون توقع پاداش، به کار تحقیق، مطالعه و نگارش بپردازد و با لقمه نانی که از زراعت به دست میآید، با کمال قناعت بسازد. کارنامه عمر معلم مشحون از شصت سال فعالیت کم نظیر علمی است که در تمامی دوران زندگی، متاع حیات دنیا را به هیچ گرفت و با بضاعتی اندک ساخت و این است وارستگی مطلوب:
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای• • • دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی
مرحوم بدرالدین
کتابی، در مجلس بزرگداشت معلم حبیب آبادی احاطه علمی و دانش وسیع او را ـ که کاملا هم بدان معترف است ـ به اختصار شرح داد و بی درنگ به وصف فضایل روحی و ارزشهای والای اخلاقی او پرداخت و چنین گفت:
به راستی لازم است تذکر دهم که فضیلت اصلی آن شادروان را باید در جنبه اخلاقی و وارستگی او جست و جو کرد. این مرد، با کمال
فقر و
قناعت میساخت و کار میکرد و زحمت میکشید و توقع پاداش از هیچ فرد و مقامی نداشت. یک نفر وارسته حقیقی بود و بی اعتنا به مال و جاه و همه متاع فانی این جهان گذران. دانشمند حقیقی به راستی باید چنین باشد زیرا عالم ناآراسته به فضایل اخلاقی، دزدی را میماند که چون چراغ در دست دارد، کالاهای گزیده تر را برمی گزیند:
تو علم آموختی از حرص و اینک ترس کاندرشب• • • چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا
بدرالدین
کتابی، در یکی از سخنرانیهای خود خاطرنشان ساخت:
اگر معلم حبیب آبادی را وارسته و بی اعتنا به مال و جاه معرفی کردم، مقام بزرگی برای او قائل شدهام و به راستی شایستگی این مقام را داشته است و اگر با
فقر و
قناعت ساخته و نورافشانی کرده، چیزی نباخته است. باز خدا را شاهد میگیرم که آنچه معتقد بودهام، گفتهام و اگر به این امور عقیده نداشتم حداقل ساکت میماندم.
فاضل محقق دکتر محمدباقر
کتابی، نیز یادآور گردیده است:
مرحوم معلم حبیب آبادی در جهانی والاتر از این خاکدان سیر میکرد. بدون هیچ مزد و پاداشی پیوسته با کوششی خستگی ناپذیر پویای راه تحقیق و علم بود. در روحش شائبه حب جاه و اشتهار، که متاسفانه گاهی در ارباب
علم و ادب و هنر دیده میشود، هیچ جای نداشت. هرگاه به خدمت او مشرف میشدم، به راستی روح خود را در مقابل آن همه بزرگواری و تحقیق و علم بسی
حقیر مییافتم آن گاه که به خود میپرداختم و او را با خویش مقایسه میکردم، از این قیاس بسیار شرمنده میشدم. او جز خدا نمیخواست و از فنای کلی به بقای کلی میرفت، به حطام دنیایی و زرق و
برق و سراب فریبنده جهان دل نبست. پیوسته در کنج مدرسه کاسه گران و یا در دل طبیعت بیرون از شهر در دهکده حبیب آباد، دور از غوغای فریبها، ریاکاریها و تملقها، به تهذیب نفس و خدمت به
علم پرداخت. در وجودش استغنای واقعی بود و این حالت بی نیازی از غیر حق و نیاز به حق کاملا در زندگی او دیده میشد. از هر چه رنگ تعلق داشت آزاد بود و در تمام مظاهر زندگی، رضا به
تقدیر الهی داده بود
عشق به
خدا و مردان خدا و اتصاف به سجایای انسانی و معارف اسلامی را که بار
امانت الهی است و جز در جانهای پاک نگنجد، به راحتی بر دوش میکشید و تا آندم که به جانان پیوست، لب به شکوه نگشود.
دریای ساکن روح او را هیچ متاع دنیایی تکان نمیداد و چیزی از این نوع که برخی را فریب میدهد و آنها را به سوی باتلاق رذائل میکشاند، در دل او نمیآویخت.
معلم حبیب آبادی مورخی بود والامقام با دانش گسترده، حافظهای سرشار و حضور ذهنی خیره کننده. من (دکتر خوانساری) سه مرتبه، در اصفهان به خدمت آن بزرگ رسیده بودم و هر مرتبه تا چند روز در حالت بهت و حیرت غرق بودم که خدای سبحان چه حافظهای، چه عشق و شوری در این مرد به
ودیعه نهاده است!
