• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمدتقی بهلول

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



محمدتقی بهلول محمدتقی بهلول (۱۲۷۹-۱۳۸۴ش)، از عارفان، فقها و علمای مشهور و مبارز معاصر ایران بود.
او در سبزوار، قم و نجف علوم دینی را نزد اساتیدی چون ملا علی معصومی همدانی و سید ابوالحسن اصفهانی فرا گرفت.
ایشان از جوانی مبارزات سیاسی و سخنرانی و خطابه‌های روشنگرانه خود را در راه ترویج اسلام تا اواخر عمر ادامه داد. وی نقش بزرگی در قیام مسجد گوهرشاد بر ضد حکومت پهلوی داشت و بعد از حمله و کشتار مردم، به افغانستان هجرت کرده و مدت سی و پنج سال اقامت وی در افغانستان به اسارت و تبعید گذشت، ایشان در این مدت، به تبلیغ و ترویج دین پرداخت.
از ویژگی‌های شیخ بهلول ساده‌زیستی وی بود. بهلول به حافظه قوی معروف بود که در سنین کهولت نیز کم نشد، همچنین در تمام طول سال، جز روزهای حرام روزه بود و در تمام عمر طولانی جز نان و ماست و برخی از میوه‌ها آن هم به‌مقدار کم، میل نکرد.



جد شیخ محمدتقی بهلول حاج محمدطاهر خزائی که در عربستان زندگی می‌کرد در صدد تحقیق راجع به مذهب تشیع برآمد و پس از تحقیق بسیار به حقانیت شیعه دوازده امامی پی برد و این مذهب را برگزید و چون اهالی منطقه اهل‌سنت بودند، راهی ایران شد. ورود وی به ایران با آغاز سلطنت آقا محمدخان مصادف بود. او در ایران اقامت نمود و صاحب فرزندان و نوادگان بسیار شد.
[۱] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۳۱، نشر نجبا.

پدر شیخ بهلول، «شیخ نظام‌الدین» نام داشت که فرزند زین‌الدین بن ملا صادق بن محمدطاهر خزائی بود. او مجتهد شهر گناباد و سرآمد اهل زمان به‌شمار می‌رفت. دروس حوزوی را در گناباد شروع کرد و در همان‌جا با دختر مرحوم حاج محمدباقر نوه عمویش که از نوادگان شیخ محمدطاهر خزائی بود، ازدواج کرد. شیخ نظام بعد از تحصیل در گناباد، چون راه کربلا بسته بود، به مشهد و مدتی بعد به سبزوار رفت و در درس خارج مرحوم «حاج ابراهیم سبزواری» درس حکمت و فلسفه حکیم حاج ملا هادی سبزواری حاضر شد. عموی شیخ بهلول، حکیم آیت‌ الله محمدحکیم خراسانی نیز از علمای بزرگ به‌شمار می‌رفت.
[۲] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۳۲-۳۳، نشر نجبا.

«وی عالمی فاضل، حکیمی متاله، فیلسوفی ماهر، از اجله حکما و مدرسین اصفهان ، صاحب ملکات فاضله در اخلاق و آداب و حسن معاشرت ممتاز و محضرش مجمع ارباب فضل و کمال و خود از شاگردان آخوند ملامحمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی بود و در مدرسه صدر تنها زندگی می‌کرد. جمع زیادی از فضلا و طلاب در خدمتش تلمذ می‌نمودند. او در تربت متولد شد و از سال ۱۳۱۶ هجری قمری در اصفهان ساکن گشت».
[۳] مهدوی، سید مصلح‌الدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص۴۷۵، کتابفروشی ثقفی.
حکیم خراسانی در سال ۱۳۵۵ق درگذشت و در تکیه ملک نزدیک «آخوند کاشی» به‌خاک سپرده شد.
[۴] ریاضی، غلامرضا، دانشوران خراسان، ص۲۶۳، نشر کتابفروشی باستان.



