• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فلسفه شفاعت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شفاعت نه تشویق به گناه است و نه چراغ سبز براى معاصى، نه عامل عقب‌افتادگى و نه چیزى شبیه پارتى‌بازى در جامعه‌هاى دنیاى امروز، بلکه یک مسئله مهم تربیتى است که از جهات گوناگون آثار مثبت و سازنده دارد.



امید به شفاعت شفیعان، سبب می‌شود که افراد عصیانگر به تعدی و گناه خود ادامه دهند، و روز به روز بر حجم جرایم خویش بیافزایند؛ زیرا با خود چنین می‌اندیشند که در روز سزا، شفیعانی دارند که در حق آنان شفاعت می‌نمایند، و در نتیجه خداوند گناه آنان را می‌بخشد.


دقت در این اشکال ( امید به شفاعت شفیعان، سبب می‌شود که افراد عصیانگر به تعدی و گناه خود ادامه دهند) حاکی است که برداشت انتقادکننده از شفاعت، همان است که در ذهن یک فرد عامی دور از بحث‌های دینی، نقش می‌بندد، او تصور کرده است که نتیجه عقیده به شفاعت این است که گروهی به اتکای شفاعت اولیای خدا، خود را آلوده سازند، از این جهت نتیجه گرفته است که اعتقاد به آن مایه تجری و تصمیم بر ادامه گناه می‌گردد، در صورتی که حقیقت غیر این است.


این پرسش یا انتقاد را می‌توان به چند بیان پاسخ گفت:

۳.۱ - اول

هرگاه امید به مغفرت و آمرزش که نتیجه اعتقاد به شفاعت است، مایه جرئت افراد می‌گردد، پس چرا خداوند بندگان خود را از گسترش رحمت خود خبر داده و می‌گوید: خداوند همه گناهان، جز شرک را می‌بخشد؛ چنان‌که می‌فرماید: «انُّ اللَّهُ لا يُغْفِرْ اَنً يْشْركُ بِهِ وُ يُغْفِرْ ما دْونُ ذلِكُ لمن يُشاءُ...». ؛ «خداوند به جز شرک باقی گناهان را می‌بخشد».
این‌که می‌فرماید: خداوند همه گناهان را می‌بخشد، مقصود بخشیدن بدون توبه است؛ زیرا اگر مقصود آمرزش همراه با توبه باشد، استثنای شرک صحیح نخواهد بود؛ زیرا شرک در پرتو توبه که همان بازگشت به توحید است نیز بخشیده می‌گردد.

۳.۲ - دوم

هرگاه امید به مغفرت مایه جرئت است، چرا خداوند نوید می‌دهد که اگر از گناهان بزرگ اجتناب کنید ما گناهان کوچک شما را می‌بخشیم: «اِن تَجًتَنِبْوا كَبائِرُ ما تُنهونُ عُنهْ نُكَفِر عُنْكُمً سُيئاتِكُمً...» آیا ما حق داریم به خدا بگوییم که او با چنین وعده نوید، سبب تجری افراد را به ارتکاب گناهان کوچک فراهم ساخته است؟ یا این که باید چنین نویدی را، مایه بازگشت بسیاری از افراد ادامه گناه تلقی کنیم.

