• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قیام یزید بن مهلب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در زمان خلافت یزید بن عبدالملک بن مروان که به یزید دوم شهرت دارد شورش‌های متعددی رخ داد که از آن جمله شورش یزید بن مهلب بن ابی‌ صفره بود.



وی کسی بود که بعد از مرگ پدر، به دستور حجاج، جانشین پدر شد و والی خراسان گردید، اما بعد از مدتی کوتاه از طرف حجاج برکنار شد. در واقع علت اصلی قیام وی علیه حکومت، مساله‌ای شخصی بود، چرا که حجاج او را از کار بر کنار کرد و قتیبة بن مسلم باهلی را -که در ری فرمانروایی داشت- به جای او فرستاد. حجاج نیز او را احضار کرد و یزید بن مهلب به سوی حجاج روانه گردید، ولی در راه خبر مرگ خلیفه وقت، عبدالملک بن مروان، را شنید و امر خلافت به دست پسرش ولید بن عبدالملک افتاد. این حادثه در سال هشتاد و شش بود حجاج یزید را گرفت و به شکنجه و آزار او پرداخت، و مالش را تاراج کرد. حجاج یزید را در سال هشتاد و شش به زندان‌ انداخته بود. حتی برادرش حبیب بن مهلب که عامل کرمان بود را نیز عزل کرد،
[۴] بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۸۱۹، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
تا خطری او را تهدید نکند.


در مورد عزل یزید بن مهلب در طبری آمده که وقتی حجاج از کار ابن اشعث فراغت یافت جز یزید بن مهلب و مردم خاندان وی نگرانی دیگری نداشت و می‌خواست به حیله‌ای، وی را از خراسان بیرون آورد و لذا کسی را نزد یزید ‌فرستاد که بیاید، اما او به بهانه دشمن و جنگ خراسان سرباز می‌زد. تا اواخر روزگار عبدالملک چنین بود. آن‌گاه حجاج در اواخر عمر عبدالملک به وی نوشت که یزید بن مهلب را معزول کند و خاندان مهلب قبلا اطاعت ابن زبیر می‌کردند و وفادار نیستند. دلیل دیگری نیز در مورد عزل یزید بیان شده است: در زمانی که حجاج به نزد عبدالملک می‌رفت در راه راهبی را دید که می‌گفتند او از آینده خبر دارد از او در مورد خود پرسید که آیا می‌دانی پس از من چه کسی می‌آید که راهب گفت: آری، مردی که او را یزید می‌خوانند. حجاج پرسید: اوصاف او را می‌دانی؟ آن مرد گفت: نه ولی دست به حیله و غدر خواهد زد و من جز این نمی‌دانم. این سخن در حجاج مؤثر افتاد و پنداشت که این مرد کسی جز یزید بن مهلب نخواهد بود و از او بیمناک شد.
[۶] بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۸۱۲، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش



بعد از مرگ ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک که با او دوست بود به خلافت رسید یزید در سال نود و چهار، زمانی که از زندان حجاج فرار کرد به نزد سلیمان رفته بود،
[۷] مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر، تاریخ گزیده، ص۲۷۸، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۴ش.
لذا سلیمان به او امان داد
[۸] دینوری، امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ص۲۹۵، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس.
و حتی حکومت عراق را نیز بعد از مرگ حجاج به او داد و پس از مدتی او را والی خراسان کرد.
سلیمان به یزید نیکی و احترام کرد و حتی برخی یاران حجاج که یزید را آزار داده بودند را به دست یزید داد تا آنان را شکنجه کند. سلیمان او را والی عراق نمود.
[۱۱] تاریخ سیستان، موالی، محمد، تحقیق ملک الشعرای بهار، ص۱۲۱، تهران، کلاله خاور.
یزید نیز برادرش را در عراق گذاشت و خود به خراسان رفت و والی سلیمان در خراسان گردید
[۱۲] گردیزی، عبد الحی بن ضحاک، تاریخ گردیزی، ص۲۵۱، تحقیق عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳ش.
و توانست گرگان را تصرف کند.
[۱۳] ابن فقیه، احمد بن محمد، ترجمه مختصر البلدان، ص۱۵۴، ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.