هشتم جمادی الثانی سال ۱۳۱۸ هجری قمری (۱۲۷۹ هجری شمسی) بود و شیخ نظام‌الدین در مسجد روستای بیلند گناباد مشغول نماز جماعت بود که ناگهان شخصی نفس زنان خود را به مسجد رساند و فریاد کشید: آقا همسرتان درد زایمان گرفته است. فوری به منزل بیایید. شیخ نظام نماز را به پایان برد و عازم منزل شد. ساعتی بعد صدای گریه نوزاد در خانه پیچید، طفل که هفت ماهه متولد شده بود، چهارده ساعت بیهوش بود و زمانی که به هوش آمد، شیخ به سجده افتاد و طفل را محمدتقی نام نهاد.
[۵] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۳۷.



بهلول در شش سالگی به مکتب رفت. قرآن را نزد خاله پدر آموخت و در هشت سالگی حافظ کل قرآن شد. درس‌های حوزه از ادبیات تا قوانین را نزد پدر آموخت و جهت ادامه تحصیل راهی سبزوار شد و از آنجا به قم مهاجرت کرد. دروس سطح ( رسائل و مکاسب ) را نزد آیت‌ الله آخوند ملاعلی معصومی همدانی فرا گرفت. مدتی بعد ابتدا برای زیارت و سپس برای تکمیل تحصیلات راهی نجف اشرف شد و در درس خارج آیت‌ الله سید ابوالحسن اصفهانی حاضر شد.
[۶] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۴۱.



شیخ بهلول در منبرهای خود در گناباد به مخالفت با فرقه صوفیه و افشاگری علیه آنان می‌پرداخت. وقتی پدر، جان وی را در خطر دید، او را به سبزوار فرستاد. شیخ بهلول رمضان آن سال در سبزوار به منبر رفت و شروع به انتقاد از کارهای خلاف شرع دولت و ماموران حکومتی کرد. در ابتدای ماه محرم آن سال امانالله خان پادشاه افغانستان که از سفر ترکیه و دیدار آتاترک باز می‌گشت، به سبزوار رسید. پیش از آمدن او باغ ملی سبزوار را آذین بسته بودند. زنان رقصنده با مشروبات الکلی آماده پذیرایی از امانالله خان بودند. مؤمنین سبزوار محرمانه گریه می‌کردند، ولی جرئت مخالفت نداشتند. شیخ بهلول ساعت چهار بعد از ظهر آن روز به باغ ملی و محل جشن رفت. آن منظره را تماشا کرد و آهسته آهسته شروع به گریه کرد. به‌تدریج مردم دور او جمع شدند. شیخ که فرصت را مناسب می‌دید، شروع به صحبت کرد:
من تاسف می‌خورم که چرا باید شب اول محرم شهر ما مثل شام زینت شود و دشمنان دین در این باغ عیاشی کنند و کارهای خلاف شرع انجام دهند. باید این بساط برچیده شود. به‌تدریج با حضور انبوه مردمی که به حمایت از بهلول جمع شده بودند، شهردار سبزوار مضطرب و لرزان به ماموران شهربانی دستور داد بساط جشن را جمع کنند. امانالله خان که باخبر شده بود نظم سبزوار به هم خورده است، همراه میزبانش تیمورتاش باعجله از شهر گذشت و تا نیشابور در هیچ کجا توقف نکرد. پس از این ماجرا شیخ بهلول با پای پیاده از سبزوار عازم قم شد سفری که حدود یک ماه و نیم طول کشید.
[۷] بهلول، محمدتقی، خاطرات سیاسی بهلول، ص۲۵-۳۰، انتشارات پیام عترت.


