• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

لقمه حرام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از دیدگاه دین اسلام، اجتناب نکردن از مال حرام مورد نکوهش بوده و حرام است، و اثرات سوئی بر جان و دل آدمی و خانواده او گذاشته و بسیاری از گناهان، ریشه در آلودگی روح آدمی دارد. هم‌چنین، محیط در رفتار آدمی تاثیر داشته و نقش بسیار اساسی در تربیت یا تخریب شخصیّت انسان دارد.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - تعریف مال و لقمه حرام
۳ - تأثیر غذا و لقمه
۴ - انواع غذا و لقمه
       ۴.۱ - لقمه و غذای حلال
       ۴.۲ - لقمه و غذای حرام
       ۴.۳ - غذای شبهه‌ناک
۵ - اثر لقمه حلال
۶ - آثار لقمه حرام
       ۶.۱ - آثار فردی
              ۶.۱.۱ - کم ارزش شدن نماز
              ۶.۱.۲ - قساوت قلب
              ۶.۱.۳ - مشمول لعنت فرشتگان
              ۶.۱.۴ - بنای عبادت بر سستی
              ۶.۱.۵ - ثبت گناه به‌عوض عبادت‌
              ۶.۱.۶ - محرومیت از دوستی امام علی
              ۶.۱.۷ - محرومیت از ورود به بهشت
              ۶.۱.۸ - محرومیت از کوثر و شفاعت
       ۶.۲ - آثار اجتماعی
              ۶.۲.۱ - اثر لقمه حرام در نسل
۷ - تاثیر لقمه حرام در عاقبت انسان
۸ - نقش محیط در تربیت انسان
۹ - آثار حرص بر مال‌اندوزی
۱۰ - مصادیقی از مال حرام
۱۱ - آثار وضعی حرامخواری از نظر روایات
۱۲ - مقاومت در برابر محیط نامساعد
       ۱۲.۱ - آگاهی
       ۱۲.۲ - اصلاح وضع
۱۳ - جواب از اشکال
۱۴ - تذکر
۱۵ - پانویس
۱۶ - منبع


نیاز به غذا از جمله امور فطری و غریزی انسان است.
[۱] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۴۸۳، انتشارات صدرا، تهران، اوّل، ۱۳۷۰.
آنچه از اهیمت ویژ‌ه‌ای برخوردار است، ‌این است که این نیاز چگونه و از چه راهی برآورده می‌شود؟ چرا که تاریخ نشان می‌دهد این نیاز و عواملی که رسیدن به آن را میسر می‌سازد، سرنوشت بسیاری از افراد را تغییر داده است. گاه به اصطلاح «خوردن یک لقمه نان» است که افراد را به خضوع در برابر اربابان زر و زور وا می‌دارد، که گاهی تا سرحدّ پرستش در مقابل آن‌ها کرنش می‌کنند. دین مبین اسلام، همانند ادیان گذشته، پیروان خویش را به تاثیرات شگرف غذا در زندگی انسان آگاه ساخته است، مسئله‌ای که امروزه نیز برخی انسان‌ها از آن غفلت نموده‌اند.
از دیدگاه دین اسلام، اجتناب نکردن از مال حرام مورد نکوهش بوده و حرام است، و اثرات سوئی بر جان و دل آدمی و خانواده او گذاشته و بسیاری از گناهان، ریشه در آلودگی روح آدمی دارد. هم‌چنین، محیط در رفتار آدمی تاثیر داشته و نقش بسیار اساسی در تربیت یا تخریب شخصیّت انسان دارد.
امّا تاثیر لقمه حرام و محیط نامساعد و فسادانگیز در حدّ زمینه و شرط است نه علّت تامه؛ یعنی زمینه را برای برخی گرایش‌های ناروا در انسان و نسل او فراهم می‌کند، نه آن‌که از او و فرزندانش سلب اختیار کند. چه بسا فرزندی که از پدر و مادر کافر به وجود می‌آید، ولی راه خیر در پیش می‌گیرد، چون با اختیار و فطرت خویش به سوی کمال حرکت می‌کند.
لازم به ذکر است تاثیری که حرامخواری اختیاری در روح انسان دارد بسی بیشتر از تاثیر آن در کودک و شرایط غیر اختیاری است؛ کودکانی که در خانواده‌ای رشد یافته‌اند که حرامخواری در آن رایج بوده و بعد از رشد و بلوغ با اختیار خود راه درست را انتخاب کرده در واقع مرتکب هیچ حرامی نشده‌اند و زمینه رشد معنوی آن‌ها بسی بهتر از کسانی هست که عمداً مرتکب بدست آوردن مال از راه‌های حرام شده‌اند. بنابراین لقمه حرام و... در مورد فرزند اثر وضعی دارد، اما نه به حدّی که با اراده او قابل معارضه باشد، بلکه فقط در حدّ یک زمینه است.


به تصرف غیر مجاز در اموال دیگران و سرمایه‌ای که از راه‌های مختلف غیر شرعی مانند کسب در آمدی دیگر از وقتی که به دیگران یا دولت فروخته‌ایم و در استخدام دیگری هستیم، کسب درآمد از فروش اجناسی که خرید و فروش آن‌ها خلاف شرع مقدس است مانند: فروش مشروبات الکلی، مواد مخدر، ابزار و آلات موسیقی، معامله با سرمایه مخلوط به حرام که حق تصرف در آن‌را نداریم، خرید و فروش اجناسی که برای سلامت جامعه مضر است و...، کسب مال حرام می‌گویند که از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمه حرام یاد می‌شود و خواه ناخواه آثاری را در پی دارد که می‌توان آن‌ها را با وضوح و تاکید قابل توجه‌ای در منابع دینی و کلام بزرگان آیین مشاهده کرد.
مال حرام به سبب تاثیر شگرف منفی که در زندگی بشر دارد، یکی از مباحث مهم در فقه زندگی است. احکام بسیاری در منابع اسلامی برای تبیین این مهم وجود دارد؛ چرا که انسان باید در این حوزه بیشترین توجه و دقت را داشته باشد تا زندگی پاک و سالمی در دنیا ایجاد و مسیر کمال را به خوبی بپیماید.
کسانی که دنیاگرا هستند، به مال و منال این دنیای فانی دل می‌بندند و می‌کوشند تا از هر راهی هرچند نامشروع آن را به دست آورند و گاه در لباس دین و مذهب، به توجیه می‌پردازند تا مال حرام را برای خود حلال نامشروع را برای خود مشروع سازند. خداوند در آیات زیادی از قرآن کریم به مسئله مال‌های حرام، علل و زمینه‌های گرایش به آن و آثارش توجه دارد. نویسنده در این مطلب بر آن است تا به این مسئله از نگاه آموزه‌های قرآنی بپردازد.
تحصیل مال، امری مطلوب است؛ زیرا مقتضی زندگی دنیوی و مادی آن است که انسان امکاناتی را برای آسایش خود فراهم آورد و به تامین نیازهای مادی خود بپردازد. از این‌رو در آموزه‌های اسلامی تحصیل مال مشروع و طیب همانند جهاد در راه خدا دانسته شده است؛ زیرا پاسخ‌گویی به نیازهای مادی و جنبه‌های دنیوی، امری لازم و ضروری است و انسان‌ها در سایه اقتصاد سالم، می‌تواند بسترهای رشد و کمال خود را فراهم آورند.
هرچند که کارکرد مال تنها در حوزه تغذیه خلاصه نمی‌شود، بلکه حوزه‌های دیگری از نیازهای مادی بشر را نیز دربر می‌گیرد، ولی باید توجه داشت که بخش عمده‌ای از نیازهای تغذیه انسان با فراهم آوری مال امکان‌پذیر است. بنابراین، انسان برای پاسخ‌گویی به ابتدایی‌ترین نیازهای مادی و جسمی خود نیازمند تحصیل مال است. از این‌رو خداوند، دارایی و مال را برای انسان، خیر می‌شمارد؛ زیرا خیر، آن چیزی است که انسان برای رسیدن به کمالات خود، بدان نیاز دارد و در مسیر کمال او مورد استفاده قرار می‌گیرد. مال نیز، چون جسم انسان را برای حمل روح و روان تقویت و اجازه عبودیت و عبادت را به او می‌دهد و زمینه رشد بشر را فراهم می‌آورد، به عنوان خیر تلقی و معرفی شده است.
از نظر قرآن مال و ثروت، زینت زندگی دنیا برای انسان‌هاست. همین امر موجب می‌شود که انسان به سبب علاقه به زینت‌ها به جمع‌آوری مال بپردازد و از تحصیل آن لذت ببرد.
اما مشکل از آنجا شروع می‌شود که انسان به خطا و اشتباه، گمان می‌کند که تامین و تحصیل نیازهای مادی و جمع‌آوری و تکاثر مال، هدف اصلی است و تمام همت و تلاش خود را مصروف تحصیل و تامین آن می‌کند. این‌گونه است که مسیر نادرستی را بر می‌گزیند تا اموال بیشتری را کسب کند. برخی از مردم نه تنها تمام همت خویش را برای تحصیل مال می‌گذارنند، بلکه به راه‌های حلال و مشروع بسنده نمی‌کنند و با سوگند دروغ، پرداخت مال رشوه به قضات به منظور دست‌یابی به اموال دیگران، تجاوز به اموال یتیمان، تصرف ناحق در اموال دیگران و مانند آن در صدد بر می‌آیند تا مال بیشتری گرد آورده و در اختیار داشته باشند. بنابراین گرایش انسان به مال و تحصیل آن امری طبیعی است؛ زیرا انسان می‌خواهد به نیازهای مادی و دنیوی خود از جمله تغذیه و آسایش پاسخ دهد و از امنیت غذایی و سرپناه و جسم و جان برخوردار گردد. اما تصویر نادرست از هستی و اهداف و فلسفه آفرینش موجب می‌شود تا برخی‌ها به جنبه مادی زندگی، اصالت بخشند و زندگی را در همین محدوده دنیای فانی و مدت کوتاه عمر خلاصه کنند و بر همین اساس گرفتار احساس کاذب جاودانگی در سایه مال و ثروت می‌شوند و آن را مایه جاودانه شدن خود می‌شمارند. از این‌رو گرفتار جمع آوری و تکاثر مال می‌شوند و تا لحظه مرگ نیز از کسب و تحصیل آن دست بر نمی‌دارند.
خداوند در آیاتی از قرآن کریم، به حرص طبیعی انسان و آزمندی او نسبت به مال و ثروت اشاره می‌کند و می‌گوید که انسان، آن‌چنان حرص جمع‌آوری مال و ثروت را دارد که حلال و حرام و پاک و ناپاک را درهم می‌آمیزد و درهم می‌خورد و مصرف می‌کند.
آنچه در پیش‌رو دارید شمه‌ای از آثار لقمه حرام است که راه فراری از آن نیست و چه بخواهیم و چه نخواهیم گرفتار آن خواهیم شد. امید است که این نکات هشداری باشد برای همگان، تا بیش از پیش در نوع و راه آنچه به دست می‌آوریم دقت کنیم و فراموش نکنیم که پیشگیری، همیشه بهتر و آسان‌تر از درمان است.


