محسن بن علی تنوخی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوعلی مُحَسِّن بن علی بن محمدبن ابی الفهم (۳۲۹-۳۸۴ق/ ۹۴۱-۹۹۴م)
قاضی، ادیب، شاعر و نویسندۀ سدۀ ۴ق در
بغداد و جنوب
ایران زندگی میکرد.
تَنوخی، ابوعلی مُحَسِّن بن ابوالقاسم علی (۳۲۹-۳۸۴ق/ ۹۴۱-۹۹۴م)، در
بصره به
دنیا آمد. و همانجا در خاندان ادیب و حدیثشناس خود پرورش یافت. همۀ استادان دورۀ کودکی یا نوجوانی او از مشاهیرند و بیگمان از همه تابناکتر
ابوبکر صولی است.
اما وی
ابوالفرج اصفهانی را که برخی
استاد او پنداشتهاند، در آغاز کار خود ندیده و شاید هرگز نزد او درس نخوانده باشد، هرچند که از قول او
روایت نقل نموده، و شاید اجازۀ روایت اغانی را هم کسب کرده باشد.
پیداست که در خاندان
قاضی بزرگی چون
ابوالقاسم تنوخی، آموزش دینی بر آموزش ادبی پیشی داشت. به همین جهت گویند او نخستین
حدیث خود را در ۷ سالگی شنید.
در بصره بود که پدر او ابوالقاسم (د ۳۴۲ق) پس از مرگ ابوعبدالله بریدی (۳۳۲ق) به مهلبی، دبیر
احمد دیلمی پیوست. این دوستی بعدها برای
پدر و
پسر بسیار سودآور بود، زیرا احمد دیلمی پس از چندی بغداد را فتح کرد و
معزالدوله لقب یافت و مهلبی وزیر او شد. به سال ۳۴۶ در ضرابخانهای در شهر
اهواز (سوق الاهواز) به کار وارسی مسکوکات اشتغال داشت.
در ۳۴۹ ابوسائب عُتبة بن عبیداللّه (
قاضی القضاة همدان، متوفی ۳۵۰) و سپس مطیع للّه او را به منصب
قضا در برخی شهرهای
خوزستان گماردند.
این توجه درباریان، بویژه
عضدالدوله دیلمی (متوفی ۳۷۲)، تا ۳۷۱ ادامه داشت و پس از آن تنوخی در خانه تحت نظر بود و در شرایط سختی زندگی میکرد.
احتمالاً نخستین
شغل او، مقام شاهد
عدل نزد
قاضی اهواز بوده است.
به نقل از الفرج بعد الشدة چنین برمیآید که او در ۱۹ سالگی شغل نظارت بر مقایس و اوزان (العیار) را در سوق الاهواز به عهده داشته است.
در همان روزگار، وزیر مهلبی به شوش رفت. تنوخی نزد او که دوست دیرین پدرش بود، شتافت. وزیر او را گرامی داشت و از وی دعوت کرد که در بغداد به او بپیوندد تا
قاضی
القضاة ابوالسائب را بفرماید که او را به کارهای مهمتری بگمارد، «و در این هنگام من ۲۰ ساله بودم.»
بدینسان وی در ۳۴۹ق به بغداد وارد شد و اندک زمانی پس از آن،
قاضیِ مناطقی در آبشخور
فرات (
قصر،
بابل) گردید.
شاید چنانکه
ابن خلکان گوید:
اندکی پس از این،
قاضی جزیرۀ بنی عمر شده است و آنگاه بنا به گفتۀ خود او، به فرمان خلیفه المطیعللٰه، در سالی که شناخته نیست، بر بخشهای بزرگی در جنوب ایران (
عسکر مکرم،
ایذج و
رامهرمز)
قضاوت یافت.
نیز میدانیم که در ۳۶۳ق/۹۷۴م بر واسط قضاوت کرده است.
وی گفته است که در خدمت ابوالعباس بن ابی الشوارب
قاضی
القضاة بغداد، دبیری «الحُکم و الوقوف» را، علاوه بر سرپرستی
قضایی ۸ منطقۀ
بینالنهرین، بر عهده داشته است. همین روایت موجب شده است که گیوم بپندارد که تنوخی از آن زمان طبقۀ شغلی خود را تغییر داده، و از قضاوت به دبیری روی آورده است.