۴.۱ - افشاگری در قم

به حکم رضاشاه پهلوی قبرستان میدان آستانه قم تخریب گردید. شاه می‌خواست آنجا را باغ ملی کند، ولی چون می‌دانست علمای قم به او شکایت خواهند کرد، ابتدا به شهردار قم دستور داد به‌جای قبرستان، مرکز فساد احداث کنند. این‌کار با مخالفت علما روبه‌رو شد و سه ماه بعد که شاه به قم آمد، مخالفت خود را به او اعلام کردند. در طی این مدت شیخ بهلول ضمن مشورت با علما و مقدسین قم به مقابله با این فعالیت‌ها پرداخت و در سخنرانی‌های آتشین به افشاگری علیه رژیم پرداخت.
رییس شهربانی قم درصدد دستگیری او برآمد، اما شیخ بهلول هربار موفق به فرار از چنگ ماموران دولتی می‌شد. این جنگ و گریز چند ماه ادامه داشت و دامنه فعالیت‌ها و مبارزات او به روستاهای اطراف کشیده شد. سرانجام ماموران او را در روستای حاجی‌آباد دستگیر کردند و زمانی که قصد انتقالش را داشتند، شیر زنی آزاده به یاریش شتافت. فاطمه حاجی‌آبادی خود را به پشت بام رساند و با فریادهای مداوم مردم را از دستگیری شیخ باخبر ساخت. ماموران وحشت زده پا به فرار گذاشتند و بهلول به سبزوار بازگشت و همراه مادرش به قصد زیارت عتبات عالیات راهی عراق شد. تصمیم او این بود که علاوه بر زیارت، به تکمیل تحصیلات بپردازد. اما دیدار و گفت‌و‌گویی سرنوشت ساز برگ زرین دیگری از کتاب مبارزات او را ورق زد.
[۸] بهلول، محمدتقی، خاطرات سیاسی بهلول، ص۳۲-۳۸.


۴.۲ - توصیه به مبارزه

روزی از روزها که شیخ بهلول در محضر پرفیض مرحوم آیت‌الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی حاضر شده بود استاد خطاب به او گفت:
- شما از چه کسی تقلید می‌کنید؟
بهلول جواب داد:
- از شما
- من می‌گویم در اینجا مجتهد درس خوان زیاد داریم، ولی مجتهد مبارز کم داریم. شما بهتر است به ایران برگردید و علیه رژیم رضاشاه مبارزه کنید.(از این بیان پیداست که شیخ در آن زمان بار علمی زیادی داشت، لذا سید می‌گوید: مجتهد درس خوان زیاد داریم، ولی مجتهد مبارز کم.)
شیخ امر استاد را اطاعت کرد و به ایران بازگشت و مبارزه‌اش را پی گرفت.
[۹] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۴۲.


۴.۳ - واقعه مسجد گوهرشاد

رضاخان در اجرای اهداف استعمارگران، اشاعه فرهنگ غرب را یکی از راه‌های مبارزه با اسلام می‌دانست. او پس از مسافرت به ترکیه، شدت بیشتری به کشف حجاب داد. رژیم در اجرای این توطئه نسبت به چند شهر بزرگ و مذهبی از جمله دو شهر مقدس مشهد و قم حساسیت بیشتری نشان می‌داد، زیرا در صورت اجرای کشف حجاب در این دو شهر، عملی شدن آن در سایر شهرها حتمی بود.
علما و مجتهدان مشهد همچون حاج آقا حسین قمی، سید یونس اردبیلی و میرزا محمد آقازاده جلسات متعددی برگزار کردند و توطئه حجاب‌زدایی و اجباری شدن کلاه شاپو و برپایی جشن‌ها و مجالس رقص و پایکوبی را مورد بحث و نقد قرار دادند و در نهایت تصمیم گرفتند حاج آقا حسین قمی به‌عنوان اعتراض به تهران برود و با او صحبت کند. حاج آقا حسین قمی در ۲۹ ربیع الاول ۱۳۵۴ هجری قمری وارد تهران شد. مردم مؤمن و دین باور با حرکت خود به سوی حرم حضرت عبدالعظیم (علیه‌السّلام) و دیدار با مرجع خود آمادگی خویشتن را برای هرگونه جان‌فشانی و فداکاری اعلام نمودند. حضور گسترده دیدار کنندگان موجب وحشت دولت گردید. در نتیجه ظهر روز دوم ربیع الثانی ملاقات با آیت‌الله حاج آقا حسین قمی ممنوع اعلام شد و محل اقامت ایشان به محاصره کامل درآمد. خبر بازداشت حاج آقا حسین به مشهد رسید و حال و هوای شهر را دگرگون ساخت.
[۱۰] جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۲، ص۵۹۰.