تا قبل از دستورات روح‌بخش اسلام و حتی پس از آن، باور نمی‌کردند که غذا علاوه بر «ویتامین» و «پروتئین»، در مسائل روحی – روانی انسان نیز تاثیر داشته باشد. با گسترش مرزهای دانش بشری، تاثیرات غذاها بر روحیات انسانی مورد توجه دانشمندان قرار گرفت. آنان باور کردند که بسیاری از پدیده‌های اخلاقی به خاطر هورمون‌هایی است که غده‌های بدن تراوش می‌کند و تراوش غده‌ها رابطه نزدیکی با تغذیه انسان دارد؛ اما هنوز به این باور نرسیده‌اند که اولاً یک لقمه نیز می‌تواند آثار خاصی را بر انسان بگذارد و ثانیاً راه بدست آوردن غذا و چگونگی تهیه آن نیز تاثیرات بسیاری را در وجود انسان برجا می‌نهد؛ در حالی که در کلمات بزرگان دین ما به جای غذا به «لقمه» تعبیر شده است که بیانگر این نکته است که اثر غذا با یک لقمه نیز منتقل می‌شود و اثر خود را بر جان و روح انسان منتقل می‌نماید. از منظر اسلام طریقه بدست آوردن مال که سرانجام به لقمه و غذا تبدیل می‌شود، از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است و عدم توجه به این امر عواقب بسیاری را به همراه دارد.
در روایت است که رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «لَیَجِیئَنَّ اَقْوَامٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَهُمْ مِنَ الْحَسَنَاتِ‌کَجِبَالِ تِهَامَةَ فَیُؤْمَرُ بِهِمْ اِلَی النَّارِ، فَقِیلَ: یَا نَبِیَّ اللهِ! مُصَلُّونَ؟ قَالَ: کَانُوا یُصَلُّونَ وَیَصُومُونَ وَیَاخُذُونَ وَهْناً مِنَ اللَّیْلِ لَکِنَّهُمْ کَانُوا اِذَا لَاحَ لَهُمْ شَیْءٌ مِنَ الدُّنْیَا وَثَبُوا عَلَیْهِ؛ در روز قیامت اقوامی با داشتن حسناتِ بسیار، به‌اندازه کوه‌های مکّه، می‌آیند و امر می‌شود که به آتش افکنده شوند. برخی به رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عرض می‌کنند: یا رسول الله! آیا این افراد نمازگزار بودند؟ حضرت می‌فرماید: آری، ‌نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند و پاره‌ای از شب را به عبادت مشغول بودند؛ لکن هرگاه بر اینان چیزی از دنیا پیدا می‌شد، خود را بر آن می‌افکندند.»


بنابراین، انسان مسلمان موظف است در آنچه به‌دست می‌آورد دقت نماید؛ چرا که هرچه به‌دست می‌آید و وارد زندگی انسان می‌گردد، با واسطه و یا بی‌واسطه، در غذای انسان وارد می‌شود و در درون شکم انسان جای می‌گیرد؛ در حالی که از این سه حالت بیرون نیست:

۴.۱ - لقمه و غذای حلال

در تعالیم الهی لقمه حلال مقدّمه عمل صالح شمرده شده است. به‌تعبیر دیگر، همان‌گونه که گیاه از آب بی‌نیاز نیست، و هرقدر آبی پاک‌تر باشد، آن گیاه هم پاک و میوه‌اش شیرین خواهد بود و هرقدر آبی پلید باشد، آن گیاه هم پلید و میوه آن تلخ خواهد شد، ‌میوه عمل انسان نیز گویای نوع تغذیه او می‌باشد. اثر غذای حلال در سبکی روح، نور باطن، توجه به عبادات، و اثر غذای حرام در سنگینی، کدورت و کسالت در عبادات به‌خوبی مشهود است. در تفسیر «روح‌البیان» بعد از اشاره به ارتباط عمل صالح با بهره‌گیری از غذای حلال، به اشعار زیر استناد شده است:
علم و حکمت زاید از لقمه حلال ••• عشق و رقت آید از لقمه حلال
چون ز لقمه تو حسد بینی و دام ••• جهل و غفلت زاید آن‌را دان حرام
لقمه تخم است و بَرَش‌ اندیشه‌ها ••• لقمه بحر و گوهرش‌ اندیشه‌ها
به‌همین جهت در سیره رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌بینیم که با دقت بسیار، چیزی را از کسی می‌پذیرفت و تا یقین به حلال بودن آن پیدا نمی‌کرد، ‌آن را نمی‌خورد.
داستان «امّ عبدالله» خواهر «شدّاد بن اوس» به خوبی روایت فوق را تبیین می‌نماید. در تاریخ نقل است: «پس از روزی دراز و بس سوزان، امّ عبدالله ظرف شیری برای افطار رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاد. حضرت ظرف را به وی بازگرداند و به وی پیغام فرستاد که: این شیر را از کجا آورده‌ای؟ امّ عبدالله گفت: از گوسفند خویش. سپس فرمود: این گوسفند را از کجا آورده‌ای؟ امّ عبدالله گفت: از مال خود خریده‌ام. سپس ایشان، شیر را آشامید. فردای آن روز، امّ عبدالله نزد پیامبر خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و عرض کرد: ‌ای پیامبر خدا! به خاطر گرمی هوا و درازی روز، ظرف شیری برایتان فرستادم؛ امّا شما آن را همراه پیکی باز گرداندی؟ پیامبر خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «بِذَلِکَ اُمِرَتِ الرُّسُلُ اَنْ لَا تَاکُلَ اِلَّا طَیِّباً‌ وَلَا تَعْمَلَ اِلَّا صَالِحاً؛ به همین خاطر، پیامبران، فرمان یافته‌اند که جز حلال نخورند و جز کار نیک، انجام ندهند.»
بر همین اساس در وصیتش به امام علی‌ (علیه‌السلام) می‌فرماید: «یَا عَلِیُّ! اثْنَتَا عَشْرَةَ خَصْلَةً یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ اَنْ یَتَعَلَّمَهَا فِی الْمَائِدَةِ اَرْبَعٌ مِنْهَا فَرِیضَةٌ وَاَرْبَعٌ مِنْهَا سُنَّةٌ‌ وَاَرْبَعٌ مِنْهَا اَدَبٌ فَاَمَّا الْفَرِیضَةُ فَالْمَعْرِفَةُ بِمَا یَاکُلُ...؛ یا علی! دوازده خصلت است که سزاوار است انسان مسلمان در رابطه با غذا خوردن فرا گیرد؛ که چهارتا از آن واجب و چهارتای دیگر سنت و مابقی (جزء) ادب (سفره) است: ‌(یکی از واجبات) ‌شناخت به آن چیزی است که می‌خورد....»

۴.۲ - لقمه و غذای حرام

چنانکه گذشت، ‌ دانشمندان به برخی از تاثیرات غذا بر روح و جسم انسان پی‌برده‌اند؛ اما تاثیرات بسیاری، از دید ظاهری آنان مخفی مانده است؛ چرا که هر چیزی با درک مادی انسان و آزمایشات، قابل مشاهده و بررسی نیست.
یکی از این موارد، تاثیر لقمه حرام بر وجود انسان است. گرچه در دید ظاهری فرقی بین غذای حلال و حرام نیست؛ امّا لقمه حرام تاثیری بر جان آدمی دارد که کشف آن از محدوده علوم ظاهری بشر خارج است، و وظیفه ادیان الهی، بیان همین امور باطنی است که در دسترس بشر نیست.
اینکه حرامخواری چه اثرات سوء بر جان و دل آدمی دارد، بحث مفصّلی است؛ ولی اجمالاً باید دانست که بسیاری از گناهان، ریشه در آلودگی روح آدمی دارد و لقمه حرام، ‌ همانند آب آلوده که جسم را بیمار می‌کند، جان آدمی را آلوده می‌سازد. وقتی جان انسان آلوده گشت، نه تنها هیچ عبادت و دعایی از انسان مورد قبول واقع نمی‌شود؛ بلکه ناخواسته در سراشیبی سقوط قرار می‌گیرد.
امام حسین (‌علیه‌السلام) در تحلیل علل واقعه عاشورا خطاب به مردمی که در روز عاشورا به جنگ او آمده بودند و حاضر به سکوت و گوش دادن به سخنانش نبودند، ‌می‌فرماید: «وای بر شما! چرا ساکت نمی‌شوید و سخن مرا گوش نمی‌کنید؛ در حالی که من شما را به راه هدایت دعوت می‌کنم؟ کسی که از من اطاعت کند، هدایت می‌شود و کسی که نافرمانی نماید، هلاک و کافر خواهد شد. شما مرا اطاعت نمی‌کنید، گوش به سخن من نمی‌دهید.»
بعد حضرت در علت این مسئله می‌فرماید: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُمْ؛ به تحقیق که شکم‌های شما از حرام پر شده و به قلب‌های شما مُهر (قساوت) زده شده است.»
لقمه‌های حرامِ یاران یزید (که به اصطلاح مسلمان نیز بودند) باعث شد که امام معصوم‌ (علیه‌السلام) و فرزندان او را تشنه به شهادت برسانند و خانواده‌اش را به اسارت بگیرند و برای این اقدام جشن و پایکوبی به راه بیاندازند.
از نظر رابطه معنوی نیز آثار خوردن غذای حرام غیر قابل انکار است. غذای حرام قلب را تاریک و روح را ظلمانی می‌کند و فضائل اخلاقی را ضعیف می‌سازد.
مورخ معروف «مسعودی» در «مروج الذهب» نقل می‌کند که: «فضل بن ربیع، ‌رئیس تشریفات دربار «مهدی» سومین خلیفه عباسی، می‌گوید: روزی شریک بن عبدالله نخعی (قاضی مشهور، که از دانشمندان نامی اهل تسنن بود و در علم فقه و حدیث مهارت داشت و دارای هوشی سرشار و استعدادی قابل ملاحظه بود. اهل تسنن او را بزرگ می‌داشتند، و برای قضاوت از دیگران بهتر و لایق‌تر می‌دانستند و عدالتش را در محکمه قضا می‌ستودند.) به ملاقات خلیفه آمد. مهدی او را گرامی داشت و از وی خواست که یکی از سه کار را انتخاب کند: یا منصب قضاوت پایتخت را بپذیرد، یا به فرزندان خلیفه علم و حدیث بیاموزد، و یا یک وعده غذا با او صرف کند. شریک از تماس زیاد با دربار و رجال دولت آن روز احتراز می‌جست و سعی می‌کرد به هر نحو شده خود را در دستگاه آن‌ها وارد نسازد و دامنش آلوده نگردد؛ و لذا از پذیرش هر سه پیشنهاد خلیفه عذر خواست؛ ولی مهدی عباسی عذر او را نپذیرفت و گفت: حتماً یکی از آن‌ها را اختیار کن. شریک فکری کرد و بعد پیش خود گفت: خوردن غذا آسان‌تر از تقبل آن دو کار دیگر است. از این‌رو، آمادگی خود را برای صرف غذا با خلیفه اعلام داشت. خلیفه هم دستور داد غذای بسیار لذیذ (و طبعاً حرام) تهیه کنند، سپس سفره گستردند و انواع غذای رنگارنگ بر آن نهادند و شریک و خلیفه مشغول صرف آن شدند. بعد از صرف غذا، ناظر آشپزخانه دربار رو به خلیفه کرد و گفت: این پیرمرد بعد از خوردن این غذا هرگز بوی رستگاری را نخواهد دید!
فضل بن ربیع گوید: مطلب همین‌گونه شد، و شریک بن عبدالله بعد از این ماجرا، هم به تعلیم فرزندان آن‌ها پرداخت و هم منصب قضاوت را از سوی آن‌ها پذیرفت. پس از آنکه مستمری او را به دفتر نویس (حسابدار دربار) حواله دادند، درباره مبلغ آن چانه می‌زد، دفتر نویس گفت: مگر پارچه فروخته‌ای. گفت: به خدا مهم‌تر از پارچه فروخته‌ام، دینم را فروخته‌ام.»
[۲۹] مسعودی، ابوالحسن، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۳۱۰، تحقیق اسعد داغر، دار الهجرة، ‌ قم، دوم، ‌ ۱۴۰۹ ق.


