قِسّیسین (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قِسّیسین: (ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّيسينَ وَ رُهْبانًا) جمع
«قسّیس» بنا به گفته بعضی در اصل همان
«کشیش» بوده که
معرّب گشته است.
تفسیر نمونه، کشیش را در اصل یک لغت سریانی میداند که به معنی پیشوا و راهنمای مذهبی
مسیحیان میباشد و به عربی
قسیس گفته میشود.
به موردی از کاربرد
قِسّیسین در
قرآن، اشاره میشود:
(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِّلَّذينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُواْ وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذينَ آمَنُواْ الَّذينَ قالُوَاْ إِنّا نَصارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّيسينَ وَ رُهْبانًا وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ)(به يقين از ميان مردم،
یهود و
مشرکان را سرسختترين دشمن نسبت به
مؤمنان خواهى يافت؛ و بيشترين دوستى و محبت نسبت به مؤمنان را در كسانى مىيابى كه مىگويند: «ما نصارا هستيم»؛ اين به خاطر آن است كه بعضى از آنها عالمانى روحانى يا تارك دنيا هستند؛ و آنها در برابر
حق تکبّر نمىورزند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
قسيس معرب كشيش است و
رهبان جمع راهب و گاهى به جاى راهب يعنى در مفرد استعمال مىشود... در اين
آیه خدای تعالی جهت نزديكتر بودن نصارا را به
اسلام بيان فرموده و در جهت اينكه آنان نسبت به ساير ملل انس و محبتشان به مسلمين بيشتر است، سه چيز را معرفى مىفرمايد كه آن سه چيز در ساير ملل نيست، يكى اينكه در بين ملت نصارا علما زيادند. دوم اينكه در بينشان زهاد و پارسايان فراوانند، سوم اينكه ملت نصارا مردمى متكبر نيستند، و همين سه چيز است كه كليد
سعادت آنان و مايه آمادگى شان براى سعادت و نيكبختى است. از اين بيان بدست آمد كه جامعه وقتى براى قبول حق آماده مىشود كه اولا رجال دانشمندى در آن باشند كه خود به حق آگاهى يافته و آن را به ديگران تعليم دهند، و ثانيا مردانى در آن جامعه باشند كه به
حق عمل كنند تا در نتيجه افراد آن جامعه خوبى عمل به حق و امكان آن را به چشم ببينند، و ثالثا عموم افراد آن عادت به
خضوع در برابر حق را داشته باشند، و طورى نباشد كه با اينكه حق بر ايشان واضح و منكشف شده مع ذلك در اثر تكبر زير بار نروند... به خلاف يهود كه گرچه در آنان هم
احبار بوده، ليكن چون نوع مردم يهود به مرض تكبر دچار بودهاند همين رذيله آنان را به
لجاجت و دشمنى واداشته، در نتيجه سد راه آمادگيشان براى پذيرفتن حق شده است، و همچنين مشركين كه نه تنها داراى آن رذيله بودهاند بلكه رجال علمى و مردان زاهد را هم نداشتهاند.
در آیه مورد بحث، مقایسهای میان یهودیان و مسیحیانی که معاصر
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودهاند شده است و خطاب به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگوید: «به طور مسلم، یهود و مشرکان را دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت ولی آنها را که میگویند مسیحی هستیم نزدیکترین دوستان به مؤمنان مییابی، این به خاطر آن است که در میان آنها افرادی دانشمند و تارک دنیا هستند...»
(ذٰلِکَ بِاَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسینَ وَ رُهْباناً) در آیه مذکور یهود و مشرکان در یک صف قرار داده شدهاند و مسیحیان در صف دیگر.
تاریخ اسلام به خوبی گواه این حقیقت است که در بسیاری از صحنههای نبردهای ضد اسلامی، یهود به طور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتند و از هرگونه کارشکنی و دشمنی خودداری نمیکردند. افراد بسیار کمی از آنها به اسلام گرویدند، در حالی که در
غزوات اسلامی، کمتر مسلمانان را مواجه با مسیحیان میبینیم. قرآن دلیل این تفاوت روحیه و خط مشی اجتماعی را طی چند جمله بیان میکند و میگوید: مسیحیان معاصر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امتیازاتی داشتند که در یهود نبود. نخست این که در میان آنها جمعی دانشمند بودند که به اندازه دانشمندان دنیاپرست یهود در کتمان حقیقت کوشش نداشتند و نیز در میان آنها جمعی تارک دنیا بودند که درست در نقطه مقابل حریصان یهود گام برمیداشتند، هرچند گرفتار انحرافاتی بودند، ولی باز در سطحی بالاتر از یهود قرار داشتند.
این مقایسه، بیشتر درباره یهود و مسیحیان معاصر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، زیرا یهود با این که دارای
کتاب آسمانی بودند، به خاطر دلبستگی بیش از اندازه به مادیات، در صف مشرکانی قرار گرفته بودند که از نظر مذهبی با آنها هیچ وجه اشتراکی نداشتند، در حالی که در ابتدا، یهودیان مبشّران اسلام محسوب میشدند و انحرافاتی همانند
تثلیث و غلو مسیحیت را نداشتند، امّا دنیاپرستی شدید، آنها را به کلی از حق بیگانه کرد، در حالی که مسیحیان آن عصر چنین نبودند. ولی تاریخ گذشته و معاصر به ما میگوید: مسیحیان قرون بعد درباره اسلام و مسلمین، مرتکب جنایاتی شدند که دست کمی از یهود نداشت. جنگهای طولانی و خونین صلیبی در گذشته و تحرکات فراوانی که امروز از ناحیه
استعمار کشورهای مسیحی بر ضد اسلام و مسلمین میشود چیزی نیست که بر کسی پنهان باشد. بنابراین نباید آیه فوق را به عنوان یک قانون کلی درباره همه مسیحیان دانست.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «قِسّیسین»، ج۳، ص۶۵۷-۶۵۸.