۳.۳ - سوم

هرگاه اعتقاد به شفاعت، مایه جرئت گردد، پس اعتقاد به پذیرفته شدن «توبه» افراد گناه‌کار، و نوید به آن که خداوند توبه گناه‌کاران را می‌پذیرد، باید مایه جرئت گناه‌کاران گردد؛ در حالی که همگی می‌دانیم در میان تمام ملل جهان، مسئله‌ای به نام توبه و پشیمانی گروه عاصی وجود دارد، که در شرایط خاصی ندامت آنان پذیرفته می‌شود، و از مجازات و کیفرهایی که برای آن‌ها تعیین شده است، بخشوده می‌شوند، اکنون باید گفت که تمام ملل جهان با تصویب این قانون بر تمرد عصیان دامن زده، آن‌ها را بر ادامه طغیان تشویق می‌نمایند.
مسئله توبه و این‌که ندامت و پشیمانی گناه‌کاران از کرده‌های خود، در شرایط خاصی مؤثر می‌افتد، یکی از معارف درخشان اسلام است، که قرآن در آیات متعددی، مردم را به آن دعوت کرده است، آن‌جا که همه جامعه با ایمان را که گاهی بر اثر طغیان غرایز، دچار گناه می‌شوند، با آیه زیر، به توبه دعوت می‌کند و می‌فرماید:
«يا ايًّهُا الَّذينُ آمُنُوا تُوبْوا الَيُ اللَّه تَوبُه نَصُوحاً». «ای گروه با ایمان به سوی خدا باز گردید و راه توبه‌ای که در آن، بازگشتی به سوی گناه نباشد، پیش گیرید».
آیا وجدان شما اجازه می‌دهد که نظر خردمندان جهان و قرآن مجید را که مسئله توبه را در لابه‌لای قوانین کیفری و جزایی خود قرار داده‌اند، تخطئه کرده و تصور کنیم که چنین نویدهایی مایه جرئت گناه‌کاران می‌گردد؟!
البته شفاعت به آن معنای غلط، که در ذهن گروهی از دورافتادگان از حقایق اسلامی نقش بسته و معتقدند که تحت پوشش شفاعت می‌توان هر نوع کار زشت و ناروا را انجام داد، مایه جرئت و بدبختی افراد گناه‌کار می‌باشد؛ ولی شفاعت به معنی صحیح و این‌که گروهی از گناه‌کاران که از نظر گناه و کیفر در شرایط خاصی قرار دارند، به خاطر پیوندهای معنوی که با خدا و به خاطر ارتباط ایمانی که با اولیای او دارند، مورد شفاعت شفیعان روز رستاخیز قرار می‌گیرند، هرگز موجب تشویق گناه و دعوت به تجری نمی‌شود؛ بلکه وسیله تربیت و مایه بازگشت افراد گناه‌کار، از نیمه راه به شمار می‌رود. هرگز نباید از نتایج درخشان و سودمند مسئله رجا و امید، غفلت ورزید؛ زیرا هرگاه کسی تصور کند که هیچ روزنه امیدی به روی او باز نیست، هرگز از آن راهی که در پیش گرفته، باز نمی‌گردد، امام اگر بداند که هنوز عواملی در کار است که در شرایط خاصی می‌توانند به داد او برسند، و او را نجات دهند، در این صورت برنامة تجری و گناه را متوقف ساخته و به فکر بازگشت به سوی خدا می‌افتد. یکی از آن عوامل که نور امید را دل پدید می‌آورد، اعتقاد به شفاعت اولیای خداست ـ آن هم در شرایط خاصی ـ یعنی در صورتی که رشته ارتباط خود را با خدا قطع نکند، و ارتباط معنوی خویش را با اولیای او از میان نبرد، و در این موقع فرد گناه‌کار در همه زندگی به فکر حفظ پیوندهای خود با خدا و اولیای گرامی می‌باشد، و از روز نخست می‌کوشد که پل‌های پشت سر خود را ویران نکند.


یکی از روان‌کاوان درباره اهمیت امید و ضررهای سنگین بار نومیدی چنین می‌نویسد: بسیاری از مردم ناآگاه به محتوای انسانی و مهرآمیز مذهب توجه نمی‌کنند، تعصب را به جایی می‌رسانند که از مذهب تنها به جنبه‌های آمرانه آن، و وعده‌های مجازاتی که داده شده است، توجه می‌کنند. اینان در واقع فراموش می‌کنند که خداوند اگر دوزخی دارد، بهشتی هم دارد، اینان عدالت خداوند و عفو و بخشایش الهی را عمداً یا ناآگاهانه فراموش می‌سازند، و در حقیقت چهره‌های نادرست از پروردگار تصویر می‌کنند، چهره‌ای که گویا تنها کارش مجازات آدمیان به خاطر هر گناه و خطای کوچک است. چنین تصور نادرستی از خداوند بزرگ و فرامین مذهبی او، باعث می‌شود که آدمی هر لحظه خود را به دست خویش به دوزخی تبدیل سازد، و دچار عقده‌های آزاردهنده شود. از این جهت در آموزش فرزندمان باید نخست بکوشیم که جنبه بهشتی مذهب را در ذهن آنان تزریق کنیم، و آنان را بیهوده از مذهب و خداوند نترسانیم.
حقیقت مطلب این است که همه بندگان خداوند به بهشت می‌روند، مگر کسانی که مرتکب گناهان بزرگی بشوند و فرصت توبه و پشیمانی و جبران مافات را نیز گرامی نشمارند. اگر مجازات هست، عفو و بخشش نیز هست، اگر به فرزندمان، به جوانان و نوجوانان چنین تلقین کنیم که با هر خطا و گناه کوچکی، درِ بهشت بر روی آنان بسته می‌شود، در این صورت هیچ بعید نیست که فرزند ما بدین نتیجه نادرست برسد که در اثر خطایی که از او سرزده، دیگر به درد هیچ کاری نمی‌خورد و هر کاری هم بکند، در داوری نهایی خداوند تأثیری نخواهد داشت، یک چنین فرد مایوس هر گونه احساس مسؤلیتی را از دست می‌دهد و هیچ بعید نیست که از روی نومیدی به هر جنایتی دست بزند، کسانی که با دگرگون ساختن چهره واقعی مذهب، در توبه و پشیمانی و اصلاح خویشتن را به روی جوانان می‌بندند، در حقیقت به بارگاه الهی توهین می‌کنند؛ چراکه در مذهب راستین درهای بهشت همیشه به روی توبهکاران باز است.