یزید بن مهلب به خراسان رفت و در آن‌جا بود تا زمانی که عمر بن عبدالعزیز به حکومت رسید. عمر در سال صد هجری به یزید نامه نوشت که نزد او رود و از طرفی نیز موسی بن وجیه حمیری را مامور دستگیری او کرد. چرا که یزید و عمر با هم مشکلاتی داشتند مبنی بر این که یزید عمر را فردی ریاکار می‌دانست و خاندانش را نیز جبار می‌خواند. از سوی دیگر عمر قائل بود که یزید بن مهلب مردی قاتل است و بهترین جا برای او زندان است.
[۱۴] گردیزی، عبد الحی بن ضحاک، تاریخ گردیزی، ص۲۵۲، تحقیق عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳ش.
زمانی که یزید نزد عمر بن عبدالعزیز رسید عمر از او خمس غنایم گرگان را خواست که با مخالفت یزید مواجه شد،
[۱۵] مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر، تاریخ گزیده، ص۲۷۱، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۴ش.
لذا او را در دژ حلب به زندان‌ انداخت.
اما بعد از مدتی یعنی در سال صد و یکم او از زندان فرار کرد و حرکت خود را بر علیه بنی‌امیه آغاز نمود.


در زمان فرار یزید، عمر بن عبدالعزیز شدیدا مریض بود و بعد از مدتی کوتاه درگذشت و یزید بن عبدالملک که ولی‌عهد او بود به خلافت رسید. یزید دوم به محض این که به خلافت رسید دستور دستگیری یزید بن مهلب را صادر کرد.
[۱۸] بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۹۰۷، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
چرا که میان این دو عداوت و دشمنی بود.
[۱۹] مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر، تاریخ گزیده، ص۲۸۲، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۴ش.
او دو شب قبل از مرگ عمر از زندان فرار کرده بود.
ابن مهلب به بصره رفت و این شهر را به تصرف در آورد و مردم بصره نیز با او بیعت کردند.
[۲۱] ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۲۹، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش.
یزید اموال زیادی بین مردم بصره پخش کرد که این کار موجب زیاد شدن تعداد یاران او شد. وی با این کار اوضاع داخلی را علیه حکومت دگرگون ساخت. در همین دوران برادرش حبیب بن مهلب به او خبر داد که به خراسان برود چرا که خراسان بهترین سرزمین برای دشمنی با امویان است
[۲۳] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۲، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، نشر علمی‌و فرهنگی، سال ۱۳۷۱ش.
و این که او می‌تواند سپاهی قوی در این منطقه آماده سازد، چرا که یزید مردی جوانمرد، دلیر و سرسخت بود.
[۲۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۷۲۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵ش.
و مردم در زمان حکومتش از او راضی بودند
[۲۵] بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۵۱۴، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
چون وقتی او از حکومت خلع شد و قتیبه به جای او آمد مردم در مورد آنان می‌گفتند:
«آن‌گاه که یزید در خراسان بود/ همه درهای نیکی بر خراسان گشوده بود/ و از پس او کسی جای وی را گرفت که دستی گشاده ندارد و گویی سرکه با رویش آمیخته/ گرسنگی، در میان تاریکی، فرود می‌آید./ خداوند گمراهان را بهره‌مندی مبخشایاد (نبخشد)، چیست گمراهی؟» اما با این وجود یزید بن مهلب پیشنهاد برادر را رد کرد و به خراسان نرفت.

۵.۱ - اولین حرکت در قیام

او در اولین حرکت خود در این قیام، با یارانش بصره را فتح کرد و عدی بن ارطاه فزاری را که از جانب یزید بن عبدالملک عامل بصره بود به زندان‌ انداخت و یزید بن عبدالملک را نیز خلع کرد. وقتی خلیفه از موضوع خلعش توسط ابن مهلب با خبر شد عبدالرحمن بن سلیمان را که عامل خراسان بود به سوی او فرستاد عبدالرحمن پسرش عبدالحمید را به کوفه فرستاد و در یک نبرد کوتاه توانست خالد بن یزید بن مهلب را شکست دهد. بعد از مدتی یزید بن مهلب به واسط رفت. در طرف مقابل یزید دوم، مسلمة بن عبدالملک و عباس بن ولید بن عبدالملک را برای نبرد به واسط فرستاد. از سوی دیگر مروان بن مهلب که در بصره بود نتوانست یاران زیادی فراهم آورد، چرا که حسن بصری در این شهر مانع جمع شدن نیرو به دور ابن مهلب می‌شد.
[۲۹] بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۹۲۰، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
چرا که حسن قائل بود که نباید با این گروه‌ها همراه شد، در واقع معتقد بود که با هیچ گروهی همکاری نشود هر چند خلیفه باشد.