مرحوم شیخ بهلول که در زادگاهش گناباد بود، عازم شهر قائن شد و در آنجا از وضعیت حاج آقا حسین قمی باخبر شد و با سرعت خود را به مشهد رساند. به قصد زیارت وارد حرم شد تا بعد از آن برای دیدار آیت‌الله قمی عازم تهران شود. ماموران امنیتی که متوجه حضور او در حرم شده بودند، خواستند او را با خود به شهربانی ببرند، اما زوار جلوگیری کردند و شیخ به‌طور موقت در یکی از حجره‌های حرم تحت‌نظر قرار گرفت. در این هنگام فردی به نام نواب احتشام رضوی سرکشیک پنجم آستانه به دیدن او آمد. به تحریک نواب احتشام مردم شیخ بهلول را از حجره بیرون آوردند و نگهبان‌ها هم از ترس فرار کردند. شیخ بر فراز منبر قرار گرفت. مردم از هر طرف شروع به دادن شعار علیه حکومت و شاه کردند. آنگاه که سکوت بر مجلس حکم‌فرما شد، شیخ بهلول شروع به صحبت کرد:
«... اکنون کار از اصلاح گذشته، وظیفه ما این است که کمرها را محکم بسته و دست از جان شسته برای جهاد دینی حاضر شویم و بکوشیم تا حضرت آیت‌الله العظمی آقای قمی را از زندان تهران نجات دهیم. یا همه کشته شویم یا دولت موجود را براندازیم. اکنون معطل شدن شما در این مسجد بی‌فایده و ضایع کردن وقت است. زوار هر کار می‌کنند مختارند اما اهل مشهد به‌خانه‌های خود بروند و مایحتاج اهل و عیال خود را حداقل برای یک هفته تهیه کنند. زیرا کاری که در پیش رو داریم در کمتر از یک هفته ختم نمی‌شود و فردا صبح، اول طلوع آفتاب هر کس با ما یار است با هر سلاحی که در اختیار دارد به مسجد حاضر شود تا ببینم چه باید کرد.»
[۱۱] بهلول، محمدتقی، خاطرات سیاسی بهلول، ص۶۱.

روز چهاردهم ربیع الثانی ۱۳۵۴ گروه‌های مختلف مردم مشهد و روستاهای اطراف به‌سوی مسجد گوهرشاد حرکت کردند تا به جمع مردم و روحانیون متحصن در مسجد بپیوندند، لیکن قزاق‌های رضاخان با نواختن شیپور جنگ بی‌محابا روی مردم آتش گشودند و حدود یکصد نفر را شهید و مجروح کردند. مردم مقاوم و صبور با داس و چهارشاخ و بیل به مقابله برخاسته، به حرکت خود ادامه دادند و پس از عقب راندن قزاق‌ها به‌طرف مسجد سرازیر شدند. حضور زنان مسلمان در این قیام بسیار چشمگیر بود. با درخواست آنان چادری در مسجد پیرزن که در وسط صحن مسجد گوهرشاد واقع بود، زده شد و آنان در آنجا مجتمع گشتند. نیمه‌های شب یکشنبه نیروهای قزاق پس از دستور رضاخان به فرماندهی سرهنگ ایرج مطبوعی در نقاط حساس مسجد گوهرشاد و اطراف آن مستقر شدند. مسلسل‌های سنگین را به بام‌های مشرف بر حیاط مسجد قرار داده، سپس حمله را آغاز کردند و هنگامی که سپیده صبح زد، بیش از دوهزار (تا پنج هزار) شهید در مسجد گوهرشاد و در صحن و دالان‌های مسجد در خون غلتان بودند. کامیون‌های نظامی برای حمل جنازه‌ها آماده می‌شدند. به‌گفته یک شاهد عینی پنجاه و شش کامیون جنازه از مسجد بیرون بردند و حتی زخمیان را نیز همراه کشته شدگان در گودال‌های منطقه گلشهر مشهد دفن کردند.
[۱۲] جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۲، ص۵۹۷.


۴.۴ - توطئه علیه بهلول

رهبری قیام مسجد گوهرشاد بر دوش حضرات آیات: حاج آقا حسین قمی،
[۱۳] جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۲.
سید یونس اردبیلی
[۱۴] جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۲.
و شیخ عباسعلی محقق
[۱۵] جمعی از نویسندگان، ستارگان حرم، ج۲۰.
و میرزا محمد آقازاده خراسانی
[۱۶] جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۷.
بود.
«اعلامیه‌ای که دولت فروغی صادر کرد بهلول را عامل نهضت قلمداد نمود. در روزنامه‌ها و اخبار هم سعی بی‌شماری به‌عمل آمد که قهرمان این ماجرا را بهلول معرفی کنند. به‌گمان ما این کوشش دولت و مطبوعات سه هدف زیر را پیگیری می‌نمود:
۱. با عامل و قهرمان حادثه جلوه دادن بهلول کوشش به‌عمل آمد که رهبری روحانیون متعهد نادیده انگاشته شود و جهت قوی و معنادار نهضت نشان داده نشود.
۲. با عامل نشان دادن بهلول، وسعت و عظمت نهضت را در حد یک حادثه و بلوا پایین می‌آورند.
۳. پس از این که بهلول را قهرمان غائله خراسان خواندند او را مجهول الهویه نامیدند و شایع کردند که او عامل انگلیس است. (این شایعه حساب شده کاملا زمینه پذیرش اجتماعی داشت) و بدین‌وسیله کل حرکت را خدشه‌دار می‌کردند و حماسه‌ای را توطئه وانمود می‌ساختند. توطئه‌ای که علیه شاهنشاه ضد انگلیس صورت گرفته و عوامل انگلیس می‌خواستند علیه سلطنت ضد بیگانه او توطئه کنند.
[۱۷] واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۷۳، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، جاول.


۴.۵ - اسارت و تبعید در افغانستان

شیخ بهلول با کمک مردم از مهلکه مسجد گوهرشاد نجات داده شد. او پیاده مشهد را به قصد افغانستان ترک کرد و پس از مدت‌ها سفر، مخفیانه وارد این کشور شد. نیروهای امنیتی او را دستگیر کردند و دولت ایران خواستار استردادش شد، اما مقامات افغان از انجام این‌کار سرباز زدند و شیخ به‌عنوان پناهنده سیاسی پذیرفته شد، اما مدت سی و پنج سال اقامت وی در افغانستان به اسارت و تبعید گذشت اسارت و تبعید در زندان‌های مختلف و مناطق گوناگون افغانستان.
او در این سال‌ها به‌چهره‌ای شناخته شده تبدیل گشت. علم و عمل این عالم مبارز شیعی همه را تحت تاثیر قرار داده بود از مردم کوچه و بازار گرفته تا مسئولان سیاسی و امنیتی و از شیعیان تا اهل‌سنت افغانستان. او در سه دهه اقامت خود در عین اسارت و تبعید به تدریس پرداخت. سرپرست کودکان بی‌سرپرست بود. پرستار مهربانی بود که دستان شفابخشش بیماران بسیاری را از مرگ نجات داد. هنوز ذهن پیرمردان و پیرزنان کابل، مزار شریف، هرات، سرحدات پاکستان و ... مملو از خاطرات اوست.


شیخ بهلول پس از سی و یک سال اسارت و تبعید آزاد شد و به دمشق رفت و از آنجا راهی مصر گردید و در دانشگاه الازهر به تدریس علوم دینی پرداخت. در بخش فارسی رادیو قاهره هم فعالیت کرد. پس از آن برای دیدن خواهر و مادرش به نجف مسافرت نمود. پس از چند سال اقامت و فعالیت ـ نوشتن مقالات و سرودن اشعار بر ضد یهود و آمریکا در دولت پهلوی به عربی و فارسی در کنار مرقد امیرمؤمنان (علیه‌السلام) به ایران بازگشت و همان‌زمان توسط نیروهای مزدور سلطنتی دستگیر شد، اما مدتی بعد آزاد گشت.