اما یک نگاه دقیقتر به تاریخ
قاضی
القضاتی ابن ابی الشوارب (۳۵۰-۳۵۲ق) و قضاوت تنوخی بر واسط تا ۳۶۳ق، بیهودگی سخن
گیوم را ثابت میکند.
با اینهمه، ترتیب تاریخی حوادث زندگی تنوخی همیشه بازیافتنی نیست.
شالجی میکوشد به کمک روایتهای گوناگون، سالهای حضور او را در بغداد شناسایی کند. مثلاً در حدود سال ۳۵۰ق، اخبار پدرش را از علی بن جصاص میشنیده،
یا در ۳۵۳ق با متنبی ملاقات کرده است. اما این کار نشان نمیدهد که چرا او چند سال پیش از ۳۶۰ق/۹۷۱م بغداد را ترک گفته است. وی در مقدمۀ نشوار
گوید که چون در ۳۶۰ق به بغداد بازگشت، آن را چنان ویرانه یافت که به تألیف نشوار که خود نوعی فرج بعد از شدت است دست زد.
اندکی پس از ۳۶۳ق، میان او و ابن بقیه، وزیر بختیار دیلمی (وزارت: ۳۶۲-۳۶۶ق) دشمنی پدید آمد و تنوخی ناچار شد به
بطیحه بگریزد.
اما این دشمنی، دوستی عضدالدوله را به دنبال داشت. تنوخی در دستگاه او سخت ارجمند شد.
همراه او در
جنگ برضد
ابوتغلب بن حمدان شرکت جست (۳۶۹ق/۹۷۹م) و تصدی مناطق فتح شده را علاوه بر حوزۀ ادارۀ پیشین به چنگ آورد.
دوران خوشاحوالی تنوخی در دربار «شاهنشاه» دیلمی، چند سالی پایید؛
در ۳۷۱ق/۹۸۱م، تنوخی همراه عضدالدوله در همدان بود که در کشاکشها و سخنچینیهای دربار، بیاحتیاطی کرد و
خشم امیر را برانگیخت. امیر اگرچه در حق او تندی روا نداشت، همچنان دلچرکین باقی ماند تا به بغداد بازگشتند.
امیر که چشم به راه نوزادی از نسل
خلیفه عباسی و شاهزادۀ دیلمی بود، نظر به آشنایی دیرین میان تنوخی و خلیفه، از او خواست به دربار برود و خلیفه را به داشتن فرزندی از خاندان دیلمی
تشویق کند. تنوخی که بیحاصلی چنین اقدامی را حدس میزد، به
بیماری تظاهر کرد. امیر نیز که به کمک
جاسوس خود از واقعیت امر آگاه شد، چنان به خشم آمد که
قاضی را در خانۀ خود زندانی کرد. تنوخی تا مرگ عضدالدوله در ۳۷۲ق از خانه بیرون نیامد.
دیگر نمیدانیم که تنوخی پس از آزادی از زندانِ خانه، طی ۱۲ سال که از عمرش مانده بود، چه کرد. تنها خبری که از منابع به دست میآید، آن است که او جز تألیف یا تکمیل آثار ناتمام گذشته، به کاری دست نزد. وی در ۳۸۴ در بغداد درگذشت.
تنوخی که یار امیر دیلمی و وزیر مهلبی بود و در فضای آزاد و حتماً گاه عنانگسیختۀ
عراق میزیست، البته هیچگونه تعصب دینی و غیردینی از خود نشان نداده است. راست است که
ابن اثیر او را حنفیِ متعصبِ شافعیستیز خوانده است، اما چنین تعصبی در آثار او دیده نمیشود. در عوض از مجموعۀ ۲۵ داستانی که شالجی برشمرده،
میتوان دریافت که وی با
صوفیان میانۀ خوبی نداشته است، در شرح احوال
حلاج نیز پیوسته کارهای او و مریدانش را نوعی نیرنگ میپندارد.
او نیز همچون پدرش به
اعتزال گرایش داشت که در کتابش نَشوارُ المُحاضرة، مشهود است.