۴.۳ - غذای شبهه‌ناک

لقمه شبهه‌ناک مالی است که حلال و حرام بودن آن معلوم نیست. امروزه کم‌تر انسانی را می‌توان یافت که در‌ اندیشه مال و ثروت نباشد؛ بلکه می‌توان عصر حاضر را عصر ثروت و مال‌اندوزی نامید. علاقه شدید به مال و منال، انسان‌ها را به کار دو چندان واداشته است، تا آنجا که گاه غافل از حلال و حرام بودن مال، تنها در پِی به‌دست آوردن آن می‌دوند و گاه در شک میان حلال و حرام، ‌علاقه و عشق ثروت آنان را به خود جذب می‌نماید. این مطلب همان پیشگویی رسول مکرم اسلام‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که می‌فرماید: «لَیَاتِیَنَّ عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یُبَالِی الْمَرْءُ بِمَا اخَذَ الْمَالَ اَمِنْ حَلَالٍ اَمْ مِنْ حَرَامٍ؛ برای مردم زمانی فرا می‌رسد که برای آنان تفاوتی نمی‌کند که مال را از کجا به دست آورده‌اند، آیا از حلال است یا حرام؟»
دستور اسلام این است که انسان مسلمان به مال یا غذای شبهه‌ناک نزدیک نشود؛ چرا که نزدیک شدن به پرتگاه معصیت و حرام، احتمال پرت‌شدن را افزایش می‌دهد و این تعبیر رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که می‌فرماید: «مَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهَاتِ، وَقَعَ فِی الْحَرَامِ کَالرَّاعِی حَوْلَ الْحِمَی یُوشِکُ اَنْ یَقَعَ فِیهِ اَلَا اِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًی وَ اِنَّ حِمَی اللَّهِ تَعَالَی مَحَارِمُهُ؛ هر که در چیزهای شبهه‌ناک افتد، (ناخواسته) در حرام خواهد افتاد، همانند چوپانی که در اطراف قُرُق، گوسفند بچراند (که هر آینه) بیم می‌رود که در قرق افتد. بدانید که هر پادشاهی قرقی دارد و قرق خداوند در زمین محرمات اوست.»
امام صادق (‌علیه‌السلام) می‌فرماید: «اَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که در کنار امور شبهه‌ناک (که معلوم نیست حلال است یا حرام) توقف نماید.»
نقل است: «روزی پدر جناب مقدس اردبیلی در کنار نهر آبی نشسته بود. دید سیبی بر روی آب روان است. سیب را برداشته و از آن قدری تناول کرد؛ اما ناگهان پشیمان شد که چرا بدون اجازه صاحبش در آن تصرف کرده است. بدین‌جهت در مسیر آب حرکت کرد تا ببیند این سیب از کجا آمده است. بالاخره به باغی رسید که درخت سیب داشت و آب از آن باغ بیرون می‌آمد. مالک آن را یافت و ماجرا را شرح داد و از او طلب رضایت کرد. آن مرد رضایت نداد. گفت: قیمتش را می‌دهم. گفت: راضی نمی‌شوم. بالاخره بعد از اصرار زیاد صاحب باغ گفت: من با یک شرط از شما راضی می‌شوم. دختری دارم کر و کور و کچل و لال و مفلوج. اگر با او ازدواج می‌نمایی، رضایت می‌دهم. پدر مقدس اردبیلی که دید چاره‌ای جز این ندارد، پذیرفت و تن به این ازدواج داد. عقد را جاری کردند. شب زفاف داخل حجله شد و دختر خوش جمال و صحیح و سالمی را در حجله دید. از حجله بیرون آمد و نزد پدر عروس رفت و گفت: ‌ آن دختری که برای من وصف کردی، این نیست! گفت: این همان است؛ اما اینکه گفتم کور است؛ چون چشمش نامحرمی را ندیده، ‌و اینکه گفتم کچل است؛ یعنی مویش را نامحرمی ندیده. گفتم لال است؛ یعنی با مرد بیگانه سخن نگفته و گفتم مفلوج است؛ یعنی از خانه بیرون نرفته است. من مدت‌ها انتظار داشتم که این دختر را به همسری مثل شما بدهم و چون جدیت شما را در رضایت گرفتن برای خوردن یک سیب دیدم، این شرط را قرار دادم.»
[۳۳] قاسمی، محمدعلی، روزی حلال، ص۱۷۶، انتشارات نور الزهرا، قم، دوم، ۱۳۸۸.
و البته از چنین پدری باید پسری همچون مقدس اردبیلی تربیت شود.
خلاصه آنکه: همان‌گونه که انسان سعی دارد غذایش از هر نوع آلودگی ظاهری به دور باشد، به‌همین خاطر غذاها را در ظرف‌های سرپوشیده و دور از دست‌های آلوده و گرد و غبار نگهداری می‌کند، باید تلاش نماید غذای خود و خانواده‌اش را از هر نوع آلودگی به حرام نیز حفظ نماید.


از دیدگاه اسلام به‌دست آوردن روزی حلال از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار بوده و آثار بسیاری را به‌دنبال دارد، به‌گونه‌ای که در کلمات گهربار رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده است که: «مَنْ بَاتَ کَالّاً‌ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ بَاتَ‌ مَغْفُوراً لَهُ؛ کسی که شب را از خستگی طلب حلال بخوابد، آمرزیده خوابیده است.»
خداوند متعال چنین انسانی را که برای به‌دست آوردن لقمه حلال زحمت می‌کشد، دوست دارد؛ چنانکه رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ اَنْ یَرَی عَبْدَهُ تَعِباً فِی طَلَبِ الْحَلَالِ؛ خداوند دوست دارد بنده‌اش را در زحمت طلب حلال ببیند.»
در سخنان معصومین‌ (علیهم‌السلام) آثار و فواید گوناگونی از روزی حلال ذکر شده است که استجابت دعا، ‌ و ثبات قدم در دین از جمله آن است. «عمرو بن سیف ازدی» از قول امام صادق‌ (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمود: «لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ فَاِنَّهُ عَوْنٌ لَکَ عَلَی دِینِکَ؛ طلب روزی حلال را فرو مگذار، که روزی حلال تو را در دینداری کمک می‌کند.»
به تجربه ثابت شده است که کسانی که به‌دنبال روزی حلال هستند و بر مخلوط نشدن مالشان با مال حرام اصرار می‌ورزند، رغبت و توفیق بیش‌تری برای انجام کارهای خیر، ‌ مخصوصاً امور عبادی دارند. در مقابل، کسانی که شکم‌شان را با هر مال و لقمه‌ای پر می‌کنند، از بسیاری از معنویات دورند و اگر عبادتی انجام دهند، کسالت و بی‌میلی تمام وجودشان را فرا می‌گیرد.
لقمه‌های حرامِ یاران یزید (که به اصطلاح مسلمان نیز بودند) باعث شد که امام معصوم ‌(علیه‌السلام) و فرزندان او را تشنه به شهادت برسانند و خانواده‌اش را به اسارت بگیرند و برای این اقدام جشن و پایکوبی به راه بیاندازند.
دقت علمای اسلام درباره لقمه حلال تا بدان حدّ است که نقل است: «یکی از پادشاهان، آهویی برای یکی از علمای بزرگ فرستاد، و پیام داد که این آهو حلال است، از گوشت آن بخور؛ زیرا من آن را با تیری که به دست خودم ساخته‌ام، ‌صید کرده‌ام، و هنگام صید آن، بر اسبی سوار بودم که آن اسب را از پدرم ارث برده‌ام.
آن عالم در پاسخ گفت: به یاد دارم یکی از پادشاهان به حضور استادم آمد و دو پرنده دریایی به او تقدیم کرد و گفت: از گوشت این دو بخور، من این دو پرنده را با سگ شکاری خودم صید کرده‌ام. استادم گفت: سخن درباره این دو پرنده نیست، ‌سخن در غذایی است که به سگ شکاری خود می‌دهی؟ آن سگ، ‌مرغ کدام پیره‌زنی را خورده تا برای صید، ‌نیرومند شده است؟ بنابراین، اگر فرض بگیریم این آهویی که خودت با تیر ساخته خودت، در حالی که بر اسب به ارث رسیده از پدرت سوار بودی، ‌صید کرده باشی؛ باز مهم آن است که این اسب، علف کدام ستم‌کشیده را خورده است که نیروی حمل تو را برای صید یافته است؟»
[۳۹] محمدی اشتهاردی، محمد، سرگذشت‌های عبرت‌انگیز، ص۶۶، انتشارات روحانی، قم، چاپ دوم.



مرحوم ملااحمد نراقی‌ (رحمه‌الله) در کتاب «معراج السعاده» مال حرام را از بزرگ‌ترین عوامل هلاکت انسان و مهم‌ترین موانع رسیدن به سعادت (دنیوی و اُخروی) معرفی می‌کند و می‌فرماید: «بیش‌تر کسانی که به‌ هلاکت رسیده‌اند، به‌سبب خوردن مال حرام بوده و اکثر مردمی که از فیوضات و سعادات محروم مانده‌اند، به‌واسطه آن است ... کسی که تامل کند، می‌داند که خوردن حرام، اعظم حجابی است که بندگان را از وصول به درجه ابرار (باز داشته) و قوی‌تر مانعی است برای اتصال به عالم انوار».
ایشان در ادامه می‌فرماید: «آری، دلی که از لقمه‌ حرام روییده شده باشد کجا و قابلیت انوار عالم قدس کجا؟ و نطفه را که از مال مردم به هم رسیده باشد با مرتبه رفیعه انس با پروردگار چه کار؟ چگونه پرتو لمعات عالم نور، به دلی تابد که بخار غذای حرام، آن را تاریک کرده؟ و کی پاکیزگی و صفا از برای نفس حاصل می‌شود که کثافات مال مشتبه آن را آلوده و چرک نموده باشد؟»
برخی از اثرات لقمه حرام که از سخنان و کلمات گهربار معصومین (‌علیهم‌السلام) به‌دست می‌آید عبارت است از:

۶.۱ - آثار فردی

کسب مال حرام و دوری نکردن از آن، باعث هلاکت انسان می‌شود؛ چنانکه بسیاری از افراد به‌سبب آلوده شدن به آن، از سعادت محروم شده و توفیق رسیدن به درجات کمال را پیدا نکرده‌اند، در نتیجه به نکبت‌های دنیا و آخرت دچار شده‌اند. قطعاً در مسیر زندگی به افراد بسیاری برخورده‌ایم که از همه نظر مورد تایید همه مردم بوده‌اند؛ اما به ناگاه مسیر زندگی‌شان عوض شده و انگشت تعجب را بر دهان همه گذارده‌اند. اگر به‌درستی زندگی این افراد بررسی شود، به‌خوبی رد پای مال حرام مشاهده می‌گردد. به همین خاطر است که لقمان حکیم در لابلای وصایای خویش به فرزندش می‌فرماید: «یَا بُنَیَّ! اِعْلَمْ اَنِّی خَدَمْتُ اَرْبَعَمِائَةَ‌ نَبِیٍّ وَ اَخَذْتُ مِنْ کَلَامِهِمْ اَرْبَعَ کَلَمَاتٍ وَ هِیَ: اِذَا کُنْتَ فِی الصَّلَاةِ فَاحْفَظْ قَلْبَکَ، ‌ وَ اِذَا کُنْتَ عَلَی الْمَائِدَةِ فَاحْفَظْ حَلْقَکَ، وَ اِذَا کُنْتَ فِی بَیْتِ الْغَیْرِ فَاحْفَظْ عَیْنَکَ، وَ اِذَا کُنْتَ بَیْنَ الْخَلْقَ فَاحْفَظْ لِسَانَکَ؛
[۴۲] مشکینی، علی، تحریر‌ المواعظ العددیه، ص۳۶۶، الهادی، قم، ۱۴۲۴ ق، هشتم.
پسرجان! بدان که من چهار صد پیغمبر را خدمت کردم و از سخنان آنان چهار جمله انتخاب کردم: ۱. در حال نماز دلت را نگه‌دار (و با حضور قلب باش). ۲. سر سفره مواظب گلویت باش. ۳. در خانه مردم چشمت را نگه‌دار. ۴. میان مردم زبانت را حفظ کن.»
معنای این کلام، ‌ حفاظت از حلق به معنای نخوردن لقمه بزرگ یا گیر کردن استخوان نیست؛ بلکه این وصیت که از لابلای معاشرت با چهار صد نبی الهی به‌دست آمده گویای این نکته است که نباید اجازه داد هر لقمه‌ای از گلوی فرد مسلمان رد شود و به گوشت و خون تبدیل شود.
در سخنان اولیای دین: عدم استجابت دعا، عدم قبولی اعمال،
[۴۴] ابن فهد حلی، احمد بن فهد، عوالی اللئالی، ج۱، ص۳۶۵، دار الکتاب الاسلامی، اول، ۱۴۰۷ ق.
سیاهی دل، لعن فرشتگان
[۴۷] طبری، عمادالدین، بشارة‌ المصطفی، ص۲۸، چاپ کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، ۱۳۸۳ ق.
و عدم شفاعت اهل بیت‌ (علیهم‌السلام) از جمله آثار لقمه حرام است.
«ابی‌العباس مکبر» روایت می‌کند که: «در محضر امام باقر‌ (علیه‌السلام) شرفیاب بودم که مردی به نام ابو ایمن حضور آن حضرت رسید و گفت: ‌ای ابا جعفر! مردم مغرور شده و مدعی هستند که برای امت، شفاعت پیغمبر اکرم‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کافی است. حضرت سخت متغیر و خشمگین شد، به‌طوری که آثار غضب از چهره مبارکش هویدا گشت و فرمود: وای بر تو‌ ای ابا ایمن! چگونه این مردم فکر می‌کنند که (اگر) مرتکب هر منکری شده و شهوات خود را انجام دهند و هر لقمه حرامی را خورده و دست‌درازی به اموال و نوامیس دیگران بکنند، (باز می‌توانند) چشم به شفاعت پیغمبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داشته باشند؟»
[۴۸] بروجردی، سیدمحمدابراهیم، تفسیر جامع، ج۵، ص۴۱۳، انتشارات صدر، تهران، ۱۳۶۶ ش، ششم.

همچنین علاوه بر آنکه مال حرام به معنی شریک نمودن شیطان در آن است (عیاشی نقل می‌نماید که امام باقر‌ (علیه‌السلام) فرمود: «مَا کَانَ مِنْ مَالٍ حَرَامٍ فَهُوَ شِرْکُ الشَّیْطَانِ. هر چیزی که از مال حرام به‌دست آید، شیطان در آن شریک است.) و موجب عذاب الهی می‌شود، بر فرزندان و نسل‌های بعد نیز تاثیر می‌گذارد. امام صادق‌ (علیه‌السلام) درباره تاثیر لقمه حرام بر فرزندان می‌فرماید: «کَسْبُ‌ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّةِ؛ آثار کسب حرام در نسل‌های بعد آشکار می‌شود.»
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود ند: «کسی که از غیر حلال کسب مال کند، آن مال، توشه او به سوی جهنّم است.»
آن حضرت فرمود ند: «همانا برای خدا فرشته‌ای بر بیت‌المقدس است که هر شامگاه ندا می‌دهد: هر کس حرامی بخورد از او نه عمل مستحبی قبول می‌شود و نه عمل واجب.»
۳. امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: « کسب حرام، پیامدش در اولاد انسان آشکار می‌شود.»

۶.۱.۱ - کم ارزش شدن نماز

نماز ستون دین و وسیله قبولی همه اعمال ما نزد خداوند باری تعالی است که در حدیث شریفی از امام محمد باقر (علیه‌السّلام) آمده است که می‌فرمایند: «اِنَّ اَوَّلَ مَا یُحَاسِبُ بِهِ العَبدُ اَلصَّلاةُ فَاِن قُبِلَت قُبِلَ مَا سَوَاهَا» اولین چیزی که (در روز قیامت) از بنده مورد حسابرسی قرار می‌گیرد، نماز است. اگر نماز پذیرفته شود، مابقی (اعمال) نیز پذیرفته می‌شود.
و امام صادق (علیه‌السّلام) نیز در روایتی می‌فرمایند: «اَوَّلُ مَا یُحَاسِبُ بّهِ العَبدُ الصَّلاةُ، فَاِن قُبِلَت قُبِلَ سَائِرُ عَمَلِهِ، وَ اِذَا رُدَّت رُدَّ عَلَیهِ سَائِرُ عَمَلِهِ» نخستین چیزی که از بنده حسابرسی می‌شود نماز است، پس اگر نماز پذیرفته شد اعمال دیگرش نیز پذیرفته می‌شود، چنانچه نمازش رد شود بقیه اعمال او هم قبول نخواهد شد.
و نماز، افضل واجبات،
[۵۷] نوری، حسین بن محمد، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۷۵.
بهترین وسیله تقرب به خداوند، معراج مؤمن،
[۵۹] کشف الاسرار، ج۲، ص۶۷۶.
[۶۰] سرالصلوه، ص۷.
[۶۱] مجلسی، ملا محمدباقر، اعتقادات مجلسی، ص۲۹.
نشانه ایمان،
[۶۲] قضاعی، محمد بن سلامه، شهاب الاخبار، ص۵۹.
نور مؤمن،
[۶۳] قضاعی، محمد بن سلامه، شهاب الاخبار، ص۵۰.
ستون دین،
[۶۵] محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۵، ص۳۷۰.
پرچم اسلام، سیمای دین، وصیت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)،
[۶۸] امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، نامه‌ها، ص۴۷.
کلید بهشت، روشنایی چشم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بهترین اعمال در قیامت، روش پیامبران،
[۷۳] بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۴، ص۲۲.
سفره الهی،
[۷۵] نوری، حسین بن محمد، مستدرک الوسایل، ج۱، ص۱۷۰.
راس اسلام، آخرین سفارش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بهترین عبادت،
[۷۹] بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۴، ص۵۰.
نیکوترین صورت خلق،
[۸۰] بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۴، ص۵۰.
باقیات‌الصالحات،
[۸۱] نوری، حسین بن محمد، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۷۲.
عطیه الهی،
[۸۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۴، ص۲۴۶.
وسیله استجابت دعا، عامل رستگاری،
[۸۴] برقی، اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ، محاسن البرقی، ص۳۸۷.
عامل علو درجه،
[۸۶] بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۴، ص۲۲.
زاد و توشه مؤمن، سلاح مؤمن،
[۸۸] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۲، ص۵۶.
رحمت الهی، جواز عبور از صراط، و... می‌باشد که اگر انسان توجه نکند با لقمه‌ای حرام تمامی این فضایل را از دست می‌دهد و به جای آن خود را گرفتار آثار شوم و آینده سوز لقمه حرام می‌نماید.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «مَنْ اَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ اَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ اَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ اَوْلَی بِهِ؛ نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست؛ و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی‌گردد و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.»
در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال می‌فرماید: «فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْاِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً اِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَامِ؛ بنده من! تو دعا کن؛ من اجابت می‌کنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می‌رسد؛ مگر دعای کسی که مال حرام می‌خورد.»
شخصی به محضر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلم شرفیاب شد و به آن حضرت عرض کرد که دوست دارم دعایم مستجاب شود؛ چه کنم؟ پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلم به او فرمودند: «طَهِّرْ مَاکَلَکَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَکَ الْحَرَامَ؛ لقمه‌ات را پاک کن (تا مبادا به حرامی آلوده باشد) و مراقب باش هیچ نوع حرامی را مصرف نکنی.»

