• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

لقح (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





لَقْح (به فتح لام و سکون قاف) از واژگان قرآن کریم به معنای باردار کردن است. از مشتقات این واژه در آیات قرآن لَواقِح جمع لاقِحه به معنای باردار کننده است.



لَقْح به معنی باردار کردن است. «لَقَحَ النَّخْلَةَ» یعنی گرد خرمای نر را به خرمای ماده پاشید و آن را باردار کرد.
لَقْح لازم نیز آمده است: «لَقِحَت المَرْئَةُ» زن باردار شد.
لَواقِح جمع لاقِحه به معنای باردار کننده است.


(وَ اَرْسَلْنَا الرِّیاحَ‌ لَواقِحَ‌ فَاَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً) یعنی: «بادها را فرستادیم که آبستن کننده‌اند پس از آسمان آب نازل کردیم».
در اینکه گل‌ها و میوه‌ها به وسیله بادها تلقیح و آبستن می‌شوند شکی نیست ولی به قرینه‌ (فَاَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً) ظاهرا مراد آنست که باد ابرهای گرم را به منطقه سرد جوّ می‌زند و سوزن‌های یخ را که ذوب کرده و آبستن نموده به شکل باران در می‌آورد. (رجوع شود به «برد» ذیل آیه‌ (مِنْ جِبالٍ فِیها مِنْ بَرَدٍ).)


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۹۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۴۴.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۴۰۹.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۵، ص۷۵.    
۵. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۵، ص۷۵.    
۶. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۲، ص۵۸۲.    
۷. حجر/سوره۱۵، آیه۲۲.    
۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۴۵.    
۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۱۳.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۳.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷۹.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "لقح"، ج۶، ص۱۹۹.    






جعبه ابزار