۵.۲ - تصرفات ابن مهلب

ابن مهلب در این نهضتی که آغاز کرد توانست در مدتی کوتاه بر کوفه، بصره، فارس و اهواز چیره گردد و سعی داشت که کل منطقه عراق را به تصرف در آورد و در این راه به مخالفت خود علیه حکومت امویان ادامه داد. وی برای پیشبرد اهداف خود شعاری برای مبارزه با امویان مطرح کرد که با استقبال یارانش روبرو شد می‌گفت: جهاد با مردم شام پاداش و ثواب بیشتری نسبت به جهاد با ترک و دیلم دارد.
تعداد زیادی از مردم مبنی بر کتاب خدا و سنت پیامبرش محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با او بیعت کردند و با این شرط که سپاه شام در سرزمین آنان گام نگذارد و سیره حجاج بن یوسف در میان آنان از سرگرفته نشود. او در جمع یارانش گفت: وای بر شما باور می‌کنید که بنی امیه به قرآن و سنت پیغمبر عمل می‌کنند و حال این که این عمل را از روز نخست از دست داده بودند. آن‌ها از روز نخست نسبت به شما خدعه و تزویر می‌کردند و پی مکر و حیله می‌گشتند.‌ هان زود بشتابید تا آن‌ها خدعه را بکار نبسته و بر شما سبقت نیافته باشند. من بنی مروان را دیدم، از آن‌ها دروغگوتر و فریبنده‌تر نیافتم. غدر و خیانت آن‌ها همیشه کارگر است. این ملخ زرد (مقصود مسلمه) بیشتر از همه غدر و خیانت می‌کند.

۵.۳ - نکات قابل توجه در قیام وی

از نکات قابل توجهی که در این نبرد وجود داشت پیوستن گروهی از سپاهیان شامی‌ به سپاه ابن مهلب بود، در حالی که برخی از عرب‌های خراسان، به ویژه قبیله ازد -که از عشیره یزید بودند- و قبیله قیس او را یاری نکردند و ابن مهلب هر چقدر تلاش کرد که آنان با او بیعت کنند موفق نشد.
[۳۲] ابن اثیر، عزالدین علی، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۲۸۲، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
شاید بتوان علت یاری نکردن اعراب خراسان در این قیام را این طور بیان نمود که زمانی که عمر بن عبدالعزیز خلیفه بود اعراب خراسان را راضی نگه‌ داشته بود و زمانی که یزید دوم به خلافت رسید، همین سیاست را از طریق استاندارش در خراسان ادامه داد. لذا اعراب این منطقه با خلیفه مشکلی نداشتند و از وی راضی بودند و دلیلی برای شورش علیه خلیفه نداشتند.
هم‌پیمانی‌های یزید بن مهلب با مردم عراق به نوعی تایید حرکت او بود، زیرا حرکت وی درست در مقابل نظام فکری بر جای مانده از حجاج در عراق بود. مردم عراق که خاطرات بدی از حکومت حجاج در ذهن داشتند دیگر تکرار آن دوران برایشان سخت بود و از طرفی یزید بن مهلب نیز با موضع خصمانه نسبت به حاکم پیشین عراق وارد عرصه شد که مورد تایید مردم عراق و حمایت آنان قرار گرفت و این در واقع فصل مشترک بین یزید بن مهلب و یاران عراقی‌اش بود. از مسائل حائز اهمیت در این جنگ، حضور ابورؤبه، رئیس فرقه مرجئه، بود که در نبردهای یزید حضور داشت.
[۳۳] ابن اثیر، عزالدین علی، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۲۸۳، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.