در ادامه به بخی از ویژگی‌های فردی شیخ محمدتقی بهلول اشاره می‌کنیم:

۶.۱ - حافظه قوی

قدرت حافظه شیخ در سنین کهولت نیز کم نشد. بعضی از موضوعاتی که در ذهن حفظ کرده بود، بدین قرار است:
۱. قرآن مجید؛
۲. بسیاری از خطبه‌های نهج البلاغه؛
۳. بسیاری از دعاهای صحیفه سجادیه؛
۴. بسیاری از دعاهای مفاتیح الجنان از جمله دعای جوشن کبیر، دعای عدیله، دعای مشلول، دعای توسل، دعای کمیل، زیارت عاشورا و ... ؛
۵. حفظ ۲۰۰ هزار بیت شعر که حدود ۱۲۰ هزار بیت سروده خود ایشان بود؛
۶. تعداد زیادی از کتاب‌های ادبی و فقهی حوزه؛
۷. کتاب منظومه سبزواری؛

۶.۲ - ذوق شعری

شیخ بهلول ذوق و قریحه شعری داشت و اشعار بسیاری سرود. در اینجا ابیاتی از قصیده بلند «بود و نبود» آن مرحوم نقل می‌شود.
«بود و نبود»:
بود یک روزی که در دنیا نشان از ما نبود ••••• نامی از نوع بشر بر صفحه دنیا نبود.
حق برای خیر ما، ما را به دنیا خلق کرد ••••• ورنه او محتاج خلق آدم و حوا نبود
خیر مخلوق است در راهی که رفتند انبیاء ••••• هیچ گاه ابلیس ملعون خیرخواه ما نبود
هست یک دام هلاکت بهر ما رشک و حسد ••••• گر نبود این رشک کس را با کسی دعوا نبود
کبر زد بر خاک ذلت افسر شداد را ••••• هالک نمرود جز این خصلت بیجا نبود
حب جاه و حرص مال آتش زند کاخ وجود ••••• گر نبودند این دو چندین جنگ‌ها بر پا نبود
بهر مال و جاه و تخت و تاج خود را غرق کرد ••••• ورنه فرعون سیه دل دشمن موسی نبود
بخل قارونی متاعش را به زیر خاک برد ••••• در تمام قوم موسی کس از او اغنی نبود
شد ز فرط جهل ابوجهل لعین خصم رسول ••••• بولهب گر داشت دانش خصم آن مولی نبود..
[۱۸] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۱۷۲-۱۷۴.

مثنوی بلند «خمینی نامه» آن مرحوم نیز خواندنی است. مثنوی مذکور با حمد و ثنای الهی آغاز و با نعت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ادامه می‌یابد. مرحوم شیخ بهلول پیش از پرداختن به وقایع انقلاب، به حوادث مهمی همچون روی‌کار آمدن رضاخان و ولادت امام خمینی اشاره می‌نماید و ضمن آن از حادثه مسجد گوهرشاد یاد می‌کند. ایشان به‌وضوح تضاد رژیم پهلوی با اسلام و انگیزه‌های قیام امام خمینی علیه شاه را بازگو می‌کند.
ابیات آغازین این مثنوی سترگ به شرح زیر است:
پس از حمد حق و درود رسول ••••• ثناء همه خاندان بتول
مرا هست مقصود در این کتاب ••••• بیان کردن قصه انقلاب
که رخ داد در دولت پهلوی ••••• بدست توانای مردی قوی
خمینی خروشان ولی باوقار ••••• امام خردمند پرهیزکار
زعیم شجاع و کریم سخی ••••• که دین یافت از همتش فرهی
گر آن همت و قهرمانی نبود ••••• در این روز از دین نشانی نبود
اگرچه در اطراف این داستان ••••• نوشتند بس نظم‌ها دوستان
ولی نیست منظومه کاملی ••••• که آن را کند کاملا منجلی
کنون کرده‌ام همت و عزم جزم ••••• که این داستان را در آرم به نظم
در اول طلب می‌کنم از خدا ••••• که توفیق این‌کار بخشد مرا
به توفیق حق پا در این ره نهم ••••• من این قصه را شرح کافی دهم
اگرچه نیاید ز شخصی حقیر ••••• چو من کاری این سان بزرگ و خطیر ..
[۱۹] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۱۸۷-۱۸۸.