معلم حبیب آبادی در زمره دانشمندانی بود که در کمال
امانت ، درستی و پاکدامنی حوادث و زندگی بزرگان را به رشته تحریر کشید. آثار صدق و راستی از نوشتههای او کاملا هویدا است. آیینه اندیشه و فکرش جز حقایق وقایع را ضبط نکرده و در همه حال، شرافت نفس و ندای وجدان و اقتضای خوی انسانی را دستخوش امیال و خواهشهای نفسانی ننمود و دامان دفاتر و نوشتههای خود را به مطالب مجعول، نادرست و مردود نیالود.
معلم حبیب آبادی در کارهای تحقیقی پربرکت خود، تنها روی
کاغذ را سیاه نکرد، بلکه خود را روسپید ساخته است. آنچه از قلمش تراوش کرده، مستند است و رجوع به مدارک مورد استفاده او نیز آسان است. در تمامی آثارش از راه بی طرفی منحرف نگردید و تا آنجا که توانسته، به تحقیق و موشکافی پرداخته و به مدارک معتبر و موثق متوسل شده است. عفت قلم را رعایت کرده، با ادب سخن گفته، به هتاکی نپرداخته و حتی در مورد کسانی که با آنان به لحاظ باورها و اعتقادات مخالف بوده شرط ادب و جدال احسن را رعایت کرده و نامشان را به زشتی نبرده است. روز و شب کارش خواندن و نوشتن بود و این تلاش را با
عبادت ،
ذکر ،
دعا و شب زنده
داری صفا میداد و با این جویبار باطراوت، نگاشتههای خود را تطهیر مینمود. آنچه مینوشت، درباره انسانیت بود. میجوشید و میخروشید تا بتواند بذر نیکی، پاکی و راستی را از طریق تحقیق و تالیف در
مزرعه جانها شکوفا سازد. با دقت میخواند، با تامل مینوشت، در نثر او هیچ گونه پیچیدگی و ابهام به چشم نمیخورد. اسلوب عباراتش، اعم از لفظ و آنچه را به نظرش مطمئن بود، با رعایت امانت و ذکر سند نقل مینمود. معرفت و دانش گسترده اش نه تنها وی را همچون برخی از مدعیان دانش، خودپسند و مغرور نساخت بلکه بر فروتنی او افزود. توقع نداشت در برابر کار توان فرسای علمی، چیزی به او دهند یا مورد تقدیر قرار گیرد و حتی نمیخواست هر جا که رود، قدر ببیند و در صدر نشیند و این خصال کمال بزرگواری و وارستگی او را به اثبات میرساند. به قول استاد
جلال الدین همایی :
این خلق کریم و سماحت طبع را داشت که در افاده و فیض بخشی، در حق همه کس بخصوص دوستان و آشنایانش بی دریغ و بدون مضایقه باشد و خوی
بخلورزی در وی راه نداشت. هر کس هر چه میخواست بی مضایقه میگفت و نوشتههای خود را تحت اختیار و استفاده او میگذاشت.
با عشقی جوشان و پرتلاطم به
کتاب و ادب، آماده کمک به دیگران بود. خود میخواست کسانی که تازه به ساحل دریای ادب و دنیای
کتاب گام نهادهاند، راهنمایی شوند به همین دلیل بی دریغ خواهنده و جوینده دانش را میپذیرفت و در دل او میآویخت و از هر
کتاب و منبعی که نمیدانست و نمیشناخت، با او سخن میگفت. او به کتابخانه شهرداری هم آمده بود و با کم و کاستی ساخته بود تا بخواند و به دیگران نکات تازه بیاموزد. هر چه را میدانست و در حافظه اش داشت با آغوشی باز و اشتیاقی وصف ناپذیر در اختیار افرادی میگذارد که مشتاق فراگرفتن آنها بودند.
معروفترین و مفصلترین اثر معلم حبیب آبادی،
کتابی است تحت عنوان «
مکارم الآثار در احوال رجال دوره قاجار » در دوازده جلد که هشت جلد آن به طبع رسیده است. در واقع شهرت این دانشور در زمره ادبا و فضلای ایران، مربوط به سالی است که نخستین جلد
کتاب با ارزش مذکور را در
سال ۱۳۳۷هـ. ش. منتشر کرد و وسعت اطلاعات و ذوق تحقیق را به معاصران خویش نشان داد. اگر اهتمام فاضل فرزانه حضرت آیة الله روضاتی نبود، این اثر به زیور طبع آراسته نمیگردید.
