قاسمیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ایجاد و پیدایش یک مکتب فکری را نمیتوان به دور از تحولات سیاسی و اجتماعی یک
جامعه و به صورت خرق الساعة انتظار داشت. تحولات سیاسی پس از رحلت
پیامبرگرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و در ادامه تحولات فکری و درونی جوامع آن دوره، سبب پیدایش فرقههای فقهی- کلامی در درون پیکره اجتماعی مسلمانان شد.
شیعیان نیز از این جریانات مصون نماندند و به چند گروه عمده:
کیسانیه،
زیدیه،
اسماعیلیه و
امامیه منقسم شدند. این فرقهها نیز در ادامه تحولات فکری، اجتماعی، سیاسی خود به گروههای کوچکتری منشعب شدند. زیدیان نیز که در ابتدا به سه گروه کلامی:
جارودیه،
صالحیه و
سلیمانیه منشعب گردیده بودند، در ادامه تحولاتشان با توجه به نیازهای جدید و تکامل فکری رهبران این گروه، مکاتب فکری، فقهی و کلامی جدیدی همچون
ناصریه،
هادویه و قاسمیه بوجود آمدند که تاثیرات بسزایی در پیدایش حکومتهای زیدی ایفاء کردند.
رهبر این مکتب قاسم رسی است. نام کامل او ابومحمد قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم طباطبا بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) است.
تاریخ تولد قاسم رسی دقیقا روشن نیست، اما بر اساس روایاتی که
تاریخ وفات او را در سن ۷۷ سالگی و سال آن را ۲۴۶ هـ ق/ ۸۶۰م، میدانند؛ میتوان حدس زد که امام قاسم رسی در سال ۱۶۹ هـ ق/۷۸۵م به دنیا آمده است.
او پنج برادر به نامهای محمد، حسن، احمد، علی و
عبدالله داشت.
زندگی پر رمز و راز وی که بواسطه تحرکات سیاسی و فعالیتهایش بوجود آمد؛ سبب شده تا کمترین اطلاعات در مورد دوران زندگی او در منابع ثبت شود. او نقش مهمی در شکلگیری دعوت زیدیه
یمن داشته است. آراء و تفکرات او و حضورش در
منطقه رس، سبب رشد و نمو خاندان رسی و ایجاد پایگاه فکری، اعتقادی مناسبی در آن منطقه برای زیدیان و در ادامه زیدیان یمن شد.
قاسم رسی یکی از فقیهترین، زاهدترین و بردبارترین افراد عصرش بود.
قرآن،
تورات،
انجیل و
زبور را خوانده بود
و تسلط گستردهای به علوم زمانش، داشت. به عنوان یکی از بزرگترین متکلمان زیدیه شناخته میشد.
علم کلام را نزد معتزلیان در مدینه آموخت.
کتاب «الدلیل» را در همین زمینه نوشت که به مباحث توحیدی و بیان دیدگاههای فلسفی پرداخته است.
زندگی سیاسی او با زندگی جدش- ابراهیم بن اسماعیل- گره خورد. ابراهیم در قیام
حسین بن علی معروف به شهید فخ در سال ۱۶۹هـ ق/۷۸۶م شرکت داشت. پس از شکست صاحب فخ و تا روی کار آمدن
هارون الرشید که به حاضران در این
قیام امان داد، پدرش مجبور شد زندگی مخفیانهای داشته باشد.
قاسم رسی با برادرش
ابن طباطباء در سال ۱۹۹ هـ ق برای خروج علیه عباسیان،
بیعت نمود. پس از
مرگ ابن طباطباء (نام او محمد بن ابراهیم طباطباء و برادر قاسم رسی است که در دوران ما مون قیام کرد.) در همان
سال، مردم را به خود دعوت کرد. مردم بسیاری از
کوفه،
مکه،
مدینه،
ری،
قزوین، و
طبرستان و دیلم به او پیوستند،
اما به علت اینکه عباسیان در تعقیب او بودند و برای آنکه از چشم آنان دور گردد به
مصر فرار کرد.