۶.۳ - برخی از ویژگی‌ها

با کشیدن سیگار و نوشیدن چای بسیار مخالف بود و آن را از لحاظ اقتصادی به‌ضرر خانواده‌های مسلمان می‌دانست. شیخ بهلول عقیده داشت دخانیات و چای ارمغان استعمار و وسیله‌ای برای از بین بردن توان جسمی و مادی مسلمانان و زمینه‌سازی برای تسلط هرچه بیشتر بر آنان است.
در تمام طول سال، جز روزهای حرام روزه بود.
در تمام عمر طولانی جز نان و ماست و برخی از میوه‌ها آن هم به‌مقدار کم، میل نکرد.


۱. از شیخ بهلول سؤال شد چه وقت می‌شود خدمت آقا امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) مشرف شد، پاسخ داد: «باتقوا باشید، وقتی که بین شما و حضرت سنخیت باشد. دیدن امام زمان مهم نیست. مهم این است که او ما را ببیند. خیلی‌ها علی (علیه‌السلام) را دیدند، اما دشمن او شدند.»
۲. زمانی که در زندان بود بعد از سی و یک سال خیلی دلش گرفت و به خدا گلایه کرد که چرا باید این مدت طولانی در زندان باشد. همان شب در عالم خواب مادرش را دید که به او گفت: پسرم حضرت زهرا (علیهاالسّلام) ضامن شده آزاد شوی، وقتی از خواب بیدار شد، شروع به گفتن شعری راجع به حضرت زهرا نمود. سه روز بعد دوران اسارت و تبعید سی و یک ساله او به پایان رسید.
۳. آقای سید عباس موسوی مطلق نویسنده کتاب «اعجوبه عصر بهلول قرن چهاردهم» نقل می‌کند:
«حضرت آقای بهلول همیشه حمایت و ارادت خود به مقام معظم رهبری را بیان می‌فرمودند و بعد از انقلاب هم، چه در زمان ریاست جمهوری و چه الان که زمان زعامت و رهبری ایشان است با وی ملاقات کرده‌اند و می‌فرمودند: وظیفه‌ی ماست که به رهبری شیعیان سر بزنیم و او را حمایت کنیم.
یکی از این ملاقات‌ها که اخیرا انجام گرفت خود حقیر هم آن‌جا حضور داشتم. شرح آن این‌چنین است که در روز شنبه مورخ ۱۳۷۸/۴/۵ برابر با ۱۲ ربیع الاول ۱۴۲۰ اینجانب به همراهی معظم له به دفتر آقا رفتیم و پس از هماهنگی‌های لازم به اتاقی که آنجا نماز اقامه می‌فرمودند رفتیم. نماز به امامت مقام معظم رهبری اقامه شد و بعد از نماز آقا روی سجاده‌اش یکی یکی با حضار سلام و احوال‌پرسی می‌کرد که یک وقت متوجه حضور شیخ شد. بلافاصله آقا فرمودند: به به شیخ بهلول، سلام علیکم، احوال شما. شیخ هم جواب ایشان را دادند و مقام رهبری پیشانی ایشان را بوسید و او را به سینه چسباند و بعد مقام معظم رهبری فرمودند که قبلا بیشتر به ما سر می‌زدید. آقای بهلول فرمودند: آقا شما متعلق به همه‌ی نفوس ایران هستید من اگر وقت شما را بگیرم وقت همه‌ی ایرانی‌ها را گرفته‌ام ... بعد از تعارفات معمول آقا فرمودند: «ایشان حق بزرگی به گردن انقلاب دارند».
[۲۰] موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۱۲۲-۱۲۳.



شیخ محمدتقی بهلول گنابادی هفتم مرداد ماه ۱۳۸۴ شمسی در سن ۱۰۵ سالگی به سبب عارضه مغزی و کهولت سن در بیمارستان خاتم الانبیاء تهران دار فانی را وداع گفت و پس از تشییع در تهران و مشهد به زادگاهش گناباد انتقال داده شد. صبح روز ۱۲ مرداد سال ۱۳۸۴ از محل مدرسه علیمه امام رضای گناباد تا میدان بسیج این شهر تشییع شد. بعد از مراسم تشییع، پیکر این عالم ربانی برای تدفین به زمینی در ورودی شهر منتقل و به خاک سپرده شد. در مراسم تشییع پیکرش جمعیت انبوهی از قشرهای مختلف مردم، جمعی از مقامات استانی، تعدادی از ائمه جمعه و فرمانداران شهرهای خراسان مشارکت داشتند.