معلم حبیب آبادی خود در این باره مینویسد:
سالها پس از تحریر
تراجم متاخره یا انجام عناوین مترجمه... سمت تحریر یافته و هماره این روش و دستور جامه عمل به خود میپوشید و اغلب آن بیاضها به سواد رسید. . اوراق بسیاری بر روی هم مجتمع میگردید لیکن به هیچ وجه اسباب طبع و نشر بلکه تدوین و تجلید آن اوراق فراهم نمیشد تا در این ایام یکی از احباء عظام و اسخیاء کرام از سلسله سادات بزرگوار، علماء عظیم القدر، جلیل المقدار... همت در طبع آن نموده و اینک جلد اول
کتاب در اوراق حاضر تقدیم ارباب بصیرت و بصائر خواهد گردید.
بعد از چاپ جلد چهارم که معلم حبیب آبادی، از جهت فقدان همسر صالحه اش متالم بود و نیز بیماری و کسالت و عوارض سالخوردگی او را از کار بازمی داشت، به چاپهای بعدی موفق نگردید جز این که بتواند چند صفحه از این جلد را پاکنویس نماید. و به ناچار زحمت فوق العاده این امر، یعنی استنساخ از یادداشتها، به آیة الله سید
محمدعلی روضاتی محول گردید. این محقق عالی قدر کوشید بدون این که در اصل نوشته مؤلف کمترین تصرفی نماید، از طریق آوردن مطالب تکمیلی در حاشیه و نیز افزودن تعلیقات، اثر مورد اشاره را منقح تر و کامل تر به خوانندگان عرضه نماید. در چهار جلد اول، تنظیم فهرست عناوین و تصحیح چاپخانهای
کتاب توسط مؤلف صورت گرفت. این تلاش از جلد پنجم با کمال دقت توسط آیة الله روضاتی انجام پذیرفت.
استاد جلال الدین همایی در این باره نوشته است:
زحمت غیر قابل وصفی که جناب ایشان (آیة الله روضاتی) در توشیح حواشی و تعلیقات و فهرست اعلام
کتاب کشیده و رنج طاقت فرسایی که برای تهیه اخبار چاپ شده و غلط گیری چاپخانه در مدت چند سال بر خود هموار ساختهاند، در پیشگاه ارباب خبرت معلوم و مشکور است.
مکارم الآثار محصول چهل سال تتبع، تحقیق و جست و جو در احوال و آثار دانشمندان اسلامی و بزرگان و معاریف جهان علم و ادب است که با نهایت دقت و احتیاط تحریر و تالیف شده است. مطالب آن از میان هزاران
کتاب معتبر جمع آوری و انتخاب گردیده و اینک گنجینه ادبی بسیار سودمندی به عنوان ارمغان این رنج فراهم آمده و به صورتی مدون و مطلوب و با اصلاحات فراوان به تشنگان زلال معارف و کمالات عرضه گردیده است.
کتاب مذکور شرح حال حاکمان، وزیران، ادیبان، عالمان، شاعران، عارفان، خاورشناسان، حکیمان، طبیبان، ستاره شناسان، ریاضی دانان، مورخان و... است که از سال ۱۱۹۳ هـ. ق. (ابتدای سلسله قاجاریه) به بعد، فوت نموده و یا به دنیا آمدهاند.
مؤلف در مقدمه
کتاب نوشته است:
کسانی که احوالشان را در عنوان مستقل خواهیم نوشت، آنهایی هستند که احوالشان کمتر در جایی نوشته شده یا اصلا نوشته نشده، و آنها از رجال و معاریف و اعیان علمی این دو
قرن اخیر، ۱۳ و ۱۴ هجری قمریاند. چون... ظهور دولت
قاجاریه در سال ۱۱۹۳ هـ. ق. بوده ما این هفت سال را به عقب رفته و آغاز تالیف این
کتاب را به عنوان سنوات تاریخ هجری قمری در شرح احوال کسانی میگذاریم که چیزی از تاریخ مرقوم را (و اگر هم یک روز باشد) درک کرده باشند.
تاریخ شروع تالیف مکارم الآثار صبح روز چهارشنبه، چهارم ماه
صفر المظفر سال ۱۳۳۸هـ. ق. است.