اینکه قاسم رسی چه زمانی به مصر
مهاجرت کرده، به درستی معلوم نیست، اما در سال ۲۰۲ هـ ق/۸۱۷م به صورت مخفی دعوت به خود را در آن منطقه آشکارکرد که از آن به «البیعة العامة» یا «البیعة الجامعة» یاد شده است.
در دوران ده سالهای که قاسم رسی در مصر بود؛ جزء یاران هرثمة بن اعین شناخته میشد. همین امر باعث شد تا در مصر طرفداران فراوانی پیدا کند. وی از آن جا به صورت سری، نمایندگانش را به
طالقان، بلخ و جورجان میفرستاد
و در کنار این دعوت مخفیانه، خود به مسائل علمی، فلسفی و کلامی تبیین افکارش پرداخت و کتاب «الرد علی
الملحد» را نوشت.
مامون عباسی که از اقدامات او مطلع شده بود، در اواخر حکومتش دستور تعقیب قاسم رسی را داد.
عبدالله بن طاهر را به مصر فرستاد تا او را دستگیر کند.
از این رو قاسم رسی مخفیانه مصر را ترک کرد و به
حجاز رفت. در منطقه رس (رس به معنی چاه و معدن است.)
نزدیک مدینه، زمینی را خریداری نمود و در آنجا ساکن شد.
وی در آنجا به تعلیم و تدریس افکار و تربیت شاگردانش مشغول شد. عمده شاگردان قاسم رسی در این دوران، عمو زادگان و فرزندانش از جمله پدر الهادی- حسین بن قاسم- بودهاند.
به نظر میآید وی منطقه رس در نزدیک مدینه را علاوه بر اینکه دور از پایتخت امپراطوری عباسی قرار داشت، به این دلیل مرکزی برای سکونت، تعلیم و تربیت شاگردان انتخاب نمود تا از طریق این مبلغان، افرادی را که در ایام
حج به مدینه میآمدند با آراء و نظرات خود آشنا کند و با این روش دیدگاههای خود را به سایر نقاط
جهان اسلام منتقل نماید.
به همین دلیل او توانست تعدادی از عمو زادگانش را به مناطقی از بلخ، طالقان و
جوزجان برای گسترش افکارش بفرستد.
صاحب کتاب الافادة، قاسم بن رسی را مردی تام الخلقه، سفید رنگ، با ریشی پر که بسیار سفید بود توصیف کرده است.
امام قاسم رسی مصنفاتی مانند «تثبیت الامامة» که در باب افضلیت حضرت امیر بر شیخین است، «العدل و التوحید الکبیر»، «الرد علی بن المقفع» در باب هیات و نجوم، «الرد علی الانصاری»، «الفرائض و السنن»، «السیاسة النفس» و دو کتاب «الناسخ و المنسوخ» و «فصول الامامة» را در رد مخالفین
زیدیه نوشته است.
او که تاثیر بسزایی در افکار زیدیه خصوصا زیدیه
یمن داشت، یاران فراوانی بدست آورد که در برخی منابع گاه به «قاسمیه» شناخته شدهاند.
وی یکی از معدود علویانی بود که قیام مسلحانه نکرد و تنها به دعوت و
تبلیغ اکتفاء نمود.
قاسم رسی پس از هفتاد و هفت
سال عمر در
سال ۲۴۶ هـ ق/۸۶۰م در منطقه رس دار فانی را وداع گفت و در همانجا
دفن شد.
قاسم رسی که شخصیتی ممتاز داشت، با طرح اندیشههای خود به تفکرات زیدیه بالندگی خاصی بخشید و با رشد زیدیه در
دیلم و یمن، مکتب و تعالیم او پیروانی یافت که از آنان با نام قاسمیه یاد شده است.