بسم الله الرحمن الرحیم
خبر درگذشت روحانی وارسته و پارسا مرحوم حجت‌الاسلام آقای شیخ محمدتقی بهلول (رحمةالله‌علیه) را با تأسف و دریغ دریافت کردم. این بنده‌ی صالح و مجاهد و پرهیزگار که عمر طولانی و پر ماجرای خود را یکسره با مجاهدت و تلاش گذرانید. یکی از شگفتی‌های روزگار ما بود. هفتاد سال پیش در ماجرای خونین مسجد گوهرشاد زبان گویای ستمدیدگان و حق‌طلبان شد و آماج کینه حکومت سرکوب‌گر پهلوی گشت. بیست و پنج سال مظلومانه در اسارت حکومت ظالم دیگری انواع رنج‌ها و آزارها را تحمل کرد پس از آن سال‌ها در مصر و عراق ندای مظلومیت ملت ایران را از رسانه‌ها به‌گوش مسلمانان رسانید سال‌ها پس از آن در ایران بی هیچ پاداش و توقعی به هدایت دینی مردم پرداخت و در سال‌های دفاع مقدس همه‌جا دل‌های جوان و نورانی رزمندگان را از فیض بیان رسا و صادقانه خود نشاط و شادابی بخشید. ۹۰ سال از یک قرن عمر خود را به خدمت به مردم و عبادت خداوند گذرانید. زهد و وارستگی او، تحرک و تلاش بی‌وقفه پیکر نحیف او، ذهن روشن و فعال او، حافظه بی‌نظیر او، دهان همیشه صائم او، غذا و لباس و منش فقیرانه او، شجاعت، فصاحت و ویژگی‌های اخلاقی برجسته او، از این مومن صادق انسانی استثنایی ساخته بود، اکنون این یادگار یک قرن تاریخ پرحادثه مبارزات ملت ایران از میان ما رفته و ان شاءالله قرین رحمت و مغفرت الهی است. به همه علاقه‌مندان و دوستان و نزدیکان آن مرحوم تسلیت می‌گویم و فضل و فیض خداوندی را برای او مسئلت می‌کنم.
۱۰ مرداد ۱۳۸۴
[۲۱] بهلول، محمدتقی، خاطرات سیاسی بهلول، ص۷.



۱. موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۳۱، نشر نجبا.
۲. موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۳۲-۳۳، نشر نجبا.
۳. مهدوی، سید مصلح‌الدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص۴۷۵، کتابفروشی ثقفی.
۴. ریاضی، غلامرضا، دانشوران خراسان، ص۲۶۳، نشر کتابفروشی باستان.
۵. موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۳۷.
۶. موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۴۱.
۷. بهلول، محمدتقی، خاطرات سیاسی بهلول، ص۲۵-۳۰، انتشارات پیام عترت.
۸. بهلول، محمدتقی، خاطرات سیاسی بهلول، ص۳۲-۳۸.
۹. موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۴۲.
۱۰. جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۲، ص۵۹۰.
۱۱. بهلول، محمدتقی، خاطرات سیاسی بهلول، ص۶۱.
۱۲. جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۲، ص۵۹۷.
۱۳. جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۲.
۱۴. جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۲.
۱۵. جمعی از نویسندگان، ستارگان حرم، ج۲۰.
۱۶. جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۷.
۱۷. واحد، سینا، قیام گوهرشاد، ص۷۳، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، جاول.
۱۸. موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۱۷۲-۱۷۴.
۱۹. موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۱۸۷-۱۸۸.
۲۰. موسوی مطلق، سید عباس، اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، ص۱۲۲-۱۲۳.
۲۱. بهلول، محمدتقی، خاطرات سیاسی بهلول، ص۷.



سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «محمدتقی بهلول»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۱/۰۴.    






جعبه ابزار