یادآور میشود معلم حبیب آبادی پایه
کتابی مفصل و مبسوط را نهاده بود که در شرح حال هر کس تا آن جا که مقدور بوده، از پدرانش به طور کامل یادآوری شده و هر یک از آنان را شرح حال مفصلی نوشته است ولی بعد متوجه میشود این کار به دست یک نفر و با نداشتن امکانات کافی عملی نیست. به این دلیل،
کتاب را ناتمام رها میکند و به تالیف «
مختصر المکارم » روی میآورد که همین مکارم الآثار است.
نثر
کتاب، روان است ولی تحت تاثیر زبان عربی است. کوشش مؤلف در مستند بودن مطالب و صحت نوشتهها، زایدالوصف است. او در درستی تاریخ سالهای تولد و وفات، رنج مضاعفی را تحمل کرده است. از محاسن
کتاب آن است که چون برای رجال شیعه شرح حالی مینویسد القاب مناسب میآورد و بعد از یادآوری تاریخ فوت هر کدام از مشاهیر شیعه، برایش طلب مغفرت میکند. هر کدام از کلمات را که برای روشن شدن مراتب فضل افراد، عنوان نموده، مناسب شان و مقام فرد مورد اشاره است. در
کتاب مکارم الآثار بحق خواسته است آثار مکارم را ثبت و ضبط کند، به همین جهت رعایت ادب را نموده، از هتاکی و ناسزاگویی اجتناب نموده و تنها محاسن افراد را مورد توجه قرار داده است و رنگ تعصب در آن مشاهده نمیگردد. نکته دیگر، وفور منابع و مآخذ در جای جای
کتاب است. مؤلف حتی بعد از ذکر جمله کوتاهی، سند را ذکر میکند و اگر در چند منبع اختلافی مشاهده میشود، مورد بررسی تطبیقی قرار میدهد.
۱.
کشف الخیبیه عن مقبرة الزینبیه : تالیف و طبع سنگی در سال ۱۳۵۲ هـ. ق. در اصفهان در قطع جیبی، ۱۴۴ صفحه به خط نسخ و نستعلیق در مقدمه، انگیزه تالیف این اثر را نوشته و خاطرنشان ساخته که، به امر مرحوم آیة الله آخوند ملا محمدحسین فشارکی برای روشن شدن حقیقت مزار معروف به «زینبیه» در حومه اصفهان، انجام گرفته است. دقتهای فراوان معلم حبیب آبادی در همین
کتاب کوچک قابل مشاهده است زیرا میدان تحقیق تنگ است و منابع، محدود و پژوهش گر باید بر اختصار اکتفا کند. با این همه، نهایت اهتمام را در این اثر به عمل آورده است تا حspan class="titr"قیقت را روشن سازد.
۲.
عراضة الاخوان در سفرنامه خراسان (۱۳۳۸ هـ. ق).
۳.
مقامات معنوی در ذکر فضلای معاصر .
۴. چهل حدیث خودش میگوید: در مجموعه مدون کاغذ سفید که سید مصلح الدین مهدوی ترتیب داده، این اثر را نوشتهام ولی نسخهای از آن را ندارم.
۵.
احوال علماء مسجدشاهی اصفهان : این مجموعه غالبا شرح حال چهار نفر از علمای این خاندان را دربرمی گیرد.
۶.
امالی در متفرقات رجالی : برخی از تراجم و بعضی از اجازات روایتی است.
۷.
اربعین در حدیث .
۸.
اجزایی در حدیث و مطالب متفرقه .
۹.
احوال شیخ الاسلامهای اصفهان .
۱۰.
احوال شیخ محمدرضا مسجدشاهی .
۱۱. مجموعه سرودهها، از خودش در سه جلد، شامل شعرهای عربی و فارسی که بسیاری از آنها در مراثی، ماده تاریخ وفیات رجال علمی و مانند آن است.
۱۲. اشعار متفرقه، از دیگران در دو جلد.
۱۳. جعبه، در مطالب متفرقه مانند
کتب کشکول.
۱۴. رساله در شرح حال آقا سید
محمدحسن مجتهد موسوی اصفهانی .
۱۵.
رشحات سمایی در شرح حال
شیخ بهایی (رحمه الله).
۱۶. رسالهای در احوال و اولاد حاج
سید محمدباقر بیدآبادی .
۱۷.
الکلمات الجامعات ، شامل فهرست کامل مجلدات
روضات الجنات .
۱۸.
الکلمات العالیات ، در حاشیه بر
کتاب روضات الجنات و نیز تعلیقاتی بر این اثر.
