لَبْس (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لَبْس (به فتح لام و سکون باء) از
واژگان قرآن کریم به معنای خلط و مشتبه کردن است.
لَبْس به معنی خلط و مشتبه کردن است.
فعل
لَبْس از باب ضَرَبَ یَضْرِبُ آید، چنانکه در صحاح و مصباح تصریح کرده
و آیات
قرآن نیز شاهد آن است:
(وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) «تَلْبِسُوا» از باب ضَرَبَ یَضْرِبُ به معنی خلط و آیه خطاب به اهل کتاب است، یعنی: «حق را با باطل خلط نکنید و حق را به باطل مشتبه ننمائید و حق را با آنکه میدانید کتمان نکنید». منظور آنست که نبوّت
حضرت رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) را کتمان نکنید و دلائل آن را که در کتاب شماست مشتبه نگردانید.
(وَ قالُوا لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ اَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْاَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ • وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ) لَبْس در هر دو به معنی خلط و مشتبه کردن است، یعنی: «و گفتند چرا بر او ملکی نازل نمیشود؟ اگر ملک نازل میکردیم -و آنها ایمان نمیآوردند- کار پایان مییافت و به آنها مهلت داده نمیشد و اگر پیغمبر را از ملک میفرستادیم، آن را مردی قرار داده و بر آنها مشتبه میکردیم آنچه را که مشتبه میکنند».
در این دو آیه چند مطلب هست:
۱- کفّار میگفتند باید فرشتهای بر او نازل شود؛ منظورشان این بوده که فرشته او را تصدیق کند چنانکه در جای دیگر آمده:
(لَوْ لا اُنْزِلَ اِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً) (چرا لااقل فرشتهاى بر او نازل نشده كه همراه وى مردم را انذار كند)
و ایضا:
(لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ) (چرا گنجى بر او نازلنشده و يا چرا فرشتهاى همراه او نيامده است؟!» نگران مباش! چرا كه تو فقط بيم دهندهاى)
و به احتمال ضعیف منظورشان آن بوده که ملک عذاب موعود را بیاورد.
۲- راجع به این اقتراح و درخواست دو جواب گفته شده:
اوّل:
(وَ لَوْ اَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْاَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ) یعنی: «اگر ملک نازل میکردیم -و آنها ایمان نمیآوردند- کار تمام میشد، نابودی همه را میگرفت و مهلت داده نمیشدند، حال آنکه مقصود ما مهلت است تا مجالی برای تفکّر و توبه داشته باشند، یا اگر ملک را با عذاب نازل میکردیم همه از بین میرفتند و دیگر مجالی و مهلتی نمیماند با آنکه نظر ما زیستن در مهلت است».
دوم:
(وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ) یعنی: چون اینها انسان و مادّیاند لازم بود ملک را به صورت انسان در آوریم تا بتوانند با او انس بگیرند و گفت و شنود داشته باشند در این صورت میگفتند: این انسان است و به دروغ میگوید من فرشتهام و پیغمبر». یعنی همان را که درباره این پیغمبر میگویند درباره او هم میگفتند.
«
لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ» یعنی ما به آنها مشتبه میکردیم؛ ظاهرا این غایت ارسال ملک به صورت بشر است، یعنی نتیجه کار چنین میشد. بعضیها گفتهاند: نسبت «
لَلَبَسْنا» به خدا مثل
(فَلَمَّا زاغُوا اَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ) است، یعنی: «چون خود مشتبه میکنند ما هم چنان میکردیم»،
ولی احتمال اوّل بهتر است، یعنی در صورت فرستادن ملک ما عامل این کار میبودیم و چون نمیخواهیم چنین باشیم.
و از طرف دیگر در این صورت فرستادن ملک لغو و بیفایده خواهد بود لذا ملک نخواهیم فرستاد.
«ما یَلْبِسُونَ» در تقدیر «ما یلبسونه» است و «هاء» مفعول آن و راجع به «ما» است و مراد از آن پیغمبر است یعنی مشتبه میکردیم بر آنها آنچه را که خود بر خودشان و دیگران مشتبه میکنند، خود خیال میکنند که پیامبر نیست و به دیگران نیز امر را مخلوط و مشتبه میگردانند.
ظاهرا جواب اوّل راجع به انزال عذاب به واسطه ملک و جواب دوّم مربوط به پیامبر بودن ملک و یا شریک پیامبر بودن در انذار است.
(اَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْاَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ) لبس به فتح اوّل به معنی اختلاط و اشتباه است؛ در صحاح گفته: «
اللّبس: اختلاط الظلام» و نیز به معنی خلط است،
که گذشت. ظاهرا مراد از آن اشتباه و شکّ است. یعنی: «آیا در خلقت اوّل عاجز و خسته شدیم تا نتوانیم بار دیگر آنها را بیآفرینیم؟! نه، بلکه آنها از خلقت تازه در شکّ و اشتباهاند».
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "لبس"، ج۶، ص۱۷۸.