۶.۱.۲ - قساوت قلب

سنگدلی و قساوت قلب، یکی دیگر از آثار شومی است که بر اثر مال و لقمه حرام، وجود انسان را فرا می‌گیرد و او را در ورطه شقاوت و بدبختی گرفتار می‌کند. روایتی وجود دارد که اگر آن را در کنار این روایت قرار دهیم نتیجه‌ای حاصل می‌شود که آن را حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) در کربلا و در تحلیل جنایات کوفیان بیان فرمودند. آن روایت این است که امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاسٍ؛ خداوند متعال دعایی را که از قلبی سخت و بی‌رحم برخاسته باشد اجابت نمی‌کند.»
از این دو روایت این معنا استنباط می‌شود که حرامخواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام بخورد، قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت و این همان سخنی است که امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمودند. آن حضرت وقتی دید که کلام حقش، در دل سخت‌تر از سنگ کوفیان اثر نمی‌کند علت این سخت دلی و عدم کرنش در برابر حق را لقمه‌های حرامی برشمرد که شکم‌های کوفیان از آن پر شده بود: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُمْ؛ شکم‌هایتان از حرام پر شده و بر قلب‌هایتان مُهر خورده است.» حداقلش این است؛ غذای آن چند روزی را که اینها در کربلا مستقر بودند عمر سعد به آن‌ها می‌داد. او با کیسه‌های زر اموی یا تصرف حرام در بیت‌المال مسلمین غذا تهیه می‌کرد و در شکم اینها می‌ریخت لذا شکم همه از حرام پر بود و چون اینگونه بود هر وقت ولیّ خدا و امام عصرشان اراده می‌کرد که با اینها سخن بگوید سر و صدا می‌کردند و هلهله سر می‌دانند و حاضر نمی‌شدند تا به کلام نورانی آن حضرت گوش فرا دهند تا جایی که امام (علیه‌السّلام) خطاب به آن‌ها فرمود: «وَیلَکُم مَا عَلَیکُم ان تَنصِتُوا الَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی؛ چرا ساکت نمی‌شوید تا حرفم را بشنوید؟ اینجا بود که خود حضرت علت را بیان کرد و فرمود: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ» شکم‌هایتان از حرام پر شده.»

۶.۱.۳ - مشمول لعنت فرشتگان

از دیگر آثار مال و لقمه حرام این است که فرشتگان الهی خورنده این مال را لعنت می‌کنند و از خدای منان محروم شدن از حلال‌های بی‌شمارش را برای او طلب می‌نمایند.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «اِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْاَرْضِ؛ هرگاه لقمه‌ای حرام در شکم بنده‌ای از بندگان خدا قرار گیرد تمام فرشتگان زمین و آسمان او را لعنت می‌کنند.»
یعنی دوری شخص حرام‌خوار از رحمت الهی را از خداوند منان درخواست می‌کنند. شاید علتش این باشد که دست به دعا بر می‌دارند و به خداوند متعال عرضه می‌دارند که خدایا این شخصی که غرق در نعمت‌های حلال توست اما دست به حرام دراز کرده را از آن حلال‌های بی‌شمارت محروم کن!

۶.۱.۴ - بنای عبادت بر سستی

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «اَلْعِبَادَةُ مَعَ اَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَی الرَّمْلِ؛ عبادت کسی که حرامخواری می‌کند مانند ساختمانی است که بر روی شنزاری روان بنا شده باشد.»
بی‌شک چنین ساختمانی آن‌چنان سست و لرزان است که با‌اندک حرکتی فرو ریخته و چیزی از آن باقی نمی‌ماند و اگر هم چیزی از آن بماند یقیناً فایده‌ای برای صاحبش نخواهد داشت. با توجه به این روایت شریف و آیه‌ای از قرآن کریم که خداوند متعال می‌فرماید «مَنْ اَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی‌ شَفا جُرُفٍ‌هارٍ فَانْهارَ بِهِ فی‌ نارِ جَهَنَّمَ» کسی که بنیاد (امورش‌) را بر لب پرتگاهی سست و فرو ریختنی نهاده! آن بنا با بناکننده‌اش در جهنم سقوط می‌کند. به دست می‌آید که در فرهنگ قرآن کریم چنین کسی که هم عابد است و هم حرام‌خوار؛ عبادتش سودی به حال او نخواهدکرد و بزودی خودش به همراه ساختمان عبادتش به قعر جهنم سقوط خواهند کرد.

۶.۱.۵ - ثبت گناه به‌عوض عبادت‌

غفلت از طهارت مال و گرفتار شدن به لقمه حرام باعث می‌شود که کارهای خیر را از ما نپذیرند و حتی به‌عوض آن‌ها، گناه در نامه اعمال ما ثبت شود.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلم فرمودند: «مَنِ اکْتَسَبَ مَالاً حَرَاماً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لَا عِتْقاً وَ لَا حَجّاً وَ لَا اعْتِمَاراً وَ کَتَبَ اللَّهُ بِعَدَدِ اَجْزَاءِ ذَلِکَ اَوْزَاراً وَ مَا بَقِیَ مِنْهُ بَعْدَ مَوْتِهِ کَانَ زَادَهُ اِلَی النَّارِ؛ کسی که کسبش حرام است خداوند هیچ کار خیری را از او نمی‌پذیرد، چه آن کار صدقه باشد چه آزاد کردن بنده؛ حج باشد یا عمره و خداوند متعال به عوض پاداش این کارها، گناه برای او ثبت می‌کند و آنچه پس از مرگش باقی می‌ماند توشه دوزخ او خواهد بود.»
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: اگر کسی با مالی که از راه حرام به‌دست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می‌گوید جواب رد به او می‌دهند که لَا لَبَّیْکَ وَ لَا سَعْدَیْکَ و این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال کسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می‌شود که لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ و این نشان از قبولی عمل (قبولی و مردودی عمل مبحثی جدا از صحت و بطلان عمل است. صحت و بطلان بر اساس رساله عملیه است اما قبول و رد بر اساس صفاتی است که نوعا به میزان تقوای عامل بر می‌گردد. گاهی این دو با هم جمع هم می‌شود یعنی هم باطل است و هم مردود گاهی صحیح است اما از مقبولیت چندانی برخوردار نیست مانند کسی که روزه صحیحی می‌گیرد اما در طول روز مرتب دروغ می‌گوید و غیبت می‌کند.) او خواهد بود.

۶.۱.۶ - محرومیت از دوستی امام علی

امیرالمومنین (علیه‌السّلام) می‌فرمودند: «لَیْسَ بِوَلِیٍّ لِی مَنْ اَکَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاماً؛
[۱۰۳] ورام بن ابی فراس حلی، مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ج۱، ص۱۶.
کسی که به حرام، مال مومنی را بخورد هرگز دوستدار من نیست.»

۶.۱.۷ - محرومیت از ورود به بهشت

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلم فرمودند: «اِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ اَنْ یَدْخُلَهَا جَسَدٌ غُذِّیَ بِحَرَامٍ؛
[۱۰۴] ورام بن ابی‌فراس حلی، مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ص۶۱.
همانا خداوند ورود بدنی را که از حرام تغذیه کرده به بهشت ممنوع کرده است.»

۶.۱.۸ - محرومیت از کوثر و شفاعت

آلودگی به لقمه حرام انسان را در روز قیامت از مصاحبت پیامبر رحمت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و شفاعت خاندان با کرامتش دور می‌سازد و در آن لحظات حساسی که جز کرامت اهل بیت (علیهم‌السّلام) فریاد رسمان نخواهد بود، لقمه حرام ما را از این نعمت بی‌بهره می‌کند.
امیرالمومنین (علیه‌السّلام) در وصیت خود به امام حسن (علیه‌السّلام) فرمودند: «وَ لَا یَرِدُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) مَنْ اَکَلَ مَالاً حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ به خدا سوگند، به خدا سوگند، به خدا سوگند کسی که ذره‌ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دور می‌افتد و از حوض کوثر نمی‌نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی‌گردد.»

۶.۲ - آثار اجتماعی

بررسی آثار اجتماعی مال حرام نشان می‌دهد که وقتی فرد فرد اجتماع از گرفتن مال حرام ابایی نداشته باشند و هرکس تنها به این فکر باشد که چگونه جیب خود را پر نموده و جیب دیگران را خالی کند، روح برادری و نوع‌دوستی از جامعه رخت برمی‌بندد، ‌ و در نتیجه، ‌اخلاق اجتماعی در جامعه به خطر می‌افتد؛ چه اینکه تغییر سرنوشت اجتماع در گرو تغییر اخلاق و رفتار مردم است.
بنابراین، لقمه‌هایی که برگرفته از درآمدهای حرام است، بر رفتار و اخلاق اجتماعی اثر نامطلوب می‌گذارد؛ چرا که درآمدهای حرام در جامعه، منشا ایجاد کینه و دشمنی می‌شود و صلح و صفا را از بین می‌برد. به تعبیر واضح‌تر، وقتی انسان راه خود را بر کسب حرام باز دید و برای لقمه حلال و حرام تفاوتی قائل نشد، حریم‌های اجتماعی را نیز نادیده خواهد گرفت و دیگر فرقی میان خیانت، ‌دزدی، کلاه‌برداری، و ... نخواهد گذارد، و لذا امنیت جامعه از بین خواهد رفت.
همچنین گسترش لقمه حرام در جامعه موجب از بین رفتن فضایل می‌گردد، و نه تنها فرد را از انسانیت ساقط، ‌ و نسل انسانی را فاسد می‌کند؛ بلکه اجتماع را به‌مخاطره می‌اندازد و باعث متلاشی شدن اصول اخلاق اجتماعی شده، در اثر فروپاشی این اصول، جامعه دچار هرج و مرج و بی‌بندوباری می‌شود.
این بخش را با سخنی هشدار دهنده از رسول اکرم‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به پایان می‌بریم: «اِنَّ اَخْوَفَ مَا اَخَافُ عَلَی اُمَّتِی مِنْ بَعْدِی هَذِهِ الْمَکَاسِبُ الْحَرَامُ؛ بیمناک‌ترین چیزی که بر امت خود از آن می‌ترسم، این درآمدهای حرام است.»

۶.۲.۱ - اثر لقمه حرام در نسل

و همچنین در روایات متعدد دیگری لقمه‌ حرام، زنا و به وجود آوردن نسلی فاسد و منحرف، از موارد شریک شدن شیطان «و (ای شیطان!) هر کس از مردم را می‌توانی با صدای خود بلغزان و نیروهای سواره و پیاده‌ات را بر ضدّ آنان گسیل‌دار و در اموال و فرزندان با آنان شریک شو و به آنان وعده بده، و شیطان جز فریب، وعده‌ای به آنان نمی‌دهد.» در اموال و فرزندان است.
بنابراین، از آیات و روایات استفاده می‌شود که اگر بخواهیم فرزندان سالم، متدیّن، خوش‌خلق و... داشته باشیم، ابتدا باید منبع اقتصادی نیازهای زندگی، حلال باشد و از لقمه‌ حرام پرهیز شود تا تعلیم و تربیت اثر گذار باشد.
لازم به ذکر است تاثیری که حرامخواری اختیاری در روح انسان دارد بسی بیشتر از اثر وضعی آن در کودک و شرایط غیر اختیاری است؛ خوردن غذای حرام برای کودک اساساً نمی‌تواند اختیاری باشد و مستوجب عذاب نیست، امّا زمینه رشد معنوی را کمتر خواهد کرد. کودکانی که در خانواده‌ای رشد یافته‌اند که حرامخواری در آن رایج بوده و بعد از رشد و بلوغ با اختیار خود راه درست را انتخاب کرده و رو به استفاده از مال حلال آورده‌اند، در واقع مرتکب هیچ حرامی نشده‌اند و زمینه رشد معنوی آن‌ها بسی بهتر از کسانی است که عمداً مرتکب به‌دست آوردن مال از راه‌های حرام شده‌اند. بله، اثر وضعی این لقمه حرام در مورد فرزندان هم بی‌تاثیر نیست، اما نه به حدّی که با اراده او قابل معارضه باشد، بلکه فقط در حدّ یک زمینه است. پس، اگر برخی با وجود خوردن مال حرام عاقبت نیکو داشته و از صالحین شدند، به خاطر این است که، تاثیر لقمه حرام در حدّ زمینه و شرط است نه علّت تامه.
بنابراین، کسب حرام، زمینه را برای برخی گرایش‌های ناروا در شخص حرام‌خوار و نسل او فراهم می‌کند و نمی‌توان منکر این مطلب بود، ولی نه آن‌که از او و فرزندانش سلب اختیار کند. چه بسا فرزندی که از پدر و مادر کافر به وجود می‌آید، ولی راه خیر در پیش می‌گیرد؛ چون انسان می‌تواند با اختیار و معرفت خویش این نقیصه را جبران کند، و وقتی پی به حرمت مال خود برد، توبه کرده و اگر حقّی از مردم دارد، آن را ادا کرده و با کسب حلال رستگار شده و در زمره افراد صالح و نیکوکار قرار گیرند.