نقل او مورد تأیید بود. گرایش کلامی او، بیگمان اندیشۀ معتزلیان است، زیرا هرجا از ایشان سخن گفته، جانب ستایش و بزرگداشت را فرو نگذاشته است.
آثار و تألیفات محسن بن علی تنوخی بدین شرح هست:
از
قاضی ادبشناسی چون تنوخی انتظار میرود که
شعر بسیار نیز سروده باشد.
ثعالبی گوید که
سهل بن مرزبان، دیوان شعر
قاضی را در بغداد دیده، و ملاحظه کرده است که از دیوان شعر پدرش حجیمتر است. شگفتآنکه،
این روایت معروف را به غرس النعمة نسبت داده است. اما سهل نتوانست نسخۀ دیوان را به دست آورد و تنها دو بیت از آن را که حفظ کرده بود، برای ثعالبی خوانده است. ثعالبی نیز خود ۹ بیت بر آن دو افزوده است. این اشعار چندان گرانبها نیستند و حتی ثعالبی دربارۀ دو بیت نسبتاً پسندیدهتر گوید: آنقدر خوب است که در انتساب آنها به
قاضی تردید دارم.
علاوه بر دیوان شعر که اینک ظاهراً نابود شده، وی ظاهراً ۴ کتاب دیگر نیز داشته است:
مجموعۀ داستانهای حکمتآمیز است که فندریش۱ طی مقالهای به آن پرداخته است. ۳ کتاب دیگر او همه از نوع ادبیِ «گشایش پس از سختی» یا «گشایشنامه» پیروی میکنند. هرچند که تنها یکی از آن ۳ کتاب چنین نامی دارد.
المستجاد فی فعلات الاجواد (مجموعه داستانهایی دربارۀ اعمال بخشندگان)، کوچکترین کتاب تنوخی است که نخستینبار در
دمشق (۱۹۴۶م) به کوشش
محمد کردعلی انتشار یافت.
تفاوت عمدهای که کردعلی میان این کتاب و نشوار میبیند، آن است که در المستجاد، اخبار گذشتگان و در آن دیگر، اخبار معاصران گرد آمده است، کتاب نیازمند چاپ مجدد است.
زلهایم در صحت انتساب آن به تنوخی تردید دارد.
که
آقابزرگ طهرانی نام آن را در
الذریعه ، المُستجاد مِن فعلات ال أمجاد و المسجّاد آورده و سرکیس در معجم المطبوعات
آن را المستجاد مِن فعلات ال اجداد ذکر نموده است. این کتاب را محمد کُردعلی در دمشق چاپ کرده است.
مجموعه اقوالی با نام
عنوان الحکمة و البیان نیز از اوست که
مارگلیوث آن را در مقدمه ترجمه انگلیسیِ جزء اولنشوارالمحاضرة آورده است.
نشوار المحاضرة و اخبار المذاکره، که گاه
جامع التواریخ نیز خوانده شده، بزرگترین کتاب تنوخی است که او طی ۲۰ سال، از ۳۶۰ تا ۳۸۰ق در ۱۱ جلد نگاشته است.
اما از این کتاب، با همۀ شیرینی و عامهپسندی، نسخههای کامل و متعددی بر جای نمانده است.
نخست مارگلیوث بخشی از کتاب را در کتابخانۀ موزۀ انگلستان یافت (جلد هشتم شالجی) و آن را بازنویسی و به انگلیسی ترجمه کرد که در نشریۀ «مطالعات اسلامی (The Islamic Review, Hyderabad, ۱۹۲۱.)» (حیدرآباد، ۱۹۲۱م) چاپ شد. متن عربی آن را نیز در مجلۀ فرهنگستان دمشق (۱۳۴۸ق/۱۹۳۰م) و سپس بهطور مستقل به چاپ رسانید.
همین جزء است که به شدت مورد
انتقاد زکی مبارک در
النثر الفنی قرار گرفته، هرچند که انتقادهای او گاه
به دور از منطق و اغراقآمیز است. بنا به اطلاع او، چاپ ج۸ توسط مارگلیوث در ۱۹۱۸ آغاز و در ۱۹۲۱ پایان یافت.
دو جلد دیگر نیز از آن چاپ شد (ج ۱، مصر، ۱۹۲۱م، ج ۲، دمشق، ۱۹۲۲م، این جزء در چاپ شالجی، جلد ۳ به شمار آمده است.) سرانجام شالجی این ۳ جلد را، همراه نسخهای از جلد ۴ که خود یافته بود، یک جا گرد آورد، آنگاه ۴ جلد دیگر از نشوار را که در منابع گوناگون پراکنده بود، بازیافت و همه را در ۸ جلد منتشر کرد.(بیروت، ۱۹۷۱-۱۹۷۳م)
مارگلیوث برای کلمۀ نشوار که در عربی معنی روشنی ندارد و در منابع به شکلهای دیگری نیز نقل شده مثلاً نشوان در برخی از نسخههای،
مفهومی پرداخته است که هیچ اعتباری نمیتواند داشته باشد. هرچند که بسیاری
آن را پذیرفتهاند و معنی آن را همان «نشخوار کردن» پنداشتهاند.
تنوخی چنین شرط کرده بود که تنها ماجراهایی را که خود دیده، یا از نزدیکان شنیده است، نقل کند. این شرط اگرچه همیشه مراعات نشده، کتاب او را اثری بسیار زنده و گویای واقعیات جامعه ساخته است. زبان شفاف و بیتکلف
قاضی تنوخی چندان آزاد است که از غلطهای صرفی و نحوی (لحن) و یا واژهها و جملههای عامیانه هیچ بیمی به خود راه نمیدهد؛ شالجی به همۀ جملاتی که از گویش بغداد متأثر بوده، اشاره کرده است.
ظاهراً هیچ کوششی برای نظام بخشیدن به داستانهای نشوار نشده، و حدود هزار داستانی که اینک در دست است، به موضوعاتی بس گوناگون اختصاص دارد.
با این همه، ملاحظه میشود که گاه، موضوعاتی همسان، کنار هم قرار دارند، مثلاً افسون کژدم، داروی زنبور گزیدگی، اثر مدفوع گنجشک در معالجۀ آکله، پیشاب جوشیده برای مداوای قولنج و غیره، یک جا، و روایتهای مربوط به حلاج در جای دیگر جمع آمدهاند.
طبقۀ اجتماعی کتاب البته طبقۀ اشراف است، اما در سدۀ ۴ق، داستانهای مربوط به «عوام» از دزدان و کلّاشان و بوزینهگردانان گرفته تا خنیاگران و مخنثان رواج بسیار داشت، و البته این داستانهایِ گاه بهراستی شیرین، نه به قصد پژوهشهای جامعهشناختی، که برای سرگرمی اشراف و اعیان نقل میشد.
در نشوار حدود ۱۶۰ وامواژۀ فارسی آمده است. معرّبهای جاهلی، اسلامی و اموی، دیگر کاملاً عربی شده، جای خود را در فرهنگها باز کردهاند و بسامد فراوان دارند. اما وامواژههای دورۀ عباسی (از سدۀ ۲ تا ۵ ق) که ۶۰-۷۰٪ معربات را تشکیل میدهند، همه «قاموسی» نشدهاند.
شیوۀ کاربرد این کلمات در نشوار، کاملاً طبیعی است و نشان میدهد که همگان با آنها آشنا بودهاند. با این همه، برخی از کلمات گویی بیشتر عامیانه بودهاند و در کتابهای آن دوران به ندرت یافت میشوند، مانند جاشنکیر (ظرف بلورین و نه در معنای سرآشپز و «چاشنیگیر»)، جُوانْبِیره (زن میانسال)، جوامرک (جوجه مرغ) مُخَنْکِر (خنیاگر)، دُوبارکِه (عروسک پارچهای بزرگ برای جشنهای نوروز)، رهداری (دستفروش دوره گرد)، شاذکلی (جشن و شادی بر روی گل) و شستجه (دستمال).
بدری محمدفهد کوشیده است در کتاب
القاضی تنوخی و کتاب
النشوار (چ بغداد، ۱۹۶۶م) همۀ موضوعات و واژگان جالب نشوار را استخراج کند. این کار بسیار دلنشین، تنها شامل ۳ جلد از کتاب میشود.
