لغو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از جمله
رذایل اخلاقی که در
قرآن کریم بدان پرداخته شده است سخن یا عمل «لغو» است.
«لغو» در
لغت به چیزی اطلاق میشود که مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد
و در اصطلاح قرآنی به کلام، عمل یا فکر بیهوده و
باطلی که موجب
غفلت انسان از یاد
خدا باشد، اطلاق میشود.
واژگانِ
هزل،
لهو و
عبث، نیز به معنی کلام و کار بیاهمیت، بدون قصد و بیحاصل است؛ و از این جهت با واژه «لغو» هممعنا میباشند.
از آنجا که
قرآن،
خلقت عالم وجود را- که
انسان هم جزئی از آن
عالم است- بر اساس اهداف والای الهی دانسته و اینکه هر موجودی در این عالم دارای وظایفی بوده که باید آن را انجام دهد، تا آن هدف والا محقق گردد؛ لذا،
خداوند در
قرآن، با عبارات مختلف،
انسان را از مشغول شدن به اموری که متناسب با هدف الهی نیست، بر حذر داشته و پرهیز از لغویات را از صفات
مومنان قرار داده است.
واژه لغو در
قرآن ۱۱ بار تکرار شده است.
یکی از عواملی که موجب روی آوردن انسانها به کارهای لغو و بیهوده میگردد، فراموشی یاد
خدا و روز
جزا است.
قرآن در این باره میفرماید: «الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَئهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا...»
«همانها که
دین و
آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی
دنیا آنان را مغرور ساخت، امروز ما آنها را فراموش میکنیم، همانگونه که
لقای چنین روزی را فراموش کردند!...»
آیه بیان میدارد که، علت اعراض این افراد از برنامههای
دین، و روی آوری به امور بیهوده، فراموشی یاد
خدا و روز
جزا میباشد.
لذت جویی از عوامل مهم، در گرایش به
لغویات است؛ چرا که، انسان برای رسیدن به لذات زودگذر، عنان خود را به دست
هوای نفس سپرده و
نفس، او را از پرداختن به اهداف انسانی و الهی دور میسازد.
قرآن درباره لذتجویانی که در لغویات غرق شدهاند،
پیامبر را مورد خطاب قرار داده و میفرماید: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَ یَتَمَتَّعُواْ وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون»
«بگذار آنها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها، آنان را غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید!»
اشاره
آیه به کسانی است که، تنها لذتهای مادی را ملاک عمل خود قرار داده و از امور مهم غافل گشته و خود را با لغویات سرگرم نمودهاند.
از دیگر عوامل گرایش به لغویات، همنشینی با افراد ناسالم است؛ چرا که، این افراد
حق را
باطل و باطل را به صورت
حق جلوه داده و عمل زشت و لغو را در نظرها، زیبا و پر فایده مینمایانند.
قرآن میفرماید: «وَ قَیَّضْنَا لهَُمْ قُرَنَاءَ فَزَیَّنُواْ لهَُم مَّا بَینَْ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ... وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لهَِذَا الْقُرْءَان وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکمُْ َغْلِبُون»
«ما برای آنها همنشینانی (زشتسیرت) قرار دادیم که زشتیها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند؛... کافران گفتند: گوش به این
قرآن فرا ندهید و به هنگام
تلاوت آن، جنجال کنید؛ شاید پیروز شوید!»
اشاره
آیه بر این امر است که همنشین ناصالح، زشتیها را برای دوستان خود تزیین نموده و آنها را امر به لغوگویی و جنجال میکند، تا صدای
حق به گوش مردم نرسد.
پرستش به منظور اظهار
حاجت، جلب
منفعت و یا دفع خطر و
ضرر است و در صورتی که،
معبود فاقد حس و ادراک باشد، اظهار حاجت لغو خواهد بود و دلیلی برای
خضوع در برابر آن وجود نخواهد داشت.
«إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَأَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَ لَا یُبْصِرُ وَ لَا یُغْنیِ عَنکَ شَیْئاً»
«به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را میپرستی که نه میشنود، و نه میبیند، و نه هیچ مشکلی را از تو حلّ میکند؟!»