در نظام هستی، هر کاری اثری بر جای می‌گذارد؛ هر چند در مواردی نتوان این تاثیر را با چشم ظاهری دید. یکی از این موارد، ‌ تاثیر لقمه حرام بر شخصیّت و روح انسان است. از دید ظاهری فرقی بین غذای حلال و حرام نیست، ولی لقمه حرام تاثیری بر جان و شخصیت آدمی دارد که کشف آن از محدوده علوم ظاهری بشر خارج است.
از نگاه دین اسلام و عقل سلیمِ آدمی، دوری نکردن از مال حرام در نیازهای مادّی زندگی مورد نکوهش بوده و حرام است، و اثرات سوئی بر جان و دل انسان گذاشته و بسیاری از گناهان، ریشه در آلودگی روح آدمی دارد و لقمه حرام مثل آب آلوده که جسم را بیمار می‌سازد جان آدمی را آلوده می‌کند.
قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لا تَاْکُلُوا اَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها اِلَی الْحُکَّامِ لِتَاْکُلُوا فَریقاً مِنْ اَمْوالِ النَّاسِ بِالْاِثْمِ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُون؛ ‌و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، (قسمتی از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالی که می‌دانید (این کار، گناه است)»
خدای متعال، در آیه شریفه، هر چند یکی از مصادیق مال حرام را بیان می‌فرماید، ولی یک اصل کلّی و عمومی را به انسان‌ها گوشزد می‌نماید و آن این‌که، باید از هر گونه تصرف در اموال دیگران از غیر طریق صحیح و به ناحق دوری جست و آن را حرام کرده است.


یکی از عوامل مؤثّر در تربیت انسان «محیط» می‌باشد. بدون شک، محیط در رفتار و گفتار آدمی تاثیر داشته و نقش بسیار اساسی در تربیت یا تخریب شخصیّت انسان ایفا می‌کند.
[۱۱۲] . نک: نوروزی، محمد، آسیب‌شناسی رفتاری انسان از دیدگاه قرآن، ص۶۶ – ۶۹، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
[۱۱۳] شکوهی، محسن، تعلیم و تربیت اسلامی، ص۸۵، مرکز تربیت معلم.
[۱۱۴] مهدوی، سیدسعید، نگاهی به قصّه و نکات تربیتی آن در قرآن، ص۲۲۲ – ۲۳۰، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.

تاثیرپذیری انسان از محیط و اوضاع مختلف آن، امری انکارناپذیر است، امّا آیا می‌شود به گونه‌ای رفتار کرد که محیط نامساعد و فسادانگیز اثر خود را بر روی آدمی اِعمال نکرده و تحت تاثیر آن قرار نگیرد؟
پاسخ این‌که، انسان دارای اختیار بوده و کمال او در گرو همین اختیار معنا پیدا می‌کند و وقتی انسان در مسیر کمال الاهی قرار گرفت و موانع آن را شناخت، محیط بد و فسادانگیز نمی‌تواند در او تاثیر نماید.


آزمندی و حرص انسان به مال‌اندوزی به سبب تصور نادرست از زندگی و هدف آن، موجب می‌شود تا برخی از انسان‌ها به هر شکل و وسیله‌ای به مال‌اندوزی سرگرم شوند. دلبستگی به‌اندوختن مال و ثروت و عشق به آن در عمق جان آدمی ریشه دارد و امری غریزی است و انسان تمایل شدیدی به مال دارد و نمی‌تواند از وسوسه آن خود را رها سازد. اما این دلبستگی برخی‌ها را به کارهای خلاف نیز می‌کشاند و این‌گونه است که یک امر طبیعی گرایش و دلبستگی به مال، به عنوان یک خیر، به یک آزمندی غیرطبیعی و رذیلت پست تبدیل می‌شود. در این حالت شیطان شریک مال این افراد می‌شود و همراهان و پیروان شیطان به ستم و ظلم رو می‌آورند تا بیش از پیش به ارضای خواسته‌هایش بپردازند. مال و ثروت، آدمی را چنان به خود سرگرم می‌کند که برخی‌ها حتی به بهانه آن از جهاد و تلاش برای آخرت باز می‌مانند و جزو گروه زیانکاران می‌شوند. آزمندی همان‌گونه که آدمی را از مسیر حق‌طلبی و فلسفه زندگی و آفرینش دور می‌سازد، موجب می‌شود تا انسان گرفتار رفتارهای زیانباری چون بی‌توجهی به نیازمندان، گرسنگان و بینوایان شود و از تلاش برای رفع گرسنگی آنان خودداری کند. خیانت در امانت، بازماندن از جهاد و رها کردن پیامبر و مجاهدان، غفلت از خدا و تمرد از فرمان خدا و پیامبر و مخالفت با حق و حقیقت از جمله آثار دلبستگی به مال است. از این فراتر کسانی که گرفتار آزمندی و حرص مال هستند نه تنها این‌گونه رفتارها را در پیش می‌گیرند بلکه چنان دلبسته می‌شوند که دیگر خدا را فراموش کرده و با شکست در آزمون‌های الهی زیان و خسران ابدی را برای خود رقم می‌زنند.


چنان‌که گفته شد، دلبستگی به مال دنیا به عنوان مهم‌ترین تامین‌کننده نیازهای مادی انسان و نیز زینت زندگی دنیا، امری طبیعی و غریزی و گرایش طبیعی است و تلاش برای تحصیل مال و ثروت امری مذموم و ناپسند بشمار نمی‌رود، بلکه از مصادیق تلاش و جهاد در راه خدا شمرده می‌شود، چراکه انسان ماموریت دارد تا با تلاش خویش، جهان مادی را آباد کند. پس گردآوری مال حلال و پاک، به عنوان یک ماموریت الهی مطرح است و اگر کسی از تلاش در این حوزه بازایستد می‌بایست او را متهم به کوتاهی در انجام وظیفه الهی کرد.
اما مشکل آن است که این دلبستگی به شکل افراطی برخی را از حق دور می‌سازد و آنان را به آزمندی گرفتار می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا در مسیر آفرینش گام بردارند و به حق و عدالت زندگی خود را سامان دهند، بلکه روحیه تجاوزگری پیدا می‌کنند و لذا به جای کسب مال مشروع به راه‌های کسب مال از راه حرام کشیده می‌شوند.
از مهم‌ترین مصادیق مال حرام می‌توان به رشوه اشاره کرد. کسانی که در مراکز قدرت و تصمیم‌گیری هستند، در معرض این نوع کسب حرام می‌باشند. قاضیان و مسئولان و کارگزاران حکومت با گرفتن رشوه ممکن است حق کسی را ضایع کرده و یا از حقوق بیت‌المال به جیب کسانی بریزند که اقدام به سوءاستفاده کرده‌اند. خداوند کسب مال از راه رشوه را حرام و ننگ‌آور دانسته و با نام بردن این مال به سحت، از ننگ و پلیدی آن یاد کرده است. خداوند به صراحت بیان می‌کند کسانی که گرفتار کسب حرام و رشوه هستند با این کار نه تنها حرامخواری را بر خود هموار می‌کنند بلکه عار و ننگ را بر خود بار می‌کنند.
غصب اموال مردم و تصاحب آن از طریق ناحق از دیگر مصادیق کسب و تحصیل مال حرام است. قمار سرقت کم فروشی مال ربوی و نزول‌خواری مال یتیم کسب مال از راه باطل مال مصرف شده در فحشاء و بی‌عفتی و کسب مال از راه دروغ از دیگر مصادیق مال حرام است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است.