وعده شفاعت و تبلیغ آن در صورتی موجب جرئت بر معصیت می‌گردد که به صورت منجز و بدون هیچ نوع ابهام و تردیدی نوید داده شود؛ در صورتی که قرآن شفاعت را به صورت مشروط همراه با یک رشته ابهام‌هایی القا کرده است.


اینک شروط و ابهام‌هایی را که به شکل هاله‌ای دور شفاعت را فرا گرفته است، بیان می‌کنیم:

۶.۱ - از جهت اذن و رضایت

اگر وعده شفاعت به صورت منجز و بدون قید و شرطی انجام گیرد، در این موقع جا دارد که چنین اندیشه‌ای به آن راه یابد؛ اما اگر انجام آن نوید، مشروط به شرطی گردد که وجود دارد مبهم و مشکوک باشد، در این صورت نوید به آن، چنین جرئتی را به دنبال نخواهد داشت؛ زیرا همان‌طور که در آیات شفاعت بیان گردید، انجام شفاعت مشروط به اذن خداست و شفاعت‌شونده باید مورد رضایت خدا باشد؛ چنان‌که می‌فرماید:
«مُنً ذَا الَّذي يُشْفَعْ عِنْدُهْ اِلاّ بِإِذنهِ...» . «کیست که شفاعت کند جز به اذن او».
و باز می‌فرماید:
«وُ لا يُشْفَعْونُ اِلاّ لِمُنِ ارًتَضي». «دربارة افرادی شفاعت می‌کنند که مورد رضایت و پسند خدا باشد».
چراکه به طور مسلم هیچ گناه‌کاری نمی‌تواند مطمئن باشد که خدا به عزیزان درگاه خود اجازه خواهد داد که در حق او شفاعت کنند تا در پرتو این اطمینان، وسیله جرئت و تمرد او فراهم گردد.
خلاصه مشروط کردن شفاعت به اذن و رضایت خدا، به تحقق شفاعت درباره افراد، ابهام خاصی بخشیده است؛ به طوری که هیچ فردی نمی‌تواند به اعتقاد شفاعت دست به گناه بزند.

۶.۲ - از جهت‌های دیگر

شفاعت نه‌تنها از نظر شرط (اذن و رضایت) ابهام دارد، بلکه از جهات دیگری نیز مبهم است و همین ابهام سبب می‌گردد که انسانی به امید شفاعت نتواند خود را آلوده به گناه سازد و ابهام‌های دیگر شفاعت به قرار زیر است:

۶.۲.۱ - از نظر مجرم و جرم

هرگاه انگشت روی مجرم بگذارند بگویند: همه مردم و یا گروهی خاص و معین مشمول شفاعت الهی خواهند شد و یا انگشت روی جرم گذارده شود و بگویند: فلان گناه مطلقاً و درباره تمام افراد عقوبتی نخواهد داشت، در این صورت چنین نویدی مایه جرئت و وسیله تمرد افراد خواهد بود، و او امر و نواهی الهی را بی‌اثر خواهد ساخت، ولی اگر این دو قسمت مبهم گذارده شود، و روشن نگردد که شفاعت درباره چه اشخاصی و یا درباره چه گناهانی مؤثر واقع خواهد شد دیگر کسی جرئت بر انجام گناه و ارتکاب معصیت پیدا نخواهد کرد.