این
آیه -که مربوط به
احتجاج ابراهیم(ع) با عموی خود میباشد- بیانگر این مطلب است که
پرستش موجودی که هیچگونه قدرتی ندارد (بت پرستی)، لغو و بیهوده است. مراد از «أب» در آیه پدر حضرت ابراهیم نیست بلکه عموی ایشان میباشد.
از آنجا که
سوگند خوردن ارزش و اهمیت خاصی در کلام داشته و همچنین در کلام و زندگی
انسان اثرگذار است، گاهی ممکن است انسان بر حسب عادت و بدون قصد، آن را به زبان آورد؛ لذا، یکی از مواردی که در
قرآن به عنوان مصادیق لغو به شمار آمده، سوگندهایی است که بدون قصد و ایجاد اثر بر زبان جاری میشود:
«لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی أَیْمانِکُم ...»
«
خداوند شما را به خاطر سوگندهایی که بدون توجه یاد میکنید، مؤاخذه نخواهد کرد...»
در این
آیه شریفه،
خداوند سوگندهای بدون قصد و توجه را نیز، لغو شمرده؛ لکن، مورد مؤاخذه قرار نمیدهد.
مصداق دیگری که در
قرآن برای لغو ذکر شده است، اعمال و افعال بیهودهای بود که از
کفار به نام
عبادت انجام میگرفت: «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً...»
«(آنها که مدّعی هستند ما هم
نماز داریم،) نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزی جز «سوت کشیدن» «کف زدن» نبود...»
در حقیقت این
آیه، به عبادت
کفار- که در مقابل
کعبه(بنابر
روایات وارده و نظر
مفسران شیعه و
اهل سنت در ذیل
آیه، منظور از «بیت»،
کعبه و
مسجدالحرام میباشد.)برای بتهای خود، حرکات زنندهای مانند کف زدن و... انجام میدادند- اشاره کرده و بیان میکند که این رفتارها مخصوص مجالس لغو بوده و با قداست
کعبه منافات دارد.
از آنجا که بهشتیان در حدّ
کمال از نعمتهای الهی بهرهمندند و
هوای نفس و
وسوسه نفسانی در آنها وجود ندارد، عقول آنها کامل گشته، حقایق برای آنها آشکار شده و جهل آنها تبدیل به عرفان میشود؛ لذا، عوامل گرایش به لغو از وجود آنها منتفی شده و بالاترین لذتشان، وصل به
معبود بوده و گرایش به امور دیگر برای آنها تلخ و ناگوار است؛ بنابراین، هیچگونه زمینهای برای پرداختن به لغویات و
غفلت از
حق تعالی در بهشتیان وجود ندارد؛
چنانچه
قرآن، در توصیف
بهشت و اهل آن میفرماید: «لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاما»
«در آن (باغهای بهشتی) نه لغو و بیهودهای میشنوند، نه سخنان
گناه آلود، تنها چیزی که میشنوند «سلام» است «سلام»!»
آیه مشعر بر این است که در
بهشت نه تنها لغو وجود ندارد؛ بلکه، اهل
بهشت از
امنیت و احترام کامل برخوردار بوده، و در کمال لذتجویی از نعمتهای بهشتی و بندگی خدای سبحان مشغولند.
مومنان به بواسطه
ایمان، به منبع
عزّت و
عظمت وصل شده، و در زندگی خود، جز به زندگی سعادتمند ابدی و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمیورزند. تنها به کارهایی مشغول میگردند که،
حقّ آن را
عظیم دانسته و آنچه را
جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بیارزش و لغو شمرده؛ در نتیجه، جزو رستگاران قرار میگیرند:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون الّذِینَ هُم فِی صَلاتِهِم خَاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون»
«
مومنان رستگار شدند؛ آنها که در نمازشان
خشوع دارند؛ و آنها که از لغو و بیهودگی روی گردانند.»
اعراض مومنان از لغو تا حدی است که، اگر از کنار اهل لغو بگذرند،
کرامتشان به آنها اجازه شرکت در آن محفل را نمیدهد:«... وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَامًا؛... و هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از آن مىگذرند.»
سایت معارف قرآنی. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «لغو».