لقح (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لَقْح (به فتح لام
و سکون قاف)
و لَقَح (به فتح لام
و قاف) از
واژگان نهج البلاغه به معنای باردار کردن است. مشتقات لقح که در
نهج البلاغه آمده عبارتند از:
لَقاح (به فتح لام) به معنای باردار کردن،
لَقوح (به فتح لام) یعنی ناقهای كه
قابل باردارى است
و جمع آن لِقاح میباشد.
مَلاقِح (به فتح میم
و کسر قاف) جمع مُلْقَح به صيغه فاعل به معنای بارداركننده
و لَواقِح (به فتح لام
و کسرقاف) نيز به معناى باردارکننده است.
لَقْح و لَقَح به معنای باردار كردن است. «لَقَحَ النخلةَ» يعنى گرد خرماى نر را بر خرماى ماده پاشيد
و آن را باردار كرد. «لَواقِح» جمع لاقحه يعنى بادهاى باردار كننده
و آبستن كننده درختان ميوه.
امام (صلواتاللهعلیه) درباره باردار كردن
طاووس نر
و کلاغ نر، طاووس ماده
و كلاغ ماده را فرموده است:
«وَ يَؤُرُّ بِمَلاَقِحِهِ أَرَّ الْفُحُولِ الْمُغْتَلِمَةِ لِلضِّرَابِ ... وَلَوْ كَانَ كَزَعْمِ مَنْ يَزْعُمُ أَنَّهُ يُلْقِحُ بِدَمْعَة تَسْفَحُهَا مَدَامِعُهُ، فَتَقِفُ في ضَفَّتَي جُفُونِهِ، و أَنَّ أُنْثَاهُ تَطْعَمُ ذلِكَ، ثُمَّ تَبِيضُ لاَ مِنْ لِقَاحِ فَحْل سِوَى الدَّمْعِ الْمُنبَجِسِ، لَمَا كَانَ ذلِكَ بَأَعْجَبَ مِنْ مُطَاعَمَةِ الْغُرَابِ!.» امام (صلواتاللهعليه) در اينجا از ديگران نقل مىكند كه گمان كردهاند: «باردار شدن طاووس ماده بدين طريق است كه مقدارى از اشک چشم طاووس نر در حاشيه چشمانش توليد مىشود
و طاووس ماده آن را مىخورد
و تخم مىگذارد بدون اينكه طاووس نر با او جفت شود
و درباره باردار شدن
كلاغ ماده گفتهاند كه
كلاغ نر مقدارى از آبى را كه در
چینهدان دارد به
منقار خود مىآورد
و كلاغ ماده آن را مىخورد
و تخم مىگذارد.»
(شرحهای خطبه:
) امام (صلواتاللهعليه) اين دو گمان را به هم مربوط مىكند نه اينكه آنرا تأييد نمايد، معنى كلام در «دمع» گذشت.
و نيز امام (صلواتاللهعلیه) فرموده:
«وَ اسْتَرَاحَ قَوْمٌ إِلَى الْفِتَنِ، وَ أَشَالُوا عَنْ لَقَاحِ حَرْبِهِمْ.» يعنى «قومى به طرف
فتنه روى آوردند
و دست خويش را از بارور كردن جنگ كشيدند.»
(شرحهای خطبه:
)
«لقاح» به فتح لام باردار كردن است.
لَقوح یعنی ناقهای كه
قابل باردارى است، جمع آن لقاح مثل كتاب است.
امام (صلواتاللهعلیه) در وصف
مؤمنان گذشته فرموده:
«وَ قَرَأُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ؟ وَ هِيجُوا إِلى الْجِهَادِ فَوَلَّهُوا اللِّقَاحَ أَوْلاَدَهَا.» يعنى «خوانده شدند به
جهاد و مايل شدند به آن مانند واله شدن ناقهها به اولادشان.»
(شرحهای خطبه:
)
«وله ناقه» فزع
و ناله اوست وقت مفارفت از فرزندش.
مَلاقِح، جمع مُلْقَح به صيغه فاعل يعنى باردار كننده. خواه آلت تناسلى «نر» باشد يا مانند بادها.
در حالات طاووس فرموده:
«وَ يَؤُرُّ بِمَلاَقِحِهِ.» «جماع مىكند با آلات تناسلى خود.»
(شرحهای خطبه:
)
«مَلاَقِحُ الشَّنَآنِ.» «بارداركنندگان
عداوت.»
(شرحهای خطبه:
)
«لَواقِح» نيز معنى باردارکننده است.
«لَوَاقِحِ الْكبْرِ» «باروركنندگان
تکبّر.»
(شرحهای خطبه:
)
مواردى از ماده لقح در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «لقح»، ج۲، ص۹۴۶.