الفرج بعد الشدة، تنها نام کتاب نیست، بلکه یکی از «انواع ادبی» در
ادبیات عرب به شمار میآید که تنوخی نیک میشناخته، و در مقدمۀ الفرج خود به آن اشاره کرده است. ۳کس تألیفاتی به همین نام داشتهاند: ابوالحسن مدائنی، الفرج بعد الشدة و الضیقة (که ۴، ۵ برگ بیشتر نبوده)؛ ابن ابی الدنیا، الفرج بعد الشدة؛ و
قاضی ابوالحسین عمر بن یوسف ازدی، کتابی به همین نام.
تنوخی که نوع «گشایش» را با احوال ناخوش خود مناسب میدید، به جمعآوری داستانها از کتابهای یاد شده پرداخت و بسیاری روایت دیگر از کتابهای بزرگ روزگار خود (چون اغانی، وزراء جهشیاری، اوراق صولی و حماسۀ ابوتمام) بر آن افزود، اما چنانکه پیداست مهمترین منبع الفرج همانا کتاب نشوار است. تنوخی که الفرج را در اواخر زندگانی و سالها پس از نشوار نگاشته برای تأیید این موضوع،
انبوهی از داستانهای کتاب نخست را که به گونهای از گشایش پس از سختی سخن گفته بودند، در الفرج تکرار کرده است.
این کتاب مجموعاً دارای ۴۹۲ حکایت است (۴ جلد). جلد ۵ کتاب جنگی از اشعار گزیده است که ظاهراً رابطهای با مفهوم گشایش داشتهاند. نخستینبار الفرج براساس یکی از نسخههای خطی ناقص، در دو جلد در قاهره به چاپ رسید.(۱۹۰۳ و ۱۹۰۴م) چاپ نسبتاً شایستۀ کتاب همراه با توضیحات را عبود شالجی (بیروت، ۱۹۷۸م) جامۀ عمل پوشانده است.
ترجمۀ فارسی الفرج که در میانههای سدۀ ۷ق به دست
سدیدالدین عوفی و نیز به دست
حسین بن اسعد دهستانی صورت گرفته، سخت پرابهام و رازآلود است. مجموعۀ دشواریهای این ترجمهها را شاید بتوان بدینگونه بخشبندی کرد:
۱: چون تاریخ مرگ دهستانی روشن نیست، نمیدانیم کدام یک از دو مترجم مقدّم بودهاند. هرمان اته دهستانی را مقدم دانسته، اما حاکمی قاطعانه اظهار میدارد که دهستانی دستکم ۳۰ سال پس از عوفی کتاب خود را نگاشته است.
۲: عوفی در باب ۷ از قسم ۴ کتاب
جوامع الحکایات خود
گوید که وی کتاب الفرج تنوخی را به «لغت پارسی» ترجمه کرده است و «بیشتر حکایات در این مجموع (جوامع) مسطور است». اما چنین به نظر میآید که اصل ترجمۀ او از میان رفته باشد.
تنها چیزی که از آن باقی مانده، همان داستانهایی است که در جوامع خود نهاده بوده است.
۳: حسین بن اسعد دهستانی در مقدمۀ کتاب خود
گوید که از او تألیف چنین کتابی را خواستهاند، و او پس از مدتها پژوهش کتاب ۵ برگی مدائنی را با نام الفرج بعد الشدة و الضیقة یافته و ترجمه کرده است و سپس داستانهای متعددی از این سوی و آن سو گرد آورده، و ترجمۀ آنها را بر کتاب افزوده و خود نیز اشعار عربی و فارسی بسیار سروده که در داستانها نهاده است.
۴: ماجرای یافتن کتاب ۵ برگی مدائنی را عیناً تنوخی در الفرج
نقل کرده، و بسیار بعید است که همین ۵ برگ، حدود ۳ سده پس از تنوخی در
خراسان به دست دهستانی افتاده باشد.
۵: دهستانی هیچ اطلاعی از کار بسیار معروف تنوخی (در ۵ جلد) نداشته، و پژوهشهای مفصل هم او را به ۵ برگ مدائنی رهنمون شده است، نه ۵ جلد تنوخی.