آثار منفی حرامخواری در وجود شخص خلاصه نمی‌شود، بلکه در نسل او نیز استمرار می‌یابد. امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «کَسبُ الحَرام یُبَیِّنُ فِی الذُّرِّیَةِ» آثار کسب حرام در نسل آدمی آشکار می‌شود. زیرا کسی که از راه نامشروع مال جمع کند، در اثر تغذیه حرام، زمینه گمراهی را در فرزندانش آماده می‌کند و خودش هم نمی‌تواند به راه مستقیم هدایت شود.
از مرحوم کربلایی کاظم فراهانی که خداوند به او عنایت فرموده و بدون اینکه سواد داشته باشد، تمام سی جزء قرآن را یکباره حفظ شده بود، نقل می‌کنند که: طلاب مدرسه فیضیه قم او را دعوت می‌کردند و از او سؤالاتی در مورد قرآن می‌کردند و او همه سؤالات را جواب می‌داد. بعضاً او را به صرف ناهار دعوت می‌کردند و او می‌پذیرفت ولی می‌دیدند گاهی بعد از خوردن غذا از آن محل خارج می‌شود و با داخل کردن انگشت در حلق خود سعی می‌کند غذاها را از شکم خارج کند.
از او می‌پرسیدند چرا این کار را می‌کنی؟! می‌گفت: «غذایی که خوردم حلال نبوده، نور قلبم کم شده، دیگر نمی‌بینم»
اثر غذاهای حلال در سبکی و نور باطن و توجه به عبادات و نیز اثر غذاهای حرام در سنگینی و کدورت و کسالت در عبادات به خوبی مشهود است و لذا در روایات بسیاری بر کسب حلال و اجتناب از حرام تاکید شده که به گوشه‌ای از آن اشاره می‌کنیم.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سه روایت چنین فرموده‌اند:
۱- عبادت هفتاد جزء است که بهترین جزء آن طلب روزی حلال است.
۲- هر کس لقمه حلال بخورد، فرشته‌ای بالای سر او می‌ایستد و برای او طلب مغفرت می‌نماید تا زمانی که از خوردن دست بکشد.
۳- هر کس غذای حلال بخورد خداوند قلب او را تا چهل روز نورانی می‌گرداند.
در مورد اجتناب از غذای حرام و کسب حرام هم روایات زیادی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شده است که از باب نمونه به روایات ذیل اشاره می‌شود:
هر کس از راه غیر حلال مالی به دست آورد، توشه‌اش به سوی آتش است.
خدای تعالی می‌فرماید: «هر کس توجهی نکند که از چه راهی درهم و دینار به دست می‌آورد من هم توجهی نمی‌کنم که از چه دری او را داخل آتش کنم.»
وقتی لقمه حرام در شکم کسی واقع شد، هر فرشته‌ای در آسمان‌ها و زمین او را لعنت می‌کنند.
از مجموعه این احادیث روشن می‌شود که انسان باید در کسب روزی خود دقت کند تا حلال باشد و در نتیجه غذایی که می‌خورد حلال باشد تا اثرات آن در قلب و روح او، نورانیت و لطافت ایجاد کند و عباداتش مقبول درگاه حضرت حق واقع گردد.
سعد بن عبدالله می‌گوید در زمان امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) با احمد بن اسحاق که از وکلای آن حضرت بود، بر ایشان وارد شدیم و مشاهده کردیم که حضرت مهدی (روحی‌فداه) هم حضور دارند. احمد بن اسحاق، صد و شصت کیسه از وجوهات که شیعیان فرستاده بودند، در مقابل امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) گذاشت.
امام یازدهم به فرزند خویش فرمودند: عزیزم این وجوه را بردار.
امام زمان (روحی‌فداه) گفتند: آیا شایسته است که دست پاک من به بعضی از این مال‌های حرام برخورد کند؟
فرمودند: حلال و حرام را از هم جدا کن. راوی می‌گوید: حضرت صاحبان آن صد و شصت کیسه را نام بردند، مقدار پول موجود در هر کیسه را فرمودند، وجوه حلال را از وجوه حرام جدا کردند و کیسه‌هایی که در آن به سبب گران‌فروشی، اجحاف و نظایر آن، مال حرام وجود داشت، برگرداندند و فرمودند: این وجوه به درد ما نمی‌خورد.
امامان معصوم (علیهم‌السّلام) با سیره و رفتار زندگی خود بر آن بودند تا مردم را به حلال‌خواری و کسب روزی حلال سوق دهند. آنان با سنت و سیره خود در اصلاح این امر می‌کوشیدند، چنان‌که حضرت شعیب (علیه‌السّلام) در مبارزه با حرامخواری تلاش کرد و تمام همت و توان خویش را مصروف آن ساخت. محمد بن منکدر گفت: روز بسیار گرمی به اطراف مدینه رفته بودم. دیدم حضرت باقر (علیه‌السلام) به همراه دو خدمتکارش مشغول کار است. با خود گفتم: «یکی از بزرگان قریش در این ساعت از روز و با این حالت، در طلب دنیا؟! چه کار ناشایستی! اکنون می‌روم و او را نصیحت می‌کنم.»
جلو رفتم و سلام کردم. او در حالی که از خستگی نفس نفس می‌زد و عرق از سرو رویش می‌ریخت، جواب سلامم را داد. گفتم: «خدا کار شما را اصلاح کند! شما که یکی از بزرگان قریش هستید، در این ساعت گرم، با این حال و وضع، در طلب دنیا آمده‌اید؟ اگر مرگ در این حال به شما برسد چه جوابی خواهید داشت؟!»
فرمود: «به خدا قسم اگر مرگ در این حال به من برسد، مرا در حال اطاعت خدای تعالی می‌یابد چون در حال کسب مال حلال هستم و با این کار می‌خواهم احتیاجات خود و اهل و عیالم را برآورم و به مردم، محتاج نباشم. باید از زمانی ترسید که مرگ فرا برسد و در حال معصیت خدا باشیم.»
عرض کردم: «خداوند شما را مورد رحمت خود قرار دهد! من می‌خواستم شما را نصیحت کنم، ولی شما مرا نصیحت کردید.»


قرآن اهرم‌هایی را برای مقاومت در برابر محیط نامساعد به ما معرفی می‌کند که در ذیل به دو مورد از آن اشاره می‌شود:

۱۲.۱ - آگاهی

آگاهی:
[۱۶۰] نک: مهدوی، سیدسعید، نگاهی به قصّه و نکات تربیتی آن در قرآن، ص۲۲۵ – ۲۲۸.
اصولاً روح تعالیم اسلامی با جهل و نادانی نمی‌سازد و نمی‌توان بدون علم و دانایی به کمال و قرب الاهی رسید و موقعیت ممتازی در جامعه داشت. اسلام دینی چند بُعدی و همه جانبه است و همان‌گونه که نماز و روزه از اهمیت برخوردار است، تحصیل علم و معرفت هم دارای ارزش است.
احیای نفوس و روح انسان‌ها جز در سایه آگاهی با علوم و حقایق اصیل امکان‌پذیر نیست؛ امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «دانش، زنده‌کننده روح آدمی است.»
[۱۶۱] تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ص۶۳، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۶۶ ش.

همراهان موسی (علیه‌السّلام) با این‌که همواره از راهنمایی‌های آن حضرت بهره‌مند می‌شدند، اما به خاطر جهل و نادانی، تحت تاثیر محیط و صحنه‌های بت‌پرستی قرار می‌گرفتند. موسی (علیه‌السّلام) آن‌ها را مورد سرزنش قرار داد و فرمود: «... شما جمعیّتی جاهل و نادان هستید! اینها (را که می‌بینید)، سرانجام کارشان نابودی است و آنچه انجام می‌دهند، باطل (و بیهوده) است‌.»

۱۲.۲ - اصلاح وضع

اصلاح وضع:
[۱۶۳] نک: مهدوی، سیدسعید، نگاهی به قصّه و نکات تربیتی آن در قرآن، ص۲۲۹ – ۲۳۰.
برای زدودن پاره‌ای از حالات و رفتارهای نامطلوب و نیز برای ایجاد حالات و رفتارهای مناسب و پسندیده باید برای تغییر وضع محیط بد و نامساعد اطراف خود اقدام کرد. تغییر روابط آدمی با وضع زمانی و مکانی و اوضاع اجتماعی مبدا تغییر بسیاری از حالات و رفتارها است.
وقتی حضرت موسی (علیه‌السّلام) مدّتی از میان امّت خویش غایب شد. در غیبت او سامری موقعیت را مناسب دید و با عاریت گرفتن زیور و زینت مردم، به آن‌ها گوساله‌ای زرّین و فریب‌دهنده داد، آن‌چنان که به گفته آنان که به سامری روی آوردند، بی‌اختیار فریفته آن گوساله شدند و در برابر آن سر به سجده بردند و آن را معبود گرفتند. هنگامی که موسی بازگشت و امّت خود را گرفتار فتنه سامری دید، او را فرا خواند و گفت: «برو، که بهره تو در زندگی دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) بگویی «با من تماس نگیر! » و تو میعادی (از عذاب خدا) داری، که هرگز تخلّف نخواهد شد! (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش می‌کردی! و ببین ما آن را نخست می‌سوزانیم سپس ذرّات آن را به دریا می‌پاشیم!»
حضرت موسی (علیه‌السّلام) برای مهار کردن‌ اندیشه شرک در میان مردم، دست به تغییر موقعیت زد. سامری را از امّت اخراج کرد و آثار ضلالت بار او را از متن جامعه زدود و بدین‌گونه فتنه را از ریشه سوزاند.


اگر لقمه حرام در عاقبت و تربیت فرزند مؤثّر است و محیط خانواده روی روحیه و آینده او تأثیر دارد، پس چگونه فرزند یزید، یعنی، معاویه دوم و قاسم مهتمد فرزند هارون‌الرشید و موسی در نزد فرعون با این که در محیط نامساعد دینی و سرشار از گناه و فساد بودند، آلوده نشده و همگی به عنوان افرادی صالح و حتی موسی پیامبر خدا شد. و آسیه زن فرعون با این که از غذای او می‌خورد، صالح از کار درآمد. پس، نقش محیط چه می شود؟
اکنون درباره این افراد، می‌گوئیم:
حضرت موسی (علیه‌السّلام) هر چند در خانه فرعون زندگی کرد، امّا می‌دانیم که انبیاء در اثر ایمان، شناخت و یقین کامل، دارای روحیه‌ای بودند که با کمال آزادی و آگاهی هرگز پیرامون گناه و خطا نگردند، بلکه در‌ اندیشه آن هم نباشند. از طرفی، با این‌که حضرت موسی (علیه‌السّلام) در خانه فرعون بوده، ولی این دلیل نمی‌شود که حتماً غذای حرام خورده باشد، بلکه خدای متعال همان‌گونه که در رود نیل از او محافظت کرد، برای او غذای حلال فراهم کرده است.
درباره آسیه زن فرعون هم، نباید گفت چون در خانه فرعون بوده، به هیچ وجه نمی‌تواند از صالحین شود؛ چون اولاً معلوم نیست که لقمه حرام خورده باشد و ثانیاً همان‌گونه که گفتیم لقمه حرام علت تامه نیست.
در مورد معاویه دوم باید گفت: هر چند وی فرزند یزید بوده، ولی فهمید که کار جدّش معاویه و پدرش یزید اشتباه بود، و به همین دلیل، خود را از خلافت کنار زد، و این اقدامی شایسته بود.
در مورد فرزندان‌ هارون‌الرشید لازم به ذکر است که در سال ۱۸۶ ق‌ هارون‌الرشید برای ولایت‌عهدی پسر سومش قاسم بعد از امین و مامون بیعت گرفت و قاسم را مؤتمن نامید و او را که بچه‌ای بیش نبود، حاکم جزیره قرار داد. اگر خوب بودن این شخص مسلم فرض شود، جواب ما همان است که درباره افراد پیشین به آن اشاره شده است.


در پایان لازم به ذکر است که این نوشتار با هدف ایجاد انگیزه جهت تحقیق کامل‌تر و بررسی دقیق‌تر موضوع مد نظر و کاربردی نمودن آن در زندگی فردی و اجتماعی، به رشته تحریر درآمده است با این امید که مورد استفاده خوانندگان محترم قرار گیرد و نقطه آغازینی برای ورود کارشناسانه‌تر و ظریف‌تر به بحث و نیل بیشتر به مسائل اخلاقی اسلامی گردد.