اندیشه و تعالیم امام قاسم در دیلم رقیب ناصریه به شمار میآمد.
مادلونگ در آغاز بحث در پیرامون نظریه
امامت از دیدگاه قاسم رسی اظهار میدارد: «قاسم در اصول پنج گانه اعتقادی خود هیچ اشارهای به نظریه امامت نکرده است،
هر چند این نظریه به طور ضمنی در اصل پنجم وجود دارد. وی در اکثر آثار خود اصلا به این مسئله نپرداخته است. به احتمال بسیار این موضوع، دغدغه اصلی او نبوده و به طور قطع زیدی بودن وی تا بدان حد بود که تصمیم اشتباه درباره جانشینی
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را منشا تمام شرارتها در
اسلام نداند. به نظر او پیامدهای این اشتباه بیشتر از خود اشتباه، خطرناک و نگران کننده بود.
اصول پنج گانه حاوی چکیدهای از اغلب افکار وی است: اصول پنج گانه
دین اسلام از نظر قاسم رسی عبارتند از: ۱.
توحید ۲.
عدل ۳. وعد و وعید ۴. قرآن کتابی همگون است و هیچ تناقضی در آن وجود ندارد و
سنت عبارت است از آنچه در قرآن به آن اشاره شده است. ۵. استفاده از مستغلات و کسب منافع و
تجارت در جایی که ظالمان حاکم هستند، ممنوع است.
امام قاسم رسی به شدت بر رافضه میتازد و به اعمال و آموزههای آنان به نحو ذیل حمله میکند:
۱. آموزه آنها در باب وصایت.
۲. اعتقادشان به
تشبیه.
۳. مساوات امامان با پیامبران.
۴. نظر آنان در مورد
تقیه.
۵. رفتار امامان آنها.
اگرچه قاسم رسی همچون هادی از رهبران زیدیه، امامت را از اصول دین معرفی نکرد، ولی برای آن، نقش برجستهای قائل شد و در این زمینه دو رساله به نامهای تثبیت الامامة و الرد علی الرافضة را تالیف کرد. بی گمان هواداران قاسم بیشتر از خود او به مسئله
امامت توجه داشتهاند. مباحث کمی از امامت به او منسوب است. قاسم در پاسخ به سؤالی در مورد ضرورت امامت و راههای شناخت امام کتاب تثبیت الامامه را تالیف کرد.
امام قاسم امامت را همچون
نماز و
روزه از فرایض دانست که امری ازجانب طرف
خداوند است. لذا با رد شورایی یا موروثی بودن امامت، قائل به نص جلی بر
علی (علیهالسّلام) و حصر آن در فرزندان
فاطمه (سلاماللهعلیهم) شد و به
ادله عقلی و نقلی (چون حدیث ثقلین) بر این امر استدلال کرد؛ ضمن اینکه دعوت علنی و ترک تقیه گرچه با زبان را کافی دانست و شرط خروج با شمشیر را حذف کرد، چرخشی که نمیتوان آن را با عدم تحرک و رکود خود امام قاسم از زمان اخذ بیعت تا وفات بی ارتباط دانست.
امام قاسم رسی آغازگر دورهای در
تاریخ زیدیه بود که مشخصه آن قول به نص جلی و
اعتقاد ویژه به اصل امامت است که در نتیجه آن جریان زیدیه نزدیک به امامیه قوت یافت. او توانست با توجه به اندوختههای فکری و مبارزاتیاش، مبارزه سیاسی- فکری را جانشین مبارزه فیزیکی نماید که تا پیش از این به شدت از سوی امامان زیدی اجرا میشد. از این رو در تکامل این مکتب فکری، امامان زیدی توانستند بزرگترین پایگاه زیدیان را در
یمن ایجاد نمایند. مکتبی که تا به امروزه نیز در جنوب جزیرة العرب به حیات خود ادامه میدهد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «قاسمیه».