۱۹. فهرست تالیفات اساتید و مشایخ اجازه خود، همراه با ذکر تالیفات خودش.
۲۰. فهرست
کتاب مجالس المؤمنین
قاضی نورالله شوشتری .
۲۱.
لئالی البحور در توقیعات ایام و شهور (مختصر تقاویم).
۲۲.
مختصر التواریخ ، که شامل برخی وقایع سنین است از آغاز هجرت تا سال ۱۳۴۴ هـ. ق.
۲۳.
مکمل الافهام : ارجوزهای است در
علم رجال به زبان عربی که طی آن، تاریخ بسیاری از بزرگان و آثارشان کنم. رساند. به قول استاد جلال الدین همایی: آمده است.
۲۴.
مراسلات علمی . مقالات متفرقه، در این مجموعه جواب علما نیز فراهم آمده است.
۲۵. رسالهای در احوال
شیخ مرتضی انصاری و شاگردان ایشان، به ترتیب
حروف تهجی .
۲۶. حواشی و تعلیقات فراوان بر
کتاب تذکرة القبور ملا عبدالکریم گزی . این یادداشتها که حاوی تحقیقات تازهای بود، عمده اش در طبع جدید آن
کتاب درج و سرگذشت تعلیقات هم در مقدمه اش به قلم خود معلم حبیب آبادی قید شده است.
۲۷.
حاشیه بر احسن الودیعه ، که تدوین شده است.
۲۸. حواشی متفرقه بر بسیاری از
کتابهای تاریخی، رجالی، ادبی، کلامی و... همچون:
امل الآمل ، انساب خاندان
مجلسی ،
البهجة المرضیه (
سیوطی )، ترجمه احوال حاج آقا
حسین خوانساری و ترجمه احوال
شیخ بهائی (این دو از آثار
میرزا ابوالمعالی کرباسی است)، توضیح البیان حاج
میرزا حبیب الله کاشانی ،
جبر و مقابله (محاسب الدوله)،
طریق البکاء (گریان)،
فارسنامه ناصری ،
فصل القضاء ،
قصص العلماء ،
کشف الحجاب (میرزا عبدالرحیم کرباسی)،
لؤلؤة البحرین ،
المآثر و الآثار ، مستدرک الوسایل (ج اول و سوم)،
مقالات رسا (در قضیه مهاجرت علمای اصفهان به
قم برای نظام وظیفه)، منتخب التواریخ (حاج ملا محمدهاشم خراسانی)، دو
رساله در علم وفق اعداد (مؤلف نا مشخص) و...
۲۹.
رساله اشعریین قمیین ، که به نام «
فهرست اسماء رواة اشعریین قم در مائه سوم و چهارم » معروف است.
۳۰. فهرست
کتب ملکی خود (معلم حبیب آبادی) و اجمالی از احوال مؤلفین آنها.
۳۱.
کتاب قبور عتبات عالیات و قبور واقعه در بین راه آن از اصفهان به طریق
نطنز و
کاشان و
قم و
کرمانشاه تا برسد به
کاظمین ،
کربلای معلی و
نجف اشرف.
۳۲. شرح حال
شیخ الرئیس ابوعلی سینا ، که محقق گرامی حضرت آیة الله روضاتی از نسخه اصلی
مکارم الآثار استخراج نموده و حدود هشتاد صفحه میشود.
۳۳. رسالهای در شرح حال خاندان حاج
محمدابراهیم کرباسی ، که در سال ۱۳۷۵ هـ. ق. تالیف گردیده و تا کنون به طبع نرسیده و نسخهای از آن نزد مرحوم استاد
سید مصلح الدین مهدوی بوده است.
۳۴. استدراکات و مطالب اصلاحی و تکمیلی برای
کتاب الذریعه ، بنا به گفته دکتر
علی نقی منزوی .