۱. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۴۸۳، انتشارات صدرا، تهران، اوّل، ۱۳۷۰.
۲. بقره/سوره۲، آیه۱۸۰.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۲۱۵.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۲۷۲- ۲۷۳.    
۵. کهف/سوره۱۸، آیه۹۵.    
۶. حج/سوره۲۲، آیه۱۱.    
۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴.    
۸. کهف/سوره۱۸، آیه۴۶.    
۹. قصص/سوره۲۸، آیه۶۰ و ۷۹.    
۱۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۸.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۱۸۸.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۱۸۸.    
۱۳. نساء/سوره۴، آیه۲۹ -۳۰.    
۱۴. همزه/سوره۱۰۴، آیه۱ - ۴.    
۱۵. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۱ - ۲.    
۱۶. فجر/سوره۸۹، آیه۲۰.    
۱۷. عادیات/سوره۱۰۰، آیه۶.    
۱۸. عادیات/سوره۱۰۰، آیه۸.    
۱۹. عادیات/سوره۱۰۰، آیه۸.    
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۱۲۸.    
۲۱. فصلت/سوره۴۱، آیه۴۹.    
۲۲. معارج/سوره۷۰، آیه۱۹.    
۲۳. ابن فهد حلی، احمد بن فهد، عدة الداعی، ص۲۹۵.    
۲۴. حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۱، ص۲۷۳، دارالفکر، بیروت.    
۲۵. مقریزی، تقی‌الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال والاموال والحفدة و...، ج۲، ص۳۳۴، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، ‌ دارالکتب العلمیة، اوّل، ‌ ۱۴۲۰ ق.    
۲۶. محمدی ری‌شهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ج۱۳، ص۳۴۸، دارالحدیث، قم، اول، ۱۳۸۶ ش.    
۲۷. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۴۸۶.    
۲۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۸، مؤسسة‌ الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ق.    
۲۹. مسعودی، ابوالحسن، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۳۱۰، تحقیق اسعد داغر، دار الهجرة، ‌ قم، دوم، ‌ ۱۴۰۹ ق.
۳۰. متقی هندی، حسام‌الدین، کنز العمال، ج۱۱، ص۱۳۷، ش ۳۰۹۳۷.    
۳۱. محدث نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۲۳، مؤسسه آل البیت، قم، اول، ۱۴۰۸ ق.    
۳۲. شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۱۶، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ‌ دوم، ۱۴۰۳ ق.    
۳۳. قاسمی، محمدعلی، روزی حلال، ص۱۷۶، انتشارات نور الزهرا، قم، دوم، ۱۳۸۸.
۳۴. متقی هندی، حسام‌الدین، کنزالعمال، ج۴، ‌ص۷، ش۹۲۱۵، تحقیق صفوة‌ السقا، ‌الرسالة، بیروت، ۱۴۰۵ ق.    
۳۵. متقی هندی، حسام‌الدین، کنزالعمال، ‌ ج۴، ص۴، ش ۹۲۰۰.    
۳۶. ابن فهد حلی، احمد بن فهد، عدة الداعی، ص۱۲۸.    
۳۷. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۴، ص۴، ح۹۲۰۰.    
۳۸. شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۱۹۳، انتشارات دار الثقافة، قم، ۱۴۱۴ ق.    
۳۹. محمدی اشتهاردی، محمد، سرگذشت‌های عبرت‌انگیز، ص۶۶، انتشارات روحانی، قم، چاپ دوم.
۴۰. نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص۴۴۰.    
۴۱. حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۷۳.    
۴۲. مشکینی، علی، تحریر‌ المواعظ العددیه، ص۳۶۶، الهادی، قم، ۱۴۲۴ ق، هشتم.
۴۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۳، ص۳۱۴.    
۴۴. ابن فهد حلی، احمد بن فهد، عوالی اللئالی، ج۱، ص۳۶۵، دار الکتاب الاسلامی، اول، ۱۴۰۷ ق.
۴۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۸.    
۴۶. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۵۰، شریف رضی، قم، ‌ چهارم، ۱۴۱۲ ق.    
۴۷. طبری، عمادالدین، بشارة‌ المصطفی، ص۲۸، چاپ کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، ۱۳۸۳ ق.
۴۸. بروجردی، سیدمحمدابراهیم، تفسیر جامع، ج۵، ص۴۱۳، انتشارات صدر، تهران، ۱۳۶۶ ش، ششم.
۴۹. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۲، ص۲۹۹، تحقیق:سید‌هاشم رسولی محلاتی، چاپخانه علمیه، تهران، ۱۳۸۰ ق.    
۵۰. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۴۶۸.    
۵۱. شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۵۳، مؤسسه آل البیت ‌علیهم‌السلام، قم، اول، ۱۴۰۹ ق.    
۵۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۱۰.    
۵۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۱۶.    
۵۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۲۴، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ش.    
۵۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۲۶۸، ح۴.    
۵۶. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳، ص۲۲.    
۵۷. نوری، حسین بن محمد، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۷۵.
۵۸. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۱۱۰.    
۵۹. کشف الاسرار، ج۲، ص۶۷۶.
۶۰. سرالصلوه، ص۷.
۶۱. مجلسی، ملا محمدباقر، اعتقادات مجلسی، ص۲۹.
۶۲. قضاعی، محمد بن سلامه، شهاب الاخبار، ص۵۹.
۶۳. قضاعی، محمد بن سلامه، شهاب الاخبار، ص۵۰.
۶۴. پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، ص۵۵۰.    
۶۵. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۵، ص۳۷۰.
۶۶. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، ج۷، ص۲۷۹، حدیث ۱۸۸۷.    
۶۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۲۷.    
۶۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، نامه‌ها، ص۴۷.
۶۹. پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، ص۴۸۵، حدیث ۱۵۸۸.    
۷۰. پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، ص۴۷۳، حدیث ۱۳۴۳.    
۷۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۲، ص۱۹۳.    
۷۲. نوری، حسین بن محمد، مستدرک الوسائل، ج۳، ص۴۲.    
۷۳. بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۴، ص۲۲.
۷۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۳۱.    
۷۵. نوری، حسین بن محمد، مستدرک الوسایل، ج۱، ص۱۷۰.
۷۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۲۷.    
۷۷. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۲، ص۱۶۲۶.    
۷۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۴، ص۲۳۶.    
۷۹. بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۴، ص۵۰.
۸۰. بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۴، ص۵۰.
۸۱. نوری، حسین بن محمد، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۷۲.
۸۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۴، ص۲۴۶.
۸۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۳۲.    
۸۴. برقی، اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ، محاسن البرقی، ص۳۸۷.
۸۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۳۲.    
۸۶. بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۴، ص۲۲.
۸۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۳۲.    
۸۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۲، ص۵۶.
۸۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۳۱.    
۹۰. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ص۸۱۷.    
۹۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۶۸.    
۹۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۳، ص۳۱۴.    
۹۳. ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص۱۳۹.    
۹۴. ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص۱۳۹.    
۹۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۷۴.    
۹۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۸.    
۹۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۸.    
۹۸. قطب‌الدین راوندی، سعید بن هبة‌الله، الدعوات، ص۲۵.    
۹۹. ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص۱۵۳.    
۱۰۰. توبه/سوره۹، آیه۱۰۹.    
۱۰۱. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ص۲۸۲.    
۱۰۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۲۴.    
۱۰۳. ورام بن ابی فراس حلی، مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ج۱، ص۱۶.
۱۰۴. ورام بن ابی‌فراس حلی، مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ص۶۱.
۱۰۵. قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمد، دعائم ‌الاسلام، ج۲، ص۳۵۱.    
۱۰۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۲۴، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ ش.    
۱۰۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۴.    
۱۰۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۱۳۶.    
۱۰۹. بقره/سوره۲، آیه۱۸۸.    
۱۱۰. نک:مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۳ – ۴، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۱۱۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، با ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۲، ص۷۳ – ۷۴، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۱۱۲. . نک: نوروزی، محمد، آسیب‌شناسی رفتاری انسان از دیدگاه قرآن، ص۶۶ – ۶۹، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
۱۱۳. شکوهی، محسن، تعلیم و تربیت اسلامی، ص۸۵، مرکز تربیت معلم.
۱۱۴. مهدوی، سیدسعید، نگاهی به قصّه و نکات تربیتی آن در قرآن، ص۲۲۲ – ۲۳۰، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
۱۱۵. محمد/سوره۴۷، آیه۳۷.    
۱۱۶. عادیات/سوره۱۰۰، آیه۸.    
۱۱۷. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۲- ۱۷.    
۱۱۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۴.    
۱۱۹. ص/سوره۳۸، آیه۲۲- ۲۴.    
۱۲۰. فتح/سوره۴۸، آیه۱۱.    
۱۲۱. منافقون/سوره۶۳، آیه۹.    
۱۲۲. فجر/سوره۸۹، آیه۱۸-۲۰.    
۱۲۳. انفال/سوره۸، آیه۲۷ - ۲۸.    
۱۲۴. توبه/سوره۹، آیه۲۴.    
۱۲۵. توبه/سوره۹، آیه۲۴.    
۱۲۶. منافقون/سوره۶۳، آیه۹.    
۱۲۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۰ - ۳۱.    
۱۲۸. فجر/سوره۸۹، آیه۱۵.    
۱۲۹. فجر/سوره۸۹، آیه۲۰.    
۱۳۰. منافقون/سوره۶۳، آیه۹.    
۱۳۱. هود/سوره۱۱، آیه۶۰.    
۱۳۲. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۱۳۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن کریم، ص۴۰۰، ذیل واژه سحت.    
۱۳۴. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۱۳۵. مائده/سوره۵، آیه۶۲.    
۱۳۶. نساء/سوره۴، آیه۱۰.    
۱۳۷. نساء/سوره۴، آیه۲۹.    
۱۳۸. کهف/سوره۱۸، آیه۷۹.    
۱۳۹. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۱۴۰. مائده/سوره۵، آیه۹۰ - ۹۱.    
۱۴۱. مائده/سوره۵، آیه۳۸.    
۱۴۲. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.    
۱۴۳. اعراف/سوره۷، آیه۸۵.    
۱۴۴. هود/سوره۱۱، آیه۸۵.    
۱۴۵. مطففین/سوره۸۳، آیه۱-۳.    
۱۴۶. بقره/سوره۲، آیه۲۷۵- ۲۷۹.    
۱۴۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۴.    
۱۴۸. نساء/سوره۴، آیه۱۰.    
۱۴۹. بقره/سوره۲، آیه۱۸۸.    
۱۵۰. نساء/سوره۴، آیه۲۹.    
۱۵۱. نساء/سوره۴، آیه۳۴.    
۱۵۲. نساء/سوره۴، آیه۱۶۱.    
۱۵۳. توبه/سوره۹، آیه۳۲.    
۱۵۴. نساء/سوره۴، آیه۳۴.    
۱۵۵. نور/سوره۲۴، آیه۳۳.    
۱۵۶. بقره/سوره۲، آیه۱۸۸.    
۱۵۷. عروسی حویزی، عبد علی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۱۷۶، حدیث۶۱۵.    
۱۵۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۲۵.    
۱۵۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۸۷، ح۵.    
۱۶۰. نک: مهدوی، سیدسعید، نگاهی به قصّه و نکات تربیتی آن در قرآن، ص۲۲۵ – ۲۲۸.
۱۶۱. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ص۶۳، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۶۶ ش.
۱۶۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۸ – ۱۳۹.    
۱۶۳. نک: مهدوی، سیدسعید، نگاهی به قصّه و نکات تربیتی آن در قرآن، ص۲۲۹ – ۲۳۰.
۱۶۴. طه/سوره۲۰، آیه۹۷.    



فجری، محمدمهدی، آداب اسلامی، برگرفته از مقاله «لقمه حلال و حرام و آثار آن».    
پایگاه اسلام کوئست برگرفته از مقاله «لقمه حرام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۸/۲۵.    
سایت سازمان تبلغات اسلامی، برگرفته از مقاله «آثار شوم مال و لقمه حرام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۸/۲۵.    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | بهداشت روانی | تغذیه | حرام




جعبه ابزار