۶: از میان پژوهشگران ایرانی، نه محقق الفرج و نه محقق جوامع عوفی و نه نویسندگان تاریخ ادبیات، هیچکس به مقایسۀ این کتابها نپرداخته است، تا معلوم شود چه مقدار از داستانها میان دو مترجم و اصلِ الفرج مشترکاند. در این میان تنها صفا
حدس میزند که ترجمۀ عوفی، یکی از منابع دهستانی بوده، و او برخی از داستانهای آن را بدون اشاره به منبع، به نام خود نقل کرده است.
هرچه هست، مؤلف/مترجم الفرج، با جسارت تمام انبوهی شعر عربی و فارسی سروده و در جای جای داستانها نهاده است و نیز با اعتماد به نفس بیمانندی اشعار کتاب را به شعر فارسی ترجمه میکند. ترجمهها تقریباً هیچگاه دقیق نیست، اما ساختار شعر بیش از این به او اجازۀ معادلیابی دقیق نداده است. محقق کتاب تنها به ذکر نسخه بدلها در حاشیه (که گاه نیمی از صفحه را گرفته) و حدود ۴۵ صفحه تعلیقات، بسنده کرده است و بدینسان هنوز شرح مشکلات و معرفی شخصیتها و بسیار نکات دیگر باقی مانده است.
(۱) آقابزرگ، الذریعة.
(۲) ابن اثیر، الکامل.
(۳) ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۴) ابن خلکان، وفیات.
(۵) ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، به کوشش آمدرز، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م.
(۶) تنوخی، محسن، الفرج بعد الشدة، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۸ق.
(۷) تنوخی، محسن، نشوار المحاضرة، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
(۸) ثعالبی، عبدالملک، یتیمة الدهر، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۹) حاکمی، اسماعیل، مقدمه بر ترجمۀ فرج بعد از شدت (نک : هم، دهستانی).
(۱۰) دهستانی، حسین، ترجمۀ فرج بعد از شدت، به کوشش اسماعیل حاکمی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۱) ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، «نظری به کتاب نشوار المحاضرة»، نشر دانش، تهران، ۱۳۶۷ش، س ۹، شم۲.
(۱۲) شالجی، عبود، مقدمه بر الفرج بعد الشدة (نک : هم، تنوخی).
(۱۳) شالجی، عبود، مقدمه و تعلیقات بر نشوار المحاضرة (نک : هم، تنوخی).
(۱۴) صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۵) صفا، ذبیحالله، گنجینۀ سخن، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۶) عوفی، محمد، جوامع الحکایات، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۱۷) کردعلی، محمد، کنوز الاجداد، دمشق، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۰م.
(۱۸) مبارک، زکی، النثر الفنی، بیروت، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۴م.
(۱۹) مصفا، امیربانو، «فرج بعد الشدة و جوامع الحکایات»، یغما، تهران، ۱۳۵۱ش، س۲۵، شم۳.
(۲۰) یاقوت، ادبا.
(۲۱) یادداشت مؤلف.
(۲۲) ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّة فی طبقات الحنفیة، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
(۲۳) ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره (۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
(۲۴) ابن شاکر کتبی، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
(۲۵) ابن شهرآشوب، معالم العلماء، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱.
(۲۶) ابن کثیر، البدایة و النهایة فی التاریخ، بیروت: دارالفکر العربی، (بیتا).
(۲۷) عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
(۲۸) امین.
(۲۹) حاجی خلیفه.
(۳۰) خطیب بغدادی.
(۳۱) سرکیس.
(۳۲) سمعانی.
(۳۳) نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۳۴) یاقوت حموی، معجم الادباء، مصر ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷/ ۱۹۳۶-۱۹۳۸، چاپ افست بیروت (بیتا).
(۳۵) EI۲.
(۳۶) Encyclopedia of Arabic Literature, ed JS Meisami and P Starkey, London/New York, ۱۹۹۸.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تنوخی، ابوعلی»، شماره۶۱۳۲. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تَنُوخی»، شماره۳۹۶۷.