۳۵. مقدمه نویسی و توضیحات بر
کتابهایی که در اختیار خود و برخی دوستانش بوده، که اگر مجموع این یادداشتها فراهم گردد،
کتابی نفیس را تشکیل خواهند داد. استاد
محمدحسن رجایی زفرهای در این باره نوشته است:
حدود سی جلد نسخه چاپی از آغاز چاپ تا سال ۱۳۱۰ ش. موجود نزد بنده که (بر حسب) قانون
ارث متصرف و مالک هستم. مطالبی در ابتدا یا انتهای آنها به خط معلم حبیب آبادی نوشته شده و نیز بر نسخههای خطی تالیفات مرحوم پدرم دیباچه، تقریظ و خلاصه موضوعی به مناسبت و لو یک صفحه باشد نوشته است. این کار در موقع دیدار با مرحوم رجاء و به درخواست نامبرده بوده است. در مدرسه کاسه گران آثار عجم فرصت شیرازی و متعلق به خود او که چند دقیقهای در نظر داشتم به قدری توضیح، تصحیح و تعلیقات نوشته بود که بیشتر حاشیه صفحات آن را اشغال نموده بود. از قرائن، بر تمام
کتابهای کتابخانه خود همین طور رفتار کرده بود.
آیة الله روضاتی مینویسد:
این روش پسندیده و طریقه مرضیه را معلم دانشمند در اغلب
کتابهایی که تحت ملکیت داشته اعمال فرموده و بر اهل اطلاع معلوم است که چنین کاری برای همه کس میسر نیست و از عهده هر نویسنده بر نمیآید. حواشی و ملحقات و مستدرکات مذکوره غالبا مدون و مضبوط و با تاریخ شروع و ختم موجود است. اینها غیر از تالیفات و تصنیفات کثیره و عظیم الفائده است که علامه معلم به رشته تحریر درآورده است.
تلاش فرساینده فکری و علمی در شرایطی محروم از امکانات لازم، کسالت شدید و سایر ناگواریها، قفس تن مرحوم معلم حبیب آبادی را شکست و روح پاکش در روز سه شنبه ۲۲ رجب سال ۱۳۹۶ هـ. ق. برابر ۲۹
تیر ماه سال ۱۳۵۵ هـ. ش. میهمان عرشیان گردید و با قدسیان مانوس گشت.
عمر این عالم چنان آرام و خاموش به پایان رسید که کمتر کسی از آن مطلع گردید زیرا کوکبه
تشییع جنازه و شکوه مجلس ترحیم و شرح حال با طنطنه و طمطراق و آگهیهای پر
زرق و
برق و اعلام تسلیتهای مختلف و متنوع نداشت که به چشم و گوش بخورد.
جنازه آن مرحوم از بیمارستانی در
اصفهان که ایشان در آن به مدت یک ماه (بر اثر عارضه کلیوی) بستری بود، به زادگاهش انتقال و بر حسب وصیت خود آن مرحوم در جوار زوجه صالحه و مادر فرزندانش در بیمارستان جدید حبیب آباد به خاک سپرده شد.
به مناسبت رحلت معلم حبیب آبادی علامه کبیر و محقق شهیر، حضرت آیة الله سید
محمدصادق آل بحرالعلوم نجفی پیام
تعزیت و تسلیتی برای آیة الله روضاتی در ۲۶
شعبان سال ۱۳۹۶ هـ. ق. ارسال نمود که طی آن مقامات علمی آن محقق عالی مقام را ستود و رحلتش را ضایعهای اسف انگیز برای جهان اسلام تلقی نمود.
ادیب فاضل، سید
محمدحسن آل طالقانی نیز از
نجف اشرف سوگنامهای به زبان عربی برای معلم حبیب آبادی سرود که در آخرین مصرع، ماده تاریخ فوت وی ذکر گردیده بود.
حضرت آیة الله شیخ
عباسعلی ادیب ، مرحوم استاد
جلال الدین همایی ، است
اد منوچهر قدسی ، شاعر
معاصر مرتضی هادوی فرد (نامی)، حاج آقا
سید حسین مرندی فرزند دانشمند مرحوم حاج
سید عبدالعلی مرندی ، فاضل بزرگوار حاج
سید مجتبی کیوان ، ادیب توانا حاج
سید رضا بهشتی (دریا)، سخنور نامی
عبدالکریم بصیری (بصیر)، شاعر نامدار آقای حسن به نیا (متین)، دانشمند فرزانه حاج
سید حسین عریضی و ادیب برومند
فضل الله اعتمادی خویی ، در «رثای معلم حبیب آبادی» اشعاری سروده و مطالبی نوشتهاند که در یادنامه آن مرحوم درج گردیده است.
یادآور میشود از معلم حبیب آبادی یک فرزند پسر به نام احمد آقا و سه دختر باقی مانده است که همگی ازدواج کرده و دارای فرزندان صالح و عموما ساکن حبیب آباد و احیانا
اصفهان هستند.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«محمدعلی حبیب آبادی».