یزید بن مهلب در واسط بود که جنگ بین او و مسلمه در گرفت. یزید دید که یارانش مضطرب هستند وقتی از علتش پرسید فهمید که به خاطر وجود مسلمه و عباس است.
[۳۴] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۰۲، ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۴ش.
توقف ابن مهلب از وقتی که با مسلمه روبرو شد هشت روز بود و چون روز چهاردهم ماه صفر رسید جنگ بینشان با شکستن پل‌ها و از بین بردن موانع آغاز شد. جنگ بین دو سپاه زیاد به طول نیانجامید که یزید بسیاری از یارانش را از دست داد. او قصد فرار نداشت و به جنگش ادامه داد. نقل شده که وی بر اسبی سوار به سوی مسلمه حرکت کرد و جز او هدفی نداشت و چون به مسلمه نزدیک شد مسلمه خواست سوار اسبش شود، اما سربازان شامی‌ با یزید به جنگ پرداختند که در نهایت کشته شد. البته یزید در زمان این جنگ دارای بیماری سخت و گرفتار اسهال بود.
یزید بن مهلب در نهایت به دست مسلمه کشته شد و قائله او نیز به کل، پایان پذیرفت البته بلعمی‌ نقلی در کتاب خود می‌آورد که قاتل یزید، قحل بن عیاش بود که وی نیز در این جنگ کشته شد.
[۳۹] بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۹۲۳، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.



خلیفه بعد از مرگ ابن مهلب، اموال بنو مهلب را قبضه کرد. در این جنگ برادران یزید نیز کشته شدند.
برخی از یاران یزید بن مهلب بازگشتند و امان خواستند که به آنان امان داده شد که از جمله آنان مالک بن ابراهیم اشتر و ورد بن عبدالله سعدی تمیمی‌ بودند. بعد از پایان جنگ، به سبب خدمات زیاد مسلمه، خلیفه، ولایت بصره و کوفه و خراسان را به او داد.
[۴۳] بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۹۲۵، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش



۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۳۵۵.    
۲. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۳۷.    
۳. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۶۴.    
۴. بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۸۱۹، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
۵. ابن اثیر، عزالدین علی، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۴، ص۵۰۳.    
۶. بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۸۱۲، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش
۷. مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر، تاریخ گزیده، ص۲۷۸، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۴ش.
۸. دینوری، امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ص۲۹۵، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس.
۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۵۲۴.    
۱۰. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۹۶.    
۱۱. تاریخ سیستان، موالی، محمد، تحقیق ملک الشعرای بهار، ص۱۲۱، تهران، کلاله خاور.
۱۲. گردیزی، عبد الحی بن ضحاک، تاریخ گردیزی، ص۲۵۱، تحقیق عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳ش.
۱۳. ابن فقیه، احمد بن محمد، ترجمه مختصر البلدان، ص۱۵۴، ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹ش.
۱۴. گردیزی، عبد الحی بن ضحاک، تاریخ گردیزی، ص۲۵۲، تحقیق عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳ش.
۱۵. مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر، تاریخ گزیده، ص۲۷۱، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۴ش.
۱۶. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۷۵.    
۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۵۶۴.    
۱۸. بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۹۰۷، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
۱۹. مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر، تاریخ گزیده، ص۲۸۲، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۴ش.
۲۰. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۸.    
۲۱. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۲۹، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش.
۲۲. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۷۷.    
۲۳. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۲، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، نشر علمی‌و فرهنگی، سال ۱۳۷۱ش.
۲۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۷۲۳، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵ش.
۲۵. بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۵۱۴، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
۲۶. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۳۷.    
۲۷. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۷۷.    
۲۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۵۸۴.    
۲۹. بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۹۲۰، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
۳۰. ابن سعد کاتب، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۱۶۹، محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴ش.    
۳۱. ابن اثیر، عزالدین علی، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۵، ص۸۰.    
۳۲. ابن اثیر، عزالدین علی، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۲۸۲، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
۳۳. ابن اثیر، عزالدین علی، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۳، ص۲۸۳، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی.
۳۴. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۰۲، ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۴ش.
۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۵۹۵.    
۳۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۵۹۷.    
۳۷. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱۱.    
۳۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۵۹۷.    
۳۹. بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۹۲۳، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
۴۰. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۶۸.    
۴۱. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۲۷۸.    
۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۶۰۱.    
۴۳. بلعمی، محمد بن محمد، تاریخ‌نامه طبری، ج۴، ص۹۲۵، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «قیام یزید بن مهلب»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۱۳.    






جعبه ابزار