۶.۲.۲ - از نظر وقت و انجام عقوبت

اگر فرض شود که مجرم یا نوع جرم تعیین شود، اما نسبت به وقت پذیرفته شدن شفاعت یا انواع عذاب و عقوبت‌ها، ابهامی باقی بماند، دیگر چنین وعده‌ای مایه جرئت و تمرد نمی‌گردد.
اتفاقاً نه‌ تنها مجرم و جرم، در قرآن به طور مبهم بیان شده است و توضیحاتی در این باره داده نشده است، بلکه انواع کیفر، و این‌که چه نوع کیفری مشمول شفاعت خواهد شد نیز، به طور مجمل وارد شده است و نیز وقت شفاعت و این‌که آغاز پذیرفته شدن شفاعت چه لحظه‌ای است، به طور مبهم آمده است؛ برای نمونه:
روز محشر، روز بس دراز و یک روز آن معادل هزار سال دنیا یا پنجاه هزار سال آن است:
ـ «وُ اِنُّ يُومُا عِنْدُ رُبُّكُ كَألْفِ سُنَه مِما تَعْدْونُ»..
ـ «فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ؛ یک روز نزد پروردگار تو، معادل با هزار سال شماست».
برای انسان در چنین روزی، مواقف مختلفی است که هول و هراس برخی کم‌تر از درهای عذاب نیست، هیچ گناه‌کاری نمی‌داند که اگر مشمول شفاعت گردید، از چه لحظه‌ای مشمول چنین فیضی خواهد بود، آیا از نخستین لحظات حشر، مورد شفاعت قرار خواهد گرفت یا پس از گذشتن پاسی از آن، و یا پس از چشیدن قسمتی از دردها و عذاب‌های الهی.
این ابهام‌های چهارگانه، شفاعت را به صورت یک روزنة رجا و امید درآورده و اندیشه تمرد و عصیان را به اعتماد شفاعت شافعان از اذهان بیرون رانده است.


شفاعت ریشه در آیات قرآنی دارد و قرآن از شفاعت شافعان در روز قیامت خبر داده است. امام خمینی نیز برخی آیات قرآن مانند (مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاَّ بِاِذْنِهِ) و (وَلَا یَشْفَعُونَ اِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی) را دلیل جواز شفاعت دانسته است
[۱۱] خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، ص۷۹، تهران، بی‌تا.
و زمان شفاعت را منحصر در روز قیامت نمی‌داند و معتقد به شفاعت در زمان‌های مختلفی همچون سکرات مرگ، قبر، قیامت، مواقف قیامت یا حتی پس ‌از ورود شخص به جهنم و ماندن در عذاب است. به اعتقاد ایشان افراد درصورتی‌که با ملکات فاسده و خصلت‌های ناپسند خود به آن عالم منتقل شده باشند، اگر نور فطرت آنها باقی‌مانده باشد، سختی‌ها و فشارهای جان‌کندن و قبر موجب می‌شود کدورت‌های نفسانی از فطرت زایل شود و در قیامت به عنایت شافعان، به سعادت برسند.
امام ‌خمینی بر این باور است که شفاعت سبب خروج گنهکاران و اشقیاء از عذاب است و افرادی که از نور توحید برخوردار باشند، از شفاعت اولیاء الهی برخوردار می‌شوند و اگر دست آنان از شفاعت اولیاء الهی کوتاه شد، نور فطرت توحید ظهور می‌یابد و با نور شافع ‌همراه می‌شود و سبب لطف و عنایت حق‌تعالی به آنها خواهد شد. ایشان بر اساس مبنای خود در شفاعت معتقد است یکی از شرایط مهم شفاعت شوندگان، باقی ماندن نور ایمان، توحید و ولایت است، زیرا نور ایمان موجب شفاعت مؤمن می‌گردد.
امام‌ خمینی به برخی از شبهات مربوط به شفاعت را پاسخ داده و معتقد است این سخن که شفاعت، دخالت دادن غیر در شئون خداوند است، ردّ می‌کند و بر این باور است که شفاعت در حقیقت دعا و درخواست پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام (علیه‌السلام) از خداوند است که گناه بنده‌ای را ببخشد و خداوند این اذن را به آنان داده است. همچنین ایشان این شبهه را که شفاعت منافی با اراده ازلی خداوند است و لازمه آن برگشتن خدا از تصمیم خویش است، نمی‌پذیرد و قائل است که خود شفاعت نیز مشمول اراده ازلی خداوند است، ازاین‌روو اراده خداوند با شفاعت شافعان تغییری پیدا نمی‌کند.
[۱۶] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۳۳۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



۱. نساء/سوره۴، آیه۴۸.    
۲. نساء/سوره۴، آیه۱۱۶.    
۳. نساء/سوره۴، آیه۳۱.    
۴. تحریم/سوره۶۶، آیه۸.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۸.    
۷. حج/سوره۲۲، آیه۴۷.    
۸. سجده/سوره۳۲، آیه۵.    
۹. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۱۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۸.    
۱۱. خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، ص۷۹، تهران، بی‌تا.
۱۲. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۲۷۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۳. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۸-۱۶۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۴. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۶۰۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۵. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۷۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۶. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۳۳۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «فلسفه شفاعت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۱۵.    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار